فهرست مطالب
نشریه پژوهش های تطبیقی زبان و ادبیات ملل
پیاپی 16 (تابستان 1398)
- تاریخ انتشار: 1398/05/16
- تعداد عناوین: 7
-
صفحات 9-32
ادبیات و هنر از دیرباز عرصه تجلی تجربههای خاص و منحصربهفرد زنان بودهاست که در پرتو آنها ناگفتهها در قالب شعر، داستان و دلنوشتهها به منصه ظهور میرسد. نویسندگان با استمداد از هنر «زیباشناسی زنانه» در قالب داستاننویسی، زبان مناسبی برای بیان آرمانهای خود مییابند. نوشتار زنانه، ادبیاتی است که میکوشد با دستیابی به زبان و شاخصههای اصلی این سبک، به کاربرد اصلی فرهنگ و ایدیولوژی خاص زنانه در آثار ادبی بپردازد. بر این اساس، زنانگی و مردانگی برساختههای اجتماعی هستند که تاثیر مهمی در شریانهای حیاتی جامعه دارد. در ادبیات معاصر ایران و فلسطین، زنان نویسنده بسیاری دست به خلق آثاری با این محوریت زنانه زدهاند. از جمله نویسندگان زن که به شیوه روایی به بازنگری و بازسازی گفتمان نواندیش زنانه پرداختهاند و بیان اقتدارگونه مردانه را به حاشیه راندهاند، میتوان به «رویا سیناپور» و «سحر خلیفه» اشاره کرد که مسایل و دغدغههای زنان را در هالهای از نقد فمینیسم مطرح کردهاند. لذا این جستار با مطالعه توصیفی تحلیلی و رویکردی تطبیقی به واکاوی دیدگاه دو نویسنده نسبت به زن میپردازد. گفتنی است در تحلیل این دو اثر، مضامین مختلفی چون اندیشههای زنانه با بهرهگیری از تمهیداتی چون بیان احساسی روایتها، تنهایی زنان، بیوفایی و سلطهگری مردان، طلاق عاطفی و خیانت بسامد بالایی دارد که در این جستار آنها را کاوش کردهایم. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که زنان با وجود تمام مشکلات، عملکرد مثبت و روبهرشدی داشتهاند و سعی در ایجاد شیوه نوشتاری نوینی کردهاند.
کلیدواژگان: رمان های اجتماعی، نوشتار زنانه، لم نعد جواری لکم، زیر بال های غم -
صفحات 33-56
برای آنکه بتوانیم متون ادبی مایهور و ارزشمند را با وجود تودرتو بودن و پیچیدگی آن بفهمیم و بشناسیم، باید از پوسته ظاهری آن فراتر رویم و بکوشیم تا به مغز پیام آنها دست بیابیم. اندیشمندان و متفکران عرصه ادب، هنر و اندیشه برای فراتر رفتن از این پوسته ظاهری، روشهای گوناگونی را به علاقهمندان معرفی مینمایند و پیشنهاد میدهند. در این جستار، خواهیم کوشید تا آرای دو تن از اندیشمندان ایرانی و نیرانی را پیرامون چگونگی فهم متون ادبی با یکدیگر مقایسه نماییم و انگارههای آنها را در این زمینه بکاویم. استاد کزازی برای فهم متون ادبی بر اهمیت «نماد» و «شناخت زبان آنها» تاکید میکند و پل ریکور، اندیشمند فرانسوی، نظریه «هرمنوتیک ادبی» را در برابر نگاه علاقهمندان میگذارد. همچنین، کوشیده شدهاست تا برخی همسانیها و ناهمسانیهای اندیشگانی این دو متفکر نیز به صورت تطبیقی بررسی گردد.
