فهرست مطالب

نشریه خط مشی گذاری عمومی در مدیریت
سال هفتم شماره 3 (پیاپی 23، پاییز 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/09/30
  • تعداد عناوین: 6
|
  • مهدی ابراهیمی نژاد، نرجس خاتون زیمران، هادی شفیعی* صفحات 1-13
    زمینه و هدف

    استرش شغلی امروزه یکی از پدیده های مهم در زندگی اجتماعی و تهدیدی جدی برای سلامتی نیروی کار در جهان می باشد؛ بنحوی که «سازمان بین المللی کار» استرس شغلی را به عنوان شناخته شده ترین پدیده ی تهدید کننده ی سلامتی کارگران معرفی نموده است. هدف از انجام این تحقیق شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر استرس شغلی کارکنان در شرکت کاله آمل می باشد.

    روش پژوهش

    این پژوهش با توجه به ماهیت آن؛ توصیفی و با توجه به هدف تعریف شده، از نوع کاربردی است و بر اساس شیوه انجام آن، پیمایشی است. جامعه این تحقیق را کلیه کارکنان شرکت کاله آمل تشکیل می دهند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه مقایسات زوجی می باشد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی (AHP) استفاده شده است. در مجموع پرسشنامه ای برای 74 نفر از 126 کارکنان شناسایی شده (دلیل انتخاب این گروه اشراف بیشتر این افراد با موضوع پژوهش با توجه به تجربه کاری و تخصص آن ها نسبت به بقیه کارکنان بوده است) در شرکت کاله آمل، ارسال شد.

    یافته ها

    یافته های تحقیق نشان دهنده آن است که در میان عوامل اصلی موثر بر استرس شغلی به ترتیب عوامل روانی - اجتماعی، فیزیکی و محیطی از اولویت برخوردارند. همچنین در بین عوامل روانی - اجتماعی، عامل عدم وجود فرصت ارتقای شغلی با 0.222 بیشترین وزن و عامل عدم پاسخگویی مدیریت به نگرانی های کارکنان با 0.036 کمترین وزن را دارا می باشد؛ در بین عوامل فیزیکی، عامل زمان استراحت غیر قابل انعطاف با 0.138 بیشترین وزن و عامل نیاز به قدرت بدنی با 0.20 کمترین وزن را دارد. در بین عوامل محیطی نیز عامل شرایط کاری غیر ایمن با 0.059 بیشترین وزن و عامل سطح دمای محیط کاری با 0.010 کمترین وزن را در بین مولفه های اصلی استرس شغلی دارا می باشند.

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه عامل عدم فرصت ارتقای شغلی؛ بیشترین وزن را در عوامل اصلی استرش شغلی(روانی - اجتماعی) کارکنان داراست، مدیریت و مدیران شرکت کاله بهتر است محیطی آموزشی و مشارکتی را فراهم آورند که کارکنان علاوه به یادگیری و آموزش و حس مفید بودن؛ بتوانند در مسیر ارتقای شغلی پشرفت کرده و باعث افزایش کارایی شرکت شوند.

    کلیدواژگان: استرس شغلی، تحلیل سلسله مراتبی (AHP)، عوامل استرس زا، رتبه بندی، شرکت کاله آمل
  • حمیدرضا بهرامی، معصومه داستانی*، زهرا پور امینی صفحات 15-31
    زمینه و هدف

    از آنجاییکه امنیت شغلی بر بیشتر متغیرهای سازمانی از جمله رضایت شغلی، رفتار شهروندی سازمانی، تعهد سازمانی، رفتار سیاسی کارکنان تاثیر گذاشته و از ین طریق به افزایش کارآیی و اثربخشی سازمان کمک می کند، این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین امنیت شغلی با رفتار سیاسی با نقش میانجی رفتار شهروندی سازمانی در میان کارکنان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری انجام شده است.

