مبانی باور
چرا باید به خداوند باور داشت؟ این موضوع از نظر دینی (الهیاتی) دوباره مسئله آفرین و مناقشه برانگیز شده است. همواره می توان وجود چنین وصفی را در میان الهیدانان انتظار داشت, اما دوره درست کیشی جدید در تاریخ اندیشه الهیاتی معاصر, تحت سیطره این نگرش بوده است که مسئله باور به خدا مسئله ای مربوط به (ایمان) است; ایمانی که فی حد ذاته نه استدلال پذیر است و نه نتیجه یک فرآیند عقلانی رشد یا تحول انسانی, بلکه صرفا (موهبتی الهی) است. مسئله باور به خدا به عنوان یک موهبت الهی تبیین ناپذیر, داده ای است که منشا و پیش فرض هر نظام الهیاتی (اعتقادی) است که این مسئله در قالب اصطلاحات بشری, و قطعا در قالب اصطلاحات روان شناختی یا جامعه شناختی, فهم و تبیین شود. و همه (براهین اثبات وجود خدا) شیوه ای که در آن برخی از افراد نسلهای پیشین به این مسئله پرداخته اند از یک سو در حکم فرآورده تفرعنی گناه آلود و از سوی دیگر به منزله مسئله ای کاملا نامتقاعدکننده برای (انسان متجدد) مورد تحقیر قرار می گرفتند. اما این اعلام که (خدا مرده است!) آشکار کرده است که امپراتور راست کیش جدید واقعا هیچ لباسی بر تن ندارد و بنابراین باید یک بار دیگر به طور آشکار به مسئله دلایل به سود باور اعم از دلایل روان شناختی, جامعه شناختی, تاریخی یا مابعدلطبیعی پرداخت.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.