فهرست مطالب

فصلنامه تحقیقات اقتصاد و توسعه کشاورزی ایران
سال پنجاه و پنجم شماره 1 (بهار 1403)

  • تاریخ انتشار: 1403/01/01
  • تعداد عناوین: 9
|
  • شهپر گراوندی*، فریبرز کرمی فرد صفحات 1-14

    پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات و به دنبال آن دیجیتالی شدن مراودات و ارتباطات، تمامی ابعاد زندگی بشر را فرا گرفته است؛ به گونه ای که بدون این فناوری های ارتباطی، روند زندگی روزمره غیرممکن و یا به سختی خواهد گذشت. بخش تولیدات دامی و لبنی که از نیازهای ضروری روزمره افراد جامعه می باشد نیز از این قائده مستثنا نبوده و روز به روز بر گستردگی و قابلیت استفاده از فناوری های دیجیتالی در آن بیشتر خواهد شد. از این رو در پژوهش توصیفی پیمایشی حاضر سعی شد به واکاوی تاثیر مولفه های سازنده توانمندی دیجیتالی مدیران کسب و کارهای دامپروری بر هوشمندسازی کسب و کارهای آنان پرداخته شود. جامعه مورد مطالعه واحدهای پرورش گاوشیری (صنعتی و سنتی) سطح شهرستان کرمانشاه بودند که تعداد 152 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای با انتساب متناسب مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد. روایی و پایایی پرسشنامه از طریق پانل متخصصان و آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. پس از تکمیل پرسشنامه ها از نرم افزار آماری SPSS18 و Amos جهت پردازش داده های دریافتی استفاده شد. بر اساس یافته ها با اطمینان 99 درصد بین صلاحیت فنی با عامل قانونی، اقتصادی و روانشناسی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. هم چنین بر اساس نتایج، بین هوشمندسازی کسب و کار با عامل اقتصادی و صلاحیت فنی در سطح 99 درصد ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. در پایان پیشنهادهای کاربردی برای مسئولان و برنامه ریزان ارائه شد.

    کلیدواژگان: هوشمندسازی واحدهای کسب و کار، توانمندی دیجیتال، فناوریهای دیجیتال
  • سوسن نوربخش زامله، لاله صالحی*، فیض الله منوری فرد صفحات 15-37
    تقویت رفتار مسئولیت پذیری اجتماعی کشاورزان برای مصرف پایدار آب به عنوان سازه ای حیاتی در دستیابی به توسعه ی پایدار کشاورزی شناخته شده است. پژوهش ها در این حوزه تمرکز خود را بیشتر بر مدل های رفتاری قرار داده اند و از نقش مهم ویژگی های جمعیت شناختی گروه های چندگانه در تبیین این رفتار غفلت کرده اند. بنابراین هدف این پژوهش میدانی که داده های آن با استفاده از پرسشنامه ای محقق ساخته گردآوری شد، بررسی سطح مسئولیت پذیری اجتماعی کشاورزان دشت بیلوار در قبال مصرف پایدار آب با توجه به برخی از مهم ترین ویژگی های جمعیت شناختی آنها بود (3500 =N). روش نمونه گیری از نوع انتساب متناسب در دو دهستان رازآور و میان دربند بود (263 =n). روایی و پایایی ابزار پژوهش از طریق تشکیل پانل متخصصان و به کارگیری آماره های میانگین واریانس استخراجی (AVE)، ضریب آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی (CR) و شاخص rho-A تایید شد. یافته های تحلیل عاملی مرتبه ی دوم نشان داد که از میان ابعاد چهارگانه ی مسئولیت پذیری اجتماعی، بعد مسئولیت پذیری اقتصادی (با بار عاملی 695/0) بیشترین سهم را در تبیین رفتار مسئولیت پذیری اجتماعی کشاورزان در قبال مصرف پایدار آب دارد. یافته های تحلیل واریانس یک طرفه حاکی از آن بود که تفاوت معنی داری در سطح یک درصد خطا بین سطح مسئولیت پذیری اجتماعی کشاورزان با توجه به سطح درآمد آنها وجود دارد؛ به طوری که با افزایش درآمد کشاورزان میزان مسئولیت پذیری آنها به شکل معنی داری کاهش می یافت. یافته های تحلیل واریانس تک متغیره نیز نشان داد که علیرغم اثرگذاری مثبت و معنی داری متغیر نگرش بر رفتار مسئولیت پذیری اجتماعی کشاورزان، اثر تعاملی آن با متغیر «میزان درآمد» بر متغیر وابسته معنی دار نیست.
    کلیدواژگان: زیست بوم کشاورزی، مسئولیت پذیری اجتماعی کشاورزان، مصرف پایدار آب کشاورزی، دلبستگی مکانی
  • روناک عربی، علی اصغر میرک زاده*، فرحناز رستمی صفحات 39-56

