فهرست مطالب

اسلام پژوهی - پیاپی 2 (بهار و تابستان 1385)

دو فصلنامه اسلام پژوهی
پیاپی 2 (بهار و تابستان 1385)

  • تاریخ انتشار: 1386/01/25
  • تعداد عناوین: 7
|
  • ابراهیم موسی پور صفحه 1
    نویسنده مقاله حاضر بر آن است که مورخان مسلمان همچون سایر مورخان کلاسیک، در تحلیل های خود از رویدادهای تاریخی، مسائل، علل و ابعاد سیاسی را در نظر می گرفتند و بندرت به ابعاد و انگیزه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و به ویژه عاطفی توجه می کردند. این امر باعث پدید آمدن مجموعه ای از تاریخ نگاشته ها شده است که کاملا تحت تسلط گفتمان سیاسی اندیشی قرار دارد و به سبب این غلبه، مورخان معاصر مسلمان نیز به رغم پیدایش و رواج سنت ها و گفتمان های جدید در تاریخ نگاری، همچنان از پرداختن به سهم عوامل غیرسیاسی در تحلیل های خود خودداری می کنند. نویسنده در این مقاله با بررسی یک نمونه عینی تحلیل های سیاست اندیشانه بیشتر مورخان قدیم و جدید مسلمان از عدم حضور علی (ع) در غزوه تبوک را با تحلیلی از عبدالحسین زرین کوب که برخلاف همه، سهم بیشتری به عواطف بشری پیامبر داده مقایسه کرده است.
    کلیدواژگان: پیامبر(ص) و علی (ع)، تاریخ نگاری اسلامی، حدیث منزلت، روش شناسی تاریخی، غزوه تبوک
  • عبدالرحیم قنوات صفحه 19
    این مقاله به بررسی اوضاع و شرایط حکومت امام علی(ع) و تاثیر آن بر اجرای برنامه های آن حضرت می پردازد. دگرگونی های پیش آمده در بینش و روش مسلمین، اوضاع آشفته اجتماعی ناشی از شورش عمومی علیه خلیفه سوم و قتل او، تضعیف نهاد خلافت به دنبال دو خلیفه کشی متوالی، اختلافات ناشی از خونخواهی عثمان، وجود دشمنی های ریشه دار میان قبایل قریش، اطاعت نکردن شهرها و مناطق مهم دنیای اسلام از حکومت امام و کافی نبودن یاران و کارگزاران همراه، از مهم ترین عواملی است که اوضاع را برای حکومت امام و پیش برد برنامه های ایشان دشوار و آن را با ناکامی قرین کرد.
    کلیدواژگان: اصلاحات، امام علی(ع)، حکومت
  • علی بیات صفحه 43
    پس از اینکه با حیله عمرو بن عاص و به فرمان معاویه، قرآن ها در جنگ صفین بر سر نیزه ها رفت و سپاه عراق به حکمیت قرآن فرا خوانده شدند، اختلاف میان سپاه علی(ع) آشکار گردید. کسانی که با طرح شعار «لا حکم الالله» به مخالفت با طرح حکمیت برخاستند به سرعت به جریانی سیاسی فکری به نام خوارج تبدیل شدند. هر چند در جنگ نهروان قریب به اتفاق آنان کشته شدند اما اصل جریان از میان نرفت و پس از شهادت علی(ع) رشد و گسترش بیشتری یافت و موجد رخدادهای بیشتری طی سه قرن نخست هجری گردید. در این مقاله زمینه های شکل گیری و بر آمدن خوارج از سپاه عراق و نه شام و نیز درون مایه های سیاسی، فکری و نیز ماهیت اجتماعی آن مورد بررسی قرار می گیرد.
