فهرست مطالب

دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان - سال دوم شماره 1 (پیاپی 5، زمستان 1381)

مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
سال دوم شماره 1 (پیاپی 5، زمستان 1381)

  • 67 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1381/11/25
  • تعداد عناوین: 8
|
  • سید حسین عبداللهی صفحه 1
    سابقه و هدف
    مطالعات قبلی نشان داده است که آنتی ژن های دفعی - ترشحی (E/SA) تاکی زوئیت های توکسوپلاسما گوندی می توانند نقش مهمی دربیماری زایی، مصونیت میزبان در برابر آلودگی مجدد به انگل، تشخیص و افتراق مرحله حاد از مزمن توکسوپلاسموز داشته باشند. برای بررسی دقیق تر موارد فوق نیاز به اجزاء تخلیص شده این آنتی ژن ها می باشد. بنابراین هدف مطالعه حاضر تهیه، تخلیص و شناسایی اجزاء تشکیل دهنده این آنتی ژ ن ها و تعیین روش مناسب برای این منظور بود.
    مواد و روش ها
    108×2 تاکی زوئیت توکسوپلاسما گوندی در دو میلی لیترمحیط کشت RPMI-1640 (در لوله های درب پیچ دار) سوسپانسیون و به مدت یک ساعت در 37 درجه سانتیگراد تحت تکان ملایم قرار گرفتند، سپس محتوای هر لوله سانتریفوژ (15 دقیقه در (1000 g و مایع رویی به عنوان محلول حاوی E/SA دیالیز و تغلیظ گردید. در مرحله بعد این محلول به طریق کروماتوگرافی ژل فیلتراسیون با ستون ژل سفادکس G-200 به ابعاد 5/2×40 سانتیمتر و خروجی 15 میلی لیتر در ساعت و کروماتوگرافی مبادله یون با ستونی به ابعاد 1×15 سانتیمتر از ژل کربوکسی متیل با خروجی 60 میلی لیتر در ساعت تحت شیب خطی pH تفکیک گردید. بعد از آن اجزاء حاصل به روش Native- PAGE الکتروفورز شدند.
    یافته ها
    E/SA در ژل فیلتراسیون به سه جزء تفکیک شد، اما از کروماتوگرافی مبادله یونی آن دو پیک حاصل شد که پیک دوم در الکتروفورز Native- PAGE به یک باند تجزیه گردید.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که کروماتوگرافی مبادله یون با شرایط این مطالعه روشی مناسب برای تفکیک E/SA (تهیه شده به روش پیشنهادی) تاکی زوئیت های توکسوپلاسماگوندی می باشد، زیرا بدون تغییر ساختار مولکولی پروتئین، اجزائی با درجه خلوص بالا و به میزان نسبتا زیادی حاصل می شود.
    کلیدواژگان: تو کسو پلاسما گوندی، کروماتوگرافی تعویض یون، آنتی ژن های دفعی، ترشحی، الکتروفورز
  • حمید نجفی پور، شاپور رحمانی، علیرضا فرومدی صفحه 10
    سابقه و هدف
    دارو های مهارکننده کانال های کلسیمی دی هیدروپیریدینی با سر گروهی نیفدیپین گروه مهمی از داروها می باشند که کاربرد وسیعی در درمان بسیاری از بیماری های قلبی- عروقی به ویژه فشار بالا دارند. در این مطالعه اثر سه ترکیب صناعی جدید از آنالوگ های استری نیفدیپین بر فشار خون، نیروی انقباضی و ضربان قلب در شرایط فشار خون طبیعی و فشار خون بالا درخرگوش مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    برای این منظور 24 خرگوش از نژاد سفید نیوزلندی در سه گروه هشت تائی با تزریق داخل صفاقی دیازپام و پنتوباربیتال سدیم بیهوش شدند. شریان رانی جهت ثبت فشار خون شریانی، ورید رانی جهت تزریق داروی بیهوشی و فنیل افرین و ورید ژوگولار جهت تزریق ترکیبات جدید کانول گذاری شد. کانول دیگری از طریق شریان کاروتید به داخل بطن چپ وارد گردید تا با ثبت فشار داخل بطن امکان محاسبه dp/dt به عنوان شاخص نیروی انقباضی قلب فراهم گردد. آنگاه: الف- در حیوانات گروه اول یک میلی لیتر از محلول 10-4 مولار نیفدیپین از طریق ورید ژوگولار تزریق شد، پنج دقیقه بعد یک میلی لیتر از محلول 10-4 مولار یکی از ترکیبات جدید تزریق گردید. سپس مراحل فوق با غلظ10-3 مولار نیفدیپین و ترکیب مورد آزمایش تکرار شد. ب- با استفاده از تزریق محلول فنیل افرین، فشار خون به میزان حداقل 20 میلی متر جیوه بالا برده شد و پس از آن کلیه مراحل بندالف تکرار شد. اقدامات ذکر شده در بند های الف و ب در مورد دو ترکیب دیگر در دو گروه دیگر حیوانات انجام شد.
