فهرست مطالب

دامپزشکی ایران - سال بیستم شماره 82 (بهار 1403)

فصلنامه دامپزشکی ایران
سال بیستم شماره 82 (بهار 1403)

  • تاریخ انتشار: 1403/03/21
  • تعداد عناوین: 12
|
  • شیرین آل گودرزی، سیده میثاق جلالی*، میثم مکی، محمدرحیم حاجی حاجیکلایی صفحات 5-12

    هدف از این تحقیق بررسی وضعیت سرمی ویتامین D در میش های کبوده شیراز در مراحل مختلف تولیدمثلی از جمله جفت گیری، آبستنی و اوایل شیردهی بود.  از تعداد 60 راس میش سالم در سه مرحله نمونه برداری شد.  مرحله اول در زمان جفت گیری، مرحله دوم در اواخر بارداری و مرحله سوم بعد از زایمان بود.  نمونه ها از نظر سطوح 25 هیدروکسی ویتامینD  مورد بررسی قرار گرفتند.  در هنگام زایمان، چند قلوزایی، وزن بره ها و میزان سقط ثبت شد.  نتایج نشان داد که میانگین سطوح سرمی ویتامین D در مرحله سوم نمونه برداری (ابتدای شیردهی) نسبت به مرحله اول (جفت گیری) و مرحله دوم (آبستنی) به طور معنی داری بیش تر بود، با این حال، تفاوت معنی داری در سطوح ویتامین D در بین گروه های غیر آبستن، تک قلو و دوقلو در هیچ یک از مراحل نمونه گیری مشاهده نشد.  سطح ویتامین D در میش های کبوده شیراز در ابتدای شیردهی بالاتر بود.  علاوه بر این، با افزایش تعداد زایش، ویتامین D سرم در میش های آبستن اندکی کاهش یافت.  در مجموع، یافته ها نشان می دهد که حفظ سطح کافی ویتامین D ممکن است در سلامت باروری در گوسفند نقش داشته باشد، زیرا به نظر می رسد بین سطوح ویتامین D و باروری همبستگی وجود دارد.

    کلیدواژگان: ویتامین D، میش، آبستنی، نژاد کبوده شیراز
  • علی عامری، شیما حسینی فر*، محمدرضا تابنده، زهرا سلیمانی، سید رضا فاطمی طباطبایی صفحات 13-23

    سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) یکی از مهم ترین اختلالات غدد درون ریز است که حدود 5 تا 10 درصد از زنان در سنین باروری را تحت تاثیر قرار می دهد.  بتائین یک پپتید فعال زیستی است که دارای فعالیت ضد التهابی است.  مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات بتائین بر شاخص های مقاومت به انسولین و نشان گرهای سایتوکین های التهابی و تغییرات بافت شناسی در تخمدان موش صحرایی با PCOS تجربی انجام شد.  این مطالعه تجربی روی 48 سر موش صحرایی ماده بالغ نژاد ویستار (200-170 گرم) انجام شد.  سندرم تخمدان پلی کیستیک با تجویز تستوسترون انانتات (1 میلی گرم/100 گرم در روز در طی 35 روز) القا گردید.  موش های PCOS با بتائین (1 درصد در آب آشامیدنی) به مدت 30 روز تحت درمان قرار گرفتند.  در پایان دوره آزمایشی، نشان گرهای مقاومت به انسولین (غلظت انسولین و گلوکز سرم، ارزیابی مدل هموستاز مقاومت به انسولین پایه (HOMA-IR)، استرادیول (E2)، پروژسترون (P4) سرم و سایتوکاین های التهابی اندازه گیری شد.  تخمدان ها نیز برای مطالعه بافت شناسی پردازش شدند.  القای PCOS منجر به مقاومت به انسولین، اختلال در تولید E2 و P4 و افزایش سطح TNF-α، IL-1β بافتی شد، همچنین افزایش قابل توجهی در کیست های تخمدان و فولیکول های آترتیک به همراه داشت.  کاهش جسم زرد اولیه در بافت تخمدان گروه های PCOS مشاهده شد.  درمان با بتائین، سیتوکین های التهابی را کاهش داده و تولید استروئیدها را در موش های PCOS بهبود بخشید.  بتائین همچنین با کاهش فولیکول های آترتیک و کیستیک، فولیکولوژنز طبیعی را بازیابی کرد.  یافته های این پژوهش نشان داد که بتائین در موش های PCOS با بهبود فولیکولوژنز و سرکوب التهاب در تخمدان می تواند اثرات سودمندی را اعمال کند.

    کلیدواژگان: سندرم تخمدان پلی کیستیک، تخمدان، بتایین، فولیکولوژنز، التهاب
  • آرزو بنائی، رضا رنجبر*، محمود خاکساری مهابادی، محمدرضا تابنده، جواد جمشیدیان صفحات 24-34

    والپروات سدیم به عنوان یک داروی ضد صرع متداول به وسیله تولید گونه های فعال اکسیژن (ROS) اثرات تراتوژنیک را روی دستگاه اسکلتی دارد.  عصاره گیاه کهورک به عنوان یک آنتی اکسیدان طبیعی فعالیت های فیزیولوژیک متعددی دارد و احتمال دارد که اثرات جانبی تراتوژنیک والپروات سدیم در طول بارداری را بهبود دهد.  مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش ضد تراتوژنیک احتمالی عصاره کهورک و ویتامین E بر اختلالات اسکلتی ناشی از والپروات سدیم در جنین موش صحرایی انجام شد.  در این پژوهش تعداد 30 سر موش صحرایی ماده بالغ به شش گروه شامل کنترل، والپروات سدیم (mg/kg 400)، والپرویک اسید+ ویتامین E (mg/kg100) سه دوز کهورک (mg/kg 50 ، 100 و 150) همراه با والپروات سدیم تقسیم شدند.  به ازای هر 3 موش ماده یک موش نر برای جفت گیری قرار داده شد.  موش ها والپروات سدیم، عصاره کهورک و ویتامین E را به صورت تزریق درون صفاقی در روزهای هشتم و نهم بارداری دریافت کردند.  حیوانات در روز بیستم بارداری بی هوش و لاپاراتومی شدند.  اختلالات استخوانی با استفاده از رنگ آمیزی با آلیزارین قرمز و آلسین آبی بررسی شدند.  بیان ژن های Runx2 و BMP2 با استفاده از تکنیک Realtime-PCR در استخوان های اندام تحتانی اندازه گیری شد.  نتایج نشان داد که والپروات سدیم اثرات تراتوژنیک معنی داری از قبیل کاهش وزن حیوانات، کاهش CRL و اختلالات اسکلتی مختلفی را باعث می شود.  همچنین والپروات سدیم موجب کاهش بیان mRNA Runx2 و BMP2 شد.  تزریق عصاره کهورک (به ویژه mg/kg 100) وزن، شاخص CRL و بیان Runx2 و BMP2 را افزایش و اختلالات اسکلتی را به طور معنی داری کاهش داد.  تزریق ویتامین E، وزن، شاخص CRL و بیان mRNA Runx2 و BMP2 را نسبت به گروه والپروئیک اسید به طور معنی داری افزایش و اختلالات اسکلتی ناشی از والپروئیک اسید را کاهش داد.  نتایج کلی این پژوهش نشان داد که عصاره کهورک، اختلالات اسکلتی و کاهش بیان ژن های Runx2 و BMP2 ناشی از والپروات سدیم را در جنین های موش صحرایی بهبود می دهد.

