فهرست مطالب

مجله جنگل ایران
سال دوازدهم شماره 2 (تابستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/06/26
  • تعداد عناوین: 10
|
  • کیومرث سفیدی*، سید محمدمعین صادقی صفحات 147-160

    ارزیابی سطح تنوع و ارزش اکولوژیک زیستگاه های خرد، شاخصی برای ارزیابی تنوع زیستی در بوم سازگان های جنگلی است. این پژوهش باهدف ارزیابی سطح تنوع و ارزش اکولوژیک زیستگاه های خرد در جنگل های راش در پارسل 435 طرح شیرقلاع در شرق استان گیلان انجام شد. به این منظور، سه قطعه نمونه یک هکتاری انتخاب شد و در هر قطعه نمونه تمامی درختان زنده و خشک سرپا به منظور بررسی وجود هر یک از زیستگاه های خرد بررسی و مشخصه های آن ها شامل قطر برابرسینه، ارتفاع درخت، تعداد و نوع زیستگاه خرد ثبت شد. برای تحلیل وضعیت تنوع زیستگاه های خرد، شاخص های تنوع آلفا، بتا و گاما، شاخص غنای مارگالف، شاخص های تنوع شانون-وینر و سیمپسون و شاخص یکنواختی پیلو محاسبه شد. درمجموع تعداد 147 زیستگاه خرد بر روی 87 درخت زیستگاهی (معادل 2/24 زیستگاه خرد به ازا هر یک صد اصله درخت سرپا) شناسایی شد. حفره های دارکوب فراوان ترین و میکروسویل، کمیاب ترین زیستگاه خرد بودند. درختان دارای حفره شامل حفره های دارکوب، حفره های روی تنه، حفره های شاخه های اصلی و حفره های روی گورچه بیش از نیمی از کل زیستگاه های خرد را به خود اختصاص دادند (53 درصد) که اغلب بر روی درختان زنده (6/68 درصد) از گونه راش شرقی (3/77 درصد) مشاهده می شوند. میانگین تنوع آلفا، بتا و گاما به ترتیب 99/1، 63/5 و 11 به دست آمد. مقدار شاخص ارزش اکولوژیک زیستگاه، 2/13 محاسبه شد و فراوان ترین آن در کلاسه 10-20 سانتی متر مشاهده شد. در یک جمع بندی می توان بیان کرد که حفظ و نگهداری درختان زیستگاهی قطورتر از یک متر به منظور تامین زیستگاه خرد و حفظ تنوع زیستی در جنگل ها توصیه می شود.

    کلیدواژگان: آشیانه، تنوع زیستی، جنگل شناسی همگام با طبیعت، حفره دارکوب، شکاف تنه ای
  • زهرا رستمی، فرهاد قاسمی آقباش*، ایمان پژوهان صفحات 161-174

    فرایند زغال گیری و سوختن چوب یکی از علل افزایش غلظت کربن در اتمسفر است. این فعالیت با قطع درختان در منطقه زغال گیری به کاهش تراکم درختان می انجامد که در نتیجه قابلیت رویشگاه در ترسیب کربن دچار تغییراتی می شود. با توجه به اهمیت موضوع و وجود مشکلات و معضلات ناشی از افزایش کربن اتمسفری، نقش خاک و زیست توده جنگلی در ترسیب کربن حایز اهمیت است. به منظور بررسی اثر عملیات زغال گیری بر مقدار ترسیب کربن، چهار کوره در منطقه بسطام شهرستان الشتر انتخاب و پنج قطعه نمونه به ابعاد 10×10 متر به فواصل 20، 40، 60، 80 و 100 متر در چهار جهت اصلی هر کوره پیاده شد. در منطقه شاهد (خارج از منطقه زغال گیری) و قطعه نمونه ها زیست توده روزمینی و زیرزمینی درختان، ترسیب کربن درختی، پوشش علفی و خاک اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که بیشترین و کمترین مقدار ترسیب کربن خاک به ترتیب در عمق 0 تا 15 سانتی متری خاک توده شاهد (021/2762 تن در هکتار) و فاصله 60 متری (601/1663 تن در هکتار) از کوره بود. همچنین بیشترین مقدار ترسیب کربن درختان در منطقه شاهد (515/3 تن در هکتار) و کمترین آن نیز مربوط به فاصله 20 متری از کوره بود (116/2 تن در هکتار). نتایج مربوط به ترسیب کربن پوشش علفی و لاشریزه ها نیز نشان داد که بین فواصل مختلف و منطقه شاهد اختلاف معنی داری وجود نداشت. به طور کلی نتایج این تحقیق حاکی از آن است که با افزایش فاصله از کوره زغال گیری، ترسیب کربن خاک و درختی افزایش می یابد بنابراین باید فرایند زغال گیری در غرب کشور کنترل و مدیریت شود.