    یافته ها
    نتایج بدست آمده حاکی از این است که نیفدیپین در شرایط فشار خون بالا، فشار متوسط شریانی را 1/22 درصد، نیروی انقباضی قلب را 7/19 درصد کاهش و ضربان قلب را 8/4 درصد افزایش داد. ترکیب شماره 1 با همان غلظت، فشار متوسط شریانی را 5/7 درصد و نیروی انقباضی را 3/8 درصد کاهش داد ولی اثری بر ضربان قلب نداشت. ترکیب شماره 2 فشار متوسط را 9 درصد، نیروی انقباضی را 2/11 درصد کاهش داد ولی اثری بر ضربان قلب نداشت. اثر ترکیب شماره 3 بر متغیر های مذکور به ترتیب 2/10 درصد و 6/7 درصد کاهش و 4/1 درصد افزایش بود. در مقایسه با نیفدیپین هر سه ترکیب اثر ضعیف تری بر فشارخون و نیروی انقباضی قلب داشتند ولی ترکیبات شماره1و2 ضربان قلب رابصورت معنی داری (P<0.05) کاهش دادند. اثرات هر سه ترکیب در غلظت 10-4 مولار نیز نسبت به غلظت 10-4 مولار نیفدیپین ضعیف تر بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه ترکیب شماره 2 از نظر اثر بر فشار خون و نیروی انقباضی از دو ترکیب دیگر به نیفدیپین نزدیکتر است، بدون آنکه ضربان قلب و مصرف اکسیژن آن را افزایش دهد از این رو می توان با ایجاد تغییراتی در ترکیب آن در جهت افزایش قدرت کاهندگی فشار خون آن، از خصوصیت مثبت عدم افزایش ضربان قلب آن استفاده کرد و در صورت تایید کمتر بودن عوارض جانبی آن نسبت به نیفدیپین، از آن می توان در افراد مبتلا به پرفشاری خون همراه با نارسایی عروق کرونر استفاده نمود.
    کلیدواژگان: مهار کننده های کانال های کلسیمی، مشتقات دی هیدرو پیریدینی جدید، پر فشاری خون، نیروی انقباضی قلب، ضربان قلب
  • زدایش مس و نیکل از محلول های آبی به وسیله بنتونیت طبیعی
    عباس اسماعیلی، سیمین ناصری، امیر حسین محوی، رضا آتش دهقان صفحه 22
    سابقه و هدف
    آزاد شدن و پراکندگی فلزات سنگین در محیط می تواند خطرات جدی برای انسان هایی که در معرض تماس با آنها می باشند را فراهم آورد. فلزات سنگین دارای خاصیت تجمع در سیستمهای بیولوژیکی بوده و غیر قابل تجزیه میکروبی می باشند و از درجه سمیت بالایی برخوردار هستند، بنابراین توسعه روش های جدید و نو به جای گزینه های قدیمی فیزیکی و شیمیایی برای حذف و جداسازی آنها از آب ها و پساب ها ضروری است.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق جذب مس (Cu2+) و نیکل (Ni2+) از محلولهای آبی در دمای 27±1?c بر روی بنتونیت طبیعی مورد مطالعه قرار گرفته است. تاثیر pH، غلظت اولیه فلزات، مقدار جاذب و زمان تماس، به روش ناپیوسته (Batch) بررسی گردید. تمامی محلول های فلزات دو ظرفیتی و درغلظت اولیه 50 میلی گرم بر لیتر از نمکهای نیترات آنها تهیه و غلظت آنها به روش جذب اتمی اندازه گیری شد. داده های جذب به دو روش کمی و کیفی تجزیه و تحلیل شدند. در روش کیفی از دسته بندی گیل و در روش کمی از ایزوترمهای لانگمایر و فروندلیچ استفاده شد.