    کلیدواژگان: والپروات سدیم، اختلالات اسکلتی، کهورک، ناهنجاری زایی، RUNX2، BMP2
  • زهرا قشنگ میرزاوند، مرتضی چاجی* صفحات 35-42

    آزمایش حاضر با هدف تعیین ترکیب شیمیایی و قابلیت هضم و تخمیر گیاه آلترنانترا سیسیلیس قرمز و مقایسه ارزش تغذیه ای آن با یونجه به صورت انفرادی یا در قالب جیره های بره های پرواری انجام شد.  چهار تیمار آزمایشی شامل 1- شاهد (فاقد آلترنانترا سیسیلیس)، 2- جیره حاوی 3 درصد (20 درصد جایگزینی با یونجه)، 3- 6 درصد (40 درصد جایگزینی با یونجه) و 4- 9 درصد (60 درصد جایگزینی با یونجه) آلترنانترا سیسیلیس بود.  قابلیت هضم و تخمیر نمونه های آزمایشی با روش تولید گاز و آزمایش هضم دومرحله ای سنجش شد.  قرابت زیادی از نظر ترکیب شیمیایی بین آلترنانترا سیسیلیس با یونجه وجود داشت.  افزودن گیاه آلترنانترا سیسیلیس به جیره بره های پرواری باعث افزایش معنی دار مقدار ماده آلی واقعا تجزیه شده، انرژی قابل متابولیسم، انرژی خالص شیردهی و قابلیت هضم ظاهری ماده آلی شد؛ به طوری که این شاخصه ها در تیمار حاوی 9 درصد گیاه آلترنانترا سیسیلیس بیش ترین مقدار بودند.  از طرفی، با استفاده از گیاه آلترنانترا سیسیلیس در جیره قابلیت هضم ماده خشک تمایل به افزایش نشان داد.  مقدار تولید توده زنده میکروبی، بازده تولید توده زنده میکروبی تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفتند.  قیمت جیره های حاوی گیاه آلترنانترا سیسیلیس ارزان تر از جیره شاهد بود.  بنابراین می توان بیان کرد که ارزش تغذیه ای گیاه آلترنانترا سیسیلیس با علوفه یونجه قابل مقایسه است و می توان آن را تا 60 درصد با یونجه در جیره بره های پرواری جایگزین کرد.  انجام آزمایش های دامی نیز توصیه می شود.

    کلیدواژگان: آلترنانترا سیسیلیس، علوفه یونجه، قابلیت هضم، نشخوارکنندگان
  • مه آرا حسین آبادی، زهره عبدالملکی*، سیده پرستو یاسینی صفحات 43-55

    انفارکتوس میوکارد (MI) در سال های اخیر به دلیل افزایش سن و همچنین تغییر سبک زندگی در جمعیت افزایش یافته است.  در دهه های اخیر، شاخه پزشکی بازساختی برای ارائه روش های مدرن و کارآمد برای درمان بیماران MI مورد توجه قرار گرفته است.  مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر داربست آئورت بدون سلول (AAS) بر سلول قلبی دچار MI برای شناسایی پتانسیل درمانی این ماده طبیعی برای بیماران MI انجام شد.  این مطالعه در پنج مرحله اصلی انجام شد:  تهیه مدل حیوانی MI، تهیه سلول های MI، کشت سلول های MI حیوانی بر روی AAS، ارزیابی زنده مانی سلول (آزمون MTT) و همچنین فعالیت های آنتی اکسیدانی و کاتالیزوری (سنجش ROS، TAC، SOD، GPX و CAT) و مطالعه مولکولی بر روی عوامل آپوپتوز و ضد آپوپتوز به روش qRT-PCR انجام شد.  AAS به طور مثبتی بر میزان زنده ماندن سلول های MI تاثیرگذار بود، همچنین سطوح GPX و SOD به دلیل کشت روی AAS به طور معنی داری در سلول های MI افزایش یافت.  آزمون  RT-PCR کاهش سطح بیان ژن های Cox8 و Caspase3 را در سلول های MI که روی AAS کشت شده بودند، نشان داد.  در حالی که افزایش سطح بیان miR-24  در سلول های MI در نتیجه کشت بر روی AAS مشاهده شد.  نتایج مطالعه ما بیان کرد که داربست آئورت بدون سلول می تواند به طور فزاینده ای فعالیت های کاتالیزوری و آنتی اکسیدانی سلولی و همچنین زنده مانی سلولی کاردیومیوسیت ها را پس از انفارکتوس میوکارد، کنترل کند که نشان از پتانسیل چنین مواد زیستی طبیعی برای بازسازی بافت قلب است.  با این حال، برای رسیدن به نتایج مطلوب و کاربرد درمانی ایده آل، مطالعات بیشتری مورد نیاز است.

