فهرست مطالب

فصلنامه علوم تغذیه و صنایع غذایی ایران
سال چهارم شماره 3 (پیاپی 14، پاییز1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/09/10
  • تعداد عناوین: 8
|
  • هادی طبیبی، فریبا هاکش زاده، مینو احمدی نژاد، طاهره ملکوتیان، مهدی هدایتی صفحه 1
    سابقه و هدف
    افزایش احتمال انعقاد خون، یک عامل خطر مهم برای ترمبوز و عوارض ناشی از آن مانند بیماری ایسکمیک قلب، سکته مغزی و نارسایی فیستول های شریانی- وریدی در بیماران همودیالیزی است. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات مکمل L- کارنیتین روی غلظت فاکتورهای انعقادی و ضدانعقادی پلاسما در بیماران همودیالیزی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی دوسو کور بود که در آن 42 بیمار همودیالیزی (25 زن و 17مرد) به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده مکمل L- کارنیتین و گروه دارونما تقسیم شدند. در این مطالعه که 12 هفته به طول انجامید، بیماران همودیالیزی در گروه L– کارنیتین، روزانه یک ویال محلول خوراکی L- کارنیتین، حاوی mg1000 L- کارنیتین دریافت می کردند؛ در حالی که بیماران گروه دارونما روزانه یک ویال دارونمای مشابه دریافت می کردند. در شروع مطالعه و پایان هفته دوازدهم از هر بیمار قبل از دیالیز cc5/8 خون بعد از 12 تا 14 ساعت ناشتایی گرفته شد و سپس غلظت پلاسمایی فیبرینوژن، فعالیت پروتئین C، فاکتورهای انعقادی شماره V، VII،IX پلاسما و غلظت tPA، PAI-1، کارنیتین آزاد و CRP سرم اندازه گیری شد.
    یافته ها
    در این مطالعه در گروه دریافت کننده مکمل L- کارنیتین در پایان هفته دوازدهم نسبت به زمان شروع مطالعه غلظت کارنیتین آزاد سرم به طور معنی دار و به میزان 150 % افزایش یافت (001/0>P). در گروه دریافت کننده مکمل L- کارنیتین غلظت فیبرینوژن پلاسما به میزان mg/dl98 و غلظت CRP سرم به میزان 41% کاهش یافت که در مقایسه با گروه دارونما معنی دار بود (05/0>P). تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه از نظر میزان تغییرات درصد فعالیت پروتئین C، فاکتورهای انعقادی V، VII،IX پلاسما و نسبت PAI-1به tPA سرم مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان می دهد که مکمل L-کارنیتین می تواند سبب کاهش CRP سرم به عنوان یک نشانگر التهاب سیستمیک و فیبرینوژن پلاسما به عنوان یک فاکتور انعقادی وابسته به التهاب در بیماران همودیالیزی شود، در حالی که هیچ تاثیری روی فاکتورهای انعقادی و ضد انعقادی غیر وابسته به التهاب ندارد.
    کلیدواژگان: کارنیتین، همودیالیز، فاکتورهای انعقادی، فاکتورهای ضد انعقادی، التهاب
  • پریناز طاهری، محمدرضا احسانی، کیانوش خسروی دارانی صفحه 15
    سابقه و هدف
    محصولات شیری پروبیوتیک با ویژگی های ارزشمند تغذیه ای و درمانی، از بحث برانگیز ترین موضوعات حال حاضر عرصه صنعت، تغذیه و پزشکی هستند و تاکنون اثرات مثبت مصرف آنها بر سلامت انسان به تایید رسیده است. برای آنکه روند رو به رشد تولید و مصرف چنین محصولاتی موفقیت آمیز باشد، لازم است فراورده پروبیوتیک گونه پروبیوتیک موجود را طی زمان نگهداری در سطح تعریف شده حفظ کند و خصوصیات حسی و بافتی مطلوبی داشته باشد. دوغ به عنوان یک نوشیدنی تخمیری پر طرفدار در ایران مطرح است که جای دادن پروبیوتیک ها در آن می تواند به ارتقای سطح سلامت جامعه کمک شایانی کند. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر باکتری پروبیوتیک لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس 5La- بر ویژگی های میکروبیولوژیک، اسیدسازی بعد از تولید، پایداری بافتی و مقبولیت کلی دوغ است.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق در کنار کشت تجاری ماست (YF-3331)، از باکتری پروبیوتیک لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس 5La- برای تولید دوغ پروبیوتیک استفاده شد و تغییرات شمار باکتری پروبیوتیک و باکتری های کشت ماست (لاکتوباسیلوس دلبروئه کی یی زیرگونه بولگاریکوس و استرپتوکوکوس ترموفیلوس)، میزان اسیدسازی، دوفاز شدن و مقبولیت حسی نمونه ها طی 21 روز نگهداری در دمای C °4 ارزیابی و با نمونه شاهد مقایسه شد.
