فهرست مطالب

نشریه پژوهش در هنر و علوم انسانی
پیاپی 50 (بهمن 1401)

  • تاریخ انتشار: 1402/01/28
  • تعداد عناوین: 5
|
  • ساره کاویانی، علیرضا غیورفر صفحات 1-8

    ساختارگرایی به عنوان یک نظریه یا روش، یکی از بانفوذترین آیینهای فکری است که در علوم مختلف کاربرد گستردهای از خود بر جای گذاشته است. ریشه ساختارگرایی در افکار و اندیشه های فردینانت دسوسور، زبانشناس مشهور فرانسوی است. هنر، تقدم در اقلیم ناشناخته هاست. ارزشیابی و نقد اثر هنری همواره با چالشها و تعارضات مختلفی همراه بوده که مانع از درک محتوا و مقصود نهانی آن گردیده است. این پژوهش بر آن است تا با شناخت مفاهیم و ویژگی های ساختارگرایی، بکارگیری آن را در ارزشیابی آثار هنری بررسی کند. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده و در روند گردآوری و جمع آوری اطالعات از روش کتابخانه ای و مستندات مکتوب بهره گرفته شده است. نتایج حاکی از آن است که ساختارگرایی با نفی ماهیت خالق و دینامیک هنر به دنبال کشف معنای ظاهری و مادی اثر از طریق نظام نشانه ها بوده و قادر به دستیابی به  لایه های عمیق و حقیقت ژرف اثر هنری نیست. تقلیل ذات زیباییشناختی اثر هنری به ساختاری غیر قابل مشاهده که حاصل کنش مغزی و اختیاری است، ارزشیابی را دچار خطا میکند.

    کلیدواژگان: هنر، ارزشیابی اثر هنری، ساختارگرایی
  • الهه احمدی، علیرضا غیورفر صفحات 9-17

    مسیله ادراک یا به بیان دقیق تر پدیدارشناسی ادراک از مهمترین آرای موریس مرلوپونتی است. اندیشه ی فلسفی محوری مرلوپونتی این است که ادراک، پدیداری بدنی  یا جسمانی است نه ذهنی. انسان در پدیدارشناسی او سوژهای بدنمند است که به همراه سایر سوژه ها در جهان زندگی میکند. از سوی دیگر باید گفت که باغ ایرانی به عنوان مکان، با سابقه ی درخشان خود، به عنوان بهترین الگوی منظرسازی در ایران، محصول تعامل انسان در مواجهه با طبیعت است. این تعامل به صورت یک رابطهی دوطرفه مابین انسان و طبیعت برقرار است و باعث تاثیر متقابل انسان و طبیعت بر یکدیگر میشود. در این پژوهش سعی بر این است که با مروری بر فلسفه پدیدارشناسانه مرلوپونتی به اهمیت بدن در ادراک حسی باغ ایرانی آنگونه که از طریق مکان و تجربه مکانی بیان میشود پرداخته شود. روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و جمع آوری اطالعات به شیوهی کتابخانه ای بوده است. نتایج حاصل در این پژوهش بیانگر آن است که تنانگی در فلسفه مرلوپونتی، بودن با اوج حضور، یعنی ارتباط واقعیت و ادراک است و در تفکر باشیدن تنانه در فضا یگانگی جسم و روح از دست نمیرود. به طور کلی میتوان گفت که ارتباط بیواسطه با جهان و مواجهه هستی شناسی در این دیدگاه احساس محیط و ادراک را سبب میشود. از طرفی در فرآیند ادراک باغ ایرانی احساس محیط حاصل نظام های معنایی، کالبدی، کارکردی و تمرکز حواس است که باعث ادراک میشود. در آخر باید اشاره کرد که باغ ایرانی در صورتی به عنوان مکان شناخته میشود که از طریق فهم و احساس و ادراک فرد با زمینه معنایی محیط پیوند خورده و یکپارچه شود.