    کلیدواژگان: اثرهای زغال گیری، بلوط ایرانی، کوره، کربن آلی
  • میلاد عزیزی مهر، یحیی کوچ*، سید محسن حسینی صفحات 175-188

    با توجه به تخریب بخش های وسیعی از جنگل های جلگه ای شمال ایران و کاهش تراکم درختان، فرض بر آن است که عوامل کنترل کننده چرخه عناصر غذایی و پویایی رویشگاه ها نیز تغییرات معنی داری را نمایش دهند. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر شدت های مختلف تخریب جنگل و تغییر تراکم درختان بر پویایی فعالیت های میکروبی و فرایندهای بیوشیمی خاک انجام گرفت. پس از جنگل گردشی، سه محدوده جنگلی با شدت های تخریب زیاد (جنگل تخریب یافته، هشت درخت در هکتار)، متوسط (جنگل دست خورده، 185 درخت در هکتار) و کم (جنگل حفاظت شده، 321 درخت در هکتار)  با غالبیت درختان ممرز و انجیلی در بخش جلگه ای شهرستان نوشهر انتخاب شد. در مجموع 15 نمونه خاک از هر محدوده جنگلی به آزمایشگاه انتقال داده شد و مشخصه های فیزیکوشیمیایی، فعالیت های میکروبی (تنفس پایه، برانگیخته و زیتوده های میکروبی کربن، نیتروژن و فسفر) و فرایندهای بیوشیمی (نرخ های خالص آمونیاکی شدن، نیتراتی شدن و معدنی شدن نیتروژن) خاک اندازه گیری شد. نتایج حاکی از آن است که در رویشگاه جنگلی حفاظت شده (تخریب کم)، فعالیت های میکروبی، نرخ خالص آمونیاکی شدن (هر دو فصل تابستان و پاییز) و معدنی شدن نیتروژن (در فصل تابستان) بیشتر است. این موارد با مقادیر بیشتر مشخصه های رس، رطوبت، حاصلخیزی خاک تحت این رویشگاه جنگلی ارتباط دارد. درحالی که رویشگاه های جنگلی دخالت شده (شدت های تخریب متوسط و زیاد) به طور کلی فعالیت های میکروبی کمتر و فرایند معدنی شدن کندتری دارند. نتایج مطالعه حاضر بیانگر آن است که تخریب رویشگاه های جنگلی تاثیرات منفی بر بسیاری از شاخص های میکروبی و فعالیت های بیوشیمی مرتبط با چرخه های عناصر غذایی خاک دارد.

