فهرست مطالب

علوم زمین - پیاپی 69 (پاییز 1387)

نشریه علوم زمین
پیاپی 69 (پاییز 1387)

  • 192 صفحه، بهای روی جلد: 50,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1387/08/20
  • تعداد عناوین: 16
|
  • صفحه 1
  • حسن اشراقی، ابراهیم راستاد، محمدهاشم امامی، علی عسگری صفحه 2
    کانه زایی طلای هیرد در استان خراسان جنوبی در فاصله 140 کیلومتری جنوب بیرجند، در شمال بلوک لوت قرار دارد. در محدوده کانه زایی طلای هیرد، قدیمی ترین واحد های سنگی مربوط به ژوراسیک و کرتاسه است که توسط توالی های آتشفشانی- رسوبی ترشیری پوشیده شده اند. توده های نفوذی گرانیت، گرانودیوریت- کوارتزدیوریت و گابرونوریت در توالی های ترشیری نفوذ کرده اند. ولی آثار کانه زایی تنها در درون و حاشیه استوک نیمه ژرف گرانودیوریت- کوارتزدیوریت با بافت پورفیری مشاهده می شود. با توجه به این که توده نیمه ژرف گرانودیوریت- کوارتزدیوریت مولد کانه زایی حاوی ایلمنیت و فاقد مگنتیت بوده و نیز دارای خاصیت مغناطیسی پذیری (1/5*10-4 SI Units) کم و نسبت پایین Fe2O3/FeO (<0.5) است، لذا می توان آن را در رده گرانیتویید های ایلمنیتی یا کاهیده (Low fO2) قرار داد.
    کانه زایی در محدوده معدنی هیرد براساس فاصله از توده نفوذی به سه بخش اصلی کانه زایی با میزبان توده نفوذی، کانه زایی در حاشیه توده نفوذی و کانه زایی دور از توده نفوذی قابل تفکیک است. این سه بخش از نظر سنگ میزبان، دگرسانی، کانی شناسی، ساخت، بافت و محتوای فلزی با هم متفاوت است.
    در کانه زایی با میزبان توده نفوذی سنگ میزبان کانه زایی، توده نفوذی مولد کانه زایی، یعنی استوک نیمه ژرف گرانودیوریت- کوارتزدیوریت است. سه نوع رگه- رگچه اصلی در کانه زایی با میزبان توده نفوذی دیده می شوند که شامل رگه- رگچه های تورمالین- کوارتز- سریسیت و سولفید (TQSS)، کوارتز- کلسیت و سولفید (QCS) و کوارتز- کلسیت (QC) با سولفید کمیاب است. این رگه- رگچه ها دارای آرایش صفحه ای و استوک ورکی است. کانه زایی حاشیه توده نفوذی در توالی های آتشفشانی- رسوبی که تحت نفوذ توده مولد کانه زایی قرار گرفته اند، مشاهده می شود. سولفید ها به صورت پراکنده، رگه- رگچه ای و حتی توده ای دیده می شوند. رگه- رگچه های استوک ورکی و به ندرت صفحه ای موجود در این کانه زایی دارای کوارتز، کلسیت و سولفید هستند. دگرسانی سریسیتی، سیلیسی وکربناتی مهم ترین دگرسانی های همراه با زون های عیاردار است. کانه زایی دور از توده نفوذی در پهنه های گسلی به صورت زون های سیلیسی و کربناتی به همراه اکسید و هیدرواکسید های آهن در سطح قابل شناسایی هستند.
    مقایسه مهم ترین ویژگی های کانه زایی طلای هیرد (از جمله جایگاه زمین شناسی، سنگ میزبان، کانی شناسی، پاراژنز کانی ها، محتوای فلزی، ساخت، بافت و دگرسانی) با ویژگی های تیپ های مختلف کانه زایی طلا در دنیا، نشان می دهد که کانه زایی طلای هیرد بیشترین شباهت را با ذخایر طلای مرتبط با توده های نفوذی گرانیتوییدی کاهیده دارد.
    کلیدواژگان: کانه زایی طلا، گرانیتویید های کاهیده، کانه زایی با میزبان توده نفوذی، حاشیه توده نفوذی، دور از توده نفوذی، هیرد، لوت
  • رحیم شعبانیان، دانیل واچارد صفحه 20
    نهشته های آهکی پرمین در نقاط مختلف ایران، دارای رخنمون بوده و براساس محتوی فسیلی روزن داران، سن این توالی ها بولورین؟، کوبرگاندین تا دوراشامین است. این رسوبات دریایی در بیشتر نقاط ایران غنی از فوزولینیده، روزن داران کوچک غیر فوزولینیدی و جلبک بوده و تعیین سن، زون بندی زیستی و تبیین الگوهای دیرینه جغرافیایی و دیرینه بوم شناسی زمین های پرمین به طور اساسی بر مبنای فوزولینیدها استوار است. توالی های آهکی پرمین در شمال باختر و شمال ایران بنا به دلایل چندی فقیر از روزن داران فوزولینیدی بوده و تعیین سن توالی ها و همبستگی بین آنها، بویژه برای توالی های پرمین پسین بر مبنای روزن داران کوچک و درشت فسیل ها انجام می گیرد.
    روزن داران تک ردیفی نقش مهمی در ایجاد سنگ های آهکی داشته و در نتیجه با معرفی جنس ها و اجتماعات شاخص، از این گروه می توان در تعیین سن توالی های در یایی و تعیین همبستگی توالی های پرمین در مقیاس ناحیه ای و محلی استفاده کرد. هدف این مقاله، معرفی مهم ترین شکل های روزن داران تک ردیفی و تجمعات آنها در توالی های پرمین میانی و پسین البرز و آذربایجان به منظور معرفی یک مدل تعیین سن و همبستگی برای نهشته های پرمین در بخش های مختلف ایران است.
