فهرست مطالب

نشریه علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی)
سال سیزدهم شماره 1 (پیاپی 47، بهار 1388)

  • جلد اول
  • تاریخ انتشار: 1388/02/15
  • تعداد عناوین: 32
|
  • اسرافیل محرمی، محمد شاهدی، مهدی کدیور صفحات 1-13

    آنزیم های آرد گندم نقش مهمی در تو لید مناسب محصولات مختلف به خصوص نان دارند. شناخت دقیق سیستم های آنزیمی آرد و منطقه (M بهین هسازی فعالیت آنها اساس بسیاری از تحقیقات در صنعت نانوایی است. در این تحقیق سه رقم گندم (مهدوی، کویر و 7318 اصفهان انتخاب شد. خصوصیات شیمیایی آرد و فعالیت های آنزیمی این سه رقم تعیین گردید. برای بررسی روند تغییرات فعالیت آنزیمی (آلفاآمیلاز، لیپاز و لیپواکسیژناز) در طی جوانه زنی، فعالیت این آنزی م ها بعد از ساعات مختلف جوان هزنی انداز هگیری شد و ارتباط بین طول ریشه و فعالیت آلفاآمیلازی و نیز ارتباط بین فعالیت لیپاز و لیپو اکسیژناز بررسی شد. نتایج آزمون های شیمیایی آرد نشان داد که از نظر جزء آردهای ضعیف و آرد ارقام کویر و مهدوی جزء آردهای متوسط قرار گرفته و در ضمن هر M درصد پروتئین و گلوتن، آرد رقم 7318 سه رقم از نظر فعالیت آلفاآمیلازی در سطح پایینی قرار دارند. گرچه رقم کویر از نظر سه آنزیم مورد نظر، فعالیت بیشتری نسبت به دو رقم دیگر داشت. نتایج آزمون جوانه زنی نشان داد که در اثر جوانه زنی تغییرات فعالیت آلفاآمیلاز و لیپاز روندی افزایشی داشته، در صورتی که فعالیت لیپواکسیژناز از روند افزایشی پیروی نکرد. نتایج آزمون هم بستگی ساد ه نشان داد که بین طول ریشه و عدد فالینگ هم بستگی منفی و معنی دار (تا 72 ساعت جوانه زنی) وجود دارد، که می تواند نشان دهنده وجود هم بستگی مثبت و معنی دار بین طول ریشه و فعالیت آلفاآمیلازی باشد. این آزمون هم چنین نشان داد که بین فعالیت لیپاز و لیپواکسیژناز ی ک هم بستگی مثبت و معنی دار در طی جوانه زنی وجود دارد.

    کلیدواژگان: آلفاآمیلاز، لیپاز، لیپواکسیژناز، جوان هزنی
  • لیلا ایزدی نجف آبادی، ناصر همدمی، سیدابوالقاسم محمدی صفحات 15-24

    میزان رطوبت و فعالیت آبی تعیین کننده فعالیت میکروبی و آنزیمی در نقا ط متفاوت در داخل پنیر و به تبع آن کیفیت محصول نهایی است. می باشد. در این مطالعه به منظور پیش بینی تغییرات مقدار رطوبت در لایه های (D) یکی از اصلی ترین پارامترهای انتقال جرم، ضریب نفوذ پنیر طی آب نمک گذاری پنیر سفید ایرانی، ضریب نفوذ ثابت و متغیر آب با استف اده از داده های آزمایشگاهی غلظت - فاصله در نمونه های مکعب مستطیل شکل و با اطمینان از انتقال جرم نیمه محدود و یک بعدی در محلول آب نمک اشباع در دماهای مختلف 24 و 48 ساعت براورد گردید. نتایج نشان داد که با افزای ش دما و مقدار رطوبت،، 24) در زمان های آب نمک گذاری 6 °C 19 و، 14، 6) ضریب نفوذ آب افزایش می یابد. برای توصیف اثر دما روی ضریب نفوذ متغیر از رابطه آرنیوس استفاده گردیده و در پایان یک رابطه ریاضی ساده برای توصیف تغییرات ضریب نفوذ موثر آب به عنوان تابعی از دما و غلظت ارائه شد. مقایسه مقادیر ضرایب نفوذ پیش بینی شده توسط رابطه مذکور با ضرایب نفوذ آزمایشگاهی نشان داد که ه مبستگی بالایی مابین آنها وجود دارد.

    کلیدواژگان: پنیر، آب نم کگذاری، انتقال جرم، ضریب نفوذ آب
  • زهره داورپناه، محمود شیخ زین الدین، شهرام دخانی، قدرت الله سعیدی صفحات 27-34

    ارزش و اهمیت ریشه شیری ن بیان ب هدلیل تنوع مواد شیمیایی موجود در آن است که از بین این ترکیبات، اسید گلیسیریزیک به عنوان ماده موثره آن از اهمیت ویژه ای در صنایع غذایی، داروسازی و دخانیات برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی اثر فصل و منطقه برداشت بر ترکیبات شیمیایی شامل خاکستر، ق ند و اسید گلیسیریزیک و کیفیت ریشه شیرین بیان بود. در این پژوهش، ریشه های شیرین بیان در دو فصل تابستان و پاییز و از 3 منطقه (اقلید، بیضاء و دشمن زیاری) در استان فارس، یک منطقه در استان کرمان (بافت) و یک منطقه در استان کرمانشاه (اسلام آباد) برداشت و آزمایش های شیمیایی تعیین صفات روی پودر عصاره آنها انجام شد. داده های آزمایش بر اساس طرح بلوک کامل تصادفی با 6 تکرار و به صورت مرکب تجزیه گردید. با توجه به نتایج حاصل، اثر فصل بر میزان قند قبل و بعد از هیدرولیز، اثر منطقه و اثر متقابل فصل و منطقه بر میزان خاکستر، قند قبل و بعد از هیدرولیز و میزان اسید گلیسیریزیک در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود. نتایج نشان داد که کمترین میزان خاکستر در ریشه شیرین بیان منطقه اسلام آباد و در فصل تابستان، بیشترین میزان قند قبل از هیدرولیز در ریشه های برداشت شده از منطقه اسلام آباد و بافت، بیشترین میزان قند بعد از هیدرولیز از ریشه های برداشت شده از منطقه اسلا مآباد در فصل پاییز و بیشترین میزان اسید گلیسیریزیک در ریش ه های برداشت شده از منطقه بیضاء در فصل پاییز به دست آمد.

    کلیدواژگان: منطقه، فصل، شیری نبیان، اسید گلیسیریزیک، قندها، HPLC
  • علیرضا صادقی، فخری شهیدی، سیدعلی مرتضوی، مهدی نصیری محلاتی، آرش کوچکی، رضا رضایی مکرم صفحات 37-46

    هدف اصلی از انجام این پژوهش، بررسی امکان استفاده از خمیرترش دارای کشت های آغازگر اختصاصی جهت فراوری نان بربری و کاهش بیاتی آن بود. ابتدا برای تهیه خمیرترش، سلول های تازه میکروبی با تعداد کلنی معین، توسط سانتریفوژ از کشت اولیه باکتری های 0% وزنی از مخمر خشک فعال / 1% وزنی نسبت به آرد از این سلول ها و 25 / اسید لاکتیک جدا شدند. سپس معادل 5 16 و 24 ساعت، تاثیر، با مقادیر یکسانی از آب و آرد مخلوط گردید. تاثیر فاکتور زمان تخمیر در سه سطح 8 Saccharomyces cerevisiae sanfransicencis Lactobacillus - 32 و 36 درجه سانت ی گراد و تاثیر سه نوع کشت آغازگر 1، فاکتور دمای تخمیر در سه سطح 28 و 3- مخلوط هر دو لاکتوباسیل به نسبت مساوی، بر تهیه خمیرترش ارزیابی شد. پس از فراوری یکسان Lactobacillus plantarum -2 نمونه ها جهت بررسی میزان بیاتی از آزمای ش های سفتی بافت و حجم مخصوص نان استفاده شد. حجم مخصوص نان های تولیدی و سفتی 48 و 72 ساعت پس از پخت، تعیین گردید. این آزمای شها در قالب طرح پایه کاملا تصادفی، به، بافت آنها در تناوب های زمانی یک، 24 روش فاکتوریل و با چهار تکرار انجام شدند. جهت بررسی رابطه بین عوامل موثر بر تخمیر با سفتی بافت و حجم مخصوص نان از رگرسیون چند متغیره اس تفاده شد و مدل های رگرسیونی بر حسب نوع کشت آغازگر به منظور پیش بینی میزان بیاتی ارائه گردید. نتایج حاصل 48 و 72 ساعت پس از پخت در مقایسه با نمونه، نشان می دهند تاثیر خمیرترش در کاهش بیاتی نان بربری، در فواصل زمانی یک، 24 علاوه بر این در فاصله زمانی 72 ساعت پس از پخت، نمونه فراوری شده توسط. (P ≤0/ شاهد، معن یدار است (05 در دمای تخمیر 32 درجه سانت یگراد و زمان تخمیر 24 ساعت دارای بیشترین مقدار افزایش حجم و کمترین میزان بیاتی بود.

    کلیدواژگان: خمیرترش، باکتری اسید لاکتیک، تخمیر، حجم مخصوص، بیاتی
  • احمد شاکراردکانی، محمد شاهدی، غلامحسین کبیر صفحات 49-59

    کره پسته محصولی خمیری شکل است که مواد اصلی تشکیل دهنده آن مغز پسته بو داده و شکر می باشد. ب همنظور حفظ پایداری محصول 2 درصد (در سه تکرار) روی میزان جدا شدن روغن / 1 و 0 / اثر دو نوع امولسیون کننده (لسیتین و مونو - دی گلیسیرید) در سطوح صفر، 0 0 درصد (در سه تکرار) روی عدد پراکسید / 0 و 02 / در سطوح صفر، 01 (BHT) و به منظور افزایش ماندگاری اثر یک نوع ضد اکسنده خمیر پسته و کره پسته پس از چهار ماه نگه داری در دمای 25 درجه سانتی گراد بررسی شد. در پایان تحقیق روی تیمارها آزمای ش های بافت سنجی و حسی انجام گردید و نتایج حاصل براساس آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت استفاده شد. بر اساس نتایج تحقیق، دمای 110 درجه سانتی گراد و (P <0/ مقایسه میانگین ها از آزمون دانکن در سطح آماری 5 درصد (05 زمان 15 دقیقه، برای تهیه کره پسته مناسب تشخیص داده شد. هم چنین گروه ارزیاب، استفاده از 15 تا 25 درصد شکر را در فرمولاسیون مناسب تشخیص دادند. نتایج آزمون حسی نشا ن داد که در پایان زمان نگه داری، تیمار حاوی ترکیب لسیتین و مونودی گلیسیرید، کمترین جدا شدن روغن را داشته است. هم چنین، کره پسته تهیه شده در این تحقیق از نظر بافت و طعم و مزه امتیاز بیشتر ی را نسبت به کره پسته بر ماندگاری کره پسته معنی دار بود. نتایج آزمون بافت سنجی BHT تجاری کسب کرد. این آزمون نشان داد که اثر افزودن ضد اکسنده 1برابر نسبت به کره پسته تجاری نر م تر بود. بر اساس نتایج به دست آمده، / بیانگر این نکته بود که بافت کره پسته تولیدی در این تحقیق 5 25 درصد شکر، 1 درصد لسیتین، 1 درصد مونودی - 82 درصد مغز پسته، 15 / 72 تا 99 / فرمول مناسب برای تولید کره پسته شامل 99 بود.

    کلیدواژگان: کره پسته، امولسیون کننده، ضد اکسنده (آنتی اکسیدان)، ماندگاری
  • مرضیه بلندی، فخری شهیدی، ناصر صداقت، رضا فرهوش، راحله قاسم زاده صفحات 61-66

    کیفیت زعفران تا حد زیادی به فراوری آن پس از برداشت و شرایط نگهداری محصول بستگی دارد. در این پژوهش اثر دما (20،30 و 40 0) و زمان نگه داری (تناوب های زمانی 15 روزه در طی 12 هفته /75±0/01، 0/52±0/01، 0/32±0/ درجه سانتی گراد)، فعالیت آبی (01 نگه داری) بر ویژگی های شیمیایی کلاله زعفران شامل رنگ، عطر و تلخی مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی اثر فعالیت آبی از نمک های کلرورمنیزیم، نیترات منیزیم و کلرور سدیم (برای دماهای 20 و 30 درجه سانتی گراد) و نمک های کلرور منیزیم، برمور سدیم و کلرور سدیم (برای دمای 40 درجه سانتی گراد به منظور اعمال شرایط تسریع شده) استفاده گردید تا میزان رطوبت نمونه های زعفران در داخل دسیکاتور به تعادل برسد. نتایج نشان داد که با افزایش درجه حرارت شدت رنگ به صورت معنی داری کاهش یافت. افزایش فعالیت آبی نیز باعث تجزیه بیشتر کروسین و در نتیجه کاهش رنگ گردید. کاهش رنگ در طی مدت 12 هفته نگه داری مشهود بود. در حالی که مشاهده گردید که با گذشت aw= 0/ عطر زعفران (سافرانال) با افزایش دما در طی نگه داری شدت یافت. بیشترین عطر در نمونه های با 52 زمان در طی 12 هفته نگه داری بیشتر شد. تغییرات درجه حرارت تاثیری بر تلخی (پیکروکروسین) نمونه ها نداشت. ولی نمونه های زعفران دارای حداقل تلخی بودند. نتایج آماری حاکی aw =0/ دارای حداکثر تلخی و نمونه های نگه داری شده در 52 aw = 0/ نگه داری شده در 32 از این است که اثرمتقابل دما و فعالیت آبی، دما و زمان، فعالیت آبی و زمان، هم چنین فعالیت آبی، دما و زمان بر رنگ، عطر و تلخی. (P<% معنی دار بوده است (5

    کلیدواژگان: زعفران، انبارداری، فعالیت آبی، دما، رنگ، عطر، تلخی
  • غلامرضا مصباحی، اعظم عباسی، جلال جمالیان، عسگر فرحناکی صفحات 69-82

    در این پژوهش ابتدا پوست و دانه ضایعاتی حاصل از تولید رب گوجه فرنگی جمع آوری، خشک و آسیاب گردید. سپس پودر پوست و دانه 7 و 10 درصد به سس کچاپ افزوده شد. به منظور بررسی تاثیر اضافه کردن پودر پوست و دانه گوجه فرنگی، 5، 2، گوجه فرنگی به میزان 1 بر خواص فیزیکوشیمیایی و تغذیه ای نمونه های سس کچاپ خصوصیاتی مانند میزان لیکوپن، کل ماده خشک، بریکس، قند کل، قند در نمونه های سس ارزیابی شد. هم چنین خواص رئولوژیک (a/b و L) و رنگ pH، C احیا کننده، پروتئین، چربی، خاکستر، فیبر، ویتامین (قوام و ویسکوزیته) نمونه های سس کچاپ اندازه گیری و با نمونه های شاهد مقایسه گردید. ارزیابی حسی نمونه های سس کچاپ نیز پس 5 ماه توسط گروه ارزیاب حسی صورت گرفت. افزودن پودر پوست و دانه گوجه فرنگی به نمونه های سس سبب افزایش مقدارکل، از 3،1 ماده خشک، بریکس، فیبر، پروتئین و چربی و نیز قوام و ویسکوزیته در نمونه ها شد. آزمون های ارزیابی حسی اختلا ف معنی داری را میان نمونه های سس کچاپ حاوی 1 و 2 درصد پودر پوست و دانه گوجه فرنگی و نمونه های شاهد از نظر رنگ، طعم، بافت و پذیرش کلی نشان نداد. هم چنین آزمون های ارزیابی حسی بروز تغییرات معن ی دار را در طول نگ هداری در نمونه های سس کچاپ نشان نداد. در مجموع از نتایج حاصل از این پژوهش می توان استنباط کرد که خواص رئولوژیک و اغلب خواص تغذیه ای سس کچاپ با افزودن پودر پوست و دانه گوج هفرنگی بهبود می یابد.