    کلیدواژگان: آمونیاکی شدن، تنفس میکروبی، جنگل جلگه ای، نرخ خالص معدنی شدن نیتروژن، نیتراتی شدن
  • زیبا پیرمحمدی*، علی مهدوی، محمد عواطفی همت، محمد سلاورزی، آرزو سلطانی صفحات 189-202
    درآمد حاصل از جنگل سهم بزرگی از درآمد کل خانوار در بسیاری از جوامع جنگل نشین زاگرس است. هدف این پژوهش، بررسی وابستگی معیشتی جنگل نشینان به منابع جنگلی در منطقه همیان- ضرون شهرستان کوهدشت در زاگرس مرکزی است. با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه 215 خانوار در 30 روستای منطقه به دست آمد. انتخاب نمونه ها در هر روستا با نمونه گیری تصادفی انجام گرفت. داده های اجتماعی - اقتصادی با پرسشنامه، مصاحبه شفاهی با مردم و مشاهده مستقیم در سال 1396 جمع آوری شدند. ابتدا تاثیر درآمد حاصل از جنگل در اقتصاد خانوار برآورد شده و سپس خط فقر و شاخص های فقر و نابرابری درآمدی و رفاه اجتماعی شامل: نسبت سرشمار، شکاف فقر، فوستر، گریر و توربک، آمارتیاسن، ضریب جینی و سطح رفاه اجتماعی خانوارها با و بدون در نظر گرفتن درآمد حاصل از جنگل محاسبه شد. عوامل موثر بر وابستگی اقتصادی خانوارها به جنگل با تحلیل رگرسیون چندگانه بررسی شد. نتایج نشان داد که خانوارهای جنگل نشین 9/34 درصد از درآمد خالص سالیانه خود را از جنگل به دست می آورند. با حذف درآمد جنگل، همه شاخص های فقر و ضریب جینی افزایش و سطح رفاه اجتماعی خانوارها کاهش یافته است. نتایج تحلیل رگرسیون حاکی از آن است که بعد خانوار و ارزش دام های خانوار با اثر مثبت و فاصله از جنگل، درآمد کشاورزی و درآمدهای خارج از مزرعه خانوار با اثر منفی بر وابستگی اقتصادی خانوارها به جنگل معنی دار شدند. با توجه به این عوامل می توان به تعادل بین بهبود معیشت خانوارهای فقیر روستایی و عشایر و بهره برداری پایدار از منابع جنگلی دست یافت.
    کلیدواژگان: جنگل نشینان، شاخص های فقر و نابرابری، لرستان، همیان- ضرون
  • منا مازوجی، کیومرث محمدی سمانی*، وحید حسینی صفحات 203-218
    کرم های خاکی، از مهم ترین شاخص های اکولوژیک در ارزیابی کیفیت خاک اکوسیستم های خاکی قلمداد می شوند. در این پژوهش، با هدف ارزیابی تغییر کاربری اراضی جنگلی بر تراکم و زیست توده کرم های خاکی و برخی مشخصه های خاک، در چهار کاربری مختلف جنگل کمتر دست خورده، جنگل بهره برداری شده، زراعت آبی (یونجه) و باغ (سیب و گلابی) در منطقه ای در اطراف روستای یعقوب آباد در جنگل های بانه، 40 پروفیل خاک به صورت کاملا تصادفی انتخاب و نمونه های خاک و کرم خاکی از عمق 25-0 سانتی متری برداشت شد. نتایج نشان داد که تغییر کاربری اراضی سبب کاهش کربن آلی خاک در کاربری های مختلف نسبت به کاربری جنگل کمتر دست خورده (95/2 درصد) شده است. کاربری جنگل بهره برداری شده نسبت به دیگر کاربری ها کمترین مقادیر فسفر و هدایت الکتریکی را به خود اختصاص داد. در سایر فاکتورهای خاک نیز از جمله نیتروژن، C/N، پتاسیم، pH، درصد رطوبت و درصد سنگریزه اختلاف معنی داری وجود داشت. همچنین، بیشترین تراکم کرم های خاکی به کاربری جنگل کمتر دست خورده (8/204 در مترمکعب) و کمترین مقدار آن به کاربری جنگل بهره برداری شده (8/44 در متر مکعب) تعلق داشت. در مجموع تراکم کرم های خاکی با زیست توده آنها و همچنین با درصد تاج پوشش درختان همبستگی مثبت معنی دار و با درصد سنگریزه و درصد بیرون زدگی خاک همبستگی منفی معنی داری نشان داد. همچنین افزایش زیست توده کرم های خاکی همبستگی مثبت معنی داری با کربن آلی، نیتروژن کل و رطوبت خاک و همبستگی منفی معنی داری با درصد بیرون زدگی خاک نشان داد. در نهایت می توان گفت تغییر کاربری اراضی جنگلی و بهره برداری در جنگل، می تواند سبب کاهش تراکم کرم های خاکی شود.
    کلیدواژگان: تغییر کاربری، جنگل زاگرس، شاخص زیستی، فاکتورهای غیرزیستی خاک
  • اسما محمدراد، احسان عبدی*، مهدی پورهاشمی، باریس مجنونیان، آزاده دلجویی صفحات 219-231
    در بین اجزای مختلف پوشش گیاهی، سیستم ریشه در فرایند مسلح سازی خاک و جلوگیری از فرسایش نقش مهمی دارد. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر پدیده زوال بلوط بر ویژگی های مکانیکی ریشه درختان برودار (Quercus brantii Lindl.) در بخشی از جنگل های دینارکوه استان ایلام بود. ابتدا با توجه به دامنه پراکنش قطری درختان منطقه، دو طبقه کم قطر (15 تا 35 سانتی متر) و قطور (35 تا 55 سانتی متر) تفکیک و در هر طبقه پنج درخت در سه تیمار درختان سالم، زوال متوسط و زوال شدید به صورت تصادفی انتخاب شدند. از هر درخت تعدادی نمونه ریشه با حفر خاک (عمق حدود 30 سانتی متر) در نزدیکی درخت جمع آوری شد و سپس در آزمایشگاه، آزمایش های کششی ریشه انجام گرفت. نتایج نشان داد که رابطه قطر ریشه-نیروی کششی به صورت توانی مثبت و رابطه قطر ریشه-مقاومت کششی به صورت توانی منفی بود. نتایج آنالیز کوواریانس میانگین نیروی کششی و مقاومت کششی ریشه در درختان کم قطر نشان داد که نیرو و مقاومت کششی ریشه بین سه تیمار مورد مطالعه اختلاف معنی داری نداشت، درحالی که در درختان قطور، نیروی کششی و مقاومت ریشه در درختان سالم به طور معنی داری بیشتر از درختان با زوال شدید بود. بر اثر زوال، نیروی کششی ریشه درختان در تیمار زوال شدید نسبت به درختان سالم 3/11 درصد در طبقه کم قطر و 7/22 درصد در طبقه قطور کاهش یافته بود. همچنین، مقادیر یادشده در مورد مقاومت کششی حاکی از کاهش به ترتیب 4/13 و 7/19 درصدی بود. یافته های این پژوهش، سبب آگاهی بهتر در مقابل خطر فرسایش خاک در قسمت های زوال یافته بوم سازگان زاگرس می شود.
    کلیدواژگان: زاگرس، فرسایش خاک، مسلح سازی خاک، مقاومت کششی، نیروی کششی
  • سید مهدی حشمت الواعظین*، بختیار خضریان، منوچهر نمیرانیان، مرضیه حجاریان، مصطفی جنت بابایی، فرهاد شیخ کانلوی میلان صفحات 233-256
