فهرست مطالب

مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران
سال بیست و نهم شماره 1 (پیاپی 112، بهار 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/08/09
  • تعداد عناوین: 8
|
  • منیره پورفراهانی، حسین شاره*، فاطمه حاجی اربابی صفحات 2-17

    اهداف :

    دیالیز برای درمان نارسایی مزمن کلیه اثرات قابل توجهی بر کیفیت زندگی می گذارد، فعالیت های روزمره را مختل می کند، همراه با تغییر سبک زندگی است و تاثیر مخربی بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تصویر بدن و شفقت به خود در زنان تحت دیالیز بود.

    مواد و روش ها :

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی (کارآزمایی بالینی تصادفی) با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری مشتمل بر کلیه زنان تحت دیالیز مراجعه کننده به انجمن حمایت از بیماران دیالیزی خراسان رضوی در سال 1401 تا 1400 بودند. نمونه آماری شامل 30 زن از زنان تحت دیالیز شهر مشهد بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل جای داده شدند. هر 2 گروه تحت درمان دیالیز قرار داشتند، گروه آزمایش، مداخله درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد طی 10 جلسه و هر جلسه به مدت 120 دقیقه را دریافت کرد، گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. هر 2 گروه پرسش نامه های نگرانی از تصویر بدن و شفقت به خود را در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 2 ماهه تکمیل کردند. داده ها با آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر عاملی در نرم افزار SPSS نسخه 25 تحلیل شدند.

    یافته ها:

     نتایج مطالعه حاضر نشان داد گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در مقایسه با گروه کنترل به بهبود معنادار تصویر بدن (0/001=P؛39/271=F) و شفقت به خود (0/001=P؛ 7/342=F) در زنان تحت دیالیز در پس آزمون منجر شد و نتایج در پیگیری 2 ماهه پایدار باقی ماندند.

    نتیجه گیری:

     طبق نتایج این مطالعه، به کارگیری گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند روشی مناسب برای افزایش رضایت از تصویر بدن و شفقت به خود در زنان تحت دیالیز باشد.

    کلیدواژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، تصویر بدن، شفقت به خود، زنان، دیالیز
  • آمنه شاهوردی*، معبود امیدی، مریم موسوی نیک صفحات 18-31

    اهداف:

     پژوهش حاضربا هدف تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم شناختی هیجان، شدت علایم روان تنی میگرن و سبک های مقابله با استرس در بین زنان مبتلا به بیماری میگرن انجام شد.

    مواد و روش ها:

     این پژوهش در قالب یک طرح پژوهشی نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری این پژوهش متشکل از کلیه مراجعان زن مبتلا به میگرن مراجعه کننده به متخصصان مغز و اعصاب شهر خرم آباد در سال 1401 بود. حجم نمونه 32 بیمار زن مبتلا به میگرن بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایش (16 نفر) و کنترل (16نفر) جایگزین شدند . جهت گردآوری اطلاعات از پرسش نامه های تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، علایم روان تنی میگرن نجاریان و سبک های مقابله با استرس بیلینگز و موس استفاده شد. مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به صورت یک جلسه درهفته و طی 8 هفته متوالی در گروه آزمایش انجام شد. داده ها بااستفاده از تحلیل کوواریانس (آنکووا) تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها :

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان دادند مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در سطحP<0/01 ،F=14/406  بر تنظیم شناختی هیجان ، شدت علایم روان تنی میگرن و سبک های مقابله با استرس مراجعان زن مبتلا به میگرن حداقل در یکی از متغیرها اثرمعناداری داشته است. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری نشان دادند شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در سطح  P<0/01 ،F=7/60بر تنظیم شناختی هیجان و در سطح P<0/01 ، F=46/53 بر شدت علایم روان تنی میگرن و در سطح P<0/03 ، F=5/18 بر سبک های مقابله با استرس در مرحله پس آزمون اثرمعناداری داشته است.

