فهرست مطالب

غدد درون ریز و متابولیسم ایران - سال یازدهم شماره 3 (پیاپی 45، شهریور 1388)

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال یازدهم شماره 3 (پیاپی 45، شهریور 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/06/11
  • تعداد عناوین: 15
|
  • فریدون عزیزی صفحه 231
  • حمیرا حمایلی مهربانی، پروین میرمیران*، فرشته علاییان، فریدون عزیزی صفحه 235
    مقدمه

    شواهد اپیدمیولوژی بیانگر شیوع بیماری های مزمن غیرواگیر در نوجوانان و نقش مهم تغییر شیوه ی زندگی در برطرف کردن این عوامل خطرساز است. لازمه ی ایجاد تغییر، آگاهی از میزان اطلاعات و عملکرد نوجوانان است. این مطالعه با هدف ارزیابی آگاهی، نگرش و عملکرد تغذیه ای دانش آموزان در منطقه ی 13 تهران انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه ی مقطعی طی سال های 1386-1382 در 19944 دانش آموز مقطع راهنمایی و دبیرستان منطقه ی 13 آموزش و پرورش تهران در قالب مطالعه ی قند و لیپید تهران انجام شد. به طور تصادفی 12 مدرسه در گروه مداخله و 10 مدرسه در گروه شاهد تقسیم شدند. آموزش از طریق معلمان، والدین و تهیه ی پوستر و پمفلت برای مدارس در منطقه ی مداخله انجام شد. پرسشنامه ی آگاهی، نگرش و عملکرد تغذیه دو سال یک بار در مناطق مورد و شاهد توسط دانش آموزان تکمیل شد.

    یافته ها

    6/50 افراد مورد مطالعه پسر و 4/49% دختر بودند. میانگین امتیاز آگاهی، نگرش و عملکرد دو منطقه ی مداخله و شاهد در ابتدای مطالعه تفاوت معنی داری نداشت (به ترتیب 5±27، 6±19 و 6±33 برای هر دو گروه). درصد فراوانی دانش آموزان با آگاهی ضعیف تغذیه ای در منطقه ی مداخله 6/1% در برابر 1/2% در سال 82 و 7/1% در برابر 1/2% در سال 86 بود. 18% دانش آموزان منطقه ی مداخله و 17% از گروه شاهد عملکرد تغذیه ای مناسبی در ابتدای مطالعه داشتند که این میزان در انتهای مطالعه به 29% و 28% افزایش یافت. هر سه امتیاز منطقه ی مداخله در سال 1384، افزایش یافت و تفاوت معنی دار با سال 1382 داشت (001/0p<). در سال 1386، به ترتیب 5±28، 5±20 و 7±35 بود که تنها عملکرد تفاوت معنی داری داشت و در دو منطقه مشابه بود.

    نتیجه گیری

    باوجود افزایش آگاهی در دانش آموزان مورد بررسی، روند رو به افزایش نگرش و عملکرد تغذیه ای نامناسب وجود داشت. با توجه به این یافته ها، افزایش ساعت های آموزش کاربردی تغذیه و تغییر سیاست گزاری های مدارس در جهت بهره بردن از تغذیه ی سالم ضروری به نظر می رسد.