    سرمایه‏ گذاری در بخش مولد کشاورزی به دلیل نقش آن در رشد اقتصادی، امنیت غذایی، ارزآوری و توسعه روستایی از اهمیت بالایی برخوردار است. از این رو هدف کلی این مطالعه، تحلیل عوامل موثر بر توسعه سرمایه ‏گذاری در بخش کشاورزی می‏باشد. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه‏ی کشاورزان شهرستان کرمانشاه بودند (N=34386). با استفاده از جدول نمونه‏ گیری بارتلت، 264 نفر از آن‏ها به روش تصادفی چند مرحله ای طبقه ای با انتساب متناسب برای مطالعه انتخاب شدند. ابزار جمع ‏آوری داده ‏ها پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی آن به روش محتوایی تایید گردید. پایایی پرسشنامه با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ به ‏دست آمد (α=0.71). برای تجزیه و تحلیل داده ‏ها از نر م‏افزار SPSS استفاده شد. یافته ها بیانگر این بود که در منطقه مورد مطالعه سرمایه گذاری درکشاورزی متاثر از 8 عامل: زیرساخت‏ها،  آموزش و اطلاع رسانی، توسعه نهادی در کشاورزی (قوانین و مقررات کارساز و متناسب)،  شرایط اقتصادی کشاورزان، پشتیبانی و تسهیلات اعتباری، امنیت سرمایه ‏گذاری، ثبات قیمت ها و کمیت و کیفیت عوامل تولید میباشدکه این عوامل 707/77 درصد از کل واریانس عامل‏ها را تبیین نمودند. در این میان عوامل زیرساخت‏ها و آموزش و اطلاع‏رسانی از مهمترین تبیین کننده‏‏ های سرمایه‏ گذاری در بخش کشاورزی این شهرستان بوده است که بیانگر این واقعیت است که توسعه و تقویت زیرساخت‏ها، تجهیزات و دسترسی به فناوری‏ های به‏ روز و تهیه برنامه راهبردی برای ارتقای سطح سوادمالی، دانش و مهارت کشاورزی منجر به توسعه سرمایه ‏گذاری در این بخش خواهد شد.

    کلیدواژگان: توسعه کشاورزی کشاورزی، سرمایه، سرمایه‏گذاری، شهرستان کرمانشاه
  • فرانک صحرایی، احمد رضوانفر*، فرزانه منتیان صفحات 57-71

    پژوهش حاضر با هدف تحلیل عوامل موثر بر دانش فناوری‏های نوین در میان انگورکاران شهرستان ایوان‏غرب، استان ایلام انجام شده است. پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی بود که به روش پیمایشی انجام شده است. ‏ جامعه مورد مطالعه، انگورکاران شهرستان ایوان‏غرب به تعداد 95 نفر بودند که با استفاده از روش نمونه‏ گیری تصادفی طبقه ‏ای با انتساب متناسب انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند (تعداد نمونه با استفاده از فرمول کوکران 60 نفر تعیین شد). جمع ‏آوری داده ‏ها از طریق پرسشنامه انجام شد. روایی محتوایی پرسشنامه توسط متخصصان و اساتید ترویج و آموزش کشاورزی مورد تایید قرار گرفت. جهت تعیین اعتبار بخش‏های پرسشنامه از ضریب اعتبار کرونباخ آلفا استفاده گردید که مقدار آن بالای 8/0 بدست آمد. یافته ‎ها نشان داد که بیشتر انگورکاران از نظر دانش فناوری‏های نوین انگور در سطح متوسط بودند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که رابطه معنی‏داری بین متغیر وابسته« دانش راجع به فناوری ‏های نوین انگور» و متغیرهای میزان دسترسی به خدمات ترویجی و منابع اطلاعاتی، سن، میزان اراضی و میزان سود حاصل، تعداد افراد خانوار، متوسط تولید، سابقه فعالیت باغداری و نوع سیستم باغداری وجود دارد. نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان داد که میزان دسترسی به خدمات ترویجی و میزان سود حاصل از هر هکتار باغ انگور توانایی تبیین 6/38 درصد از تغییرات متغیر وابسته میزان دانش فناوری‏های نوین انگور را در میان انگورکاران دارا می‏باشند.

