فهرست مطالب

هفت آسمان - پیاپی 67 (پاییز 1394)

نشریه هفت آسمان
پیاپی 67 (پاییز 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/08/11
  • تعداد عناوین: 7
|
  • محمد مهدی علی مردی*، حسن خیبری صفحات 5-24
    واژه «مجوس» فقط یک بار در قرآن به کار رفته (حج: 17) بی آنکه تعریف و توضیحی از آن آمده باشد و این موجب ابهام و اجمال و پیش کشیدن مسائلی از قبیل چیستی آیین مجوس و نیز کیستی پیامبر آنان شده است. روایات تفسیری قرآن کریم، که تالی تلو و مبین قرآن است و در منابع فریقین گرد آمده، غالبا در چنین مواقعی می تواند دست کم برخی ابهامات را برطرف، و به روشن شدن پاسخ مسئله کمک کند. در این مقاله می کوشیم واژه یا اصطلاح «مجوس» را از منظر روایات تفسیری بررسی کنیم. روایات را در دو دسته روایات شیعه و اهل سنت گنجانیده ایم. پیامبر و کتاب مجوس، نسبت مجوس با زرتشتیان، ویژگی ها و نحوه رفتار و تعامل مسلمانان با آنان و مسئله هایی نظیر آن، در این مقاله بررسی شده است.
    کلیدواژگان: مجوس، اهل کتاب، روایات اسلامی، اهل سنت، شیعه
  • رضا کاظمی راد * صفحات 25-50
    در الاهیات همه ادیان باور به فرشتگان جایگاه ویژه ای دارد. در بین ادیان الاهی، ادیان ابراهیمی و خصوصا اسلام و مسیحیت بیش از دیگر ادیان به این موضوع پرداخته اند. این مسئله به حدی رواج داشته که در مسیحیت، الاهیات فرشتگان به عنوان یکی از زیرشاخه های مباحث الاهیاتی به طور مستقل مطرح شده است. از میان موضوعات این زمینه، به دو مسئله ماهیت شناسی و کارکرد شناسی فرشتگان بیش از همه توجه شده است. در بین الاهیدانان شیعی و مسیحی، توماس آکوئیناس در مسیحیت و طباطبایی در شیعه بیش از همه به این موضوع پرداخته اند. این دو متفکر، در مباحثی مانند اصل خلقت فرشتگان، مادی یا غیرمادی بودن آنها، اکتسابی بودن علمشان و... اشتراک دارند و در موضوعاتی مانند زمان خلقت فرشتگان، تعلیم آنها و نیز اراده آزاد آنها با هم اختلاف نظر دارند. این مقاله دیدگاه این دو الاهیدان درباره ماهیت و اوصاف فرشتگان را بررسی می کند.
    کلیدواژگان: فرشته شناسی، خلقت فرشتگان، علم فرشتگان، توماس آکوئیناس، محمدحسین طباطبایی
  • مهدی قاسمی، سید محمدعلی ایازی * صفحات 51-88
    عیسیA در انتقال پیام و مواعظ دینی و اخلاقی به وفور و هوشمندانه از زبان «تمثیل» بهره برده است. اناجیل گواه آنند که او با کاربرد این زبان در روش تبلیغی «جدال احسن» با فریسیان و بزرگان قوم یهود، پیروز میدان بوده و همچنین معارف بلند و دشوارفهمی را به پیروان انتقال داده است. پاره ای از آیات قرآن نیز نشان از استفاده عیسیA از تمثیل در مواعظ اخلاقی و حکمی دارد. گسترهٔ بسیار و آرایش جای به جای تمثیل، نشان از راهبرد هوشمندانه ای است که با مهم ترین ویژگی های تمثیل، یعنی «حسن تاثیر» و «ماندگاری» پیام در جان مخاطب و آینده نگری، پیوند دارد. این مسئله با توجه به رخدادهای پساصعود آن حضرت رمزگشایی می شود. زبان شناسان از لحاظ تاریخی، ادبیات کتاب مقدس را با مرحلهٔ دوم زبانی، یعنی «تمثیلی»، هم زمان شمرده اند که نشان می دهد عیسیA در تمثیل هایش تعمدا از زبان اسطوره ای و شعری مربوط به دورهٔ اول فاصله گرفته و مخاطب را به فهمی عمیق تر می رساند. بازشناسی روشمند آرایهٔ تمثیل در قرآن و کتاب مقدس، فصلی نو در شناخت بنیان های زبانی مشترک میان پیروان اسلام و مسیحیت و بالمآل پیوندهای فرهنگی و عقیدتی می گشاید.