    کلیدواژگان: نوجوانان، آگاهی، نگرش، عملکرد، تغذیه
  • زهره مظلوم، هستی انصار صفحه 245
    مقدمه
    اغلب بیماران مبتلا به دیابت با گذشت زمان به فشار خون مبتلا می شوند. آلفا لیپوئیک اسید دارای نقش آنتی اکسیدانی است و تاثیر مفیدی بر کاهش استرس اکسیداتیو و پیشگیری از پیشرفت آسیب های عروقی دارد. این مطالعه به منظور بررسی اثر آنتی اکسیدانی مکمل غذایی آلفا لیپوئیک اسید (ALA) بر فشار خون افراد مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.
    مواد و روش ها
    این کارآزمایی بالینی تصادفی در 57 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 (14 مرد و 43 زن) با میانگین سن 5/53 سال که در سال 1385 به درمانگاه مطهری شیراز مراجعه کردند، انجام شد گروه تصادفی مورد (مداخله) و شاهد تقسیم شدند. افراد گروه مورد (29 نفر) روزانه 300 میلی گرم مکمل آلفا لیپوئیک اسید و افراد گروه شاهد (28 نفر) روزانه 2 عدد کپسول دارونما، به مدت 8 هفته دریافت کردند. اطلاعات پرسشنامه های اطلاعات عمومی و یادآمد خوراک 24 ساعته از طریق مصاحبه ی حضوری جمع آوری شد. اندازه گیری فشارخون و تن سنجی قبل، حین و بعد از مداخله انجام شد. آنالیز آماری با استفاده از برنامه ی SPSS و آزمون های تی زوجی، تی مستقل و آنالیز واریانس برای اندازه گیری مکرر انجام شد.
    یافته ها
    میانگین نمایه ی توده ی بدن، مواد مغذی دریافتی و نوع دارو های مصرفی بیماران در طول مطالعه تغییری نداشت. کاهش معنی داری در فشارخون سیستولی و دیاستولی در گروه مصرف کننده ی آلفا لیپوئیک اسید (مورد) در پایان مطالعه نبت به شروع مطالعه، مشاهده شد (0001/0 P <). هم چنین تفاوت معنی داری در فشار خون سیستولی و دیاستولی در پایان مطالعه بین دو گروه مورد و شاهد وجود داشت (001/0 P=).
    نتیجه گیری
    با توجه به اثر مکمل آلفا لیپوئیک اسید در کاهش فشار خون سیستولی و دیاستولی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2، می توان این آنتی اکسیدان را برای پیشگیری از افزایش فشار خون در این بیماران توصیه نمود
  • محمدعلی سردار، مهدی سهرابی، سیدعلی اکبر شمسیان، رضا امین زاده صفحه 251
    مقدمه
    بیماری دیابت می تواند بر عملکرد فیزیکی، وضعیت روحی روانی، ارتباطات فردی، خانوادگی و اجتماعی و به طور کلی سلامت عمومی و احساس خوب بودن بیماران تاثیر منفی داشته باشد. به عنوان مثال محدودیت های شدید غذایی و دارو های خوراکی و تزریقی موثر در درمان دیابت تاثیر نامطلوبی بر سلامت روانی بیماران دیابتی دارند. این مطالعه با هدف بررسی اثر تمرین های ورزشی هوازی بر سلامت روان، ابعاد نشانه های بدنی، اضطراب و بی خوابی، کارکرد اجتماعی و افسردگی بیماران دیابتی نوع 2 انجام شد.
    مواد و روش ها
    53 بیمار دیابتی نوع 2 با دامنه ی سنی (11/6±15/45 سال) و میانگین مدت بیماری 3±5 سال به صورت هدف دار انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مورد (27 نفر) و شاهد (26 نفر) تقسیم شدند. گروه مورد در یک برنامه ی تمرینی هوازی شرکت کردند. برنامه ی تمرین شامل 45 تا 60 دقیقه فعالیت هوازی با شدت 70-60 درصد ضربان قلب ذخیره روی دوچرخه ی کارسنج، سه بار در هفته و به مدت 8 هفته بود. قبل و بعد از تمرین های ورزشی هوازی، آزمودنی های هر دو گروه پرسشنامه ی سلامت عمومی (GHQ) را تکمیل کردند. این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بود و برای تجزیه و تحلیل آماری اطلاعات از آزمون تی مستقل استفاده شد.
    یافته ها
    تمرین ورزشی هوازی به مدت 8 هفته تاثیر معنی داری بر سلامت روان، خرده مقیاس های نشانه های بدنی، اضطراب و بی خوابی داشت (05/0p<) ولی بر خرده مقیاس های اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی تاثیر معنی داری نداشت (05/0
    نتیجه گیری
    تمرین ورزشی هوازی برای بیماران دیابتی نوع 2 می تواند نمونه ای از برنامه های ارتقای سلامت باشد و در افزایش سلامت روانی بیماران دیابتی موثر است
    کلیدواژگان: : تمرین های ورزشی هوازی، سلامت روان، اضطراب، افسردگی، دیابت نوع 2
  • مهری دوستی ایرانی، پروانه اباذری، سیما بابایی، ناهید شاهقلیان صفحه 257
    مقدمه
    دیابت بیماری مزمنی است که به دلایل متعددی توجه سیستم بهداشتی درمانی جهان را به خود معطوف نموده است. ماهیت این بیماری به گونه ای است که بسیاری از جنبه های زندگی روزانه را متاثر می سازد و در درمان آن یک رویکرد زیستی روانی اجتماعی نیاز است. یکی از مشکلات عمده در کنترل مطلوب این بیماری، عدم پایبندی بیماران به رژیم های درمانی است. این مطالعه ی کیفی با هدف بررسی تجربه های بیماران از عوامل تسهیل کننده ی پایبندی به رژیم درمانی انجام شد.
    مواد و روش ها
    مطالعه ی حاضر مطالعه ای کیفی، پدیدارشناسی و توصیفی است. مشارکت کنندگان، 11 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز تحقیقات غدد درون ریز و متابولیسم اصفهان و بیمارستان الزهرا در نیمه ی اول سال 1385 بودند که به صورت مبتنی بر هدف انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های عمیق سازمان نیافته جمع آوری و به روش کلایزی تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    مفاهیمی که در تجربه های بیماران به عنوان عواملی در راستای تسهیل عملکرد و افزایش انگیزه ی فرد در فرایند خودمراقبتی مطرح شدند، عبارت بودند از: ترس، رضایت از تیم درمان، حمایت، هشدار عینی، بازخورد و رضایت از درمان.
    نتیجه گیری
    تمرکز بر رضایت بیمار از درمان و خدمات درمانی، درک کافی از جدیت بیماری، اضطراب تجربه شده توسط بیمار، درگیر نمودن خانواده به عنوان منبع ضروری حمایت، بازخورد به بیمار در مورد یافته های آزمایشگاهی و فرایند خودمراقبتی از مواردی است که باید به عنوان راهکار مناسبی برای تحریک تغییر رفتار و افزایش انگیزه، در برنامه ریزی های خدمات درمانی مدنظر قرار گیرند.
    کلیدواژگان: تجربه ی زندگی، پدیدار شناسی، دیابت نوع 2، پایبندی، تسهیل کننده
  • پیمان نصری، مهین هاشمی پور، سیلوا هوسپیان، مسعود امینی، کمال حیدری، سیدعلی سجادی، علی عجمی، حسین موحدیان عطار، معصومه داستان پور، رضوانه هادیان، لیلی موهبت صفحه 265
    مقدمه
