مطالعه تطبیقی رویکرد مقاصدی در آراء تفسیری امام خمینی و علامه طباطبایی
تفسیر مقاصدی یا تفسیر با رویکرد مقصدشناسانه، رویکردی نوین در عرصه مطالعات تفسیری است که به موازات دغدغه مندی برای پاسخگویی به نیازهای روز، بر توجه به قصد مولف به عنوان یکی از مهم ترین ارکان فهم نص دینی نیز تاکید دارد. ضرورت توجه به این مساله آنجا رخ می نماید که علی رغم قدمت و تراکم سنت تفسیری مبتنی بر قصدی بودن معنا، بسیاری از نظریه های تفسیری نو ظهور، با محوریت قصد مولف مخالفت جدی نموده و بر استقلال متن و معنای آن از مولف اصرار می ورزند. در دوران معاصر، امام خمینی و علامه طباطبایی دو تن از مفسران و اندیشمندانی هستند که به صورت ویژه و متمایز رویکرد مقاصدی در فهم دین و به ویژه قرآن کریم را مورد توجه قرار داده و بر لزوم بازگشت به این اصل مهم تاکید نموده اند. نویسندگان این مقاله در صدد آنند تا با روش توصیفی - تحلیلی، ضمن بازخوانی آراء تفسیری این دو اندیشمند معاصر و مطالعه تطبیقی آن، مهمترین نمودهای تسری رویکرد مقاصدی در اندیشه های تفسیری ایشان را مورد بررسی و تحلیل قرار دهند. مبتنی بر نتایج این پژوهش، مهمترین بازتاب رویکرد مقاصدی در تفسیر را می توان در توجه این دو مفسر به تفسیر آیات قرآن بر اساس غرض کلی قرآن کریم مشاهده نمود. مبتنی بر این رویکرد، توجه به غرض کلی هر سوره از قرآن کریم و پیجویی غرض در هر سیاق، به مثابه روش فهم آیات قرآن کریم، به موازات برداشت استقلالی خارج از سیاق از آیات در پرتو غرض کلی امری مشروع تلقی می گردد.
-
رابطه تربیت الهی با حیات اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی
*، محمدرضا شاهرودی
نشریه آموزه های تربیتی در قرآن و حدیث، پاییز و زمستان 1402 -
مبنای «محبت» در نظریه انسان شناسی علامه طباطبایی و دلالت های اجتماعی آن
، محمود کریمی بنادکوکی*، مهدی ایزدی
نشریه مطالعات قرآن و حدیث، بهار و تابستان 1401