    کلیدواژگان: باغ ایرانی، پدیدارشناسی، انسان، مرلوپونتی، ادراک حسی
  • علیرضا غیورفر، سعیده دهقانی صفحات 19-28

    فرآیند دیالیکتیکی تاریخ، بدون گسست و سیال از عصری به عصر دیگر گذر میکند. در این گذار تضادهای غالب و نیز برآیند تالشهای هنری وابسته به آنها تغییر می کنند و هنر برآمده از این فرآیند دیالکتیکی، همبستگی روشنی با تحوالت هر دوره دارد. دیالکتیک از قدمتی باندازه خود فلسفه برخورداراست. در این نوشتار به بیان معنای دیالکتیک نزد هگل پرداخته میشود و پس از آن اثر روند دیالکتیکی را در هنر مجسمه سازی در تاریخ هنر که با ظهور پست مدرنیسم، مجسمه از یک اثر 3 بعدی اشغال کننده فضا به بیان یک "اندیشه" تغییر شکل داده را بررسی میکنیم و خواهیم دید که در واقع این اندیشه، در یک روند دیالکتیکی فرم و محتوا  و رویارویی ضد و نقیض ها بوجود آمده که این هنر از فرم به سمت محتوا در حال حرکت است. تحوالت بنیادی در دوره پست مدرن، تحوالت مجسمه سازی مدرن به عنوان یک شی مستقل را زیر سوال برد و هویت آن را تغییر داد. به بیانی دیگر این مسایل نمایانگر یک جهش از پوسته بیرونی به ساختار درونی و ایجاد سنتز جدید بود. روش این مطالعه در مقام جمع آوری اطالعات، اسنادی، ودر مقام تجزیه و پردازش، توصیفی تحلیلی است.

    کلیدواژگان: دیالکتیک، هنر مجسمه سازی، هگل، پست مدرن، فرم و محتوا
  • علیرضا غیورفر، سید احسان کاظمی صفحات 29-38

    اگزیستانسیالیسم از مهمترین شاخه های فلسفهی معاصر است که مثل تمام مکتبها و اصطالحاتی که در قرن بیستم ظهور کردند، اندیشه ها و آثار متنوعی را زیرمجموعه خود قرار داده است. وجه مشترک تمام متفکران اگزیستانسیالیستی، مخالفت آنها با فلسفه های عقلی و استعالیی است. از نظر اگزیستانسیالیستها، انسان مسیول است تا به کمک آزادی برای هستی پوچ و بی معنایش، معنایی خلق کند. آنها برای انضمامی کردن اندیشه هایشان از ادبیات کمک میگیرند و راهکارهای اگزیستانسیالیستی خود را، در داستانهایشان شرح میدهند. پوچگرایی، تعهد به زیستن، یافتن معنا، دوگانگی خوب و بد و نامشخص بودن مرزهای بین آنها، تعارض با ادیان، ایدیولوژیها و ارزشهای سنتی و میل به آزادی از مهمترین درونمایه های ادبیات اگزیستانسیالیستی است. فضا واژهای سیال است، فضا پدیداری است که به واسطه ی هستی خاصش از دیگر پدیدارها به وجود بیشترین مشابهت را دارد، بنابراین فضای اگزیستانسیال وجودی است. پژوهش حاضر بر آن است به روش توصیفی-تحلیلی و با کنکاش در داستان شازده احتجاب که یکی از شاخصترین آثار هوشنگ گلشیری میباشد تکنیکهای اگزیستانسیالیستی وی در فضاسازی و خلق شخصیت بر اساس آرا فلسفه وجودی اندیشمند قرن بیستم ژان پل سارتر را مورد بررسی قرار دهد.

    کلیدواژگان: اگزیستانسیالیسم، فضا، سارتر، گلشیری
  • علیرضا غیورفر، سامان مهری صفحات 39-50

    هنر در ادراک عمومی چیزی است که فراتر از تصور ما از واقعیت است. در طول تاریخ در ارتباط با هنر همواره دو دیدگاه وجود داشته است، هنری که استعلایی هنر معناگرا  است و هنری که در سطح فروتر  هنر مادی گرا  قرار دارد. مفهوم »استعلایی«، بنیادی ترین مفهوم در فلسفه نظری افلاطون و ارسطو است. از همینرو، فهم معرفت شناسی این دو فیلسوف بزرگ یونانی اساسا مبتنی بر فهم معنا، کاربرد و کارکرد این مفهوم در نظر آنهاست. در این مقاله، با روشی توصیفی-تحلیلی، خواهیم کوشید که با توجه به پاره ای از مصادیق مفهوم »استعلایی« نشان دهیم که فلسفه عقلی و تجربی که همگی »متعالی محور« هستند به چه معناست و چگونه فلسفهای »استعلایی محور« را پدید میآورند. برای انجام این کار خواهیم کوشید که با بیان تحلیل نظرات افلاطونیان و ارسطو از ساختار و کارکرد منطقی احکام حضور مفهوم »استعلایی« در قالب سلسله ای از عناصر عقلی و تجربی را به نمایش درآوریم.

    کلیدواژگان: استعال، هنر، افالطون، ارسطو، متعالی