    باوجود شناخته شدن ایران به عنوان منطقه ی عاری از کمبود ید، هیپوتیروئیدی نوزادی شیوع بالایی دارد. نظر به این که یکی از علل هیپوتیروئیدی می تواند ازدیاد ید باشد، درصدد بر آمدیم تا اثر ازدیاد یا کمبود ید را در بروز بالای هیپوتیروئیدی نوزادی بررسی کنیم.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه ی مقطعی، میزان ید ادرار نوزادان هیپوتیروئید و ید ادرار و شیر مادرانشان با گروه شاهد مقایسه شد. سطح ید ادرار و شیر به روش هضم اسیدی بر اساس واکنش سندل کولتوف اندازه گیری شد. آنالیز آماری با کمک آزمون های آماری مجذور خی، ویلکاکسون و همبستگی پیرسون انجام شد. مقدار 05/0P< معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    میانه ی غلظت ید شیر مادران نوزادان هیپوتیروئید (68 = تعداد) با سالم (179 = تعداد) تفاوت داشت (μg/L 210 در مقابل μg/L 170، 05/0>P) ولی میانه ی غلظت ید ادرار نوزادان و مادران دو گروه تفاوت معنی دار نداشت (μg/L 305 در مقابل μg/L 300 و μg/L 150 در مقابل μg/L 130، 05/0 بحث: با توجه به بالاتر بودن غلظت ید شیر در مادران نوزادان هیپوتیروئید، ازدیاد ید می تواند یکی از عوامل خطرساز هیپوتیروئیدی نوزادی باشد، ولی یافته هایی مانند متفاوت نبودن غلظت ید ادرار در نوزادان هیپوتیروئید و سالم و همین طور بین مادرانشان موجب می شود تا انجام مطالعه های بیشتر، در مورد اتیولوژی هیپوتیروئیدی نوزادی محتاطانه صحبت کنیم.
    کلیدواژگان: هیپوتیروئیدی نوزادی، ید ادرار، ید شیر
  • طاهره جهانگرد، گیتی ترکمان، بابک گوشه، مهدی هدایتی، آزاده دیباج صفحه 273
    مقدمه
    حوادث قلبی ناگهانی و بروز ضایعات ترومبوفیلیک در زنان پس از سن یائسگی افزایش می یابد که به دلیل تغییرات هورمونی، تغییرات تن سنجی و به خصوص تغییر در فعالیت فاکتور های انعقادی در این دوران است. با توجه به نقش ورزش بر سیستم هموستاتیک، در این مطالعه اثر تمرین های هوازی کوتاه مدت بر فاکتور های انعقادی و فیبرینولیتیک، الگو ی چربی ها و ویژگی های تن سنجی در زنان یائسه بررسی شد.
    مواد و روش ها
    افراد شرکت کننده در این مطالعه 20 زن یائسه ی سالم غیر ورزشکار با دامنه ی سنی 55-48 سال بودند که به طور تصادفی در دو گروه تقسیم شدند. 10 نفر از این افراد در قالب گروه «مورد» 3 بار در هفته و به مدت 10 جلسه، هر بار 35 دقیقه با دوچرخه ی ثابت به ورزش sub-maximal پرداختند (5 دقیقه گرم شدن، 25 دقیقه ورزش هوازی، 5 دقیقه بازیابی فعال نیرو و 15 دقیقه بازیابی غیرفعال نیرو). 10 نفر دیگر به عنوان گروه «شاهد»، هیچ فعالیت ورزشی انجام ندادند.
    یافته ها
    قبل از اولین جلسه و قبل و بعد از دهمین جلسه ی تمرین هوازی، فاکتور های فیبرینولیتیک، انعقادی و الگو ی چربی ها اندازه گیری شد. پس از گذشت طول مدت مطالعه، وزن و BMI در هیچ کدام از گروه ها تغییر معنی داری نشان نداد ولی درصد چربی زیرجلدی و lean body mass در گروه مورد به ترتیب کاهش (050/0=P) و افزایش (014/0=P) معنی دار نشان دادند. در افراد گروه مورد تعداد ضربان قلب در زمان استراحت (000/0=P) و فشارخون سیستولی (004/0=P) و دیاستولی (006/0=P) کاهش معنی دار نشان دادند. هم چنین، میزان فعالیت PAI (004/0=P) قبل و بعد از جلسه ی دهم نسبت به جلسه ی اول کاهش معنی دار پیدا کرد اما افزایش فعالیت tPA فقط پس از ده جلسه ی معنی دار بود (002/0=P).کاهش فیبرینوژن (04/0=P) و آنتی ژن فاکتور ون ویلبراند (004/0=P) نیز قبل و بعد از جلسه ی دهم نسبت به جلسه ی اول معنی دار بود. هم چنین در این گروه مقدار کلسترول (006/0=P)، تری گلیسرید (05/0=P) و لیپوپروتئین LDL (03/0=P) کاهش معنی دار و مقدار HDL افزایش معنی دار (007/0=P) نشان داد.
    نتیجه گیری
    تمرین های هوازی کوتاه مدت باعث تقویت پاسخ حاد سیستم فیبرینولیز و کاهش حاد و ماندگار فعالیت سیستم انعقاد در زنان یائسه ی سالم شد. به نظرمی رسد که تمرین های منظم و مستمر هوازی با شدت sub-maximal به دلیل کاهش ماندگار فعالیت های انعقادی و کلسترول، LDL-C و تری گلیسرید، و افزایش HDL-C اثر مناسبی در پیشگیری از بروز بیماری های قلبی عروقی در زنان یائسه داشته باشد.
    کلیدواژگان: یائسگی، با تمرین های هوازی، tPA، PAI، 1، vWF، فیبرینوژن، LDL، C، HDL، C
  • رقیه پوزش جدیدی، جبرئیل پوزش جدیدی، کریم آزالی علمداری، علی اوجاقی صفحه 285
    مقدمه
    هدف این مطالعه، مقایسه ی تاثیر فعالیت های استقامتی و مقاومتی بر تغییرات BMD موضعی بود.
    مواد و روش ها
    36 دختر غیر ورزشکار داوطلب با میانگین سن 56/1±66/22 سال و نمایه ی توده ی بدن 17/2±85/22 کیلوگرم بر متر مربع، در قالب سه گروه هوازی، مقاومتی و شاهد، در این مطالعه شرکت کردند. تمرین های گروه هوازی شامل 36 جلسه دویدن (3 جلسه در هفته)، به مدت40 دقیقه و با شدت70 تا 80% MHR بود. گروه مقاومتی نیز در 36 جلسه، تمرین های خود را به صورت دایر های و با شدت70 تا 80% یک تکرار بیشینه (6 تا 8 تکرار در 3 نوبت و 2 دقیقه استراحت بین نوبت ها)، انجام دادند.
    یافته ها
    هر دو نوع تمرین مقاومتی و هوازی، سبب ایجاد تغییرات معنی داری در BMD ناحیه ی کمر، گردن استخوان ران و مچ دست شدند)05/0>P). در مورد گردن استخوان ران، تنها تمرین مقاومتی اثر بهتری نسبت به گروه شاهد داشت، در حالی که در مورد کمر، فقط تمرین استقامتی اثر بهتری ایجاد کرد (05/0>P).
    نتیجه گیری
    احتمالا در مورد پاسخ موضعیBMD سیستم اسکلتی به تمرین های مقاومتی و استقامتی، تفاوت وجود دارد.
    کلیدواژگان: اسکلت، چگالی ماده ی معدنی استخوان (BMD)، انواع تمرین ها
  • معصومه حسینی، حمید آقاعلی نژاد صفحه 293
    مقدمه
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرین موازی برغلظت IgA، کورتیزول، DHEA و نسبت DHEA به کورتیزول بزاق دختران غیر فعال بود.
    مواد و روش ها
    39 دانشجوی دختر غیر ورزشکار با میانگین سن 5/2±24 سال، قد 2/8±161 سانتی متر و توده ی بدن 61/14±8/56 کیلوگرم به صورت داوطلبانه و هدف مند انتخاب و به طور تصادفی در به چهار گروه شاهد (9 = تعداد)، تمرین استقامتی (10= تعداد)، تمرین قدرتی (10=تعداد) و تمرین موازی (10=تعداد) تقسیم شدند. برنامه ی استقامتی در هفته ی اول شامل دویدن با شدت 65% ضربان قلب بیشینه (MHR) به مدت 16 دقیقه بود که تا هفته ی هشتم به تدریج به 80% MHR و مدت 30 دقیقه رسید. برنامه ی تمرین قدرتی شامل اجرای حرکات پرس پا، پرس سینه، کشش زیر بغل و ساق پا بود که در هفته ی اول با 50% یک تکرار بیشینه (1RM) در دو نوبت با 10 تکرار اجرا شد. در هفته ی هشتم بار کار به 80% RM 1 در سه نوبت با 6 تکرار رسید. برنامه ی تمرین موازی ترکیب تمرین های دو گروه قدرتی و استقامتی در هر نوبت تمرین بود. 5 میلی لیتر بزاق تحریک نشده در زمان استراحت در سه مرحله ی پیش از آزمون، پایان هفته ی چهارم و هفته ی هشتم فعالیت در ساعت 8 صبح جمع آوری شد. همه ی متغیر ها با استفاده از کیت های اختصاصی و به روش الایزا اندازه گیری شدند.
    یافته ها
    تحلیل داده ها با روش آماری آنوا برای اندازه گیری های تکراری نشان داد پس از هفته ی چهارم و هشتم تمرین، گروه قدرتی تفاوت معنی داری را با سه گروه دیگر در متغیر هایIgA، DHEA و نسبت DHEA به کورتیزول دارند. میزان کورتیزول گروه ها تغییر معنی داری نداشت (05/0p≥). همبستگی معنی داری بین IgA و کورتیزول مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    یافته های این پژوهش نشان داد تمرین قدرتی موجب افزایش غلظت IgA بزاق به عنوان یکی از شاخص های ایمنی و افزایش DHEA و نسبت DHEA به کورتیزول بزاق به عنوان یکی از شاخص های افزایش وضعیت آنابولیک بدن در آزمودنی های مورد مطالعه می شود، در صورتی که انجام تمرین استقامتی پس از تمرین قدرتی در گروه موازی سبب تضعیف یافته های مثبت تمرین قدرتی به تنهایی شد.