    کلیدواژگان: انفارکتوس میوکارد، طب احیا کننده، داربست آئورت بدون سلول، فعالیت آنتی اکسیدانی
  • طاهره محمدآبادی*، مریم هرسینی، حسین معتمدی، محسن ساری، اسدالله تیموری یانسری صفحات 56-67

    محصولات فرعی کشاورزی اغلب برای تغذیه دام استفاده می شوند، اما بیش تر ارزش غذایی پایینی دارند.  این مطالعه به منظور بهبود ارزش تغذیه ای کاه گندم با استفاده از باکتری های سلولولیتیک جدا شده از دستگاه گوارش شتر تک کوهانه انجام شد.  مایع شکمبه از چهار شتر دارای فیستولای شکمبه ای جمع آوری شد.  باکتری های تجزیه کننده سلولز با استفاده از محیط اصلاح شده با کربوکسی متیل سلولز (CMC) جداسازی شدند.  فعالیت کربوکسی متیل سلولاز (CMCase) با اندازه گیری آزادسازی قندهای احیاکننده تعیین شد.  pH و دمای بهینه برای رشد و فعالیت CMCase جدایه ها تعیین شد.  سه جدایه (SH13، SH2 و SH22) حداکثر ظرفیت هیدرولیز را نشان دادند و برای بررسی بیشتر انتخاب شدند.  تجزیه و تحلیل توالی ژن 16S rRNA این جدایه ها نشان داد که جدایه ها به ترتیب 99، 94 و 98 درصد شباهت با اشریشیا کلی، انتروباکتریاسه و اشریشیا کلی داشتند.  کاه گندم با باکتری های جدا شده در محیط مایع به مدت 6 هفته انکوبه شد.  نتایج نشان داد که تلقیح با ایزوله های SH22 منجر به بیش ترین ناپدید شدن ماده خشک و محتوای پروتئین خام و کم ترین مقدار فیبر نامحلول در شوینده خنثی (NDF)، iNDF و فیبر نامحلول در شوینده اسیدی (ADF) شد.  تیمار با ایزوله SH13 بیش ترین قابلیت هضم NDF و ADF را داشت و تیمار با SH2 دارای بالاترین ماده آلی تجزیه شده واقعی (TDOM) و فاکتور بخش بندی (PF) بود.  داده های ما نشان می دهد که شاید باکتری های جدا شده از دستگاه گوارش شتر بتوانند قابلیت هضم و ارزش غذایی کاه گندم را افزایش دهند.

    کلیدواژگان: شتر، باکتری سلولولیتیک، قابلیت هضم، کاه گندم
  • تکاور محمدیان*، عبدالرحمان کاظمی حسنوند، مهرزاد مصباح، محمدرضا تابنده صفحات 68-79

    سین بیوتیک ها ترکیبی از مکمل های پری بیوتیک و پروبیوتیک هستند و یکی از متداول ترین افزودنی های خوراکی در آبزی پروری محسوب می شوند.  دو سویه باکتری درون زاد جدا شده از ماهی شیربت به نام های لاکتوباسیلوس پلنتاروم و لاکتوباسیلوس پنتوسئوس در این مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفتند و اثرات این باکتری ها را بر روی عملکرد رشد و فعالیت آنزیم های گوارشی  ستگاه گوارش ماهی قزل آلای رنگین کمان مورد بررسی قرار گرفت.  این آزمایش به صورت کاملا تصادفی در 8 تیمار  طراحی شد.  1- غذای بدون مکمل یا غذای پایه، 2- غذای حاوی 108CFU/gr لاکتوباسیلوس پلنتاروم، 3- لاکتوباسیلوس پنتوسئوس 108CFU/gr ، 4- لاکتوباسیلوس پلنتاروم و لاکتوباسیلوس پنتوسئوس به نسبت مساوی، 5- لاکتوباسیلوس پلنتاروم و لاکتوباسیلوس پنتوسئوس به نسبت مساوی و یک درصد بتاگلوکان در هر گرم خوراک، 6- لاکتوباسیلوس پلنتاروم و یک درصد بتاگلوکان در هر گرم خوراک، 7- لاکتوباسیلوس پنتوسئوس و یک درصد بتاگلوکان در هر گرم خوراک، 8- حاوی یک درصد بتاگلوکان در هر گرم خوراک. برای هر تیمار 60  قطعه بچه ماهی قزل آلا به وزن 2±15 در مخازن 300 لیتری تقسیم بندی شد و به مدت 60 روز مورد پرورش قرار گرفتند.  اختلاف میانگین وزنی در ابتدا و انتهای آزمایش بررسی شد.  بعد از 60 روز نتایج نشان داد ماهیانی که با ترکیب دو پروبیوتیک به نسبت مساوی به همراه بتاگلوکان و همچنین پلنتاروم به تنهایی تغذیه شده بودند، بهترین عملکرد رشد را دارا بودند.  اما در پایان آزمایش  فعالیت آنزیم گوارشی مانند آلکالین فسفاتاز، کیموتریپسین و آلفاآمیلاز همسو با عملکرد رشد در تیمارهای تغذیه شده با پلنتاروم به تنهایی و ترکیب دو پروبیوتیک به نسبت مساوی به همراه بتاگلوکان بود اما میزان فعالیت تریپسین، لیپاز و پروتئاز در گروه پلنتاروم به همراه پنتوسئوس بیش ترین بود در حالی که این گروه کم ترین عملکرد رشد را به خود اختصاص داده بود.  این نتایج نشان داد که ترکیب باکتری های درون زاد مانند پلنتاروم و پنتوسئوس و به همراه پری بیوتیک بتاگلوکان دارای پتانسیل معنی داری از جهت افزایش کاربرد غذایی، و فعالیت آنزیم های گوارشی در بچه ماهیان قزل آلای رنگین کمان بودند هرچند برای تعیین مکمل مناسب برای این گونه تجاری ارزشمند، نیاز به تحقیق بیش تری است.

    کلیدواژگان: باکتری های پروبیوتیک، سینبوتیک، قزل آلای رنگین کمان، آنزیم های گوارشی، عملکرد رشد
  • کورس رادخواه*، رحیم پیغان، مجتبی علیشاهی، محمدرضا تابنده، محمد خسروی صفحات 80-92