    نتیجه گیری:

     مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش تنظیم شناختی هیجان، کاهش شدت علایم روان تنی میگرن و سبک های مقابله با استرس بیماران زن مبتلا به میگرن اثربخش است. بر این اساس در فرایند اثربخشی برنامه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش اجتناب از فرار از تجارب ناخوشایند ناشی از میگرن می توان گفت در این روش، افراد یاد می گیرند چگونه از روش های شناختی و تعمق های ذهن آگاهانه برای متوقف کردن فرایندهای خودکاری که اغلب باعث کاستی در تنظیم هیجان مثبت، شدت گرفتن علایم روان تنی میگرن و سبک های مقابله با استرس سازگارانه می شود، استفاده کنند.

    کلیدواژگان: درمان شناختی رفتاری، ذهن آگاهی، اختلالات میگرن، تنظیم هیجان، پزشکی روان تنی
  • صابر حیدرپور، لیلا مهدیزاده فانید*، زهرا میرزا عسگری، سمیه حیثیت طلب صفحات 32-47

    اهداف:

     پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات تحریک مکرر مغناطیسی مغز بر کارکردهای شناختی پرسنل پلیس مبتلا به استرس پس از سانحه انجام شد. این پژوهش از نوع کاربردی و نیمه آزمایشی با طرح تحقیقی پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. 

    مواد و روش ها :

    مطالعه حاضر در زمره مطالعات نیمه آزمایشی پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری مطالعه شامل افسران پلیس ناجا و مراجعه کننده به بخش اعصاب و روان بیمارستان امام سجاد ناجا تهران در یک بازه زمانی 6 ماهه بود که در این مطالعه 30 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های کنترل و آزمایش جایگزین شدند. جهت تشخیص اختلال استرس پس از سانحه از مصاحبه تشخیصی توسط روانپزشک و روان شناس بالینی متخصص استفاده شد. کارکردهای شناختی از طریق آزمون حافظه دیداری ری به منظور سنجش نوع فعالیت ادراکی حافظه دیداری، آزمون حافظه شنیداری کلامی ری جهت ارزیابی حافظه و یادگیری شنوایی کلامی، آزمون عملکرد اجرایی برج لندن به منظور ارزیابی عملکرد اجرایی و آزمون کارتی استروپ برای اندازه گیری توانایی بازداری پاسخ، توجه انتخابی و تغییر پذیری شناختی و انعطاف پذیری شناختی مورد استفاده قرار گرفتند که به صورت پیش آزمون و پس آزمون برای هر 2 گروه آزمایش و کنترل اجرا شدند. گروه آزمایش 10 جلسه در معرض تحریک مکرر مغناطیسی مغز با فرکانس 20 هرتز، هر فرکانس با مدت زمان تحریک 5 ثانیه و فاصله زمانی 20 ثانیه بین تحریک ها و هر جلسه هم 1000 موج قرار گرفت. داده ها به وسیله آزمون آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 

    یافته ها :

    نتایج نشان می دهد گروه آزمایش در مولفه های کارکرد شناختی حافظه دیداری، حافظه شنیداری کلامی، برج لندن، خطای درجاماندگی، تعداد طبقات، نمره تداخل، زمان تداخل، خطای هم خوان و خطای ناهم خوان نسبت به گروه کنترل نمرات بهتری نشان دادند. 

    نتیجه گیری:

     نتایج حاکی از اثربخشی مثبت تحریک مکرر مغناطیسی فرا قشری مغز با فرکانس بالا بر کارکرد های شناختی افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه است.

    کلیدواژگان: تحریک مکرر مغناطیسی فرا قشری، کارکرد های شناختی، استرس پس از سانحه​​​​​​​
  • میترا برجی، امیرعلی حاجبی، مرتضی ناصربخت*، هلیا رنجبر، عسل فاضلی، زهرا خرمی، احمد حاجبی صفحات 48-65

    اهداف :

    باتوجه به اهمیت شناسایی مشکلات سلامت روان دانش آموزان و مدیریت صحیح آن ها با ارایه خدمات تخصصی به آنان، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه بهداشت روان مدارس در مدارس ایران، شناسایی کاستی های آن و ارایه توصیه هایی برای بهبود آن انجام شده است.. 

