فهرست مطالب

فصلنامه مطالعات جامعه شناختی شهری
پیاپی 45 (زمستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/12/01
  • تعداد عناوین: 7
|
  • اصغر مهاجری*، فهیمه کشمیری صفحات 1-26

    توجه بین رشته ای به مساله چند بعدی خیابان به عنوان یک مفهوم فرهنگی و اجتماعی، نشان دهنده پیوند میان مطالعات شهری با حوزه های جامعه شناسی و مدیریت فرهنگی است. در مقاله حاضر به نقش خیابان به عنوان عنصری معنادار در فضای شهری پرداخته شده و هدف آن بازخوانی فرهنگی-اجتماعی این فضا در راستای کشف زوایای پنهان خیابان و کارکردهایش در ایجاد مکث شهری و ورود سرمایه های فرهنگی به شهر است. روش پژوهش کیفی بوده و از سه شیوه رویکرد نظریه مبنایی برای تدوین نظریه، مطالعه میدانی و مصاحبه گروه متمرکز با هدف کشف استفاده شده است. مشاهده مستقیم و غیرمستقیم، گفت و گو و مصاحبه با کارشناسان متخصص در قالب فوکوس گروپ و مصاحبه نیمه ساختاریافته با کنشگران عامل/ذی نفعان بهره بردار، از جمله ابزارهای گردآوری داده ها است. یافته ها نشان می دهند صحنه خیابان با ورود سرمایه های فرهنگی و اجتماعی قابل تبدیل، به فضایی برای مکث شهری، تماشا و دعوت از کنشگران مطالبه گر برای سهیم شدن در اداره شهر برای کاهش و تعدیل آسیب های اجتماعی است.