    یافته ها
    جمعیت هر سه باکتری طی نگهداری در یخچال کاهش یافت. با این حال، قابلیت زیستی باکتری پروبیوتیک با کاهشی معادل 93/0 واحد لگاریتمی در میلی لیتر محصول طی مدت ذکر شده بالاتر از سطح بهینه باقی ماند. مقایسه دوغ پروبیوتیک با نمونه شاهد نشان داد که این باکتری می تواند روند کاهش شمار باکتری های ماست را تسریع کند و به کاهش اسیدسازی بعد از تولید و بهبود مقبولیت کلی محصول طی نگهداری کمک کند. افزودن ال. اسیدوفیلوس بر پایداری بافتی نمونه پروبیوتیک طی نگهداری در مقایسه با نمونه شاهد، تفاوت معنی داری نداشت و درصد دو فاز شدن هر دو نمونه از روز اول تا هفتم شدید و بعد از آن کند ارزیابی شد.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که میکروارگانیسم پروبیوتیک لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس 5La- می تواند در تولید دوغ با 30/4=pH، درصد نمک 8/0 (w/v) و ماده جامد کل 4/7 درصد (w/v) مورد استفاده قرار گیرد. این باکتری توانست افت تعداد باکتری های ماست را افزایش دهد و دوغ پروبیوتیک تولیدی از نظر بقای ال. اسیدوفیلوس، کاهش اسیدسازی بعد از تولید، مقبولیت حسی و حفظ پایداری بافتی نسبت به نمونه شاهد، مطلوب ارزیابی شد.
    کلیدواژگان: پروبیوتیک، لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس، دوغ، اسیدسازی بعد از تولید، دو فاز شدن، مقبولیت حسی
  • محمدرضا محمودی، مسعود کیمیاگر، یدالله محرابی، اسدالله رجب، مهدی هدایتی صفحه 25
    سابقه و هدف
    دیابت نوع 2 با بسیاری از عوامل خطر قلبی عروقی ارتباط دارد. بیماران دیابتی مبتلا به عوارض ممکن است در مقابل استرس اکسیداتیو ناشی از هیپرگلیسمی پاسخ آنتی اکسیدان سلولی معیوبی نشان دهند. در این مطالعه، اثرات مکمل یاری با اسیدهای چرب غیر اشباع امگا-3 همراه با ویتامین های E و C همراه با روی بر شاخص های لیپیدی و لیپوپروتئین ها در دو گروه زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع 2 و مقایسه با گروه کنترل بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در این کارآزمایی بالینی کنترل شده دوسوکور 75 زن یائسه دیابتی از بین مراجعان به انجمن دیابت ایران در مطالعه شرکت کردند. بیماران به مدت 12 هفته به طور تصادفی در یکی از سه گروه درمانی قرار گرفتند؛ گروه یک: مکمل یاری با 8/1 گرم اسیدهای چرب بلند زنجیر امگا-3 همراه mg400 ویتامین E گروه دو: mg5 روی همراه با mg300 ویتامین C و گروه سه یا شاهد. برای مقایسه سه گروه در ابتدا و پایان مطالعه و میزان تغییرات در سه گروه از آنالیز واریانس و به منظور تعدیل متغیرهای دیگر از آنالیز واریانس اندازه های تکراری استفاده شد.
    یافته ها
    میزان پیروی بیماران از مکمل یاری 92% بود (69 بیمار). در ابتدای مطالعه، تفاوت معنی داری بین سه گروه از نظر مقادیر مربوط به شاخص های لیپیدی و لیپوپروتئین ها دیده نشد. پس از دوره مداخله، میزان تری گلیسرید پلاسما در گروه یک با گروه دو (به ترتیب 7/5±3/138 درمقابل0/18±3/180 میلی گرم در دسی لیتر)(038/0= P) تفاوت معنی داری وجود داشت. پس از دوره مداخله به مدت 12 هفته نیز تفاوت معنی داری بین سایر شاخص های لیپیدی و لیپوپروتئین های پلاسما در بین سه گروه مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    بیشترین تاثیر اسیدهای چرب امگا-3 همراه با ویتامین E بر کاهش سطح تری گلیسرید پلاسما به عنوان یکی از مهم ترین اجزای متشکله سندرم متابولیک در بیماران دیابتی گروه 1 بود. تاثیرپذیری شاخص ها در طول مداخله ممکن است تحت تاثیر طول مدت ابتلا به دیابت باشد.
    کلیدواژگان: مکمل یاری، لیپیدها، لیپوپروتئین ها، زنان یائسه، دیابت نوع 2
  • خاطره رضازاده، احمدرضا درستی مطلق*، نسرین امیدوار، بهرام رشیدخانی صفحه 35
    سابقه و هدف