    یافته ها
    داده های جذب بیشتر از معادله فروندلیچ پیروی می کنند به طوری که ضرایب همبستگی برای مس و نیکل به ترتیب بزرگتر از %98 و %99 می باشد. با افزایش غلظت فلز درصد جذب کاهش اما میزان جذب به ازای واحد وزن جاذب افزایش می یابد. نتایج نشان می دهند که ظرفیت جذب بنتونیت طبیعی با
    نتیجه گیری
    بنتونیت طبیعی می تواند به عنوان یک ماده مناسب در حذف فلزات سنگین از پساب های صنعتی و آب ها به ویژه در غلظت های پایین این فلزات مطرح باشد. افزایش pH افزایش می یابد. جذب مس نسبت به نیکل بیشتر است.
    نتیجه گیری
    بنتونیت طبیعی می تواند به عنوان یک ماده مناسب در حذف فلزات سنگین از پساب های صنعتی و آب ها به ویژه در غلظت های پایین این فلزات مطرح باشد
    کلیدواژگان: زدایش، بنتونیت طبیعی، مس، نیکل، فلزات سنگین، پساب
  • علیرضا غفاری نژاد، حسن ضیاء الدینی، نبی بنازاده ماهانی صفحه 31
    سابقه و هدف
    وابستگی به مواد مخدر افیونی، یکی از مشکلات مهم بهداشتی در کشور ما به شمار می رود. مطالعات متعدد نشان داده است اکثر بیماران وابسته به این مواد دچار اختلالات روانی همراه دیگری نیز می باشند. هدف از این مطالعه بررسی اختلالات روانی در بیماران وابسته به مواد مخدر افیونی و مقایسه این اختلالات بین دو گروه بیمار وابسته به تریاک و هروئین بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی - توصیفی، 192 بیمار مرد وابسته به مواد مخدر افیونی که برای ترک وابستگی در بخش تشخیص دوگانه بیمارستان شهید بهشتی کرمان بستری شده بودند پس از ثبت خصوصیات جمعیت شناختی از طریق آزمون استاندارد SCL-90-R مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین سنی جمعیت مورد مطالعه 67/7± 92/33 سال بود و در کلیه مقیاس های SCL-90-R، بیمار و یا در وضعیت مرزی ارزیابی گردیدند. نمره مقیاس های وسواس و اجبار، اضطراب، ترس مرضی، روان پریشی، جمع علایم (PST) و ضریب کلی علایم مرضی (GSI) به صورت معنی دار در بیماران وابسته به هروئین از بیماران وابسته به تریاک بیشتر بود (P<0.05).
    نتیجه گیری
    توصیه می شود کلیه بیماران وابسته به مواد مخدر افیونی از نظر وجود اختلالات روانی همراه بررسی گردند. بیماران وابسته به هروئین در مقایسه با بیماران وابسته به تریاک، از اختلالات روانی بیشتری رنج می برند و احتیاج به توجه بیشتری دارند.
    کلیدواژگان: تریاک، هروئین، اختلالات روانی، SCL، 90، R
  • آصف پرویز کاظمی، بهزاد مقصودی، رامین صلوتی صفحه 38
    سابقه و هدف
    استفاده از داروی ساکسینیل کولین و لوله گذاری تراشه، منجر به افزایش فشار داخل چشم (IOP) می گردد که این افزایش خصوصا در بیماران با ضایعات نفوذی چشم، خطرات جدی بدنبال دارد. روش های متعددی جهت تعدیل این عارضه پیشنهاد گردیده اما هیچکدام موفقیت چندانی بدنبال نداشته اند. گزارش هایی در خصوص تاثیر نیفدیپین، نوعی مهارکننده کانال کلسیم، بر فشار داخل چشم ارائه گردیده است. در مطالعه حاضر تاثیر نیفدیپین زیر زبانی برتغییرات فشار داخل چشمی متعاقب تجویز ساکسینیل کولین و لوله گذاری تراشه بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    50 بیمار 40-30 ساله فاقد هر گونه بیماری چشمی، قلبی عروقی، و فشار خون دارای ASA:I و کاندیدای عمل جراحی انتخابی غیر چشمی در بیمارستان خلیلی شیراز انتخاب و بصورت تصادفی به دو گروه 25 نفری شاهد و آزمایش تقسیم شدند. 20 دقیقه قبل از القای بیهوشی به بیماران گروه آزمایش یک کپسول 10 میلی گرمی نیفدیپین و به گروه شاهد کپسول دارونما، بصورت زیر زبانی داده شد. روش القاء و نگهداری بیهوشی در همه یکسان بوده است. فشار داخل چشمی و فشار خون سیستولی در زمان های پایه (قبل از دادن کپسول)، 20 دقیقه بعد از مصرف کپسول (قبل از القاء بیهوشی)، بعد از القاء بیهوشی و در دقایق 1-3 و 5 بعد از لوله گذاری تراشه ثبت و مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    در بیماران گروه آزمایش میزان فشار داخل چشمی در اندازه گیری های انجام شده بعد از مصرف کپسول نیفدیپین زیر زبانی،کمتر از فشار پایه بوده است، اما در بیماران گروه شاهد IOP در مراحل بعد از القاء بیهوشی و لوله گذاری تراشه افزایش قابل ملاحظه ای نسبت به فشار پایه نشان داده است (P<0.05). از طرفی در مراحل مختلف اندازه گیری های فشار خون سیستولی، تفاوتی بین گروه های شاهد و آزمایش مشاهده نگردید.