    کلیدواژگان: خیابان، مکث شهری، سرمایه فرهنگی، معنا
  • محسن نیازی، احسان صنعتکار*، ایوب سخایی صفحات 27-54
    باتوجه به چرخش فرهنگی که در سال های اخیر در جامعه شکل گرفته است برخی روابط و مناسبات دارای اهمیت ویژه ای نسبت به گذشته شده که از جمله آن می توان به رابطه میان سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت اشاره نمود. تاکنون پژوهش های متعددی پیرامون روابط سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت به خصوص در چارچوب نظری بوردیو انجام شده است. از این رو هدف پژوهش حاضر انجام فراتحلیل مطالعات رابطه میان سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت است. برای این منظور تمامی پژوهش هایی که در دهه 90 شمسی در فصلنامه های معتبر منتشر شده بود، استخراج و در 5 سطح با روش مطالعه مرور نظام مند مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت بر اساس معیارهای مشخص شده، 11 اثر انتخاب و در فرایند فراتحلیل استفاده شد. در مرحله آغازین، مفروضات همگنی و سوگیری انتشار بررسی و پس از انجام آزمون ها ناهمگنی و عدم سوگیری انتشار تایید و سپس داده ها توسط نرم افزار CMA ارزیابی شدند. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد اندازه اثر سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت 0.470 است که بر اساس نظام تفسیر اندازه اثر کوهن در حد متوسط قرار دارد. همچنین متغیرهای جنسیت،مخاطب و تحصیلات به عنوان متغیرهای تعدیل گر در نظر گرفته شد و معین گردید ضریب اندازه اثر مردان(0.473) بیش از زنان(0.460)، در میانسالان(0.524) بیش از جوانان(0.416) و در افراد غیر محصل(0.535) بیش از افراد در حال تحصیل(0.270) است.
    کلیدواژگان: اوقات فراغت، سرمایه فرهنگی، فراتحلیل، مرور نظام مند
  • اسماعیل جهانی دولت آباد*، چنور محمدی صفحات 55-92
    با توجه به اهمیت یافتن مفهوم توسعه ی پایدار در دهه های اخیر و نیز با توجه به اینکه توسعه ی پایدار شهری، بویژه در بعد اجتماعی، در روابط میان افراد تجسم می یابد، بنابراین بررسی و شناسایی بسترهای تحقق توسعه پایدار در شهرها نیازمند واکاوی و مطالعه مقولاتی در تعاملات انسانی، از جمله انسجام اجتماعی، یکپارچگی، مشارکت، اعتماد و همکاری شهروندان است که به تعبیری می توان مقولات یاد شده را در قالب مفهوم پایداری اجتماعی ترسیم نمود. بر همین اساس، در پژوهش حاضر به بررسی وضعیت پایداری اجتماعی در شهر کرمانشاه پرداخته ایم. در بعد نظری، مدل مفهومی این پژوهش بر هفت مولفه اصلی پایداری اجتماعی، شامل حس تعلق مکانی، مشارکت و اعتماد، تعامل و کنش متقابل، عدالت و دسترسی به امکانات و خدمات، بهره مندی اقتصادی، مسکن  و احساس امنیت، استوار می باشد. روش مورد استفاده در این پژوهش پیمایش بوده و جامعه آماری آن شامل کلیه شهروندان بالای 15 سال ساکن در مناطق هشت گانه شهر کرمانشاه (946651 نفر) می باشد، که با استفاده از روش  نمونه گیری خوشه ای متناسب با حجم نهابتا 385 نفر از هشت منطقه شهر به عنوان نمونه نهایی انتخاب شده است. ابزار گرداوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته می یاشد و تجزیه و تحلیل اطلاعات با نرم افزار SPSS (میانگین مولفه ها، تی تک نمونه ای و فریدمن)، مدل تصمیم گیری چند معیاره WASPAS و روش  CVصورت گرفته است. نتایج مقایسه میانگین شاخص های پایداری اجتماعی از نظر شهروندان در شهر کرمانشاه نشان می دهد میانگین شاخص های؛ حس تعلق مکانی (27/3) ، تعامل و کنش متقابل (21/3)، شاخص عدالت و دسترسی به امکانات و خدمات (17/3)، شاخص کیفیت مسکن (15/3)، احساس امنیت (10/3) و شاخص مشارکت و اعتماد (39/3)، بر حسب نتایج آماری، به طور معنادار بیشتر از مقدار متوسط سه است، اما در شاخص بهره مندی اقتصادی (73/2) به طور معنادار کمتر از مقدار متوسط سه می باشد و از نظر شهروندان اصلا وضعیت مطلوبی ندارد. همچنین نتایج آزمون فریدمن نشان می دهد؛ شاخص مشارکت و اعتماد با مقدار 87/4  در رتبه اول و بیشترین اهمیت را در پایداری اجتماعی داشته است. با توجه به نتایج مدل WASPAS ؛ مناطق یک با 3567/0 ، شش با 3554/0 ، دو با مقدار 3547/0 ، هشت با 3542/0، چهار با 3525/0، پنج با 3523/0 ، هفت با 3506/0 ، سه با  3497/0 به ترتیب در رتبه های اول تا هشتم قرار گرفته اند. در کل با توجه به نتایج مدلWASPAS ؛ تمامی مناطق در مقوله نیمه برخوردار قرار می گیرند. همچنین بیشترین نابرابری در بین مولفه ها مربوط به میزان همدلی میان اهالی محلات شهری با مقدار 091/0 می باشد.
    کلیدواژگان: پایداری اجتماعی، شهر کرمانشاه، حس تعلق مکانی، مشارکت و اعتماد
  • صفی اله صفایی* صفحات 93-126

