فهرست مطالب
نشریه پژوهش های تطبیقی زبان و ادبیات ملل
پیاپی 12 (تابستان 1397)
- تاریخ انتشار: 1397/06/20
- تعداد عناوین: 6
-
صفحات 9-26
در دوران معاصر، ادیبات تطبیقی به عنوان شاخهای مهم در مطالعات ادبی زمینه بررسی اشتراکات و اختلافات میان ادبیات دو ملت یا دو شاعر و نویسنده را فراهم ساختهاست. در این میان، خیام در ادبیات فارسی و معری در ادبیات عربی، دو اندیشمندی هستند که زمینههای فکری مشابهی دارند که این امر بهانهای برای بررسی تطبیقی مختلفی میان دو نویسنده به دست میدهد. این دو نویسنده در بسیاری از زمینهها از قبیل: اعتقاد به ناپایداری دنیا و زندگی انسان، معاد و تردید در آن، شک و بدبینی و اعتقاد به جبر و سرنوشت همفکر و همسو هستند. چنین اندیشههایی سبب شد هر دو نویسنده به کفر و زندیق بودن متهم شوند. این پژوهش درصدد است سه مقوله مهم از قضایای انسان به عنوان «مرگ»، «زندگی» و «معاد» را در بوته تطبیق و بررسی قرار دهد. هدف پژوهش شناخت اندیشه دو شاعر در سه مقوله مورد بحث به قصد دستیابی به جهانبینی هر دو نویسنده است. روش بهکار رفته در این پژوهش، توصیفی تحلیلی است که بر پایه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی قصد دارد اندیشههای دو شاعر را از لابهلای اشعارشان بسنجد، ولی با در نظر گرفتن این نکته که خیام چون بعد از معری به دنیا پای نهاد و با اشعار او آشنایی داشت، از بعضی از افکار وی تاثیر پذیرفت و این تاثیرها در شعر او شایسته ملاحظه است که این موضوع زمینه ورود مکتب فرانسوی را در تحقیق ایجاب میکند. نتیجه نشان میدهد که هر دو شاعر اندیشههای واحدی در این مقولهها دارند، لیکن بدبینی معری بیش از خیام است و انکار او با صراحت بیشتری بیان شدهاست.
کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، خیام، معری، زندگی، مرگ، معاد -
صفحات 27-45
طرح مفهوم ژرفساخت در زبانشناسی گشتاری ریشه در مفهومی دارد که نخستین نحویان عرب از آن به عنوان تاویل یا تقدیر نام بردند و آن را به عنوان مکانیزمی برای توضیح ساختار جملهها در زبان عربی استفاده کردند. هدف تحقیق حاضر، بررسی تطبیقی میان دو مفهوم «ژرفساخت» و «تقدیر» یا «تاویل» میباشد. شیوه انجام تحقیق، بررسی تحلیلی و آماری الگوهایی است که میزان همسانی این دو مقوله را در زبانشناسی گشتاری و نحو عربی نشان میدهد. یافتههای بهدست آمده در این تحقیق عبارت است از: نحویان عرب با اتخاذ رویکردی عقلانی در بررسی زبان، از همان ابتدا یک سطح انتزاعیتر در زبان را مفروض داشتند و آن را «قاعده اصلی» نامیدند. از نظر آنان، نمود بالفعل عبارتهای زبان غالبا شکل عدولیافتهای از قاعده اصلی است و برای توجیه نحوی باید حالت عدولیافته را به حالت اصلی برگرداند. عبارتهای محذوف و تقدیم و تاخیرها و جایگزینی عبارتها از مهمترین این موارد هستند. با بررسی یافتههای بهدستآمده، میتوان نتیجه گرفت که مفهوم ژرفساخت در نظریه گشتاری، همان حالت مقدر یا حالت تاویلی در زبان عربی است و در هر دو حالت، یک ساختار انتزاعی در زبان در نظر گرفته میشود که بیانگر تمام ویژگیهای معنایی و آوایی است.
کلیدواژگان: نوام چامسکی، ژرفساخت، زبان عربی، نحو، تقدیر، تاویل -
صفحات 47-68
دو اثر عظیم حماسی شاهنامه فردوسی و ایلیاد و اودیسه هومر از نظر عناصر داستانی و محتوایی و حوادث خارقالعاده، از مهمترین حماسههای جهان هستند که از بسیاری جهات شایسته پژوهشی تطبیقی است. شخصیت اسفندیار در شاهنامه و آشیل در ایلیاد نمونه بارز این ادعاست؛ چنانکه زندگی آشیل پیوسته در جنگ و جدال میگذرد، عمر کوتاه اسفندیار نیز در پیکار، لشکرکشی و پایداری سپری میشود که البته حیات هر دو پهلوان مملو از کامیابی و درخشش است. اسفندیار شاهزاده و پهلوان ایرانی و گسترنده دین زرتشت در آرزوی بر تن کردن رخت شاهی پدرش گشتاسپ، به سیستان تاخت تا دست رستم را ببندد که سرانجام با راهنمایی زال و سیمرغ به دست رستم کشته میشود. آشیل هم با انگیزه پس گرفتن معشوقهاش (بریسییس) از آگاممنون و ستاندن انتقام پسرعمویش (پاتروکلوس)، هکتور پهلوان و شاهزاده تروآ را کشت که در پایان، پاریس پسر پریام (شاه تروآ) و برادر هکتور با کمک آپولون تیری بر پاشنه آشیل نشاند و او را به هلاکت رساند. در این پژوهش قصد داریم این دو شخصیت حماسی و اسطورهای را به شیوهای توصیفی تحلیلی بررسی و تطبیق کنیم.