    کلیدواژگان: دانش انگورکاران، فناوری‏ های نوین، شهرستان ایوان‏ غرب
  • حسین دانش مهر*، بهرام نصراللهی زاده صفحات 73-93
    هدف پژوهش حاضر بررسی زمینه های توسعه نیافتگی استان کردستان در حوزه ی کشاورزی مبتنی بر نظریه های توسعه نیافتگی اقتصادی-اجتماعی، توسعه ی محلی و نظریه ی زمینه ای و همچنین ارائه ی راهکارهایی جهت فعال نمودن حوزه های پیشران توسعه ی استان و مانع زدایی از آن هاست. روش مورد استفاده در پژوهش حاضر نظریه داده بنیاد، ابزار گردآوری داده ها مصاحبه ی نیمه ساخت یافته با کارشناسان، نخبگان، فعالان و مسئولین حوزه ی کشاورزی استان کردستان و روش تحلیل داده ها، تحلیل مضمونی است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که استان کردستان در حوزه ی کشاورزی در وضعیت توسعه نیافتگی قرار دارد؛ مدل پارادایمیک توسعه نیافتگی کشاورزی استان کردستان اصلی ترین دستاورد این پژوهش است. بر اساس این مدل، توسعه نیافتگی کشاورزی استان ناشی از ارتباط مستقیم و دوسویه ی فعالیت های معیشتی و سنتی با فعالیت های مدرن و همچنین عدم توجه به ظرفیت های کشاورزی استان و عدم هماهنگی سازمان های متولی توسعه است. زمینه های توسعه نیافتگی کشاورزی را باید در عواملی همچون قانون ارث بری و تقطیع اراضی و نظام سنتی کشاورزی جستجو کرد. ضعف در آموزش های مستمر، کمبود کارگاه های آموزشی و ترویجی، توان مالی ضعیف بخش خصوصی و مردمی در استان جهت سرمایه گذاری در این حوزه، شرایط سخت گیرانه در ارائه وام و تسهیلات به کشاورزان، نبود فرهنگ مشارکت و سرمایه گذاری در بخش صنعت به ویژه صنایع کشاورزی و تبدیلی در زمره عوامل مداخله گر نقش مهمی در فرایند توسعه نیافتگی در حوزه ی کشاورزی ایفا می کنند. پیامدهای این وضعیت عدم توجه به صنایع تبدیلی و برندسازی محصولات کشاورزی استان، پیشران نبودن این بخش در توسعه استان و در نهایت به حاشیه راندگی ظرفیت های حوزه کشاورزی در فرآیند توسعه استان بوده اند. مهم ترین راهبردهای خروج از این وضعیت اتخاذ سیاست ها و برنامه های توسعه ای (نه شعارگونه) در راستای افزایش بهره وری تولید و تنوع بخشی به محصولات و فعالیت های کشاورزی خواهند بود.
    کلیدواژگان: استان کردستان، توسعه نیافتگی، توسعه ی محلی، کشاورزی، نظریه داده بنیاد
  • سیده سمیه بطحائی، محمد چیذری*، حسن صدیقی صفحات 95-112

    پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل نقش عوامل فردی-جمعیت شناختی و سرمایه های معیشتی بر شکل گیری تاب آوری کشاورزان در برابر تغییر اقلیم در حوزه آبریز رودخانه قزل-اوزن استان زنجان پرداخته است. بدین منظور، از روش پیمایش بهره گرفته شد. جامعه آماری پژوهش 36281 کشاورز در حوزه مورد مطالعه بود که با استفاده از جدول نمونه گیری تصادفی کرجسی و مورگان و روش نمونه گیری طبقه ای با انتساب متناسب، 384 کشاورز به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه ای محقق ساخته بود که برای تعیین پایایی آن از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. ضریب آلفای کرونباخ (705/0 تا 865/0) به دست آمد که از پایایی مطلوب پرسشنامه حکایت می کند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از فن تحلیل تشخیصی به روش گام به گام استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل تشخیصی نشان داد که متغیرهای سرمایه انسانی، تعداد سال های تجربه کشاورزی، سرمایه اقتصادی، سرمایه فیزیکی و در نهایت سرمایه اجتماعی بر تفکیک کشاورزان از نظر تاب آوری در برابر تغییر اقلیم موثر می باشند. در مجموع، می توان بیان کرد آمار صحت پیش بینی مدل مذکور 2/67 درصد می باشد. پیشنهاد می گردد، در مطالعات آتی اثر عوامل خارجی همچون سیاست های دولتی، رسانه های ارتباط جمعی و عوامل بازارشناختی و نهادی نیز در نظر گرفته شود.