    کلیدواژگان: IgA بزاقی، کورتیزول، تمرین موازی
  • حمید آقاعلی نژاد، مریم دلفان، مقدمه میرزایی رابر، شهربانو لطفی، مهدیه ملانوری شمسی، زهرا میرآخوری صفحه 301
    مقدمه
    سن، جنس و ترکیب بدن و نیز ژنتیک بر آمادگی قلبی تنفسی تاثیر می گذارد. تغییرپذیری پاسخ های فیزیولوژی به ورزش در کودکان باعث شده است که تفسیرهای مختلفی درباره ی عوامل اثرگذار بر آمادگی قلبی تنفسی بیان شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط آمادگی قلبی تنفسی با سن، جنس و ترکیب بدن دانش آموزان 11- 8 ساله ی شهر سمنان با استفاده از مدل رگرسیون FFMI-FMI بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه در 685 دانش آموز 11- 8 ساله (347 پسر و 338 دختر) که با نمونه گیری خوش های چند مرحله ای انتخاب شدند انجام شد. پس از همسان سازی سن و جنس، دانش آموزان به وسیله ی مدل رگرسیون FFMI-FMI که در آن شاخص توده ی بدون چربی (FFMI) (توده ی بدون چربی بر مجذور قد) بر پایه ی شاخص توده ی چربی (FMI) (توده ی چربی بر مجذور قد) تعیین می شود به سه گروه طبیعی، توپر (با FFMI بیشتر از گروه طبیعی) و قلمی (با FFMI کمتر ازگروه طبیعی) تقسیم شدند. برای تعیین آمادگی قلبی تنفسی از برآورد حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) با آزمون شاتل ران استفاده شد.
    یافته ها
    بین سن با میزان VO2max رابطه ی مثبت و معنی داری وجود داشت (05/0P<). گروه توپر از بالاترین و گروه قلمی از پایین ترین میزان VO2max برخوردار بودند (05/0P<). پسران، آمادگی قلبی تنفسی بهتری نسبت به دختران داشتند (05/0P<).
    نتیجه گیری
    بین سن و ترکیب بدنی با VO2max رابطه ی معنی داری وجود دارد به طوری که با افزایش نسبت FFM به FM میزان VO2max افزایش می یابد.
    کلیدواژگان: آمادگی قلبی، تنفسی، حداکثر اکسیژن مصرفی، ترکیب بدنی، شاخص توده ی بدون چربی، شاخص توده ی چربی
  • رضا قراخانلو، عبدالحسین پرنو، مهدی هدایتی، رضا مهدیان، سمیه رجبی صفحه 307
    مقدمه
    پپتید مرتبط به ژن کلسی تونین (CGRP) یک نوروپپتید 37 اسید آمینه ای است که توسط فرایند ویژه ی بافتی از ژن کلسی تونین تولید می شود و تولید عمده ی آن در بافت های اعصاب مرکزی و محیطی گونه های مهره داران و غیرمهره داران است. CGRP در سازگاری های پیوندگاه عصبی عضلانی نقش مهمی دارد. در این پژوهش اثر تمرین های استقامتی و مقاومتی بر میزان CGRP در عضلات تند انقباض (درشت نی قدامی) و کند انقباض (نعلی) بررسی شد
    مواد و روش ها
    22 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار (10 ماهه و خریداری شده از انستیتو پاستور) به طور تصادفی در سه گروه شاهد (7= تعداد)، تمرین استقامتی (7= تعداد) و تمرین مقاومتی (8= تعداد) قرار گرفتند. تمرین استقامتی شامل دویدن روی نوارگردان به مدت 5 روز در هفته و هر روز 60 دقیقه با سرعت 30 متر در دقیقه و تمرین مقاومتی شامل بالارفتن از فنس توری با ارتفاع 2 متر به مدت 12 هفته بود. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین، حیوانات بیهوش شدند و عضلات نعلی و درشت نئی قدامی جدا و بلافاصله در نیتروژن مایع، منجمد و بعد از آن در دمای 70- درجه نگهداری شدند. اندازه گیری CGRP به روش الایزا انجام شد.
    یافته ها
    تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه انجام شد. یافته ها نشان داد که تفاوت معنی داری در نتیجه ی تمرین استقامتی در عضلات تند انقباض و کند انقباض در مقایسه با گروه شاهد دیده نشد، اما تمرین مقاومتی موجب افزایش محتوای CGRP در عضلات کند انقباض و تند انقباض نسبت به گروه شاهد شد.
    نتیجه گیری
    تمرین می تواند عامل مهمی در رهایش نوروپپتید CGRP باشد. علاوه بر این، احتمالا نوع و شدت فعالیت در مقدارCGRP سهیم است، به طوری که تمرین مقاومتی موجب افزایش آن در هر دو نوع عضله شد. با توجه به نقش شناخته شده ی این نوروپپتید در NMJ و مطالعه های پیشین که حاکی از افزایش مقدار CGRP در پی تمرین در موتونورون ها بود، یافته های مطالعه ی حاضر حائز اهمیت است.
    کلیدواژگان: پپتید مرتبط به ژن کلسی تونین (CGRP)، تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی، عضلات تند انقباض و کند انقباض، موش صحرایی
  • حمید محبی، الهه طالبی گرکانی، مهدی هدایتی، رزیتا فتحی صفحه 315
    مقدمه
    آدیپونکتین با وزن مولکولی بالا (HMW آدیپونکتین) فعال ترین شکل هورمون آدیپونکتین است و کاهش آن با مقاومت به انسولین همراه است. هدف از پژوهش حاضر، مطالعه ی اثر یک دوره تمرین با سه شدت مختلف بر غلظت سرمی آدیپونکتین با وزن مولکولی بالا بود.
    مواد و روش ها
    32 سر موش صحرایی نر 8 هفته ای از نژاد ویستار با میانگین وزن 50±185 گرم انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه تجربی، تمرین با شدت زیاد (دویدن با سرعت 34 متر در دقیقه معادل 85%-80% حداکثر اکسیژن مصرفی)، تمرین با شدت متوسط (دویدن با سرعت 28 متر در دقیقه معادل 75-70 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی)، تمرین با شدت کم (دویدن با سرعت 20 متر در دقیقه معادل 55%-50% حداکثر اکسیژن مصرفی) و یک گروه شاهد قرار گرفتند. گروه های تجربی به مدت 12 هفته، هر هفته 5 روز و هر روز 60 دقیقه با شدت های تعیین شده روی نوار گردان با شیب صفر درجه به تمرین پرداختند. پس از 12 هفته تمرین، غلظت سرمی آدیپونکتین با وزن مولکولی بالا و تستوسترون در حالت ناشتا در هر چهار گروه اندازه گیری شد. هم چنین، شاخص مقاومت به انسولین (HOMA) در تمامی گروه های پژوهش بررسی شد.
    یافته ها
    یافته های حاصل از آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد که غلظت سرمی آدیپونکتین با وزن مولکولی بالا در گروه تمرین با شدت زیاد و متوسط پس از فعالیت ورزشی به طور معنی داری افزایش یافته است (05/0p<). هم چنین، با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مشخص شد که بین غلظت آدیپونکتین با وزن مولکولی بالا و شاخص مقاومت به انسولین HOMA (37/0-r=، 003/0 p=)، انسولین (46/0- =r، 008/0 p=) و تستوسترون (38/0- = r،03/0 p=) همبستگی منفی و معنی داری وجود دارد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که غلظت سرمی آدیپونکتین با وزن مولکولی بالا در اثر فعالیت ورزشی افزایش می یابد و شدت تمرین در چگونگی پاسخ، متغیر مهمی است.
    کلیدواژگان: HMW آدیپونکتین، شدت تمرین، مقاومت به انسولین، موش صحرایی نر
  • رضا صداقت، مهرداد روغنی*، محسن زارعی صفحه 323
    مقدمه