    روش

    پژوهش حاضر از جمله تحقیقات کاربردی و بر حسب روش توصیفی است. جامعه آماری مورد مطالعه تمامی کارکنان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به تعداد 650 نفر می باشد و نمونه مورد بررسی از طریق فرمول کوکران به تعداد 241 نفر محاسبه گردیده است. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد استفاد شد. گویه های سنجش امنیت شغلی از پرسشنامه نیسی و محمودیان (1379)، گویه های سنجش رفتار سیاسی از پرسشنامه رفتارهای سیاسی ای. جی. دوبرین (1978) و گویه های سنجش رفتار شهروندی سازمانی از پرسشنامه ویلیام و اندرسون (1991) استخراج شده است.

    یافته ها

    روش الگو سازی معادلات ساختاری با کمک نرم افزار آموس نشان داد که بین امنیت شغلی با رفتار شهروندی رابطه مستقیمی وجود دارد. امنیت شغلی دارای ضریب تاثیر بالایی (69/0) بر روی رفتار شهروندی سازمانی است و این مطلب نشان از اهمیت بالای امنیت شغلی کارکنان در اثرگذاری بر رفتارشهروندی می باشد. نتایج این تحقیق همچنین نشان داد که بین رفتار شهروندی و رفتار سیاسی رابطه منفی وجود دارد بدین صورت که رفتار شهروندی با ضریب 78/0- بر رفتار سیاسی تاثیر می گذارد که نشان از ضریب تاثیر بالای رفتار شهروندی بر رفتار سیاسی می باشد. با توجه به ضریب تاثیر بالای امنیت شغلی بر رفتار شهروندی و همچنین رفتار شهروندی بر رفتار سیاسی، نتایج این تحقیق نشان از وجود رابطه بین امنیت شغلی و رفتار سیاسی نیز دارد. این رابطه بصورت غیر مستقیم و از طریق رفتار شهروندی گزارش شده است.

    نتیجه گیری

    با توجه به تاثیر بالای امنیت شغلی بر رفتار سیاسی، لازم است مدیران با تقویت رفتار شهروندی به این مهم دست یابند و رفتارهای سیاسی را مدیریت نمایند.

    کلیدواژگان: امنیت شغلی، رفjار سیاسی و رفتار شهروندی سازمانی
  • حسین صمدی میارکلائی*، حمزه صمدی میارکلائی، مینا احمدی صفحات 33-49
    زمینه

    رفتار شهروندی سازمانی مجموعه ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری است که بخشی از وظایف رسمی افراد در محیط کار نیستند، اما با این وجود، توسط آنان انجام و باعث بهبود موثر وظایف و نقش های سازمان می شوند. براین اساس، سازمان ها بدون تمایل داوطلبانه افراد به همکاری، قادر به توسعه اثربخشی خرد جمعی خود نیستند. امروزه رفتار شهروندی سازمانی، به عنوان رویکرد جدید مدیریت نوین نیروی انسانی در بسیاری از سازمان ها مورد استفاده قرار گرفته است، که در میان اهمیت تعاملات آن با برخی از متغیرهای سازمانی دارای اهمیت فراوانی است.

    هدف

    هدف از پ‍ژوهش حاضر ارایه الگوی جهت سنجش تعاملات علی میان عوامل موثر بر رفتار شهروندی سازمانی در آموزش عالی بوده که بدین منظور دانشگاه مازندران به عنوان نمونه موردی در آموزش عالی مورد مطالعه قرار گرفته است.

