فهرست مطالب

نشریه پژوهش های عرفانی
پیاپی 2 (پاییز و زمستان 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/10/01
  • تعداد عناوین: 6
|
  • زینب برخورداری، سوده جعفری* صفحات 1-26

    کمتر از دو دهه است که آموزش هایی معنوی با عنوان «معنویت برای کودکان» [1]، مشهور به SFK در امریکا به وسیله کارن برگ [2] پیگیری می شود. این سبک، بر باورها و اصول کابالیستی که همان عرفان یهودی است، استوار می باشد و همینک به چند زبان ترجمه شده و با هدف سرمایه گذاری بر کودکان و در دست گرفتن آینده جوامع و گسترش مبانی و باورهای یهودی در جهان، در مسیر ورود و گسترش به اکثر کشورهای جهان حتی جوامع مسلمان و شیعه قرار دارد. همین امر ضرورت و اهمیت پژوهشی با نگاهی عمیق و سنجشی دقیق بر باورها و اصول فکری این سبک نوظهور را دوچندان می نماید. مبانی و اصول کابالیستی، متعدد و گوناگون اند که سنجش و تحلیل انتقادی هر یک پژوهشی جدا را می طلبد؛ ازاین رو پژوهش حاضر درصدد است تا بدون هیچ گونه سوگیری، تناسخ باوری را که از لوازم آن انکار معاد است، بررسی و نقد کند و در این مسیر برای تحدید دامنه و افزایش دقت پژوهش، تمرکز بر آرای ملاصدرا قرار گرفته است. سوال اصلی آن است که آیا تناسخی که در باورهای کابالایی مطرح شده و سبک معنویت برای کودکان کارن برگ بر این باورها و مبانی استوار است، همان بازگشت از فعلیت به قوه ای است که ملاصدرا آن را محال عقلی می داند یا کارن برگ در پی آن است تا بر اساس باورهای کابالایی خود، گونه دیگری از تناسخ را مطرح نماید؟ امید است پژوهش حاضر با پاسخ به این سوال و نیز پژوهش هایی که در آینده می تواند بر متناقض بودن دیگر مبانی این سیستم صورت گیرد، ضعف مبانی فکری این سبک نوظهور را آشکار سازد، تا به میزان قابل توجهی از گسترش آن خصوصا در جوامع اسلامی جلوگیری شود، همچنین امید است که این پژوهش و پژوهش هایی از این قبیل، دستمایه متولیان امر قرار گیرد تا سبب تکامل معنوی و پیشرفت مثبت کودکان جوامع اسلامی به عنوان مهم ترین و حساس ترین قشر هر جامعه و آینده سازان شود.

    کلیدواژگان: تناسخ، معنویت برای کودکان، کارن برگ، کابالا، ملاصدرا، بازگشت فعل به قوه
  • غلامرضا حسین پور* صفحات 27-46

    مفتاح الغیب صدرالدین قونوی، نخستین اثری است که رسما در علم عرفان نظری نوشته شده است و مصباح الانس اثر شمس الدین فناری نیز شرحی تفصیلی در این زمره است که در استدلالی کردن مباحث عرفانی سهم بسزایی دارد. عارفانی چون امام خمینی از جمله محققانی هستند که تعلیقات آنها در تبیین و ایضاح مقاصد مصباح الانس، بسیار مفید بوده است. اما این جستار به دنبال تبیین وجود واحد ذات مظاهر بر اساس تعلیقات امام خمینی (ره) بر مصباح الانس است؛ بدین معنا که با استفاده از اصولی چون ظاهر و مظهر، موثر و متاثر و وجوب بالذات و بالغیر، وحدت شخصی وجود و مشکک و ذومراتب بودن مظاهر آن، بررسی می شود تا با طرح این اصول، ثابت شود که ظاهر، واجب و موثر حقیقی و بالذات، حق تعالی است و بقیه موجودات، مظاهر و مجالی او هستند و لذا تنها یک وجود واحد به وحدت شخصی هست که همان حق تعالی است. ارزیابی، تحلیل و نقد آرای امام از اهداف این پژوهش است.