    کلیدواژگان: پوست گوج هفرنگی، دانه گوج هفرنگی، سس کچاپ، خواص رئولوژیک، ارزش تغذی های
  • علی غلامحسین پور، محمد جواد وریدی، محمد الهی، فخری شهیدی صفحات 85-93

    این پژوهش بر اساس معایب و مشکلات موجود در تولید سنتی نبات و هم چنین با توجه به مهم ترین پارامترهای موثر در تولید این محصول 1 و درجه حرارت / 1 و 6 /5، 1/4، 1/ انجام گرفت. تیمارهای مورد استفاده برای شیره و نبات عبارت از درجه فوق اشباع در چهار سطح 3 و درصد قند انور ت برای تمام pH، 80 و 90 درجه سانتی گراد در سه تکرار آزمایش های فیزیکوشیمیایی شامل تعیین رنگ، در سه سطح 70 نمونه های سنتی و آزمایشگاهی انجام پذیرفت. نتایج نشان داد که افزایش درجه فوق اشباع و دما برتمام مشخصه های شیره و نبات اثر pH به طوری که با افزایش دما و درجه فوق اشباع، رنگ و درصد قند انورت به طور معنی داری افزایش یافته و (P< 0/ معنی دار دارد (01 درصد قند انورت و رنگ شیره و نبات معنی دار، pH روند رو به کاهشی از خود نشان می دهد. اثر متقابل درجه فوق اشباع و دما نیز بر. (P < 0/ م یباشد

    کلیدواژگان: نبات، شیره، کریستالیزاسیون، درجه فوق اشباع، دما
  • صدیقه یزدان پناه، پرهام ارجمند، هاشم پورآذرنگ، مهدیه محمدی جعفری صفحات 95-102

    در این پژوهش ابتدا ترکیبات آنتی اکسیدانی پوس ت انار توسط دو حلال اتانل و متانل به روش پرکولاسیون استخراج شده و سپس فعالیت آنتی اکسیدانی آنها به روش فسفومولیبدنیوم تعیین گردید. مشخص شد که عصاره متانلی فعالیت آنتی اکسیدانی بالاتری نسبت به عصاره توکوفرول و -α 150 در مقایسه با o C اتانلی دارد. در مرحله بعد مقاومت حرارتی عصاره متانلی به روش رنسیمت در دماهای 120،90 و عصاره متانلی پوست انار در هر سه دما به طور1000 ppm ارزیابی گردید. در پایان مشخص شد که طول دوره القای نمونه حاوی BHT معنی داری بالاتر از سایر نمونه هاست. نتایج حاصل از آزمون پانل روی فراورده چیپس سیب زمینی نشان داد که استفاده از عصاره پوست انار در غلظت بالا هیچ گونه تاثیر منفی نسبت به نمونه شاهد روی خواص ارگانولپتیک محصول نداشته است.

    کلیدواژگان: پوست انار، آنت یاکسیدا نهای طبیعی، مقاومت حرارتی، روغ نهای خوراکی، روغن آفتا بگردان
  • سیدمحمدعلی جلالی حاجی آبادی، علی اصغر صادقی، نصرالله محبوبی صوفیانی، محمد چمنی، غلامحسین ریاضی صفحات 105-116

    به منظور بررسی اثر ال کارنیتین بر رشد و برخی فراسنجه های (پارامترهای) خونی ماهی قز ل آلای رنگین کمان پرواری، آزمایشی با 130 گرم به مدت 8 هفته انجام گرفت. ماهی های آزمایشی در یک طرح کاملا تصادفی به 9 گروه 16 ± 144 قطعه ماهی با میانگین وزنی 5 قطعه ای در 3 تیمار و سه تکرار تقسیم شدند. تیمارهای آزمایشی شامل سه سطح صفر، 1 و 2 گرم مکمل ال کارنیتین در کیلوگرم جیره بود. نتایج نشان داد که میزان رشد ویژه، وزن کل بدن، افزایش وزن و نسبت بازده پروتئین در سطح یک گرم ال کارنیتین در کیلوگرم جیره به طور مشابه ضریب تبدیل غذایی نیز در اثر مصرف ال کارنیتین در سطح یک گرم، در مقایسه با جیره. (P<0/ افزایش معنی دار یافت (05 و چربی خام (P<0/ شاهد بهبود نشان داد. در همین سطح از ال کارنیتین جیره، میزان پروتئین خام گوشت فیله ماهی افزایش معن یدار (05 در م قایسه با جیره شاهد نشان داد. کلسترول، پروتئین تام، گلوبولین و آلبومین سرم خون نیز در پایان (P<0/ آن کاهش معنی داری (01 در حالی که میزان گلوکز خون تحت تاثیر ال کارنیتین قرار نگرفت. (P<0/ آزمایش تحت تاثیر ال کارنیتین جیره افزایش معنی دار یافت (05 مکمل ال کارنیتین سبب کاهش شاخص چربی محوط ه شکمی و افزایش شاخص کبدی شد. در مجموع نتایج این تحقیق نشان داد که افزودن یک گرم ال کارنیتین به هر کیلوگرم از جیره غذایی ماهی قزل آلای رنگین کمان سبب بهبود بازده و عملکرد ماهی در دوره رشد می شود.

    کلیدواژگان: ال کارنیتین تارترات، ضریب تبدیل غذایی، پروتئین، قز لآلای رنگی نکمان
  • رسول کوثر، غلامرضا قربانی، مسعود علیخانی، عبدالحسین سمیع، محمد خوروش صفحات 117-128

    به منظور بررسی اث ر سطح و نوع علوفه بر خصوصیات فیزیکی جیره و رفتا ر های خوردن گا وهای شیری ازتعداد 8 راس گاو شیرده هولشتین 20 % یونجه خشک + (24 % یونجه خشک + 16 % سیلاژ ذرت 3 (40 % یونجه خشک 2 (4 با جیره هایی شامل 1 * در قالب طرح مربع لاتین 4 40 بود. جیره 4 نسبت به دیگر: 16 % یونجه خشک + 24 % سیلاژ ذرت استفاده شد. نسبت علوفه به کنسانتره 60 (20 % سیلاژ ذرت 4 با افزایش. (P<0/ 1> میلی متر بود (05 / جیره ها دارای بیشترین ذرات 19 < میلی متر و فاکتور موثر فیزیکی و دارای کمترین میزان ذرات 18 و (P<0/05) NDF بین جیره ها افزایش پیدا کرد. جیره 4 نسبت به جیره های 1 و 2 حاوی peNDF و NDF میزان سیلاژ ذرت، میزان و مدت زمان جویدن و نشخوار peNDFI و NDFI بین جیر ه ها، میزان peNDF بیشتری بود. با افزایش سطح سیلاژ ذرت و میزان peNDF جیره 1 نسبت به دیگر جیر ه ها مدت زمان کمتری. (P<0/ بیشتری بود (05 peNDFI افزایش یافت. جیره 4 نسبت به دیگر جیره ها دارای گاو های جیره 1، به مصرف انتخابی علیه ذرات بلند روی آورده بودند. چربی شیر و اسیدیته. (P<0/ صرف خوردن و جویدن کرده بود (05 6 رسید. / 5 و در نهایت به 0 /95، 5/ 5 به 87 / شکمبه بین جیره ها تفاوت معنی داری نداشت؛ اما با تغذیه جیره های 1 تا 4 اسیدیته شکمبه از 6 بنابراین، افزایش سطح سیلاژ ذرت تا سطح 60 درصد بخش علوفه ای جیره از سویی سبب افزایش مصرف ماده خشک و از سوی دیگر با pH بهبود محتوای دیواره سلولی، محتوای دیواره سلولی فیزیکی موثر و ساختار فیزیکی جیرها سبب افزایش در میزان فعالیت جوی دن و شکمبه و در نهایت حفظ درصد چربی شیر شد

    کلیدواژگان: دیواره سلولی فیزیکی موثر، فاکتور فیزیکی موثر، سیلاژ ذرت، روغن ضایعاتی رستورا نها
  • سیدجواد حسینی واشان، نظر افضلی، محمد ملکانه، محمدعلی ناصری، علی الله رسانی صفحات 131-141

    به منظور بررسی اثرات استفاده از رو غن ماهی کیلکا در جیره مرغ تخم گذار روی صفات عملکردی، ترکیب اسیدهای چرب امگا - 3 زرده با سن 26 هفته انتخاب W – تخم مرغ و نسبت بین اسیدهای چرب امگا- 6 و امگا- 3 زرده تخ ممرغ، تعداد 72 قطعه مرغ تخم گذار لگهورن 36 2 و 4 درصد روغن ماهی کیلکا اضافه شد. صفات مقدار خوراک، شدند و به منظور مطالعه صفات فوق، به جیره مرغان تخم گذار سطوح 0 مصرفی، درصد تولید تخم مرغ، ضریب تبدیل غذایی، گرم تخم مرغ تولیدی، میانگین وزن تخم مرغ، شاخص تخم مرغ، شاخص ارتفاع زرده، مقادیر اسیدهای چرب اشباع. (P>0/ شاخص رنگ زرده، و وزن زرده به عنوان درصدی از وزن تخم مرغ تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند (05 (اسیدهای میریستیک، پالمیتیک و استئاریک)، اسیدهای چرب امگا - 7 (اسید پالمیتولئیک)، اسیدهای چرب امگا - 9 (اسید اولئیک)، اسید آراشیدونیک و اسید لینولنیک زرده تحت تاثیر سطوح روغن ماه ی قرار نگرفتند. ولی درصد اسید لینولئیک زرده به طور معنی داری کاهش سطح اسیدهای چرب امگا - 3 غیراشباع بلندزنجیر مانند ایکوزاپنتانوئیک و دوکوزاهگزانوائیک اسید در زرده با افزایش. (P<0/ یافت (05 نسبت اسیدهای چرب امگا - 6 به امگا - 3 از مقدار 18 در. (P<0/ سطح روغن ماهی در جیره بیش از 323 و 524 درصد افزایش یافت (05 2 به ترتیب در تیمارهای حاوی 2 و 4 درصد روغن ماهی کیلکا کاهش یافت. / 3 و 31 / تیمار شاهد

    کلیدواژگان: روغن ماهی کیلکا، مرغ تخ مگذار، زرده تخ ممرغ و اسیدهای چرب امگا، 3
  • احسان محجوبی، حمید امانلو، داود زحمتکش صفحات 143-153

    171، و ± 2، میانگین روزهای آبستنی 15 /76 ± 1/ 289، میانگین تعداد زایش 14 ± 18 ر اس گاو هلشتاین با میانگین روزهای شیردهی 35 4 به منظور مطالعه اثر جایگزینی تفاله چغندر قند (ماده خوراکی لیپو ژنیک) با جو (ماده خوراکی /12 ± 0/ میانگین نمره وضعیت بدنی 35 گلوکوژنیک) بر توان تولیدی، نمره وضعیت بدنی و متابولیت های خون در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی مورد آزمایش قرار گرفتند. 14 درصد /87 (23 درصد جو (بدون تفاله)، 2 /47 (گاوها براساس تعداد زایش بلوک بندی شدند و به طور تصادفی به سه تیمار که حاوی 1 17 درصد تفاله) بودند، اختصاص داده شدند. میانگین تولید شیر تصحیح / 6 درصد جو (به همراه 2 /27 (8 درصد تف اله) و 3 / جو (به همراه 6 20 کیلوگرم در روز بود. درصد چربی شیر در / 18 و 08 /08، 18/ 3 درصد چربی در تیمارهای یک تا سه به ترتیب 10 / شده براساس 5 درصد پروتئین، لاکتوز، کل مواد. (P<0/ 5 درصد بود و تفاوت معنی داری داشت (003 / 4 و 18 /91، 4/ تیمارهای یک تا سه به ترتیب 37 0/ 0 و 84 /82، 0/ جامد، و مواد جامد بدون چربی تفاوت معنی داری بین تیمارها نداشتند. انرژی شیر در تیمارهای یک تا سه به ترتیب 76 0- واحد) و ضخامت چربی پشت / 0- و 12 /09، 0/ یک تمایل به کاهش نمره وضع یت بدنی (13. (P<0/ مگاکالری در کیلوگرم بود (02 کلسترول، ((P<0/ 57 میل یگرم در دسی لیتر (01 / 58 و 16، 65/ 1- میل یمتر) تشخیص داده شد. تغییر گلوکز پلاسما (83 / 0- و 6 /4، 2/5) 7 گرم در دسی لیتر / 7 و 7 /32، 6/ و کل پروتئین پلاسما (42، ((P<0/ 120 میلی گرم در دسی لیتر (003 / 122 و 8 /4، 157/ پلاسما (33 به ترتیب در تیمارهای یک تا سه معنی دار بود. سایر متابولیت های پلاسما از جمله اسیدهای چرب غیر استریفه و انسولین تغییر ((P<0/04) معنی داری نداشتند. با توجه به نتایج این آزمایش به نظر می رسد که با گنجاندن مواد خوراکی لیپو ژنیک در جیره گاوهای چاق در اواخر دوره شیردهی میتوان تا حدی نمره وضعیت بدنی را کاهش داد و نیز از کاهش تولید ملازم با رقیق کردن جیره جلوگیری نمود.

