فهرست مطالب

مجله معارف منطقی
پیاپی 15 (پاییز و زمستان 1400)

  • تاریخ انتشار: 1402/01/29
  • تعداد عناوین: 6
|
  • حسین احمدی صفحه 7

    برای بررسی و ارزیابی هریک از علوم حقیقی و مسایل آن ها روش های گوناگونی وجود دارد. برخی از این علوم با روش عقلی، برخی با روش حسی (تجربی) و برخی نیز با روش های دیگری ارزیابی می شوند. بررسی مسایل برخی از علوم هم روش واحدی نداشته و برای ارزیابی آن ها از روش های گوناگونی استفاده می شود. یکی از این علوم، علم منطق به ویژه منطق ارسطویی است که ازسویی مباحث تعریف، همچون انواع تعریف، مقومات و شرایط آن را برعهده دارد و ازسوی دیگر مباحث استدلال، همچون انواع استدلال های صوری و مادی (صناعات خمس) و نیز قضایا و اقسام آن را که مقدمه استدلال ها قرار می گیرند، متکفل است. پس این پرسش رواست که برای نمونه منطق ارسطویی از چه روشی پیروی می کند؟ آیا این علم در همه مباحث آن، روش واحدی دارد، یا با توجه به موضوع هر مبحث از روش های متفاوتی استفاده می کند؟ شاید در آغاز به ذهن آید که علم منطق در بخش صناعات خمس، روش های گوناگونی را به کار می برد؛ زیرا منطق دانی که برهان می آورد از روش عقلی بهره می گیرد و منطق دان دیگری که در میدان مجادله گام می نهد، از روش جدلی استفاده می کند، نه عقلی. اما گویا این پاسخ نیز قانع کننده نیست؛ زیرا ممکن است کسی بگوید، گرچه جدلی در میدان جدل از روش جدلی استفاده می کند، اما آنگاه که منطق دانان جدل و قواعد آن را معرفی می کنند یا به بررسی خطابه و شعر و قواعد آن ها می پردازند و مجموعه این صناعات را مورد مطالعه قرار می دهند، از روش واحدی بهره می برند. هرچند که به کارگیرندگان هریک از این صناعات، روش های گوناگونی را درپیش بگیرند. آن که برهان می آورد، روش برهانی را به کار می گیرد و آن که مجادله می کند، به روش جدلی عمل می کند و صاحبان صناعات دیگر نیز روش های دیگری را از منطق دان می آموزند و برطبق آن روش ها عمل می کنند. بنابراین بحث از روش علوم جدی است و باید هر علمی روش ویژه خودش را داشته باشد. اما بحث از بررسی روش های علوم برعهده چه علمی است؟ در منطق ارسطویی نیم نگاهی به روش علوم شده است و پرداختن به این امر مهم را از وظایف علم منطق شمرده اند. به هر حال این ادعا باید بررسی شود و درستی یا نادرستی آن روشن گردد. بنابراین، دست کم می توان گفت روش شناسی علوم، علمی است که بی ارتباط با دانش منطق نیست. ازاین رو، معارف منطقی از پژوهشگران علوم عقلی دعوت می کند تا به تحقیق درباره روش شناسی در علوم بپردازند که یا خود از مسایل منطقی است و یا دست کم مرتبط با مسایل منطق است.

  • محمد بختیاری صفحه 25

    دانش منطق با ارایه روش درست اندیشیدن، ابزار سودمندی برای دانش های دیگر، به ویژه فلسفه اخلاق، به شمار می آید. بسیاری از گزاره های اخلاقی، ذیل خلقیات و تادیبات صلاحیه قرار می گیرند که موضوع بحث منطق و فلسفه اخلاق اند. درنگ در چیستی خلقیات که به مصالح و مفاسد فردی صفات و رفتار اخلاقی توجه دارد و چیستی تادیبات صلاحیه که به حیثیت تربیتی و اجتماعی صفات و رفتار اخلاقی می نگرد، سبب شده است تا برخی قضایا با توجه به دو حیثیت، هم در ردیف خلقیات و هم در ردیف تادیبات صلاحیه قرار گیرند. توجه به حیثیات گوناگون قضایا به فهم بهتر جمله های اخلاقی کمک می کند، برای نمونه توجه به واقعیات موجود در قضایای یادشده می تواند برهان پذیری آن ها را تبیین کند، اما از این حیث در زمره مشهورات قرار نمی گیرند و از حیث مشهوری بودن امکان کاربرد در جدل نیز دارند؛ افزون براینکه توجه به لوازم گزاره های اخلاقی، ارتباط منطقی گزاره های حاوی ارزش را با گزاره های حاوی الزام اخلاقی تبیین پذیر خواهد کرد.