    کاهش سطح گلوکز و لیپید های سرم در بیماران دیابتی با استفاده از گیاهان دارویی از اهمیت زیادی برخوردار است. در مطالعه ی حاضر، اثر مصرف خوراکی سرشاخه ی زالزالک بر غلظت گلوکز و لیپید های سرم و تراکم سلول های بتا در موش های صحرایی دیابتی بررسی شد.

    مواد و روش ها

    موش های صحرایی نر نژاد NMRI (تعداد = 32) به چهار گروه شاهد، شاهد درمان شده با گیاه، دیابتی و دیابتی درمان شده با گیاه تقسیم بندی شدند. دو گروه درمان شده از غذای موش حاوی 25/6% گیاه به مدت 6 هفته بدون محدودیت استفاده نمودند. برای دیابتی نمودن موش ها از استرپتوزوتوسین به صورت تک دوز و داخل صفاقی به غلظت 60 میلی گرم بر کیلوگرم وزن حیوان استفاده شد. غلظت گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول تام، LDL-C و HDL-C سرم قبل از بررسی و در هفته های سوم و ششم پس از بررسی اندازه گیری شد. به علاوه، تراکم سلول های بتا در جزایر لانگرهانس در چهار گروه با استفاده از روش رنگ آمیزی گومری منوکروم بررسی شد.

    یافته ها

    در گروه دیابتی درمان شده با گیاه، غلظت گلوکز سرم به طور معنی دار در هفته های سوم و ششم کمتر از گروه دیابتی بود (05/0p<). سطح سرمی کلسترول تام، تری گلیسرید، و HDL-C در گروه دیابتی درمان شده در همین هفته ها تفاوت معنی دار را در مقایسه با گروه دیابتی نشان نداد. از طرف دیگر، درمان موش های دیابتی با گیاه کاهش معنی دار غلظت LDL-C را در مقایسه با گروه دیابتی به همراه داشت (05/0p<). از نظر بافت شناسی نیز در موش های دیابتی، تعداد متوسط سلول های بتا در هر جزیره کاهش معنی دار نشان داد و درمان با گیاه نیز تغییری در گروه دیابتی ایجاد ننمود.

    نتیجه گیری

    مصرف خوراکی زالزالک در مدل تجربی دیابت قندی باعث کاهش گلوکز و LDL-C سرم می شود.