    کلیدواژگان: روزن داران تک ردیفی، تعیین سن، تطابق، پرمین، ایران
  • فریده باقری، عبدالله سعیدی، سهیلا بوذری صفحه 34
    گسل میامی از گسل های اصلی شمال خاوری ایران است که در تکوین حوضه های رسوبی و ریخت شناسی منطقه تاثیر مهمی داشته و پدیده های ریخت زمین ساختی گوناگونی به وجود آورده است. وجود این گسل در منطقه، موجب پیدایش ساخت های گوناگون شده و منطقه را از دیدگاه مطالعات زمین شناسی ساختاری، رفتار گسل ها و پایانه های آن، برهم کنش گسل ها و ارتباط میان چین خوردگی و گسلش به محدوده قابل توجهی تبدیل کرده است. برداشت های انجام گرفته در بخش باختری گسل میامی، راستای گسل ها را به طور کلی NE و با شیب بیش از 50 درجه و خط خش با میل کم نشان می دهد. راستای چین ها در این محدوده از روند کلی گسل ها پیروی می کنند. محور اصلی بیشینه محاسبه شده بر روی گسل ارمیان روند NE و در گسل میامی و گسل قدس روند SE دارد و افقی است. همچنین گسل میامی در بخش باختری، با گسل چاه سید آباد پهنه برشی را ایجاد می کند که شکستگی های نوع X و Ŕ، R در آن قابل تشخیص است.
    کلیدواژگان: گسل میامی، محور تنش اصلی بیشینه، زون برشی، گسل کج لغز، پله های کسلی، درزه های کششی
  • علی ارومیه ای، افشین کریم خانی صفحه 44
  • داود مختاری، محمدرضا نیکجو صفحه 56
    ارزیابی سیماهای زمین ساختی- ریخت شناختی مانند پشته های فشاری در امتداد گسل های راستالغز از جمله راه های قابل اعتماد برای تعیین جابه جایی گسل است. گسل فعال و راستالغز شمالی میشو با امتداد خاوری- باختری، خود ادامه گسل بزرگ تبریز است که فعالیت آن آثار ریخت شناختی متعددی را پدید آورده است. این تحقیق بر اساس تفسیر زمین ساختی- ریخت شناختی داده های میدانی حاصل از مشاهدات زمین شناسی و ریخت شناختی، به شناسایی پشته های فشاری محدوده حوضه آبریز باغلار به عنوان یکی از آثار فعالیت گسل راستالغز شمالی میشو پرداخته است. بر اساس نتایج این تحقیق، پشته های فشاری منطقه مورد مطالعه به نام های سیسده و تپه باشی در امتداد گسل شمالی میشو، نتیجه توسعه زمین ساختی- ریخت شناختی دراز مدت بویژه در کواترنری هستند و توسعه آنها در حال حاضر نیز ادامه دارد که نشانگر وجود و ادامه حرکات نوزمین ساخت در منطقه است. وقوع هر سه پدیده انحراف و گیراندازی (اسارت) و پسروی مرحله ای نقطه گیراندازی به طرف بالادست در یک محدوده کوچک از حوضه باغلار، به عنوان مهم ترین اثر دینامیک بالا و تداوم ناپایداری های دامنه ای پشته های مذکور بر سامانه رودخانه ای باغلار است. در هر حال، مطالعه موردی زیر، نمونه خوبی برای مطالعه تکامل زمین ساختی- ریخت شناختی طولانی مدت یک گسل راستالغز داخل قاره ای است.
    کلیدواژگان: سیماهای زمین ساختی، ریخت شناسی، پشته های فشاری، فعالیتهای نو زمین ساخت، حوضه آبریز باغلار، گسل شمالی میشو
  • محمدرضا مشرفی فر، احمد علوی، محمد محجل صفحه 64
    در این پژوهش، تفکیک فازهای تنش دیرین در محدوده مرکزی گسل دهشیر با استفاده از تحلیل تنش دیرین بر اساس مطالعه داده لغزش گسلی ناهمگن و خطواره های لغزشی مربوط صورت گرفته است. این داده ها از سازند های کرتاسه(آهک تفت)، ائوسن آغازی(کنگلومرای کرمان) وائوسن(سنگ های آتشفشانی) برداشت شده است. برای تعیین جهت لغزش، از شاخص هایی چون جدایش چینه شناسی، پله های تجمعی کانی ها، شکستگی های ریدل، شکاف های کششی استفاده شده است. گسل های منطقه مورد مطالعه بیشتر دو روند NE وNW را نشان می دهندکه روندNW چیره است. بر اساس مطالعه داده لغزش گسلی ناهمگن و خطواره های لغزشی مربوط به آنها با استفاده از روش وارون چند مرتبه ای می توان کمترین انتظار تاثیر دو فاز را در منطقه داشت که محور تنش بیشینه σ1به طور عمده در فازهای تفکیک شده روند NE را نشان می دهند. محور تنش کمینه σ3 نیز روند NW را نشان داده که با توجه به موقعیت تنشσ3 عملکرد گسل ها در منطقه بیشتر به صورت گسل های امتداد لغز و امتداد لغز با مولفه معکوس است. به علاوه شکل میدان تنش فازهای تفکیک شده در منطقه دوکی شکل است.
    کلیدواژگان: گسل امتدادلغز، گسل دهشیر، تنش دیرین، روش وارون سازی چند مرتبه ای
  • علی منصوریان، مژگان زارعی نژاد، ابراهیم مقیمی، صفیه امیدیان صفحه 74
    مخروط آتشفشان دماوند، یکی از پدیده های مهم زمین شناسی ایران است. به رغم مطالعه های گسترده درباره این مخروط آتشفشانی، اطلاعات موجود از آن دارای مشکلاتی به شرح زیر می باشند: به صورت پراکنده موجود هستند، قابل استفاده مستقیم در سامانه های اطلاعاتی (مانند GIS) نیستند، دسترسی به آنان دشوار بوده و گاهی غیرقابل دسترس می باشند؛ به علاوه مطالعه های دقیق و روشنی از ویژگی های ژئومورفولوژی- زیست محیطی دماوند در اختیار نیست. هدف از این مقاله، ایجاد بانک اطلاعات ژئومورفولوژی و زیست محیطی دماوند و انتشار آن تحت WebGIS است. در این پروژه تحقیقاتی، ابتدا اطلاعات مکانی و توصیفی مورد نیاز شناسایی، سپس با بهره گیری از نقشه های موجود، تصاویر ماهواره ای، عکس های هوایی و عملیات میدانی اطلاعات مورد نیاز تولید و تکمیل شدند. در مرحله بعد بانک اطلاعاتی مورد نظر ایجاد و اطلاعات در آن ذخیره سازی شد. سپس یک سیستم WebGIS تعاملی (Interactive) طراحی و در سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور پیاده سازی شد و در نهایت بانک اطلاعاتی مذکور از طریق آن انتشار یافت. هم اکنون WebGIS دماوند از طریق اینترنت سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور قابل دسترس بوده و امکان اتصال آن به اینترنت برای دسترسی عموم به اطلاعات به صورت مستقیم ((On lineنیز وجود دارد. ایجاد چنین بانک اطلاعاتی برای دیگر اطلاعات مرتبط با علوم زمین و انتشار آن از طریق WebGIS به عنوان جدیدترین و مطرح ترین فناوری به اشتراک گذاری داده های مکانی، می تواند عمده مشکلات مربوط به این اطلاعات، از نظر پراکندگی و دشواری دسترسی و استفاده از آنان را مرتفع سازد.