    کلیدواژگان: تابآوری در برابر تغییر اقلیم، سرمایه های معیشتی، عوامل فردی-جمعیتشناختی، تحلیل تشخیصی، رودخانه قزلاوزن استان زنجان
  • سیاوش نوری، مهرداد نیک نامی*، محمدصادق صبوری صفحات 113-129

    ایران رتبه پنجم تولید سیب در جهان را داراست و سیب دماوند نیز از این حیث در کشور شناخته شده است اما این محصول نام مناسبی در بازارهای ملی و بین المللی ندارد. هدف از این تحقیق، واکاوی چالش های برندسازی سیب دماوند از طریق کاربست نظریه داده بنیاد بود. روش انجام پژوهش کیفی بوده و بر مبنای نظریه داده بنیاد که در سال 1401 انجام گرفت. مشارکتکنندگان متخصصان و صاحب نظران در زمینه برندسازی محصولات کشاورزی بودند که با استفاده از رویکرد نمونه گیری هدفمند و تکنیک گلوله برفی انتخاب شدند. نمونه گیری تا زمان رسیدن به اشباع نظری ادامه پیدا کرد و در نهایت تعداد 15 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شد. برای کدگذاری داده ها از نرم افزار maxqda12 و برای اعتبار سنجی نتایج از روش ارزیابی لینکولن و گوبا استفاده شد. پایایی بازآزمون)شاخص ثبات) و روش توافق درون موضوعی (شاخص تکرارپذیری) روش های اعتبار سنجی بودند. نتایج اعتبارسنجی نشان داد؛ شاخص پایایی باز آزمون 79 درصد و توافق درون موضوعی 76 درصد است. بر این اساس الگوی پارادایمی داده بنیاد از چالش های برند سازی سیب دماوند ترسیم گردید. پدیده محوری چالش-های برندسازی سیب دماوند و شرایط علی  (انتظارات و تجربه مشتریان، رقابت در سطح بین المللی، نگرش و آگاهی کشاورزان، سوء استفاده از نام محصولات، مسائل فروش و بازاریابی) و راهبردها (دانش برند سازی، تقویت تشکل ها، مشوق و محرک ها، نقش دولت و جهاد کشاورزی)، شرایط زمینه ای (قابلیت تولید محصول با کیفیت و کمیت بالا ، نیروی انسانی ماهر، دانش و ارتباطات و دسترسی به بازار)، شرایط مداخله گر (هزینه برند، انحصار بازار، صادرات، تحقیق و توسعه) و در نهایت موجب ایجاد پیامدهای (فروش بیشتر و با قیمت بالاتر، توسعه صادرات، افزایش درآمد و توسعه بخش کشاورزی شهرستان) بودند. نتایج تحقیق حاضر می تواند مورد استفاده سیاست گذاران و مدیران بخش کشاورزی به منظور رفع چالش های برند سازی سیب دماوند قرار بگیرد. این پژوهش یافته های منحصر به فردی در خصوص برند مکان سیب دماوند ارائه نمود که پیشتر چنین مطالعه ای صورت نگرفته است.