    کلیدواژگان: زالزالک، گلوکز، لیپید، سلول بتا، دیابت قندی
  • مصطفی راشکی کمک، علی گل، شهریار دبیری صفحه 331
    مقدمه
    از آنجا که همه ی پژوهش های انجام شده در زمینه ی خواص سیر در بهبود نفروپاتی دیابتی پس از ایجاد دیابت انجام شده است، بر آن شدیم تا خواص پیشگیری کننده ی آب سیر را بر عوارض کلیوی دیابت مورد مطالعه قرار دهیم
    مواد و روش ها
    چهل سر موش صحرایی نر به 5 گروه تقسیم شدند: 1- گروه طبیعی (N)، 2- گروه طبیعی + سیر (N+G) که به مدت 6 هفته آب سیر دریافت کردند، 3) گروه دیابتی (D) که با تزریق استروپتوزوتوسین (STZ) به میزان mg/Kg60 به صورت داخل صفاقی دیابتی شده بودند، 4) گروه دیابتی + سیر قبل (D+Gb): که برای سه هفته قبل و سه هفته بعد از تزریق STZ آب سیر را دریافت نمودند، 5) گروه دیابتی + سیر بعد (D+Ga)، این گروه سه روز بعد از تزریق STZ آب سیر را برای 3 هفته دریافت کردند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد دیابت باعث افزایش معنی داری در میزان کراتینین سرم، کلیرانس کراتینین و هم چنین کاهش معنی داری در نسبت اوره به کراتینین ادرار (Ur:Cr) در گروه دیابتی نسبت به سایر گروه ها شد. مصرف سیر موجب هدایت این تغییرات به حدود طبیعی شد، به طوری که مصرف سیر قبل از تزریق STZ در گروه D+Gb اختلاف معنی داری را در همه ی عوامل مورد بررسی در مقایسه با گروه D+Ga ایجاد کرد.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه، برای اولین بار نشان داده شد که مصرف سیر قبل از ایجاد دیابت موجب کاهش بیشتری در عوارض کلیوی نسبت به گروهی می شود که پس از ایجاد دیابت سیر دریافت کنند. بنابراین، سیر می تواند هر دو نقش پیشگیری کننده و درمانی را در برابر عوارض دیابت ایفا نماید.
    کلیدواژگان: دیابت ملیتوس، سیر، نفروپاتی، موش صحرایی
  • اخبار همایش ها
    صفحه 340
|
  • H. Hamayeli Mehrabani, P. Mirmiranl, F. Alaiin, F. Azizi Page 235
    Introduction

    As documented in epidemiological studies, the prevalence of non-communicable diseases (NCDs) is fast increasing. Changes in lifestyle factors like improper dietary habits could positively affect risk factors of NCDs. We conducted this study to evaluate the nutritional knowledge, attitudes and practices among Tehranian schoolchildren of district 13, Tehran.

    Materials And Methods

    This cross-sectional study was conducted in 3 phases between 2003 and 2007, on 19944 schoolchildren, aged 11-17 years within the frame work of Tehran Lipid and Glucose Study (TLGS) in district 13 of Tehran. The schools were randomly divided into the intervention (n=12) and control (n=10) groups. Besides sending posters and pamphlets for the intervention area, we educated volunteers (teachers and parents) on interventions. Children were assessed using a knowledge-attitude and practice questionnaire every 2 year, which they completed themselves.

    Results

    Of the subjects studied, 50.6 and 49.4% were male and female, respectively. Initially, mean±SD of knowledge, attitude and practice scores were 27±5, 19±6 and 33±6, for both the intervention and control groups. Intervention vs. control area: 1.6 vs. 2.1 percent of adolescents had a poor nutritional knowledge during 2003, which changed to 1.7 vs. 2.1% and 18 vs 17% had a good nutritional practices in the first phase which was 29 vs. 28% in 2007. The scores increased for intervention group during first phase of intervention (2005) but showed no difference with the scores of 2007, except for practice and were equal for two areas knowledge: 28±5, attitude: 20±5 and practice: 35±7.

    Conclusions

    There was an increasing trend in scores, but levels of poor attitude and practice were high among children, indicating the necessity of nutritional modeling education for adolescents and implementation of changes in school strategies to promote the quality of their dietary patterns.