    این پژوهش با هدف تعیین فاصله کاشت، الگوی کاشت و سن برداشت اقتصادی کلن های پرمحصول تبریزی در استان آذربایجان غربی انجام گرفت. به این منظور، از یک سامانه پشتیبان تصمیم گیری به نام مدل زیستی- اقتصادی بهره گرفته شد. این مدل، پویایی متغیرهای زیستی و اقتصادی توده را در زمان شبیه سازی می کند. شهرستان های ارومیه و نقده به دلیل فراوانی کاشت کلن های پرمحصول، انتخاب و صنوبرکاران و خریداران چوب سرپا در این شهرستان ها، جامعه آماری در نظر گرفته شد. داده های زیستی (قطر، ارتفاع و جرم حجمی تر) و اقتصادی (قیمت چوب سرپا و هزینه ها) به ترتیب به روش میدانی (سرشماری و نمونه گیری تصادفی- منظم) و پیمایشی (مصاحبه نیمه ساختاریافته) جمع آوری شد. برای برآورد زیرمدل های زیستی (مانند رشد و محصول) و اقتصادی (مانند هزینه کاشت) از تحلیل رگرسیون چندمتغیره و تخمین زن حداقل مربعات استفاده شد. مدل زیستی- اقتصادی از تلفیق زیرمدل ها در برنامه صفحه گسترده اکسل ساخته شد. در نهایت، ارزش مورد انتظار زمین (معیار فاستمن) برای گستره وسیعی از فواصل کاشت، الگوی کاشت و سن برداشت شبیه سازی شد. یافته ها نشان داد که فاصله کاشت، الگوی کاشت و سن برداشت اقتصادی در حاصلخیزی متوسط، مربعی، 5/2×5/2 متر و 12 سال است. با این حال، استانداردهای رایج در منطقه، مستطیلی، 1×3 متر و 8 سال است. اجرای استانداردهای اقتصادی کاشت و برداشت می تواند حجم تجاری چوب تولیدشده، قطر درخت متوسط و ارزش مورد انتظار زمین در هکتار را به ترتیب 56، 46 و 143 درصد افزایش دهد. پژوهش های بیشتری برای مدل سازی و بهینه سازی پاسخ رویشی این توده ها به فعالیت های مدیریتی (مانند شخم، کوددهی، آبیاری، تنک سازی و کنترل علف هرز) لازم است.
    کلیدواژگان: ارزش مورد انتظار زمین، تولید حجم تجاری، فعالیت های مدیریتی توده، قطر درخت متوسط، مدل زیستی- اقتصادی
  • زینب نجفی، علی اصغر درویش صفت*، پرویز فاتحی، پدرام عطارد صفحات 257-270
    مطالعه روند تغییرات پوشش های گیاهی شهری با توجه به عملکردهای مختلف محیط زیستی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آنها به منظور مدیریت پایدار شهرها ضروری است. در این پژوهش به بررسی روند تغییرات سبزینگی پوشش گیاهی کلانشهر تهران با استفاده از شاخص تفاوت پوشش گیاهی نرمال شده (NDVI) حاصل از داده های ماهواره ای لندست های 5 و 8 در زمان حداکثر سبزینگی پوشش گیاهی با به کارگیری روش های پارامتری (رگرسیون حداقل مربعات) و ناپارامتری (تیل- سن و من- کندال) طی دوره 1398- 1387 پرداخته شده است. به دلیل موجود نبودن داده های لندست برای سال های 1390 و 1391، از محصول MOD13Q1 NDVI به عنوان داده جایگزین استفاده شد. همچنین مشخصه های اقلیمی از داده های چهار ایستگاه هواشناسی سینوپتیک شهر تهران استخراج شد. رابطه میان تغییرات NDVI و مشخصه های اقلیمی میانگین دما و مجموع بارش یک ماه قبل و یک سال قبل از تاریخ حداکثر NDVI بررسی شد. نتایج بررسی روند تغییرات NDVI حاکی از روند افزایشی جزیی پوشش گیاهی کلانشهر تهران بود، اما آزمون من- کندال نشان داد که روند مثبت مشاهده شده معنی دار نیست (05/0= α). بررسی روندها به تفکیک در مناطق 22گانه تهران نیز نشان داد که در پنج منطقه روند معنی دار کاهشی وجود دارد و در بقیه مناطق روند معنی دار مشاهده نشد. تحلیل همبستگی میان تغییرات NDVI و داده های اقلیمی دما و بارش به ترتیب همبستگی منفی و مثبت نشان داد. ارزش های NDVI و داده های اقلیمی یک ماه قبل، همبستگی بیشتری از داده های اقلیمی یک سال قبل داشت.
    کلیدواژگان: پوشش گیاهی شهری، تغییرات سبزینگی، روند، سری زمانی، من- کندال
  • احمد ولی پور*، مژگان عبداللهی، محمد جلالی، هدایت غضنفری صفحات 271-289
    تحقیق حاضر با هدف واکاوی کارکرد تعاونی های فعال منابع طبیعی شهرستان پاوه به منظور ارزیابی موفقیت آنها انجام گرفت. جامعه آماری این تحقیق شامل اعضای تعاونی ها بود و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعیین شد. جمع آوری اطلاعات با پرسشنامه ساختاریافته و نمونه گیری تصادفی انجام گرفت. روایی ابزار تحقیق با استفاده از دیدگاه کارشناسان و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ احراز شد. از تحلیل همبستگی و تجزیه رگرسیون برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. براساس مقایسه زوجی معیارهای اندازه گیری موفقیت، عوامل اجتماعی، عوامل اقتصادی و عوامل محیطی به ترتیب مهم ترین عوامل سنجش موفقیت تعاونی ها ارزیابی شدند. نتایج نشان داد که بیشتر متغیرهای مستقل با موفقیت تعاونی همبستگی معنی دار و مثبتی دارند. شرح وظایف سازمانی مشخص و اعتقاد به کار جمعی به ترتیب بیشترین و کمترین همبستگی را با موفقیت تعاونی نشان دادند. تحلیل رگرسیون بیانگر وجود رابطه ای مثبت و معنی دار بین موفقیت با برخی از عوامل موثر بود. مدل موفقیت تعاونی ها با حضور پنج متغیر و ضریب تبیین تعدیل شده مناسب ایجاد شد که در آن متغیر شرح وظایف سازمانی مشخص با ضریب بتای استاندارد 305/0 مهم ترین عامل در بیان کارکرد تعاونی ها شناخته شد. برپایه شاخص موفقیت نسبی، کارکرد همه تعاونی ها کمتر از 50 درصد محاسبه شد (کمینه 8/33 و بیشینه 6/44 درصد). از نتایج این پژوهش می توان برای شناسایی قوت ها و ضعف ها و برنامه ریزی اقدامات لازم برای بازسازی و فعال سازی مجدد تعاونی ها استفاده کرد.
    کلیدواژگان: تعاونی منابع طبیعی، جوامع محلی، حفاظت و بهره برداری جنگل، مشارکت مردمی
  • مهرداد زرافشار*، محمدرضا نگهدارصابر، حسن جهانبازی گوجانی، مهدی پورهاشمی، سید کاظم بردبار، محمد متینی زاده، علیرضا عباسی صفحات 291-303