    هدف تحقیق حاضر، بررسی سبک زندگی دیجیتال و تاثیر آن بر هویت اجتماعی دانش‏آموزان  دختر و پسر مقطع دبیرستان شهر همدان می باشد. روش تحقیق به لحاظ هدف کاربردی، به لحاظ ماهیت توصیفی از نوع همبستگی و به لحاظ روش پیمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش‏آموزان دوره متوسطه دختر و پسر مدارس دولتی و غیر دولتی شهر همدان بود (11891 نفر) که حجم نمونه براساس فرمول کوکران 377 نفر برآورد شد و به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله‏ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده‏ها از پرسشنامه هویت اجتماعی صفاری‏نیا و روشن (1390) و پرسشنامه سبک زندگی دیجیتال مهاجری و فرقانی (1397) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه‏ها با نظر کارشناسان جامعه شناسی تایید شد. همچنین ضریب آلفای کرونباخ برای مقیاس‏ها بالاتر از 7/0 برآورد شد که بیانگر هماهنگی درونی گویه‏ها و تایید پایایی بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با کاربرد نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها نشان می دهد بین مولفه‏های متغیر سبک زندگی دیجیتال (مصرف فرهنگی، نحوه گذراندن اوقات فراغت، الگوهای خرید و فروش، الگوهای یادگیری و آموزش از راه دور، مدیریت بدن از طریق رسانه ها) و هویت اجتماعی در بین دانش‏آموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان در شهر همدان رابطه وجود داشت و این رابطه معکوس است. بنابراین، هرچه افراد به سمت زندگی دیجتالی سوق پیدا کرده اند، هویت اجتماعی آنها کمرنگتر شده است و این نشان میدهد، که در این مطالعه ما با چالش این رابطه سرو کار داریم، یعنی تاثیری که سبک زندگی دیجیتال بر روی هویت اجتماعی داشته مثبت نبوده است و جنسیت هم متغیری مهمی در این رابطه ارزیابی نگردید. در تبیین این نتیجه می توان گفت، به زعم بوردیو و گیدنز شرایط عینی زندگی و موقعیت فرد در ساختار اجتماعی به تولید منش خاص منجر میشود و می تواند هویت فرد را بازنمایی یا باز تولید نماید. لذا، لازم است متناسب با امکاناتی که در جامعه برای افراد قرار میدهیم، بسترهای لازم برای احیای هویت اجتماعی نیز فراهم شود، اگر این تقدم و تاخر فرهنگی فاصله زیادی داشته باشند، موجب گسست اجتماعی و سردرگمی هویتی برای جوانان شود که عواقب آن جبران ناپذیر باشد.

    کلیدواژگان: سبک زندگی دیجیتال، هویت اجتماعی، دانش‏آموزان، شهر همدان
  • سجاد رازقی*، براتعلی خاکپور، سید حسین حسینی صفحات 127-160

    مهمترین هدف این پژوهش، شناسایی خرده فرهنگ های حاکم، اولویت بندی آنها با توجه به تاثیرگذاری بر منطقه و تحلیل نقش کیفی هریک از شاخص ها بر وضعیت اجتماعی شهرک باهنر مشهد با استفاده از تحلیل مصاحبه در نرم افزار تحلیل متن مکس کیودا و نرم افزار آماری SPSS است. روش به کار گرفته شده، ترکیبی موازنه است که در آن برداشت اطلاعات به روش کیفی (مصاحبه نیمه ساختار یافته ,متن کاوی) و تحلیل آنان براساس روش های کمی (پرسشنامه)به دست آمده است.روش نمونه گیری به شکل کیفی- هدفمند و با استفاده از نظرات کارشناسی 13 نفر از خبرگان اجرایی و علمی نهادهای مرتبط با شهرک باهنر که سابقه فعالیت یا کار پژوهشی داشته اند جمع آوری و تنظیم شده است و داده های کیفی به دست آمده وارد نرم افزار مکس کیودا می شود، تا بنا به محتوای متن به دست آمده؛ کدگذاری و طبقه بندی شوند، پس از این مرحله، محتوا در قالب مولفه های اصلی، فرعی و شاخص ها استخراج می شود. برای روایی کار و استناد به مصاحبه های انجام شده، از آزمون توافق کوهن استفاده شده است. ضریب به دست آمده برابر با 0.614 و سطح معناداری 0.00 است که توافق ضمنی مولفه ها را نشان می دهد و در نهایت مولفه های مستخرج شده از مراحل قبل، در قالب پرسشنامه تنظیم و در اختیار کارشناسان مرحله قبل قرار میگیرد تا ضریب اهمیت هریک از مولفه ها را در شهرک باهنر نشان دهند. پرسشنامه های به دست آمده در نرم افزار SPSS24 وارد و با آزمون اولویت بندی فریدمن تحلیل می شود. با توجه به یافته های به دست آمده می توان ادعا کرد که مهمترین مولفه های تاثیر گذار بر وضعیت فرهنگی حاکم بر شهرک شهید باهنر مشهد به ترتیب، مولفه های اجتماعی، گزاره ای، ارزشی و نگرشی اند.در واقع هنجارهای اجتماعی بیشترین تاثیر و دیدگاه های نگرشی، کمترین تاثیر را داشته اند. مهمترین خرده فرهنگ های فرعی نیز به ترتیب اهمیت در زمینه نگرش و سبک زندگی (میانگین آزمون فریدمن 3.05)، پذیرش اجتماعی(2.98)، هیجان خواهی(2.91)، عدم تمایل به آینده (2.90)، مشارکت جویی(2.69)، لذت جویی(2.68) و مسیولیت پذیری (2.32) اند. در نهایت یافته های تحقیق در قالب تحلیل های کیفی(هرمونتیک) تفسیر شده اند.