    نتیجه گیری
    یافته های حاصله دال بر اثر پیشگیرانه استفاده از نیفدیپین زیر زبانی بر تغییر فشار داخل چشمی متعاقب القای بیهوشی و لوله گذاری تراشه می باشد. از آنجایی که جلوگیری از افزایش IOP بیماران با ضایعات نفوذی چشم حائز اهمیت می باشد، استفاده از نیفدیپین زیر زبانی قبل از القای بیهوشی به عنوان روشی موثر توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: نیفدیپین، ساکسینیل کولین، لوله گذاری تراشه، فشار داخل چشمی
  • عباسعلی طاهریان، عباسعلی وفایی، علی رشیدی پور. حسین میلادی گرجی، مرتضی جراحی صفحه 45
    سابقه و هدف
    نتایج مطالعات قبلی نشان داده اند که احتمالا گلوکوکورتیکوئید ها بر تعدیل درد های حاد و مزمن اثر می گذارند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر استرس حاد شنا و دگزامتازون (به عنوان آگونیست گیرنده گلوکوکورتیکوئیدی) بر درد حاد، در دو روش ارزیابی درد Tail flick) و (Hot plate در موش سوری است.
    مواد و روش ها
    دراین مطالعه تجربی از 60 سر موش سوری نر از نژاد آلبینو در 6 گروه 10 تایی و با وزن 25 تا 30 گرم در هر مدل ارزیابی درد استفاده گردید. دگزامتازون با دوزهای 5/0، 1 و 2 میلی گرم به ازای هرکیلوگرم وزن، یا هم حجم آن اتانول 2 درصد و سالین به صورت زیر جلدی30 دقیقه قبل از انجام آزمون ها به همه موش ها تزریق شد. برای ایجاد استرس حیوان ها یک دقیقه در آب سرد (18 تا 22 درجه سانتیگراد) شنا کردند. 3 دقیقه بعد از استرس و 33 دقیقه بعد از تزریق دگزامتازون، تمام موش ها توسط هر دو روش ارزیابی درد مورد آزمون قرار گرفتند. ملاک ارزیابی درد در آزمون Tail flick، اندازه گیری زمانی بود که حیوان در اثر احساس درد دم خود را تکان داده و تابش اشعه قطع می شود که آن را زمان پاسخ به درد یا زمان Latency می نامند. این زمان با حساسیت دهم ثانیه توسط دستگاه به ثبت رسید. در Hot plate نیز زمانی که حیوان شروع به لیسیدن پاهای جلویی و یا بالابردن پاهای عقبی (پرش) می کرد به عنوان نقطه پایان و شاخص درد در نظرگرفته شده است.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که استرس آب سرد و دگزامتازون با دوزهای 5/0 و 1 میلی گرم در کیلوگرم به طور معنی داری پاسخ دهی حیوان ها را به محرک های دردزا در هردو مدل کاهش داد (P<0.01). دگزامتازون با دوز 2 میلی گرم در کیلوگرم تاثیر معنی داری نداشت، در حالی که اثرات استرس به تنهایی نسبت به دگزامتازون بیشتر بود.
    نتیجه گیری
    یافته های فوق نشان می دهد که استرس و فعال شدن گیرنده های گلوکوکورتیکوئیدی سبب کاهش درد حاد (افزایش بی دردی) می شوند. برای پی بردن به مکانیسم های ضد دردی استرس و گلوکوکورتیکوئیدها لازم است مطالعات و تحقیقات بیشتری انجام گیرد.