    پدیده گذر تغذیه ای در کشورهای در حال توسعه باعث شده است که کوتاه قدی و اضافه وزن به طور همزمان در این کشورها وجود داشته باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع کوتاه قدی همزمان با اضافه وزن و ارتباط آن با مشخصات اجتماعی- جمعیتی والدین در کودکان دبستانی شهر خوی انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی و تحلیلی در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول 4400 دانش آموز در محدوده سنی 6 تا 12 سال به روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شدند. در مرحله دوم، به طور تصادفی تعداد 54 دانش آموز که بر اساس استاندارد CDC 2000 به طور همزمان دچار اضافه وزن (BMI ≥ صدک 85) و کوتاه قدی (صدک قدی ≤ 15) بودند، به عنوان گروه مورد 115 دانش آموز که دچار اضافه وزن و کوتاه قدی نبودند، به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. دانش آموزان گروه مورد و شاهد از لحاظ سن، جنس و دبستان با هم تطبیق داده شدند. وضعیت اجتماعی– جمعیتی خانواده طی مصاحبه با مادران دانش آموزان تعیین شد.

    یافته ها

    بررسی وضعیت تن سنجی نمونه ها نشان داد که 4/15% دارای اضافه وزن، 5/19% کوتاه قد و 2/1% به طور همزمان دچار کوتاه قدی و اضافه وزن بودند. گروه های مورد و شاهد از نظر سن، قد، تحصیلات و شغل والدین، BMI پدر و سابقه خانوادگی دیابت تفاوت معنی داری با هم نداشتند. در مدل رگرسیون لجستیک، بعد از تعدیل اثر سایر متغیرها سابقه کوتاه قدی در خانواده در مقایسه با نداشتن سابقه کوتاه قدی (05/0>; P2/2 = OR)، BMI مادر بزرگ تر یا مساوی 30 در مقایسه با BMI کوچک تر از 30 (01/0>; P8/2 = OR) و داشتن منزل استیجاری/سازمانی در مقایسه با صاحب خانه بودن (05/0 >; P3/2 = OR) با وضعیت کوتاه قدی- اضافه وزن ارتباط مثبت داشتند.

    نتیجه گیری

    کوتاه قدی در دانش آموزان دبستانی شهر خوی شایع تر از اضافه وزن بود و با عوامل ‍ژنتیکی، محیطی و اقتصادی مرتبط است. انجام مطالعات آینده نگر برای تایید این ارتباطات و یافتن رابطه علت و معلولی مورد نیاز است.