    روش ها

    روش این تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر تکنیک آزمایش و ارزیابی تصمیم گیری می باشد. متغیرهای این پژوهش شامل رهبری تحول آفرین، معنویت در محیط کار، رفتار شهروندی سازمانی، جو سازمانی و سلامت سازمانی است. جامعه آماری را خبرگان و مسیولین مرتبط با وضعیت نیروی انسانی در دانشگاه مازندران در سال 1394 تشکیل می دهند که این افراد به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه مقایسات زوجی جمع آوری شد. تجزیه وتحلیل داده ها نیز بر اساس تکنیک دیمتل انجام شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که رهبری تحول آفرین در دانشگاه مازندران بهترین عامل نفوذ کننده بر متغیرها بود ، هم چنین رفتار شهروندی سازمانی به عنوان متاثرترین  متغیر شناخته شد.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت که منابع انسانی هر سازمان، باارزش ترین سرمایه آن محسوب می شوند و نقش تعیین کننده ای در اثربخشی آن دارند، مدیران همواره در تلاش برای بهره گیری بهینه از این منابع بوده اند. از طرف دیگر، سازمان ها بدون تمایل افراد به همکاری داوطلبانه و خودجوش، قادر به افزایش اثربخشی و بهبود عملکرد خود نیستند.

    کلیدواژگان: : رهبری تحول آفرین، معنویت در محیط کار، رفتار شهروندی سازمانی، جو سازمانی، سلامت سازمانی
  • محمد فرزانه*، هاجر روح بخش، مجتبی بذرافشان صفحات 51-67
    زمینه

    با گذر از اقتصاد سنتی مبتنی بر منابع به اقتصاد مبتنی بر دانش، دانش به یکی از داراییهای اساسی سازمان ها تبدیل شده و مدیریت آن امری ضروری به نظر میرسد. در اقتصاد نوین، دانش منبع اصلی توسعه اقتصادی و صنعتی است. در این تحقیق تاثیر رهبری تحول گرا به عنوان یکی از رویکردهای نوین رهبری در سازمان و همچنین مدیریت دانش به عنوان یکی از محرک های اصلی عملکرد سازمانی بر افزایش نوآوری سازمانی مورد بررسی قرار گرفت.

    هدف

    هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسط مدیریت دانش در ارتباط میان سبک رهبری تحول آفرین و نوآوری سازمانی است. روش ها: روش پژوهش ازلحاظ هدف، کاربردی و ازلحاظ گردآوری داده ها، توصیفی _ همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش کلیه کارکنان شرکت ایران خودرو شهر شیروان می باشد. با استفاده از روش تصادفی ساده 52 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل پرسشنامه رهبری تحول آفرین باس و آولیو (200)، مدیریت دانش (چن و همکاران، 2011) و نوآوری (ترکیبی از پرسشنامه های جیمنز، پنیادز، و پراجگو و سوهل) بود که روایی و پایایی آن ها مورد تایید قرار گرفت و پس از جمع آوری پرسش نامه ها و تحلیل داده ها نتایج تحقیق مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین رهبری تحول آفرین و نوآوری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. رابطه بین رهبری تحول آفرین و مدیریت دانش، مثبت و معنادار بود و بین مدیریت دانش و نوآوری نیز رابطه مثبت و معناداری مشاهده شد. همچنین نتایج تحلیل مسیر نشان داد که رهبری تحول گرا به صورت مستقیم (β=0.71) و غیرمستقیم با نقش واسطه ای مدیریت دانش (β=0.20) بر نوآوری اثرگذار می باشد (درمجموع β=0.91). همچنین مدیریت دانش نیز بر نوآوری سازمانی تاثیر معناداری دارد (=0.28β).

    نتیجه گیری

    نتایج به دست آمده نشان داد که مدیریت دانش شرط اساسی برای نوآوری محسوب می شود. ضمن اینکه مدیران سازمانی با الگوگیری از سبک رهبری تحول گرا می توانند در ارتقای مدیریت دانش سازمانی موفق تر عمل کنند.

    کلیدواژگان: مدیریت دانش، رهبری، رهبری تحول آفرین، نوآوری سازمانی
  • حسین زهیری، زهرا امیرحسینی*، الهام فریدچهر صفحات 69-84
    زمینه و هدف

    در این تحقیق سعی بر آن است تا به بررسی تاثیر متغیرهای مستقل قابلیتهای بازاریابی، نوآوری، گرایش کارآفرینانه ازطریق متغیر میانجی شبکه اجتماعی بر عملکرد که متغیر وابسته پژوهش حاضر است پرداخته شود.