    کلیدواژگان: منطق، فلسفه اخلاق، مشهورات، تادیبات صلاحیه، خلقیات
  • داود حیدری صفحه 47

    یکی از نوآوری های خونجی، استنتاج وی از قیاس شرطی ای است که جزء مشترک در آن، غیرتام است. خونجی با برشمردن ضروب منتج این گونه از قیاس های شرطی، برای اثبات انتاج هر کدام برهان هایی را اقامه می کند. ارموی با پذیرش روش خونجی، دسته بندی منسجم تری از ضروب منتج و برهان های اثبات آن ها ارایه کرده است. بررسی روش خونجی در استنتاج از قیاس شرطی متصله که مقدمات آن در جزء غیرتام اشتراک دارند، نشان می دهد که: اولا، اعتبار این قیاس مبتنی بر قیاسی است که مقدمات آن در جزء تام مشترک اند؛ ثانیا، غلبه منطق حملی در نگاه آنان سبب شده است که نتوانند دستگاه منضبطی را برای منطق شرطی ارایه دهند و قیاس های اساسی و پایه دستگاه منطق شرطی را از سایر قیاس های شرطی بازشناسند؛ ازاین رو در شمارش قیاس های شرطی بدون آنکه قیاس های بسیط و پایه را معلوم سازند، صرفا به تبیین برخی از ضروب قیاس های مرکب پرداخته اند؛ ثالثا، منطق دانان مسلمان با بخش زیادی از قواعد منطق گزاره ای آشنا بوده و آن ها را به کار می برده اند.

    کلیدواژگان: جزء مشترک، جزء تام، جزء غیرتام، قضیه شرطی متصله، قیاس شرطی اقترانی
  • سید محمدرضا مدرسی صفحه 79

    در این پژوهش برآنیم تا با بررسی ویژگی های فکر و حدس، اثبات کنیم که در بسیاری از جاها به جز مواردی اندک رکن اصلی کشف حدوسط، حدس است نه فکر. ویژگی فکر، حرکت تدریجی در بستر زمان است و ویژگی حدس، دفعی و غیرزمانی بودن است. بنابراین فکر و حدس دو پدیده متفاوت در شناسایی تصورات و تصدیقات هستند؛ بااین حال، حدس در بخش استدلال فکری، یاور فکر خواهد بود؛ یعنی در فرایند استدلال زمانی و دارای حرکت از مطلوب به سوی معلومات و گشتن میان معلومات مناسب و یافتن حدوسط برای معلوم کردن مطلوب، این گونه نیست که یافتن حدوسط به تدریج و با بررسی یکایک قضایا نسبت به مطلوب حاصل شود، بلکه عنصر حدس در فرایند تدریجی فکر مداخله کرده و بی درنگ حدوسط مطلوب در ذهن حاضر شده و فرایند فکر به انجام می رسد و مطلوب مجهول معلوم می شود. با بررسی تعاریف فکر و حدس این نتایج به دست آمده است که در فکر دست کم دو حرکت هست؛ درحالی که در حدس حرکتی نیست؛ فکر گاهی از دستیابی به مجهول ناتوان است و به نتیجه نمی رسد؛ برخلاف حدس که این احتمال در آن راه ندارد؛ و ازآنجاکه فکر دارای دست کم دو حرکت است، تحقق آن در ظرف زمان است؛ درحالی که حدس یک باره پدید می آید و تحققش در «آن» است؛ در فکر شدت و ضعف کیفی و در حدس شدت و ضعف کمی، بیشتر است. با توجه به مداخله حدس در فرایند تحقیق نشان می دهیم که حقیقت فکر که رسیدن به مطلوب از راه معلومات پیشین، با دو حرکت از مطلوب به معلومات و گشتن در میان آن ها و یافتن معلوم مناسب، متقوم به حدس برای کشف حدوسط است و شاید بتوان این نتیجه را به دست آورد که در بسیاری از موارد -اگر نگوییم همه موارد- برای یافتن مجهول تصدیقی، حدس کاشف حدوسط است و فرایند فکر در رسیدن به مجهول، جنبه مقدمی و اعدادی دارد و نقش اصلی برای حدس است؛ نگاهی که می تواند اهمیت این پژوهش درباره حدس را نشان دهد.