    کلیدواژگان: امام خمینی، قونوی، فناری، وحدت وجود، ظاهر، موثر، واجب
  • رضا حسینی فر، سمیه امینی کهریزسنگی* صفحات 47-72
    اعتقاد به جزای تکوینی و تجسم اعمال به عنوان صور باطنی اعمال در دو حوزه نفس و عالم برزخ، از مسایل پذیرفته شده در میان اهل معرفت است. اما ماهیت و موطن صور تمثل یافته و چگونگی شکل گیری آن و نیز ارتباط این صور با حقیقت انسان، از منظر اهل معرفت از ابهامات موجود در این مسیله است که در این نوشتار بررسی شده است. طبق یافته های این تحقیق، اعمال و احوال نفس، افزون بر صورت ظاهری آن، در صقع نفس نیز حقیقتی می یابد و در واقع نفس، صورت هایی را در خیال متصل و به تبع آن خیال منفصل انشا می کند. اعمال اگر به مرتبه رسوخ در نفس و تبدیل شدن به ملکه نرسند، زوال پذیر هستند و در غیر این صورت، تبدیل به عرض لازم نفس و در مراتب بعدی فطرت ثانیه و صورت جوهری نفس می شوند. نکته مهم آنکه با وجود چنین تبدیل و تبدلی، به دلیل استحاله نشدن ذات و باقی ماندن جوهره انسانی، ادراک انسانی زایل نمی شود و همین امر خلود در عذاب را با وجود تبدیل صورت جوهری قابل فهم و توجیه می سازد. این یافته ها با بهره گیری از مبانی متنوع و فراوانی از عارفان و حکیمان صدرایی به دست آمده است که از جمله می توان به مراتب طولی عوالم در قوس نزول و صعود؛ حضرت جامع بودن انسان و تناظر انسان و عالم؛ حرکت جوهری؛ تبدیل انسان از نوع به جنس در عوالم فوقانی برخی مبانی و آموزه های دیگر...، اشاره کرد.
    کلیدواژگان: تمثل، جزای تکوینی، خیال متصل و منفصل، قوس صعود، تناظر انسان و عالم
  • عظیم حمزئیان، قدرت الله خیاطیان، سید حامد حسینی* صفحات 73-91

    خیال، یکی از مهم ترین مباحث عرفان اسلامی است و جایگاه ویژه ای در اندیشه جلال الدین مولوی (604-672 ق) دارد. هدف از این مقاله تحلیل عوامل رستن از خیال در سلوک عرفانی از دیدگاه مولوی است. در سلوک عرفانی، علاوه بر عریانی از ت (رهایی از خواسته های جسمانی)، عریانی از خیال، امری بسیار ضروری است؛ یعنی برای دستیابی به عوالم بالا باید علاوه بر فروگذاشتن و پشت سر نهادن تن و جسمانیت، تعلق به عالم صور خیالی را هم پشت سر نهاد. مولوی به عنوان یکی از بزرگ ترین عارفان مسلمان، در جای جای آثار خود توجه ویژه ای به مسیله خیال و نقش آن در حیات آدمی خصوصا در سلوک عرفانی دارد. وی با تصدیق وجه مثبت و راهبرانه خیال در سلوک، غالبا روی خوشی به آن نشان نمی دهد و آن را یکی از بزرگ ترین حجاب های سلوک عرفانی معرفی می کند، تا آنجا که رستن از خیال را مرادف با وصال حق می داند. بنا بر نظر مولوی، عواملی چون عشق، پناه بردن به اولیای الهی، حیرت، ذکر، ابن الوقت بودن و نیز موت، فنا و نیستی، سبب عریانی و رهایی سالک از حجاب خیال می شود.