    روش شناسی

    این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از  از نظر ماهیت و محتوایی توصیفی پیمایشی و از نوع همبستگی میباشد. انجام این پژوهش در چارچوب استدلالات قیاسی- استقرایی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه مدیران ارشد  و کارشناسان شعب بانک قوامین در شهر تهران به تعداد 288 نفر می باشد که از بین آنها تعداد 167 نفر با روش تصادفی از نوع خوشه ای به عنوان حجم نمونه انتخاب شده است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه می باشد که روایی محتوایی آن از طریق تحلیل عاملی تاییدی و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرنباخ مورد تایید قرار گرفته است. برای تحلیل داده های جمع آوری شده از مدلسازی معادلات ساختاری و ضرایب رگرسیونی استفاده شده است.

    نتایج

    نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهد از میان ابعاد گرایش کارآفرینانه، پیشگامی، رقابت پذیری و ریسک پذیری بر عملکرد تاثیرگذار و استقلال طلبی تاثیری بر عملکرد ندارد. بدین ترتیب گرایش کارآفرینانه بر عملکرد موثر می باشد. از طرفی نوآوری و قابلیت های بازاریابی نیز بر عملکرد موثر است. از میان ابعاد قابلیت بازاریابی، بازارمحوری بر عملکرد تاثیرگذار بوده و قابلیت نام تجاری اثری بر عملکرد ندارد. نهایتا مشخص گردید گرایش کارآفرینانه از طریق متغیر میانجی شبکه اجتماعی نیز می تواند بر عملکرد مالی و غیر مالی تاثیرگذار باشد.

    کلیدواژگان: : گرایش کارآفرینانه، قابلیت بازاریابی، شبکه های اجتماعی، نوآوری، عملکرد
  • حاجیه رجبی فرجاد، سیروس اقبال پور* صفحات 85-95
    زمینه

    مشارکت، مفهوم کهن و قابل بررسی است که هر چند پژوهش های زیادی در رابطه با آن انجام شده است، باز هم جای کنکاش بیشتر در آن وجود دارد. هدف از این پژوهش ارزیابی آمادگی مدارس برای استقرار مدیریت مشارکتی می باشد. روش تحقیق: این پژوهش از نظر هدف کاربردی می باشد و از نظر روش توصیفی-پیمایشی بوده است.جامعه آماری این پژوهش کلیه ی معلمان مرد مدارس متوسطه پسرانه ناحیه دو شهر همدان که در مدارس راهنمایی مشغول به تدریس می باشند که تعداد آنها271 نفر می باشد. براساس فرمول کوکران تعداد حجم نمونه ی تحقیق برابر با 159 نفر برآورد شده است. روش نمونه​گیری تصادفی ساده می باشد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته می باشد. با توجه به تایید اساتید و متخصصان روایی پرسشنامه محتوایی می باشد و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ9776/0 می باشد. یافته ها: روش تجزیه و تحلیل داده ها از طریق آزمون تی می باشد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که سبک رهبری مدیران، ساختار سازمانی، نظام آموزش و پرورش، عوامل اقتصادی، آموزش کارکنان، عوامل فرهنگی و عوامل فردی بر میزان استقرار مدیریت مشارکتی تاثیر دارد. نتیجه گیری: نتایج تحقیق با توجه به یافته ها نشان داد که به ترتیب سبک های رهبری، ساختار سازمانی، نظام آموزش و پرورش، عوامل فرهنگی، عوامل اقتصادی، آموزش کارکنان و در نهایت عوامل فردی بر میزان استقرار مدیریت مشارکتی موثر است.