    مواد و روش ها:

     پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی با روش تحلیل محتوای قراردادی است که برای به دست آوردن داده ها از دیدگاه گروهی از ذی نفعان از مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق استفاده کرد. 35 نفر از مربیان منتخب، معلمان، مدیران و طراحان برنامه ارتقای سلامت روان مدارس، جامعه این پژوهش بودند. 

    یافته ها :

    یافته های پژوهش حاضر در 4 طبقه نقاط قوت برنامه، نقاط ضعف برنامه، عوامل تاثیرگذار در محقق نشدن اهداف برنامه و پیشنهادات برای ارتقای طرح قرار گرفت. 50 کد استخراج شد و 14 زیرطبقه به دست آمد. نتایج کلی ارزشیابی که از مصاحبه های عمیق و بحث گروهی متمرکز به دست آمد، نشان از اثربخشی برنامه سلامت روان مدارس دارد.

    نتیجه گیری:

     نتایج کلی ارزشیابی طرح سلامت روان مدارس نشان از اثربخشی این طرح دارد. مدل جدید و کاربردی طرح سلامت روان مدارس چشم انداز جدیدی به مداخلات مدرسه محور گشوده است. با وجود این انتظار استقرار کامل و تداوم این طرح در کوتاه مدت و با منابع محدود چندان واقع بینانه به نظر نمی رسد. بنابراین پیشنهاد می شود ابتدا زیرساخت های مورد نیاز برای اجرای این برنامه ازجمله نیروی آموزش دیده، ارتقای هسته مشاوره مدارس، محدودیت زمانی معلمان و محدویت های قانونی و غیره برطرف شود و سپس این طرح در سطح ملی برای تمامی مدارس کشور اجرا شود.

    کلیدواژگان: ارزشیابی برنامه، مدارس، ارتقای سلامت، سلامت روان
  • لاله لقمانی، محمدعلی مردم، مسعود فاطمی، سهیلا کلانتری، زهرا شفیعی کیسمی، سیده مدینه قاسم نژاد، هادی رنجبر* صفحات 66-77

    اهداف :

    هدف این مطالعه تعیین عوامل موثر بر احساس کرامت بیماران دارای بیماری های روان پزشکی در طول بستری در بیمارستان بود.

    مواد و روش ها :

    پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی بود. جامعه مورد مطالعه بیمارانی بودند که در بخش های روان پزشکی بیمارستان روان پزشکی ایران بستری شده بودند. روش نمونه گیری در دسترس به کار گرفته شد و 253 بیمار پرسش نامه را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از پرسش نامه ای که توسط تیم تحقیقاتی تهیه شده بود، جمع آوری شد که احساس کرامت بیمار را ارزیابی کرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 16، آزمون تی، همبستگی پیرسون، آنووا، و رگرسیون خطی استفاده شد.

    یافته ها :

    در پایان 253 بیمار دارای اختلالات روان پزشکی در مطالعه شرکت کردند. بین سن و احساس کرامت، همبستگی معنی داری وجود داشت (r=0/266 ، P< 0/001). بیمارانی با سطح تحصیلات بالاتر از دیپلم، احساس کرامت کمتری نسبت به آن هایی که دیپلم یا کمتر داشتند (امتیاز میانگین 3/01 در مقابل 3/15، 0/023 >P) داشتند. در نهایت، بیمارانی که آگاهی از تشخیصشان داشتند، احساس کرامت کمتری نسبت به کسانی که آگاهی نداشتند (امتیاز میانگین 3/06 در مقابل 3/17، 0/001 >P) داشتند. رگرسیون خطی نشان داد بین سن، آگاهی از تشخیص و سطح تحصیلات با احساس کرامت رابطه ای پیش بینی شده وجود دارد.

    نتیجه گیری:

     این مطالعه عواملی را نشان داد که بر احساس بیماران دارای مشکلات روان پزشکی از حفظ کرامتشان در زمان بستری تاثیر منفی، از جمله سن، سطح تحصیلات و آگاهی از تشخیص، می گذارند. یافته ها نشان می دهند ارایه مداخلاتی که به این عوامل می پردازند برای بهبود حس کرامت بین بیماران دارای مشکلات روان پزشکی بسیار حایز اهمیت است.