    کلیدواژگان: خرده فرهنگ، سکونتگاه های غیر رسمی، شهرک باهنر مشهد
  • رضا شادمان فر، امیرحسین پورجوهری*، حسین ایمانی جاجرمی صفحات 161-196
    با توجه به اهمیت ظرفیت سازی نهادی در اجتماعات محله ای پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالش ها و راهکارهای ظرفیت سازی نهادی در اجتماعات محله ای انجام شد. برای این کار ضمن بررسی ادبیات و پیشینه پژوهش، چهارچوب کلی سوالات مطالعه برای فاز کیفی مطالعه مشخص شد. اطلاعات با روش کیفی و با رویکرد تحلیل محتوای قراردادی از طریق مصاحبه با 20 نفر از صاحب نظران حوزه های شهرسازی، برنامه ریزی شهری، علوم اجتماعی و... که از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها در محیط نرم افزار مکس کیودا-2018 انجام شد. نتایج در دو مقوله اصلی چالش ها و موانع ظرفیت سازی نهادی و راهکارهای ظرفیت سازی و 13 زیرمقوله شامل: تمامیت خواهی دولت و نهادسازی تحمیلی، عدم بومی سازی ظرفیت سازی نهادی، فقدان ساختار سازمانی اجرایی کارآمد، موانع قانونی حقوقی، تعارض منافع و پتانسیل فسادزای برنامه های مشارکت نهادی، سرمایه اجتماعی پایین، بافت اجتماعی نامتجانس و روابط ارگانیک، (طراحی و اجرای برنامه های مشارکتی، طراحی و بازنگری قوانین و آیین نامه ها، تقویت نقش پرورشگری نهادهای دولتی، برنامه ریزی محله محور پایین به بالا، افزایش سرمایه اجتماعی، پیوند سنت و مدرنیته در ظرفیت سازی نهادی ارایه شد. در نهایت انجام مناسب ظرفیت سازی مستلزم توجه به چالش ها و موانع و استفاده از راهکارهای مناسب از جمله همکاری و هماهنگی عناصر ظرفیت سازی است.
    کلیدواژگان: ظرفیت سازی نهادی، اجتماعات محله ای، توسعه شهری، کلان شهر تهران، توانمندسازی
  • مهلا محمدی، حسین اکبری، مجید فولادیان صفحات 197-233

    سکونت در مناطق کم برخوردار شهری ساکنین آن را با داغ ننگ مکانی و پیامدهای منفی بی شمار مواجهه می سازد، بنابراین افراد به اتخاذ استراتژی هایی برای مقابله با داغ ننگ می پردازند. ازاین رو هدف از انجام این تحقیق مطالعه ادراک ساکنین مناطق کم برخوردار شهر مشهد از داغ ننگ مکانی و استراتژی های این افراد جهت مواجهه با آن است. به منظور فایده مندی شناختی از نظریه داغ ننگ گافمن و داغ ننگ مکانی واکوانت استفاده شد. این مطالعه به روش کیفی، مبتنی بر شیوه نمونه گیری هدفمند با بهره گیری از تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته بر روی جامعه هدف ساکنین 6 منطقه کم برخوردار شهر مشهد انجام شد. حجم نمونه براساس قاعده اشباع اطلاعاتی پس از 20 مصاحبه حاصل شد. تحلیل داده با تکنیک تحلیل مضمون شش مرحله ای براون و کلارک پیش برده شد. یافته های حاصل از مصاحبه با ساکنین مناطق کم برخوردار شهر مشهد نشان داد این افراد داغ ننگ مکانی را به دو صورت احساس شده، از طریق برچسب هایی چون بی نظمی ظاهری، فرومایه، انحرافی، هراس آور، سرمایه های فرومایه، و تجربه شده از طریق تجربه برچسب کلامی، تجربه اختلال در ارتباط و تجربه کنش های فرومایه ادراک کرده بودند. تجربه و ادراک داغ ننگ مکانی موجب شد تا افراد استراتژی هایی جهت مواجهه با داغ ننگ بکار گیرند؛ ازاین رو تلاش داشتند جهت مواجهه با داغ ننگ بی اعتباری از استراتژی های برهم کنشی مانند مطرودیت اجتماعی، اقناع اجتماعی، تکانشی محور، همگون سازی که رویکرد تعاملی محور داشته و استراتژی های غیر برهم کنشی مانند انفعالی، گذر موقعیتی که فاقد رویکرد تعاملی محور است استفاده نمایند و جهت مواجهه با داغ ننگ احتمال بی اعتباری از استراتژی های پنهان سازی و انطباق سازی (مانند انطباق ظاهری، پنداری، گفتاری، کرداری) جهت جلوگیری از بی اعتبارشدن و آشکارشدن داغ ننگ خود، استفاده کنند.