    کلیدواژگان: بانک اطلاعاتی، ژئومورفولوژیک، اطلاعات زیست محیطی، مخروط آتشفشان دماوند، WebGIS
  • نصرالله عباسی، عبدالحسین امینی صفحه 86
    رسوبی مورد مطالعه در منطقه علی آباد قم با رخنمونی به ستبرای 35/255 متر و با سن اولیگوسن میانی از لایه های کربناتی/آواری و کربناتی/آذرآواری و آواری/آذرآواری فسیل دار تشکیل شده است که به طور ناپیوسته بر روی نهشته های آذرآواری ائوسن و به طور هم شیب و با واسطه دو سیل آذرین در زیر لایه های دریاچه ای قدیمی قرار گرفته است. تنها اثر فسیلی تشخیص داده شده در این رسوبات اثر گونه Thalassinoides suevicus (Rieth، 1932)، به شکل دهلیزهای لوله ای شکل شاخه ای با شبکه داربستی است. انشعابات به صورتY شکل بوده و اندکی نیز T شکل هستند و با قطر 30 تا 50 میلی متر مشخص می باشند که به طور فعال توسط جانوران اثر ساز از رسوبات انباشته شده اند. شدت فعالیت زیستی مختلف در لایه های رسوبی منجر به تشخیص پنج درجه زیست آشفتگی با شماره های یک تا پنج شد که معادل شاخص های ایکنوفابریکی استاندارد یک تا پنج هستند. این ایکنوفابریک ها به ترتیب37/40، 9/85،15/8، 97/4 و 9/29 درصد از توالی را به خود اختصاص می دهند. تغییرات ایکنوفابریکی، 7 چرخه ایکنوفابریکی را نشان می دهند که به طور کلی در دو نوع قابل رده بندی هستند. نوع اول چرخه هایی که به تدریج به طرف بالا بر میزان آشفتگی آنها افزوده شده و در طول این افزایش تغییرات اندکی در وضعیت ایکنوفابریک لایه ها مشاهده می شود و در عین حال گسترش و پایداری شرایط زیست آشفتگی درجه بالا قابل توجه است. چرخه نوع دوم چرخه هایی را شامل است که در آنها مشابه چرخه های قبلی، به طرف بالای توالی بر میزان زیست آشفتگی افزوده می شود، ولی تغییرات ایکنوفابریکی در آنها سریع است و میزان زیست آشفتگی درجه بالا، پایداری و دوام کمتری را در طی شکل گیری لایه ها نشان می دهد. این وضعیت را می توان در ایکنوگرام لایه ها نیز مشاهده کرد به طوری که درصد فراوانی ایکنوفابریک ها از درجه یک تا چهار به تدریج کاسته شده و در مقابل، میزان ایکنوفابریک درجه پنج قابل ملاحظه است. شاید این مسئله حاکی از آن است که در هنگام تشکیل رسوبات در دوره هایی، پایداری نسبی شرایط زیستی، فیزیکی و شیمیایی رخ داده و محیط مساعد و مطلوب برای تجمع جانوران تالاسینوییدس ساز فراهم شده است؛ ولی در شرایط حد واسط که امکان تغییر و ناپایداری شرایط یاد شده وجود داشته است، جانداران اثرساز فرصت کافی برای فعالیت بیشتر در دسترس نداشته اند. نمونه های تالاسینوییدس موجود در توالی مورد مطالعه در شرایطی مشابه ایکنوفاسیس های کروزیانا تا گلاسیفانگیتس ایجاد شده اند.
    کلیدواژگان: ایکنولوژی، ایکنوفابریک، تالاسینوییدس، اولیگوسن، منطقه قم، ایران مرکزی
  • احمدرضا صیادی، مسعود منجزی، حسین شهرآبادی صفحه 102
    ارزیابی ذخیره کانسارها یکی از مهم ترین پارامترهای لازم برای طراحی معدن بوده و روش های متعددی در این خصوص توسعه یافته است. علاوه بر روش های تحلیلی زمین آماری، روش های هوش مصنوعی مانند شبکه های عصبی برای برآورد ذخیره بسیار مناسب تشخیص داده شده اند. در این تحقیق مدل هندسی و بلوکی کانسار فسفات اسفوردی تهیه و میزان ذخیره برآورد شده است. مدل بلوکی محتوی حدود 100 هزار بلوک با ابعاد 5 × 25 × 25 است. برای برآورد عیار هر بلوک، از روش تحلیل زمین آماری و شبکه های عصبی استفاده شد. به منظور برآورد زمین آماری، روش کریجینگ معمولی مورد استفاده قرار گرفت. در روش شبکه عصبی یک شبکه چند لایه پرسپترون به کار گرفته شده و برای آموزش شبکه از روش آموزش LMاستفاده شد. میزان ذخیره برای دامنه مناسبی از عیار حد برآورد شده است. با در نظرگرفتن عیار حد 6 درصد، میزان ذخیره 5/16 میلیون تن با عیار میانگین 44/11 درصد و 5/17 میلیون تن با عیار میانگین 83/11 درصد به ترتیب به کمک روش زمین آماری و روش شبکه های عصبی محاسبه شد. نتایج مشابه بوده و اختلافی کمتر از 6% دارند. مدل سازی و برآورد انجام شده، مبنای لازم را برای اصلاح طرح استخراجی فعلی معدن فسفات اسفوردی با هدف استخراج انتخابی تا تراز 1720 فراهم می نماید.