    کلیدواژگان: تفاله چغندر قند، جو، نمره وضعیت بدنی، اواخر دوره شیردهی
  • فرهاد غفوری کسبی، مرادپاشا اسکندری نسب، حسین محمدی صفحات 155-166

    از تجزیه و (RR) اجزای واریانس و فراسنجه های ژنتیکی وزن بد ن گوسفندان مهربان با استفاده از مدل های تک متغیره و تابعیت تصادفی تحلیل 9507 رکورد وزن بدن مربوط به 2746 بره مهربان که در طی سال های 1369 الی 1384 از گله های تحت پوشش معاونت امور دام سازمان جهاد کشاورزی استان همدان جمع آوری شده بود براورد گ ردید. در هر دو روش، براورد اجزاء واریانس با روش حداکثر از نرم افزار DXMRR و DFUNI و به ترتیب با استفاده از برنامه های (DF-REML) درستنمایی محدود شده بدون مشتق گیری به استثنای واریانس باقی مانده) برای برخی سنین بالاتر از مقادیر) RR انجام شد. اجزای واریانس براورد شده از طریق مدل DFREML 3.1 و تک متغیره تا سن شیرگیری (90 روزگی) RR حاصل از مدل های (h براورد شده از طریق مدل تک متغیره بود. وراثتپذیری مستقیم (2 بالاتر از مقاد یر براورد شده از طر ی ق مدل تک متغ ی ره بود. RR تقریبا با هم برابر بودند، ولی به طور کلی مقادیر براورد شده توسط مدل بالاتر از مقاد یر براورد شده از طر یق مدل تک متغ یره بود و در ضمن با افزایش RR براورد شده از طریق مدل (m وراث تپذیری مادری (2 سن روند تغییرات متفاوتی را نشان داد. هم بستگی ارزش های اصلاحی پیش بینی شده از دو روش مذکور برای وزن تولد و شی رگیری تحت تاث یر ساختار RR به ترتیب 72 % و 70 % براورد گردید. نتایج نشان داد که براورد اجزای واریانس و فراسنجه های ژنتیکی توسط مدل اطلاعات قرار می گیرد و تحت شرایط اخیر، در صورت نیاز به فراسنجه های ژنتیکی به ویژه فراسنجه های مربوط به سنین پایانی، بهتر است از مقادیر براورد شده توسط مدلهای ت کمتغیره استفاده شود.

    کلیدواژگان: وزن بدن، گوسفند، تابعیت تصادفی، وراثتپذیری
  • عطیه بهلولی، عباسعلی ناصریان، رضا ولی زاده، فریدون افتخاری شاهرودی صفحات 167-179

    57 روز شیر دهی، و میانگین تولید ± 634 کیلوگرم وزن زنده، 6 ± در این آزمایش از هشت راس گاو اصیل هلشتاین چند شکم زایش با 44 4 با 2 تکرار، هر دوره 21 روز (14 روز عادت پذیری و × 47 کیلوگرم استفاده شد. آزمایش در قالب طرح مربع لاتین 4 ± شیر روزانه 3 15 درصد (10 درصد و 4 (5 درصد، 3 (7 روز رکورد برداری)، انج ام گرفت. جیره های آزمایشی شامل 1) صفر درصد (جیره شاهد)، 2 فراورده فرعی پسته در ماده خشک جیره بودند، که فراورده فرعی پسته جایگزین سیلاژ ذرت در جیره شاهد شدند. متابولی ت های خونی 2 ساعت پس از مصرف خوراک)، مصرف ماده خشک روزان ه، تولی د شیر روزانه و درصد ترکیبات آن به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارها) با افزایش سطح فراورده فرعی (FCM) و تصحیح شده بر اساس 4 درصد چربی (ECM) قرار نگرفتند. تولید شیر تصحیح شده اقتصادی هم چنین با. (P<0/ در تیمار 4 نس بت به سایر تیمارها معنی دار بود (05 ECM پسته در جیره به طور خطی کاهش یافتند، به طوری که کاهش با یک روند خطی کاهش یافتند و ADF و NDF، افزایش سطح فراورده فرعی پسته در جیره، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی زمان فعالیت نشخوار و جویدن نیز به تنهایی یا به ازای مصرف روزانه ماده. (P<0/ این کاهش در تیمار 4 نسبت به تیمار 3 معنی دار شد (05 با افزایش سطح فراورده فرعی پسته در جیره به صورت خطی و در تیمار 4 نسبت به تیمار 3 به طور ADF خشک، دیواره سلولی یا با توجه به نتایج این آزمایش، به نظر م یرسد این خوراک نم ی تواند جایگزین کا ملی برای بخش. (P<0/ معنی داری کاهش یافتند (05 علوف های جیره باشد، اما همراه با سایر علوف ه های خو شخوراک تا سطح 10 درصد ماده خشک جیره می تواند مورد استفاده قرار گیرد.

    کلیدواژگان: فراورده فرعی پسته، شیر تصحیح شده اقتصادی، قابلیت هضم ظاهری، نشخوار
  • حمید مرتضی پور، محمدحسین رئوفت، سعادت کامگار صفحات 181-193

    کلزای روغنی یکی از مهم ترین محصولات غیرغله ای می باشد که روغن حاصل از آن به طور عمده مصر ف غذایی دارد. غلاف های این محصول هنگام برداشت، بسیار شکننده و شاخه های آن در هم فرو رفته اند. برداشت کلزا با کمباین های مرسوم می تواند سبب کشیده شدن شاخه ها و ریزش زیاد در ناحیه جداکننده کنار دماغه کمباین گردیده و در نهایت منجر به ضرر و زیان اقتصادی کشاورز ان گردد. در تحقیق حاضر طراحی، ساخت و ارزیابی یک جداکننده دوار هیدرولیکی قابل نصب کردن روی کمباین های معمولی هنگام برداشت کلزا مد نظر بو د، این وسیله دارای دو استوانه می باشد که در جهت عکس هم می چرخند و با کمک تعدادی انگشتی که به طور خارج از مرکز داخل هر یک از استوانه ها قرار گرفته و قابلیت حرکت رفت و برگشتی دارند، شاخه های کلزا را به آرامی از هم باز می نماید. چرخش استوانه ها توسط یک موتور هیدرولیکی که از سیستم هیدرولیک کمباین تغذیه می گردد، تامین می شود. پس از نصب دستگاه روی کمباین، عملکرد 1 کی لومتر بر ساعت بررسی شد. آزمای ش ها در سه سطح سرعت / آن در یک آزمای ش کرت های خرد شده در سرعت پیشروی کمباین 5 12 و 8)، و در دو وضعیت با چرخ فلک و بدون، 75 و 100 دور در دقیقه)، در سه سطح تعداد انگشتی ها (16، دورانی استوانه ها (50 چرخ فلک انجام گرفت. مکانیزم حرکتی انگشت ی ها به گونه ای طراحی شد که محلی از مسیر که در بیشترین خروج انگشتی از سیلندر اتفاق می افتاد، قابل تغییر بود. این متغیر نیز در دو سطح بررسی شد. در ادامه نتایج با داده های تیمار شاهد (جداکننده معمولی کمباین) مورد مقایسه قرار گرفت. در هر آزمایش، وزن دانه ریخته شده در ناحیه جداکننده، اندازه گیری گردید. نتایج نشان داد در سرعت دورانی میانه 75 دور در دقیقه) کمترین میزان ریزش حاصل شد. سایر نتایج حاکی از آن است که افزایش تعداد انگشت ی ها سبب کاهش میزان ریزش) گردیده است. استفاده از چرخ و فلک نیز کاهش ریزش دانه را موجب گ ردید و تغییر مسیر حرکت انگشتی ها نسبت به استوانه، تاثیر 75، تعداد انگشتی برابر با 16 و در rpm معنی داری در میزان ریزش نداشت. در یک جمع بندی می توان گفت چنانچه سرعت دورانی برابر صورتی که از چرخ و فلک استفاده گردد، میزان ریزش در ناحیه جداکننده به میزان 20 % نسبت به جداکننده معمولی کاهش خواهد یافت.

    کلیدواژگان: کلزا، دماغه کمباین، جداکننده دوارهیدرولیکی، کاهش تلفات
  • براتعلی سیاه سر، علیرضا طالعی، سیدعلی پیغمبری، محمدرضا نقوی، عبدالمجید رضایی، شیرعلی کوهکن صفحات 195-208

    به منظور ن قشه یابی نواحی ژنومی موثر در کمیت و کیفیت علوفه جو، دو آزمایش در سال 1386 با 72 لاین هاپلوئید مضاعف جو به همراه والدین آنها (استپتو و مورکس)، در مزارع تحقیقاتی دانشکده علوم زراعی و دامی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران و مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی سیستان، در طرح بلوک کامل تصادفی با دو تکرار اجرا گردید. هر کرت آزمایشی شامل شش ردیف برای هر صفت در هر محیط (CIM) به روش نقشه یابی فاصله ای مرکب QTL به طول 3 متر و فاصله بین ردیف 25 سانتی متر بود. تجزیه به طور مجز ا انجام گرفت. اثر اصلی ژنوتیپ برای کلیه صفات مورد مطالعه بسیار معن ی دار بود. برای کلیه صفات مورد بررسی، تفکیک متجاوز از والدین در دو جهت مثبت و منفی دیده شد. هم بستگی بین صفات مربوط به کیفیت با کم یت علوفه منفی بود. برای صفات مورد 39 درصد متغیر بود. / 7 ت ا 04 / ها از 07 Q TL شناسایی شد. واریانس فنوتیپی توجیه شده ب هوسیله این QTL مطالعه در مجموع سی و سه های مربوط به شاخص های کیفیت علوفه (مواد QTL. 2 به دست آمد H برای نسبت برگ به ساقه، روی کروموزوم LOD بیشترین مقدار مغذی قابل هضم کل، قابلیت هضم مواد آلی خشک، نسبت برگ به ساقه، نسبت دانه به علوفه و تعداد پنجه در بوته) و کمیت آن (ارتفاع های نقش هیابی شده از Q TL 7 نقش هیابی گردیدند. اکثر H 6 و H، 5H، 4H، 3H، 2H، 1H بوته، وزن تر و خشک علوفه) روی کروموزو مهای پایداری خوبی برخوردار بودند و م یتوانند در برنام ه های گزینش به کمک نشانگر مورد استفاده قرار گیرند.

    کلیدواژگان: QTL، کیفیت، کمیت، علوفه، جو
  • خدیجه علی زاده یلوجه، محمود سلوکی، ابوبکر جوهرعلی، علی اکبر عبادی ریا، آذرخش ترابی صفحات 209-216

    در این تحقیق پاسخ به کشت بساک سه هیبرید برنج ایندیکا × ایندیکای هتروتیک (بهار1، IR75221H و IR69688H) روی چهار محیط کشت کالوس زا (N6، N6 تغییریافته، Chu و Chu تغییریافته) در موسسه تحقیقات برنج کشور بررسی شد. هیبرید های مورد مطالعه از طریق تعیین درصد کالوس های ایجاد شده از بساک های مرحله اواسط تک هسته ای تا اوایل مرحله دو هسته ای و تعداد گیاهچه های باززایی شده از کالوس ها در محیط های کشت فوق، مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که ژنوتیپ، ترکیب محیط کشت و اثر متقابل آنها روی درصد کالوس زایی، باززایی گیاه سبز، باززایی گیاه آلبینو و باززایی کل به طور معنی داری اثر داشتند. مقایسه میانگین ها نشان داد که بهترین هیبرید از نظر عکس العمل به تولید کالوس، هیبرید IR75221H (64/1%) و به باززایی کل (24/12%) و گیاه سبز(43/3%)، هیبرید بهار1 بودند. بیشترین گیاه آلبینو را هیبرید IR75221H (66/10%) و کمترین آن را هیبرید IR69688H (45/6%) تولید نمودند. بهترین محیط کشت کالوس زایی برای تولید کالوس محیط کشت N6 تغییریافته (2%) و برای باززایی کل (82/21%)، تولید گیاه سبز (6/5%) و آلبینو (22/16%) محیط کشت Chuتغییریافته بودند. هر چند ژنوتیپ ها در محیط های کشت مختلف نتایج گوناگونی نشان دادند و پاسخ به کشت بساک آنها کم بود ولی با تغییر در محیط های کشت می توان پاسخ به کشت بساک را افزایش داد.

