فهرست مطالب

مسائل اجتماعی ایران - سال یازدهم شماره 2 (پیاپی 29، پاییز و زمستان 1399)

نشریه مسائل اجتماعی ایران
سال یازدهم شماره 2 (پیاپی 29، پاییز و زمستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1400/02/30
  • تعداد عناوین: 15
|
  • سید علیرضا افشانی، زینب هاشمی خواه* صفحات 7-32

    پژوهش حاضر به بررسی روابط و مناسبات اقتصادی افراد در عرصه  خرد زندگی روزمره در فضای اجتماعی شهر یزد پرداخته و در پی پاسخ به این سوال است که تعریف مصاحبه شوندگان از دلایل بی تفاوتی و عدم همبستگی در میدان تبادلات اقتصادی در این جامعه چیست؟ جامعه هدف، جوانان شهر یزد بودند که 20 نفر از آنان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و از طریق مصاحبه  عمیق، اطلاعات مورد نیاز اخذ شد. روش شناسی نیز بر اساس رویکرد تفسیری پیکربندی و روایت ها بر اساس نظریه  زمینه ای با رویکرد عینی گرایی اشتراوس و کوربین، تحلیل شد. در نهایت "واگرایی مقاصد و منافع و ناکارآمدی فردی" پدیده  مرکزی پژوهش شناخته شد که از طرفی حاصل فضای بی تفاوتی و عدم همبستگی افراد در مشکلات و موانع اقتصادی و از سمت دیگر فقدان ناکارامدی فردی در این عرصه بوده است؛ به عبارتی، کلیه مشارکت کنندگان فضای اقتصادی را نابسامان و نامساعد می دانستند؛ اما اکثریت آنها فاقد عملکرد و نگرش مشارکتی جهت بهبود وضعیت بودند. ضمن آنکه غالب آنها نیز خود را فاقد توان و فاعلیت در راستای بهبود شرایط ارزیابی می کردند.

    کلیدواژگان: مراوده های اقتصادی، زندگی روزمره، برساخت اجتماعی، فرسایش اجتماعی
  • مهدیه باقری، غلامرضا صدیق اورعی*، احمد فرزانه صفحات 33-64

    انسان به زیست اجتماعی نیازمند است و اساس زیست اجتماعی، تعامل مستمر با انسان های دیگر است و قوام و دوام تعامل مستمر، مستلزم گرم بودن آن است. یکی از قلمروهای برجسته تعامل گرم، خانواده است. تحقیقات فراوانی نشان می دهد خانواده به شدت و به طورگسترده، به بیماری آشکار و رنج دهنده ای مبتلاست. هدف این نوشتار، توصیف وضع تعاملات اجتماعی در خانواده ایرانی است، آن هم به گونه ای که جامعه شناسان ادراک و گزارش کرده اند. تحقیق حاضر به 83 مقاله پژوهشی معتبر استناد کرده است که این پژوهش ها با داوری اجتماع علمی جامعه شناسان ایرانی پذیرفته شده و انتشار یافته اند. روش مورد استفاده، روش «تحلیل محتوای جهت دار» است. داده های بررسی شده از «وجود مشکل فقدان روابط و تعاملات اجتماعی در خانواده، کمبود و کاهش تعاملات خانوادگی، کمبود تعاملات گرم در خانواده، وجود تعاملات سرد در خانواده، قطع روابط همسران» حکایت می کند و هرکدام از این مشکلات، مشتمل بر مشکلات تعاملی جزیی تری است که نشان می دهد آخرین پناهگاه اجتماعی ما نیز به شدت «کم عیار» است.

    کلیدواژگان: تعامل اجتماعی، تعامل سرد، تعامل گرم، جامعه کم عیار، خانواده
  • محمد روزخوش* صفحات 65-96

    سرمایه اجتماعی در ایران نیز همچون بسیاری از کشورهای دیگر، از پرکاربردترین مفاهیم علوم اجتماعی است و در میان مسیولان سیاسی و اجرایی نیز مقبولیت ویژه ای یافته است. این مقاله، به میانجی ارایه روایتی از برآمدن و بسط ایده سرمایه اجتماعی در جهان، دلالت های اجتماعی و سیاسی کلان این مفهوم را در ایران، ارزیابی می کند. مقاله در سه سطح سازمان یافته است ابتدا تاریخچه ای مختصر از ایده سرمایه اجتماعی و برآمدن آن در علوم انسانی جهان و نقد و نظرها درباره آن عرضه می شود. سپس به ایجاز از سیر تاریخی طرح ایده سرمایه اجتماعی در ایران سخن به میان می آید و در نهایت پروبلماتیک پژوهش ها و تحلیل های ایرانی سرمایه اجتماعی، گزاره های بنیادی این پژوهش ها (و تحلیل ها)، و راهبردهای پیشنهادی شان مرور می شود. آنچه در نهایت این مقاله بر آن تاکید می گذارد، شکافی است که میان، مسئله مندی، ابزارهای تحلیلی و «سیاست ها» و «راهبردهای» پیشنهادی این آثار ظهور کرده است. این پژوهش ها در پی تلاش برای توضیح مسایل و تحولات جامعه ایران، درباره فقر و نابرابری، ساختار دولت، تغییر مناسبات کلان اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سخن گفته اند، حال آنکه نتوانسته اند  در چارچوب ایده سرمایه اجتماعی در چارچوب ایده سرمایه اجتماعی زمینه نظری و ابزارهای مفهومی درخور چنین تحلیلی را فراهم آورند.. مقاله استدلال می کند که این آشفتگی صرفا برآمده از بی توجهی محققان ایرانی نیست، بلکه چه بسا برخاسته از پریشانی و تشتت اصل ایده سرمایه اجتماعی باشد.

