آثار جدید درباره معنای زندگی
اگر چیزی هست که زندگی را معنادار می کند، آن چیست؟ این پرسش آشکارا مهم است، اما توجه چندان زیاد نظریه پردازان هنجاری را جلب نکرده است. اگرچه آثار فلسفی درباره معنای زندگی به نسبت کم است، بیش از آن است که اکثر خوانندگان احتمالا می دانند. و این آثار به حدی است که تامل درباره وضعیت کنونی آن ها و نیز جایگاهی را که لازم است بدان دست یابند، مفید می سازد. در این مقاله، من بخش خاصی از آثار جدید درباره معنای زندگی را مرور می کنم. اولا، به آثاری می پردازم که حیات معنادار را مطلوب ترین صورت زندگی انسان می شمارند.1 من آثاری که حیات معنادار را صرفا یک ویژگی توصیفی به حساب می آورند یا معنای هر چیزی را به صورت فرا فردی مانند نژاد انسانی یا عالم مورد بحث قرار می دهند، کنار می گذارم.2 به علاوه، آثار فلسفی انگلیسی آمریکایی را در نظر خواهم گرفت و به بصیرت هایی که در آثار ادبی، روان شناختی، دینی و یا حتی فلسفه اروپای متصل پیدا می شود، کاری ندارم.3 و نیز مواردی را که انحصارا به مسایل کاربردی پرداخته اند، کنار خواهم گذاشت تا جایی برای پرداختن به آثاری که رویکرد کاملا فلسفی دارند باز باشد.4 بالاخره، به آثاری توجه دارم که از سال 1980 به بعد منتشر شده اند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.