    کلیدواژگان: ارزیابی ذخیره، زمین آمار، شبکه های عصبی، شبکه پرسپترون چند لایه، کانسار فسفات اسفوردی
  • فرح ناز کریمزاده، محمدحسین آبادی صفحه 110
    توالی های رسوبی آواری و کربناتی سازندهای سرخ شیل و شتری به ترتیب به سن تریاس پیشین و میانی و با مجموع ستبرای 870 متر در ناحیه بهاباد، شهرستان بافق در ایران مرکزی به صورت هم شیب و تدریجی بر روی یکدیگر قرار دارند. توالی سنگ های شیلی، سیلتستونی و ماسه سنگی سرخ شیل به تدریج به رخساره آهک های دولومیتی شده مربوط به پهنه کشندی سازند شتری ختم می شوند. توالی ستبر لایه تا توده ای سنگ های به طور عمده دولومیتی سازند شتری نیز به صورت تدریجی توسط آهک های نازک تا ستبر لایه به نام عضو آهک اسپهک پوشیده شده اند. در مطالعات سنگ شناسی چهار نوع مختلف دولومیت (از نظر شکل و اندازه بلورها، پراکندگی اندازه بلورها در متن سنگ و اشکال مرزهای بلوری) تشخیص داده شده است. دولومیت نوع یک، در شرایط دمای سطحی و در مراحل اولیه رسوبگذاری تشکیل شده و دولومیت دیاژنتیکی اولیه به شمار می آید. سایر دولومیت ها به ترتیب درشت شدن اندازه بلور آنها، در محیط های کم ژرفا تا ژرف تدفینی تشکیل شده اند. تغییر ترکیب سیال های دولومیت ساز در طی مراحل گوناگون دیاژنز (اولیه تا تاخیری) سبب چنین تنوعی درتشکیل دولومیت های این سازند شده است. بر اساس مطالعات زمین شیمیایی (تجزیه های عنصریFe، Na، Sr، Mg، Ca و Mn و ایزوتوپی δ18O) و13 C δ) تشکیل این دولومیت ها به طور عمده در محیط کاهیده و طی افزایش تدریجی دما در مراحل مختلف تدفین رخ داده است. منبع اصلی تامین یون منیزیم در مورد دولومیت های بسیار دانه ریز اولیه آب دریا و در مورد سایر انواع دولومیت ها دیاژنز کانی های رسی لایه های زیرین (سازند سرخ شیل) و شوراب های حوضه ای پیشنهاد می شود. نتایج مطالعات XRD وXRF بر روی کانی های رسی کلریتی و مونت موریلونیتی سازند سرخ شیل حاکی از کاهش به ترتیب 36 و 84 درصدی محتوای MgO در مقایسه با کانی های رسی استاندارد مشابه است. این کاهش نشانه دیاژنز کانی های رسی موجود در شیل ها و خروج منیزیم در نتیجه فشردگی لایه های بالایی است که تامین کننده بخشی از Mg برای دولومیتی شدن کربنات ها بوده است. با اندازه گیری مقدار کربن آلی در دولومیت ها و آهک ها مشخص شد که تمرکز این ماده در دولومیت ها چندین برابر آهک ها می باشد. این مطلب گویای مستعد تر بودن آهک های غنی از مواد آلی برای فرایند دولومیتی شدن است. در این سازند ساختارهای زیستی چون استروماتولیت ها در به دام انداختن مواد آلی نقش مهمی داشته اند. دمای تشکیل دولومیت های اولیه (Early diagenetic) سازند شتری حدود 39 درجه سانتی گراد و دولومیت های ثانویه (Late diagenetic) 179 درجه سانتی گراد محاسبه شده است.
    کلیدواژگان: سنگ نگاری، زمین شیمی، دولومیت، سازند شتری، ایران مرکزی
  • زمان ملک زاده، محمدرضا عباسی، اولیویه بلیه، کریستین اوته مه یو، اسماعیل شبانیان صفحه 130
    این مطالعه ناحیه بین ′30 o 51-o50 در امتداد کمربند چین خورده و رانده زاگرس را در بر می گیرد. الگوی دگرشکلی در کمربند زاگرس مرتفع به خاطر همگرایی مورب صفحه عربی نسبت به ایران مرکزی به صورت تسهیم کرنش کامل (Complete strain partitioning) مطرح شده است. در این الگو گسل عهد حاضر زاگرس (MRF) در حاشیه شمالی کمربند، از نظر سینماتیکی تمام مولفه جابه جایی به موازات کمربند ناشی از حرکت مورب صفحه عربستان را جذب می کند و گسل زاگرس مرتفع (HZF) به همراه دیگر گسل ها و چین خوردگی ها، پذیرای مولفه عمود بر کوهزاد جابه جایی در این حرکت است. با استفاده از وارون سازی خط لغزش هایی که اغلب بر صفحات گسلی که رسوبات جوان کنگلومرای بختیاری را در امتداد گسل زاگرس مرتفع متاثر ساخته، نقش بسته، تنسور تنش و شکل نسبی بیضوی تنش (R) در 29 ایستگاه محاسبه شده است. شواهد زمین ریختی و سینماتیک گسل نشان دهنده آن است که بخش اعظم گسل زاگرس مرتفع دارای مولفه امتداد لغز است. بر اساس این سینماتیک، گسل زاگرس مرتفع نیز در انتقال دگر شکلی مولفه موازی کوهزاد زاگرس مشارکت می کند. در نتیجه ساز وکار جدید تشخیص داده شده، تسهیم کرنش از نوع بخشی (Partial strain partitioning) را برای زاگرس مرتفع باختری پیشنهاد می کند. انتقال دگرشکلی مولفه موازی کوهزاد توسط گسل عهد حاضر و زاگرس مرتفع، ممکن است دلیلی موجه برای کاهش آهنگ لغزش در امتداد گسل عهد حاضر پس از سازماندهی دوباره برخورد مورب صفحه عربستان باشد.
    کلیدواژگان: زاگرس، گسل عهد حاضر، تسهیم کرنش، همگرایی مورب، گسل زاگرس مرتفع، خش لغز
  • افشین اکبرپور، نجات غلامی، عبدالسمیع سعیدی صفحه 144
    این محدوده با وسعت 5/8 کیلومترمربع در 35 کیلومتری خاور جلفا به سمت سیه رود واقع است. اکتشافات زمین شیمیایی به صورت نمونه خاک در مسجدداغی در سال 82 آغاز شد و دلیل انتخاب این روش، شرایط زمین شناسی، توپوگرافی و آب و هوایی محدوده بوده است. شبکه نمونه برداری m100 × m 100 و m200 × m 100 است و نمونه ها برای 13 عنصر تجزیه شدند.
    بررسی های زمین شناسی محدوده مورد مطالعه نشان دهنده مجموعه ای از فلیش های ائوسن، سنگ های آتشفشانی (آندزیت – تراکی آندزیت)، کوارتز مونزونیت و آگلومرا (الیگومیوسن) است. رگه های سیلیسی - باریتی برشی و کانی سازی هایی از نوع سولفیدهای مس، سرب، روی و انواع پیریت در محدوده شناسایی شده است.