    کلیدواژگان: سرمایه اجتماعی، اعتماد، نقد درونی، تحلیل اجتماعی
  • بیژن زارع*، سید حسین سراج زاده، کرم حبیب پور گتابی، جواد مداحی صفحات 97-123

    مقاله حاضر با رویکرد تحلیلی و جامعه شناسانه، به تحلیل مسئله زیست مجردی جوانان بر اساس نظریه های ژان بودریار و ریچارد سنت می پردازد. مقاله با تاکید بر تخیل جامعه شناسانه به دنبال ابهام زدایی و ایجاد خلاقیت در نگاه به این مسئله اجتماعی است. مطالعه نظری مورد توجه در این پژوهش، تحلیل و نقد فرمی جدید از زندگی در میان جوانانی است که تحت تاثیر روال اجتماعی-فرهنگی مدرن یا فردگرا قرار گرفته اند. جلوه ای از تراژدی حیات مدرن که مجردان را در برابر ایده های متغیر و بی شماری قرار می دهد؛ ایده هایی که هرگز در کلیت خود قابل دسترسی نیستند. نوعی از زندگی در جامعه نوین شکل گرفته است که در پی محبوبیت فردگرایی، جوان معاصر را با به حداکثر رساندن لذت جنسی و مصرف گرایی، اغوا نموده و پدیده های خیالی- مجازی را برایش تبدیل به واقعیتی تام کرده است. این تراژدی ارزش زدا و به دنبال آن اشاعه فرهنگ نوین جهانی، زندگی مجردان را بیش از پیش از هم گسیخته کرده و در جهت انزوا هدایت نموده است؛ انزوایی از نوع گسیختگی همبستگی های جمعی و جذابیت جهان فردگرایانه. با تامل در نظریه های ریچارد سنت و ژان بودریار می توان گفت فرم زندگی زیست مجردی، زنگ خطر را در روابط سرد اجتماعی، تشکیل خانواده، ناشناختگی، انزوا و بیداد فردگرایی به صدا درآورده است. این اشاعه ماجراجویانه فرهنگ مدرن در میان جوانان و اروتیک سازی علایق آنان، کاملا مسئله آفرین بوده که زیست مجردی، تنها یکی از پیامد های آن می باشد.

    کلیدواژگان: زیست مجردی، جوانان، اغوا، انهدام امر واقعی، فرسایش هویت، مرگ انسان عمومی
  • لیلا زارعی وند، شفیعه قدرتی*، عبدالمجید ارفعی مقدم صفحات 125-152

    بی تفاوتی اجتماعی یک مسئله اجتماعی است؛ که در آن، بین آگاهی، احساس و رفتار افراد نسبت به مسایل اجتماعی نوعی گسست و جدایی وجود دارد و این گسست باعث می شود که کنش چندانی نسبت به مسایل اجتماعی صورت نگیرد. هدف از پژوهش حاضر بررسی میزان بی تفاوتی اجتماعی دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری و عوامل موثر بر آن می باشد. این تحقیق با روش پیمایشی و با تکنیک پرسشنامه انجام شد. نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران 370 نفر برآورد شده است که با روش تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شدند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که میزان بی تفاوتی اجتماعی دانشجویان، متوسط می باشد و7/73 درصد آنها بی تفاوتی متوسطی داشتند. بین متغیرهای زمینه ای شامل جنسیت، محل سکونت، قومیت، رشته و مقطع تحصیلی با بی تفاوتی اجتماعی تفاوت معنا داری پیدا نشد؛ ولی بین وضعیت تاهل و سن با بی تفاوتی اجتماعی تفاوت معنا داری وجود دارد. عدم معناداری اغلب متغیرهای زمین ه ای نشانگر عمومیت این پدیده در بین دانشجویان، فارغ از زن یا مرد، شهری یا روستایی بودن و قومیت های مختلف است. متغیر زمینه خانوادگی در تمام آزمون های دومتغیره و چند متغیره همواره، بیشترین اثرگذاری را داشت. ترتیب بندی متغیرهای مستقل تاثیرگذار بر بی تفاوتی اجتماعی براساس تحلیل مسیر عبارتند از: زمینه خانوادگی، احساس بی هنجاری اجتماعی، اثربخشی اجتماعی، رسانه های گروهی، اعتماد اجتماعی و امید به آینده بود. نتایج تحلیل رگرسیون نشانگر این است که 29 درصد از تغییرات بی تفاوتی اجتماعی دانشجویان، توسط متغیرهای مستقل تبیین می شود. بدین ترتیب، به رغم اینکه در تبیین بی تفاوتی اجتماعی به نظریات مختلف و متنوعی پرداخته شد، اما میزان تبیین متغیر وابسته، چندان بالا نبود. این امر می تواند نشان گر آن باشد که بی تفاوتی اجتماعی در بین دانشجویان، ویژگی های منحصر بفردی دارد که در نظریه ها، بدان پرداخته نشده است.

    کلیدواژگان: بی تفاوتی اجتماعی، بی هنجاری اجتماعی، دانشجویان، زمینه خانوادگی
  • سعیده سعیدی*، لیلا فلاحتی صفحات 153-176

    جمهوری اسلامی ایران یکی از مهمترین کشورهای میزبان مهاجران افغانستان در چهار دهه گذشته بوده و جامعه دانشجویان افغانستانی با اختلاف بسیار، بزرگترین گروه دانشجویان غیر ایرانی در آموزش عالی ایران است. پژوهش پیش رو در پی پاسخگویی به این دو سوال است که مهمترین موانع و چالش های دانشجویان افغانستانی در مرحله ورود به آموزش عالی ایران چیست و تجربه زیسته دختران دانشجوی افغانستانی در این مرحله چگونه در فرایند انطباق فرهنگی آنان صورت بندی می شود. روش جمع آوری داده ها ترکیبی از منابع اسنادی و کتابخانه ای، مصاحبه نیمه ساخت مند با 71 دانشجوی افغانستانی و مصاحبه با نهادهای ذیر بط بوده و براساس مدل انگیزه های فرهنگ پذیری و تکنیک تحلیل مضمون مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که آموزش عالی ایران با تقویت سرمایه فرهنگی و اجتماعی دختران افغانستانی نقش مهمی در تحرک عمودی آنان داشته است اما مواجهه دانشجویان افغانستانی با مجموعه موانعی که در مرحله پیش از ورود به دانشگاه وجود دارد فرایند فرهنگ پذیری این گروه را تحت تاثیر قرار می دهد. سختی مضاعف کنکور با موضوع شهرها و رشته های ممنوعه، تعدد نهادهای تصمیم گیر در حوزه دانشجویان بین المللی، چالش های بوروکراتیک انتقال از نهاد آموزش و پرورش به نهاد آموزش عالی، ضعف اطلاع رسانی و نبود وحدت رویه در سیاست گذاری های موجود در حوزه مهاجران، تاثیر روابط سیاسی دو کشور و معادلات منطقه ای بر نهاد دانشگاه، چالش شهریه، ابهام در بورسیه های تحصیلی و تاثیر قانون تبدیل وضعیت اقامتی مهاجران در ریزش سهم دختران در آموزش عالی از مهمترین چالش های دانشجویان افغانستانی در ایران می باشد. فرهنگ پذیری ناقص و ناموزون به افزایش برخورد متعصبانه و تشدید سوگیری فرهنگی خواهد انجامید که منافع ملی کشور را تحت الشعاع قرار خواهد داد. این مسئله تبعات متعددی در پی دارد و به راحتی می تواند بر هدف اصلی بین المللی سازی آموزش عالی ایران که در کلیه اسناد بالادستی، مبنی بر تربیت سفیر فرهنگی مورد تاکید قرار دارد؛ تاثیر معکوس بگذارد.