    کلیدواژگان: باززایی، برنج هیبرید، کالوس، کشت بساک و محیط کشت
  • وحید ذبیح اللهی، فریبا میقانی، محمدعلی باغستانی، محمد جواد میرهادی صفحات 219-230

    با توجه به مشکل وجود مرغ خوشه قرمز (Eleusine indica) در چمن فتان بلند (Festuca arundinacea) و با درنظرگرفتن این که تاکنون بررسی جامعی درباره کنترل شیمیایی علف های هرز مشکل ساز چمن از جمله این علف هرز در ایران انجام نشده، آزمایشی در تهران در فضای سبز منطقه 2 ناحیه 3 واقع در بزرگراه شیخ فضل الله ، زیر پل جلال آل احمد در چمنی با قدمت 15 ساله اجرا شد. آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 11 تیمار و 4 تکرار در کرت های 1 * 1 مترمربعی انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از علف کش های دیکلوفوپ متیل 5/2 و 3 لیتر در هکتار، فنوکساپروپ پی اتیل 8/0 و 1 لیتر در هکتار، کلودینافوپ پروپارژیل 6/0 و 8/0 لیتر در هکتار، ترالکوکسیدیم 1 و 2/1 لیتر در هکتار، سولفوسولفورون 27 و 35 گرم در هکتار و شاهد بدون کنترل. تیمارهای علف کش سه بار تکرار شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که پس از آخرین سمپاشی، دیکلوفوپ متیل 5/2 و 3 لیتر در هکتار، فنوکساپروپ پی اتیل 8/0 و 1 لیتر در هکتار و کلودینافوپ-پروپارژیل 6/0 و 8/0 لیتر در هکتار بدون تفاوت معنی دار با یک دیگر به ترتیب باعث 81، 64/83، 26/81، 58/78، 27/80 و 26/81 درصد کاهش زیست توده و 5/82، 13/83، 38/79، 38/79، 75/78 و 63/80 درصد کاهش تراکم مرغ خوشه قرمز شدند. تیمارهای ذکر شده پس از 2 بار سمپاشی مرغ خوشه قرمز را بیش از 80 درصد کنترل کردند. تیمارهای ترالکوکسیدیم پس از آخرین سمپاشی باعث حدود 70 درصد و سولفوسولفورون باعث حدود 60 درصد کاهش زیست توده و تراکم مرغ خوشه قرمز شدند. یک هفته پس از آخرین سمپاشی، تیمارهای دیکلوفوپ متیل، فنوکساپروپ پی-اتیل و کلودینافوپ پروپارژیل با شاهد تفاوت معنی داری نداشتند و از زیست توده چمن فتان بلند نکاستند و خسارتی به آن وارد نکردند. ترالکوکسیدیم 1 و 2/1 لیتر در هکتار و سولفوسولفورون 27 و 35 گرم در هکتار باعث به ترتیب 54/37، 79/36، 48/40 و 55/48 درصد کاهش زیست توده چمن و 38/49، 75/48، 75/48 و 63/50 درصد خسارت ظاهری به چمن شدند. در مجموع، به علت عدم تفاوت معنی دار بین مقادیر مصرف هر علف کش، مسائل زیست محیطی و صرفه های اقتصادی که باعث تمایل به سمت کاهش مصرف علف کش می شود، دیکلوفوپ متیل 5/2 لیتر در هکتار، فنوکساپروپ پی-اتیل 8/0 لیتر در هکتار و کلودینافوپ پروپارژیل 6/0 لیتر در هکتار به دلیل عدم خسارت این علف کش ها به چمن فتان بلند برای کنترل مرغ خوشه قرمز قابل توصیه به نظر می رسند.

    کلیدواژگان: چمن فتان بلند، مرغ خوشه قرمز، کنترل شیمیایی، علف کش
  • روح الله رجبی کنف گورابی، رحیم عبادی، محمد فضیلتی، سیدضیاالدین میرحسینی صفحات 233-242

    تاثیر غنی سازی برگ توت سفید (Morus alba L.) با ویتامین ریبوفلاوین در غلظت های7، 37، 77 و 127 پی پی ام روی رشد و نمو لاروها، ویژگی های پیله و باروری کرم ابریشم Bombyx mori L. هیبرید 104×103 مورد مطالعه قرار گرفت. لاروهای کرم ابریشم روزانه در یک وعده با برگ های تازه توت شین اینچه نویسه غنی سازی شده با ویتامین ریبوفلاوین تغذیه شدند. تمامی پارامترهای بیولوژیکی و اقتصادی بر اساس روش های رایج در نوغانداری اندازه گیری شد. وزن لاروی در روز هفتم سن پنجم در تیمار 77 پی پی ام بیشترین مقدار را در بین تیمارها دارا بود که در مقایسه با شاهد 47 درصد افزایش داشت. بیشترین وزن پیله و شفیره ماده در تیمار 127پی پی ام برابر 62/1 و 17/1 گرم و برای جنس نر در تیمار 37 پی پی ام برابر 17/1 و 9/0 گرم ثبت شد. تیمار 77 پی پی ام بیشترین میزان وزن قشر پیله و در صد قشر پیله را برای ماده 32/0 گرم و 46/21 درصد و نر 31/0 گرم و 06/26 درصد دارا بود. بیشترین وزن 50 تخم در تیمار127 پی پی ام برابر 027/0 گرم ثبت شد در حالی که تیمار 77 پی پی ام بیشترین تعداد تخم و در صد تفریخ آن را دارا بود. نرخ موثر پرورش دارای بیشترین میزان در تیمار شاهد، 72درصد بود، ولی این افزایش در مقایسه با سایر تیمارها اختلاف معنی داری نداشت. نتایج نشان داد که ریبوفلاوین می تواند در غلظت 77 پی پی ام برای افزایش تولید پیله و تخم کرم ابریشم B.mori استفاده شود.

    کلیدواژگان: کرم ابریشم، غن یسازی، ریبوفلاوین، شاخ صهای اقتصادی، باروری
  • پریسا هروی، خلیل طالبی جهرمی، قدرت الله صباحی، علیرضا بندانی صفحات 243-253

    تاثیرات گوناگون غلظت های مختلف عصاره متانولی مغز دانه گیاه چریش (آزاد درخت) بومی کشور، روی لاروهای کرم قوزه پنبه Helicoverpa armigera بررسی شد و با تاثیر دو فرمولاسیون تجاری نیم آزال و نیم پلاس مقایسه گردید. آفت از مزارع پنبه گرگان جمع آوری و در آزمایشگاه روی جیره مصنوعی پرورش یافت. دانه چریش از بندرعباس تهیه و عملیات استخراج عصاره در آزمایشگاه صورت گرفت. تعیین آثار ضد تغذیه ای ترکیبات چریش در دو حالت با و بدون امکان انتخاب توسط حشره انجام شد که در حالت اول کمترین میزان تغذیه لارو از حلقه فیبری تیمار شده با عصاره 5% صورت گرفت در حالی که بیشترین میزان تغذیه در تیمار نیم پلاس مشاهده گردید. بین غلظت های مختلف عصاره دانه (به جز عصاره 1%) با شاهد اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0 < P). مقایسه میانگین سرعت تغذیه نشان داد که بیشترین و کمترین سرعت تغذیه به ترتیب در تیمارهای نیم پلاس و نیم آزال بوده که اختلاف بین این تیمارها نیز معنی دار بود. بیشترین میزان شاخص ضدتغذیه ای در تیمار با عصاره 5 % و کمترین آن در نیم پلاس مشاهده شد که اختلاف بین آنها نیز معنی دار بود ولی اختلاف بین نیم پلاس با عصاره های 1 و 5/2 % معنی دار نشد. بیشترین تاثیر دورکنندگی در تیمار با عصاره 5% و کمترین آن در عصاره 1% مشاهد شد که از نظر آماری غلظت های 5 و 5/2 % در یک گروه و غلظت 1% و نیم آزال و نیم پلاس در گروه دیگری قرار گرفتند. تیمار با عصاره 5% به کمترین وزن لارو منجر گردید که از نظر آماری با سایر تیمارها اختلاف داشت ولی از این نظر بین عصاره 5/2 و 1% اختلاف معنی دار نشد.

    کلیدواژگان: چریش، مغز دانه، عصاره متانولی، نیم آزال، نیم پلاس، کرم قوزه پنبه
  • حامد غباری، سید حسین گلدانساز، حسن عسکری صفحات 255-262

    پروانه جوانه خوار بلوط L. (Lep.، Tortricidae) Tortrix viridana یکی از آفات جنگل های بلوط استان کردستان است و هر ساله خسارات عمده ای را به جنگل های این استان وارد می کند. یکی از روش های مناسب برای پایش (Monitoring) و کنترل این آفت می تواند در این جنگل ها، استفاده از تله های فرمونی باشد. عوامل متفاوتی می توانند بر کارایی این تله ها تاثیر بگذارند. در این تحقیق سه عامل عمده مانند: نوع تله، غلظت فرمون، و ارتفاع نصب تله، بررسی شد. در این راستا چهار نوع تله: لوله ای، بالی، مستطیلی و دلتا مورد آزمایش قرار گرفتند و جهت تعیین ارتفاع مناسب نصب تله ها، دو ارتفاع: ناحیه وسط و قسمت بالایی درخت، در نظر گرفته شد. هم چنین غلظت های 5/0، 1 و 5/1 میلی گرم جهت تعیین غلظت مناسب، مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج آزمایش ها نشان داد که تله لوله ای، مستطیلی و دلتا نسبت به تله بالی بهتر عمل کرده و در سطح بالاتری از نظر کارایی قرار دارند (05/0 P<) بین دو ارتفاع نصب تله به لحاظ میزان شکار، تفاوت معنی دار وجود نداشت (05/0 P >). مقایسه کارایی سه غلظت: 5/0، 1 و 5/1 میلی گرم از نظر کارایی اختلاف معنی داری نشان داد (05/0 P<)، به نحوی که غلظت 5/0 میلی گرم نسبت به دو غلظت دیگر در جلب و شکار افراد نر، بهتر عمل کرده و کارایی بالاتری داشت. بر اساس نتایج به دست آمده، تله های لوله ای چسب دار، حاوی کپسول فرمون 5/0 میلی گرمی، که در ناحیه وسط درختان بلوط نصب شده بودند در مدیریت کنترل این آفت، قابل توصیه هستند.

    کلیدواژگان: Tortrix viridana، پروانه جوانه خوار بلوط، فرمون جنسی، تله فرمونی، کردستان
  • علیرضا اخوان، مسعود بهار، قدرت الله سعیدی، محمدرضا لک صفحات 265-276

    به منظور درک نقش عوامل موثر بر جمعیت اپی فیت باکتری Xanthomonas axonopodis pv. phaseoli (Xap) در همه گیری بیماری سوختگی معمولی لوبیا، در آزمایش گلخانه ای اثر دو سطح رطوبت نسبی (53% و 73%)، دو رقم لوبیا (خمین و دانشکده)، سه نحوه آلوده سازی (آلودگی طبیعی بذر، غوطه ور کردن بذر در سوسپانسیون باکتری و پاشش سوسپانسیون باکتری روی قسمت های هوایی) و سه زمان نمونه برداری (موقع گل دهی و سپس هر 10 روز یک بار) و در آزمایش مزرعه ای اثر دو سیستم آبیاری (بارانی و غرقابی)، سه نحوه آلوده سازی و شش زمان نمونه-برداری بر جمعیت اپی فیت (Xap) و شدت بروز بیماری سوختگی معمولی لوبیا بررسی شد. یافته های حاصل از آزمایش گلخانه ای نشان داد که رطوبت نسبی بر جمعیت اپی-فیت باکتری تاثیر معنی داری ندارد ولی رقم لوبیا، نحوه آلوده سازی و زمان نمونه برداری دارای اثر معنی داری هستند. بر اساس نتایج، جمعیت اپی فیت باکتری روی رقم خمین به طور معنی داری بیشتر از جمعیت آن روی رقم دانشکده بود و هم چنین بالاترین جمعیت اپی فیت باکتری در تیمار پاشش سوسپانسیون باکتری روی قسمت های هوایی بوته ها و در زمان اول نمونه برداری (گل دهی) مشاهده شد. در آزمایش مزرعه ای نیز، آبیاری بارانی در افزایش جمعیت اپی فیت باکتری و شدت وقوع بیماری تاثیر معنی داری داشت. نتایج آزمایش مزرعه ای و نتایج حاصل از آزمایش گلخانه ای در خصوص تاثیر نوع آلودگی بر جمعیت اپی فیت باکتری مطابقت داشت. ضرایب هم بستگی نیز نشان داد که بین جمعیت اپی فیت باکتری و شدت بیماری در هر دو سیستم آبیاری هم بستگی مثبت و معنی داری وجود دارد.

    کلیدواژگان: جمعیت اپی فیت، Xanthomonas axonopodis pv، phaseoli، همه گیری، سوختگی معمولی لوبیا
  • هما عسکریان، بهرام شریف نبی، مجید اولیاء، عصمت مهدیخانی مقدم، علیرضا اخوان صفحات 279-289

    به منظور شناسایی سریع گونه M. javanica که در ایران از نظر پراکندگی و فراوانی در درجه اول اهمیت قرار دارد، 100 نمونه خاک و ریشه آلوده به نماتود مولد غده ریشه از نقاط مختلف پسته کاری استان کرمان و مزارع داوران(رفسنجان) جمع آوری گردید. پس از خالص سازی و شناسایی گونه M. javanica بر اساس خصوصیات ریخت شناسی و ریخت سنجی ماده-های بالغ و لارو سن دوم، DNA ژنومی کلیه جمعیت ها از مرحله تخم، لارو سن دوم و ماده های بالغ نماتود، استخراج شد. DNA استخراج شده با کمک جفت آغازگرهای اختصاصی گونهOPARjav OPAFjav / و Mjavf / Mjavr تکثیر شد. در کلیه جمعیت های گونه M. javanica یک قطعه 670 جفت بازی توسط جفت آغازگر OPARjav OPAFjav / و یک قطعه 1600 جفت بازی توسط جفت آغازگرMjavf / Mjavr تکثیر شد، این قطعات در گونه M. incognita، M. arenaria و آب که به عنوان کنترل منفی در آزمایش گنجانده شده بودند تکثیر نشد. لذا به نظر می رسد کاربرد این جفت آغازگرها در قیاس با خصوصیات ریخت شناسی به تشخیص سریع تر گونه M. javanica منجر شود.

    کلیدواژگان: نماتود مولد غده ریشه، Meloidogyne javanica، آغازگرهای اختصاصی گونه، ریخت شناسی، ریخت سنجی
  • سالار جمالی، ابراهیم پورجم، ناصر صفایی، عزیزاله علیزاده صفحات 291-300

    به منظور براورد میزان خسارت نماتود نوک سفیدی برگ برنج روی رقم علی کاظمی، پژوهشی طی سال های 1384 و 1385 در شرایط گلخانه و میکروپلات در موسسه تحقیقات برنج کشور انجام گرفت. برای اجرای این آزمون از پلات هایی به ابعاد 5/0*1 مترمربع استفاده شد. مایه زنی نماتودها به کمک لوله های پلاستیکی در مرحله گیاهچه و با جمعیت های 0، 100، 300، 500، 700 و 900 نماتود به ازای هر گیاه انجام شد. ارزیابی خسارت در گلخانه در قالب طرح کاملا تصادفی و در میکروپلات با استفاده از طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار انجام گرفت. شاخص های مورد بررسی در این مطالعه، شامل توسعه علائم بیماری (تعداد بوته ها و برگ های آلوده)، میزان عملکرد و تراکم جمعیت نماتود در داخل بذر بودند. تجزیه واریانس داده ها نشانگر معنی دار بودن تفاوت تیمارها در پارامترهای مورد بررسی بود. حداقل جمعیت مورد نیاز برای ایجاد علائم و کاهش عملکرد در شرایط میکروپلات 500 نماتود و در گلخانه 300 نماتود بود. تحلیل رگرسیون داده های گلخانه و میکروپلات نشان داد که درصد کاهش عملکرد با جمعیت نماتود هم بستگی بالایی دارد (و). هم چنین هم بستگی بین درصد شدت علائم و جمعیت نماتود مثبت و در سطح احتمال پنج درصد معنی دار گردید (و). نتایج تحلیل رگرسیون منجر به ارائه معادله هایی شده است که از آنها میزان خسارت را می توان از روی جمعیت نماتود براورد نمود.