    کلیدواژگان: ادراک داغ مکانی، استراتژی های مواجهه، داغ ننگ بی اعتباری، داغ ننگ احتمال بی اعتباری
|
  • Asghar Mohajeri *, Fahimeh Keshmiri Pages 1-26

    Interdisciplinary attention to the multidimensional problem of the street as a cultural and social concept shows the connection between urban studies and the fields of sociology and cultural management. In this article, the role of the street as a meaningful element in the urban space is discussed and its purpose is to read the cultural and social space of this space in order to discover the hidden corners of the street and its functions in order to create an urban pause and the desire of the citizens to meet this member. The city is dynamic. The research method is qualitative and three methods have been used, including the grounded theory approach to formulate the theory, field study and focus group interview with the aim of discovery. Direct and indirect observation, conversations and interviews with experts in the form of focus groups and semi-structured interviews with the actors/stakeholders are among the data collection tools. The findings show that the street scene can be transformed into a space to pause, watch and invite demanding activists to participate in the city administration in order to reduce and moderate social damages with the arrival of cultural and social capital.

    Keywords: Street, Urban Pause, Cultural capital, Meaning
  • Mohsen Niazi, Ehsan Sanatkar *, Ayoub Sakhaei Pages 27-54
    So far, several researches have been conducted on the relationship between cultural capital and leisure time, especially in the theoretical framework of Bourdieu. For this purpose, all the researches that were published in the 90s in reliable quarterly journals were extracted and analyzed in 5 levels with the system review method. Mend was examined and finally, based on the specified criteria, 11 works were selected and used in the meta-analysis process. In the initial stage, the assumptions of homogeneity and publication bias were checked, and after the tests, the heterogeneity and lack of publication bias were confirmed, and then the data were evaluated by CMA software. The findings of the current research show that the effect size of cultural capital and leisure time is 0.470, which is in the medium range based on Cohen's effect size interpretation system. Also, audience and education variables were considered as moderating variables and it was determined that the effect size coefficient in citizens (0.497) is more than youth (0.413) and in non-students (0.535) more than those studying (0.270). In fact, the findings show that the relationship of two variables with the adjustment of citizens and non-productive people can have different effects on each other.
    Keywords: Leisure Time, Cultural capital, meta-analysis, Systematic Review
  • Esmaeel Jahani Dolatabad *, Chonoor Mohammadi Pages 55-92
    The research is applied in terms of purpose and descriptive-analytical in terms of method. The statistical population of the study is citizens over 15 years old in Kermanshah city, The sample size was determined using the Cochran's formula of 385 people. The data collection tool was a researcher-made questionnaire and the analysis was performed with SPSS software (mean components, one-sample t-test and Friedman), WASPAS multi-criteria decision model and CV method. The results of comparing the average of social sustainability indicators in terms of citizens in Kermanshah show: Average indicators; The sense of spatial belonging, interaction, justice and access to facilities and services, housing quality, sense of security and participation and trust in terms of statistical results, is significantly higher than the average of three, but in the economic benefit index significantly It is significantly less than the average value of three and is not in a good condition at all in the eyes of the citizens. The results of the Friedman test also show; Each of the indicators has a different importance. Finally according to the results of the WASPAS model; Areas one, six, two, eight, four, five, seven, three In the first to eighth ranks respectively And are half enjoyed. In general, according to these results; There are no privileged, relatively privileged and deprived areas, and all areas are semi-privileged. The dominant development space in the regions in this model is semi-enjoyed. However, the situation of most indicators is average. But they need attention to achieve ideal conditions.
    Keywords: Social sustainability, Kermanshah, A sense of place, Partnership, trust
  • Safe Allah Safaei * Pages 93-126
    Purpose