    کلیدواژگان: کوتاه قدی، اضافه وزن، کودکان دبستانی، اجتماعی، جمعیتی
  • فاطمه دارایی، فوژان بدیعی، مریم میزانی، عباس گرامی صفحه 47
    سابقه و هدف
    پوشش های خوراکی، لایه نازکی هستند که روی سطح مواد غذایی قرار می گیرند و به عنوان محافظ عمل می کنند. فیلم ها و پوشش های خوراکی تهیه شده از پلیمرهای طبیعی در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته اند. سلولز یکی از فراوان ترین و ارزان ترین منابع گیاهی تجدیدپذیر است و مشتقات آن خصوصیات تشکیل فیلم بسیار خوبی دارند. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر پلاستی سایزرهای گلیسرول، پلی اتیلن گلیکول، اسید چرب پالمیتیک و ترکیب گلیسرول و اسید چرب پالمیتیک بر چندین ویژگی مکانیکی و شیمی فیزیکی فیلم متیل سلولز بود.
    مواد و روش ها
    فیلم های خوراکی از متیل سلولز تهیه شد، سپس به فیلم ها پلاستی سایزرهای گلیسرول، پلی اتیلن گلیکول 400، اسید چرب پالمیتیک و ترکیب گلیسرول و اسید چرب پالمیتیک اضافه شد. سرعت انتقال بخار آب، مقاومت کششی، میزان کش آمدگی و مقدار مواد محلول در آب فیلم ها اندازه گیری شد.
    یافته ها
    مقاومت کششی فیلم های حاوی پلاستی سایزر در مقایسه با فیلم های خالص متیل سلولزی کاهش معنی داری نشان دادند(05/0>p). میزان کش آمدگی در فیلم های حاوی گلیسرول و پلی اتیلن گلیکول در مقایسه با فیلم های حاوی اسید چرب پالمیتیک افزایش معنی داری داشتند(05/0>p). میزان انتقال بخار آب و درصد مواد محلول در آب فیلم های حاوی اسید چرب پالمیتیک و ترکیب گلیسرول و اسید چرب پالمیتیک در مقایسه با فیلم های خالص متیل سلولزی و فیلم های حاوی پلاستی سایزرهای گلیسرول و پلی اتیلن گلیکول کاهش معنی داری داشتند(05/0>p).
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان می دهد که فیلم های خالص متیل سلولز ترد و شکننده هستند. پلاستی سایزرهای با وزن مولکولی کم (گلیسرول) بیشترین تاثیر را روی کاهش مقاومت کششی و افزایش میزان کش آمدگی فیلم های متیل سلولز دارند. در حالی که پلاستی سایزرهای با وزن مولکولی بالا (اسید چرب پالمیتیک) بیشترین تاثیر را در کاهش میزان انتقال بخار آب فیلم های متیل سلولز دارند. در مواردی مانند پوشش دادن میوه ها، فیلم های حاوی ترکیب گلیسرول و اسید چرب پالمیتیک به علت نفوذپذیری کمتر به بخار آب، مناسب تر هستند.
    کلیدواژگان: فیلم خوراکی، متیل سلولز، مقاومت کششی، پلاستی سایزر، سرعت انتقال بخار آب
  • مریم ارشاد لنگرودی، محمدحسن افتخاری، محمدرضا پنجه شاهین، احمد عریان، حمیدرضا طباطبایی صفحه 55
    سابقه و هدف
    پروتئین ها به عنوان ترکیبات آنتی اکسیدان می توانند سلول ها را از آسیب ناشی از رادیکال های آزاد محافظت کنند. هدف این مطالعه، بررسی اثر محافظتی و آنتی اکسیدانی پروتئین سویا در شرایط التهاب حاد کبدی بود.
    مواد و روش ها
    در مطالعه حاضر که از نوع تجربی بود، تعداد 48 موش به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. گروه اول و دوم، با رژیم حاوی 20% پروتئین کازئین و گروه سوم با رژیم حاوی 20% پروتئین ایزوله سویا تغذیه شدند. از دوز mg/kg 30 دی متیل نیتروزآمین جهت ایجاد آسیب کبدی موش های گروه های دوم و سوم استفاده شد. در انتهای مطالعه، شاخص های سرمی آنزیم های AST، ALT، آلکالین فسفاتاز، پروتئین توتال، آلبومین، بیلی روبین توتال، مالون دی آلدهید و بافت کبد در میان گروه ها مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    رژیم حاوی پروتئین ایزوله سویا موجب کاهش میزانALT سرم (IU.L-16/493±2/270) (05/0P<) و افزایش مقادیر سرمی آلبومین (g.dl-17/0±3/4) و MDA (nmol.ml-17/1±5/8) (05/0P<) شد. این رژیم در مورد سایر شاخص ها موجب تغییرات معنی دار نشد. یافته های هیستوپاتولوژیکی حاکی از اثر مثبت پروتئین ایزوله سویا در بهبود آسیب و بازسازی سریع تر هپاتوسیت ها بود.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج به دست آمده پروتئین ایزوله سویا می تواند در بهبود آسیب حاد کبدی و کاهش عارضه دارو مؤثر باشد.
    کلیدواژگان: التهاب حاد کبدی، پروتئین ایزوله سویا، کازئین
  • بهرام رشیدخانی، محبوبه شانشین، تیرنگ نیستانی، آناهیتا هوشیار راد صفحه 63
    سابقه و هدف
    خطای گزارش دهی انرژی دریافتی در ابزارهای ارزیابی تغذیه ای وجود دارد. لذا باید دریافت انرژی این ابزارها اعتبارسنجی شود. در این مطالعه گزارش دهی نادرست انرژی دریافتی را از طریق فرمول گلدبرگ (EI/RMR) شناسایی شده و سپس الگوی غذایی همه افراد شرکت کننده در مطالعه با گزارش دهندگان طبیعی مقایسه شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی روی 187 زن سالم 18 تا 45 ساله انجام گرفت. نسبت EI/RMR که از انرژی دریافتی تقسیم بر متابولیسم پایه اندازه گیری شده با روش کالریمتری غیر مستقیم محاسبه شد، به عنوان شاخص گزارش دهی درست انرژی استفاده شد. به طوریکه 34/1≥EI/RMR به عنوان کم گزارش دهی و 4/2≤EI/RMR به عنوان بیش گزارش دهی شناخته شد. اطلاعات رژیمی با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک 125 آیتمی تعیین شد و سپس کلیه اقلام غذایی به 39 گروه تقسیم بندی شد. اطلاعات سبک زندگی و تن سنجی از طریق پرسشنامه جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق آنالیز خوشه ای(Cluster analysis) و آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) انجام شد.
    یافته ها