    بیش از یک دهه است که جنگل های زاگرس با پدیده خشکیدگی روبه رو شده و آثار این بحران در مناطق مختلف نمایان است. با هدف بررسی وضعیت خشکیدگی درختان بلوط ایرانی در منطقه کوهمره استان فارس چهار قطعه نمونه دایمی شامل دو قطعه نمونه دارای درختان متاثر از خشکیدگی در جهت های جنوبی و شمالی و دو قطعه نمونه شاهد (سالم) متناظر با مساحت شناور انتخاب شد، به طوری که 100 اصله درخت بلوط در آنها قرار بگیرد. شدت خشکیدگی به پنج طبقه شامل درختان سالم، دارای خشکیدگی سرشاخه، خشکیدگی تاج کمتر از 50 درصد، خشکیدگی تاج بیشتر از 50 درصد و درختان کاملا خشکیده گروه بندی شد و وضعیت خشکیدگی درختان براساس آن ثبت شد. سایر مشخصه های درختان از جمله مبدا (تک پایه یا شاخه زاد)، تعداد جست، قطر در ارتفاع نیم متری، قطر تاج، ارتفاع درخت و همچنین سطح و زیتوده برگ درختان نیز اندازه گیری شد. همچنین رطوبت خاک اندازه گیری شد. براساس نتایج، درصد خشکیدگی بیشتر از 50 درصد تاج در قطعه نمونه های تحت خشکیدگی 11 درصد بود. بیشترین درصد فراوانی درختان با خشکیدگی متوسط تا شدید متعلق به طبقات قطری و ارتفاعی میانی است و از الگوی زنگوله ای تبعیت می کند. به علاوه، درصد رطوبت خاک در قطعات نمونه شاهد نسبت به قطعات خشکیدگی بیشتر بود. میانگین سطح برگ و زیتوده برگ در قطعه نمونه های شاهد نسبت به خشکیده در هر دو دامنه بیشتر بود. به طور کلی، بین دامنه شمالی و جنوبی از نظر شدت خشکیدگی تفاوت معنی داری دیده نشد، اما به نظر می رسد عامل رطوبت در ریزوسفر ریشه نقش مهم و کلیدی در شیوع خشکیدگی درختان بلوط دارد.