    رژیم غذایی غنی شده از پروبیوتیک لاکتوباسیلوس می توانند پاسخ ایمنی میزبان را تعدیل کنند.  در این مطالعه، بررسی نمودیم که آیا سه گونه Lactobacillus plantarum، L. bulgaricus و L. rhamnosus دو آنتی ژن اختصاصی سلول T را تنظیم کرده و اثر محافظتی را هنگام تجویز با استرپتوکوکوس آگالاکتیه کشته شده با فرمالین در تیلاپیای نیل اعمال می کنند.  برای این منظور، در مجموع 180 ماهی تیلاپیای نیل (میانگین وزن بدن 22 ± 8/45 گرم) به طور تصادفی به 6 گروه آزمایشی تقسیم شدند، یعنی: یک گروه کنترل (گروه درمان نشده)، و پنج گروه واکسینه شامل: واکسینه شده با سلول های کشته شده با فرمالین (FKC) ،  FKC + ادجوانت، FKC+  L. plantarum، FKC+ L. bulgaricus و FKC+L. rhamnosus. همه گروه ها با غذای پلت معمولی تجاری و سه گروه با غذای پلت اسپری شده با سه لاکتوباسیل فوق تغذیه شدند.  نتایج نشان داد که میزان بقا در گروه های واکسینه شده با سلول کشته شده با فرمالین FKC)) همراه با تجویز خوراکی لاکتوباسیل ها از 70 درصد تا 75 درصد بود.  میزان حفاظت در گروه کنترل 3/31 درصد بود که نشان دهنده تفاوت معنی داری با سایر گروه های آزمایشی بود.  در این تحقیق بیان ژن CD4 و CD8 که دارای عملکردهای اساسی در پاسخ ایمنی هستند با استفاده از qRT-PCR در کلیه قدامی، پوست و طحال اندازه گیری و به صورت fold change گزارش شد.  تحلیل نتایج fold change مطالعه (میانگین ± انحراف معیار) CD4 و CD8 به ترتیب در روزهای 30 و 60 پس از ایمن سازی (dpi) در همه گروه های پروبیوتیکی نسبت به گروه FKC افزایش نشان داده است که در دو گروه از سه گروه پروبیوتیکی افزایش ها در سطح P<0.05 معنی داری بوده اند.  این امر نشان دهنده افزایش بیان ژن های وابسته به پاسخ ایمنی در گروه های پروبیوتیکی نسبت به گروه FKC است.  نتایج این مطالعه نشان داد که Fold change در واکسیناسیون با FKC همراه با رژیم های غذایی غنی شده با لاکتوباسیلوس ها، بیان CD4 و CD8 را افزایش داد که می تواند نشان دهنده محافظت بالاتر در برابر استرپتوکوکوس آگالاکتیه در مقایسه با واکسیناسیون FKC به تنهایی باشد، مشابه نتایجی که در گروه FKC همراه با ادجوانت مشاهده شد.

    کلیدواژگان: واکسن، استرپتوکوکوس آگالاکتیه، لاکتوباسیلوس، CD4، CD8
  • افشین رئوفی*، امیر قشقایی، آرمان شکری صفحات 93-96

    پاسخ تهدید و رفلکس مردمک به نور به عنوان بخشی از معاینات عصبی و چشمی در دام ها استفاده می شوند.  این مطالعه برای بررسی پاسخ تهدید و رفلکس مردمک به نور در گوساله های بومی انجام گرفت که پس از تولد از مادران خود جدا نشده بودند و به صورت سنتی پرورش داده می شدند.  30 گوساله بومی سالم وارد مطالعه شدند.  پاسخ تهدید با نزدیک کردن دست به صورت تهدیدآمیز و بدون تماس با چشم و صورت دام ارزیابی شد.  رفلکس نوری مردمک با تاباندن نور به چشم ها و مشاهده تنگ شدن مردمک در چشم همان سمت تابش نور تست شد.  گوساله ها از زمان تولد تا زمان ایجاد کامل پاسخ تهدید و رفلکس مردمک به نور مورد تست قرار گرفتند.  رفلکس مردمک به نور در همه گوساله ها در نخستین تست انجام گرفته پس از تولد مثبت بود.  پاسخ تهدید در سن 3 تا 6 روز ایجاد شد و این پاسخ در گوساله های نر نسبت به گوساله های ماده زودتر ایجاد شد.  بر اساس مطالعه قبلی، تا زمانی که گوساله ها در جایگاه انفرادی نگهداری می شوند، پاسخ تهدیدی در آن ها منفی است اما تحقیق حاضر نشان داد که این پاسخ در گوساله هایی که به صورت سنتی (همراه مادر در جایگاه مشترک) نگهداری می شوند در روز 6 بعد از تولد مثبت می شود.

    کلیدواژگان: گوساله، نوزاد، چشم، پاسخ تهدید، رفلکس مردمک به نور
  • بهنام روزبهان، ناصر شمس اسفندآبادی*، علی کدیور، اعظم مختاری، نجمه داودیان صفحات 97-108

    مشخص شده است که بین شدت ورم پستان و فاکتورهای حدت تولید شده توسط باکتری رابطه مستقیم وجود دارد.  شناسایی فاکتورهای حدت برای طراحی واکسن های مناسب جهت پیش گیری از ورم پستان لازم است.  مطالعه حاضر با هدف شناسایی مولکولی عوامل حدت منتخب جدایه های بومی استافیلوکوکوس اورئوس دخیل در ورم پستان گاو در استان چهارمحال و بختیاری انجام گرفت.  تعداد 180 نمونه شیر از گاوهای مبتلا به ورم پستان بالینی (37 نمونه، 6/20 درصد) و تحت بالینی (143 نمونه، 4/76 درصد) از 8 گاوداری شیری نیمه صنعتی استان چهارمحال و بختیاری- ایران جمع آوری شد.  پس از کشت و خالص سازی، تست های کوگولاز، کاتالاز و اکسیداز انجام شد.  استخراج DNA از کلنی های مشکوک به استافیلوکوکوس اورئوس انجام شد.  تایید نهایی با استفاده از آزمون PCR بر روی ژن اختصاصی 23S rRNA باکتری انجام گرفت.  از مجموع از 180 نمونه اخذ شده، تعداد 31 نمونه (22/17 درصد) با استفاده از آزمایش PCR از نظر استافیلوکوکوس اورئوس مثبت تشخیص داده شدند.  از این تعداد 2 مورد مربوط به ورم پستان های بالینی و 29 مورد مربوط به ورم پستان های تحت بالینی بودند.  بیش ترین فراوانی ژن های حدت مربوط به ژن Coa (32/90 درصد) بود و سپس به ترتیب ClfB (9/87 درصد)، LukD و fnbB  (64/80 درصد)، LukE (41/77 درصد)،  fnbA (19/74 درصد)، Hla (38/48 درصد).  کم ترین فراوانی مربوط به ژن Hlb (16/45 درصد) بود.  بر اساس نتایج به دست آمده در مطالعه حاضر، شناسایی فاکتورهای حدت استافیلوکوکوس اورئوس پتانسیل استفاده در برنامه های تولید واکسن جهت پیش گیری از ورم پستان را دارد.