    کلیدواژگان: جنسیت، دانشجوی افغانستانی، بین المللی سازی، فرهنگ پذیری
  • مجید فولادیان*، زهرا برادران کاشانی، مرتضی دیاری صفحات 177-206

    خانواده به عنوان یکی از مهمترین نهادهای جامعه، نقش مهمی در انسجام اجتماعی دارد؛ از این رو، هر گونه تغییر و دگرگونی در روابط اجتماعی، اقتصادی، عاطفی و جنسی میان زوجین می تواند نهاد خانواده را متاثر سازد. یکی از مهمترین این تغییرات و دگرگونی ها که چارچوب خانواده را متزلزل می سازد و آن را رو به اضمحلال می برد، رابطه فرازناشویی است. روابط فرازناشویی به معنای نقض تعهد و اعتماد در رابطه زناشویی است که ابعاد و وجوه متعددی دارد و از آن جایی که بنیان خانواده را تهدید می کند؛ بررسی آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به این ترتیب، مطالعه حاضر با رویکرد کیفی مبتنی بر نظریه زمینه ای و تکنیک مصاحبه های نیمه ساختار یافته و مسئله محور، به بررسی و شناخت فرآیند بروز رابطه فرازناشویی پرداخته است. نتایج این تحقیق نشان داد که گسست پیوندهای درون خانوادگی، جذابیت تجربه عشق مدرن، اضمحلال هنجار های سنتی، دریافت منع و اجبار در اعمال روزمره از سوی خانواده، دریافت آزادی عمل از سوی خانواده، سوء رفتار همسر، تحرک اجتماعی و تغییر معیارها در طی زمان و از بین رفتن تابوی پیشنهاد رابطه فرازناشویی از سوی مردان به زنان متاهل، از شرایط علی در بروز پدیده تمایل به تجربه عشق است. زنان و مردان درگیر در رابطه مذکور در مقابل این پدیده راهبرد برقراری رابطه فرازناشویی را در پیش می گیرند، پیامد های این راهبرد ها نیز، ناظر بر علنی سازی و جدایی و پنهان سازی و تداوم زندگی زناشویی است.

    کلیدواژگان: رابطه فرازناشویی، عشق مدرن، نظریه زمینه ای، طلاق، زندگی زناشویی
  • سید احمد فیروزآبادی*، سارا شریفی یزدی صفحات 207-236

    احساس شکست بیش تر به مثابه پدیده ای بالینی و روان شناسانه بررسی شده است اما توجه به جنبه های اجتماعی آن نیز دارای اهمیت است. به دنبال فهم پدیده طردشدگی، افراد دارای احساس شکست با سه معیار ادعای مراجع، تشخیص درمان گر و آزمون احساس شکست انتخاب شده و مصاحبه ها تا دستیابی به اشباع نظری از میان 65 نفر انجام گرفت. سوژه های تحقیق از پنج کلینیک روانشناسی در شهر تهران (مرکز منطقه 6، شرق منطقه 8، شمال منطقه 1، غرب منطقه 5، جنوب منطقه18) به طور هدفمند با استراتژی سهمیه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان از میان افراد 30-40 ساله در دو گروه (1-مهاجرین نسل دوم از روستا به کلانشهر تهران، 2-متولدین و ساکنین تهران) انتخاب شدند. در گردآوری داده ها از مصاحبه ی نیمه ساخت یافته و در تحلیل آنه ا از تحلیل تماتیک استفاده گردید. یافته ها بیانگر آن است که تجارب شکست باعث شکل گیری احساس تبعیض، طردشدگی و کاهش مشارکت اجتماعی افراد می گردد و پیامدهای ثانویه ای چون احساس ناتوانی، فشار روحی، کاهش احساس تعلق و انزوای اجتماعی را در بردارد. طرد و فرسایش سرمایه ی اجتماعی موجب حس دیگری بودن، فاصله گیری، ترس و ناتوانی برای ادغام اجتماعی می گردد. مهاجرین (به عنوان گروهی مطرود) دچار سردرگمی فرهنگی، حس بی ریشگی، بی قدرتی، تنهایی، انزوا می شوند. حس آزادی توام با تبعیض، میل به مهاجرت معکوس و مهاجرت برون مرزی، ضربات روحی، بی اعتمادی، ناامیدی و شرمساری از جمله پیامدهای احساس طردشدگی در گروه مهاجرین (افراد دارای شکست) است.

    کلیدواژگان: احساس شکست، طردشدگی، تبعیض، مهاجرین، زیست جهان
  • حسن غنیمتی*، فردین منصوری، پروین داداندیش صفحات 237-265

    یکی از عوامل مهم تاثیرگذار بر روی توسعه اجتماعی، وضعیت انسجام اجتماعی جوامع می باشد. جامعه شناسان، عوامل متعددی را به عنوان عوامل تاثیرگذار بر انسجام دخیل می دانند. یکی از مهمترین این عوامل، ویژگی های فرهنگی جوامع، وضعیت تشتت و چندگانگی هنجاری و نحوه مواجه با این وضعیت در جوامع است. مدل هرای مختلفی از تاثیرگذاری کامل تا عدم تاثیرگذاری ویژگی های فرهنگی بر روی انسجام اجتماعی در ادبیات نظری مطرح شده است. بر اساس هدف مقاله، به نظر می رسد، جوامعی که با میزان بیشتری از تشتت هنجاری مواجه هستند، سطح انسجام پایین تری دارند. به منظور آزمون این مدعا یک مطالعه تطبیقی با استفاده از داده های ثانویه پیمایش ارزش های جهانی (2015- 1995)، اقلیت های در معرض خطر، بانک جهانی، آزادی های مذهبی و مطالعات اجتماعی انجام شده است. دوره زمانی داده های این مطالعه از 1995 تا 2015 و شامل 109 کشور می شود. نتایج نشان داد؛ جوامعی با میزان بالایی از چندگانگی و تشتت هنجاری، میزان پایینی از انسجام اجتماعی را دارا می باشند. شکل رابطه بین این دو متغیر هم برای تشتت هنجاری کل و هم برای اجزای سازنده آن تقریبا به صورت خطی بوده است. کشورهای آمریکای شمالی کمترین میزان تشتت هنجاری و بیشترین میزان انسجام را دارا بوده اند و کشورهای آفریقایی بالعکس از میزان بیشتری از تشتت هنجاری و میزان پایینی از انسجام برخوردارند. ایران از حیث انسجام اجتماعی در میان 109 کشور جهان رتبه 87  و از حیث تشتت و چندگانگی هنجاری رتبه 31 در میان 61 کشور را دارد.