    کلیدواژگان: کرامت، اختلالات روان پزشکی، بستری شدن، طرح مقطعی
  • سیده منصوره حکاک، پرویز آزادفلاح*، حجت الله فراهانی صفحات 78-93

    اهداف :

    با وجود اهمیت فراوان تنظیم هیجان، مقیاس های محدودی برای سنجش آن وجود دارند و هر کدام از ابزارها نیز غالبا بر جنبه خاصی از آن متمرکز است و نگاه تحولی ندارند. نظریه ذهنی سازی عاطفه محور با در نظر گرفتن نقش ذهنی سازی در تنظیم هیجان، نگاهی نوین را در اختیار پژوهشگران قرار می دهد. برخورداری از مقیاسی روا و معتبر برای سنجش این سازه در پژوهش، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. بنابراین هدف این پژوهش ارزیابی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی  فرم کوتاه پرسش نامه ذهنی سازی عاطفه محور است.

    مواد و روش ها:

     این پژوهش یک طرح توصیفی ارزشیابی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه دانشجویان دانشگاه های تربیت مدرس، شهید بهشتی و تهران بودند. از دانشجویانی که در بهار و تابستان 1401 مشغول به تحصیل بودند، 414 نفر با روش نمونه گیری در دسترس ارزیابی شدند نسخه فارسی وکوتاه پرسش نامه ذهنی سازی عاطفه محور پس از طی مراحل ترجمه و بازترجمه، تنظیم و همراه با پرسش نامه 10 سوالی شخصیت، دشواری تنظیم هیجان، رضایت از زندگی و اضطراب بک اجرا  شد. برای بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی تاییدی، روایی هم گرا و روایی واگرا از همبستگی پیرسون و برای بررسی اعتبار آن از ضریب آلفای کرونباخ، ضریب بازآزمایی و اعتبار مرکب استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه 23 و R نسخه 43/1 انجام شد.

    یافته ها :

    نتایج تحلیل عاملی تاییدی حاکی از برازش مدل 3 عاملی شناسایی،پردازش و ابراز هیجان بود. همبستگی های معنادار بین عوامل به دست آمده با پرسش نامه 10 سوالی شخصیت، رضایت از زندگی ، دشواری تنظیم هیجان و اضطراب بک نیز روایی هم گرا و واگرای مقیاس را تایید کردند. اعتبار مقیاس با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای عوامل از 0/86 تا 0/88، ضریب بازآزمایی از 0/75 تا 0/80 و همچنین میزان اعتبار مرکب از 0/79 تا 0/82بود.

    نتیجه گیری:

     به طور کلی می توان گفت نسخه فارسی فرم کوتاه پرسش نامه  ذهنی سازی عاطفه محور ساختاری 3 عاملی (شناسایی، پردازش و ابراز هیجان) دارد و روایی(سازه، واگرا و هم گرا) و اعتبار لازم برای کاربرد در پژوهش های روان شناختی در جمعیت ایرانی را دارد.

    کلیدواژگان: ذهنی سازی، هیجان ها، عاطفه، روان سنجی
  • آیشا خان*، نسرین رفیق صفحات 94-117

    اهداف :

    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر ادراک شده حملات تروریستی بر اضطراب مرگ، ازنظر احساس وحشت، فقدان کنترل و میزان درمعرض قرار گرفتن انجام شده است. همچنین این پژوهش با هدف بررسی اثر تعدیل کنندگی ویژگی های تاب آوری و باورهای مذهبی صورت گرفته است.