    کلیدواژگان: ارزیابی خسارت، برنج، نماتود نوک سفیدی، Aphelenchoides besseyi
  • ژیلا عثمانی، عادل سی وسه مرده صفحات 301-320

    کاهش تنوع ژنتیکی موجب آسیب پذیری شدید محصولات زراعی در برابر تنش های محیطی، آفات و بیماری ها و در نتیجه کاهش عملکرد می شود. در این پژوهش، تنوع ژنتیکی 72 اکوتیپ گندم سرداری (جمع آوری شده از مناطق مختلف غرب ایران) با استفاده از نشانگر AFLP و 17 صفت زراعی مورد بررسی قرار گرفت. استخراج DNA طبق روش تغییر یافته Dellaporta و همکاران انجام گرفت. سه جفت پرایمر EcoRI:MseI، 1582 باند پلی مورف ایجاد کرد (با میانگین درصد پلی مورفیسم 92/73%). تجزیه خوشه ایصفات مولکولی بر اساس ضریب تشابه جاکارد اکوتیپ های مورد مطالعه را در سطح تشابه 62/0 به هشت گروه تقسیم کرد. میانگین، ضریب تغییرات، واریانس ژنوتیپی، فنوتیپی و محیطی در هر کدام از صفات زراعی محاسبه شد. تجزیه خوشه ایصفات کمی بر اساس فاصله اقلیدوسی اکوتیپ ها را در فاصله 46 به 6 گروه مجزا تقسیم کرد. هم بستگی کمی بین صفات کمی با نشانگر AFLP بر اساس آزمون مانتل دیده شد (02/0). نتایج، تنوع ژنتیکی بالایی میان اکوتیپ ها نشان داد، در نتیجه سرداری احتمالا یک رقم نبوده بلکه توده ایی از اکوتیپ هاست و در پژوهش های آینده می توان اکوتیپ های برتر را شناسایی کرده و جایگزین این توده از اکوتیپ ها نمود هم چنین می توان از آنها جهت معرفی ژن های جدید در داخل خزانه ژنی گندم نان استفاده کرد.

    کلیدواژگان: تنوع ژنتیکی، گندم سرداری، صفات زراعی، AFLP و PCR
  • اعظم رضوی نسب، احمد تاج آبادی پور، حسین شیرانی، حسین دشتی صفحات 321-333

    با توجه به شور بودن مناطق پسته کاری و کمبود مواد آلی در این مناطق، به‎منظور بررسی تاثیر نیتروژن، شوری و ماده آلی بر میزان رشد و مرفولوژی ریشه پسته (رقم بادامی زرند)، آزمایش گلخانه‎ای به‎صورت فاکتوریل، در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار صورت گرفت. تیمارها شامل چهار سطح نیتروژن (0، 60، 120 و 180 میلی‎گرم در کیلوگرم خاک از منبع اوره)، چهار سطح شوری (0، 800، 1600 و 2400 میلی گرم کلرید سدیم در کیلوگرم خاک) و سه سطح ماده آلی (0، 2 و 4 درصد وزنی از منبع کود گاوی) بود. با افزایش شوری، وزن خشک برگ، ساقه و ریشه، چگالی ریشه و تعداد برگ سبز، به‎طور معنی داری کاهش یافت. هرچند کاربرد نیتروژن تا سطح 120 میلی گرم بر کیلوگرم خاک، تاثیر معنی‎داری در میزان رشد نداشت، ولی بالاترین سطح نیتروژن (180 میلی‎گرم در کیلوگرم خاک)، احتمالا به‎علت عدم تعادل یونی و آثار نامطلوب بر جذب سایر عناصر غذایی، باعث کاهش رشد برگ، ساقه و ریشه به ترتیب به میزان 15، 35 و 32 درصد گردید. در سطوح پایین شوری، نیتروژن توانست تا حدی وضعیت رشد را بهبود بخشد، اما در بالاترین سطح شوری، بالاترین سطح نیتروژن هم نتواست صدمات ناشی از شوری را جبران کند. با کاربرد 2 درصد ماده آلی و آثار مطلوب آن بر خصوصیات فیزیکی و تغذی های خاک، وزن خشک برگ و ریشه، ارتفاع ساقه و چگالی ریشه به ترتیب به میزان 12، 33، 10 و 45 درصد نسبت به شاهد، افزایش نشان داد.

    کلیدواژگان: نیتروژن، شوری، ماده آلی، مرفولوژی ریشه، پسته
  • محمدسعید تدین، غلامرضا معافپوریان صفحات 335-348

    در مناطق خشک و نیمه خشک که آب آبیاری دارای مقادیر بالای بر هستند، سمیت آن مورد توجه می باشد. غلظت بحرانی بر در آب آبیاری برای گیاهان حساس و مقاوم از 1 تا 10 میلی گرم در لیتر متغیر است. در بسیاری از مناطق جنوبی کشور از جمله شهرستان های مرکبات خیز جهرم و جیرفت زیادی بر در آب آبیاری تا حد مسمومیت عامل محدود کننده افزایش عملکرد مرکبات بوده و افزون بر آن درختان مرکبات با کمبود شدید پتاسیم و عناصر ریز مغذی از جمله آهن، روی و منگنز مواجه هستند. در این آزمایش آثار جداگانه پایه های ماکروفیلا (Citrus macrophylla Wester)، ولکامریانا(Citrus volkameriana)، نارنج (Citrus aurantium) و لیموترش (Citrus aurantifolia Swing) و ترکیب این پایه ها با پیوندک های پرتقال ’والنسیا‘ (Valencia)، ’واشنگتن ناول‘ (Washington Navel)، پرتقال محلی جهرم و پرتقال ’توسرخ‘ (‘Moro’)، به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در 5 تکرار و در هر کرت دو درخت به مدت 4 سال در رابطه با جذب بر مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج بالاترین میزان جذب بر مربوط به پایه ولکامریانا و کمترین آن مربوط به پایه ماکروفیلا بود. بیشترین تاثیر متقابل رقم های پیوندی در افزایش سطح بر برگ، روی پایه نارنج دیده شد، هر چند این پایه خود از میزان متوسط جذب بر، برخوردار بود. پیوندک های پرتقال ’والنسیا‘، ’واشنگتن ناول‘ و پرتقال توسرخ ’مورو‘ روی پایه ماکروفیلا، اختلاف معنی دار از نظر مقدار بور نسبت به سایر پایه ها داشتند.

    کلیدواژگان: مرکبات، پایه های مقاوم به مسمومیت بور، پیوندک، بر
  • سوسن براتی قهفرخی، سعید سلطانی کوپایی، سیدجمال الدین خواجه الدین، بهزاد رایگانی صفحات 349-365

    در این تحقیق، جهت بررسی تغییرات کاربری اراضی، حوزه آبخیز قلعه شاهرخ با مساحت 1/150980 هکتار انتخاب گردید. داده سنجنده های MSS، TM و ETM+ از ماهواره لندست برای این منظور استفاده شد. برای تهیه نقشه های کاربری اراضی حوزه، پس از انجام تصحیحات و آنالیزهای مختلف بارزسازی شامل PCA،FCC روی تصاویر، منطقه با استفاده از GPS، نقشه های توپوگرافی 1:50000 و اطلاعات جانبی دیگر مورد بازدید صحرایی قرار گرفت. واحد های کاربری اراضی مختلف با انجام نمونه برداری تصادفی طبقه بندی شده بررسی شد. پس از اعمال روش های مختلف طبقه بندی، صحت نقشه های تولیدی مورد ارزیابی قرار گرفت و نقشه های نهایی کاربری اراضی حوزه در سال های 1354، 1369 و 1381 به روش هیبرید و با دقت قابل قبول تولید گردید. سپس روند تغییرات کاربری اراضی در دوره های مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در دوره اول مطالعه (سال 1354) بیشترین وسعت کاربری اراضی مربوط به مرتع تنک و اراضی با پوشش پراکنده با 6/41 درصد و کمترین وسعت مربوط به کشاورزی آبی با 5/1 درصد بوده است. هم چنین در دوره دوم (1369-1354) بیشترین وسعت کاربری مربوط به مرتع تنک و اراضی با پوشش پراکنده با 4/43 درصد و کمترین وسعت مربوط به کشاورزی آبی با 1/4 درصد است. در دوره سوم مطالعه (1381-1369) بیشترین وسعت کاربری با 6/35 درصد مربوط به کشاورزی دیم و کمترین وسعت مربوط به کشاورزی آبی با 7 درصد می باشد. طی سال های 1354 تا 1369 بیشترین تغییر کاربری شامل تبدیل مراتع با پوشش نیمه انبوه به دیم زارها و اراضی زراعی آبی و در درجه دوم تبدیل این مراتع به مراتع تخریب یافته با پوشش پراکنده است. در طی سال های 1369 تا 1381 بیشترین تغییر کاربری در مراتع تنک و اراضی با پوشش پراکنده است که به همراه بخشی از مراتع نیمه انبوه به دیم زارها و زراعت آبی تبدیل شده اند.

    کلیدواژگان: تغییرات کاربری اراضی، قلعه شاهرخ، تصاویر ماهواره ای، MSS، ETM +، TM
  • علیرضا افتخاری، مهدی فرحپور، حسین ارزانی، جلال عبداللهی صفحات 367-379

    به منظور بررسی گونه های مورد چرای دام اهلی و حیات وحش و تعیین سهم هر کدام از علوفه مراتع منطقه پشتکوه یزد، ترجیح این دو دسته دام در انتخاب گیاهان و قسمت های مختلف گیاهان انتخاب شده، مطالعه گردید. این بررسی در دو رویشگاه مرتعی واقع در دو تیپ گیاهی (Boiss.)Sojak Scariola orientalis، Artemisia sieberi Besser و Aellenia subaphylla (C.A.Mey.)Aellen، Artemisia sieberi که توسط مرکز تحقیقات یزد در قا لب طرح ملی ارزیابی مراتع مناطق مختلف آب وهوایی احداث شده بود اجرا گردید. دو مکان مرتعی مورد بررسی از میان دیگر مکان های مرتعی احداث شده به گونه ای انتخاب شدند که دارای بیشترین تشابه در پوشش گیاهی باشند(با میزان تشابه 72 درصد). مکان دشت کالمند در منطقه قرق کالمند بدون چرای دام اهلی (گوسفند و بز) و مورد چرای آهو است و مکان دیگر با نام جاده دهشیر مورد چرای دام های اهلی است.آمار برداری از پوشش گیاهی در هردو رویشگاه نشان داد که گزینش هر دو دسته دام؛ چه در موردگیاهان و چه قسمت های مختلف گیاهان مشابه است. هر دو دسته دام به گونه هایی مثل Artemisia sieberi و Scariola orientalis و L. Bromus tectorum و Stipa barbata Desf.و (Forsk.)A schers. Et Schwein Noaea mucronata و Launaea acanthodes(Boiss)o.Kuntze علاقه مند بودند و از گونه هایی مثل Astragalus albispinus L. و (Jaub.& spach)Boiss Acantholimon scorpiurs به علت خشبی و خاردار بودن چرا نکرده بودند. هردو دسته دام علاقه مند به چرا از جوانه های تازه روئیده، برگ های تازه، گل و به طور کلی قسمت های غیر خشبی که در قسمت های خارجی گیاهان قرار داشتند، بودند. با استناد بر نتایج این تحقیق پیشنهاد می شود که در براورد ظرفیت چرای مراتع منطقه پشتکوه یزد به علت ترجیح مشابه دام اهلی و حیات وحش میزان نیاز علوفه حیات وحش منطقه تعیین و از ظرفیت چرای مراتع منطقه کم شود.

    کلیدواژگان: ظرفیت چرا، حیات وحش، دام اهلی، رفتار چرایی، یزد
  • سامره فلاحتکار، علیرضا سفیانیان، سیدجمال الدین خواجه الدین، حمیدرضا ضیایی صفحات 381-396

    سنجش از دور فناوری کلیدی برای ارزیابی وسعت و میزان تغییرات پوشش اراضی است. اطلاع از انواع تغییرات پوشش سطح زمین و فعالیت های انسانی در قسمت های مختلف، به عنوان اطلاعات پایه برای برنامه ریزی های مختلف، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مطالعه تغییرات پوشش اراضی منطقه اصفهان بزرگ که شامل شهر اصفهان و اراضی اطراف آن است طی 4 دهه گذشته مورد بررسی قرار گرفت. برای رسیدن به اهداف مطالعه از عکس های هوایی1:50000 سال 1334، تصاویر ماهواره ای MSS و TM و ETM+ به ترتیب برای شهریور ماه سال های 1351، 1369 و 1380 و نقشه های توپوگرافی شهر اصفهان و اراضی اطراف آن استفاده گردید. تمامی عکس های هوایی و تصاویر ماهواره ای به روش نزدیک ترین همسایه تصحیح هندسی شدند و RMSe کمتر از یک پیکسل گردید. برای پردازش تصاویر، ابتدا مطابق با شاخص OIF، بهترین ترکیب رنگی کاذب برای تصاویر تهیه شد، سپس با استفاده از روش طبقه بندی نظارت شده و نظارت نشده به صورت تلفیقی و به کارگیری شاخص NDVI نقشه های پوشش اراضی منطقه مورد مطالعه در 5 طبقه تهیه گردید. در نهایت، نقشه های حاصله به روش مقایسه بعد از طبقه بندی مقایسه شدند. نتایج نشان می دهد که بیشترین توسعه مناطق شهری در بین سال های 1351 تا 1369 با گسترش متوسط 571 هکتار در هر سال و کمترین رشد آن بین سال های 1334 تا 1351 با مساحتی حدود 324 هکتار در هر سال رخ داده است. اما در طی سال های 1334 تا 1351 با کاهش متوسط سالانه 1263 هکتار، بیشترین تخریب پوشش سبز منطقه مورد مطالعه روی داده است.