    کلیدواژگان: تاریخ خلفای راشدین، تاریخ سیاسی اسلام، خوارج
  • حسین ابویی مهریزی صفحه 63
    فقه از جمله علوم اسلامی است که با تاریخچه بیش از هزار ساله، پویایی و تحول خود را در بستر زمان حفظ کرده و پاسخگوی نیازهای جامعه بوده است. با این حال، در برهه هایی از زمان، بنا به علل و عوامل خاصی دچار وقفه و رکود نسبی گشته از سرعت رشد و بالندگی آن کاسته شده است. در میان این عوامل، جاذبه و تاثیر شخصیت فقها، عامل مهمی به شمار می رود که کمتر بدان توجه شده است. این مقاله به تبیین نقش این عامل در رکود نسبی و کندی سرعت رشد و بالندگی فقه و اجتهاد در عصر «مقلده» می پردازد که شامل حدود یک صد سال از زمان وفات شیخ طوسی (ره) تا زمان ابن ادریس حلی است. نویسنده بر این نکته تاکید می کند که فقها در عین بهره گیری از نظریات علمای سلف، هیچ گاه نباید تحت تاثیر نام و شهرت و عظمت مقام علمی آنان قرار گرفته، از تفکر اصولی و اجتهادی و پاسخ گویی به نیازهای جامعه در چهار چوب شرایط زمان و مکان خود باز مانند؛ چرا که باب اجتهاد برای آگاهان به این فن، همواره مفتوح و هر فقیهی هر چند ماهر، فقیه زمان خود و نه زمان آینده است.
    کلیدواژگان: ابن ادریس، اخباری، اهل حدیث، شیخ طوسی، عصر مقلده، فقه شیعی
  • عبدالهادی فقهی زاده صفحه 81
    تامل در «بیان»های توضیحی علامه محمدباقر مجلسی ذیل پاره ای از روایات بحارالانوار، حاکی از نص گرایی و پایبندی او به متون احادیث و دوری جستن از تاویلات مخالف ظاهر است. وی مبتنی بر مفاد دسته ای از روایات، بر ضرورت تمسک به نصوص روایی و تسلیم در برابر اخبار، تاکید کرده است و با همین نگرش، در مواضعی از بحار الانوار، در قبال بعضی از تاویل های عالمان پیشین حساسیت نشان داده و از این رو، گاه به نقد آنها پرداخته است؛ بر این اساس، در مواردی، برای پرهیز از نسبت دادن روایتی معتبر به ضعف و سستی علی رغم ملاحظه مشکلی مفهومی در آن به مخفی بودن جهت صدور روایت تصریح کرده و خود به بیان احتمالاتی در این باره پرداخته و در حقیقت از این رهگذر، از ورود به حوزه طرد و انکار روایات اجتناب ورزیده است؛ جالب اینکه مؤلف بحار الانوار، به ذو وجوه بودن و بطن داشتن و عدم امکان فهم همه سخنان معصومان(ع) معتقد است و التزام به این باورهای خطیر را منافی اعتقاد به لزوم احتراز از تاویلات مخالف ظاهر نمی شناسد. مجلسی در عین حال، در حوزه ای تنگ و کم دامنه، طبعا منطبق با دیدگاه های کلامی مورد قبول خود یا ملهم از پاره ای دیگر از روایات، عملا به تاویل و توجیه روایات روی آورده و از این طریق، ضمنا پرده ای از نگرش اجتهادی خویش را در شرح، قبول یا رد روایات بحار الانوار آشکار ساخته است.
    کلیدواژگان: بحار الانوار، تاویل روایات، علامه مجلسی، فقه الحدیث
  • بخشعلی قنبری صفحه 101
    نماز عالی ترین عبادتی است که در اسلام به آن توجه و تاکید شده است و عارفان مسلمان ضمن تاکید فراوان بر آن تفسیرهای گوناگونی درباره آن عرضه کرده اند. در برخی از این تفاسیر بر صبغه عرفانی آن تاکید بیشتری شده است. مولوی از جمله عارفانی است که در آثار خود به این موضوع توجه در خوری کرده و زوایای آن را کاویده است. از نظر او نماز روزن روز انه ای است به عالم ماوراء که سالک می تواند در طی برگزاری و اقامه نماز از عالم ناسوت فراتر رفته، وصال با خدا یا اصل یگانگی را تجربه کند. از این نظر، به نماز همچنان که در اسلام به عنوان پایه دین تاکید شده، در عرفان اسلامی نیز به عنوان مهم ترین راه برای رسیدن به هدف وصال/ وحدت در نظر گرفته شده است. مقاله حاضر درصدد است که اندیشه مولوی درباره نماز را بازخوانی نماید و به پدیدارشناسی نظر وی در این باره بپردازد.