    کلیدواژگان: سبک رهبری مدیران، ساختار سازمانی، نظام آموزش و پرورش، عوامل اقتصادی، آموزش کارکنان، عوامل فرهنگی و عوامل فردی، میزان استقرار مدیریت مشارکتی
|
  • Hamidreza Bahrami, Masoumeh Dastani *, Zahra Pouramini Pages 15-31
    Background and Purpose

    As job security has impact on organizational variables include job satisfaction, organizational citizenship behavior, organizational commitment, political behavior and increase the Efficiency and effectiveness of the organization. The object of this paper is the study of relationship between job security and political behavior with the mediator role of OCB among the employees of The Ministry of Sciences.

    Method

    This study is applied and Descriptive –Based on method . The population of the study includes all the employees of the ministry including 650 people and 241 people are calculated as the sample size by Cochran formula . In order to data gathering, standardized questionnaires  were used . The statements of Job Security Measurement are extracted from Nisi & Mahmoudian's Questionnaire(1379), Political Behavior Measurement  from  E.G.Dobrin's Political Behaviors Questionnaire (1978) and OCB Measurement  from William & Anderson's  Questionnaire (1991) respectively .The Cranach's  Alpha Coefficient and Confirmatory Factor Analysis  were used in order to Validity & Reliability measurement .

    Findings

    Structural Equations modeling using Amos software shows  that there is a direct relationship between job security with citizenship behavior. Job security has a high impact factor (0/69) on organizational citizenship behavior. This subject shows the importance of job security in influencing OCB. The results of the research demonstrates that There is a negative relationship between organizational citizenship behavior and political behavior, As well as. Citizenship behavior effects of political behavior (impact factor : 0/69). This subject shows the importance of OCB  in influencing political behavior. According  to high impact the job security on OCB and also OCB on political behavior,  results of the research demonstrates that There is a relationship between job security and political behavior. This relationship reported indirectly by OCB.

    Conclusion

    As the job security has high impact on political behavior, Managers should help to this relationship by strengthening citizenship behavior to manage political behavior

    Keywords: Job Satisfaction, political behavior, organizational citizenship behavior
  • Hossein Samadi Miarkolaei *, Hamzeh Samadi Miarkolaei, Mina Ahmadi Pages 33-49
    Background

    Organizational Citizenship Behavior is a set of voluntary and discretionary behaviors that are not a part of individual's formal tasks at work. However, have been done by individuals, and cause effective improvement in organizational tasks and roles. Therefore, without individuals' voluntary intent to cooperation, the organizations are not able to extend their collective wisdom effectiveness. Today's, OCB has been applied within many organizations as a new approach to the new human resources management that holds increasingly important among the important of its interactions with some organizational variables.

    Objective

    The aim of this study is the representation of a model for evaluation of causal interactions among the effective factors on Organizational Citizenship Behavior in higher education that to fulfill this, Mazandaran University is studied as a case study in higher education.

    Methods

    The method of the present research is descriptive-analytical and based on the DEMATEL technique. The variables of the present research are: transformational leadership, spirituality at workplace, organizational citizenship behavior, organizational climate and organizational health. The statistical population in this research includes experts, administrators and officials that are related to human resources status at University of Mazandaran in 1394. These people were selected by purposive sampling method. Data were collected using a paired comparisons questionnaire. Data analysis was performed based on DEMATEL techniques.

    Findings

    The results showed that transformational leadership is the best influential factor on the variables  at the University of Mazandaran, the OCB also were known as the most impressionable variable .

    Conclusion

    It can be concluded that the human resources in each organization are the most valuable assets and play a decisive role in effectiveness of that organization. On the one hand, managers always strive to optimize the utilization of these resources. On the other hand, without employees' willingness to voluntarily and spontaneously cooperation, organizations would not be able to increase their effectiveness and performance improvement.

    Keywords: Transformational Leadership, Spirituality at Work, Organizational Citizenship Behavior, organizational commitment, organizational health
  • Mohammad Farzaneh *, Hajar Roohbakhsh, Mojtaba Bazrafshan Pages 51-67
    Context

    as one of leader organizations in knowledge management, Iran Khodro Industrial Group has been tried hard efforts to find appropriate solutions to develop knowledge process and correct management for its employees. By distance from traditional economic based on knowledge, knowledge altered to basic asset of organizations and its management seems to be essential affair. In modern economic knowledge is main source of economical and industrial improvement. In the research, it has been studied the effect of transformational leadership as one of modern leadership procedures in the organization as well as knowledge management as one of key drivers of organisational performance on the improvement of organizational innovation.