    کم گزارش دهندگان (66n=) نسبت به گزارش دهندگان صحیح (107n=)، وزن بیشتر و سن بالاتر داشتند. کم گزارش دهندگان، بیشتر گروه های غذایی را کمتر مصرف می کردند. سه الگوی غذایی برای همه گزارش دهندگان شناسایی شد که بر اساس بیشترین گروه های مصرفی، الگوی غذایی سالم، ناسالم و مخلوط نامگذاری شدند. دو الگوی غذایی برای گزارش دهندگان صحیح انرژی شناسایی شد: الگوی سالم و الگوی ناسالم. نسبت کم گزارش دهی در خوشه سالم 9/16%، در خوشه ناسالم4/49% و در خوشه متعادل 7/34% بود (P<0.01).
    نتیجه گیری
    الگوی غذایی گزارش دهندگان طبیعی با الگوی غذایی همه افراد، متفاوت بود و همبستگی میان نمایه های تن سنجی و دریافت انرژی در افراد گزارش دهنده طبیعی بهتر شد. افراد ممکن است گزارش صحیحی از دریافت خود اعلام نکنند. از این رو، پیش از تصمیم گیری درباره کفایت رژیم باید این نکته در نظر گرفته شود.
    کلیدواژگان: انرژی دریافتی، خطای گزارش دهی، زنان ایرانی، پرسشنامه بسامد خوراک، آنالیز خوشه ای
  • علی حشمتی صفحه 75
    سابقه و هدف
    بیماری های قلبی عروقی بالاترین عامل مرگ و میر هستند و افزایش کلسترول خون خطر ابتلا به این بیماری ها را زیاد می کند. مواد غذایی حاوی مقادیر زیاد کلسترول باعث افزایش کلسترول خون می شوند. محدودیت مصرف چنین غذاهایی یا کاهش کلسترول آنها خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی را کاهش می دهد. روش های مختلفی برای کاهش کلسترول مواد غذایی ارائه شده است. هدف از این تحقیق، کاهش کلسترول روغن کره با استفاده از لسیتین سویا بود.
    مواد و روش ها
    به 100 گرم روغن کره ml20 آب مقطر و مقادیر مختلف لسیتین سویا (5، 7، 10، 5/12، 15، 5/17 و 20 درصد) اضافه و هم زده شد. سپس لسیتین هیدارته با سانتریفوژ جدا شد. علاوه بر غلظت لسیتین، تاثیر سرعت (200، 400، 600، 800 و 1000 دور در دقیقه) و زمان هم زدن (15، 30، 45، 60، 75 و 90 دقیقه) و سرعت (2000، 2200، 2400، 2600 و 2800 دور در دقیقه) و زمان سانتریفوژ (5، 10، 15، 20 و 25 دقیقه) بر کاهش کلسترول بررسی شد. ویژگی های شیمیایی (اعداد اسیدی، پراکسید و صابونی) و فیزیکی (ضریب شکست و نقطه ذوب) روغن کره کم کلسترول با شاهد مقایسه شد.
    یافته ها
    افزایش غلظت لسیتین تا 5/17% و زمان هم زدن تا 75 دقیقه، کلسترول را بیشتر کاهش داد، ولی کاهش کلسترول با زمان هم زدن طولانی تر به طور معنی داری (05/0< p) کمتر شد. نتایج نشان داد که بین مقدار کاهش کلسترول با سرعت هم زدن، سرعت و زمان سانتریفوژ همبستگی خطی وجود دارد. در میان ویژگی های فیزیکی و شیمیایی روغن کره کم کلسترول فقط عدد اسیدی به طور معنی داری بیشتر از روغن کره شاهد بود و سایر ویژگی ها تغییر معنی داری نداشتند.
    نتیجه گیری
    غلظت 10% لسیتین، هم زدن به مدت 45 دقیقه، سرعت هم زدن 600 دور در دقیقه، سانتریفوژ کردن به مدت 15 دقیقه و سانتریفوژ کردن با سرعت 2400 دور در دقیقه شرایط مناسب برای کاهش کلسترول شناسایی شد. تحت چنین شرایطی6/78% کلسترول روغن کره کاهش یافت.
    کلیدواژگان: کلسترول، لسیتین سویا، روغن کره
|
  • H. Tabibi, F. Hakeshzadeh, M. Ahmadinejad, T. Malakoutian, M. Hedayati Page 1
    Background And Objectives
    Hypercoagulability is an important risk factor for thrombosis and its complications such as ischemic heart disease, stroke and arteriovenous fistula failure in hemodialysis patients. The present study was designed to investigate the effects of L-carnitine supplement on plasma coagulation and anticoagulation factors in hemodialysis patients.
    Materials And Methods
    The study was a double-blind randomized clinical trial. Fourty-two hemodialysis patients (25 females and 17 males) were randomly assigned to either a carnitine or a placebo group. The patients in the carnitine group received orally a vial containing 1000 mg L-carnitine daily for 12 weeks, while the placebo group received a corresponding placebo vial. At baseline and at the end of week 12 of the study, 8.5 ml blood was collected from each patient after a 12- to 14-hour fast before dialysis and plasma fibrinogen concentration, activity of plasma protein C, coagulation factors V, VII, IX, and serum concentrations of tPA, PAI-1, free carnitine and CRP were measured.
    Results
    In the carnitine group the mean serum free carnitine concentration increased significantly 150%, while the plasma fibrinogen and the serum CRP decreased 98 mg/dl and 41%, respectively, at the end of week 12, as compared to the baseline value (P<0.001). The reductions were significant as compared to the placebo group (P<0.05). No significant differences were observed between the two groups with regard to mean changes in the activity of plasma protein C, coagulation factors V, VII, IX, and serum PAI-1-to-tPA ratio.
    Conclusion
    The results of the present study indicate that L-carnitine supplement can reduce serum CRP, a systemic inflammatory indicator, and plasma fibrinogen, an inflammation-related coagulation factor, in hemodialysis patients, while it has no effect on coagulation and anticoagulation factors not related to inflammation.
  • P. Taheri, Mr Ehsani, K. Khosravi-Darani Page 15
    Background And Objectives