کلیدواژگان: کزازی، پل ریکور، اسطوره، نماد، هرمنوتیک ادبی، متن ادبی -
صفحات 57-78
یکی از مهمترین نظریههای زبانشناسی، گفتمان و انواع آن است. گفتمان که خود به انواعی، از جمله گفتمان روایی و انتقادی تقسیم میشود، در دهههای اخیر به عنوان معیاری مناسب برای تحلیل متون ادبی نیز بهکار میرود. گفتمان روایی، بهویژه به بررسی متون روایی، از جمله رمان، داستان و داستان کوتاه میپردازد. در گفتمان روایی، متن از منظر ویژگیهای ساختاری و نیز ویژگیهای خارج از متن، بررسی میشود. اندیشمندان مختلفی در حوزه گفتمان روایی، به ارایه آرای خود پرداختهاند. در این مقاله، دو رمان اجتماعی معروف از دو نویسنده مشهور عرب و ایرانی بر مبنای گفتمان روایی بررسی میشود. پس از بررسی و تحلیل داستانهای عمارت یعقوبیان، از علاء الاسوانی و بیوتن از رضا امیرخانی، مشخص شد که سبک شخصی روایی این دو نویسنده، تا حد زیادی به هم شباهت دارد. از نتایج پژوهش حاضر این است که هر دو نویسنده در پردازش تعلیق داستانی، از نوعی تعلیق به نام پرش کوتاه کارتونی برای ایجاد علاقه در مخاطب استفاده کردهاند و از منظر پردازش عنصر پیرنگ نیز شاهد نوعی سیستم کنشی هستیم.
کلیدواژگان: سبک شخصی، بیوتن، گفتمان، عمارت یعقوبیان -
صفحات 79-100
عشقورزی و عشق به زیبایی، ویژگی مشترک همه انسانهاست که از آغاز آفرینش تاکنون نهتنها جلوه خود را از دست نداده، بلکه محبوبتر نیز شدهاست. از آنجا که عشق از احساسات انسان سرچشمه میگیرد و در وهله نخست، عرصهای برای جولان احساسات است. بنابراین، از همان آغاز یکی از مضامین اصلی شعر به شمار رفتهاست و بسیاری از شاعران در دورهها و زبانهای مختلف بدان پرداختهاند، اما همه آنهها در این عرصه موفق نبودهاند. سه شاعر معاصر فارسیزبان و عربزبان «صلاح عبدالصبور»، «عبدالوهاب البیاتی» و «احمد شاملو» بهخوبی توانستهاند احساسات خود را نسبت به «عشق» به تصویر بکشند و آن را با تمام عواطف نشاتگرفته از وجود خویش بیان کنند. ما در این تحقیق برآنیم که مسئله عشق، این اکسیر حیاتبخش را در شعر عربی و فارسی از خلال سرودههای سه شاعر نامبرده بررسی کنیم و احوال این سه شاعر را در بیان سوز و اشتیاق درونی خود نظارهگر باشیم. فرضیه این پژوهش بیانگر اشتراک دیدگاه این سه شاعر است که هدف از عشق در سرودههایشان، عشق زمینی (= معشوقه) است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی با تکیه بر منابع کتابخانهای است. در این پژوهش برآنیم که نقاط اشتراک و افتراق دیدگاه این سه شاعر را در باب مسئله عشق مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم.
کلیدواژگان: شعر عربی، شعر فارسی، عبدالصبور، بیاتی، شاملو -
صفحات 101-120
از رسمهای پرکاربرد در دستگاه و دربار پادشاهان ایرانی و یونانی در روزگار باستان، وجود پرستگان و پرستارانی است که نزد پادشاهان سرگرم خدمتگزاری بودند. در دربار پادشاهان ایرانی، پرستاران از میان مردمانی نژاده و والاتبار برگزیده میشدند و بودن آنان نشانگر شکوه و والایی دربار بود. این پرستاران بیشتر سیمایی زیبا داشتند، جامههایی بسیار گرانبها بر تن میکردند و ویژگیهایی چون فرمانبرداری، بیپروایی، همدلی با سروران خود، رازداری، زیرکی، چربزبانی، ادب و احترام داشتند و گاهی به رسم ارمغان به پادشاهان یا مهمانان پیشکش میشدند. این پرستاران در دربارها به انجام خویشکاریهایی چون بردن و آوردن پیغام، همراهی کردن سروران خود در سفر، انجام کارهایی ساده چون شستن جامه و... میپرداختند. در سنجش با شاهنامه فردوسی، پرستاران در اودیسه هومر چنین جایگاه بلند و پرارجی نداشتند و کمتر از پوشش و ظاهر آراسته آنان سخنی به میان میآید. آنان بیشتر به کارهای سادهای چون آراستن بزم میهمانی، به گرمابه بردن، شستن جامهها، آسیاب کردن گندم و کارهایی از این دست میپرداختند. در این جستار، با یادکرد نمونههایی از شاهنامه (با تکیه بر سه داستان فریدون، منوچهر و سیاوش) و اودیسه، به چگونگی خویشکاری پرستاران و بیان ویژگیها و نکات برجسته پیرامون آنان میپردازیم و میکوشیم تا نخست جایگاه و خویشکاری پرستاران را در دو فرهنگ و تاریخ ایرانی و یونانی بررسی کنیم. سپس با تکیه بر نمونههایی از این خویشکاریها، ناهمسانی آنان را در هر دو فرهنگ آشکار کنیم. در پایان، در این جستار این نکته را درخواهیم یافت که پرستاران در دربار پادشاهان ایرانی جایگاه و خویشکاریهای کاربردیتر و پیچیدهتری از پرستاران یونانیها برخوردار بودند.