    کلیدواژگان: ورم پستان، استافیلوکوکوس اورئوس، فاکتورهای حدت
  • فاطمه ثعلبی*، محمد نعمتی، مهسا لاری بقال صفحات 109-120

    عقرب Androctinus crassicauda یکی از اعضای خانواده بوتیده است که سم عصبی آن برای انسان کشنده است.  آنزیم ها اجزای فراوان زهر حیوانی هستند که در ایجاد علائم موضعی و سیستمیک ناشی از مسمومیت نقش دارند.  زهر این عقرب حاوی آنزیم های پاتولوژیک مختلفی است که از بین آن ها، مطالعات اثرات سمی آنزیم های هیالورونیداز و فسفولیپاز A2 زهر را گزارش کرده اند.  این مطالعه با هدف اندازه گیری فعالیت آنزیم های هیالورونیداز و فسفولیپاز A2 زهر عقرب A. crassicauda و فراکسیون های آن انجام شد.  برای این منظور، سم عقرب A. crassicauda جمع آوری و لیوفیلیز شد.  اجزای کل زهر روی یک ستون فیلتراسیون ژل (Sephadex G-50) جدا شدند.  سپس غلظت پروتئین، فعالیت هیالورونیداز و فسفولیپاز A2 زهر خام و فراکسیون آن تعیین شد.  فیلتراسیون ژل روی Sephadex G-50 و الکتروفورز SDS-PAGE سم خام A. crassicauda به ترتیب چهار فرکشن پروتئینی و 15 باند پروتئینی با اکثریت جرم های مولکولی بین 0/10 تا 0/15 کیلو دالتون را نشان دادند.  مایع رویی به دست آمده از شفاف سازی زهر خام، محتوای پروتئین 80/71 درصد، فعالیت آنزیم هیالورونیداز بالا (40/92 درصد) و فعالیت آنزیم PLA2 پایین (1/2 ± 302 میلی گرم در واحد) را نشان داد.  فراکسیون 1 بیشترین فعالیت هیالورونیداز و فسفولیپاز A2 را نشان داد.  ما دریافتیم که pH 5، pH بهینه برای فعالیت آنزیم هیالورونیداز است و فعالیت آنزیم فسفولیپاز A2 با افزایش زمان انکوباسیون افزایش می یابد.  در نتیجه، فعالیت آنزیم های هیالورونیداز و فسفولیپاز A2 در سم A. crassicauda یافت شد و کروماتوگرافی فیلتراسیون ژل این آنزیم ها را در فرکشن 1 جدا کرد.  چنین اطلاعاتی هم برای پیش بینی فعالیت بیولوژیکی اجزای زهر مهم است و هم برای توسعه پادزهرهای موثر مفید است.

    کلیدواژگان: Androctinus Crassicauda، هیالورونیداز، فسفولیپاز A2، کروماتوگرافی ژل فیلتراسیون، کروماتوگرافی SDS-PAGE
  • بهاره سلیمانی، علی رضا قدردان مشهدی*، محمدرحیم حاجی حاجیکلایی، مسعود قربانپور، محمد راضی جلالی، رحیم چینی پرداز صفحات 121-132

    ازدیاد حساسیت به نیش حشرات یک درماتیت راجعه و مزمن اسب است که عمدتا به واسطه واکنش آلرژیک به نیش گونه های جنس کولیکوئیدس ایجاد شده و لذا در مناطقی که امکان رشد این حشرات وجود دارد، شانس مواجهه با بیماری نیز افزایش می یابد.  شرایطی که در استان عمدتا گرم و مرطوب خوزستان (واقع در جنوب غربی ایران) وجود داشته و باعث می شود که دامپزشکان به فراوانی با اسبان واجد نشانه IBH مواجه گردند.  هدف از تحقیق حاضر، ارزیابی فراوانی ازدیاد حساسیت به نیش حشرات در بین اسبان این استان بوده است.  این مطالعه روی 255 راس اسب نژاد عرب نگهداری شده در 21 واحد اسبداری واقع در 6 شهرستان این استان به انجام رسید.  اسبان تحت بررسی، از نظر داشتن یا نداشتن ضایعات پوستی معاینه گردیده، وجود ضایعات جلدی، همراه با مشخصات فردی دام در فرم های مربوطه به ثبت می رسید.  نمونه های سرم تهیه شده (32 راس اسب سالم و 61 راس اسب واجد ضایعات) از نظر میزان IgE تام با استفاده از آزمایش الایزا، بر اساس دستورالعمل شرکت سازنده کیت ارزیابی شدند.  نتایج نشان داد که از میان 255 راس اسب بررسی شده، 144 راس (5/56 درصد) واجد نشانه های بالینی IBH بودند.  همچنین ارزیابی های آماری مشخص ساخت که از بین فاکتورهای میزبانی (شامل سن، جنسیت، خط خونی، رنگ پوشش خارجی، امتیاز توده بدنی و نوع کاربری) و فاکتورهای مدیریتی و محیطی (شامل اندازه گله، نحوه مبارزه با حشرات، فاصله اسبداری تا منبع آب؛ فواصل جمع آوری مدفوع در اسبداری و موقعیت جغرافیایی محل نگهداری اسب)، تنها اندازه گله واجد تاثیر معنی دار در میزان ابتلا به IBH بوده است و در سایر موارد، ارتباط معنی داری بین میزان وقوع بیماری و فاکتور ارزیابی شده وجود نداشته است.  همچنین تنایج مشخص نمود مقدار IgE تام در دام های بیمار، بیشتر از اسبان سالم بوده است.  نتایج این بررسی نشان داد که ازدیاد حساسیت به نیش حشرات با فراوانی قابل توجهی در بین اسبان نگهداری شده در اسبداری های استان خوزستان وجود دارد.