    Probiotic dairy products with their valuable nutritional and therapeutic properties, whose positive effects on human health have been confirmed, present one of the most controversial issues globally in the current domains of industry, nutrition and medicine. In order to have an upward trend in the promotion of the production and consumption of such products, it is essential for them to have desirable sensory and textural characteristics and preserve the probiotic strain at the defined level during shelf life. Doogh, an Iranian milk drink, is a popular fermented drink in Iran, the probiotic content of which can promote community health. The objective of this study was to determine the effects of Lactobacillus acidophilus La-5, as the probiotic bacterium, on microbial characteristics, post-acidification rate, and overall sensory acceptability of Doogh.
    Materials And Methods
    In this research, in addition to commercial yoghurt culture (YF-3331), Lactobacillus acidophilus La-5, a probiotic bacterium, was used to produce probiotic Doogh, and alteration of probiotic bacterium and yoghurt culture bacteria (Lactobacillus delbrueckii subsp. bulgaricus and Streptococcus thermophilus), acidification, phase separation, and its sensory acceptability were evaluated during its twenty one-day storage at 4 °C and compared with the blank produced without probiotic strain.
    Results
    The bacterial counts of the three bacteria reduced during cold storage. However, the probiotic bacteria, having the reduction of 0.93 log cycle/ml, could stand above the optimum level during the given time. Comparison between the probiotic Doogh and the blank showed that this bacterium could enhance the bacterial population reduction rate, reduce post- acidification, and improve the overall acceptability during storage. The addition of L. acidophilus did not have any significant effect on the textural stability of the probiotic sample, as compared to the blank. The percentage phase-separation of the 2 samples was high on days 1 to 7 of storage and then slowed down.
    Conclusion
    The results demonstrated that Lactobacillus acidophilus La-5, as a probiotic bacterial strain, can be used in the production of Doogh with a pH=4.30, a salt content of 0.8 % (w/v) and a total solid content=7.4 % and it could enhance the yoghurt bacterial population reduction during storage. Thus, the probiotic Doogh produced was assessed as desirable with regard to the L. acidophilus viability, post-acidification reduction, overall sensory acceptability, and textural stability.
  • Kh Rezazadeh, Ar Dorosty Motlagh, N. Omidvar, B. Rashidkhani Page 25
    Background And Objectives
    Nutrition transition in developing countries leads to coexistence of stunting and overweight. This study aimed to determine the prevalence of stunting-cum-overweight and its association with socio-demographic characteristics of parents in the Iranian Khoy City school children.
    Materials And Methods
    This cross-sectional analytical study was conducted in two phases. In the first phase, 4400 students, 6-12 years old, in Khoy City, Iran were recruited by the stratified random sampling method. In the second phase, based on CDC2000 standards, 54 students suffering simultaneously from overweight (body mass index≥85 percentile) and stunting (height percentiles ≤15) were chosen as the case group and 115 non-overweight and non-stunted students as controls. The case and control students were matched with regard to age, sex and school. Socio-demographic status of the families was determined by interviewing the student's mothers.
    Results
    The prevalence of overweight, stunting and overweight-cum-stunting was 15.4%, 19.5% and 1.2%, respectively. The case and control group students were similar with regard to parent's age, height, educational level, occupation, familial diabetes history, and father's BMI. The logistic regression model, after adjusting other variables, suggests that familial stunting history compared with non-familial stunting history (OR=2.2; P<0.05), mother's BMI ≥30 compared with BMI<30 (OR=2.8; P<0.01), and owning a house compared with having a rented house (OR=2.3; P<0.05), had positive associations with stunting-cum-overweight status.
    Conclusion
    All together, stunting in school-age children in Khoy City is more prevalent than overweight and is associated with genetic, environmental and economical factors. Further, prospective investigations are required to confirm such associations and find causal relationships.
  • F. Daraei, F. Badii, M. Mizani, A. Gerami Page 35
    Background And Objectives