    مواد و روش ها :

    در این مطالعه 359 نفر دانشجو (159 نفر که مستقیما در معرض حملات تروریستی بودند و 200 نفر با تجربه غیرمستقیم) به عنوان نمونه انتخاب شدند که در رده سنی 15 تا 22 سال قرار گرفتند. آن ها از دانشگاه شهر اسلام آباد و روالپندی پاکستان انتخاب شدند. 223 نفر از شرکت کنندگان مرد بودند با میانگین سنی 18/97 و انحراف معیار 2/48 وتعداد 136 نفر از مشارکت کنندگان زن بودند با میانگین سنی 18/53 و انحراف معیار 2/68. داده ها با استفاده از مقیاس تاثیرات ادراک شده حملات تروریستی، مقیاس اضطراب مرگ، مقیاس تاب آوری بزرگسالان و نیز پرسش نامه دینداری گردآوری و از روش پژوهش کیفی استفاده شد. داده های گردآوری شده با نرم افزار SPSS نسخه 23 تحلیل شدند. در ضمن توصیف آماری، تحلیل همبستگی و تعدیل نیز انجام داده شد.

    یافته ها:

     نتایج تحلیل همبستگی نشان داد تاثیر ادراک شده حملات تروریستی (ازنظر وحشت، عدم کنترل و میزان درمعرض قرار گرفتن) به طور مثبت و معناداری (0/001≥P) با اضطراب مرگ در بین هر دو گروه -با تجربه مستقیم و غیرمستقیم- مربوط است. گرچه افرادی که مستقیما در معرض قرار گرفته بودند، نسبت به گروه دوم ترس از مرگ کمتری داشتند. اعتقادات مذهبی و ویژگی های تاب آوری تاثیر تعدیل کننده ای بر ارتباط میان تاثیر ادراک شده حملات تروریستی و اضطراب مرگ داشتند.

    نتیجه گیری :

    براساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که اعتقاد به آخرت، حضور خداوند و مقاومت و مقابله می تواند اضطراب مرگ را در افرادی که مستقیما در معرض قرار گرفته بودند، نسبت به آن هایی که تجربه مستقیم نداشتند، کاهش دهد.

    کلیدواژگان: حملات تروریستی، ویژگی های تاب آوری، اعتقادات مذهبی، اضطراب مرگ، افراد
  • سمیرا جمالو، جواد علاقبند راد، مهتاب معتمد* صفحات 118-123

    اهداف هدف از این مقاله معرفی کلینیک تخصصی اختلال طیف اتیسم بزرگسالی است که با اهداف درمانی، آموزشی و پژوهشی از سال 1398 در بیمارستان روزبه راه اندازی شد. گروه هدف این کلینیک همه بزرگسالان زن و مرد بالای 18 سال هستند که در طیف این اختلال قرار دارند. هدف اصلی این کلینیک تشخیص، ارزیابی جامع و درمان مبتنی بر شواهد است که شامل دارودرمانی و همچنین روان درمانی است. علاوه بر مداخلات درمانی، بخش آکادمیک این کلینیک برنامه های پژوهشی و آموزشی را به طور هم زمان دنبال می کند. با توجه به فراوانی اختلال طیف اتیسم در بزرگسالان پیش بینی می شود تعداد مراجعین درمانگاه اختلال طیف اتیسم بزرگسالان قابل ملاحظه باشند، اما موارد ثبت شده تا به امروز در این درمانگاه بسیار پایین تر از حد انتظار بوده است که در بخش چالش ها به عوامل احتمالی این مسیله پرداخته شده است. راه اندازی درمانگاه اختلال طیف اتیسم بزرگسالی در بیمارستان روزبه می تواند نقطه آغازی جهت ایجاد یک سیستم منسجم غربالگری، تشخیص، آگاهی بخشی و ارایه خدمات در تمام طول عمر بیماران مبتلا به طیف اتیسم در ایران باشد. از آنجا که این مهم با همراهی سایر پژوهشگران و متخصصان این حوزه به دست خواهد آمد، اقداماتی پیشنهادی در پایان این مقاله ارایه شده اند.