    کلیدواژگان: برند سازی، رقابت، سیب دماوند، صادرات، نظریه داده بنیاد
  • زهره معتمدی نیا، سید حمید موحد محمدی*، امیر علم بیگی، حسین مهدیزاده صفحات 131-148
    تحقیق حاضر با هدف تحلیل محتوای عناصر مدل اکوسیستم کارآفرینی آیزنبرگ در بستر نظام آموزش عالی کشاورزی انجام شد. این مطالعه با رویکرد استقرایی و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی هدایت شد. در این مطالعه با استفاده از نمونه گیری هدفمند دیدگاه های فعالان استارت آپی در دو بخش خصوصی و دولتی تحلیل گردید. به منظور مدیریت و تحلیل داده ها از نرم افزار MAXQDA12 استفاده شد. به این صورت که ابتدا واحدهای معنایی از متن مصاحبه ها استخراج شد. سپس این واحدها بر اساس اشتراک مضامین مقوله بندی شدند و در نهایت مقوله ها بر اساس ارتباطی که با یکدیگر داشتند، در طبقات جداگانه ای به نام مضامین قرار گرفتند. مطابق یافته ها خرده مقوله "حرکت دانشگاه ها در مسیر اکوسیستم" از مولفه سرمایه انسانی، خرده مقوله "دسترسی به منابع مالی متنوع" از مولفه سرمایه مالی، خرده مقوله "دسترسی به بازار" از مولفه بازار، خرده مقوله های "نگرش کارآفرینانه" و "فرهنگ کارآفرینی" از مولفه فرهنگ، خرده مقوله "تامین زیرساخت" از مولفه حمایت و خرده مقوله "وضع قوانین" از مولفه سیاست دارای بیشترین فراوانی ها بودند. همچنین، مولفه-های سیاست و سرمایه انسانی به ترتیب اولویت های اول و دوم را به خود اختصاص دادند و مولفه‎های فرهنگ، حمایت، بازار و سرمایه مالی به ترتیب در رتبه های بعدی قرار گرفتند. به عبارتی، دولت ها از طریق وضع قوانین و مقررات و دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشاورزی کشور از طریق ظرفیت های دانشی نقش های اصلی را در رشد اکوسیستم و به تبع آن توسعه کارآفرینی کشور برعهده دارند.
    کلیدواژگان: تحلیل محتوا، اکوسیستم کارآفرینی، مدل آیزنبرگ، آموزش عالی کشاورزی، فعالان استارت آپی
  • سعید یزدانی*، شهروز خرمی، حبیب الله سلامی، ایرج صالح صفحات 149-167

    یکی از عوامل اثرگذار در کاهش عملکرد محصول، طوفان های گردوغباری می باشد. بر همین اساس، درمطالعه پیش رو تلاش شده است تا به ارزیابی اقتصادی خسارت طوفان های گردوغباری بر عملکرد محصولات کشاورزی در استان خوزستان پرداخته شود، عوامل موثر و میزان تمایل به پرداخت با استفاده از روش ارزش گذاری مشروط محاسبه شد، تا میزان و نقش هر عامل موثر بر احتمال تمایل به پرداخت تعیین گردد. نهایتا با استفاده از مدل های برآوردی، میزان خسارت تقریبی برای گروه های مختلف محصولات کشاورزی تعیین گردید.  اطلاعات مربوط به متغیرهای تحقیق از طریق پرسشنامه با مراجعه شهرستان ها و فصول مختلف استان خوزستان و برای سال 2018-2019 از کشاورزانی که درآمد مستقل داشتند تکمیل گردید. برای تعیین نمونه آماری مورد مطالعه از فرمول مایکل و کارسون (1989) استفاده شد که تعداد نمونه 372 نفر به دست آمد و نمونه گیری با روش روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد. برای محاسبه خسارت کل تقریبی گردوغبار ها، ابتدا با استفاده از نتایج مدل لاجیت، تمایل به پرداخت ما هانه افراد جهت بهبود در کاهش خسارت بدست آمد. سپس تمایل به پرداخت سالانه هر یک از کشاورزان و کل استان محاسبه شد. نتایج روش ارزش گذاری مشروط به عنوان خسارت تقریبی گروه های مختلف محصولات به دست آمد، که برای محصولات جالیزی با 616280 ریال بیشترین و محصولات باغی با 330250 ریال کمترین تمایل به پرداخت را داشتند و بقیه محصولات به ترتیب شامل سبزیجات با 583200، غلات با 534400، حبوبات با 483520، علوفه با 353240 ریال، تمایل به پرداخت مورد انتظار برای یک ماه را داشتند. همچنین میزان خسارت گروه های محصولات غلات، جالیزی، سبزیجات، حبوبات، علوفه و باغی به ترتیب 6412 ، 7395 ، 6998 ، 5802 ، 4238  و 3963  هزار ریال در سال برای هر بهره بردار به دست آمد و نهایتا خسارت برآوردی برای بهره بردارن کل استان برای گروه های محصولات غلات، جالیزی، سبزیجات، حبوبات، علوفه و باغی به ترتیب 387، 384، 275، 127، 126 و 98 میلیارد ریال می باشد. در مجموع کل خسارت 1397 میلیارد ریال سالانه برای کل استان برآورد گردید، که در مقایسه با ارزش تولید بخش کشاورزی برای سال 1396، به اندازه 2/1 درصد می باشد و می توان گفت میزان خسارت مقدار چشم گیری می باشد که برای کنترل طوفان های گردوغباری، نیازمند اجرای سیاست های کنترلی مناسب بین المللی و داخلی ضروری است.