    کلیدواژگان: نقشه پوشش اراضی، مقایسه پس از طبقه بندی، آشکارسازی تغییرات، سنجش از دور، اصفهان
  • آیدین پارساخو، سیدعطاءالله حسینی، مجید لطفعلیان، حمید جلیلوند صفحات 397-408

    عملیات جاده سازی در جنگل باید در چارچوب مشخصات فنی و استانداردهای صادره از مراجع علمی و نظارتی انجام شود. امروزه علاوه بر بولدوزر، بیل هیدرولیکی نیز در اجرای عملیات خاکی در جاده های جنگلی نقش دارد. بنابراین لازم است توانایی این دو ماشین خاک برداری در ساخت پروفیل عرضی مورد مقایسه قرار گیرد. بدین منظور برای هر دستگاه 60 نمونه پروفیل عرضی در چهار کلاسه شیب مشترک عملیاتی (30-40، 40-50، 50-60 و60-70 درصد) جنگل های سری لت تالار که در جنوب شهرستان ساری واقع شده است، برداشت شد. این عمل به کمک دوربین نیو، شاخص و شیب سنج انجام پذیرفت. نتایج نشان داد که بین مشخصات دیواره های خاکی جاده احداث شده توسط بیل هیدرولیکی و بولدوزر در کلاسه های مختلف شیب، اختلاف معنی داری وجود نداشت. اما عرض بستر پروفیل های مسیر احداث شده توسط بولدوزر در سطح احتمال 1 درصد بیشتر از بیل هیدرولیکی بود. هم چنین بین عرض عملیات خاکی این دو ماشین در کلاسه های30-40 و 40-50 درصد به ترتیب در سطوح احتمال 5 و 1 درصد تفاوت معنی دار وجود داشت، ولی در سایر کلاسه ها این اختلاف معنی دار نبود. مقایسه مشخصات پروفیل های عرضی برداشت شده با استانداردهای موجود مشخص نمود که متوسط میزان استاندارد بودن پروفیل های عرضی ساخته شده توسط بیل هیدرولیکی و بولدوزر به ترتیب 96/89 درصد و81/84 درصد بود.

    کلیدواژگان: جاده های جنگلی، پروفیل عرضی، بیل هیدرولیکی، بولدوزر، کلاسه های شیب، استاندارد راه ها
|
  • E Moharami, M SHahedi, M Kadivar * Pages 1-13

    Enzymes of wheat flour have an important role in production of various cereal products, especially bread, and therefore accurate measurement of enzymatic activity along with improvement of this characteristic is the basis of most studies in baking industry. In the present work, physical properties of three wheat varieties (Mahdavi, Kavir and M7318 that are cultivated in Isfahan province) and chemical characteristics of their flours were investigated. In order to study the changes in enzymatic activities (α-amylase, lipase and lipoxygenase), the activities of these enzymes were measured before and after germination. The relationship between root length and α-amylase activity was studied as well as the relation between lipase and lipoxygenase activities. α-amylase activity of flours was also optimized according to falling number 250 s. The effect of this optimization on the bread texture in four different times after baking, on the flour color in three different times, and on the flour acidity in two different times were then evaluated. The results of chemical measurements showed that M7318 and other two varieties can be considered as weak flours and medium flours, respectively, in terms of their protein and gluten contents. However, all varieties had low levels of α-amylase activity, although, kavir flour had more activity than the others. The results of germination tests indicated an increase in the activity of α-amylase and lipase, but not lipoxygenase. Moreover, during germination times a significant negative correlation between root length and falling number was found. Also, a significant positive correlation between root length and α-amylase activity and between activities of lipase and lipoxygenase was observed.

    Keywords: α-amylase, Lipase, Lipoxygenase, Germination
  • L Izady *, N Hamdami, A Mohamadi Pages 15-24

    The microbial and enzyme activity in different points within cheese and quality of final product are determined by local concentrations of salt and moisture in aqueous phase. To predict the evolution of moisture content in different layers of the Iranian white cheese during brining, constant and variable moisture diffusion coefficients were determined using experimental moisture time–dependent concentration-distance profiles. These experimental profiles for Iranian white cheese were obtained in rectangular samples, ensuring semi-infinite unidirectional mass transfer within saturated solution of sodium chloride at different temperatures (6, 14, 19, 24 °C) and brining times (6, 24, 48 h). Results showed that moisture diffusivity increases with increasing temperature and moisture content in cheese aqueous phase. The variation of the moisture effective diffusivity as a function of temperature was represented by the Arrhenius’s relation. Finally, the relation of diffusivity with moisture content and temperature was developed. The predicted diffusivity values using the developed model showed a good agreement with the experimental values by using Boltzman variable method.

    Keywords: Cheese, Brining, Mass transfer, Moisture diffusivity
  • Z Davarpanah, M SHey zeinodin *, SH Dokhani, GH Saeedi Pages 27-34

    Sweet tasting glycyrrhizic acid is considered to be the most important chemical compound in licorice root. However, environmental factors affect chemical composition of licorice root including glycyrrhizic acid content. In this study, the effects of the harvesting time and location on licorice root composition were studied. Chemical composition of the licorice roots (Glycyrrhizia glabra) collected in summer and fall seasons from three locations in Fars province (Eghlid, Beiza and Doshman-Ziary) and one location from each of Kerman (Baft) and Kermanshah (Islam-Abad) provinces was determined. Glycyrrizhic acid, ash and sugar content before and after hydrolysis were measured in all samples after extraction. A combined analysis of variances was performed on data based on a randomized complete block design in six replications. The results showed that effects of harvesting season on sugar content, and the effects of location and its interaction with harvesting season on ash, sugar and glycyrrhizic acid content were significant (p<0.01). It was also found that the lowest ash content were obtained from roots harvested from Islam-Abad in summer the highest sugar content before hydrolysis belonged to roots harvested from both Baft and Islam-Abad in fall. Highest amount of sugar after hydrolysis was reported in the roots collected from Islam-Abad in Fall. Roots harvested from Beiza in Fars province in fall had the maximum glycyrrizhic acid content.

    Keywords: Location, Season, Licorice root, Glycyrrizhic acid, Sugar, HPLC
  • A Kochaki, A Sadeghi, F SHahidi *, A Mortazavi, M Nasiri Pages 37-46

    This study was intended to use the sourdough LAB containing specific starter cultures for Barbari bread production and reduction of its staling. For sourdough preparation, fresh microbial cells were collected by centrifugation from LAB cultures. Then 1.5% of flour (w/w) from these washed cells with the same amounts of wheat flour and tap water and 0.25% (w/w) active dry yeast extract, containing Saccharomyces cerevisiae were mixed. The effects of fermentation time (8, 16 and 24 hours), fermentation temperature (28, 32 and 36 ºC) and type of starter culture (Lactobacillus sanfransicencis, Lactobacillus plantarum and a mixture of both LAB) were analyzed in a completely randomized design with factorial experiment with 4 replications. Bread staling was determined by its measuring crumb hardness and specific volume in 1, 24, 48 and 72 hours after baking. Correlation between variables was obtained by multivariate regression, and regression models were exhibited. The results showed that sourdough had significant effect (p≤0.05) on reduction of Barbari bread staling at 1, 24, 48 and 72 hours after baking in comparison with control sample. Moreover, the sample prepared with Lactobacillus plantarum (24 h fermentation time and 32 ºC fermentation temperature) had the maximum specific volume and the least staling, 72 hours after baking.

    Keywords: Sourdough, Lactic acid bacteria, Fermentation, Specific volume, Staling
  • A SHaker Ardekani *, M SHahedi, G Kabir Pages 49-59

    Pistachio processing, such as production of pistachio butter, is one of the ways to increase the added value of pistachio. Pistachio butter is a paste containing mainly milled, roasted pistachio kernel and sugar. In this investigation, the effect of two emulsifiers (lecithin and mono-di glycerids) at three levels of 0.0, 1.0, 2.0%, on the oil leakage and the effects of BHT as an antioxidant at three levels of 0.00, 0.01 and 0.02% on the peroxide values of pistachio butter and paste after 4 months storage at 20 °C were studied. Each experiment was performed in triplicates. Rheological and organoleptic tests were performed on the finished products. The results were statistically analyzed by a completely randomized Design and by making comparisons between the means via multiple range Duncan's test (P <0.05). Roasting of the pistachios at 110°C for 15 min was the best condition as determined by taste panelists. Moreover, addition of 15-25% of sugar in butter formula, received the best score by the panelists. The results of organoleptic tests showed that the sample containing lecithin and mono-diglycerides had the least leakage of oil. Based on the results, pistachio butter produced in this investigation received higher score in terms of flavor and texture than industrial pistachio butter in the market. Results also showed that addition of BHT had a significant effect on shelf life of pistachio butter. Rheological experiments showed that pistachio butter produced in this investigation was 1.5 times softer than its industrial counterpart. The results indicated that the best formula for production of pistachio butter was 72.99 - 82.99 % roasted pistachio kernels, 15-25 % sugar, 1% lecithin, 1% mono di glyceride and 0.01 % BHT.

    Keywords: Pistachio butter, Emulsifier, Antioxidant, Shelf life
  • M Bolandi, F SHahidi *, N Sedaghat, R Farhosh, R GHasemzadeh Pages 61-66

    Saffron is one of the most important crops in Iran and the quality of its dried stigma is highly depended on the processing and storage conditions. In this study, the effect of different storage conditions in terms of temperature (20, 30 and 40°C) and water activity (0.32, 0.52 and 0.75) during 12 weeks storage on color strength, aroma and bitterness of saffron were investigated. In order to study of moisture (water activity) different saturated solution of MgCl2, Mg(NO3)2, MgBr2 and NaCl in the various temperatures were used. Results showed the color strength decreased as temperature increased. Increasing of water activity resulted in deterioration of crocin and consequently decreasing of color. Furthermore, after 12 weeks of storage, the color strength had a noticeable decrease, the bitterness also decreased but the aroma increased.

    Keywords: Saffron, Storage, Relative humidity, Temprature, Coloring strength, Aroma, Taste
  • GH Mesbahi *, A Abasi, J Jalali, A Farahnaki Pages 69-82

    In this research, tomato peel and waste seed obtained from tomato paste processing were dried and milled. The obtained powder was added to tomato ketchup sauce in different proportions (1, 2, 5, 7 and 10%). To study the effect of tomato peel and seed powder on physicochemical and nutritional properties of the tomato ketchup samples, the parameters including lycopen, total solid, brix, total sugars, reducing sugars, protein, fat, ash, fiber, vitamin C, pH, color (L, a/b) were evaluated. Rheological properties of the ketchup samples (consistency and viscosity) were determined and compared with control samples. Sensory evaluation of the ketchup samples was carried out after 1, 2 and 5 months of storage by a group of panelists. Addition of tomato peel and seed powder resulted in an increase in total solid, brix, ash, fiber, protein, fat, consistency and viscosity of the ketchup samples. Sensory evaluation tests did not show any significant difference between the color, flavor, texture and overall acceptability of the control and samples containing 1 or 2 % of tomato peel and seed powder. In addition, sensory evaluation tests did not show any significant changes in the ketchup samples during storage. Thus, it can be concluded that nutritional and rheological properties of tomato ketchup can be improved by addition of tomato peel and seed powder.

    Keywords: Tomato peel, Tomato seed, Ketchup sauce, Rheological properties, Nutritional value
  • A GHolamhoseni por, M.J Varidi *, M Elahi, F SHahedi Pages 85-93

    This research was carried out taking into consideration the defects of traditional process in and the most important factors affecting production of rock candy. Selected parameters used for effluent and rock candy consisted of supersaturation at 4 levels (1.3, 1.4, 1.5, and 1.6) and temperature at 3 levels (70, 80, 900C) with 3 replications. The physiochemical tests consisted of pH, color and invert sugar percentage done on all the samples. According to the results, the rise in super-saturation and temperature had significant effect on all the effluent and rock candy characteristics (P<0.01) such that color and invert sugar percentage increased and pH decreased as super-saturation and temperature increased. Furthermore, the interaction effect of super-saturation and temperature on pH, color and invert sugar percentage of rock candy was significant (P<0.01).

    Keywords: Rock candy, Effluent, Crystallization, Super-saturation, Temperature
  • S Yazdanpanah *, P Arjmand, H Porazarang, M Mohanadi Jafari Pages 95-102

    Antioxidant activity of pomegranate (Punica granatum) peel extract (PPE), extracted by either methanol or ethanol solvent, was studied by phosphomolybdenum method. Antioxidant activity of methanolic PPE was higher than the other. To evaluate heat stability of PPE in sunflower oil, the rancidity rate of the oil was compared at 90, 120, and 150ºC with those containing α-tocopherol and synthetic BHT, using rancimat method. A sample including 1000 ppm PPE had the highest induction period at 90,120 ,150ºC. The use of PPE had no adverse effect on sensory characteristics of potato chips as judged by the taste panel.

    Keywords: Pome granate peel, Natural Antioxidants, Heat Stability, Edible Oils, Sun flower Oils
  • M Jalali Hajiabadi *, A Sadeghi, N Mahbobi sofiani, M CHamani, GH Riazi Pages 105-116

    In order to study the effects of L-carnitine on performance and some blood biochemical parameters of rainbow trout, the present experiment was conducted with 144 fish (130±5 g) for 8 weeks. In a completely randomized design, the experimental fish were divided into 9 groups with 3 treatments and 3 replicates and 16 fish in each group. Levels of L-carnitine supplements were 0 (control), 1 and 2 g per kg of diet. Results indicated that specific growth rate (SGR), total body weight, weight gain and protein efficiency ratio (PER) were significantly increased by 1g/kg L-carnitine supplements (P<0.05). L-Carnitine also improved feed conversion ratio (FCR) of fish. Crude protein of fish fillet was increased, but its crude fat was reduced at 1g/kg L-carnitine treatment. Similarly, cholesterol, total protein, albumin and globulin of fish blood serum were significantly (P<0.05) increased by the same levels of L-carnitine in the diet, however, blood glucose level remained unchanged. L-Carnitine reduced visceral fat index and increased hepatosomatic index. In conclusion, the results of the present study indicated that the addition of 1g L-carnitine per kg of diet could improve the performance of rainbow trout at grower stage.