    Keywords: Adolescent, Knowledge, Attitude, Practice, Nutrition
  • Z. Mazloom, H. Ansar Page 245
    Introduction
    Majority of diabetic patients eventually develop hypertension. Becase of its antioxidative properties, alpha-lipoic acid plays an effective role in decreasing oxidative stress and preventing endothelium dysfunction. The purpose of the present study was to determine the effect of alpha-lipoic acid on blood pressure in type 2 diabetic patients.
    Materials and Methods
    Fifty-seven type 2 diabetic patients (14 male and 43 female), mean age 53.5 years, were enrolled in this study. Upon arrival subjects were randomly divided into either the experimental (n=29) or control (n=28) groups. The experimental group received 300 mg alpha-lipoic acid daily for eight weeks, while the control group received a placebo for eight weeks. Blood pressure and 24 hours diet recall were measured at the beginning of the study and every two weeks after that.
    Results
    The results of the study showed a significant decrease in both systolic and diastolic blood pressures at the end of study in the alpha lipoic acid group compared to their initial values (p<0/0001), and to the control group (p=0/001).
    Conclusion
    This study suggests that alpha-lipoic acid supplements can be recommended for type 2 diabetic patients to prevent high blood pressure.
    Keywords: Alpha_lipoic acid_Type 2 diabetes_Blood pressure_Oxidative stress_Antioxidant
  • Ma Sardar, M. Sohrabi, A. Shamsian, R. Aminzadeh Page 251
    Introduction
    Diabetic mellitus disease can negatively influence the physical functioning, emotional state, and individual, family and social relationships of patients with diabetes and, in general, their health and feeling of wellness. Caloric restriction and oral hypoglycemic agents also have undesirable effects on the mental health of these patients. The purpose of this study was to examine the effect of aerobic exercise training on mental and physical health, anxiety, insomnia, social functioning and depression in patients of type 2 diabetes mellitus.
    Materials And Methods
    In this clinical trial, fifty-three patients with type 2 diabetes, age range 45.15±6.11 years, with average of 5±3 years of disease were chosen purposively and were randomly assigned into 2 groups, the 8 week aerobic exercise training (n=27) and the non-training (n=26) group. The aerobic exercise training group participated in an aerobic training program, intensity 60-70% heart rate reserve, frequency 3 days/week, duration 45-60 min/session. Mental health was evaluated using a general health questionnaire (GHQ) in the two groups before and after the study. The independent t-test was used for data analysis.
    Results
    The 8 week aerobic exercise training had a significant effect on mental health, subscales of physical symptoms, anxiety & insomnia (p<0/05). However no significant effect on subscales of social functioning and depression was observed (p>0/05).
    Conclusion
    Aerobic exercise training, as part of a health promotion program, can be effective on the mental health of patients with type 2 diabetes.
    Keywords: Aerobic exercise training_Mental health_Anxiety_Depression_Type 2 diabetes mellitus
  • M. Doosti Irani, P. Abazari, S. Babaei, N. Shahgholian Page 257
    Introduction
    Diabetes is chronic disease affecting all aspects of daily life and hence is a priority health care strategy. Its treatment needs a bio-psychosocial approach. One of the major problems in its management is patient noncompliance to therapeutic regimens. This qualitative phenomenological study aimed at assessing to patient experiences of factors facilitating self-management.
    Materials And Methods
    Patients were recruited from the “Glands and Metabolism Research Center” and “Alzahra hospital” in Isfahan in 2006. A purposive sample of 11 diabetic patients volunteered to participate in the study. Unstructured one-on-one interviews were conducted and interview data were transcribed and analyzed for themes using the Collizi method.
    Results
    Themes, identified as facilitators to patient adherence to the therapeutic regimen are fear, satisfaction, support, objective alarm, feedback.
    Conclusion
    The research highlights that factors such as patient satisfaction of treatment, insight into nature of disease, patient anxiety, family involvement as a major source of support, feedback on test results and the self-management process should be considered in designing heath care strategies to facilitate changes in behavior and enhance motivation.
    Keywords: Lived experience, Phenomenology, Type, 2, diabetes, Adherence, Facilitator
  • P. Nasri, M. Hashemipour, S. Hovsepian, M. Amini, K. Heidari, Sa Sajjadi, A. Ajami, H. Movahedian Attar, M. Dastanpoor, R. Hadian, L. Mohhebat Page 265
    Introduction
    Although Iran is known as an iodine sufficient area, congenital hypothyroidism (CH) is prevalent. Because iodine excess can contribute to hypothyroidism, we evaluated the role of iodine excess and ID in the etiology of CH. Methods and Materials: In a cross sectional study UICs (Urine Iodine Concentration) in newborns with CH as well as UIC and MIC (Milk Iodine Concentration) of their mothers were compared with a control group. After acid digestion of urine samples milk samples, iodine concentrations were determined by the Sandell-Kolthoff method. Chi-square and Wilcoxon, and Pearson correlation tests were used for statistical analysis. A P value less than 0.05 was considered statistically significant.
    Results
    The median of MIC of CH (n=68) and healthy subjects (n=179) was different (210 vs. 170 µg/L respectively, P<0.05). However the median of UIC in neonates and those of mother's of CH and healthy subjects were not different statistically (305 vs. 300µg/L and 150 vs.130µg/L respectively, P>0.05) 71.2% and 46.7% of mothers of hypothyroid and healthy subjects had MICs above 180 µg/l (iodine excess) respectively (p=0.002).
    Conclusion
    Based on the higher levels of MIC in mothers of CH neonates, iodine excess could be a possible risk factor for CH. Since however comparison of UIC between the control and neonate groups showed no differences, further investigations are needed to facilitate deeper insight into and clarification of the etiology of CH.
    Keywords: Congenital hypothyroidism, Milk iodine, Urine iodine
  • R. Pouzesh Jadidi, J. Pouzesh Jadidi, K. Azali Alamdari, A. Ojagi Page 285
    Introduction
    The aim of this research was to compare the effects of endurance vs. resistance training upon local BMD changes.
    Materials And Methods
    Thirty-six young volunteer girls (age 22.66±1.56 y, BMI: 22.85±2.17), with sedentary lifestyles, were selected and randomly divided to three groups (n=12). The endurance group ran 36 sessions on a treadmill, 3/wk at 70 to 80% of MHR, 40 min per session, while resistance training included 36 circuit training sessions, 70 to 80% of 1RM, 6 to 8 repetitions in 3 sets by 2 min rest in between.
    Results
    Both the endurance and resistance training protocols induced significant increases in the BMD lumbar spine, femur neck and distal radius BMD (P<0.05). Although only resistance training induced significant variations in BMD at femur neck in the control group, it was in the aerobic group that better effects were observed in the back position (P<0.05).
    Conclusion
    There are considerable differences in the skeleton’s local BMD responses to different modes of exercise.
    Keywords: Skeleton, Bone Mineral Density, Different Exercises
  • M. Hosseini, H. Aghaalinejad Page 293
    Introduction
    The aim of this study was to assess the effect of concurrent training on salivary IgA, cortisol, DHEA concentration and DHEA:cortisol ratio in untrained female.
    Materials And Methods
    Thirty-nine untrained volunteer female students (aged 24±2.5 yr, height 161 ± 8.2 cm, weight 56.8±14.61 kg) were selected objectively and were randomly divided into four groups: Control (C n=9), Endurance (E n=10), Resistance (S n=10) and the Concurrent (SE n=10) groups. E training consisted of running 65% MHR for 16 minutes during the first week, reaching 80% MHR for 30 minutes during the 8th week. S training consisted of four leg-press, bench-press, pull down curls, and legs curls. During the first week, the intensity of training was at 50% 1RM in two sets with 10 repetitions, and was the increased to 80% 1RM in 3 sets and 6 repetitions, during the 8th week. The SE training included a combination of two S and E trainings in the same manner for each respective group. Before and after 4 and 8 weeks of trainings, at 8 o’clock in the morning unstimulated saliva samples were collected and measured by ELISA.
    Results
    ANOVA for repeated measures showed, that the S group, compared to other groups, had significant difference in IgA,DHEA and DHEA: cortisol ratio (p≤0.05). There were no alterations in the cortisol concentrations of groups and no significant correlation was found between IgA and cortisol (p≤0.05).
    Conclusion
    Findings indicated that resistance training caused increase in salivary IgA as one of the immune indexes and increase in DHEA and the DHEA: cortisol ratio as one of the body anabolic status indexes. Endurance training however, performed after resistance training suppressed some of the positive adaptation of resistance training per se.
    Keywords: Salivary IgA, Cortisol, Concurrent training
  • H. Aghaalinejad, M. Delfan, M. Mirzaei Rabar, Sh Lotfi, M. Mollanouri, Z. Mirakhori Page 301
    Introduction
    Age, gender, body composition and genetic background affect cardio respiratory fitness. In children, the variability of physiological responses to exercise yield different interpretations of the effective parameters. The aim of the present study was to investigate the effect of age, gender, body composition on cardio respiratory fitness of students of Semnan city aged 8-11 years, using the FFMI-FMI regression model.
    Materials And Methods
    This cross sectional study was performed on 685 students (347 boys and 338 girls). Subjects were selected via a multi-level cluster sampling. After adjustment for differences in age, gender and body mass using the FFMI – FMI regression model, i.e. Fat free mass index (FFMI), (dividing fat free mass to squared stature) was predicted by fat mass index (FMI) (dividing fat mass to squared stature) subjects were categorized into 3 groups: The Normal, the Solid (higher than normal FFM group) and the Slender (lower than normal FFM group). The 20 m Shuttle run test used to estimate maximal oxygen uptake (VO2max) as an index of cardio respiratory fitness, expressed in absolute values.
    Results
    There was a positive significant association between age and VO2max (P< 0.05). The solid group had higher values, while the slender group had lower values in VO2max. Boys had better cardio respiratory fitness than girls in.
    Conclusion
    There are significant direct positive associations between age and body composition and VO2max.
    Keywords: Cardio respiratory fitness, VO2max, Body composition, FFMI, FMI
  • R. Gharakhanlou, Ah Parnow, M. Hedayati, R. Mahdian, S. Rajabi Page 307
    Introduction
    Calcitonin Gene-Related Peptide (CGRP), a 37-amino acid peptide generated by alternative processing of primary transcripts from calcitonin gene, is broadly distributed in the peripheral and central nervous systems of vertebrate and invertebrate species. CGRP plays a main role in the neuromuscular junction. This paper investigates the effects of endurance and resistance training on the content of CGRP in the slow and fast twitch muscles.
    Materials And Methods
    Twenty-two male Wistar rats, (age 10 mo, weight 220± 20 gr, Pasteur Institute) were randomly divided to three groups. (Control (n=7), Endurance training (n=7), and Resistance training (n=8)) and underwent 12 weeks training according to protocols. Animals of the resistance training group were housed in a metal cage with a wire-mesh tower endurance training included treadmil running), 5 days a week, 60 min/day, 30 m/min speed, for animals in this group. Forty-eight hours after last session of protocols, animals were anaesthetized. The right soleus and anterior tibialis were removed, and, tissues were immediately frozen in liquid nitrogen and kept at -70 ° C for use later. CGRP content was measured by the ELISA method.
    Results
    For data analyses, one-way ANOVA was used. There was no significant difference between control and endurance training groups in the CGRP of slow and fast twitch muscles. However, the content of CGRP in both fast and slow twitch muscles was significantly different in the resistance training group as compared to the control group.
    Conclusion
    That training can be a main factor for CGRP release in muscles. In addition, the type and intensity of activity probably contribute to increase in CGRP content.
    Keywords: Calcitonin Gene, Related Peptide (CGRP), Endurance Training, Resistance Training, Fast Twitch, Slow Twitch Muscles, Rat
  • H. Mohhebat, E. Talebi Garekani, M. Hedayati, R. Fathi Page 315
    Introduction
    The high-molecular weight (HMW) form of adiponectin is reported to be the most active form of this hormone and current data reveals decreased plasma HMW adiponectin levels to be associated with insulin resistance. This study was intended to investigate the effect of exercise intensity on plasma HMW adiponectin concentrations.
    Materials And Methods
    Thirty-two eight week-old male Wistar rats (185±50 g) were randomly assigned to one of four groups as follows: High intensity (HI: 34m/min ~%80-%85 VO2max), moderate intensity (MI: 28m/min ~ %70-%75 VO2max), low intensity (LI: 20m/min ~%50-%55 VO2max), and the sedentary control (SED) groups. All experimental groups performed a 12 week exercise program, including treadmill running on a 0˚ slope for 1 hr/day, 5 days/week. Fasting levels of circulating HMW adiponectin, testosterone, and insulin resistance index (HOMA-IR) were measured after the exercise program and, data were analyzed using one-way ANOVA, with Pearson's correlation was used to identify any possible relationship among the assessed variables.
    Results
    HMW adiponectin plasma concentrations increased significantly in the HI and MI exercise training groups (p<0.05). HMW adiponectin was also found to be inversely related to HOMA-IR (r = -0.37, p=0.003), insulin (r= -0.46, p=0.008) and testosterone (r = -0.38, p=0. 03).
    Conclusion
    It can be concluded that exercise intensity appears to be an important parameter in increasing plasma HMW adiponectin levels in healthy male rats.
    Keywords: HMW adiponectin, Training intensity, Insulin resistance, Male rat
  • R. Sedaqat, M. Roghani, M. Zarei Page 323
    Introduction