    کلیدواژگان: خشکیدگی، رطوبت خاک، زاگرس جنوبی، شاخه زاد
|
  • Kiomars Sefidi *, S.M.M. Sadeghi Pages 147-160

    Evaluating the diversity and ecological value of habitat trees is an indicator for assessing biodiversity in forest ecosystems. This research was carried out to assess the ecological diversity and ecological value of microhabitats in the beech forests in the parcel 405 of Shir-Ghala, east of Guilan province. Three plots with an area 1-ha were selected, and in each plot, all live trees and standing deadwood to explore each microhabitat, and their characteristics included the diameter at breast height, tree height as well as the number and type of microhabitat trees were recorded. To analyze the status of microhabitat diversity, alpha, beta and gamma diversity indices, Margalef richness index, Shannon-Wiener, and Simpson diversity indices, and Pielou's evenness index was calculated. In total, microhabitats were identified on 87 habitat trees (equivalent to 24.2 microhabitats per 100 trees). The most and rarest form of microhabitat was woodpecker cavities and miocrosil, respectively. Trees with the holes comprised of woodpecker cavities, trunk cavities, main branch cavities, and buttress holes account for more than half of the total microhabitat (53%), and often located on live trees (68.6%) of oriental beech (77.3%). s found in the DBH class of 10-20 cm. In conclusion, it can be explained that the conservation and maintenance of habitat trees more than one meter in diameter is recommended to provide the microhabitat and preserve biodiversity in the forests.

    Keywords: Biodiversity, close to nature silviculture, nest, trunk cavity, woodpecker cavity
  • Z. Rostami, F. Ghasemi Aghbash *, I. Pazhouhan Pages 161-174

    Charcoal production and wood burning are some of the causes of increasing carbon concentration in the atmosphere. This activity by cutting trees reduces the density and volume of forest stands per hectare and leads to changing carbon sequestration in a forest stand. Given the importance of this issue and the challenges associated with increased atmospheric carbon, the role of soil and forest biomass in carbon sequestration is important. In order to investigate the effect of charcoal production on carbon sequestration, four kilns were selected in Bastam district of Al-shater city and five sample plots 10 × 10 m measuring at 20, 40, 60, 80 and 100 m intervals were established from four main directions of each kiln. In both control (outside of the charcoal area) and sample area, above- and under-ground biomass of trees, carbon sequestration, grass cover, and soil were measured. The results showed that the highest and lowest amounts of soil carbon sequestrations were in the 0-15 cm depth of control (2762.0221 ton /ha) and 60 m distance from the kilns (1663.601 ton/ha), respectively. Also, the highest amount of carbon sequestration was observed in the control area (3.515 ton/ha) and the lowest was in the distance of 20 meters from the kilns (2.116 ton/ha). Results of carbon sequestration of herbal vegetation and litters also showed that there was no significant difference between distances and the control area. Overall, the results of this study showed that the carbon sequestration of the soil and the tree increases with increasing the distance from the charcoal kilns. Therefore, it is necessary to control and manage the charcoal production process in the Zagros forest.

    Keywords: Charcoal production influences, Persian oak, Kiln, Organic Carbon
  • M. Azizi Mehr, Y. Kooch *, S. M. Hosseini Pages 175-188

    Considering the degradation of large areas of lowland forests and decreasing tree density, it is assumed that nutrient cycle controlling factors and habitat dynamics also show significant changes. Accordingly, the present study aimed to study the effects of different intensities of forest degradation and tree density on the dynamics of soil microbial activities and biochemical processes. Following field inspection, three forest areas with degradation intensities of high (deforested area; including 8 trees per hectare), moderate (disturbed forest; including 185 trees per hectare) and low (protected forest; including 321 trees per hectare) with hornbeam and iron trees as dominant species, in the plain region of Noshahr city were considered. A total of 15 soil samples from each area were transferred to the laboratory and physico-chemical characters, microbial activities (i.e. basal and induced respiration, microbial biomass of carbon, nitrogen, and phosphorous) and nitrogen mineralization dynamic (i.e. net rates of ammonification, nitrification and nitrogen mineralization) were measured. The results indicate that the protected forest has higher microbial activity, net ammonification (both summer and fall), and nitrification (in summer) rates, which are related to higher clay, humidity, and also fertility under these land cover. Whereas, disturbed forest and the deforested area generally have lower microbial activity and mineralization processes. The results of the present study indicate that forest degradation has negative effects on many microbial indices and biochemical activities related to soil nutrient cycles.