    کلیدواژگان: الگوی لوجیت، خسارت گردوغبار، خوزستان، گروه های محصولات کشاورزی
|
  • Shahpar Geravandi *, Fariborz Karamifard Pages 1-14

    Information and telecommunication technology development and expansion of digital technology in daily communications and interactions have affected every aspects of man’s life. Without these communicational technologies, following the everyday life is not easy. Dairy farm products are essential for daily nutrient needs of individuals and the industry is also deeply changed by information technology. The present descriptive survey study is an attempt to examine the effects of digital empowering on Intelligence Business. The study population was of dairy farms (industrial and traditional) units in Kermanshah City (n=152). Sampling was done though stratified sampling. Data gathering was done using a researcher-designed questionnaire of which the validity and reliability were supported by a panel of experts and Cronbach’s alpha. The collected data was analyzed in SPSS18 and Amos. As the findings showed, there was a positive and significant relationship between technical capabilities and legal, economic, and psychological factors (CI = 99%). Moreover, there was a positive and significant relationship between intelligence Business and economic factors and technical competencies (CI = 99%). The study concludes with recommendations for policymakers and officials.

    Keywords: Intelligence Business, Digital Empowering, Information Technologies
  • Susan Noorbakhsh Zameleh, Laleh Salehi *, Feyzallah Monavvarifard Pages 15-37
    Strengthening the farmers’ social responsibility behavior (FSRB) to sustainable use of agricultural water has been known as an essential component in achieving sustainable agriculture goals. In this regard, scholars have more focused on the behavioral models and neglected the fundamental role of multigroup socio-cultural characteristics in explaining the FSRB. Hence, the purpose of this empirical study which its data were collected by a researcher-made questioner was investigating the farmers’ social responsibility about sustainable use of water according to some of their most important demographic characteristics in Bilevar plain, Kermanshah, Iran (N= 3500). The stratified random sampling method was used to select statistical population in Razavar and Mian Darband districts (n= 263). The reliability and validity of the research tool was confirmed by experts’ panel and as well as using Cronbach’s alpha coefficient, average variance extracted (AVE), Composite reliability (CR), and rho-A statistics. Results of the second-order factor analysis indicated that among multiple dimensions of social responsibility, economic responsibility (0.695) has largest contribution in explaining FSRB. The results of the ANOVA analysis showed that there is a significant difference between farmers’ social responsibility to sustainable use of water according to their annual incomes; So that with the increase in the farmers' income, their responsibility decreased significantly. Finally, the result of the univariate variance analysis showed that despite positive and significant effect of farmers’ attitude on their social responsibility behavior to sustainable use of water, its interactive effect with the farmers income don’t have a significant effect on their actual behavior.
    Keywords: Agricultural Ecosystem, Farmers’ Social Responsibility, Place Attachment, Sustainable Use Of Agricultural Water
  • Ronak Arabi, Aliasghar Mirakzadeh *, Frahnaz Rostami Pages 39-56

    Because agriculture plays a major role in economic growth, food security, foreign exchange, and rural development, investments in its productive sector are extremely important. Thus, this study's primary goal was to examine the variables influencing the growth of investment in the agriculture industry. All of Kermanshah's farmers (N = 34386) were included in the research's statistical population.  A simple random method was used to select 264 of them for the study using Bartlett's sampling table. The primary tool used in this study was a questionnaire, and content validity was used to determine its validity. Cronbach's Alpha coefficient (α=0/71) was computed to assess the reliability of the questionnaire. SPSS22 software was used for data analysis. The results showed that eight factors—infrastructure, education and information, institutional development in agriculture (effective and appropriate laws and regulations), farmer economic conditions, support and credit facilities, investment security, price stability, and quantity and quality of production factors—affect agricultural investment in the studied area. These factors accounted for 77.707% of the variance in the factors' total variation. The development and strengthening of infrastructure, equipment, and access to new technologies, as well as the preparation of strategic programs to raise the level of financial literacy, knowledge, and agricultural skills, will therefore lead to the development of investment in the agricultural sector. As a result, education and information have emerged as the three most significant determinants of investment in the agricultural sector.