    کلیدواژگان: گیرنده های گلوکو کورتیکوئیدی، درد، Hot plate، Tail flick، استرس، موش سوری
  • هادی فتحی مقدم، مهناز کسمتی، حسین محمد پور کارگر صفحه 52
    سابقه و هدف
    هسته پاراژیگانتوسلولاریس (LPGi) در بصل النخاع قرار داشته و در اعمال مختلف فیزیولوژیک نقش دارد. در پژوهش حاضر به بررسی اثر تزریق کلونیدین به درون هسته پاراژیگانتوسلولاریس بر سندرم ترک مرفین پرداخته شده است.
    مواد و روش ها
    بعد از اعمال جراحی و کانول گذاری در هسته LPGi، وابستگی به مرفین طی چهار روز و هر روز دوبار به ترتیب 25، 30، 35 و40 میلی گرم بر کیلوگرم مرفین به صورت داخل صفاقی تزریق شد. جهت القای سندرم ترک در روز پنجم ازهیدروکلرایدنالوکسان نیم ساعت بعد از تزریق آخرین دوز مرفین استفاده شد. علایم ترک مانند افتادگی پلک، لرزپاهای جلویی، دندان قروچه، جویدن Grooming و Wet dog shakes به مدت نیم ساعت مورد بررسی قرار گرفت. در گروه های دریافت کننده کلونیدین، با دوز های یک و یا دو میکروگرم در 5/0 میکرولیتر محلول کلونیدین (به عنوان آگونیست آلفا- 2 آدرنوسپتور) پنج دقیقه قبل از تزریق نالوکسان به طور دو طرفه به هسته پاراژیگانتوسلولاریس جانبی تزریق گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که کلونیدین علایم افتادگی پلک، جویدن، لرزپای جلویی را کاهش می دهد ولی بر سایر علایم مورد بررسی، شامل دندان قروچه، Groomingو Wet dog shakes اثری ندارد.
    نتیجه گیری
    بدین ترتیب می توان گفت که یکی از مراکزی که کلونیدین می تواند اثر خود را در تغییر علایم ترک اعمال نماید، هسته پاراژیگانتوسلولاریس می باشد.
    کلیدواژگان: کلونیدین، هسته پاراژیگانتوسلولاریس، سندرم ترک، مرفین
  • حسین نوق صفحه 61
    سابقه و هدف
    استرپتوکیناز یکی از داروهای ترمبولیتیک است که جهت برقراری جریان خون میوکارد در بیماران با انفارکتوس حاد قلبی که منعی جهت مصرف آن نداشته باشند، بکار می رود، و در کشور ما تنها داروی ترمبولیتیک در دسترس می باشد. عوارض متعددی از استرپتوکیناز گزارش شده است، ولی در مورد تاثیر آن روی عملکرد کبدی مطالعات اندکی همراه با گزارش موردی از ایکتر و پارگی خودبخودی کبد بعد از استرپتوکیناز وجود دارد، بنابراین این مطالعه جهت بررسی تاثیر استرپتوکیناز روی عملکرد کبدی در بیماران با انفارکتوس حاد قلبی طراحی شده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه کار آزمایی بالینی، 68 بیمار (42 مرد، 26 زن) با میانگین سنی 8±56 سال که با تشخیص انفارکتوس حاد قلبی در بخش سی سی یو بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) رفسنجان بستری شدند مورد بررسی قرار گرفتند. 45 بیمار در گروه A که اندیکاسیون دریافت استرپتوکیناز داشته و به صورت انفوزیون دوز واحد 1500،000 واحد استرپتوکیناز در مدت یک ساعت دریافت کردند، و 23 بیمار گروه B (گروه کنترل) که به علت منع مصرف، استرپتوکیناز دریافت نکردند. دو گروه از نظر میانگین سنی و توزیع جنسی و سایر داروهای مصرفی در طی مدت بستری تفاوتی نداشتند. در تمامی بیماران در زمان بستری و 48 ساعت بعد و زمان ترخیص (7 روز بعد از بستری) و 30 روز بعد آنزیم های کبدی ALT،AST و بیلی روبین توتال و مستقیم و آلکالین فسفاتاز اندازه گیری شد. بیماران با سابقه بیماری کبدی و بیماران با شوک کاردیوژنیک و نارسایی قلبی، سن بالای 75 سال و سابقه سکته های مغزی در 6 ماه گذشته از مطالعه حذف شدند.