    Keywords: Plain forest, ammonification, Nitrification, net nitrogen mineralization rate
  • Z. Pirmohammadi *, A. Mahdavi, M. A. Hemmat, M. Celavazi, A. Soltani Pages 189-202
    Forest income occupies a significant proportion of total household income for many dweller communities in Zagros forests. The aim of this study was to investigate the livelihood dependence on forest in the Homian-Zaron area of Kouhdasht city in central Zagros. The sample size according to Cochran's formula was estimated 215 households in 30 villages. The households in each village were selected through random sampling. The socio-economic data of household was collected through a questionnaire, oral interviews with people and direct observations in 2018. First, the impact of forest income on household economy was estimated and then the poverty line and poverty indices including headcount ratio, poverty gap, Foster- Greer-Thorbecke (FGT), Sen, Gini coefficient and level social welfare of households with and without forest income were calculated. Multiple regression was used to analyze the socio-economic factors influencing the economic dependence of households on forest. The result showed that households earn 34.91% of their total net income from forest. With the elimination of forest income, all poverty indices and Gini coefficient were increased and the level of household social welfare was decreased. The results of regression analysis indicated that household size and livestock value were positively and distance from forest, agricultural income and off-farm income were negatively significant and correlated with household economic dependence on forest. The research findings show that focusing on these factors can achieve a balance between improving livelihoods of poor rural and nomadic households and sustainable utilization of forest.
    Keywords: Forest dwellers, Homian–Zaron, Lorestan, Poverty, inequality indices
  • M. Mazouji, K. Mohammadi Samani *, V. Hosseini Pages 203-218
    The earthwormis considered as one of the most important ecological indicators in assessing the soil quality of the soil ecosystems. The aim of this research was the investigation of forest land-use changes on the earthworm’s density and biomass related to the soil properties. For this purpose, 40 soil profile and earthworm samples were randomly taken from 0-25 cm in four different land-uses (Less-disturbed forest, disturbed forest, agricultural irrigated land (Medicago sativa) and orchard (Pyrus sp. and Malus sp.) in Baneh county forest's, Kurdistan province. The results showed that soil organic matter in different land uses decreased in all land uses compared to the less-disturbed (SOM=2.95 percent) forest. The disturbed forest dedicated the least amount of phosphorus and electrical conductivity than the other land uses. There were significant differences among other soil factors including nitrogen, C/N, potassium, pH, moisture, and gravel percent. In addition, the most and the least density of earthworms were belonged to the less-disturbed forest (204.8/m-3) and disturbed forest (44.8/m3), respectively. In general, the density of earthworms showed a positive significant correlation with their biomass as well as canopy percent and negative significant correlation with gravel and the soil rock percent. Increasing of earthworm’s biomass showed a positive significant correlation with the soil organic matter, nitrogen and moisture percent, and negative significant correlation with soil rock percent. As a conclusion, forest land-use changing and forest utilization have reduced the density of earthworms, which was decreased significantly in the disturbed forest and agricultural irrigated land compared to less-disturbed forest.
    Keywords: Biological index, Land Use Change, Soil abiotic factors, Zagros forest
  • A. Mohammadrad, E. Abdi *, M. Pourhashemi, B. Majnounian, Azade Deljouei Pages 219-231
    Among the various components of vegetation, root system plays an important role in stabilizing, soil reinforcement and preventing erosion. This study aimed to investigate the effect of oak decline phenomenon on root mechanical characteristics of Brant`s oak (Quercus brantii Lindl.) in Dinarkuh forests, Ilam province. Considering DBH distribution of the trees in the study site, five trees were randomly selected in small DBH (15 to 35 cm) and large DBH (35 to 55 cm) classes within three treatments of healthy, moderate decline, and severe decline. Root samples were collected from each tree by digging near the tree and then tensile test were performed in the laboratory. The results showed that the root diameter-force strength relation was positive power-law and the root diameter-tensile strength relationship was negative power-law. Results of the covariance analysis for tensile force and strength showed that there is no significant difference between tensile force and strength among treatments of small DBH class, while in large DBH class, root tensile force and strength of healthy trees were significantly higher than trees with severe decline. Based on the decline, tensile force of the trees in the treatment of severe decline compared to the healthy trees, so force decreased by 11.3% in the small DBH and 22.7% in the large DBH classes. Also, these values ​​for tensile strength showed a decrease of 13.4% and 19.7%, respectively. The findings of this study show how the effect of forest decline on the root tensile force and strength values ​​leads to a better knowledge of the controlling soil erosion in the Zagros ecosystems.
    Keywords: Zagros, Soil erosion, Soil reinforcement, Tensile force, tensile strength
  • S. M. Heshmatol Vaezin *, B. Khezriyan, M. Namiranian, M. Hajjarian, M. Janat Babaii, F. Shaykhkanlooy Milan Pages 233-256
    This research aimed at determining the economic planting interval, planting pattern, and rotation age for high-yield black poplar in the West Azerbaijan Province, Iran. For this purpose, a decision support system called the bio-economic model was employed. The model simulates the dynamics of stand’s bio-economic variables over time. The statistical population consists of poplar farmers and timber merchants in Orumiyeh and Naghadeh counties where black poplar plantations were highly concentrated. Biological data were collected using full calipering inventory (diameter) and systematic random sampling (height and wet wood density). The economic data (stumpage price and costs) were obtained through a field survey based on a semi-structured interview. Multiple regression analysis and OLS estimator were used to estimate the biological (e.g., growth and yield) and economic (e.g., planting cost) sub-models. By integrating sub-models within an Excel spreadsheet, a bio-economic model was constructed for black poplar plantations. Finally, land expectation value (Faustmann formula) was simulated over a wide range of planting intervals, planting patterns and rotation age. As a result, the economic planting interval/pattern and rotation age of average-fertility plantations appeared to be square, 2.5´2.5 meter and 12 years while the common standards are rectangular, 3´1 meter and 8 years, respectively. The results revealed that implementing economically optimal planting and harvest standards increase the per-hectare merchantable volume production, quadratic mean diameter and land expectation value by 56, 46 and 143 percent, respectively. Further research will be required to model and to optimize the growth response of poplar plantations to management activities (e.g., ploughing, fertilization, irrigation, vegetation control, and thinning).
    Keywords: Bio-economic model, land expectation value, management activities, merchantable volume production, quadratic mean diameter
  • Z. Najafi, A.A. Darvishsefat *, P. Fatehi, P. Attarod Pages 257-270
    Urban vegetation monitoring can play a vital role in sustainable city management because of their diverse environmental, social, cultural, and economic functions. In this study, the vegetation trend was assessed using the Normalized Vegetation Difference Index (NDVI) obtained from the Landsat 5 and 8 at a maximum vegetation greenness time by applying a parametric approach (i.e. Ordinary Least Square Linear Regression) and a non-parametric approach (i.e. Theil-Sen and Mann-Kendall) over Tehran city during 2008 - 2019. The MOD13Q1 NDVI product was used as a complementary data due to the lack of appropriate Landsat data for 2011 and 2012. The data collected from four synoptic meteorological stations located in Tehran were used to extract the mean temperature and the total precipitation parameters. The relationship between NDVI variations and climatic characteristics, i.e. the mean temperature and total precipitation of one month before and one year before the maximum NDVI values were analyzed. The NDVI trend analysis showed a slight increase in Tehran vegetation cconditions during 12 years, however, the result of the Mann-Kendall test was not statistically significant (α = 0.05). Trend analysis for 22 individual districts showed a significant negative trend for five districts, and the remaining districts showed a non-significant trend. The NDVI was negatively correlated with temperature, and there was a positive correlation between NDVI and precipitation. The NDVI variations showed a more similar trend to the climate data of one month before NDVI data-set than one year.
    Keywords: Change of greenness, Mann- Kendall, time series, Trend, Urban vegetation
  • A. Valipour *, M. Abdollahi, M. Jalali, H. Ghazanfari Pages 271-289
    This study was carried out to analyze the performance of natural resources cooperatives in Paveh County, Iran. Cochran’s formula was used for determining the population sample size among members of active cooperatives in the study area. Data was collected using a fully structured questionnaire whose validity confirmed by both faculty members of university and cooperative organization experts. Cronbach’s alpha coefficient estimated through a pilot study was used for measuring the reliability level of questionnaires. Correlation analysis and stepwise multiple linear regression were used to analyze the data. Pairwise comparisons indicated that social, economic and environmental factors were respectively the most important criteria contributing to cooperative successful performance. According to results, all independent variables displayed significant positive correlation with success of cooperative, so that factors transparency of organizational duties and belief in teamwork were maximum and minimum correlated factors from cooperatives members’ viewpoint. Regression analysis revealed that some factors were significantly influenced the performance of cooperatives. Five independent variables were entered into performance model of cooperatives which transparency of organizational duties with a standardized beta coefficient of 0.305 was the most important variable influenced cooperative performance. Relative success index indicated that performance rate of all cooperatives was lower than 50% (minimum 33.8 and maximum 44.6%). The results of this study can be used to identify the strengths and weaknesses and planning actions needed to rebuild and reactivate the cooperatives.
    Keywords: Natural resources cooperative, local communities, Conservation, utilization of forests, people’s participation
  • M. Zarafshar *, M. Negahdarsaber, H. Jahanbazi Gojani, M. Pourhashemi, S. K. Bordbar, M. Matinizedeh, A. Abbasi Pages 291-303