    Keywords: Agricultural Development, Capital, Investment, Kermanshah County
  • Faranak Sahraii, Ahmad Rezvanfar *, Farzaneh Menatian Pages 57-71

    The purpose of this research was to Analysis of Affective Factors on the Knowledge of new Technologies among Grapes Growers in Aywangharb, Ilam province. The study is a descriptive-correlational, survey research. The study population were Grapes Growers in Aywangharb, ilam province, were 95 people, which were selected through "proportionate stratified random sampling" technique (the sample size was determined using Cochran’s formula of 60 people). Data Collecting was done by questionnaire. Content validity of the questionnaire was verified by a panel of experts and professors of agricultural extension and education. Cronbach's alpha coefficient was used to determine the validity of the questionnaires and its value was higher than 0.8. Findings in the study indicate that a majority of the Grapes Growers were on medium level of knowledge of grape’s new technologies. The results showed that there was a significant positive correlation between Grapes Growers knowledge of new technologies grapes and information sources and communication channels rate of use, amount Land, profits, number of households, average production, type of gardening system and History of gardening activity. Also the regression analysis showed that rate of access to extension services and Profit from hectare explained 38/6% variance of knowledge of new technologies grapes.

    Keywords: New Technologies, Grapes Growers Knowledge, Aywangharb Township
  • Hossein Daneshmehr *, Bahram Nasrollahizadeh Pages 73-93
    This research aims to investigate the underdeveloped areas in the agricultural sector of Kurdistan province, employing the theoretical frameworks of economic-social underdevelopment, local development, and grounded theory. The primary objective is to propose solutions to activate key sectors of the province's development and overcome existing obstacles. The research methodology utilizes grounded theory, with data gathered through semi-structured interviews conducted with experts, elites, activists, and officials in the agricultural sector of Kurdistan province. Thematic analysis is employed to analyze the collected data. The findings reveal that Kurdistan province is characterized by underdevelopment in the agricultural domain, and the main achievement of this research is the development of a paradigmatic model illustrating the underdevelopment of agriculture in the province. According to this model, the underdevelopment of agriculture in Kurdistan province can be attributed to the interplay between traditional livelihood activities and modern practices, as well as the neglect of agricultural capacities in the province and a lack of coordination among development organizations. Factors contributing to underdevelopment in the agricultural sector include inheritance laws, land fragmentation, and traditional agricultural systems. Additionally, inadequate continuous training, limited access to training and promotional workshops, insufficient financial capacity of the private and public sectors for investment in the agricultural domain, stringent loan conditions, and a lack of participation and investment culture in the industrial sector, particularly in agricultural and processing industries, act as significant intervening factors in the underdevelopment process. The consequences of this situation encompass the neglect of agricultural product processing and branding industries in the province, the absence of a driving force for the sector's development, and the marginalization of agricultural capacities in the province's overall development process. To address these issues, the study recommends the adoption of substantive development policies and programs, focusing on enhancing production efficiency and diversifying agricultural products and activities.
    Keywords: Kurdistan Province, Underdevelopment, Local Development, Agriculture, Grounded Theory
  • Seyede Somaye Bathaiy, Mohammad Chizari *, Hasaan Sadighi Pages 95-112

    The present study investigates the role of demographic-personal factors and livelihood capitals on the evolution of farmers' resilience to climate change in the Ghezel Ozan River basin located in Zanjan Province. For this purpose, a survey method was used. The statistical population of the study was 36281 farmers living in the studied area. Using Morgan and Krejcie's random sampling table and stratified random sampling method with proportional allocation, 384 farmers were selected as the statistical sample. The data collection tool was a researcher-made questionnaire the reliability of which was determined by Cronbach's alpha method. Cronbach's alpha coefficient was 0.705-0.865, which reflects the optimal reliability of the questionnaire. The step by step diagnostic analysis technique was used for data analysis. The results of the diagnostic analysis showed that the variables of human capital, the years of agricultural work experience, economic capital, physical capital and finally, the social capital are influential on categorizing the farmers in terms of their climate change resilience. Generally, it can be said that the prediction accuracy of the model is about 67.2%. For future studies, it is suggested to consider the impact of external factors such as government policies, mass media and market-driven institutional and cognitive factors.

    Keywords: Resilience To Climate Change, Livelihood Capitals, Personal-Demographic Factors, Discriminant Analysis, Ghezel Ozan River, Zanjan Province
  • Siavash Noori, Mehrdad Niknami *, Mohammadsadegh Sabouri Pages 113-129