کلیدواژگان: پرستار، خویشکاری، پادشاه، شاهنامه، اودیسه -
صفحات 121-140
بیشک «عشق به وطن» از مهمترین امور مهم و مضامین حساسی است که شاعران به آن میپردازند و در واقع، یکی از ارکان مهم شعر شاعران به شمار میآید و در اعماق وجود بیشتر مردم نیز جای دارد. این حس میهنپرستی و وطندوستی در طول تاریخ بشری در میان همه اقوام و ملل به اشکال گوناگونی رواج داشتهاست. این مقاله که به روش توصیفی تحلیلی نوشته شده، به مضمون «وطن» در شعر محمد ماغوط و استاد بهار میپردازد. محمد ماغوط از شعرا، نویسندگان و بزرگان ادبیات معاصر عربی و از پیشوایان و پایهگذاران شعر نثر محسوب میشود که اهل سوریه است، اما بخشی از عمرش را در لبنان سپری نمودهاست. ملکالشعرا بهار از برجستهترین شاعران و نویسندگان دوره مشروطه و نیمه نخست سلطنت پهلوی است. نتایج نشان میدهد که هر دو شاعر تحت تاثیر شرایط بد جامعه، اشعار سیاسی و وطنی خویش را سرودهاند که با سرودن اشعار وطنی، حس وطندوستی مخاطبان را تحریک میکردند و بذر نفرت از دشمنان را در دل آنان میکاشتند. هر دو شاعر در دورههای سخت استعمار، فقر، محرومیت، فساد، ظلم، زندگی خویش را آغاز نمودند و هر دو از اوضاع سیاسی حاکم زمان خود شرایط مشابهی داشتند.
کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، محمد ماغوط، محمدتقی بهار، شعر، وطن، استعمار -
بررسی تطبیقی مولفه های هویت ملی و قومی در اشعار محمدرضا شبیبی و محمدتقی بهارصفحات 141-160
هویت به معنای هستی و وجود است و وجود شامل مجموعه ویژگیهایی است که باعث تشابهات و تمایزات یک موجود نسبت به سایر موجودات میشود. هویت به اعتبار وصفی که در پی آن میآید، یا فردی است یا جمعی. هویت جمعی به اقسام مختلف سیاسی، فرهنگی، ملی، قومی، دینی و... تقسیم میشود. هویت ملی و قومی از انواع هویت جمعی است و به معنای احساس همبستگی با اجتماع بزرگ ملی و قومی، آگاهی از آن، احساس وفاداری به آن و فداکاری در راه آن است. وطن، زبان، دین، تاریخ و میراث... از مولفههای هویت ملی قومی هستند. اهمیت حفظ هویت ملی قومی، زمانی دوچندان میشود که در معرض خطر و تهدید باشد. ادبیات یکی از بسترهای حفظ هویت به شمار میرود که در این بستر، ادیبان همواره تلاشهای ادبی بسیاری مبذول داشتهاند. در بررسی تطبیقی عوامل هویتساز از دو شاعر مسلمان و ملیگرا با ویژگیهای شخصیتی و خانوادگی مشابه وشرایط سیاسی، اجتماعی و دینی همسان بهره جستیم که بازتاب مولفههای هویت ملی و قومی در اشعار آنان بهوضوح دیده میشود. دو شاعر نامبرده، یکی اهل عراق (محمدرضا شبیبی) و دیگری، اهل ایران (محمدتقی بهار) است. این پژوهش به روش ادبیات تطبیقی از نوع تاریخی (تکاملی) و توصیفی تحلیلی، و بر اساس اصول مکتب آمریکایی صورت پذیرفتهاست تا وجوه تشابه میان این دو شاعر را با توجه به حوادث روزگار آنها و به لحاظ فکری و شخصیتی به چالش بگذارد.
کلیدواژگان: هویت، هویت ملی و قومی، عوامل هویت بخش، محدرضا شبیبی، محمدتقی بهار