    Edible coatings are thin layers of edible biopolymers applied on the surface of foods as protective coatings. There has been a great interest in production of edible films and coatings from biopolymers in recent years. The most widely used edible and biodegradable films are cellulose derivatives. The objective of this research was to investigate the effects of adding 4 plastisizers, namely, glycerol (Gly), polyethylene glycol400 (PEG400), palmitic acid (PA) and GLY+PA, on some mechanical and physicochemical properties of edible methylcellulose (MC) films.

    Materials And Methods

    Edible films were prepared from methylcellulose (MC) and plasticized with Gly, PEG400, PA or GLY+PA. Then the water vapor transmission rates (WVTR), tensile strength (TS), percent elongation (E), and percent soluble matter (SM) of the plastisized films were measured.

    Results

    Tensile strength of the plasticized MC films was significantly lower than that of the pure MC films (p<0.05), while percent elongation of MC films containing Gly or PEG400 was significantly higher than that of the pure MC films and films containing PA (p<0.05). WVTR and percent SM of the films plasticized with PA roPA + GLY were significantly lower than those of the pure MC films and the films containing Gly or PEG (p <0.05).

    Conclusion

    The results of the present study indicate that pure MC films were very brittle. Plasticizers with low molecular weights (Gly) were most effective with regard to decreasing TS and increasing percent elongation of the MC films. On the other hand, plasticizers with higher molecular weights (PA) produced the greatest effect as regards decreasing WVTR of the MC films. PA + GLY is more suitable for applications that require a lower permeability to water vapor, such as coatings on the surface of fruits.