    کلیدواژگان: ازدیاد حساسیت به نیش حشرات، الایزا، اسب، استان خوزستان
|
  • Shirin Alegoudarzi, Seyedeh Missagh Jalali *, Meysam Makki, Mohammadrahim Haji Hajikolaei Pages 5-12

    The aim of this research was to examine the serum vitamin D status in Gray Shirazi ewes during different reproductive stages, including mating, pregnancy, and early lactation. A total of 60 healthy ewes were sampled at three stages. The first stage was during mating, the second stage was in the late pregnancy, and the third stage was after delivery. The blood samples were analyzed for 25-hydroxy vitamin D levels. At delivery, multiple births, weight of lambs, and stillbirth rates were recorded. The results revealed that the mean serum vitamin D levels were significantly higher in the third stage of sampling (beginning of lactation) compared to the first stage (mating) and the second stage (pregnancy) (P=0.014 and P=0.017). However, there was no significant difference in vitamin D levels among the non-pregnant (the ewes that did not become pregnant after mating), singleton, and twin groups at any of the sampling stages. Vitamin D levels were highest at the beginning of lactation in gray shirazi ewes. Additionally, serum vitamin D was slightly decreased in pregnant ewes as the number of lambing increased. In total, the findings suggest that maintaining sufficient vitamin D levels may play a role in reproductive health in sheep, as there appears to be a correlation between vitamin D levels and fertility.

    Keywords: Vitamin D, Ewe, Pregnancy, Gray Shirazi Breed
  • Ali Ameri, Shima Hosseinifar *, Mohammadreza Tabandeh, Zahra Soleimani, Seyed Reza Fatemi Tabatabaei Pages 13-23

    Polycystic ovary syndrome (PCOS) is one of the most important endocrine disorders affecting about 5-10% of women in reproductive age. Betaine is a bioactive peptide that has an anti-inflammatory activity. The present study aimed to evaluate the effects of betaine on insulin resistance indices and inflammatory cytokines markers and histology alteration in rat ovary with experimental PCOS. This experimental study was performed on 48 female Wistar rats (170-200 g). PCOS was induced by administration of testosterone enanthate (1 mg/100g/day during 35 days). PCOS rats were treated with betaine (1% in drinking water) for 30 days. At the end of the experimental period, the insulin resistance markers (serum insulin and glucose concentrations the homeostasis model assessment of basal insulin resistance (HOMA-IR), serum estradiol (E2), progesterone (P4) and inflammatory cytokines were measured. The ovaries were also processed for histological study. PCOS induction resulted in insulin resistance, impaired E2, P4 production and elevation of tissue TNF-α, IL-1β levels. Moreover, a significant increase of ovarian cysts and atretic follicles and also a significant reduction in the early corpus luteum were observed in the ovarian tissue of the PCOS groups. Betaine treatment could reduce the inflammatory cytokines and improve steroid productions in PCOS rats. Betaine also restored normal Folliculogenesis by reducing atretic and cystic follicles. Our findings showed the beneficial effects of betaine in PCOS rats by improvement of folliculogenesis, suppression of inflammation in ovary.

    Keywords: Polycystic Ovary Syndrome, Ovary, Betaine, Folliculogenesis, Inflammation
  • Arezoo Banaei, Reza Ranjbar *, Mahmood Khaksary Mahabady, Mohammadreza Tabandeh, Javad Jamshidian Pages 24-34

    Sodium valproate (SV), as a common anti-epileptic drug, causes teratogenic effects on skeletal system by reactive oxygen species (ROS) generation. Herbal extract of Prosopis Farcta (PF), as a natural antioxidant necessary for many physiological activities, can probably ameliorate the teratogenic effects of SV during pregnancy. This study aimed to investigate the possible anti-teratogenic role of PF and Vitamin E (VE) on skeletal anomalies caused by SV in rat fetuses. Adult female rats (n=30) were categorized into 6 groups including control, SV (400 mg/kg), SV+VE (100mg/kg), and three doses of PF (50, 100, and 150 mg/kg) + SV. Each male rat mated with three adult female rats. The rats received SV, PF and VE at the 8th and 9th days of pregnancy by intraperitoneal injection. The animals were anesthetized and the laparotomy was applied at the 20th day of pregnancy. Skeletal abnormalities were analyzed using Alizarin red and Alcian blue staining. The expression of Runx2 and BMP2 genes was assessed using qPCRTM analysis in limbs bones. SV showed significant teratogenic effects including decrease in the rate of animal weight, Crown-rump length (CRL), various skeletal anomalies. The mRNA expression of Runx2 and BMP2 was also reduced in SV exposed animals. Administration of PF (especially 100mg/kg) in SV-exposed animals increased the weight of animals, CRL index, expression of Runx2 and BMP2, and reduced skeletal anomalies. The body weight, CRL index, Runx2 and BMP2 mRNA expression significantly increased, and skeletal anomalies decreased in VE group compared to the SV group. The results showed that PF could ameliorate the skeletal abnormalities and thus decreased osteogenic associated genes induced by SV in rat offsprings.

    Keywords: Sodium Valproate, Skeletal Anomaly, Prosopis Farcta, Teratogenicity, RUNX2, BMP2
  • Zahra Ghashang Mirzavand, Morteza Chaji * Pages 35-42

    The present experiment was conducted to determine the chemical composition, digestibility and fermentation of red Alternanthera sessilis and compare its nutritional value with alfalfa either individually or in the form of rations of fattened lamb diets. Four experimental treatments included 1: control (without Alternanthera sessilis), 2: ration containing 3% (20% alfalfa substitution), 3: 6% (40% alfalfa substitution) and 4: 9% (60% alfalfa substitution) Alternanthera sessilis. Digestibility and fermentation of experimental samples were measured by gas production and two-step digestion test. In terms of chemical composition, there was a great relationship between Alternanthera sessilis and alfalfa hay. Adding Alternanthera sessilis to feed of lambs significantly increased the amount of truly degraded organic matter, metabolizable energy, and apparent digestibility of organic matter, so that these parameters were highest in treatment containing 9% of Alternanthera sessilis plant. On the other hand, by using Alternanthera sessilis plant, dry matter digestibility tended to increased. The amount of microbial biomass production and microbial biomass production efficiency were not affected by experimental diets. Rations containing Alternanthera sessilis were cheaper than control diets. Therefore, it can be stated that the nutritional value of Alternanthera sessilis is comparable to alfalfa hay and can be replaced by alfalfa by up to 60% in the ration of fattening lambs. In vivo experiments are also suggested.