    کلیدواژگان: حرکت، حدس، حدوسط، فکر، علم حضوری، مطلوب
  • منصور مهدوی صفحه 103

    یکی از دغدغه های دیرپای موحدان تلاش برای اثبات خداوند و قانع کردن ملحدان است. ازاین رو فیلسوفان کوشیده اند برهان های پرشماری را در اثبات خداوند اقامه کنند. ارزیابی نتیجه تلاش آن ها براساس متون دینی، ضمن تبیین محتواهای منطقی و عقلی در نصوص دینی، میزان اطمینان مخاطبان به فرایندهای برهانی را افزایش می دهد. روش جاری در این نوشتار، آمیزه ای از روش های عقلی و نقلی است. نخست انواع برهان و نحوه اثبات خدا را از طریق برهان های منطقی بررسی می کنیم؛ آنگاه ضمن بررسی روش های به کار رفته در نصوص دینی، به ارزیابی مدعای فیلسوفان در ناکارآمدی برهان لم برای اثبات خدا می پردازیم. در این میان توجهی ویژه به تبیین برهان شبه لم داشته و کوشیده ایم مراد فیلسوفان از برهان شبه لم را روشن کنیم. افزون براین، پس از بررسی و تطبیق گونه های مختلف برهان بر متون دینی، به این نتیجه رسیدیم که تنها برهان انی و شبه لم را می توان بر بعضی از آیات و روایات تطبیق داد.

    کلیدواژگان: برهان ان، برهان لم، برهان شبه لم، برهان صدیقین، قرآن
  • محمدعلی نوری صفحه 129

    شرطیه متصله آن گونه که باید در نگاشته های ارسطو که مدون منطق ارسطویی است، مطرح نشده است. منطق دانان پیرو ارسطو در سنت اسلامی، با دستیابی به آثار رواقیان، به تفصیل از این قضیه بحث کرده اند. در این میان، نقش فارابی و به ویژه ابن سینا بسیار پررنگ است. بیشترین و اساسی ترین مباحث درباره متصله را ابن سینا در نگاشته های خود آورده و تقریبا دیگر منطق دانان پس از وی، مباحث خود درباره متصله را تحت تاثیر سخنان شیخ الرییس مطرح کرده اند. در نگاشته پیش رو، این ادعا مستندسازی می شود و افزون برآن، اندیشه منطق دانان مسلمان درباره ساختار و محتوای شرطیه متصله با بهره گیری از روش توصیف و تحلیل شناسایی می گردد. به باور منطق دانان مسلمان، قضیه متصله، مصداق حقیقی شرطیه است که در آن به اتصال یا نفی اتصال میان دو جزء مقدم و تالی که در قوه قضیه هستند، حکم می شود. این حکم گرچه می تواند به گونه اتصال لزومی و استلزام مقدم برای تالی و یا به گونه اتصال اتفاقی بدون وجود استلزام و به صرف تقارن اتفاقی باشد، ولی مصداق حقیقی متصله، لزومیه است که بیانگر اتصال واقعی میان دو نسبت است. هر دوی اتصال لزومی و اتفاقی نیز یا به گونه ایجابی و یا به گونه سلبی اند؛ با این التفات که متصله بودن سالبه به تسامح است؛ زیرا مفاد آن سلب اتصال است، نه اتصال سلب. منطق دانان مسلمان برآنند که ویژگی اصلی قضیه متصله، حکم به اتصال یا نفی اتصال است و همه شرایط و احکام متصله مانند کمیت، کیفیت، جهت و صدق و کذب، به این حکم برمی گردد.

    کلیدواژگان: ابن سینا، اجزای متصله، شرطیه متصله، صدق و کذب متصله، نسبت اتصالی، متصله حقیقی و غیرحقیقی، متصله موجه