    Oak decline has occurred along the Zagros forest from 10 year ago. In the current study, situation of tree decline of Brant`s oak (Quercus brantii Lindl.( of Kohmareh Sorkhi, Fars was assessed. The two affected stands by dieback in north and south aspects were identified and then two plots with variable areas were set so that 100 individual trees can be found in each plot. Moreover, two unaffected stands in the same geographical aspects were found and the same plots set as controls. Then, tree dieback severity was classified into four groups including fully health trees, sign of dieback just in upper parts of branch, dieback into the crown but less than 50% and finally dieback into the crown but more than 50%. All the oak trees within the sample plots were classified according to the four groups. Also, some tree characteristics such as origin (seed or root), coppice number, DBH, height and leaf area and dry biomass were recorded for all the trees. Also, we measured soil moisture content in all the plots. According to the results, around 11% of the trees in each affected plot belonged to the severe tree dieback group. Most of the moderate and severe dried trees were occurred in medium classes of diameter and height and their distribution follow a bell-shaped. Furthermore, soil moisture content in control plots were higher than dieback plots. Mean of leaf area and biomass of control plots were greater than those affected plots by tree dieback. Totally, there was no any significant difference in tree dieback rate between north and south aspects but it seems that moisture level is one of the key factors in tree dieback prevalence.

    Keywords: Dieback, soil moisture, Southern Zagros, Coppice stand