    یافته ها
    در گروه دریافت کننده استرپتوکیناز، 6/46% بیماران افزایش ترانس آمینازهای کبدی بیش از 2 برابر طبیعی را در 48 ساعت بعد از دریافت استرپتوکیناز نشان داد. 3/33% بیماران افزایش سه برابر ترانس آمینازهای کبدی در مقایسه با مقادیر پایه زمان بستری داشتند. در گروه کنترل 2 بیمار (7/8%) افزایش دو برابر آنزیم های کبدی و 1 بیمار (3/(%4 افزایش سه برابر ترانس آمینازهای کبدی داشتند، که با استفاده از آزمون دقیق فیشر این افزایش ترانس آمینازهای کبدی در گروه دریافت کننده استرپتوکیناز به طور معنی داری بالاتر از گروه کنترل بود (P=0.007).
    نتیجه گیری
    ترمبولیتیک تراپی با استرپتوکیناز سبب اختلال حاد عملکرد کبدی بدون ایجاد یرقان می شود و افزایش آنزیم های کبدی تا میزان 2 الی 3 برابر بطور شایع دیده می شود.
    کلیدواژگان: استرپتو کیناز، عملکرد کبد، انفارکتوس قلبی، آلانین ترانس آمیناز، آسپارتات ترانس آمیناز
|
  • S.H. Abdollahi Page 1
    Background
    The Excreted/Secreted antigens (E/SA) of toxoplasma gondii tachyzoites are thought to play an important role in the pathogenesis of parasite and the hosts, immunity against infection with this Parasite. These antigens are also useful for diagnosis and differentiation of acute from chronic phase of toxoplasmosis. Therefore the aim of the present study was to detect the best technique for preparation, purification and identification of these antigens.
    Materials And Methods
    Tachyzoites (2×108) were incubated at 37°C for 1hour under mild agitation in test–tubes containing 2ml of RPMI-1640 culture medium without FCS. After centrifugation for 15min at 1000g the E/SA containing supernatant were dialyzed and concentrated. E/SA were separated by gel filtration and ion exchange chromatography. Fractions of both chromatography columns were analyzed by Native–PAGE electropho_ resis.
    Results
    E/SA were eluted in three and two Peaks by gel filtration and ion-exchange chromatography respectively. The second peak obtained from ion-exchange chromatograp_ hy produced one band in native – PAGE.
    Conclusion
    The result of this experiment showed that ion-exchange chromatography under this conditions is a good tool for purification of E/SA.
    Keywords: Toxoplasma Gondii, Excreted, Secreted Antigens, Ion, exchange Choromatography, Electrophoresis
  • H. Najafipour, Sh. Rahmani, Ar. Foroomadi Page 10
    Background
    Calcium channel blockers are important group of drugs that have been used in the treatment of a variety of cardiovascular diseases especially hypertension. In this study we have investigated the effects of three newly synthetized ester analogs of nifedipine (Compounds No. 1, 2 and 3) compared to nifedipine on mean arterial pressure, dp/dt (cardiac contractility index) and heart rate in rabbits.
    Materials And Methods
    This study was carried out on 24 white New Zealand rabbits in three groups. Rabbits were anaesthetized with diazepam and sodium pentobarbital. The right femoral vein and artery were cannulated for injections (phenylephrin and sodium pentobarbital) and record of arterial blood pressure respectively. Right jugular vein was cannulated for injection of synthetic compounds. Another cannula was inserted in right carotid artery and pushed slowly to left ventricle to record the left ventricular dp/dt as a measure of cardiac contractility. Then the new compounds were tested in two stages. In the first stage during normotensive conditions, 1ml nifedipine (10-4 M) and five minutes later 1ml of the new compounds were injected through the jugular vein during 1 minute and their effect on arterial blood pressure and left ventricular dp/dt was recorded. Twenty minutes later when arterial blood pressure returned to basal level, 1ml of 10-3 M nifedipine and each of the synthetic compounds were injected. In the second stage, arterial blood pressure was increased by 20 mmHg with continuous phenylephrin infusion and then the first stage experiments were repeated in hypertensive conditions.