    Medicinal plants are known for their effects in attenuation of hyperglycemia and restoration of lipids to normal levels. In this study, the effects of oral administration of Crataegus spp (CS) branchlet on serum glucose, lipids, and beta cell density in diabetic rats were investigated.

    Materials And Methods

    Male NMRI rats (n = 32) were divided into 4 groups, i.e. control, CS-treated control, diabetic, and the CS-treated diabetic groups. The treatment groups received oral administration of plant-mixed pelleted food (6.25%) for 6 weeks. Serum glucose, triglycerides, total cholesterol, LDL- and HDL- cholesterol concentrations were determined before the study, and 3 and 6 weeks after the study. Density of beta cells in in 4 groups was determined using the monochrome Gomori staining method.

    Results

    Serum glucose concentration was significantly lower in the CS-treated diabetic group, compared to diabetics, 3 and 6 weeks after the study (p<0.05). In addition, there were no significant changes regarding serum total cholesterol, triglycerides, and HDL-cholesterol concentrations in the treated diabetic group as compared to the diabetic group. On the other hand, the treated diabetic group showed significantly lower levels of LDL-cholesterol as compared to the diabetic group (p<0.05). Regarding histology, beta cell density significantly decreased in diabetic rats, while CS treatment caused no changes.

    Conclusion

    Oral administration of CS has a significant hypoglycemic effect and lowers serum LDL-cholesterol.

    Keywords: Crataegus spp, Glucose, Lipid, Beta cell, Diabetes mellitus
  • M. Rashki Kemmak, A. Gol, Sh Dabiri Page 331
    Introduction
    Since all previous studies on the ameliorative effects of garlic in diabetic nephropathy have been conducted after diabetes induction, we decided to assess its preventive role on renal complications in diabetes.
    Materials And Methods
    Forty male rats were divided into 5 groups as follows: 1- Group normal (N) 2- Group Normal+Garlic (N+G), received garlic juice for 6 weeks. 3- Diabetic (D) received STZ, 60 mg/kg BW /i.p. 4- Group diabetic+garlic before (D+Gb), received garlic juice for 3 weeks before STZ injection and continued for over three weeks. 5- Group diabetic+garlic after (D+Ga), three days after STZ injection, they received garlic juice for 3 weeks. Garlic juice was given by gavage (1ml/100g BW).
    Results
    Diabetic rats showed significant increase in serum creatinine and urea, creatinine clearance (GFR), water intake, and decreased urinary urea to creatinine ratio (Ur:Cr), compared to the other groups (P<0.0001). Administration of garlic juice in diabetic rats restored these changes towards normal to some extent. Long-term consumption of garlic juice in group D+Gb caused significant improvement, compared to that seen in group D+Ga.
    Discussion
    In this study, for the first time, we showed that administration of garlic juice before diabetes induction resulted in enhanced amelioration of renal complications compared to the group receiving it after induction, indicating that garlic juice can play both a preventive and a theraputic role in such patients.
    Keywords: Diabetes mellitus, Garlic, Nephropathy, Rat