    کلیدواژگان: تجربه عرفانی، مولوی، نماز، وصال
  • یوسف جعفرزاده صفحه 119
    در مقاله «نبوت در دین های یهود و مسیحیت» نویسندگان ادعا کرده اند که بر مبنای روش «پدیدارشناسی دین» مقاله را تدوین کرده اند، اما نگارنده این سطور این ادعا را نقد کرده، بر این باور است که این مقاله نوعی گردآوری داده های تاریخی جریان نبوت در یهودیت و مسیحیت است بدون اینکه با تفسیر پدیدارشناسانه همراه باشد. نگارنده ضرورت می داند مطالعه پدیدارشناختی موضوع مذکور را به اجمال نشان دهد:برای تبیین بهتر حیث التفاتی جریان نبوت در یهودیت، مسیحیت و اسلام، این دوره از تاریخ ادیان باید به عنوان یک حلقه فکری در فرایند تفکر بشر در تاریخ بررسی شود. تاریخ ادیان از حیث مرکز معنا (مرکز و شکل ساختار قدسی) به سه دوره کلی ابتدایی، اعتدالی و افراطی سکولار تقسیم می شود:1. دوره ابتدایی: برای انسان های ابتدایی از یک طرف طبیعت به طور کلی مرموز و مقدس بود و در نتیجه تمام اجزاء و پدیده های طبیعت نظیر آسمان، زمین، ماه، خورشید، سنگ، آب، آتش، رود و... به عنوان مظهر نیروهای فوق انسانی و خدایان پرستش می شد. از طرف دیگر انسان ابتدایی از حیث اجتماعی قبیله محور بود و هنوز بشر با پدیده ای به نام «جامعه» آشنا نشده بود. به همین دلیل به کارگیری اصطلاح «جامعه ابتدایی» از حیث فلسفی درست به نظر نمی رسد و از طرف دیگر بشر از تاریخ و زمان به شدت هراس داشت و آن را فاقد حقیقت و معنا می پنداشت. از این رو انسان های ابتدایی دائما از طریق جشن ها و آیین های مذهبی به زمان قدسی که در اول تاریخ اتفاق افتاده بود باز می گشتند. بدین ترتیب تاریخ برای انسان های ابتدایی شکل دوری داشت و آنها از تاریخ خطی و تکاملی به شدت گریزان بودند 2. دوره اعتدالی: در این دوره مرکز معنای انسان (مرکز و شکل ساختار قدسی) عوض می شود. این تحول مرکز معنا و ترسیم ساختار قدسی جدید با جریانی به نام «نبوت» صورت پذیرفت. پیامبران از یک طرف مرز بین مقدس و نامقدس را در عرصه طبیعت تفکیک و مشخص کردند و مقدس را تحت عنوان خداوند منزه و متعالی از طبیعت مطرح کردند و در نتیجه طبیعت فقط در برخی موارد ابزار عمل خداوند قرار گرفت. این رویکرد جدید پیامبران در عرصه طبیعت سبب شد که تا حدودی ترس انسان از مرموزیت و هیبتناکی طبیعت زدوده شود و در نتیجه امکان و آزادی عمل و فعالیت در بستر طبیعت برای انسان با توجه به اوامر خداوند پدید آید. از طرف دیگر