  • M. Ershad-Langroodi, Mh Eftekhari, Mr Panjeshahin, A. Oryan, Hr Tabatabaee Page 55
    Background And Objectives
    Proteins, as antioxidant compounds, can protect cells against free radical-induced damages. This study was conducted to investigate the protective and antioxidant effects of soy protein isolate (SPI) in acute liver failure in rats.
    Materials And Methods
    In this experimental study, 48 rats were randomly divided into 3 groups. Groups 1 and 2 were put on a 20 % casein- and group 3 on a 20 % SPI-diet. Liver injuries were induced by injection of dimethylnitrosamine (DMN) (30mg/ml per kg, ip) in groups 2 and 3. Biochemical parameters [serum aspartate amino-transferase (AST), alanine amino-transferase (ALT), alkaline phosphatase (ALP), total protein, albumin, total bilirubin, and malondialdehyde (MDA)], as well as histopathological changes in liver tissue, were assessed at the end of the study.
    Results
    Dietary SPI resulted in decrease in ALT (270.2±493.6 IU.L-1) (P<0.05) and increase in serum albumin (4.3±0.7 g.dl -1) and MDA (8.5±1.7 nmol.ml-1) levels (P<0.05). SPI did not have significant effect on other factors. Histopathological findings indicated that SPI led to improvement of the damage and rapid hepatocyte regeneration.
    Conclusion
    Results of our study suggest that an SPI diet can improve acute liver damage and reduce DMN-induced complications.
  • B. Rashidkhani, M. Shaneshin, T. Neyestani, A. Houshiar Rad Page 63
    Background And Objectives
    There usually are energy intake reporting errors in dietary assessment methods. Therefore, it is important that such methods be validated for energy intake. In this study, we identified energy intake misreporting among women based on the Goldberg formula [the ratio of reported energy intake (EI) to resting metabolic rate (RMR) measured by indirect calorimetry (EI/RMR)] and compared dietary patterns of all the participants with those of plausible reporters.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study included 187 healthy women aged 18 to 45 years. The ratio EI/RMR was used as an indicator of reporting accuracy (EI/RMR<1.35 was considered to represent underreporting, and an EI/RMR≥2.4 as over reporting, of EI). Dietary intake was assessed by a semi-quantitative 125-item food-frequency questionnaire. The food items were classified into 39 food groups. In addition, lifestyle and anthropometric data were gathered using questionnaires. A cluster analysis and ANOVA were used for data analysis.
    Results
    Under-reporters (n=66), with a low consumption of most food groups, were more likely than plausible reporters (n=107) to be overweight and older. Three dietary patterns, i.e., healthy, unhealthy, and mixed, were identified for all reporters and named according to their most recurrent food groups, while two dietary patterns were determined for plausible reporters, i.e., healthy and unhealthy. The proportion of under-reporters was 16.9% in the healthy cluster, 49.4% in the unhealthy cluster, and 34.7% in the mixed cluster (P<0.01).
    Conclusion
    Individuals may not accurately report dietary intake. Age and body mass index may influence the relative accuracy of energy intake reporting among Iranian women. Researchers conducting dietary pattern studies should consider the possibility of misreporting errors before making decisions about dietary adequacy.
  • A. Heshmati Page 75
    Background And Objectives
    Cardiovascular diseases (CVD) are one of the major causes of death. High blood cholesterol increases CVD risk. Consumption of high-cholesterol foods increases blood cholesterol. Therefore, limiting consumption of such foods, or reducing their cholesterol content, will lead to a reduction of CVD risk. Different methods have been presented for cholesterol reduction in foods. The objective of this study was to reduce the cholesterol content of butter oil by using soybean lecithin.
    Materials And Methods
    Twenty ml distilled water and different amounts of lecithin (5, 7.5, 10, 12.5, 15, 17.5 and 20%) were added to 100g melted butter oil, and the resulting mixtures were stirred. The hydrated lecithin thus obtained was then removed by centrifuge. In addition to the lecithin concentration, effects of stirring speed (200, 400, 600, 800 and 1000 rpm), stirring time (15, 30, 45, 60, 75 and 90 minutes), centrifuging speed (2000, 2200, 2400, 2600 and 2800 rpm), and centrifuging time (5, 10, 15, 20 and 25 min) on the magnitude of cholesterol reduction were studied. Chemical (acid, peroxide, and saponification values) and physical (refractive index and melting point) characteristics of the low- cholesterol butter oil were compared with those of untreated butter oil.
    Results
    Increasing the lecithin concentration up to 17.5% and stirring time up to 75 minutes led to a higher cholesterol reduction. However, longer stirring time decreased significantly the magnitude of cholesterol reduction (p<0.05). The data showed a linear relationship between the magnitude of cholesterol reduction on the one hand and the stirring speed and centrifuging speed and time on the other. As regards the chemical and physical characteristics, only the acid value of the low-cholesterol butter oil was higher than that of the untreated butter oil. Other characteristics of the 2 butter oils were not significantly different.
    Conclusion
    Based on the findings of this study, the optimum conditions for cholesterol reduction of butter oil are a lecithin concentration of 10%, a stirring speed of 600 rpm, a stirring time of 45 min, a centrifuging speed of 2400 rpm, and a centrifuging time of 15 minutes. Under these conditions, the cholesterol content of butter oil can be reduced by 78.6%.