    کلیدواژگان: آرایه? تمثیل، تمثیل های عیسی، مواعظ عیسی، اناجیل، قرآن کریم، زبان تبلیغ دین
  • دبورا اف. سویر *، مهدی لک زایی، اشرف هاشمی صفحات 89-108
    این مقاله برگرفته از کتاب جنسیت، دین، و گوناگونی: دیدگاه های میان فرهنگی است که با ویراستاری اورسولا کینگ و تینا بئاتی در سال 2005 منتشر شده است. این کتاب، با 19 مقاله از محققان در حوزه های مختلف فمینیستی از کشورهای گوناگون، مقدمه ای است بر برخی از مسئله برانگیزترین مطالعات دین و جنسیت. در سال های اخیر بهره گیری از روش شناختی های میان رشته ای و میان فرهنگی جنسیت و مطالعات زنان باعث تغییر شکل مطالعات بین المللی ادیان شده و باب جدیدی را در موضوعات تازه و جدلی گشوده است؛ موضوعاتی که پارادایم های گذشته را در معرض نقد قرار داده و رشته های مطالعاتی جدیدی ایجاد کرده است. در مقاله حاضر، سویر، فیلسوف فمینیست فرانسوی، از دریچه نظریه جنسیتی، متون کتاب مقدس را بررسی می کند. وی معتقد است در کتاب مقدس به همان اندازه که بازی های جنسیتی جنس مذکر به چشم می خورد در جنس مونث نیز نمود می یابد، اما منتقدان فمینیست با تاکید فراوان بر شخصیت های مونث در ادبیات کتاب مقدس، توجهی به تلویحات مردانه ساخته شده نمی کنند. به اعتقاد وی، هدف از به کارگیری شخصیت های مونث در کتاب مقدس تاکید بیشتر بر قدرت علم مطلق است. او با اشاره به داستان ساره، هاجر و ابراهیم، قدرت گیری شخصیت های مونث را عامل قدرت زدایی و تضعیف شخصیت های مذکر می داند. سویر در آخر به این نتیجه می رسد که هرچند به دلیل قوانین اجتماعی و سیاسی خاص، نفوذ و قدرت جنس مذکر در تمامی عرصه های بشری به وضوح دیده می شود اما در مقابل خداوند این قدرت تضعیف می شود. رجولیت ابراهیم حکایت از مردانگی بدون اختیاری دارد که در تقابل کامل با تصاویری است که از شنیدن واژه «مردسالار» به ذهن متبادر می شود.
    کلیدواژگان: تدابیر جنسیتی، مردسالاری، رجولیت، الاهیات فمینیستی
  • کارلو جی. چرتی*، سید سعید رضا منتظری، امیرعماد الدین صدری صفحات 109-130
    کتاب شکند گمانیگ وزار، نوشته مردان فرخ پسر اورمزد، از جمله کتاب های جدلی و فلسفی پهلوی است که در آن مردان فرخ به رد فرق و ادیان زمان خود، از جمله اسلام، یهودیت، مسیحیت و مانویت پرداخته و سرانجام نتیجه گرفته است که آیین زرتشت از تمام ادیان موجود بهتر است. این کتاب در 16 فصل و به زبان و خط پهلوی بوده که امروزه فقط تحریر پازند و ترجمه سنسکریت از آن به یادگار مانده است. در این مقاله درباره فصل های سیزدهم تا پانزدهم کتاب شکند گمانیگ وزار بحث شده است. مردان فرخ در این فصل ها از داستان آفرینش تورات و مهیب و ترسناک بودن خدای یهود و عقاید مسیحی انتقاد کرده است. نویسنده مقاله با تمرکز بر دو واژه بد خوانده شده در شکند گمانیگ آنها را دو وام واژه، یکی از سریانی و دیگری از یونانی، می داند. در پایان، با استفاده از بخش پیشین، منابع مردان فرخ و تاریخ متون مقدس در ایران را بررسی می کند.