    کلیدواژگان: اختلال طیف اتیسم، اتیسم بزرگسال، درمانگاه تخصصی اختلال طیف اتیسم بزرگسالان، اختلالات تکاملی بزرگسالان، بیمارستان روزبه
|
  • Monireh Pourfarahani, Hossein Shareh*, Fatemeh Haji Arbabi Pages 2-17
    Objectives 

    Dialysis for the treatment of chronic kidney failure has negative effects on the quality of life, daily activities, lifestyle, and physical, mental, and social health. The present study aims to assess the effect of group acceptance and commitment therapy (ACT) on the body image and self-compassion of women undergoing dialysis.

    Methods 

    This is a quasi-experimental study (randomized clinical trial) with a pre-test/post-test/follow-up design. The study population consisted of all women receiving dialysis who were referred to the Dialysis Patients Support Association in Khorasan Razavi, Iran, in 2021-2022. Of these, 30 were selected by a convenience sampling method and were randomly assigned to two groups of intervention and control. The intervention group received group ACT at 10 sessions each for 120 minutes, while the control group received no intervention. Both groups completed the Body Image Concern Inventory and the Self-Compassion Scale in the pre-test, post-test, and two-month follow-up phases. The data were analyzed using the repeated measures analysis of variance in SPSS software, version 25.

    Results 

    The intervention group showed a significant improvement in body image (F=39.271, P=0.001) and self-compassion (F=7.342, P=0.001) in the post-test phase compared to the control group, which remained stable in the two-month follow-up.

    Conclusion 

    The group ACT can be a suitable method to increase body image satisfaction and self-compassion in women undergoing dialysis.

    Keywords: Acceptance, commitment therapy, Body image, Self-compassion, Women, Dialysis
  • Ameneh Shahverdi*, Maboud Omidi, Maryam Mousavi Nik Pages 18-31
    Objectives 

    The present study aims to examine the effect of mindfulness-based cognitive therapy (MBCT) on cognitive emotion regulation, psychosomatic symptom severity of migraine, and stress coping styles of women with migraine.

    Methods

    This is a quasi-experimental study with a pre-test and post-test design. The study population consisted of all women suffering from migraine referred to neurologists in Khorramabad city, Iran in 2022.  Of these, 32 were selected by a convenience sampling method and randomly divided into two groups of intervention (n=16) and control (n=16). Garnefski’s cognitive emotion regulation questionnaire, Najarian’s psychosomatic symptoms of migraine questionnaire, and Billings and Moss’s stress coping styles questionnaire were used to collect data. The MBCT was provided to the intervention group for 8 consecutive weeks, one session per week. The data were analyzed using analysis of covariance (ANCOVA).

    Results 

    The results of multivariate ANCOVA showed that MBCT significantly affected at least one of the variables (F=14.406, P<0.01). The results of univariate ANCOVA showed that MBCT had a significant effect on cognitive emotion regulation strategies (F=60.7, P<0.01), the severity of migraine (F=53.46, P<0.01),  and stress coping styles (F=18.5, P=0.03) in the post-test phase.

    Conclusion

    MBCT is effective in improving cognitive emotion regulation strategies, reducing the psychosomatic symptom severity of migraine, and improving stress coping styles of women with migraine. By this method, women learn how to use cognitive methods and mindfulness techniques to stop the automatic processes that cause a deficiency in positive emotion regulation, intensify migraine, and avoid the use of adaptive stress coping styles.

    Keywords: Mindfulness-based cognitive therapy, Migraine, Emotion regulation, Psychosomatic medicine
  • Saber Heydarpour, Leila Mehdizadeh Fanid*, Zahra Mirza Asgari, Soomaayeh Heysieattalab Pages 32-47
    Objectives 

    The present study aims to investigate the effects of repeated transcranial magnetic stimulation (rTMS) on the cognitive functioning of policemen with post-traumatic stress disorder (PTSD). 

    Methods

    This is a quasi-experimental study with a pre-test/post-test design. The study population included all male police officers referred to the neuropsychiatric department of Imam Sajjad Hospital in Tehran, Iran, in 2022. Of these, 30 policemen diagnosed with PTSD were selected using a convenience sampling method and randomly divided into two groups of control and intervention. Their PTSD was diagnosed using a diagnostic interview by a psychiatrist and an expert clinical psychologist. Cognitive functions were evaluated using Rey’s visual memory test (VMT), Rey’s auditory-verbal learning test (AVLT), Tower of London test (TLT), Stroop test, and Wisconsin card sorting test, which were performed at the pre-test and post-test phases for both groups. The intervention group received 20-Hz rTMS at 10 sessions, including 5 seconds of stimulation and 20 seconds of rest interval between each stimulation (1000 pulses per session). The data were analyzed by multivariate analysis of covariance in SPSS software, version 22.