    داده های حاصل از نمونه ها پس از کنترل خطای آزمایشگاهی به وسیله نمونه های تکراری داده پردازی شدند. داده پردازی تک متغیره نشان دهنده توزیع نرمال عناصر Ni، Be، Mn است و بقیه عناصر تابع توزیع لگاریتمی دارند. داده پردازی چندمتغیره نشان دهنده انطباق دو روش تحلیل عاملی (آنالیز فاکتوری) و همبستگی عناصر (با استفاده از استانداردسازی داده هاx- ˉx/s))) در ایجاد هاله های مرکب با یکدیگر است. نتایج حاصل از بررسی ها نشان دهنده تمرکز بی هنجاری های طلا و نقره و باریم در بخش خاور محدوده و گسترش بی هنجاری های مس و مولیبدن در بخش باختر دره آرپاچای است. توجه به سنگ شناسی و انطباق آن با بی هنجاری های زمین شیمیایی محدوده نیز احتمال وجود کانی سازی مس از نوع پورفیری در سمت خاور و وجود کانی سازی طلا را در رگه های سیلیسی - باریتی به صورت اپی ترمال با سولفید بالا را نشان می دهد.
    کلیدواژگان: مسجد داغی، اکتشافات زمین شیمیایی، داده پردازی، هاله های مرکب
  • سعید هاشمی طباطبایی، امیرسعید سلامت، علی رهنما صفحه 152
    این مقاله روش های مختلف را به منظور ارزیابی زمین لغزش طالقانی که تحت تاثیر بارندگی در شهرستان گرمی استان اردبیل در سال 1382 رخ داد، توصیف می کند. در اثر این لغزش، حدود 300 منزل مسکونی آسیب دید و تعدادی از آنها تخریب شدند. به رغم شرایط همگن زمین شناسی و ریخت شناسی، هیچ گونه گسیختگی در مناطق مجاور ملاحظه نشده است. مشاهدات میدانی نتایج نشان داد که تغییرات تراز آب زیرزمینی از مهم ترین عوامل در تحریک زمین لغزش است. لذا این مطالعات بر نقش تغییرات تراز آب زیرزمینی تکیه می کند. شیب لغزش در قسمت تاج بسیار تند و به سمت پاشنه بسیار ملایم و یکنواخت می شود.
    بررسی های میدانی با روش های ژئوالکتریک به روش سونداژ قائم، حفاری چاهک های اکتشافی، مشاهدات صحرایی و زمین ریخت شناسی انجام و با نرم افزارهای Rockwork 2004 و Arc GIS تحلیل شدند. روش ژئوالکتریک ساختار کلی زمین لغزش از جمله ستبرای خاک سطحی، ژرفای استقرار سنگ کف، ستبرای لایه اشباع و نقاط مسیر ورود آب زیرسطحی به منطقه مورد مطالعه را ارائه کرد. برای به دست آوردن اطلاعات دقیق زیرسطحی بر اساس مشاهدات صحرایی و نتایج حاصل از روش ژئوالکتریک، تعداد 21 چاهک دستی حفر شد. نمونه های معرف مصالح ساختگاه مورد مطالعه، انتخاب و آزمایش شدند. بر اساس نتایج حاصل از مطالعات آزمایشگاهی، تحلیل شیب با استفاده از نرم افزار Slide انجام و راهکارهای تثبیت ارائه شد.
    کلیدواژگان: زمین لغزش، ژئوالکتریک، چاهک اکتشاف، ضریب اطمینان، سطح آب زیرزمینی، تعادل حدی
  • احمد امینی، شایسته مهرابیان صفحه 166
    امواج زمین لرزه و انفجار گذرا و غیر ایستا هستند. در لرزه شناسی همانند مهندسی زلزله، هنوز اغلب داده ها با تحلیل فوریه پردازش می شوند. به دلیل تفاوت در ویژگی های غیرخطی و غیر ایستای این داده ها، روش تحلیل فوریه نمی تواند جزئیات اطلاعات را در پراش امواج، دگرشکلی شکل موج و توزیع انرژی- بسامد آشکارسازی کند. در این مقاله، یک روش جدید برپایه تجزیه مد تجربی (Empirical Mode Decomposition) حوزه زمانی ارائه شده است که تحلیل ساختارهای بلند و کوتاه دوره این امواج را آسان می سازد و بینشی در مورد بسامدهای ذاتی را فراهم می آورد. پس از اعمال آن روی داده های لرزه ای، مدهای نوسانی امواج زمین لرزه و انفجار با هم مقایسه می شوند، رابطه ای برای هر گروه از داده های همنوع و همچنین تفاوت هایی بین امواج غیر همنوع بر اساس توابع مد ذاتی (Intrinsic Mode Functions) تولید شده، به دست می آید. از بررسی های به عمل آمده نتیجه می شود که ترسیم ماکزیمم بسامد های IMF مختلف هر لرزه نگاشت بر حسب محل قرارگیری آنها، یک عامل تشخیصی بسیار موثر است و به این ترتیب انفجارها و زمین لرزه ها به راحتی از یکدیگر قابل تفکیک هستند. همچنین نشان داده می شود که روش مورد نظر نسبت به روش های پیشرفته ای مانند روش احتمالاتی غیرمارکوفی گسسته، کارآیی بیشتری دارد.
    کلیدواژگان: تجزیه مد تجربی (EMD)، توابع مد ذاتی (IMF)، امواج زمین لرزه و انفجار، بسامدهای اساسی
  • میرصالح میرمحمدی، علی کنعانیان صفحه 176
    توده مافیک- اولترامافیک قره آغاج در فاصله 36 کیلومتری شمال باختر ارومیه قرار دارد. این توده از لحاظ سنگ شناسی از دو بخش اصلی شامل سنگ های مافیک بدون کانی سازی و سنگ های اولترامافیک غنی از Fe-Ti-P (سنگ های FTP) تشکیل یافته است. بخش مافیک به طور غالب حاوی گابروی درشت بلور، میکروگابرو و متاگابرو با مجموعه کانیایی ساده (پلاژیوکلاز+ کلینوپیروکسن و ایلمنیت) و ارتوآمفیبولیت است. بر اساس روابط صحرایی، شواهد سنگ نگاری و زمین شیمیایی، این سنگ ها رابطه بسیار نزدیکی با یکدیگر داشته و هم ماگما محسوب می شوند. بخش اولترامافیک از تعداد زیادی لایه و توده سیل مانند به ستبرای 5 سانتی متر تا چند متر تشکیل یافته، به گونه ای که به طور کامل توسط گابروها احاطه شده و با میزبان، همبری ناگهانی، موازی و هم شیب دارد. این سنگ ها در مقایسه با سنگ های اولترامافیک متعارف، مجموعه کانیایی (غنی از اولیوین، آپاتیت، ایلمنیت و مگنتیت) و همچنین ترکیب شیمیایی غیرعادی نشان می دهند (ppm، ΣREE~340-10 ppm 160-40 ~ Cr، ppm 73 ~7- Ni، ، P2O5~0.1-5.1%wt 42-26%wt Fe2O3t~، %wt TiO2~11-5، %wt 20-9 MgO~، %wt SiO2~30-21). سنگ های FTP اغلب برگوارگی ماگمایی داشته و در مجموع گسترش آنها از روند عمومی توده قره آغاج (NW-SE) پیروی می کند. شواهد صحرایی، سنگ نگاری و داده های زمین شناسی حاکی از این است که سنگ های FTP و میزبان گابرویی آنها با یکدیگر ارتباط زایشی مشخصی ندارند، به گونه ای که انواع FTP (مشتق از ماگمای فروبازالتی غنی از P) به صورت تاخیری به درون سنگ های میزبان در حال دگرشکلی پلاستیک دمای بالا در یک زون برشی محلی نفوذ کرده اند.