    کلیدواژگان: شکند گمانیگ وزار، مردان فرخ، یهودیت، آیین زرتشت، مسیحیت
  • کریستوفر رولاند تروگان*، محسن اکبری صفحات 131-144
    دیدگاه شوپنهاور درباره خودکشی، بر امکان نیل به آزادی از رنج، از طریق انکار اراده [معطوف] به زندگی فردی تمرکز می کند. سرانجام، شوپنهاور مدلل می کند که خودکشی از نیل به این آزادی درمی ماند؛ عمدتا از آن رو که خودکشی به جای آنکه فعل اراده ای باشد که باید اراده [معطوف] به زندگی را انکار کند، آن را تایید می کند. وی مدلل می کند که خودکشی، نوعی تناقض است؛ تناقضی که در آن، خودکشی با جویش ارادی ارادهٔ فردی به منظور نابودکردن خود، به عنوان راه گریز از نکبت باری اراده ورزی، درگیر می شود. شوپنهاور به صراحت بیان می کند که شخص، حق فردی دارد تا برای رسیدن به آزادی از رنج، مرتکب خودکشی شود. او حتی می پذیرد که می تواند بفهمد چرا شخص به چنین کاری دست می زند؛ اما امکان تحقق این آزادی را انکار می کند. گرفتن زندگی شخص بر [نوعی] فقد [یا نقص] آگاهی (یا [نوعی] اراده ناورزی برای آگاه شدن) از بیهودگی ارادهٔ فردی و بر تجربهٔ کلیت و تمامیت ارادهٔ در خود دلالت دارد. شخص، آزاد است خود را براندازد؛ اما آزادی اش برای آزادکردن خودش از رنج، نوعی پندار است. اگر کسی با شوپنهاور هم آوا باشد که خودکشی باید به عنوان گریز بیهوده ای از رنج فهمیده شود، نمی تواند بصیرت های عالی استدلال وی را انکار کند. از یک سو، بصیرت عالی وی گفت آوری عالی کارکرد خودکشی با مستقیم نهادن این فعل درون آن چیزی است که شخص به عنوان غرض [پایه و] ابتدایی اش (آزادی از رنج) شهود می کند. از دیگر سو، با توجه به چارچوب فلسفی شوپنهاور، بصیرت عالی وی این امکان را نفی و درنگری هر امکان دیگری را منع می کند.
    کلیدواژگان: شوپنهاور، خودکشی، اراده، آزادی، رنج
  • آلوین پلانتینگا، محسن مقری* صفحات 144-169
    مایه فخر و مباهات خداناباوران امروزی، اغلب این باورها بوده است که دانش جدید، در سنگر آنها قرار می گیرد و این قلمرو شگرف اندیشه آدمی در تضادی دیرینه و حل ناپذیر با الاهیات جای دارد. اما در چند دهه اخیر، موجی گسترده از گفت وگوها و نوشته هایی به راه افتاده است که ایده این تضاد را برنتافته و سعی در دگرگونی سنگربندی میان علم و دین داشته اند؛ با این مقصود که دانش، این مشغله محبوب و گره خورده با لحظه لحظه حیات مدرن آدمی را در سنگر خداباوری جای دهند و حتی از این پیش تر رفته و آن را از قلمرو الحاد بیرون برانند. مهم ترین، جامع ترین و جذاب ترین این مباحث را به جرئت می توان در تضاد واقعا از کجا برمی خیزد،یکی از مهم ترین آثار اخیر آلوین پلانتینگا (Alvin Plantinga)یافت. پلانتینگا از فلاسفه تحلیلی شناخته شده در قلمرو فلسفه دین است و همین طور به موجب آثار ارزنده اش در حوزه های متافیزیک و معرفت شناسی، فیلسوفی مطرح در جهان معاصر محسوب می شود. ایده اصلی که پلانتینگا در این کتاباز آن حمایت می کند بدین قرار است: «میان علم و دین تضادی سطحی اما توافقی عمیق وجود دارد و حال آنکه هم دستی علم و طبیعت گرایی، ظاهری است و تضاد آنها عمیق و ریشه دار است». دین مد نظر پلانتینگا صرفا نوعی خداگرایی ذهنی و انتزاعی و بی تاثیر در جهان و حیات آدمی نیست؛ بلکه او یک مسیحی تمام عیار است که معجزات خداوند و تمامی کلمات کتاب مقدس را حق می شمارد. با وجود این، پلانتینگا در جای جای اثر خود بر این نکته تاکید دارد که شواهدی که در این کتاب از توافق علم و دین نشان می دهد، اغلب درباره یهودیت و اسلام نیز به اندازه مسیحیت صادق است. در مقابل این ادیان سه گانه، پلانتینگا از طبیعت گرایی به عنوان دیدگاهی یاد می کند که تمام آنچه را وجود دارد در جهان توصیف شده در علوم طبیعی خلاصه می کند و به انکار وجود خدا و هر چیزی شبیه او می پردازد. این دیدگاه است که نه تنها در مقابل دین، بلکه به عقیده پلانتینگا بر ضد دانش مدرن نیز قرار می گیرد.
|