    Results 

    The intervention group showed better scores in the VMT, AVLT, TLT, residual error, number of card designs, interference score, interference time, congruent error, and incongruent  error compared to the control group

    Conclusion

    The high-frequency rTMS has a positive effect on the cognitive functions of policemen suffering from PTSD.

    Keywords: Repeated transcranial Magnetic stimulation, Cognitive functions, Post-traumatic stress disorder
  • Mitra Borji, Amirali Hajebi, Morteza Naserbakht*, Helia Ranjbar, Asal Fazeli, Zahra Khorrami, Ahmad Hajebi Pages 48-65
    Objectives

    Considering the importance of identifying the mental health problems among school students and their proper management by offering specialized services to them, the present study aims to evaluate the efficacy of school mental health (SMH) program in Iranian schools, identify its shortcomings and provide recommendations for it improvement. 

    Methods

    This is a qualitative study using conventional content analysis method. A semi-structured in-depth interview was used to collect information from 35 participants who included teachers, principals, and developers of the SHM Program in Iran. 

    Results 

    Based on the results, four themes (strengths, weaknesses, barriers, and recommendations) and 14 subthemes were extracted. Overall, 50 codes were obtained. The results showed the effectiveness of the SMH program.

    Conclusion 

    The SMH program is effective and has opened a new perspective to school-based interventions. However, expecting the full implementation and continuation of this program in the short term and with limited resources does not seem logical. Therefore, it is first recommended to improve the infrastructure for implementing this program, use trained personnel, upgrade the counseling departments of schools, and remove the time limit of teachers and legal limitations. Then, this project should be implemented at the national level for all schools in Iran.

    Keywords: Health promotion, Schools, Mental health, Program evaluation
  • Laleh Loghmani, MohammadAli Mardom, Massod Fatemi, Soheyla Kalantari, Zahra Shafiei Kisomi, Seideh Madineh Ghasemnegad, Hadi Ranjbar* Pages 66-77
    Objectives 

    This study aims to determine the factors affecting the sense of dignity in patients with psychiatric disorders during hospitalization in a psychiatric hospital in Tehran, Iran. 

    Methods

    This is a cross-sectional study. Participants were 253 adult patients with psychiatric disorders admitted to Iran Psychiatry Hospital, who were selected by a convenience sampling method. A researcher-made questionnaire was used to assess the patients’ sense of dignity. To analyze the collected data, independent t-test, Pearson’s correlation test, ANOVA, and linear regression analysis were used. 

    Results 

    There was a significant correlation between age and a sense of dignity (r=0.266, P<0.001). Patients with an educational level above a diploma had a lower sense of dignity than those with a diploma or lower (3.01 vs. 3.15, P=0.023). Patients who were aware of their own disease diagnosis had a lower sense of dignity than those who were not aware (3.06 vs. 3.17, P<0.001). The linear regression model showed the significant ability of age, knowledge of own disease diagnosis, and educational level to predict the sense of dignity. 

    Conclusion 

    Psychiatric patients’ age, educational level, and knowledge of own disease diagnosis can predict their sense of dignity during hospitalization. Healthcare providers and policy makers should consider these factors during interventions to improve the sense of dignity in these patients

    Keywords: Dignity, Psychiatric Disorders, Hospitalization
  • Seyede Mansoureh Hakak, Parviz Azadfallah*, Hojjatollah Farahani Pages 78-93
    Objectives 

    Despite the increasing importance of emotion regulation, there are limited scales for its assessment. Mentalized affectivity theory proposes a novel perspective on emotion regulation. This study aims to investigate the psychometric properties of the Persian version of briefmentalized affectivity scale (B-MAS).  