کلیدواژگان: نقد و تطبیق، حماسه، اسطوره، ادبیات پایداری، اسفندیار، آشیل، شاهنامه فردوسی، ایلیادهومر -
صفحات 69-97
با مشاهده سنگ قبرها در دورههای مختلف، تاثیر ادب را بر این سنگ نوشتهها میتوان مشاهده کرد. سنگ قبرها را میتوان آینهای از تاثیر عقاید بر زندگی افراد و دوران پس از زندگی دانست. یقینا میتوان گفت که سنگ قبرها همواره مورد توجه محققان در زمینههای مختلف بودهاست و جنبههای گوناگون آن را بررسی کردهاند و این پژوهشها محدود به دوره یا مکانی خاص نمیشود و افراد با دیدگاههای مختلف به بررسی این منابع تاریخی میپردازند. جستار حاضر میکوشد تا پس از توضیح مختصری درباره سنگ قبرها و اشکال مختلف آن، به بررسی و تحلیل نظریات مختلف پیرامون جنبههای سنگ قبر و میزان تاثیر جایگاه افراد را در دو دوره ذکر نماید. با این پژوهش مختصر روشن میشود که سنگ قبرها یکی از مواردی است که فرد به آن یک دید و میراثی دارد و آن را برای جاوید ساختن نام خود و اطرافیان خود میپردازد و سعی میکند آن را با مقداری هنر و به دور از تقلید از گذشتگان به نمایش آیندگان بگذارد و هنرمند میکوشد تا با مغتنم شمردن فضای موجود اثر خود را که نوعی موجود زنده است، روی این سنگ قبرها جاویدان سازد و ردی را از هنر زرین خود را بر جای گذارد. خلفای این دوره با بهکارگیری بیشترین مضامین برای جاودان ساختن نام خود، برجستهترین طبقه آن دوره در این زمینه میباشد و طبقه مردم عادی جامعه، کمترین بهره را از این مضامین ادبی بردهاست.
کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، ادبیاتهنری، ایوبیان، ممالیک، سنگقبر، مصر -
صفحات 99-123
ادبیات پایداری شاخهای از ادبیات است و به اشعاری اختصاص دارد که نتیجه مقاومت و دلاورمردیهای یک ملت یا قوم در برابر هر گونه تجاوز، ظلم و ستم است. با نگاهی به ادبیات کشورهای درگیر جنگ داخلی یا خارجی درمییابیم که این نوع از ادبیات نزد آنها جایگاه ویژهای دارد. دو کشور ایران و فلسطین از این منظر نقاط اشتراک زیادی دارند. وطندوستی یا عشق به میهن یکی از مهمترین بنمایههای اشعار شاعران این دو ملت است. مقاله حاضر کوشیدهاست با بررسی هفت دیوان شعر از این زبانها و انتخاب نمونههایی از دریای بیکران وطندوستی آنها، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تبیین این حس در اشعار آنان بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از وجود اشتراکهایی در زمینه ستایش سرزمین و افسوس بر گذشته آن، تشبیه وطن به مادر و محبوب، ناراحتی از اوضاع کشور، ستایش آزادیخواهان و بهرهگیری از میراث گذشته و... است.
کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، شعر پایداری، وطن، ایران، فلسطین -
صفحات 125-148
سهراب سپهری و ایلیا ابوماضی دو تن از شاعران معاصر ایران و لبنان هستند. این دو در فاصله زمانی تقریبی سی سال میزیستند. به سبب همعصری و نیز اندیشههای مشترکی که بین آن دو به چشم میخورد، بر اساس مکتب تطبیقی آمریکا، موضوع این پژوهش قرار گرفتهاند. این پژوهش بر آن است که تا مقوله «اغتنام فرصت» را در سرودههای سهراب سپهری و ایلیا ابوماضی بررسی و مقایسه نماید و نشان دهد که هر یک چگونه و از چه زاویه دیدی به این موضوع پرداختهاند. در این نوشتار، ضمن برشمردن تعریف و تبیین اغتنام فرصت و فلسفه وجودی آن، نتایج و پیامدهای بهرهگیری از آن نیز بررسی شدهاست. همچنین، تبیین شده که انسانها در مواجهه با مقوله اغتنام فرصت و به تبع آن، «خوشباشی»، چگونه برخورد مینمایند. سرانجام، باید متذکر شد که دیدگاه سهراب سپهری و ایلیا ابوماضی در عین شباهتها، افتراقهایی نیز دارد؛ از جمله اینکه رویکرد سهراب، عرفانی و درونی، نحوه بیانش فاقد جنبه امری و دستوری است. حال آنکه ایلیا ابوماضی رویکردی اجتماعی دارد و نحوه بیانش خطابی و امری است.
کلیدواژگان: اغتنام فرصت، خوشباشی، سهراب سپهری، ایلیا ابوماضی