    Keywords: Alternanthera Sessilis, Alfalfa Hay, Digestibility, Ruminants
  • Mahara Hosseinabadi, Zohreh Abdolmaleki *, Seyedeh Parastoo Yasini Pages 43-55

    Myocardial infarction (MI) has increased in the recent years due to aging as well as lifestyle changes in the population. In the last decades, regenerative medicine has been considered to provide modern and efficient methods for MI patients' therapies. The current study was aimed at investigating the effect of acellular aortic scaffold (AAS) on MI cardiomyocytes to identify the therapeutic potential of this natural biomaterial for MI patients. The study was conducted in five main steps: Preparing MI animal model, preparing MI cells, culture of animal MI cell on AAS, assessment of cell viability (MTT assay) as well as antioxidant and catalytic activities (ROS, TAC, SOD, GPX, and CAT assays) and molecular study on apoptotic and anti-apoptotic factors (qRT-PCR). AAS positively affected the viability rate of MI cells and the GPX and SOD levels were significantly increased in MI cells due to the culture on AAS. The RT-PCR quantification showed a decrease in the levels of of Cox8 and Caspase3 expression genes levels in MI cells, cultured on AAS, while an increase in miR-24 expression level was observed in MI cells as a result of culture on AAS. We concluded that acellular aortic scaffold can positively control the catalytic and antioxidant activities, cellular hemostasis, and cell viability of cardiomyocytes after myocardial infarction, demonstrating the potential of such natural biomaterials for cardiac tissue reconstruction. However, to achieve favorable results and ideal therapeutic applications, further studies are required.

    Keywords: Myocardial Infarction, Regenerative Medicine, Acellular Aortic Scaffold, Antioxidant Activity
  • Tahereh Mohammadabadi *, Maryam Harsini, Hossein Motamedi, Mohsen Sari, Asadulah Teimori Yansari Pages 56-67

    Agricultural by-products are frequently used to feed livestock, but they often have low nutritional value. This study was conducted to improve nutritional value of wheat straw using cellulolytic bacteria isolated from the foregut of dromedary camel. Rumen fluid was collected from four fistulated camels. The cellulose-hydrolytic bacteria were isolated by using medium amended with carboxymethyl cellulose (CMC). The activity of carboxymethyl cellulase (CMCase) was determined by measuring the release of reducing sugars. The optimum pH and temperature for growth and CMCase activity of the isolates were determined. Three isolates (SH13, SH2, and SH22) showed maximum hydrolysis capacity and were selected for further investigation. The analysis of 16S rRNA gene sequences of these isolates showed that the isolates possessed 99, 94 and 98% similarity with Escherichia coli, and Enterobacteriaceae, respectively. Wheat straw was incubated with the isolated bacteria in liquid medium for 6 weeks. The results showed inoculation with SH22 isolates resulted in the highest disappearance of dry matter and crude protein content, and the lowest amount of neutral detergent fibre (NDF), iNDF and acid detergent fibre (ADF). Treatment with SH13 isolate had the highest digestibility of NDF and ADF, and treatment with SH2 had the highest truly degraded organic matter (TDOM) and partitioning factor (PF). Our data suggest that maybe bacteria isolated from camel foregut can increase digestibility and enhancing nutrition value of wheat straw.

    Keywords: Camel, Cellulolytic Bacteria, Digestibility, Wheat Straw
  • Takavar Mohammadian *, Abdolrahman Kazemiاasanvand, Mehrzad Mesbah, Mohammadreza Tabande Pages 68-79

    Synbiotics, which are a combination of prebiotic and probiotic supplements, are one of the most commonly used feed additives in aquaculture. Present study was carried out to evaluate the effect of dietary supplement of two strains of intestinal bacteria Lactobacillus plantarum and Lactobacillus pentosus from the intestinal tract of the Shabot (Tor grypus) with β-glucan on growth performance and digestive enzyme activity of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) fingerlings. The fish were divided randomly into 8 treatment groups (for 60 days) containing control (group 1), 1% β-glucan (group 2), Lactobacillus plantarum (group 3), Lactobacillus pentosus (group 4), Lactobacillus plantarum + Lactobacillus pentosus (group 5), Lactobacillus plantarum with 1% β-glucan (group 6), Lactobacillus pentosus with 1% β-glucan (group 7), Lactobacillus plantarum + Lactobacillus pentosus with 1% β-glucan (group 8). After 60 days, the fish fed combination of two probiotics at equal proportion with 1% β-1,3-glucan (group 8) had higher growth performances than the other treatment groups. Digestive enzyme activities such as ALP, α-amylase, trypsin, lipase and protease in groups including probiotics and prebiotic, particularly in group 8 in parallel with growth performances, had higher than other groups. However, the enzyme activity of chemotrypsin had no significant difference between treatments. These results indicate that a combination of host-derived probiotics (L. plantarum and L. pentosus) with β-1,3-glucan has a significant potential as an important synbiotics to enhance the nutrients utilization and activity of digestive enzymes in rainbow trout juveniles; However, further research is needed to determine the proper supplement for this commercially valuable product.

    Keywords: Probiotic Bacteria, Synbiotic, Oncorhynchus Mykiss, Digestive Enzymes, Growth Performances
  • Kouros Radkhah *, Rahim Peyghan, Mojtaba Alishahi, Mohammadreza Tabandeh, Mohammad Khosravi Pages 80-92

    Lactobacillus probiotic enriched diets can modulate host immune response. In this study, we investigated whether the three species Lactobacillus plantarum, L. bulgaricus and L. rhamnosus up-regulated two T-cells specific antigens and exerted the protective effect when administrated with formalin-killed Streptococcus agalactiae in Nile tilapia. For this purpose, a total of 180 Nile tilapia (average body weight 45.8 ± 22 g) were randomly divided into 6 experimental groups, i.e.: one control group and 5 vaccinated groups: Formalin killed cell (FKC); FKC+ Adjuvant; FKC+ L. plantarum; FKC+ L. bulgaricus and FKC+ L. rhamnosus. All groups were fed with normal commercial pellets and three groups were fed with pellets sprayed with three different lactobacilli. The results showed that the survival rate in the groups of Formalin killed cell (FKC) combined with oral administration of lactobacilli was from 70.0% to 75.0%.  Protection in the control group amounted to 31.3% illustrating a significant difference with other experimental groups. In this research, gene expression of CD4 and CD8 which have essential functions in the immune response quantified by qRT-PCR in the head kidney, skin, and spleen was reported in the form of fold change. The analysis of fold change (Mean ± SD) related to CD4 and CD8 at 30- and 60-days post-immunization (dpi) respectively showed an increase in fold change in all probiotic groups compared to the FKC group in two of which it was significant at the level of p<0.05. The results revealed that vaccination with FKC administrated lactobacilli-enriched diets increased the expression of genes related to immune response which can indicate higher protection against Streptococcus agalactiae in the probiotic groups compared with FKC vaccination alone similar to the results observed in FKC coupled with adjuvant vaccination.