    کلیدواژگان: قره آغاج، اولترامافیک، ایلمنیت، مگنتیت، آپاتیت، سنگ های FTP
|
  • H. Eshraghi, E. Rastad, M. H. Emami, A. Asgari Page 2
    The Hired gold mineralization is located 140 km South of Birjand, Southern Khorasan, and north of Lut Block. In the area, the Jurassic and Cretaceous units are covered by Tertiary volcano-sedimentary sequences. Granite, granodiorite-quartzdiorite and gabbronorite bodies have intruded Tertiary sequences, and mineralization occurs within or at periphery of a subvolcanic granodiorite-quartzdiorite stock with porphyry texture. The existence of ilmenite within subvolcanic granodiorite-quartzdiorite bodies which the lack of magnetite and low magnetic susceptibility (1.5×10-4 SI Units) as well as low ratio of Fe2O3/FeO (<0.5), they are classified as ilmenite or reduced (low fO2) granitoid rocks.Mineralization in Hired area is divided into three main zones based on the distance from the stock. The mineralized zones are as follow: intrusion-hosted mineralization, proximal mineralization and distal mineralization. These three zones are different in host rock, mineralogy, alteration, structure, texture and metal assemblage. In the intrusion-hosted mineralization, the ore-bearing unit is subvolcanic granodiorite-quartzdiorite stock. Three types of major vein-veinlets observed within the stock, including vein-veinlets of tourmaline-quartz-sericite and sulfide (TQSS), quartz-calcite and sulfides (QCS) and quartz-calcite with rare sulfide (QC). The vein-veinlets include sheeted and stockwork arrays. The proximal mineralization occurs in volcano-sedimentary sequences. These sequences include tuff, andesite and conglomerate components. The sulfides occur as disseminated, vein-veinlet and massive textures. Stockwork and rarely sheeted vein-veinlets in this type of mineralization contain quartz, calcite and sulfides. Sericitization, silicification and carbonatization are the principal alterations associated with mineralization zone. The distal mineralization occurs in faults with low angle dips, trending NE-SW and NW-SE. These faults are filled with silica and carbonates, with iron oxides and hydroxides at the surface. The comparison of the most important characteristics of Hired mineralization (including tectonic setting, host rock, mineralogy, mineral paragenesis, ore content, structure, texture and alteration) with the characteristics of different types of gold mineralization suggests that the Hired gold mineralization shows most similarity with the gold mineralization related to reduced granitoid intrusion. This type of mineralization is reported for the first time from Iran
  • R. Shabanian, D. Vachard Page 20
    Carbonate sediments of Permian age crops out in different parts of Iran. based On the foraminiferal content, they are attributed to Bolorian (?), Kubergandian to Dorashamian stages.These biogenetic limestone have plenty of Fusulinaceaa, non-fusulinid smaller foraminifers and algae, and they are a basis for determination of age, establishment of biozonation and paleogeography of Permian based on fusulind content. In some localities,chiefly in the north and northwest of Iran because of the distribution of Fusulinid are very rare paleoecological and paleo environmental factors.Despite these situation, smaller foraminifers, especially uniserial ones have a very important role in carbonate sediment make up, determination of age and reconstruction of paleoenvironment.In this paper, this important and crucial role of uniserial foraminifers is discussed.
  • F. Bagheri, A. Saeidi, S. Bouzari Page 34
    Meyamey fault, one of the major faults in the northeast of Iran, has played an important role in the regional depositional basin development and created many geomorphologic features. This fault has proved to be an important subject for study in terms of structural geology, fault mechanisms, fault interactions and the relation between faults and folds. Field measurements in the eastern part of the Meyamey fault zone depict that faults are mainly striking towards NE with dips of up to 50º and gentle lineation. Folds also follow the same trend. Calculated maximum stress axis in Armain fault is in NE direction, whereas in Meyamey and Ghods faults are in SE direction and are horizontal. Moreover, in the eastern Meyamey fault area, this fault shear zone Chah Seidabad fault, in which X and R, R fractures are evident.
  • A. Uromeihy, A. Karim-Khani Page 44
    Erosion and sedimentation are among the natural processes continuously changing the land surface. This deformation may affect the development activities of the coastal areas such as Bandar Anzali region. In order to evaluate the potential of erosion in the region، various methods of zonation mapping were reviewed. The region was divided into a number of grid lines and the weight of each grid was measured. The computer program Arc-GIS was used to calculate the weighing factors of each cell and finally to draw the zonation map. In this regard، five factors including lithology، slope angle، fault types، drainage pattern، and land-use (vegetation) were considered as major affecting factors on the erosion phenomena. The results showed that the effect of lithology and land-use are higher as accompanied by the effect of fault type and slope angle، and the effect of drainage pattern is most noticeable in mountainous areas. The geochemical characteristics of the sediments in Anzali wetland indicate that the percentage of SiO2­­، Al2O3، and CaO2 is higher than that of other elements such as FeO، MgO and MnO. These sediments represent the lithological setting of the provenance region of the originated sediments.
