فهرست مطالب

علوم سیاسی - سال هجدهم شماره 4 (پیاپی 72، زمستان 1394)

نشریه علوم سیاسی
سال هجدهم شماره 4 (پیاپی 72، زمستان 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/12/12
  • تعداد عناوین: 6
|
  • مرتضی بحرانی صفحات 7-22
    افزون بر بررسی های تاریخی، سه خوانش از اندیشه سیاسی فارابی صورت پذیرفته است: یکی در نسبت اندیشه این فیلسوف با تفکر یونانی، دوم در نسبت میان فلسفه و دیانت و به ویژه دین اسلام و سوم، توضیح اندیشه فارابی در نسبت با بحران( هایی) که فارابی با آن روبه رو بوده است. بر این سه خوانش دو نقد وارد است: خوانش اول و دوم، خوانش هایی تفسیری هستند که عنصر هویت و تمایز «خود و دیگری» بر وجه علمی آنها سایه افکنده است و در نتیجه، هر پژوهشگری متناسب با صبغه هویتی خود، از یک سو، در جهت تبیین و شرح غلبه جهان بینی یونانی بر آرای فارابی یا درنوردیدن فضای یونانی تلاش کرده است و از دیگر سو، به نسبت تعلق یا عدم تعلق خاطر پژوهشگر به دین و دینداری، کوشیده است نسبت فلسفه او با دین و به ویژه نبوت و امامت اثبات یا رد شود. خوانش هایی نیز که در پی توضیح اندیشه فارابی بر اساس نظریه بحران هستند، با این نقد جدی مواجه اند که به رغم زمینه محور بودن، داده هایی کافی برای استناد در اختیار ندارند و بیشتر در حد گمانه زنی علمی شمرده می شوند. در این مقاله به دیدگاه هایی می پردازیم که نسبت فلسفه سیاسی فارابی را با «یونان»، «اسلام» و «بحران اجتماعی زمانه اش» بسط داده اند. پژوهش حاضر نه جامع است و نه مانع؛ بلکه تنها، گریزی به این بحث است که چه بسا بتوان خوانش موجه تر و منسجم تری از اندیشه های فارابی ارائه داد که کمتر ایدئولوژیک و کمتر هویت مند و در مقابل، بیشتر مستند و منسجم باشد. چنین خوانشی می تواند جهان اسلام را در مواجهه با مشکلات و چالش های پیش رو یاری رساند.
    کلیدواژگان: فارابی، فلسفه سیاسی، فلسفه یونانی، دین (اسلام)، بحران(های زمانه)
  • حسن رحیمی (روشن)، نجف شیخ سرایی صفحات 23-42
    فراروایت های روشنگری موجب تمایز «غرب» و «بقیه» شد. بر مبنای این فراروایت ها ، تمدن، فرهیختگی، مدرنیته و تحول در غرب ظاهر گردید و «دیگری» سویه تاریک بود؛ فراموش شده، سرکوب و نفی شده و تصویر معکوس روشنگری و مدرنیته. غرب با اختصاص دادن سویه های مثبت این تقابل های دوگانه به خود و قرار دادن شرق در قطب منفی یا منفعل این تضادها، شان و جایگاه خویش را بازتعریف و شرق را در موقعیت پست تری که به او ارزانی داشته است، تثبیت می کند. آنچه در این مقاله در پی پاسخ گویی به آن هستیم، بررسی ریشه های نظریه بنیادگرایی اسلامی، کارکردها و آشکارسازی خشونت نمادین پنهان در آن است. براین اساس، ادعای پژوهش حاضر این است که یکی از فراروایت های ساخته و پرداخته غرب، «نظریه بنیادگرایی اسلامی» است که ادعای تببین و توضیح تاریخ تمدن اسلامی را به شکلی علمی دارد و در قالب این فراروایت، بنیادگرایان مسلمان نقش «دیگری» را برای غرب ایفا می کنند. در این راستا، جریان های خشونت طلبی نظیر طالبان، القاعده، داعش و... به عنوان نشانه برخورد اسلام با غرب بازنمایی می شوند. این دوگانه دوست/دشمن منطق سیاست میان ملت ها را در عصر حاضر برمی سازد.
    کلیدواژگان: بنیادگرایی اسلامی، خشونت نمادین، شرق شناسی، فراروایت
  • حسین ناوشکی، قدرت احمدیان صفحات 43-67
    دولت اسلامی عراق و شام (داعش) یکی از مهم ترین گروه های اسلام گرای جهادی در سال های اخیر بوده است. این گروه پس از خروج نیروهای آمریکایی از عراق، به سرعت گسترش یافت و توانست در عراق و سوریه دولت اسلامی تشکیل دهد. مسئله گسترش ناگهانی این گروه توجه همگان را در سطح جهان به خود جلب نمود؛ زیرا یک گروه تروریستی در کمتر از یک سال بخش های فراوانی از کشورهای عراق و سوریه را اشغال و خلافت اسلامی را اعلام کرد. قدرت یابی این گروه در مدتی کوتاه، موجب تحلیل های گوناگون در این زمینه شد. در این پژوهش با استفاده از چارچوب نظری دولت ورشکسته (state Failed) به بررسی عوامل قدرت یابی داعش در عراق پرداخته شده است. به نظر می رسد عامل اصلی رشد ناگهانی داعش، شکست دولت در عراق بوده است. بدین ترتیب، ابتدا با ارائه چارچوب نظری دولت ورشکسته، به معرفی این نظریه پرداخته شده و در ادامه در کنار معرفی مختصر داعش و ریشه های فکری آن، سعی شده تصویر روشنی از این گروه ارائه شود. ازاین رو، پس از ارائه شاخص ها و نشانه های دولت ورشکسته، به بررسی علل یا عوامل شکست دولت در عراق اشاره شده است.