    Iran ranks fifth in apple production in the world, and Damavand apple has good production in this regard, but this product does not have a suitable brand in national and international markets. The purpose of this research was to analyze the branding challenges of Sib Damavand: through the application of foundational data theory. The research method was qualitative and it was based on the data theory. The statistical population were specialists and experts in the field of branding agricultural products, who were selected using the purposeful sampling method and the snowball technique. Sampling continued until theoretical saturation was reached and finally 15 people were selected as a sample. The data was collected through semi-structured interviews. For data coding, maxqda12 software was used to validate the results using the Lincoln and Goba evaluation method. Retest reliability (consistency index) and intrasubject agreement method (reproducibility index) were validation methods. The results showed; Retest reliability index is 79% and intra-subject agreement is 76%. Based on this, a foundational theory of the challenges of Damavand apple branding was drawn. The central phenomenon of Damavand apple branding challenges and causal conditions (expectations and experience of customers, international competition, attitude and knowledge of farmers, abuse of product names, sales and marketing issues) and strategies (branding knowledge, strengthening organizations, Incentives and drivers, government and agricultural jihad role), background conditions (Ability to produce products with high quality and quantity, skilled manpower, knowledge and communication and access to the market), intervening conditions (brand cost, market monopoly, export, research and development) and finally cause Creating consequences (more sales and higher prices, development of exports, increase in income and development of the agricultural sector of the city) were drawn.Key words: Branding, Damavand apple, grounded theory, competition, export.

    Keywords: Branding, Competition, Damavand’S Apple, Export, Foundation Data Theory
  • Zohreh Motamedi Nia, Seyyed Hamid Movahed Mohammadi *, Amir Alambaigi, Hossein Mahdizadeh Pages 131-148
    The present research was conducted with the purpose of content analysis of the elements of Isenberg’s model of an entrepreneurial ecosystem in the context of agricultural higher education system. This study was led with an inductive approach, using a qualitative content analysis method. This study with using purposive sampling, startup activists were analyzed in two sections of private and public sector. The MAXQDA12 software was used to manage and analyze data. First, the semantic units were extracted from the interview transcripts. Then these units were categorized according to their common themes. And finally, based on their correlations, the categories were put into seperate classifications called “themes”. According to the findings, the subcomponent of “alignment of universities with the ecosystem” from the component of human capital, the subcomponent of “access to various financial resources” from the component of financial capital, the subcomponent of “market access” from the component of market, the subcomponents of “entrepreneurial attitude” and “entrepreneurship culture” from the component of culture, the subcomponent of “providing infrastructure” from the component of support, and the subcomponent of “legislation” from the component of policy were found to be of the highest level of importance. Moreover, the components of policy and human capital were found to have the first and second priorities respectively, followed by the components of culture, support, market and financial resources which came after considering the level of importance. In the other words, governments, through legislation, and universities, through educational capacities, have the main roles in the development of ecosystem and consequently, the development of the country's entrepreneurship.
    Keywords: Content Analysis, Entrepreneurial Ecosystem, Isenberg’ Model, Agricultural Higher Education, Activists Of Startup
  • Saeid Yazdani *, Shahrouz Khorami, Habibollah Salami, Iraj Saleh Pages 149-167

    One of the factors influencing product performance is dust storms. Accordingly, it has been attempted to evaluate the economic assessment of dust storm damage on the performance of agricultural products in Khuzestan province, the effective factors and the amount of tendency to pay using the conditional valuation method were calculated, up to the extent and role of any effective factor. Be determined on the likelihood of a willingness to pay. Finally, using estimated models, approximate damage was determined for various agricultural groups. Information about the variables of the research was completed by referring to cities and different seasons in Khuzestan province and for 1397-98 from farmers who had independent incomes. To determine the sample, Michael and Carson formula (1989) was used, with a sample of 372 subjects. Sampling was used by cluster sampling method. To calculate the total damage of the dust, first, using the results of the Logit model, the tendency to pay monthly people was obtained to improve damage. Then the tendency to pay annually of each farmers and the entire province was calculated.The results of the conditional valuation method were obtained as approximate damage of different groups of products, which had the highest and garden products with 330250 rials with 330250 rials, and the rest of the products included vegetables with 583200, cereals with 534400, legumes with 483520, forage with 353240, rials, the tendency to pay for a month. Also, the amount of damage to cereal, finance, vegetables, legumes, forage and garden was obtained 6412, 7395, 6998, 5802, 4238 and 3963 thousand rials per year for each exploitation, and ultimately estimated damages for the entire province for the groups of products Grain, grain, vegetables, legumes, forage and garden respectively 387, 384, 275, 127, 126 and 98 billion rials.In total, total damage was estimated to be 1397 billion annual rials for the entire province, compared with the value of agricultural production for 1396, as much as 1.2%, and it can be said that the amount of damage is a significant amount that requires control of control policies to control dust storms Appropriate international and domestic necessary.

    Keywords: Dust Damage, Khuzestan, Agricultural Product Groups, Logit Model