پیامبران در عین عدم نفی قبیله گرایی، انسان ها را به مرکز معنای جدیدی به نام «جامعه» دعوت کردند. در یهودیت موسی بنی اسراییل را از عرصه نامقدس و بردگی در مصر به سوی ایجاد یک جامعه قدرتمند دعوت کرد تا آنها بتوانند به عزت، معنا و کمال دست یابند، و همین طور پیامبران بعدی بر تشریح ابعاد این «جامعه» همت گماشتند. جامعه مورد نظر پیامبران در عین حال جامعه تاریخمند و تکاملی بود و بشر با ورود به عرصه جامعه با مفهوم تاریخ نیز آشنا می شد. در این میان ایده «معاد» نقش مهمی در پذیرش مفهوم تاریخ در نزد انسان ها بازی کرد؛ به طوری که انسان ها اطمینان یافتند که بهشتی که در دوره ابتدایی در اول تاریخ جست و جو می کردند، این بار پس از ورود آنها به تاریخ و کسب کمالات انسانی در آخر تاریخ حاصل خواهد شد. بدین ترتیب تاریخ چون دارای کاربردی معادی شد، برای بشر دوره دوم پذیرفتنی و قابل تحمل گردید. در یهودیت به اندازه ای که پیش گویی های پیامبران با وقوع حوادث ناگوار به واقعیت می پیوست، وقایع تاریخ مفهوم قدسی به خود می گرفتند و اندک اندک این باور برای بشر دوره دوم حاصل می شد که حوادث تاریخی و رنج ها و کیفرها از مشیت الهی صادر می گردند. به تعبیر دیگر برخلاف انسان دوره اول که اثری از خداوند در عرصه تاریخ نمی دید، انسان دوره دوم بر این باور شد که در تاریخ، خداوند به اعتبار افعال و صفات خود حضور و سریان دارد و آنها به اندازه پیروی از اوامر خداوند در متن جامعه و تاریخ به معنا، تقدس و کمال دست می یابند. برای یهودیان تاریخ صحنه عمل خداوند و عکس العمل یهودیان بود و «ارض موعود» تجلی صفت قدرت یهوه تلقی می گردید.
    این تحول مرکز معنا در مسیحیت و اسلام نیز ادامه یافت؛ به طوری که این پدیده اساسی در مسیحیت که «خداوند به شکل پسر وارد تاریخ شد» در واقع به معنای اعلام حضور و سریان خداوند در متن جامعه و تاریخ و آشتی و انس انسان با تاریخ به عنوان مرکز حضور امر قدسی است. مسیحیان بر این باورند که خداوند به اعتبار ذات و جسم خود به شکل پسر وارد تاریخ شد و به شکل روح القدس در آن حضور و سریان دارد، ولی مسلمانان معتقدند خداوند به اعتبار صفات و افعال خود در آن حضور و سریان دارد. برای مثال صفت علم مطلق خداوند در سطح جامعه و تاریخ حضور و سریان دارد و انسان ها صرفا در حوزه جامعه و تاریخ می توانند با کسب علم ولو به صورت نسبی به سوی علم مطلق و بالمآل معنا، تقدس و کمال حرکت کنند.