    کلیدواژگان: ویژگی های فرهنگی، تشتت هنجاری، انسجام اجتماعی، مطالعه تطبیقی
  • عباس کاظمی*، فرح ترکمان، فاطمه فلاح مین باشی صفحات 267-289

    در گذشته، تنهازیستی به ندرت، انتخاب افراد برای زندگی شان بود و اکثر کسانی که تنها زندگی می کردند سالمندان و یا جوانانی بودند که به دلیل شرایطی ناخواسته مجبور به زندگی انفرادی شده اند. در حالی که پژوهش ها و آمارها، خبر از افزایش قابل توجه تعداد خانوارهای یک نفره در سنین جوانی و میان سالی دارد که به اختیار و آزادانه این سبک زندگی را انتخاب کرده اند. این پژوهش به دنبال فهم دلایل و زمینه های انتخاب تنهازیستی دختران هرگز ازدواج نکرده شهر تهران است. به همین منظور با رویکرد پدیدارشناختی، اطلاعات 13 زن هرگز ازدواج نکرده بالای 40 سال ساکن شهر تهران که به صورت اختیاری زندگی یک نفره (تنهازیستی) را برگزیده اند گردآوری شده است. این تعداد نمونه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با آنها مصاحبه عمیق شده است. یافته ها نشان داده است که عوامل متعددی چون تحصیلات، اشتغال و مهاجرت تسهیل کننده تنها زیستی است اما اغلب این عوامل بر مدار خانواده می گردد. از سویی دیگر این دختران دلایلی چون کسب مهارت و خودساختگی، رها شدن از قواعد و چارچوب های خانواده و احساس آسودگی و راحت بودن را بیان کرده اند که در مجموع به نظر می رسد که تنها زیستی فرصتی جدید برای متفاوت بودن و داشتن خانه ای از آن خود برای آنها فراهم ساخته است، به گونه ای که در برابر مجردماندن کمتر به پرسش کشیده شود و در عین حال موقعیت های جدیدی برای زیستن آنان فراهم سازد. نتایج دلالت بر آن دارد که نقش خانواده در انتخاب تنهازیستی متفاوت و دوگانه بوده است. شرایط خانوادگی و فضای فرهنگی حاکم بر آن گاهی در تضاد و مخالفت با مستقل شدن دختران مجرد و در برخی مواقع نیز حمایت گرانه و زمینه ساز بوده است. اما آنچه برای زنان تنهازیست اهمیت داشته، حفظ ارتباط و صمیمیت با خانواده در بعد از زمان ترک خانواده بوده است.

    کلیدواژگان: تنهازیستی، انتخاب، تجرد، آسودگی، خانواده
  • هوشنگ گراوند*، علی دلاور صفحات 291-320

    هدف پژوهش حاضر انجام فرامطالعه (شامل تحلیل های فرانظری، فراروشی و فراتحلیل) پیرامون پژوهش های صورت گرفته در رابطه با عوامل موثر بر پیشگیری از سرقت در طول سال های 85- 96 در کلانشهر تهران می باشد. 18 مطالعه در حوزه پیشگیری از سرقت از طریق جستجوی اینترنتی در بانک‎های اطلاعاتی داخلی و جستجوی دستی در سازمان ها و دانشگاه های شهر تهران انجام شده بودند، شناسایی و اطلاعات مربوط به آنها تحلیل شدند. به منظور گردآوری داده ها بر اساس مبانی نظری موجود چک لیستی تدوین و با استفاده از آن داده ها گردآوری شدند. نتایج قسمت فرانظری و فراروش نشان دادند که پژوهش های صورت گرفته در زمینه موضوع پژوهش (بجز در موارد مدل تحلیلی مستخرج از چارچوب نظری و بررسی پیشینه، آزمون مقدماتی وسیله اندازه گیری، تعریف عملیاتی، سنجش پایایی و روایی، ذکر محدودیت و موانع پژوهشی و ملاحظات اخلاقی) در حد نسبتا مطلوبی قرار دارند و همچنین نتایج قسمت فراتحلیل نشان داد که شاخص اندازه اثر ترکیبی r در حوزه عوامل موثر بر پیشگیری از سرقت در مدل ثابت 695/0 و در مدل تصادفی 636/0 بود که با توجه به معیار کوهن میزان اندازه اثر، زیاد بود. اما در بررسی جداگانه، در حوزه عوامل موثر بر پیشگیری از سرقت اندازه اثر مقوله عوامل انتظامی بیشتر از مقوله های عوامل ایمنی ساز و فرهنگی- اجتماعی بود. نتایج آزمون رگرسیون ایگر، آزمون N ایمن از خطا، آزمون اصلاح و برازش دوال و توییدی و نمودار قیفی، حاکی از عدم سوگیری انتشار در نمونه فراتحلیل بود. با توجه به ناهمگنی در مطالعات، تحلیل تعدیل کننده ها صورت گرفت که بیانگر تاثیر تعدیل کننده روش نمونه گیری پژوهش در حوزه عوامل موثر بر پیشگیری از سرقت بود.