    کلیدواژگان: مولوی، سلوک عرفانی، خیال، وصال
  • زینب خداداد*، حسن مهدی پور صفحات 93-110

    در علم عرفان و تصوف با توجه به طرح موضوعاتی مانند عشق، سکر، فنا و وحدت وجود، مشرب های متفاوتی شکل گرفته اند. تفاوت آرای این مشرب های گوناگون از حالاتی مثل «سکر و صحو»، «مشی زاهدانه، عابدانه و عاشقانه» و یا از «اندیشه مشایخ عرفانی» آنان سرچشمه گرفته است که سبب تقسیم بندی ها و ایجاد سلسله هایی در تصوف شده که بعدا آنها را در قالب کلی تر «مکتب» نامیدند.فریتس مایر دانشمند، پژوهشگر و مستشرق سوییسی است که در حوزه تصوف و عرفان اسلامی آثار ارزشمندی دارد، روش پژوهشی وی که تاریخی و تحلیل محتوا مبتنی بر اسناد معتبر است، عوامل موثر بر تعدد فرق تصوف را در مجموع «ویژگی و حالات مخصوص هر شیخ و صوفیان»، «نامگذاری های کلی برای اهل تصوف» و «موقعیت جغرافیایی» برشمرده، اما گسست در شیخ التعلیم و تبدیل آن به شیخ التربیت و پیوستگی این روند را علت اصلی تنوع مکاتب در تصوف می داند. با توجه به علل مذکور در تعدد فرق از نظر مایر، تحولات فردی و اجتماعی در هر دوره زمانی و مذهب متصوفه که در پی آن اختلافات کلامی و اخلاقی هم مطرح است، عواملی هستند که می توان آنها را نیز مبنای تعدد فرق دانست که در تقسیمات وی نیامده است. این مقاله آرای این اندیشمند محقق را درباره تعدد فرق یا عوامل وحدت بخش مشارب تحلیل و بررسی می کند.

    کلیدواژگان: فریتس مایر، تصوف، عرفان اسلامی، تعدد فرق، شیخ التعلیم، شیخ التربیت
  • محمود شیخ* صفحات 111-128

    محمدرضا قمشه ای متخلص به صهبا، از حکمای وابسته به حوزه تهران است. او و اقرانش، در عصر قاجار به شعر و ادبیات عرفانی توجه داشته اند. در شعر قمشه ای مانند اشعار دیگر بزرگان مکتب تهران، نمونه های قوی و ضعیف فراوانی است و مجموع اشعارش از نظر قوت تصویری و عاطفی یک دست نیست. در بررسی مضامین شعری او سه دسته مضمون مشاهده می شود: بیشترین ابیات قمشه ای مضمونی عاشقانه دارد؛ در مضامین عاشقانه او به حسن و زیبایی معشوق، دگرسان بودن تجربه عشق و راه نداشتن همه کس بدان و ازلی بودن قسمت عشق، مستی عاشقانه، گسستن از غیر و پیوستن به معشوق و از دست دادن همه سرمایه در مصاف با عشق او توجه شده است که در موارد اخیر او بیانی قلندرانه از مضامین را برگزیده است. پس از مضامین عاشقانه، مضامین قلندارنه در اشعار او مکرر است؛ تحقیر زاهد و شیخ و فقیه و حکیم سخن از کنار نهادن تسبیح و توبه شکستن به دست ساقی عذار و یافتن رمز سعادت از پیر میکده و روی آوردن به شراب و بستن زنار و طلب طرب رقص خداکرم و عشق بدو، بهره برداری از مسیله تقدیر و اشاره به قسمت ازلی در خوبی و زشتی، و نکوهش عقل از مهم ترین مضامین قلندرانه اوست. پس از آن ابیات مشعر به مفاهیم فلسفی و عرفانی قرار دارد که توجه به تجلی الهی در کاینات و رحمت او و وحدت و کثرت، کانونی است.

    کلیدواژگان: عرفان اسلامی، مکتب تهران، شعر فارسی، ادبیات عرفانی، شعر حکمی، آقامحمدرضا قمشه ای