    بدین ترتیب می توان از حیث روش پدیدارشناسی دین جریان نبوت را این گونه تفسیر کرد که مرکز معنا و ساختار قدسی انسان را از یک طرف از قبیله و اول تاریخ به جامعه و تاریخ منتقل کرد و از طرف دیگر با تفکیک مقدس از طبیعت، آن را به صورت خداوند متعال در راس اعمال انسان در متن جامعه و تاریخ مطرح کرد. اما نکته مهمی که قابل توجه است مقاومت انسان در برابر این تحول مرکز معنا از قبیله و اول تاریخ به جامعه و تاریخ است. تاریخ ادیان و حیانی در واقع کشاکش بین این دو حوزه معنا است. از یک طرف جریان نبوت با سرسختی و ایمان هرچه تمام تر انسان ها را به سوی حرکت تکاملی در متن جامعه و تاریخ با توجه به اوامر خداوند دعوت می کرد و از طرف دیگر تفکر اولیه انسان ها در برابر این جریان به شدت مقاومت می کرد. در یهودیت بنی اسراییل به محض خروج از مصر به کارشکنی و بازگشت به پرستش خدایان اولیه و مظاهر طبیعت (بعل پرستی) پرداختند و از این رو درگیری ها و کشاکش آنها با موسی و پیامبران بعدی در طول تاریخ یهود ادامه یافت و حوادثی نظیر اسارت بابلی به سختی توانست آنها را با تفکر معاد و در نتیجه ورود به عرصه جامعه و تاریخ انس و الفت دهد. با ظهور مسیحیت جریان های مقاوم سرسخت تری به عرصه ظهور رسیدند. یکی از مهم ترین آنها آیین گنوسی بود که به شدت در برابر ایده تاریخ گرایانه مسیحیت ایستاد. تفکر گنوسی از منظر پدیدارشناسی در تاریخ اندیشه بشر حلقه فکری قابل توجهی است. پیروان این مکتب از یک طرف در واقعی بودن ظهور مسیح در تاریخ تردید کردند و از طرف دیگر با طرح ایده گرفتاری روح در دنیایی که «اهریمنان آن را آفریده بودند» به دنبال نجات روح از این جهان و ترک دنیا (در مفهوم ترک جامعه و تاریخ) برآمدند. این جریان به کلی یک جریان بازگشت به اول تاریخ است. البته این جریان خاص مسیحیت نبود، بلکه در یهودیت و اسلام نیز به شکل عرفان مبتنی بر ترک دنیا، کمال و معنای انسان را در بازگشت او به اول تاریخ (عالم عدم) مطرح کرد در فرهنگ اسلامی غیر از گنوسی گری جریان های دیگری نظیر قبیله گرایی در حکومت، فرقه گرایی در دین و مهم تر از همه فلسفه اسلامی که حقیقت را صرفا در ماوراء جست و جو می کرد و به حضور و سریان آن در تاریخ توجه نداشت و از این رو به طرح فلسفه تاریخ در بین مسلمانان منجر نشد و در نتیجه ارتباط بین فلسفه و علوم تاریخی دیگر از هم گسسته شد نهایتا جریان تاریخ گرا و جامعه گرای دین اسلام را به انحطاط راندند. 3. دوران افراطی سکولار: در این دوره که از رنسانس به بعد در کشورهای غربی شروع شده است، با اینکه جامعه و تاریخ به طور رسمی به عنوان مرکز معنا برای انسان غربی پذیرفته شد و از این حیث دوران مدرن غربی کاملا بر شانه ادیان وحیانی ایستاده است، اما در برابر این مسئولیت سنگین، انسان به ناچار ارتباط این مراتب وجودی را با مراتب بالاتر و قدسی وجود قطع کرد و در نتیجه ایده دینی پیامبران صورت دنیوی محض به خود گرفت و این امر به نوبه خود سبب اضطراب روحی انسان مدرن شده است. از این رو می توان گفت که بازگشت به پیام پیامبران یعنی حرکت تکاملی در متن جامعه و تاریخ با توجه به اوامر خداوند، راه حل اصلی برای نجات بشر از بن بست حاضر و درک فلسفه وجودی او در این عالم است.
|
  • Ebrahim Musapour Page 1
    Writer of the present essay holds that Muslim historians, like other classic historians, considered only political issues, causes, and dimensions in their analysis of historical events and rarely paid attention to cultural, social, economic, and especially emotional dimensions and motivations. Such an affair created a collection of histories absolutely governed by political discourse. Hence, most of contemporary Muslim historians still avoid dealing with non-political factors in their analyses is spite of appearance and prevalence of new traditions and discourses in historiography. Taking an objective example into consideration, writer of the present essay compares political analyses of some old and new Muslim historians concerning Imam Ali’s absence from the Tabuk battle with an analysis of Abdolhosain Zarrinkoub who, despite all others, has contributed human emotions of the Prophet to the subject more.