    کلیدواژگان: فرامطالعه، فرانظری، فراروش، فراتحلیل، پیشگیری از سرقت
  • جمال محمدی*، کویستان حسنی صفحات 321-354

    مسئله محوری این پژوهش بازنمایی اجتماعی بدن است که عمدتا در قالب دو کنش بدن آرایی و بدن نمایی نمود می یابد؛ پرسش اصلی این است که این پدیده واجد چه ظرفیت های رهایی بخش و چه سویه های سرکوب گرانه ای است؟ برای پاسخ به این پرسش بر رویکردی مفهومی تکیه شده است که استخوان بندی آن مصرفی شدن بدن و برساخت بدن مند «خود» در جامعه مصرفی معاصر است، امری که مصادیق آن در هر دو ساحت مجازی (اینستاگرام، تلگرام، فیس بوک و غیره) و واقعی (خیابان، مراکز خرید، پارک ها و دیگر فضاهای همگانی) خاصه در میان زنان به وضوح قابل رویت است. میدان مطالعه پژوهش زنان تهرانی 19 تا 40 است که تجارب زیسته آن ها با استفاده از نظریه زمینه ای و تکنیک مصاحبه عمیق تفسیر شده است. نتایج گویای آن است با سترون شدن مولفه های جامعه مدنی (انجمن ها، پاتوق ها، شبکه های همیاری، سندیکاها، جنبش ها و حوزه عمومی) و سیطره فرهنگ مصرفی، بدن به یگانه سرمایه قابل اتکا، تنها منبع لذت و یگانه وسلیه برقراری تعامل بدل شده است. داشتن خودپنداره ضعیف، پایین بودن سرمایه اقتصادی و رواج انگاره خیر محدود در میان زنان، در کنار زمینه هایی همچون گم گشتگی زنان در هزارتوی جامعه مصرفی، کاربرد تکنیک های انضباطی مدیریت بدن و مردانه بودن فضاها، باعث شده اند که زنان از دستیابی به تثبیت نفس زنانه و نهادینه کردن جایگاه و مطالبات خویش بازمانند و با اتخاذ راهبردهایی واکنشی مثل خودخواهی و دگرگریزی، لذت گرایی افراطی، پنهان کاری و پرخاشگری عملا به سوی تخریب نفس و بیگانگی فزاینده از جامعه سوق داده شوند. سوژه مونثی که سلبریتیزه کردن بدن را مناسب ترین راه به عنوان ابراز وجود در جامعه برگزیده است، با جامعه بیگانه گشته و سلامت روانی و اجتماعی اش دستخوش تهدید می شود. نفس زنانه در این وضعیت انسداد اجتماعی از انجام کنش راهگشا ناتوان و به مصرف کننده تولیدات عامه پسند فرهنگ مصرفی بدل شده است.

    کلیدواژگان: سلبریتیزه شدن، فرهنگ مصرفی، انسداد اجتماعی، لذت گرایی افراطی، پنهان کاری.
  • معصومه ایزدبین* صفحات 355-366

    نابرابری در دنیایی  به سرعت در حال تغییر، گزارش دپارتمان اقتصادی اجتماعی سازمان ملل متحد در رابطه با وضعیت اجتماعی جهان در سال 2020 میلادی بوده است و شرایط نامطلوب کنونی، مرارت های اقتصادی، نابرابری های فزاینده و ناامنی های شغلی را در زمانه رشد بی سابقه اقتصادی و توسعه استانداردهای زندگی به تصویر می کشد. گزارش مذکور با بررسی های دقیق نشان می دهد که چگونه جنسیت، قومیت، نژاد، محل اقامت و وضعیت اقتصادی اجتماعی همچنان فرصت های زندگی نسل کنونی و آینده را شکل می دهد. این گزارش حاوی پیامی شفاف است. اگر حکومت ها این بازیگران کلیدی اهمیت همکاری های بین المللی را در دنیایی به شدت به هم پیوسته دریافته و پیشگام نبرد علیه نابرابری باشند؛ تغییرات سریع دنیای امروز ما الزاما منجر به نابرابری های بیشتری درون و بین جوامع نخواهد شد.پانزده سال پیش در گزارش وضعیت اجتماعی جهان در سال 2005 هشدار داده شد که نابرابری پیش رونده می تواند دستیابی به اهداف توسعه مورد توافق بین الملل را در معرض خطر قرار دهد. در این گزارش خاطر نشان شده بود که جهان در یک نقطه عطف قرار دارد. اگر بنا برآن باشد که رویای آینده ای مشترک به وقوع بپیوندد، رهبران جهانی بایستی هر فرصتی را برای عملکردی قاطع در جهت کاهش نابرابری مغتنم شمارند (ملل متحد،2005). از آن پس مسئله نابرابری در راس گفتگوهای سیاسی و کاهش نابرابری بین و درون کشورها یکی از ده هدف توسعه پایدار قرار گرفت. رشد اقتصادی بی سابقه و پیشرفت های وسیعی که در چند دهه اخیر در گسترش رفاه، شاهد بوده ایم قادر به برطرف ساختن شکاف عمیق بین و درون کشورها نبوده اند. پیامدهای نیروهای اقتصادی، اجتماعی و محیطی بسیار وسیع و متنوع بوده و می توانند به ایجاد برابری منجر شده و یا برعکس بخصوص با نفوذ خود بر بازار کار، نابرابری بیشتری را بر درآمدها اعمال نمایند. در این گزارش تاثیر چهار ابر روند نوآوری های تکنولوژیک، تغییرات اقلیمی، شهرنشینی و مهاجرت بین الملل بر نابرابری مورد بررسی قرار گرفته است. پاسخ به این پرسش که آیا این ابر روندها، دنیای پایدارتر و برابرتری را برای ما فراهم ساخته و یا خود باعث تمایزات و نابرابری های بیشتر می شوند؛ تعیین کننده نمای آینده مشترک ما خواهد بود. هرچند این ابرروندها و سیاست ها به شیوه های متعدد در ارتباط با یکدیگر عمل می نمایند، اما این گزارش منحصرا بر مطالعه تاثیرات مستقیم هر یک بر نابرابری متمرکز است.

    کلیدواژگان: نقدکتاب، برابری در جهانی به سرعت در حال تغییر
  • مسعود زمانی مقدم* صفحات 367-375

    در سال 1353، وقتی که علی اسدی و مجید تهرانیان پیمایشی ملی را در غالب یک طرح آینده نگری هدایت می کردند، شاید در مخیله کسی نمی گنجید که چهار سال بعد از آن ایران با انقلابی سیاسی و سرنوشت ساز روبه رو شود. اما امروزه، چهار دهه پس از آن پیمایش و با انتشار گزارشی از یافته های آن در کتاب صدایی که شنیده نشد1، می توان به اهمیت پژوهش اسدی و تهرانیان و همکاران شان پی برد؛ آنها صدای جامعه را شنیده بودند، در حالی که صدای جامعه پژوهی آنها شنیده نشد.پژوهش آنها از نخستین نظرسنجی ها در سطح ملی بوده و حاوی یافته های تجربی جالبی از نگرش ها و ارزش های مردم در دهه 50 شمسی است. زمانی که این تحقیق انجام می شد جامعه ایرانی با دگرگونی های شتابانی؛ چون رشد شهرنشینی، شکل گیری طبقه متوسط شهری، دگرگونی زندگی روستاییان، گسترش رسانه های ارتباطی، جهش اقتصادی، رشد صنعتی و افزایش قیمت نفت مواجه بود. با وجود این، میزان تغییرات ساختار اجتماعی و فرهنگی با توسعه اقتصادی همراه نبود و انسداد سیاسی و توسعه آمرانه به این تعارض و توسعه نامتوازن دامن زده بود. به نظر می رسید کشور رو به پیشرفت است، اما ظاهرا جامعه از نظر فرهنگی و اجتماعی تاب این تغییرات سریع اقتصادی را نداشت و نتوانست با آن سازگار شود. چنین شد که خوش بینی ها نسبت به تحولات اجتماعی سریعا جای خود را به میل به سرنگونی نظام سیاسی ای داد که از قضا در داخل و در منطقه دارای قدرت بود و بر اساس آن تصور می شد ایران «جزیره ثبات» است.