    کلیدواژگان: داعش، اسلام گرایان جهادی، عراق، دولت ورشکسته، حکومت ناکارآمد، مشروعیت
  • فاطمه طاهرخانی صفحات 69-96
    مقاله حاضر، بی آنکه منابع مشروعیت بخش فرازبانی را انکار کند، در پی بررسی کاربرد انواع روش های مشروعیت بخشی از طریق زبان به کنش ها و اعمال سیاسی در طول جنگ تحمیلی است. به عبارت دیگر، با مفروض پنداشتن قابلیت های زبان در تولید مشروعیت برای اعمال و کنش ها، پرسش آن است که: کنش گران میدان سیاست، از چه شیوه هایی برای تولید مشروعیت کلامی تصمیمات و اعمال مرتبط با جنگ بهره جستند؟ بدیهی است تحلیل گفتمان با رویکرد متن محور، روش مناسبی برای انجام این تحقیق است؛ درعین حال می توان از تحلیل گفتمان به عنوان مبنای نظری پژوهش نیز بهره جست. ازاین رو، متن هایی که از سوی کنش گران دوره جنگ تحمیلی تولید شده اند، به سه ژانر دفاع ، جهاد و صلح قابل تقسیم اند. همچنین در خلال پژوهش، به بافت درون متنی، میان متنی، موقعیتی و تاریخی هر یک از ژانرها و نیز استراتژی های شیوه های مشروعیت بخشی زبانی در هر یک از آنها توجه شده است. مطالعه گفتمان جنگ از این منظر، موید تنوع و تکثر روشی در تولید مشروعیت های کلامی از سوی کنش گران حاضر در میدان سیاسی است.
    کلیدواژگان: ژانر، مشروعیت، بافت، گفتمان، انقلاب اسلامی
  • حسن خسروی صفحات 97-120
    نظارت و کنترل قدرت، سازوکار مطلوبی برای تضمین حقوق و آزادی های شهروندی و کارآمدی دولت در نظام سیاسی مبتنی بر مردم سالاری و حاکمیت قانون است. دراین راستا قوه مجریه به دلیل داشتن صلاحیت وسیعی در اعمال حاکمیت، از اختیاراتی همچون وضع مقررات عمومی برخوردار است که امری بسیار ضروری است. یکی از مهم ترین سازوکارهای نظارتی بر قوه مجریه در وضع مقررات عمومی، نظارت رئیس مجلس به موجب دو اصل 85 و 138 قانون اساسی است که قلمرو و چگونگی اعمال چنین اختیاری در نظام حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران با ابهام ها و چالش هایی روبه روست. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد چنین نظارتی ضمن اینکه بر مبادی نظام مردم سالار موجه سازی می شود، چندان با اصول و قواعد بنیادین حقوق عمومی سازگار نیست و سازوکارهای اجرایی نظارت با چالش های جدی روبه رو بوده، نیازمند طراحی نظام مطلوب نظارتی است.
    کلیدواژگان: مردم سالاری، حقوق عمومی، نظارت، قانون اساسی، رئیس مجلس، مصوبات قوه مجریه
  • علی محمدیان، قاسم ترابی صفحات 121-140
    هدف اصلی مقاله حاضر، تبیین تاثیرات تحولات عراق بر فرایند های سیاسی اقلیم کردستان است. در واقع پرسش اصلی مقاله این است که: تحولات عراق از سال 2003 تاکنون، به ویژه سقوط صدام حسین، تدوین قانون اساسی جدید، گسترش اختلاف های مذهبی و قومی و در نهایت ظهور و قدرت نمایی داعش، چه تاثیراتی بر وضعیت سیاسی اقلیم کردستان عراق گذاشته است؟ در پاسخ، این فرضیه به نظر می رسد که تحولات چندساله گذشته به شدت وزن سیاسی اقلیم سیاسی کردستان عراق را افزایش داده است؛ به شکلی که در میان مدت احتمال خودمختاری فزون تر و در بلندمدت استقلال خواهی بیشتر نمایانگر خواهد شد. این موضوع به ویژه با توجه به گسترش توان نظامی اقلیم کردستان در نتیجه حمایت های بین المللی و جنگ با داعش، گسترش ارتباطات و تعاملات اقلیم کردستان در ابعاد سیاسی و اقتصادی با دیگر کشورهای منطقه و جهان و فرسایش تدریجی عراق به عنوان یک دولت ملت بیشتر قابل توجه است. مقاله حاضر قصد دارد این پرسش و فرضیه را در چارچوب نظریه های دولت ملت سازی و به روش توصیفی تحلیلی بررسی کند.
    کلیدواژگان: اقلیم کردستان عراق، داعش، اشغال عراق، قانون اساسی، خودمختاری