  • D. Mokhtari, M. R. Nikjoo Page 56
    Tectono-geomorphologic features such as pressure ridges along strike-slip faults provide a reliable way to determine the fault displacement. The E-W trending active and strike-slip northern Mishow Fault is continuation of great Tabriz fault, that its activity has created numerous geomorphologic traces. We document pressure ridges about Baghlar basin as a geomorphic effect of northern Mishow fault, based on tectono-geomorphic interpretation of field geologic and geomorphic observations. our results show that Pressure ridges of study area by the names of Sisdah and Tapah-Bashy, are developed along northern Mishow fault, which resulted from long-term tectono-geomorphic growth in Quaternary, specially. Present pressure ridges development indicate neotectonic movements in the study area. Occurrence of three phenomena of river diversion, river capture and continous go back of elbow of capture in a small segment of Baghlar basin, are the most important effects of high dynamics and durability of slope instabilities in pressure ridges. This case study, thus, provides a good example for understanding the long-term tectono-geomorphological evolution of a major intracontinental strike-slip fault.
  • M. R. Moshrefi Far, A. Alavi, M. Mohajjel Page 64
    In this research, separation of paleostress phases in the central part of Dehshir fault is investigated based on the study of heterogeneous fault-slip data and their related slickenside lineations. These data are measured from the Certaceous (Taft limestone), early Eocene (Kerman conglomerate) and Eocene (Volcanics) formations. The main criteria used here to identify sense of fault-slip are stratiographic separation, accretionary mineral steps, Riedel shears and tension gash. The existing faults in the region of investigated often show two NE and NW trend in which the latter is usually dominant. Based on the study of heterogeneous fault-slip data and their related slickenside lineations and using the multiple inverse method, at least two phases are expected. These phases show that the axis of maximum principal stress, σ1, is at NE trend and that of minimum principal stress,σ3, is at NW trend. The location of σ3 usually indicates that the strike-slip and reverse strike-slip faults mostly occur in the region. In addition, the shape of the stress ellipsoid is prolate in the region.
  • A. Mansourian, M. Zareinejad, E. Moghimi, S. Omidian Page 74
    Damavand volcano is one of the most important geological features in Iran. Although a variety of studies are available about this volcano, there are different problems associated with existing data from Damavand including: they are not stored in a consistent and organized way, they are not directly applicable in user's information systems (such as GIS), and they are not easily accessible and sometimes not accessible to users. In addition, clear and accurate studies about geomorphological-environmental specifications of Damavand are not still available. Considering these facts, this paper aims to describe design and implementation of Damavand geomorphological-environmental database and then disseminating it using WebGIS. In this research project, firstly, required spatial and attribute data were identified. Then, using available maps, satellite imageries, aerial imageries, and field works, required data were produced, completed and complemented. After that, the proposed database was designed and implemented and finally the mentioned data were stored in the database. By conducting these stages, the Damavand geomorphological-environmental database was established. At the next stage, an interactive WebGIS was designed and implemented in Geological Survey of Iran (GSI). At the last stage, the database was linked to the WebGIS and disseminated via that. At the time of writing this paper, the Damavand WebGIS and hence the geomorphological-environmental database is accessible via GSI intranet. The WebGIS can also be connected to internet in order to make the database accessible for public. Establishing such database for other geological-related datasets and its dissemination using WebGIS can significantly resolve current problems associated with these datasets from storage, accessibility and applicability perspectives.
  • N. Abbassi, A. Amini Page 86
    The Thalassinoides bearing calcareous sandstone and sandy limestones of Oligocene age unconformably overlay the Eocene volcaniclastic rocks and gradually pass into the lacustrine sediments (Miocene? in age) in the study area. These layers are dominated by Thalassinoides suevicus (Rieth 1932) in the Y shaped boxwork cylindrical and bifurcating burrows, which are mainly filled actively by trace maker(s). The bioturbations in the layers are categorized into five ichnofabric classes, which are equal to standard ichnofabric indexes of 1 to 5. Frequency of the ichnofabric classes are 40.37, 15.9, 8.85, 4.97 and 29.9 percents, respectively. Ichnofabric variations of the studied layers are arranged in seven bioturbated upward cycles, which are divided into two groups. The first group shows low ichnofabric fluctuations and a constancy in the bioturbation, where the second group shows high ichnofabrics fluctuations and variability in the bioturbation. Results from the study show that the Thalassinoides in the studied section formed in conditions similar to those of Cruziana and Glossifungites ichnofacies.
  • A. Sayadi, M. Manjezi, H. Shahr Abadi Shahr Abadi Page 102
    Reserve evaluation is one of the most important parameters for mine designing and several methods have been developed in this regards. Among these methods, in addition to geostatistical methods, artificial methods such as Artificial Neural Networks (ANN) are suitable for reserve evaluation. In this research, geometrical and block model of ٍEsfordi phosphate mine are prepared and the reserve is estimated. The block model contains 100 thousand blocks with dimensions of 25×25×5 m. To estimate the grade of each block, both methods of geostatistical and ANN methods are used. For geostatistical estimation, normal kriging is applied. In ANN a perceptron multilayer network is used and for training of network LM method is considered. Based on geostatistical and ANN methods, the amount of estimated reserve is 16. 5 Mt with an average grade of 11. 44% and 17. 5 Mt with an average grade of 11. 83%, respectively, considering a cut-off grade of 6%. The results obtained from these two methods are identical to each other and difference is less than 6%. This estimation is a requisite for improving present design of the mine with an objective of selective mining up to sea level of +1720.
  • F. Karimzadeh, M. H. Adabi Page 110
    Carbonate and siliciclastic sedimentary sequences of Sorkh Shale and Shotori Formations (Lower and Middle Triassic) with a total thickness of 870 m, have a gradational and conformable contacts, at Behabad region of Bafgh in Central Iran. At the beginning of this sequence, shale, siltstone and sandstone gradually change into dolomitic carbonates of tidal flat sub-environment. Thick layered or massive sequence of mainly dolomitic rocks of Shotori Formation, are transitionally overlain by a limestone member namely Espahak limestone. Based on petrographic studies, four different types of dolomites (based on shape, crystal size and crystal boundaries), have been recognized. Dolomite type 1 (dolomicrite) formed during the first stage of sedimentation and under surface temperature, this is very early diagenetic dolomite. The other types, having coarse crystal size, formed during shallow to deep burial environments. Change of composition and temperature of dolomitizing fluids at several stages of diagenesis (early to late) led to formation of different types of Shotori dolomites. On the basis of geochemical studies (elemental analysis such as Ca, Mg, Sr, Na and stable isotopes such as δ13C, δ18C formation of these dolomites occurred in a reducing environment and increasing temperature. The source of Mg is sea water for dolomite type 1, but for the other types of dolomites, Mg provided was by clay minerals diagenesis and basinal brine. The results of XRD and XRF on chlorite and montmorillonite clay minerals of Sorhk Shale Formation show a decrease in MgO content from 36% and 84% respectively compared to standard clay minerals. This reduction is due to diagenesis of clay minerals that exist in shales and Mg was originated from overlain layers. Measurement of organic carbon contents of dolomites and limestones showed that dolomites have several times more organic carbon than limestones. This information confirm that limestones rich in organic matter, are more susceptible to dolomitization. Microbial structures such as stromatolites, in the Shotori Formation have major role in trapping of organic matters. The calculated paleotemperature for the formation of early dolomites is about and for late diagenetic dolomite is.