    کلیدواژگان: نقد کتاب، صدایی که شنیده نشد
  • هادی سلیمانی قره گل* صفحات 377-389

    سنت بررسی مسایل اجتماعی ایران در عمل شاهد غلبه و تفوق نسبی رویکرد آسیب شناسی در آن است، به نحوی که مواجهه با مقوله مسئله اجتماعی عملا اذهان را به سیاهه ای تکراری، خنثی و عمدتا سطحی از آسیب هایی چون اعتیاد، حاشیه نشینی، فقر، طلاق، بیکاری، خشونت و... هدایت می کند که در آن توصیف ها یا تحلیل ها نمی توانند از سطح امور فراتر بروند، تا فهمی رادیکال از مسایل ارایه کنند و از حیث راه حل موضعی هنجاری و آلترناتیو داشته باشند. این امر حداقل به لحاظ روش شناختی مولود غلبه نوع خاصی از تعریف مسئله اجتماعی است که صرفا دامنه پژوهش را به نقض هنجارها و ارزش های گروه های مهم جامعه محدود می کند و از مواجهه با نهادهای اجتماعی و صورتبندی حاکم بر خود جامعه به عنوان منبع مسایل ناتوان است. در حال حاضر یکی از نگرانی های مهم در رابطه با جریان بررسی مسایل اجتماعی ایران، جاماندگی آن از درک و همراهی با پویایی های نوین جامعه است. تحولات سال های اخیر در ایران و بروز شوک های جمعی قدرتمند در آن، بضاعت مفهومی و تحلیلی سنت غالب جامعه شناسی مسایل اجتماعی را با چالش مواجه کرده  است که نباید به راحتی از آن صرف نظر کرد.  کتاب «تبار خیزش: مسایل سرمایه داری معاصر در خاورمیانه» که در سنت انتقادی بررسی مسایل اجتماعی طبقه بندی می شود، تقریری است مبتنی بر رویکرد اقتصاد سیاسی از روندهای اجتماعی و تحولات تاریخی منجر به شکل گیری اعتراضات موسوم به بهار عربی در جوامع خاورمیانه. برای جامعه ایران که از حیث مصادیق، رویدادها و روندها در معرض بیم ها و امیدهای مشابهی با همسایگان خاورمیانه ای خود قرار دارد، مواجهه و روبرو شدن انتقادی با چنین کتاب هایی می تواند دریچه های جدیدی به روی نحوه فهم مسایل اجتماعی در آن بگشاید که هم زمان ماهیتی سیاسی، تاریخی و ژیوپولتیک داشته باشد.

    کلیدواژگان: نقد کتاب، تبار خیزش
|
  • Seyed Alireza Afshani, Zeinab Hashemikhah* Pages 7-32

    This research is concerned about the individuals’ economic relations and transactions within the rational ordinary life within the social space of the city of Yazd. The targeted population of the research is the people of Yazd from which 20 individuals have been selected based on targeted sampling. The required information was received through deep interviews. This research is based on qualitative study and is conducted based on interpretational methodology. In order to respond to the questions and achieve the objectives, a kind of theoretical backdrop was selected that was consistent with Strauss’s objectivity and Corbin’s analysis of narratives. Eventually, the convergence of interests and objectives and the inability of individuals had become the central phenomenon of the research, which are the result of an atmosphere of indifference and lack of solidarity between individuals encountering economic hurdles and the lack of individuals’ competence. In other words, all the participants said that the economic space was chaotic and instable, however most of them lacked the sufficient competence and cooperative attitude to enhance the situation. Moreover, the majority of them said that they are incapable to change and enhance the status quo.

    Keywords: Economic Transactions, Ordinary Life, Social Construction, Social erosion
  • Mahdieh Bagheri, Gholamreza Sedigh Ouraee*, Ahmad Farzaneh Pages 33-64

    Human need social life and the foundation of social life is the continuous interaction with other people. The consistency and durability and efficiency of continuous interaction depends on continuous Warm interaction (In two form Warm equal and warm unequal). Family interaction is an important area of warm interaction and the family is the last refuge of individuals in society. But a lot of research shows that the family is also extremely and broadly has a manifest and painful illness. The purpose of this article is to describe the state of social interaction in family in Iran -as sociologists have perceived and reported. The present research has cited 81 credible articles conducted by 39 important Iranian sociologists. In this research, based on the Directed content- analysis method, the social interaction state in family in Iran was extracted. The data show that: “problem of Lack of social relation and interactions in the family, Shortage And reducing family interactions, Shortage Warm interactions in the family, Existence Cold interactions in the family, Break up the spouse relationship, Inappropriate family social capital and the shortage Family Trust” Each of these problems includes more minor interactive problems which shows that our latest social sanctuary is also extremely “Low-grade” and ill.

    Keywords: social interaction, cold interaction, warm interaction, reduced interaction, family
  • Mohammad Roozkhosh* Pages 65-96

    The article critically examines the applications of the concept of social capital in Iran. It argues that just as the concept gained in popularity among social researchers, political pundits and even elites in Iran, It has also descended into chaos, losing its analytical utility. The article will briefly go over the history of the idea of social capital in the west as its critiques. Then it will turn to the Iranian literature on the concept, particularly focusing on their problematization, analytical frame and policy recommendation. What this article focuses on is the gap that has emerged between problematization, the analytical tool, and the "policies" and "strategies" of the suggestions proposed in these works. In an attempt to explain the problems and transformations of Iranian society. These researches tend to discuss poverty, inequality, structure of government and the changes of economic, social and political relations, while they have not been able to provide an appropriate frame work and conceptual tool based on "Social Capital". And develop conceptual tools appropriate to such an analysis. This article argues that this confusion is not simply due to the ignorance of the researchers but mainly related to the ambiguity of the concept of "Social Capital" itself.

