هایدگر: «پیمان هنر» در «شامگاه» فلسفه
ارتباط پرسش گری تعیین کننده مارتین هایدگر درباره «معنی هستی» با مسائل متعدد دنیای«سرگردان» ما را می توان به بهترین نحو با تاکید وی بر متناهی بودن بنیادین این دنیا تشریح کرد. در واقع، هایدگر هستی را به صورتی رونوشت کرد تا بهتر بتواند بر امکان خاص هستی شناختی این دنیا تاکید کند؛ دنیایی که به گفته او بنیان هستی شناختی مطلق آن چیزی جز «ورطه هستی» نیست که به عنوان «بی بنیادی ورطه مانندش» درک می شود. در متونی که هایدگر طی سالهای پس از جنگ جهانی دوم نوشت و مشخصا در سخنرانی جنجال برانگیز «برمن» که در 1949 با عنوان «خطر» ارائه شد، وی به وضوح «ورطه هستی» را با مفهوم «مرگ» یکی شمرد که در حکم «کاشانه هستی» درک می شود. هایدگر برای آنکه بتواند با چنین روشی به مرگ بیندیشد، مفهوم «دنیا» را که نقشی کلیدی در سخنرانی تاثیرگذارش در اواسط دهه 1930 درباره «هنر» داشت، تغییر داد. با توجه به تاکید خود هایدگر بر «یگانگی» سرچشمه اثر هنری و «حقیقت» در حکم «ورطه هستی»، ما در ادامه استدلال خواهیم کرد که صرفا دستاورد «هنر» به عنوان «شعر» است که می تواند بیانگر مرگ در حکم «کاشانه هستی» و نیز افق باز «ماهیت حفاظت شده» آن گردد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.