    Keywords: Vaccine, Streptococcus Agalactiae, Lactobacillus, CD4, CD8
  • Afshin Raoofi *, Amir Ghashghaiy, Arman Shokri Pages 93-96

    Menace response and pupillary light reflex are used as part of the ophthalmic and neurological examinations in animals. This study was conducted to investigate the menace response and pupillary light reflex in native calves that were not separated from their mothers after birth and had traditional rearing conditions. Thirty healthy native calves were included in the study. The menace response was assessed by applying a non-tactile visual threat to each eye. The direct pupillary light reflex was tested by shining a bright light into each eye and observing constriction of the pupil in the ipsilateral eye. Calves were observed after birth until the menace response and pupillary light reflex were well present. The pupillary light reflex was positive in all calves in the first test performed after birth. The menace response developed in the age range of 3 to 6 days in calves and this response developed earlier in male than female calves. According to the results of previous study, none of the calves developed a menace response during the time they were housed in individual stalls. The present study indicated that development of menace response in traditionally reared calves (housing with their mothers in a common pen) was observed on the 6th day after birth.

    Keywords: Calf, Neonate, Eye, Menace Response, Pupillary Light Reflex
  • Behnam Rozbahan, Naser Shams-Esfandabadi *, Ali Kadivar, Azam Mokhtari, Najmeh Davoodian Pages 97-108

    It has been determined that there is a direct relationship between the severity of mastitis and the virulence factors produced by bacterial agents. Identifying bacterial virulence factors is neccecary for designing suitable vaccines against mastitis. The aim of the present study was molecular diagnosis of selected virulence factors of endemic isolates of S. aureus involved in bovine mastitis. A total of 180 milk samples were collected from cows with clinical (37 samples, 20.6%) and subclinical (143 samples, 79.4%) mastitis from 8 semi-industrial dairy farms of Chaharmahal and Bakhtiari province, Iran. After culture and purification, coagulase, catalase and oxidase tests were performed. DNA was extracted from S. aureus suspected colonies. Final confirmation was performed using PCR test on the specific 23S rRNA gene of the bacteria. Thirty one (17.22%) out of the 180 collected samples were found to be positive for S. aureus by PCR, of which 2 cases were related to clinical mastitis and 29 cases were related to subclinical mastitis. The highest frequency of virulence genes was related to the Coa gene (90.32%), followed by ClfB (87.09%), LukD, and fnbB (80.64%), LukE (77.41%), fnbA (74.19%), Hla (48.38%). The lowest frequency was related to the Hlb gene (45.16%). Based on the obtained results, the diagnosis of the virulence factors of S. aureus has the potential of being used in the development of vaccines for the prevention of mastitis.

    Keywords: Mastitis, Staphylococcus Aureus, Virulence Factors
  • Fatemeh Salabi *, Mohammad Nemati, Mahsa Lari Baghal Pages 109-120

    The scorpion of Androctinus crassicauda is one of the Buthida family members whose neurotoxic venom is deadly to humans. Enzymes are abundant components of animal venom that play roles in local and systemic symptoms following envenoming. The venom of this scorpions contains various pathological enzymes, among which studies have reported the toxic effects of venom's hyaluronidase and phospholipase A2 enzymes. This study aimed to measure the activity of venom enzymes of hyaluronidase and phospholipase A2 from scorpion of A. crassicauda and its fractions. For this purpose, the venom from scorpion of A. crassicauda were collected and lyophilized. The whole venom was fractionated on a gel filtration (Sephadex G-50) column. Then protein concentration, hyaluronidase and phospholipase A2 activity of the crude venom and its fractions were determined. Gel filtration on Sephadex G-50 and SDS-PAGE electrophoresis of A. crassicauda crude venom revealed four protein picks and 15 protein bands with the majority of molecular masses between 10.0 and 15.0 kDa, respectively. The supernatant obtained from crude venom clarification showed protein content 71.80%, high hyaluronidase (92.40%) and low PLA2 (302±2.1 mg/U) enzyme activity. Fraction 1 showed highest hyaluronidase and phospholipase A2 activities. We found that pH 5 is the optimum pH for hyaluronidase activity and phospholipase A2 activity increases with increasing incubation time. In conclusion, venom of A. crassicauda displayed the hyaluronidase and phospholipase A2 enzymes activity, which were separated by gel filtration chromatography in fraction I. Such information is important both for predicting the biological activity of venom components and useful for developing effective antivenoms based on these venom components.

    Keywords: Androctinus Crassicauda, Hyaluronidase, Phospholipase A2, Gel Filtration Chromatography, SDS-PAGE Chromatography
  • Bahare Soleimani, Alireza Ghadrdan-Mashhadi *, Mohammadrahim Haji Hajikolaei, Masoud Ghorbanpoor, Mohammad Razi Jalali, Rahim Chinipardaz Pages 121-132

    Insect bite hypersensitivity is a recurrent and chronic dermatitis in horses, that is mainly caused by an allergic reaction to the bites of Culicoids species, and therefore in areas where these insects can grow, the risk of getting the disease also increases. The conditions in Khuzestan province (located in southwestern of Iran) are mostly hot and humid, causing many veterinarians to encounter horses with IBH symptoms. The present study aimed to evaluate the frequency of insect bite hypersensitivity among horses in this province. The study was performed on 255 Arabian horses kept in 21 horse breeding centers located in 6 cities of this province. The horses were examined for the presence or absence and location of skin lesions, along with the individual animal information, which was recorded in relevant forms. The prepared serum samples (32 healthy horses and 61 affected horses) were evaluated for total IgE using the ELISA test according to the instructions of the kit manufacturer. The results showed that 144 (56.5%) out of totally 255 horses had clinical signs of IBH. Statistical evaluations also revealed that among the hosting factors (including age, gender, bloodline, coat color, body condition score, and type of use), and management and environmental factors (including stud size, methods of control of insect, distance from the horse breeding centers to the water source, times of fecal collection in the horse breeding centers and the geographical location of the horse breeding centers), only stud size had a significant effect on the prevalence of IBH, In other cases, there was no significant relationship between the prevalence of the disease and the evaluated factor. The results also showed that the amount of IgE in affected horses was higher than in healthy horses. The results of this study showed that insect bite hypersensitivity exists with a significant frequency among horses kept in the horse breeding centers in Khuzestan province.

    Keywords: Insect Bite Hypersensitivity, ELISA, Horses, Khuzestan Province