    Results
    The results showed that in hypertensive conditions, 10-3 M of nifedipine reduced the mean arterial pressure (MAP) and dp/dt by 22.1%, and 19.7% respectively, and increased the heart rate (HR) by 4.8%. Compound 1 reduced MAP by 7.5%, and dp/dt by 8.3% but had no effect on HR. Compound 2 (10-3 M), reduced MAP, and dp/dt by 9% and 11.2% respectively, but had no effect on HR. Compound 3 decreased 10.2% MAP, and 7.6% dp/dt and increased HR by 1.4%. Compounds 1 and 2 significantly reduced heart rate compared with nifidipine (P<0.05). All three compounds with the concentration of 10-4 M had lower effect than nifedipine.
    Conclusion
    Overall this study showed that compound 2 is closer to nifedipine in reducing MAP and dp/dt, but does not increase HR. Although its lowering effect on BP is less than nifedipine, it may be selected for further investigation to increase its antihypertensive effect and probable side effects. Then it may be used in hypertensive patients with ischemic heart disease as it does not increase HR and O2 consumption.
    Keywords: Calcium Channel Blockers, New Dihydropyridine Derivatives, Hypertension, Cardiac Contractility, Heart Rate
  • A.R. Ghaffari Nejad, H. Ziaadini, N. Banazadeh Page 31
    Background
    Opium dependency is one of the important health problems in our country. Several studies have shown that most of the patients with opium dependency have concomitant psychiatric disorders. The aim of this study was evaluation of the psychiatric disorders in opium dependent patients, and comparison of the psychiatric disorders between opium and heroin dependency.
    Materials And Methods
    In this descriptive study, 192 male opuim dependent patients who were admitted in dual- diagnosis ward of Beheshti Hospital in Kerman for detoxification, were enrolled in the study. After evaluation of their demographic data, they were assessed by means of SCL- 90-R test.
    Results
    The age of subjects (mean± SD) was 33.92± 7.67 years. All of scales of SCL-90-R were evaluated as borderline or sick. Scores of scales: Obsession and compulsion, anxiety, phobia, psychosis, PST, and GSI were significatly higher in patients with heroin depedency, compare to opium dependent patients (p<0.05).
    Conclusion
    We recommend that all of the patients with opium dependency should be evaluated for comorbid psychiatric disorders, this may improve the outcome and management of their dependency.
    Keywords: Opium, Heroin, Psychopathology, SCL, 90, R
  • B. Maghsoodi, A. Parviz Kazemi, R. Salooti Page 38
    Background
    The succinylcholine administration and tracheal intubation causes significant rise of intraocular pressure (I.O.P), which is of special concern in penetrating ophthalmic injuries. Different methods have been suggested to prevent this complication, but none of them were completely successful. Reports of use of calcium channel blocking agents specially nifedipine for prevention of I.O.P rise after succinylcholine administration for tracheal intubation have been published. The present study was performed to evaluate the effect of sublingually administered nifedipine on I.O.P rise after succinylcholine administration and tracheal intubation.
    Materials And Methods
    Fifty patients of both genders 30 - 40 years, having ASA physical status 1 without any ophthalmic, hypertensive or cardiac disease scheduled for non ophthalmic surgery in Shiraz Khalili hospital, were selected and divided into two case and control groups randomly. Twenty minutes before the induction of anesthesia, the patients in the case group were given a 10 mg capsule of nifedipine and the ones in the control group, a placebo capsule sublingually. The induction and maintenance of anesthesia was the same in the two groups. I.O.P and systolic blood pressure (S.B.P) were recorded before and 20 minutes after nifedipine or placebo administration. Just after the induction of anesthesia the I.O.P and S.B.P were again recorded as well as at the intervals of one, three and five minutes following intubations. The recorded data were compared in both case and control groups and analyzed statistically.
    Results
    In case group after the administration of nifedipine, during all stages of anesthetic induction and following tracheal intubation I.O.P remained below baseline, but in the control group, the I.O.P raised significantly (p<0.05). On the other hand comparison of systolic blood pressure recording in both case and control groups showed no difference.
    Conclusion
    According to the data obtained in this study, it is concluded that sublingual nifedipine successfully prevents I.O.P rise following induction of anesthesia and tracheal intubation. Since the prevention of the rise of I.O.P especially in penetrating injuries of the eye is of utmost importance, the use of sublingual nifedipine before the induction of anesthesia is strongly suggested.
    Keywords: Tracheal Intubation, Succinylcholine, Intraocular pressure, Nifedipine
  • A.A. Taherian, A.A. Vafaie, A. Rashidy Pour, H. Miladi Gorgi, M. Jarrahi Page 45
    Background
    Previous findings have indicated that glucocorticoids may have an important role in the modulation of acute and chronic pain. The present work investigated the effect of acute stress and dexamethasone (as a glucocorticoids, agonist) on acute pain by two assessment methods (Hot Plate and Tail Flick) in Albino mice.