    Objective

    This study aimed to Investigating the mediating role of knowledge management in the relationship between transformational leadership and organizational innovation.

    Methods

    The method of the research is descriptive and its type is correlation in method and its aim is applicative. The Population of this study consisted of all staff Iran Khodro Industrial Group Shirvan That sample was selected by utilizing simple random sampling and 52 individuals selected. data were collected through transformational leadership questionnaire (Bass & Avolio, 2000), knowledge management (chen & et al, 2011), organizational innovation (The combination of questionnaires Jimenez et al, 2008 Pennyadz, 2006, Prajogo & Sohal, 2006), that their validity and reliability were confirmed.

    Findings

    Pearson correlation analysis showed that a positive relationship was found between transformational leadership and organizational innovation. The relationship between transformational leadership and knowledge management, was positive. The results of path analysis suggest that transformational leadership directly (β = 0.71), and indirectly with the mediating role of  knowledge management (β = 0.20) is on effective organizational innovation (Total: β = 0.91). The knowledge management also has a significant impact on organizational innovation(β = 0.28).

    Conclusion

    results showed that knowledge management is the main condition to organizational innovation. In addition, organizational managers can work better in promoting organizational knowledge management through benchmarking transformational leadership style.

    Keywords: : knowledge management, leadership, Transformational Leadership, Organizational Innovation
  • Hosseini Zahiri, Zahra Amirhosseini *, Elham Faridchehr Pages 69-84
    Background and purpose

    in this study, one tries to shed light on the effect of independent variables of marketing capabilities, innovation and entrepreneurship through mediator variable of social network sites on performance as the dependent variable of this study.

    Methodology

    this study is practical by purpose and descriptive survey in terms of nature and by content it is correlation. This study is conducted through comparative arguments-inductive. Statistical population of this study is consisted of all senior managers and experts of Qavamin bank branches in Tehran with 288 people among which 167 have been singled out through random method of cluster type as sample size. Data collection tool was questionnaire which its validity of its content has been established by confirmatory factor analysis and its reliability was established by Alpha Cronbach. For analyzing the collected data, structured equation modeling and regression coefficient are used.

    Results

    obtained results of study showed that entrepreneurship tendency, pioneer feature, competitive feature and risk taking influence on the performance and independence has no effect on performance. Thus, entrepreneurship tendency influences on performance. From other side, innovation and marketing capabilities influence on performance. Meanwhile, marketing capability dimensions, market orientation influence on performance and commercial name has no influence on performance. Finally, it has been revealed that entrepreneurship tendency also can influence on financial and nonfinancial performance through mediator variable of social network sites.

    Keywords: entrepreneurship tendency, marketing capability, social network sites, innovation, Performance
  • Hajiyeh Rajabifarjad, Sirus Eghbalpur * Pages 85-95
    Fields

    participation, studied ancient concept that although much research has been done about it, rather than explore more in there again. The aim of this study was to evaluate the readiness of schools for Is the establishment of participatory management.

    Methods

    This study is cross-functional and the method was survey. The target population included all high school male teachers in middle schools in Hamadan two area boys are taught that their number is 271 people. According to Cochran formula, the sample size was estimated at 159 people. The method is simple random sampling. The questionnaire is self-made. According to professors and specialists confirmed the content validity and reliability through Cronbach's alpha 9776/0 is.

    Results

    The data analysis is by t-test. Research findings indicate that leadership style, organizational structure, education system, economic factors, training, cultural factors and personal factors affect the establishment of participatory management.

    Keywords: leadership style, Organizational Structure, education system, economic factors, Training, cultural factors, individual factors, the establishment of participatory management