  • Z. Malekzadeh, M. R. Abbassi, O. Bellier, C. Authemayou, I. Shabanian Page 130
    The present study covers the area between 500E to 510, 30`E of the Zagros Fold-and-Thrust Belt. The deformation pattern of west High Zagros Belt (HZB) has been considered to reflect a complete strain partitioning due to the Arabian oblique plate convergence and Central Iran. In this context the NW-SE trending Main Recent Fault (MRF) acts as rear boundary of the belt, kinematically taking up the strike-parallel component of oblique plate motion of Arabia, whereas the High Zagros Fault (HZF) with the same fault trend as MRF accommodates the orogen-normal shortening due to this movement. Using fault-slip inversion on fault planes mostly affecting the Bakhtiary conglomerate (Plio-Pleistocene in age) along the HZB, the deviatoric stress tensor and its shape factor (R) calculated at 29 stations. The geomorphic evidences and the fault kinematics show that the major parts of the HZF are consistent with strike-slip kinematics. This implies that the HZF also accommodates some part of strike-parallel component of oblique convergence collision.
  • A. Akbarpour, N. Gholami, A. Saiedi Page 144
    The masjeddaghi area with 8.5 km2 extent is located in 35 km for east of jolfa.The geological exploration started in this area in 2003 and soil sample method was chosen due to the geological situation topography and weathering, The sampling network was 100m*100m and 100m*200m and all samples were analyzed for 13 elements. including Au,Cr,Co,Ba,Cu,Pb,Zn,Ag, Be, Mo,Sn,Mn.The geological studies shows that the oldest rock unit outcropped is Eocene flysh widely distributed in southern and north eastern part of the area. Another outcrops are mainly volcanic, subvolcanic complex of andesite and trachyandesite, quartz monzonite and agglomerate(oligomiocene). In this area brecciated veins of barite - silicious and Cu,Pb,Zn sulfids and various pyrite type of mineralization have been identified. data processing have been carried out for analytical results(comparing main and duplicated samples data),and indicate normal distribution for Ni,Be, Mn log distribution for other elements.That these two analysis method s,factor analysis and correlation matrix analysis (using standardizing the datas (x-x/s))have been consictent. Regarding The composite haloes,the result of studies indicate Au,Ag,Be anomalies in eastern part of the area and Cu,Mo anomalies in western part of ARPACHAI valley. considering the lithology and its relation to geochemical anomalies of the area, probable presence of porphyric Cu mineralization in eastern part and epithermal high sulfide Au mineralization in quartz-barite veins are identifid,
  • S.H. Tabatabaei, A.S. Salamat, A. Rahnama Page 152
    This paper describes a multidisciplinary approach for evaluation of statically triggered landslide that occurred in Germi, Ardebil province on 1382. With respect to the evidence, no other mass movement was recorded in the adjacent areas despite the geological and geomorphological homogeneity. Field observations indicate that subsurface water level changes are the most important parameter in triggering the landslide. Hence, the study was focused on an analysis of the role of subsurface water level changes in triggering the landslide. The slope inclines steeply at crown and very gentle towards the toe of landslide. Field data dealing with geomorphology, geophysics (vertical electrical sounding or VES) and geotechnics were acquired and analyzed with the service of Rock Work 2004 and Arc GIS softwares in order to investigate the cause effect relationships between water level changes and mass movement. The geophysical survey detected two buried paths on the flanks of landslide and a three layer internal structures composed of surface deposit, natural bed rock and saturated zones. Based on the results, 21 test pits were located and excavated to the depth of hard layer. Representative material of the study area was selected and tested. Based on the lab tests, the slope was analyzed using Slide Software and remedial measures were recommended.
  • A. Amini, Sh. Mehrabian Page 166
    All the earthquakes are transient and nonstationary. For lack of alternatives, in seismology as well as earthquake engineering, most data are still processed by using the Fourier analysis. The most difficulties in the Fourier spectral analysis are associated with nonlinearity and non-stationary nature of the data. Such methods cannot reveal the detailed information in the dispersion properties, the wave form deformation, and the energy-frequency distribution. In this study, a new technique based on the time-domain empirical mode decomposition has been explained, which enables us to analyze both short-term information and long-term structures in seismic waves. It provides insight into long term memory and local time behavior of seismic signals. Oscillation modes of Earthquakes and Explosions are compared to each others, relationships between each group of the same data and differences between different data are obtained based on the produced IMFs. With respect to the advanced methods such as discrete stochastic non-Markov process it has been shown that this technique gives better identification. Plotting the maximum frequency of different IMFs via position of them, gives an effective identification tool. In this study first the technique is explained and then the obtained results are illustrated and discussed.
  • M. Mirmohammadi, A. Kananian Page 176
    Qareaghaj mafic-ultramafic intrusion (QMUI) is located in northwest Iran, 36 km NW from Urmia city. The QUMI is composed mainly of non-mineralized mafic and Fe-Ti-P-rich ultramafic rocks (FTP). The mafic rocks, mainly coarse-grained gabbro, microgabbro, metagabbro and ortho-amphibolite, have simple mineral assemblage (plg + cpx + ilm). Based on field observations, petrography and geochemistry, they are directly related to each other (comagmatic). The FTP forms numerous layers and sill-like bodies, ranging in thickness from ~5cm to several meters. These rocks with high proportions of olivine, apatite, ilmenite and magnetite, show unusual bulk composition (e.g., SiO2~21-30 wt%, Fe2O3t ~ 26-42 wt%, TiO2~5-11 wt%, MgO~9-20 wt%, P2O5 up to 5.1 wt%, Cr~40-160 ppm, Ni~7-73ppm, ∑REE~10-340ppm). The FTP totally included by mafic rocks with sharp and concordant contact shows magmatic lamination and follows general NW-SE trend of the QMUI. Field relationship, petrography and geochemical data suggest that the FTP is not related to mafic host rocks and indeed intruded later into gabbros during plastic, high temperature deformation in local shear zone.