    Keywords: Social Capital, Trust, Immanent Critique, social analysis
  • Bizhan Zare*, Seyed Hussain Serajzadeh, Karam Habibpour Gatabi, Javad Maddahi Pages 97-123

    The present article, with an analytical and sociological approach, analyzes the problems of young single life based on the theories of Jean Baudrillard and Richard Sennett. This study, while emphasizing the sociological imagination, seeks to critique the approaches in the field of social problems, pay attention to the person (victim) and have a person-centered approach in analyzing the problem. The theoretical synthesis considered in this research is the analysis and critique of a new form of life among young people; which are influenced by modern or individualistic socio-cultural practices. A manifestation of the tragedy of modern life that confronts young single people with countless changing ideas. Ideas that are never available in their entirety. A way of life in the new society that, following the popularity of individualism, has seduced the contemporary youth by maximizing sexual pleasure and consumerism, and has made imaginary-virtual phenomena a total reality for him. This devaluing tragedy, followed by the spread of new world culture, has further fragmented the lives of single people and led them to isolation. Isolation of the type of rupture of collective solidarity and the fascination of the individualistic world. Reflecting on the theories of Richard Sennett and Jean Baudrillard, it can be said that the form of single life has sounded the alarm bell of coldness in social relations, ignorance, isolation, and the tyranny of individualism. This adventurous promotion of individualism among young people and eroticizing their interests is quite problematic, one of the consequences of which is the single life of young people.

    Keywords: Single life, youth, seduction, destruction of reality, destruction of identity, death of the common man
  • Leila Zareivand, Shafieh Ghodrati*, Abdolmajid Arfaei Moghadam Pages 125-152

    Social indifference is a social issue; In which there is a kind of disconnect between peoplechr('39')s awareness, feelings and behavior towards social issues, and this disconnect causes passivity towards social issues. The purpose of this study is to investigate the level of social indifference of students of Hakim Sabzevari University and the factors affecting it. This research was done by survey method and questionnaire technique. The statistical sample was estimated using Cochranchr('39')s formula 370 people who were selected by stratified random method. The results show that the rate of social indifference of students is moderate and 73.7% they were moderately indifferent. There was no significant difference between contextual variables including gender, place of residence, ethnicity, field and level of education with social indifference; but there is a significant difference between marital status and age with social indifference.  The lack of significance of most of the contextual variables indicates the generality of this phenomenon among students, regardless of whether they are male or female, urban or rural, and of different ethnicities. The family context variable was always the most effective in all bivariate and multivariate tests. The sequence of independent variables affecting social indifference based on path analysis were: family background, feeling of social anomaly, social effectiveness, mass media, social trust and hope for the future. The results of regression analysis show that 29% the changes in studentschr('39') social indifference are explained by independent variables. Thus, despite the fact that various theories were used to explain social indifference, the rate of explanation of the dependent variable was not very high. This may indicate that social indifference among students has unique characteristics that are not addressed in theories.

    Keywords: Social Indifference, Social Abnormality, Students, Family Background
  • Saideh Saidi*, Leila Falahati Pages 153-176

    The Islamic Republic of Iran is one of the most important host countries for Afghan immigrants in the last four decades, and the Afghan student community is by far the largest group of non-Iranian students in Iranian higher education. Leading research seeks to answer these two questions: What are the most important obstacles and challenges for Afghan students in entering the Iranian higher education stage and how is the life experience of Afghan female students at this stage shaped in their cultural adaptation process? . The data collection method is a combination of documentary and library sources, semi-structured interviews with 71 Afghan students and interviews with relevant institutions and has been studied based on the model of cultural motivation and content analysis technique. The results showed that Iranian higher education has played an important role in their vertical mobility by strengthening the cultural and social capital of Afghan girls, but the exposure of Afghan students to the set of obstacles that exist before entering university affects the culturalization process of this group. The double difficulty of the entrance exam with the subject of forbidden cities and fields, the multiplicity of decision-making institutions in the field of international students, the bureaucratic challenges of transferring from the institution of education to the institution of higher education, the lack of information and the lack of uniformity in policy In the field of immigrants, the impact of political relations between the two countries and regional equations on the university institution, tuition challenges, ambiguity in scholarships and the impact of immigration status change law on the decline of girls in higher education are some of the most important challenges for Afghan students in Is Iran. Incomplete and unbalanced acculturation will increase prejudice and intensify cultural bias, which will overshadow the national interests of the country. This issue has several consequences and can negatively affect the main goal of internationalization of Iranian higher education, which is emphasized in all upstream documents, based on the training of cultural ambassadors.

    Keywords: Gender, Afghan students, Internationalisation, Acculturation
  • Majid Fouladiyan*, Zahra Baradarankashani, Morteza Dayyaree Pages 177-206

    Family, as one of the most important institutions of society, has an important role in social cohesion; Hence, any change in social, economic, emotional and sexual relationships between couples can affect the institution of the family. One of the most important changes and transformations that affects and threats the totality is the extramarital affair. Extramarital affairs means the violation of commitment and trust in the marital relationship, which has many dimensions and aspects, and since it threatens the foundation of the family; It is of special importance to study it. Thus, the present study examines and recognizes the process of extramarital relationship with a qualitative approach based on contextual theory and semi-structured and problem-oriented interview techniques. The results of this study showed that the breakdown of intra-family ties, the attractiveness of the modern love experience, the breakdown of traditional norms, receiving restraint and coercion in daily actions by the family, receiving freedom of action from the family, spouse abuse, social mobility and changing standards over time And the elimination of the taboo of offering extramarital affairs by men to married women is one of the causal conditions in the emergence of the phenomenon of the desire to experience love. The men and women involved in this relationship, in the face of this phenomenon, adopt a strategy of establishing an extramarital affair, and the consequences of these strategies are to make public and separate and to hide and to continue the marital life.