  • Abdorrahim Ghanavat Page 19
    The present essay deals with investigation of circumstances of Imam Ali’s rulership and their influence upon actualization of Imam’s plans. Changes in insight and method of Muslims, disturbed social circumstances caused by general rebel rebellion against the third caliph and his killing, weakening of institution of caliphate after two successive killings of two caliphs, disputes caused by vengeance for Uthman’s bloodshed, radical enmity among tribes of Quraish, disobedience of major cities and districts, and lack of adequate obedient companions and officials are among most significant factors which made circumstances of Imam’s rulership and of proceeding his plans difficult and associated them with failure.
  • Ali Bayat Page 43
    When through trick of Amr b. As and by command of Muawiya Qurans were raised by spears in the Siffin battle and Iraqi army was summoned to the Quranic arbitration, dispute in Imam Ali’s army commenced. Those who opposed the plan of arbitration via motto of “there is no command but Allah’s” have rapidly changed into a political-theoretical current. Although almost all of them were killed in the Nahrawan battle, the main current was not destroyed; it developed more after Imam Ali had been killed and caused more occurrences in three initial Hijri centuries. The present essay investigates the grounds for forming and raising of khawarij in the Iraqi, and not Syrian, army as well as their political-theoretical themes and social nature.
  • Hosain Abuee Mehrizi Page 63
    Having a history of over one thousand years, jurisprudence is among Islamic sciences which has preserved its dynamism all the time and has been able to satisfy needs of the society. Sometimes, however, it suffered from relative stagnancy and standstill due to some specific causes and factors reducing speed of its development. Among such factors, the charisma and influence of personality of jurists is a major one taken less into consideration. The present essay expounds role of that factor in the relative stagnancy and delay in dynamism and development of jurisprudence and ijtihad in the era of imitators – one hundred years from death of al-Shaikh al-Tusi to Ibn Idris al-Hilli – emphasizing that, while benefiting from opinions of their predecessors, jurists should never be influenced by their name, fame, and majesty. They should not be overshadowed by them leaving their own fundamental thoughts in order to respond to the needs of society in the frame of temporal, spatial conditions; for the gate of ijtihad is always open to those who are knowledgeable of this art. Any jurist, even though very skillful, is jurist of his time and not future.
  • Abdolhadi Feghhizadeh Page 81
    Deliberation upon explanation(bayan)s of allamah Muhammad Baqir al-Majlisi concerning some hadiths of Bihar al-Anwar indicates that he insists on the text of hadiths and avoids anti-appearance ta’wils. Based on some traditions, he emphasizes necessity of taking texts of traditions and surrendering to them and, holding that position, he sometimes criticizes ta’wils of earlier scholars. Hence, in order to avoid attributing an authentic hadith to weakness despite observing some conceptual problems in it, he explicitly asserts that facet of issuance of that hadith is hidden and explains some probabilities in this connection avoiding entrance into realm of denial of hadiths. Interestingly, the compiler of Bihar al-Anwar believes in multiplicity of facets of hadiths on the one hand and impossibility of understanding all words of infallible Imams on the other holding that undertaking such crucial beliefs is not contradictory to belief in the necessity of avoiding anti-appearance ta’wils. However, al-Majlisi has made some ta’wil and has justified some hadiths in accordance with his own theological perspectives or on the basis of some other hadiths in a limited realm and thereby has manifested his persuasive perspective concerning acceptance or rejection of hadiths of Bihar al-Anwar.
  • Bakhshali Ghanbari Page 101
    Prayer (salat) is the greatest ritual considered and emphasized in Islam. Hence, Muslim mystics have emphasized that category too much and presented various interpretations in its concern having put more emphasis upon its mystical facet. Mawlawi is a mystic who has paid notable attention to that category and investigated its corners thoroughly in his works. In his opinion, prayer is a window to the metaphysical world through which the wayfarer can go beyond the material world and can experience God’s attainment or the principle of unity. As prayer is emphasized in Islam as the pillar of religion, it is also considered as the most significant way for achieving goal of attainment/unity in the Islamic mysticism. The present essay intends to re-read Mawlawi’s thought concerning prayer and investigate his opinion phenomenologically.