    Materials And Methods
    In this experiment 60 Albino mice (25-30g) were divided into 6 groups. The animals were given 2 days to adapt to the experiment,s condition.Tail flick and Hot plate tests were used for evaluation of analgesic effect of the drug and stress. Dexamethasone(0.5, 1 and 2 mg/kg) as an agonist of glucocorticoids and saline were injected 3 minutes before the test or before the animals received stress by swiming in cold water (18 - 22ºc).The sign of pain was movement of tail in tail flick and grooming in hot plate.
    Results
    The findings of this study indicated that the stress of cold water�and Dexamethasone (0.5 and 1mg/kg) have reduced the animals, responses to pain stimulants in both methods significantly (p<0.01). The effect of 2mg/kg Dexamethasone was not significant whereas the effects of stress alone were more than Dexamethasone.
    Conclusion
    The present data showed that stress and the activation of glucocorticoids, receptors reduce the acute pain. To undrestand the analgesic mechanisms of stress and glucocorticoids, further studies remain to be accomplished.
    Keywords: Glucocorticoid receptors, Pain, Stress, Tail flick, Hot plate, Albino mice
  • H. Fathi Moghaddam, M. Kesmati, H. Mohammadpour Kargar Page 52
    Background
    Paragigantocellularis plays a role in different physiologic actions. In this study the effect of clonidine administration into lateral paragigantocellularis on morphine withdrawal syndrome in male rat was investigated.
    Materials And Methods
    Rats were addicted to morphine by injecting 25, 30, 35, and 40 mg/kg ip twice a day for four days. In the fifth day rats received 40 mg/kg morphine and after half an hour naloxane hydrochloride (2mg/kg, ip) for morphine withdrawal. Clonidine which is an alpha-2 adrenoceptor agonist was administered in doses of 1 & 2 ug/0.5ul to lateral paragigantocellularis 5 minutes before naloxane injection. Number of chewing, jumping, standing on feet, ejaculation, Paw tremor, and defecating were evaluated half an hour after naloxane injection.
    Results
    The results showed that clonidine decreased the number of chewing, paw tremor and ptosis time, but had no effect on teeth gnashing, grooming and wet dog shakes.
    Conclusion
    It can be proposed that alpha-2 adrenocepors in LPGi could mediate clonidine effects on withdrawal syndrome.
    Keywords: Clonidine, Paragigantocellularis Nucleus, Wet Dog Shakes, Morphine
  • H. Nough Page 61
    Background
    Streptokinase (SK) is used for thrombolytic therapy in patients with acute myocardial infarction (AMI) who have no contraindication to this drug. SK is the only thrombolytic agent currently available in Iran. Several side effects have been reported for SK, but there is not enough information on its effects on the liver function. There are only a few case reports of icterus and spontaneous liver rupture after SK therapy. Therefore this study was designed to evaluate the SK effects on liver function in patients with AMI.
    Materials And Methods
    In this clinical trial we selected 68 patients (42 males, and 26 females with mean age of 56 ± 8 years) with AMI that were admitted to the CCU ward. 45 patients who had indication for SK therapy (SK group) received infusion of 1500000 U of SK during 1 hour and 23 patients with AMI that had contraindication for SK therapy in the control group did not receive this treatment. These two groups were matched for age, sex and drug prescription. In all of the patients, liver enzymes, (AST and ALT), bilirubin (direct and total) and alkaline phosphatase were measurad at admission, and 2, 7 and 30 days after that. Exclusion criterias were: history of liver disease, cardiogenic shock, heart failure, ages over 75 years and history of cerebrovascalur accident during the last 6 months. Significant P value was considered as p<0.05.
    Results
    In the SK group 46.6% and in the control group 8.7% had elevated liver transaminases more than two folds of the normal level. 33.3% in the SK group versus 4.3% in the control group had elevated liver enzymes more than 3 folds of the baseline values on admission. These differences were significant by fisher exact test (P= 0.0071).
    Conclusion
    We concluded that thrombolytic therapy with SK causes acute impairment of hepatic function without icterus and commonly seen elevated liver enzyme about 2-3 times of the normal levels.
    Keywords: Streptokinase, Liver Function, Myocardial Infarction, ALT, AST