    Keywords: L-Carnitine tartrate, Feed conversion ratio, Protein, Rainbow trout
  • J Hosseini Vashan *, N Afzali, M Malekane, M Naseri, A Allahresani Pages 131-141

    Seventy- two 26-weakk-old white leghorn layers (w-36) were fed commercial diets containing 0, 2 and 4 fish oil and the diets were iso-caloric and iso-nitrogenous. Hens were randomly assigned to 3 treatment diets, with 3 replicates and 8 layers in each. The experiment was conducted over a period of 12 weeks in order to study the effects of feeding fish oil on fatty acid composition of egg yolks. The yolk of eggs was extracted and cholesterol content was determined in each period. Statistical analysis of results was performed using the general linear procedure (GLM) of the SAS and means were compared using Duncan’s multiple range test. As a result, saturated fatty acid (myristic, palemitic and stearic acid), ω-7 (palemitoleat) and ω -9 (oleat) and arashidonat in egg yolk was not significantly (P>0.05) different among treatments, but the linoleat and ω -6 fatty acid were decreased in all FO treatments (P<0.05). The linolenic acid did not vary in treatments but the other ω -3 fatty acids (eicosapentaenoate and docosahexaenoate) were increased in FO treatments and there was a statistically significant difference between treatments (P<0.05). The ω -6/ ω -3 ratio was decreased from 18 in control to 3.8 and 2.31 at 2 and 4% treatments, respectively(P<0.05).

    Keywords: Kilka Fish oil, Layer hen, Egg yolks, Omega-3 fatty acid
  • E Mahjoubi *, H Amanlo, D Zahmatkesh Pages 143-153

    In order to examine the effects of increasing concentrations of beet pulp (lipogenic nutrient) substituted for barley grain (glycogenic nutrient) on productive performance, body condition score loss, and blood metabolites, 18 Holstein cows were used in a randomized complete block design. The cows were blocked based on parity. The cows were 171 ± 16 d in pregnancy, 2.76 ± 1.14 parity, and 289 ± 35 d in milk at the beginning of the experiment. The cows' body condition scores were 4.12 ± 0.35 at the beginning of the trial. The cows were assigned randomly to three dietary treatments containing 1) 23.47% barley (0% beet pulp), 2) 14.87% barley (8.6% beet pulp), or 3) 6.27% barley (17.2% beet pulp). Substituting beet pulp for barley grain didn't affect FCM 3.5%, milk protein, lactose, total solid, and SNF percentage, but milk fat percentage (4.37, 4.91, and 5.18, P < 0.003) and milk energy (0.76, 0.82, and 0.84 Mcal/kg, P < 0.02) increased as beet pulp was replaced with barley, respectively. A tendency was detected for a more negative body condition score change (0.13, -0.09, and -0.12, P < 0.13) and back fat thickness (2.5, -0.4, and -1.6 mm, P < 0.13) with added beet pulp. Plasma glucose (65.83, 58, and 57.16 mg/dl, P < 0.01) and cholesterol (157.33, 122.4, and 120.8 mg/dl, P < 0.03) decreased as beet pulp was substituted for barley grain, respectively. No difference was found in the plasma content of insulin and NEFA between treatments. Considering these results, it appears that with inclusion of beet pulp in fat cows diet during late lactation may slightly reduce body condition score safely and inhibit concomitant low production with diet diluting.

    Keywords: Beet pulp, Barley, Body condition score, Late lactation
  • F GHafori *, M Eskandari, H Mohamadi Pages 155-166

    Variance components and genetic parameters of body weight of Mehraban sheep were estimated by univariate and random regression models. This was done by using body weight records of 2746 Mehraban lambs related to flocks under supervision of the Agriculture Organization of the Hamadan province, collected between 1990 and 2005. In both methods, variance components estimates were obtained by restricted maximum likelihood (REML) using DFUNI and DXMRR programs, respectively, via DFREML 3.1 software package. Results showed that variance components obtained from RR models (except for residual variance) in some ages were higher than those obtained from univariate models. Direct heritability (h2) estimates from univariate and RR models were approximately equal to weaning age but, overall, RR estimates were higher than those obtained from univariate analyses. Maternal heritability estimates (m2) from RR models were higher than univariate models’ estimates, and showed a different pattern of variation with age. Correlations between predicted breeding values from univariate and RR models for birth weight and weaning weight were 0.72 and 0.70, respectively. Results showed that estimates of variance components and genetic parameters by RR models were affected by data structure and in case of the need for genetic parameters, especially those related to body weight late in lambs’ life, estimates of univariate analyses should be preferred.

    Keywords: Body weight, Sheep, Random regression, Heritability
  • A Bohloli, A Naserian *, R Valizadeh, F Eftekhari Pages 167-179

    Eight multiparous Holstein dairy cows with 634±44 BW, 57±6 DIM, and 46.7±3.1 kg daily milk yield were assigned to a duplicated 4×4 Latin square design for 21-day periods (adaptation, 14d sample collection, 7d). The treatment diets were: 1) no pistachio by-product (control), 2) 5% of pistachio by-product, 3) 10% pistachio by-product and 4) 15% pistachio by-product. Corn silage in control diet was replaced with pistachio by-product. The blood metabolites (2h after feeding), DMI, daily milk yield and milk compositions were not affected by the treatment diets. The economically corrected milk (ECM) and fat corrected milk (FCM) were decreased linearly by increasing pistachio by-product in the diet (P<0.1). By increasing the by-product level in the diet, digestibility of DM, OM, NDF and ADF were decreased linearly (P<0.05). Daily rumination and chewing activity alone or per DMI, NDFI or ADFI were linearly decreased when the by-product level increased in the diet (P<0.1). The results showed that the pistachio by-product does not seem to be suitable for complete replacing of the roughages in the diet and it can be used as a part of forage in the diet up to 10% of DMI.

    Keywords: Pistachio by-product, Economically corrected milk, Digestibility, Rumination
  • Pages 181-193

    Oil seed rape is an important non-cereal crop used mainly for edible oil production. Canola pods are fragile and its branches are twisted together at harvesting time. Harvesting with a conventional combine can pull off twisted branches and cause appreciable losses in the vicinity of divider at combine header. In this study, a hydraulic rotary divider was designed and developed to separate twisted pods and reduce the grain loss. The device is made up of two cylinders and a number of fingers, the cylinders rotate in opposite direction and fingers move in and out through holes on cylinder walls. The assembly was expected to separate the twisted pods and reduce grain loss. A hydraulic motor driven by combine hydraulic system was used to rotate the separating cylinders. The separating assembly was installed on righthand side of the combine harvester header. A split-plot experiment was used to evaluate the performance of the unit. Field tests were carried out at combine forward speed of 1.5 kmh-1. Variables were: cylinders rotary speed in three levels (50, 75 and 100 rpm), the number of fingers in three levels (16, 12 and 8), and the tests were conducted with and without combine reel. Two different positions of finger protrusion were also considered in field tests. The results were compared with those of a conventional combine header. The results show that the medium rotational speed (75 rpm) exhibited lowest seed loss. Furthermore, as the number of fingers increased, the seed loss tended to decrease. The seed loss also decreased in the presence of combine reel. Also, findings showed there is no significant difference between the two protrusions trajectories of fingers. A twenty percent decrease in seed loss was observed at rotary speed of 75 rpm and number of fingers of 16 in the presence of combine reel.

    Keywords: Canola, Combine header, Hydraulic rotary divider, Loss reduction
  • B Siahsar *, A Taleei, A Peyghambari, M Naghavi, A Rezaee, SH Kohkan Pages 195-208

    In order to map the genomic regions affecting barley forage quantity and quality, two experiments were conducted with 72 doubled haploid lines and their two parents (‘Steptoe’ and ‘Morex’), at the Research Farms of the Faculty of Crop and Animal Sciences, University College of Agriculture and Natural Resources, University of Tehran and Agriculture and Natural Resources Research Station of Sistan, in 2007. The experiments were arranged in a randomized complete block design with two replications. Each plot consisted of six rows that were 3m in length and spaced 25cm apart. QTL analysis was conducted by Composite interval mapping (CIM) method separately for each trait in each location. The main effect of genotype was high significant for all the studied traits. Transgressive segregation in both directions (positive and negative) was observed for all the studied traits. There was a negative relationship between forage qualityrelated with quantity-related traits. Thirty-three QTLs controlling different studied traits were identified. Phenotypic variance explained by these QTLs varies from 7.07 to 39.04%. Highest LOD scores were obtained for the leaf to stem ratio on chromosome 2H. QTLs of forage quality (total digestible nutrient, dry organic matter digestibility, leaf to stem ratio, seed to forage ratio and number of tiller per plant) and quantity (plant height, forage wet and dry matter) indexes were found on chromosomes 1H, 2H, 3H, 4H, 5H, 6H and 7H. Most of mapped QTLs appear to be fairly stable between locations and can become candidates for marker-assisted selection.

    Keywords: QTL, Quality, Quantity, Forage, Barley
  • KH Alizadeh *, M Soloki, A Joharali, A Ebadi, A Torabi Pages 209-216

    This study was set up in the research station of Rice Research Institute of Iran (RRII) to determine the response of three hetrotic Indica × Indica rice hybrids (Bahar1, IR75221H and IR69688H) to anther culture on four induction media (N6, modified N6, chu and modified chu). To evaluate hybrids, the percentage of calluses which had been made from anthers in early uni- to mid- uninucleate stage and the number of regenerated plantlets of calluses in those media were determined. The results indicated that genotype, composition of callus induction medium and their interactions significantly affected callus percentage, total plant regeneration and production of green and albino plants. IR75221H hybrid was considerably superior for callus induction (1/64%) and Bahar1 hybrid was the most desirable for producing of green plants (3/43%) and total regeneration (12/24%). IR75221H hybrid produced higher albino plant (10/66%) and IR69688H hybrid produced lower albino plant (6/45%). The best medium culture in the case of callus induction was modified N6 (2%) and total regeneration (21/82%) produced green plant (5/6%), and albino plant (16/22%) was modified Chu among all media culture. However, genotypes showed different results in each media culture, and responses to hybrid of anther culture was low, but by changing the media culture we increased the response of culture.

    Keywords: Regeneration, Rice hybrid, Callus, Anther culture, Medium culture
  • V Zabihollahi, F Maighany *, M Baghestany, M Mirhady Pages 219-230

    To study the goosegrass (Eleusine indica (L.) Gaertn.) in tall fescue (Festuca arundinacea Schreb.), an experiment in 15-year old turf was conducted during 2006 in Tehran in Sheikh Fazlollah highway using randomized complete block design with 4 replications in 1*1 m2 plots. Treatments were diclofop methyl at 2.5 and 3 Lha-1, fenoxaprop-p-ethyl at 0.8 and 1 Lha-1, clodinafop propargyl at 0.6 and 0.8 Lha-1, tralkoxydim at 1 and 1.2 Lha-1, sulfosulfuron at 27 and 35 gha-1 and untreated control. All treatments were repeated 3 times during the growing period of goosegrass. The results showed that after the last spraying, diclofop methyl at 2.5 and 3 Lha-1, fenoxaprop-p-ethyl at 0.8 and 1 Lha-1, clodinafop propargyl at 0.6 and 0.8 Lha-1 decreased goosegrass's biomass up to 81, 83.64, 81.26, 78.58, 80.27 and 81.26 percent, respectively and goosegrass's density up to 82.5, 83.13, 79.38, 79.38, 78.75 and 80.63 percent, respectively, without significant differences. Treatment after 2 times of spraying controlled goosegrass more than 80 percent. Tralkoxydim and sulfosulfuron decreased goosegrass' biomas and density about 70 and 60 percent, respectively. One week after the last spraying, diclofop methyl, fenoxaprop-p-ethyl and clodinafop propargyl treatments did not decrease tall fescue's biomass without significant differences with untreated control. Turf biomass was decreased by tralkoxydim at 1 and 1.2 Lha-1 and sulfosulfuron at 27 and 35 gha-1, by 37.54, 36.79, 40.48 and 48.55 percent, respectively. Herbicide treatments made visual rating by 49.38, 48.75, 48.75 and 50.63 percent, respectively. Overall, diclofop methyl at 2.5 Lha-1, fenoxaprop-p-ethyl at 0.8 Lha-1 and clodinafop propargyl at 0.6 Lha-1 can be recommended for goosegrass control in tall fescue because of insignificant differences between both their doses, bio-environmental problems, costs, and no damage to tall fescue.

    Keywords: Tall fescue turf, Goosegrass, Chemical control, Herbicide
  • R Rajabi-kanafgourabi, R Ebadi *, M Fazilati, S.Z Mirhoseini Pages 233-242

    The effect of mulberry leaves enrichment with riboflavin in 7, 37, 77 and 127ppm concentrations on larval growth and cocoon characteristics of Bombyx mori L., hybrid 103×104 was studied. Silkworm larvae were fed on fresh mulberry leaves of shin inche nevise enriched with riboflavin once a day. All biological and economical parameters were determined by using standard techniques in sericulture. The results showed that larval weight was greater in 77ppm among treatments on the 7th day of the fifth instar which had 47% increase compared to control. Maximum amount of female cocoon weight and female pupal weight were recorded 1.622g and 1.169g, respectively, in 127ppm while male cocoon weight and pupal weight were greater in 37ppm and recorded to be 1.169g and 0.895g, respectively. Maximum amount of cocoon shell weight and cocoon shell ratio were recorded in 77ppm for male (0.311g and 26.06%) and female (0.318g and 21.46%). Maximum weight of 50 eggs (0.027g) was recorded in 127ppm while high fertility and hatchability was recorded in 77ppm concentration. Effective rate of rearing was maximum in control treatment (72%) with no significant difference compared with other treatments. The overall results showed that riboflavin can be used at 77ppm concentration for the significant increase of cocoon weight, cocoon shell ratio and egg production of silkworm, Bombyx mori L.

    Keywords: Silkworm, Enrichment, Riboflavin, Economic characters, Fertility
  • P Heravi, KH Talebi jahromi *, GH Sabahi, A Bandani Pages 243-253

    Various effects of methanolic extract of neem seed kernel on larvae of cotton boll worm, Helicoverpa armigera (Hubner) (Lepidoptera: Noctuidae) were studied and compared with those of Neem Azal T/S and Neem Plus, two commercial formulations. The pest was collected from Gorgan (Golestan Province, Iran) and reared on a bean based artificial diet. The neem seed was collected from Bandar-Abbas (Hormozgan Province) and extracted in laboratory. Growth inhibitory and antifeedant assays were carried out on larvae treated with seed kernel extracts in 3 concentrations,1, 2.5 and 5%, under choice and no-choice conditions. The neem extract had a significant antifeedancy effects on larvae. Neem Plus and 5% extract had the least and most antifeedancy effects, respectively. The most and least feeding rates belonged to Neem Plus and Neem Azal treatments, respectively, which differed significantly (P<0.05). Feeding deterrence index (FDI) was highest in 5% extract which also differed significantly from Neem Plus treatment. Larvae treated with extract led to malformation and prevented formation of pupa and ultimately caused death. The LT50 values with confidence limit (CL) of 95% were 3.84 and 4.13 d, for Neem Azal and 5% extract respectively. DC50 and EC50 of extract were 4.73% and 2.73% at similar CL, respectively.