    Keywords: Extramarital Relationship, Modern Love, Background Theory, Divorce, Marital Life
  • Seyed Ahmad Firouzabadi*, Sara Sharifi Yazdi Pages 207-236

    The feeling of defeat has been mostly analyzed as a clinical and psychological phenomenon; however it seems that the social aspects are of high importance. To understand the phenomenon of "exclusion", an interview was conducted with people with the feeling of defeat – considering three criteria: authority’s claims, psychologist diagnosis, and the feeling of defeat test- continued to reach theoretical saturation in 65 individuals. The study subjects were chosen from psychological clinics in five different regions in Tehran which are the following: the center of district 6, the west in the district 8, the north in the district1, the west in district 5 and the south in district 18, and the quota sampling was implemented purposefully. Participants were chosen among individuals from 25 to 45 years old in two groups. The first or second generation of migrants from villages to Tehran metropolis, the second those who were born and are living in Tehran now. To this aim, semi-structured interviews for data collection and thematic analysis for data analysis were conducted.The findings suggest that the experience of defeat could cause experience of discrimination, exclusion, and the decline in social participation in individuals and consequently result in the feeling of despair, anxiety, social isolation, and lack of sense of belonging. "Exclusion" and erosion of social capital lead to being someone else, distancing, the fear, and lack of power for social integration. The migrants (as excluded group) suffer from social confusion, the sense of meaninglessness, being powerless, loneliness, and isolation. The feeling of freedom alongside discrimination, the tendency for reverse migration, immigration, traumas, mistrust, disappointment, and shame are the consequences of being excluded among the group of migrants.

    Keywords: Feeling of defeat, Exclusion, Discrimination, Migrants, Lifeworld
  • Hasan Ghanimati*, Fardin Mansouri, Parvin Dadandish Pages 237-265

    One of the most important factors affecting social development is the social integration of societies. Sociologists have identified several factors as contributing factors. One of the most important of these is the cultural characteristics of societies, the status  of normative plurality or normative conflict and how they are dealt with in societies. Theoretical literature proposes various models of its effect on social integration. This paper argues that societies with greater levels of plurality or normative conflict appear to have lower levels of integration. In order to test this claim, a comparative study was conducted using secondary data. For this purpose, data from WVS, (2015,1995) World Values Survey, Minorities at Risk, International Religious Freedom, Data World Bank and International Institute of Social Studies (ISS) are used. The data period of this study is from 1995 to 2015 covering 109 countries. The results showed that: societies with a high degree of normative plurality or conflict have a low degree of social integration. The form of the relationship between these two variables for both total plurality and Components for its constituents has been almost linear. North American countries had the highest integration and the lowest normative plurality and conflict. And African countries, on the contrary, have a higher degree of normative plurality and conflict and a lower degree of integration. Iran is ranked 87th out of 109 countries in terms of social integration and 31st out of 61 countries in terms of plurality and normative conflict.

    Keywords: Cultural characteristics, normative plurality, normative conflict, integration comparative study
  • Abbas Kazemi*, Farah Torkaman, Fatemeh Fallah Pages 267-289

    In the past, being alone, was rarely the choice of people for their lives, and most of those who lived alone were the elderly or young people who were forced to live alone due to unintended circumstances. . But in todaychr('39')s world, a group of people voluntarily choose this lifestyle. This study seeks to understand the reasons for choosing lived alone life style who have never been married in Tehran. For this purpose, with a phenomenological approach, information has been collected on 13 unmarried women over 40 years of age living in Tehran who have voluntarily chosen to live a solitary life. This number of samples was selected by purposive sampling method and they were interviewed in depth.Our research findings have shown that many factors such as education, employment and migration are the only facilitators, but most of these factors are family-oriented. On the other hand, these girls have stated reasons such as gaining skills and self-improvement, getting rid of family rules and frameworks, and feeling comfortable. All in all, to have alone life, seems to provide them with a new opportunity to be different and have a home of their own. Being in a way that is less questionable in the face of being single and at the same time provides new opportunities for them to live. The role of the family in choosing loneliness has been different and dual. The family situation and the prevailing cultural atmosphere have sometimes been in opposition to the independence of single girls and in some cases have been supportive. But what was important for these women was to maintain contact and intimacy with the family after leaving the family.

    Keywords: living alone, family, singlness, Tehrani women, tranquility
  • Houshang Garavand*, Ali Delavar Pages 291-320

    The purpose of this study is to conduct a meta-study (including trans-theoretical, meta-analysis and meta-analysis) on research on factors affecting the prevention of theft during the years 85-96 in the metropolis of Tehran. Eighteen studies in the field of theft prevention through internet search in domestic databases and manual search in organizations and universities in Tehran, were identified and related information was analyzed. In order to collect data, a checklist was compiled based on the existing theoretical foundations and the data were collected using it. The results of meta-theory and meta-method showed that the researchers conducted in the field of research subject (except in the cases of analytical model extracted from the theoretical framework and background study, preliminary test of measuring device, operational definition, measurement of reliability and validity, mentioning limitations and obstacles of research and ethical considerations ) And also the results of the meta-analysis showed that the size index of the combined effect of r in the field of factors affecting the prevention of theft in the fixed model was 0.695 and in the random model was 0.636, which according to Cohenchr('39')s criterion was considerable. But in a separate study, in the field of factors affecting the prevention of theft, the effect of the category of disciplinary factors was more than the categories related to security and socio-cultural factors. The results of Egger regression test, N-error-free test, dual and tweedy correction and fitting test and funnel diagram showed no diffusion bias in the meta-analysis sample. Due to the heterogeneity in the studies, the moderators were analyzed, which indicates the modulating effect of the research sampling method in the field of factors affecting the prevention of theft.

    Keywords: meta-study, meta-theory, meta-analysis, theft prevention
  • Jamal Mohamadi*, Kwestan Hassani Pages 321-354

    This article is about celebritization of body which is usually objectifies in body-building and body-representation. The main question is about the emancipative and repressive of this process. To answer this question, we have relied on a conceptual approach which studies the consumption of bodies and the bodily construction of self in consumer society. We can observe the objectification of this process both in virtual world (Instagram, Telegram, Facebook and so on) and real world (street, malls, parks and other public spaces) especially in women everyday lives. This article studies women in Tehran and some experts in this field. The qualitative method of grounded theory and the technique of deep interview are used to interpret their lived experiences. The finding shows that with the weakening of the elements of civil society in Iran (associations, clubs, cooperative networks, syndicates, movements and public sphere) and the prevalence of consumer culture, the body has become the only reliable capital, the unique source of pleasure and the only medium of communication. Poor self-image, weak economic capital and belief in limited good among women, accompanied with some other cultural context of related to patriarchal society have caused women not to be able to develop feminine autonomous self.

    Keywords: Body-Representation, Emancipative, Repressive, Consumer Society, Self-Image
  • Masoumeh Izadbin* Pages 355-366
  • Massoud Zamani Moghaddam* Pages 367-375