    Methods

    This is a descriptive psychometrics study. Participants were 414 students from Tarbiat Modares University, Tehran University, and Shahid Beheshti University in the academic year 2022-2023, who were selected by a convenience sampling method. They completed the Persian versions of B-MAS, ten-item personality inventory (TIPI), satisfaction with life scale (SWLS), Beck anxiety inventory (BAI), and difficulties in emotion regulation scale (DERS). Construct validity was evaluated using confirmatory factor analysis (CFA). Convergent and divergent validity were assessed by the Pearson correlation test. Internal consistency (using Cronbach’s α), test re-test reliability, and composite reliability were also evaluated.

    Results 

    The CFA results confirmed the three-factor solution (identifying, processing, and expressing) and showed the good fit of the model. The significant correlation of the Persian B-MAS score with the BAI, TIPI, SWLS, and DER scores confirmed its convergent and divergent validity. Cronbach’s α for the three factors was from 0.86 to 0.88. Test re-test reliability for the three factors was from 0.75 to 0.80. Composite reliability was from 0.79 to 0.82.

    Conclusion

    The Persian version of B-MAS with three subscales has acceptable validity (construct, convergent, divergent) and reliability for psychological studies on the Iranian population.

    Keywords: Mentalization, Affectivity, Emotions, Psychometrics
  • Ayesha Khan*, Rafig Nasreen Pages 94-117
    Objectives

    The present research aims to explore the perceived impact of terrorist attacks on death anxiety in terms of dread, lack of control, and extent of exposure. In addition, this study is conducted to explore the moderating effect of resilience attributes and religious beliefs.

    Methods

    In this study, the samples include 359 students (directly perceived = 159, and indirectly perceived = 200). The students were in the age range of 15 to 22 years. The samples were collected from Islamabad City and Rawalpindi City, Pakistan. A total of 223 of the participants were male with a mean age of 18.97 years and a standard deviation of 2.48, and the remaining 136 participants were female with a mean age of 18.53 and a standard deviation of 2.68. The data were collected through the perceived impact of terrorist attack scale (Khan & Rafiq, 2016), the death anxiety scale (Templer, 1970), the resilience scale for adults (Friborg, 2003), and the religiosity questionnaire (Rafiq & Shehzadi, 2013). We used the quantitative research method in this study. After the data collection, they were analyzed using the SPSS software, version 23. Meanwhile,  descriptive statistics, correlational analysis, and moderation was done.

    Results

    The results of the correlational analysis indicated that the perceived impact of terrorist attacks (dread, lack of control, and extent of exposure) was significantly and positively (P ≥ 0.001) associated with death anxiety among directly and indirectly perceived individuals; however, directly perceived individuals were less fearful about death when compared to indirectly perceived individuals. Religious beliefs and resilience attributes had moderating effects on the relationship between the perceived impact of terrorist attacks and death anxiety.

    Conclusion

    According to the findings, we can conclude that the belief about the hereafter, the presence of God, and coping may reduce death anxiety more in directly exposed individuals compared to indirectly exposed people.

    Keywords: Terrorist attacks, Resilient attribute, Religious beliefs, Death anxiety, Individuals
  • Samira Jamaloo, Javad Alaghband Rad, Mahtab Motamed* Pages 118-123

    This study aims to introduce a specialized clinic for adults with autism spectrum disorder (ASD) launched in Roozbeh Hospital, Tehran, Iran, in 2019. The target group is male and female adults (age>18) with ASD. The main goal of this clinic is the diagnosis, comprehensive evaluation, and evidence-based treatments, including medication therapy and psychotherapy. In addition, the academic department of this clinic pursues research and educational programs. Due to the prevalence of ASD in adults, we expected many clients to visit the clinic, but the number of cases recorded in this clinic so far has been much lower than expected. The reasons were discussed in this study. The launch of this clinic can be the starting point for creating a coherent ASD screening and diagnosis system and providing lifetime services to adults with ASD in Iran. We provide recommendations in this regard at the end of this paper.

    Keywords: Autism spectrum disorder, Autism clinic, Adults, Developmental disorders