    The purpose of this research is to investigate the digital lifestyle and its effect on the social identity of male and female high school students in Hamadan city.Study

    method

    The research method is applied in terms of objective, correlational in terms of descriptive nature, and survey method in terms of survey method. The statistical population included all secondary school students, male and female, of public and private schools in Hamedan city (11891 people), the sample size was estimated to be 377 people based on Cochran's formula, and they were selected by multi-stage cluster sampling method. In order to collect the data, Safarinia and Roshan's social identity questionnaire (1390) and Mohajeri and Farqani's digital lifestyle questionnaire (1397) were used. The content validity of the questionnaires was confirmed by the opinion of sociological experts. Also, the Cronbach's alpha coefficient for the scales was estimated to be higher than 0.7, which indicated the internal consistency of the items and confirmed the reliability. The data was analyzed using the analysis of variance test using SPSS software.

    Findings

    between the variable components of digital lifestyle (cultural consumption, how to spend free time, patterns of buying and selling, patterns of distance learning and education, body management through media) and social identity among female students and There was a relationship with a high school boy in Hamadan city and this relationship is reversed.

    Keywords: Digital lifestyle, Social identity, Students, Hamadan city
  • Pages 161-196
    Introduction
    Institutional capacity building in neighborhood communities can be used as a tool to empower neighborhood communities to play a role in the process of urban development of the neighborhood. The purpose of this study was to identify the challenges and strategies of institutional capacity building in neighborhood communities with emphasis on the Tehran.
    Methods
    The study was conducted in two phases. The first phase was document review. At this stage, while reviewing the theoretical literature and research background, the general framework of study questions for the second phase of the study was determined. The second phase of the study was a qualitative research with a conventional qualitative content analysis approach. Participants, who were selected by purposeful sampling method with data saturation criteria, included 20 experts in various fields related to the city and related issues. Semi-structured face-to-face interviews were used to collect data. Data analysis was performed by the proposed method of Granheim and Landman. In order to increase the credibility and quality of the results, the four criteria of Guba and Lincoln were observed.
    Results
    The results were categorized into 2 main categories, 13 subcategories and 284 codes. The main categories were: Challenges and barriers to institutional capacity building, capacity building strategies.
    Conclusion
    Institutional capacity building as a participatory process requires empowerment of local people and communities. Properly performing this process is overcoming the challenges and obstacles of capacity building. Overcoming these barriers requires the cooperation and coordination of capacity building elements,including non-governmental organizations, government agencies, and popular activists
    Keywords: Institutional Capacity Building, Neighborhood Communities, Urban Development, Tehran metropolis, empowerment
  • Mahla Mohammadi, Hossein Akbari*, Majid Foladiyan Pages 197-233

    Living in low-income confronts the residents with Territorial stigma and negative consequences, so the residents of these neighborhoods adopt strategies to cope with stigma. Therefore, this research aims to know the strategies of residents of the low-income areas of Mashhad with place-based stigma. Goffman's and place-based stigma theories were used for cognitive usefulness. This study used a qualitative method based on purposeful sampling and the semi-structured interview technique on the residents of 6 low-income areas of Mashhad. Also, data analysis was carried out with Brown and Clark's thematic analysis technique. The findings of 20 interviews with the residents of low-income areas showed that these people perceived place-based stigma in two ways: Felt stigma through various labels and experienced stigma through the experience of labels, communication disorders, and inferior actions. The experience and perception of stigma caused people to use strategies to cope with stigma; They adopt interaction strategies (social exclusion, social persuasion, impulsiveness, adaptation) and non-interaction strategies (passivity, transitivity) to cope with discredited stigma and to cope with the discreditable stigma, they adopt concealment and adaptation (appearance, Thoughts, speech, action) strategies. 

    Keywords: Territorial stigma, Coping strategies, Discredited stigma, Discreditable stigma