    Keywords: Neem seed kernel, Methanol extract, Neem Azal, Neem Plus, Cotton bollworm
  • H GHobari, H Goldansaz *, H Askari Pages 255-262

    One of the most important pest in the Oak forest of Kurdistan province is Oak leaf roller moth, Tortrix viridana L. (Lep.: Tortricidae). Use of pheromone trap is one of the suitable methods for monitoring and controlling of the pest. In this work, three main factors which affect the efficiency of traps including trap type, pheromone dose and installation height trap were studied. Four types of trap including cylindrical, rectangular, delta and wing trap were tested. Capture efficiency of the traps, were installed in the middle, and top heights of the trees were compared. Three doses of pheromone 0.5, 1, and 1.5 mgr per trap were also compared. Results showed that there were significant differences among four types of traps. Cylindrical, rectangular and delta traps caught more number of moths than wing trap (P<0.05). There were no significant differences between two installation heights (P>0.05). However, a significant differences was observed among three doses (P<0.05), and the dose of 0.5 mg caught more moths than the other three doses. Therefore cylindrical traps containing 0.5mg of synthetic sex pheromone installed in the middle of the trees canopy may be recommended in the management program of the pest.

    Keywords: Tortrix viridana, Oak leaf roller Sex pheromone, Pheromone trap, Kurdistan
  • A Akhavan, M Bahar *, GH Saeedi, M Lak Pages 265-276

    To understand the role of relative humidity rate, host genotype, inoculation method and growth stage in epidemiology of bean common blight, two greenhouse experiments were carried out monitoring epiphytic population size of Xanthomonas axonopodis pv. phaseoli (Xap) and disease severity. The result showed significant differences among genotypes, inoculation methods and growth stages for epiphytic population size and sam effects except genotypes for disease severity. The epiphytic population size was significantly higher on spray inoculated Khomein cultivar of bean during flowering (R6). However, the relative humidity rates did not significantly affect population dynamics of epiphytic Xap and the disease severity. Two field experiments were also carried out to determine the effects of irrigation systems (furrow irrigation and overhead sprinkler irrigation), inoculation method, growth stage and their interactions on epiphytic population size of Xap and disease severity. The result showed that the epiphytic population size and disease severity were higher on spray inoculated plants irrigated with overhead sprinkler system during pods filling (R8). In this study, a significant positive correlation was found between epiphytic population size of Xap and bean common bacterial blight severity.

    Keywords: Epiphytic population, Xanthomonas axonopodis pv. phaseoli, Epidemiology, Bean common bacterial blight
  • H Askarian *, B SHarifnabi, M Olia, E Mahdikhani, A Akhavan Pages 279-289

    Root knot nematodes (Meloidogyne spp.) cause yield loss in all countries, of which, M. javanica, is the most widespread species in Iran. In order to identify M. javanica, 100 infected root and soil samples of root knot nematode were collected from different regions of Kerman province. After purification of populations and identification of M. javanica based on morphological and morphometerical characters of females and second stage juveniles (J2), total DNA was extracted from eggs, J2 and female adults. Specific 670 and 1600 bp bands were amplified in all M. javanica populations using species-specific primer pairs including OPARjav / OPAFjav and Mjavf / Mjavr These specific bands could not be amplified in other species such as M. incognita and M. arenaria. It seems that, application of these species specific primers in comparison with morphological characters would be more applicable, leading to easier identification of M. javanica.

    Keywords: Root knot nematode, Meloidogyne javanica, Species specific primers, Morphology, Morphometry
  • S Jamali, E Pourjam *, N Safaee, A Alizadeh Pages 291-300

    In order to estimate the loss of rice caused by white tip nematode, (Aphelenchoides besseyi), to Alikazemi cv., two series of experiments were conducted in greenhouse and microplot conditions at Rice Research Institute, Rasht (Guilan province) during 2005-2006. The microplots sizes were 0.5×2 meter. Rice seedlings were inoculated by plastic tube method with 0, 100, 300, 500, 700 and 900 nematodes per plant. The experiments were arranged in greenhouse and microplot conditions as a completely randomized design and completely randomized block design with four replications, respectively. The factors under investigation consisted of symptoms (number of plants and Leaves infected), yield and population density of nematodes. The variance analysis of data showed significant differences among treatments in all parameters. The minimum infestation level leading to symptoms and yield loss in microplot condition (500 nematodes) was greater than greenhouse (300 nematodes). Regression analysis of data revealed that the yield reduction was mainly explained by population of nematodes in greenhouse and microplot (R2= 92.56, R2 = 91.55). Also, there was a positive correlation at 5% level of probability between disease incidence and nematode population (R2= 84.42, R2 = 75.27). The resulting equations from regression can be used to estimate crop loss from population of nematodes.

    Keywords: Loss assessment, Rice, White tip nematode, Aphelenchoides besseyi
  • ZH Osamny *, A Siosemardeh Pages 301-320

    Studying genetic diversity is important because a decrease in genetic variability might result in a reduction of the plasticity of the crops to respond to changes in climate, pathogen populations, or agricultural practices. In this study, 72 Sardari wheat (Triticum aestivum L.) ecotypes were analyzed by AFLP markers and 17 phenotypic characters. Three pairs of EcoRI/MseI primer combinations produced 1582 polymorphic bands (with mean percentage of polymorphic 73.92%). Cluster analysis using Jaccard coefficient and the entire AFLP data divided all ecotypes into eight major groups. Mean, coefficient of variation, phenotypic, genotypic and environment variance were calculated in each quantitative character. Cluster analysis using Euclidian distance through the quantitative characters divided all ecotypes into six major groups. Comparison of genetic distances obtained from AFLP and agronomic data showed low correlation between the two diversity measurements (0.02). The results showed a high degree of genetic diversity between the Sardari ecotypes, suggesting that Sardari is not a single cultivar, but it is the mass of ecotypes and could be introduced in the gene bank.

    Keywords: Genetic diversity, Sardari wheat, Agronomic traits, AFLP, PCR
  • A Razavinasab *, A Tajabadi, H SHirani, H Dashti Pages 321-333

    To study the effect of nitrogen, salinity and organic matter on growth and root morphology of pistachio (Cv. Badami), a greenhouse experiment was conducted. Treatments consisted of four nitrogen (N) levels (0, 60, 120 and 180 mg kg-1 soil as urea), four salinity levels (0, 800, 1600 and 2400 mg NaCl kg-1 soil) and three organic matter (OM) levels (0, 2 and 4% soil as farmyard manure). Treatments were arranged in a factorial manner in a completely randomized design with three replications. As the salinity levels increased, leaf, stem and root dry weights and root density, were significantly reduced. Addition of N up to 120 mg kg-1 soil, had no significant effect on growth, but the highest N level (180 mg kg-1), due to nutrient imbalance, reduced abovementioned plant parameters. In low salinity levels, N application improved the growth of pistachio seedlings, but at the highest salinity level, N addition didn’t suppress the adverse effects of soil salinity. Due to useful physical and nutritional properties of soil organic matter, addition of OM significantly increased leaf, stem and root dry weights, stem height, shoot/root ratio and root density.

    Keywords: Nitrogen, Salinity, Organic matter, Root morphology, Pistachio
  • M.S Tadaion *, GH Moafpourian Pages 335-348

    In arid and semi arid regions with high boron content in irrigation water, boron toxicity is a considerable problem. Critical levels of boron in irrigation water variy between 1 and 10 mg/l for sensitive and resistant plants, respectively. In southern parts of Iran especially large citrus production region as Jahrom and Giroft cities, high boron content in irrigation water at toxic levels in most of the region has been the restricting factor for citrus yield increase and for citrus trees exposed to intensive deficiency of potassium and micronutrients like iron, zinc and magnesium. In this experiment, the separate effects of citrus rootstocks including Macrophylla (Citrus macrophylla Wester), Volkamer lemon (Citrus volkameriana), Sour orange (citrus aurantium), Sour lime (Citrus aurantifolia Swing) and their combination with ‘Valencia’ orange, ‘Washington navel’ orange, ‘Jahrom local’ orange, red pulp orange (‘Moro’) as scions on boron uptake were studied. The experiment was conducted as factorial arranged in randomized complete block design with 5 replications and 2 trees per plot in Jahrom Agricultural Research Station for 4 years. According to experimental results, the highest level of boron uptake belonged to ‘Volkamer’ lemon and the lowest to ‘Macrophylla’ rootstocks. Although, Sour orange rootstock had the medium level of boron uptake, but the leaf boron concentration of grafted cultivars on it was clearly very high. In comparison with other rootstocks, interaction between ‘Macrophylla’ rootstock and ‘Valencia’ orange, ‘Washington navel’ orange and red pulp orange (Moro), except ‘Jahrom’ local orange as scions, caused a significant decrease to leaf boron concentration.

    Keywords: Citrus, Boron resistant rootstocks, Scion, Boron
  • S Barati GHahfarokhi *, S Soltani, S.J KHajeddin, B Rayegani Pages 349-365

    To investigate land use changes, Qale Shahrokh basin (15098.1 ha area) was selected. Satellite images of Landsat sensors (MSS, TM and ETM+) were used. After improvement and different enhancement analysis of images such as FCC, PCA, the study area was checked using GPS and topographic maps (1:50000) and other information. Land use units were determined using classified random sampling method. Maps accuracy was assessed after performing different classifications. Final land use maps of 1354, 1369, 1381 years were produced using a hybrid method with fine accuracy. Trend of land use changes was investigated during the study periods. Results showed that during the first period (1354), most area of land use was rangeland with sparse vegetation cover (%41.6) and least area was irrigated farming (1.5%). Also, during the second period (1354-1369) most area of land use was rangeland with sparse vegetation cover (%43.4) and least area was irrigated farming (4.1%). During the third period (1369-1381), the maximum area of land use was dry farming (%35.6) and minimum of area was irrigated farming (7%). Maximum land use change was related to rangeland with medium vegetation cover. They were changed into dry farming and rangeland with sparse vegetation cover during 1354 to 1369. During 1369 to 1381, maximum land use changes occurred on poor rangeland with sparse vegetation cover and rangeland with medium vegetation cover was changed into irrigated and dry farming.

    Keywords: Land use change, Qale Shahrokh, Satellite images, MSS, TM, ETM+
  • A Ephtekhari *, M Farahpour, H Arzani, J Abdolahi Pages 367-379

    Species which were grazed by livestock and wildlife in range sites and the portion taken by each animal were the subject of this study. Two sites occupied with Scariola orientalis (Boiss.) Sojak and Artemisia sieberi Besser and another with Aellenia subaphyla (C.A.Mey.)Aellen and Artemisia sieberi were selected for the study. These sites were already established by Yazd Research Center for Agriculture and Natural Resources. Sites should be covered with similar vegetation (72% similarity), as much as possible indeed. One site, by the name of Kalmand, is a protected area and is exclusively grazed by Iranian gazelle, while the other, Jadehdehshir, by sheep and goat. Results of the study show that the selection of species is the same by these animals. Both are interested in the following species: Artemisia sieberi, Scariola orientalis, Bromus tectorum L, Stipa barbata Desf. , Noaea mucronata (Forsk.) A schers.et Schweinf, and Launaea acanthodes (Boiss.)o.Kuntze. On the contrary, species such as Acantholimon scorpiurs (Joub. &Spach) Boiss, Astragalus albispinus L were not taken by the animal for their woody stems and thorny branches. Fresh and non woody parts of the plants were grazed by both types of animal. Similarity between grazing behavior of wildlife and livestock in Yazd province shows that wildlife feed requirement should be seriously taken into account when grazing capacity of rangelands is to be evaluated.

    Keywords: Grazing capacity, Wildlife, Livestock, Grazing behavior, Yazd
  • S Falhakar *, A Saffianian, S.J KHajeddin, H Ziaei Pages 381-396

    Remote sensing is the main technology for assessing expansion and rate of land cover changes. Knowing the different kinds of land cover changes and human activities in different parts of lands, as the base information for different planning is especially important. In this study, the land cover changes of Isfahan city that is consist of Isfahan and its` surrounded area was studied for the past 4 decades. For researching the study objectives, the aerial photos with scale of 1:50000 taken in 1955, MSS, TM and ETM+ images from Landsat satellite taken respectively in 1972, 1990 and 2001 and the topography maps of Isfahan city and its` surrounding were used. All of the aerial photos and satellite images with the nearest neighbor sampling were georegistered with the RMSe less than one pixel. For image processing, the best false colored composite image was first produced according to OIF index. Then land cover maps of the studied area were produced in 5 classes by using the combination of supervised and unsupervised classification and NDVI index. At the end, the produced maps compared with post-classification method. The results showed that the most urban area sprawl was occurred between 1972-1990 with the mean of 571 ha in a year and the least growth was come about between 1955-1972 with approximately 324 ha in a year. However, by declining the annual mean of green cover 1263 ha during 1955-1972, the most green cover demolition occurred in study area.

    Keywords: Land covers map, Post classification comparison, Change detection, Remote sensing, Isfahan
  • A Parsakho *, S.A Hosseini, M Lotfalian, H Jalilvand Pages 397-408

    Forest roads must be constructed according to technical standards and guidelines which have been published by the scientific and operational organizations. Recently, hydraulic excavators have been used beside the bulldozer for excavating the forest roads. Thus, it is necessary that their ability in construct of standard cross sections be compared. This study was conducted in Lattalar forest which is located south of Sari city (Mazandaran Province). 60 cross section samples were randomly selected for each machine in slope classes of 30-40, 40-50, 50-60 and 60-70%. Then, cross sections were taken by niveau and clinometer. The results in different slope classes showed that the hydraulic excavator and bulldozer had no significant effect on cut and fill slopes length and gradient. Roadbed width in bulldozer construction area was more than the hydraulic excavator at probability level of 1%. Also, there was a significant difference between the hydraulic excavator and bulldozer earthworking width in slope classes of 30-40 and 40-50% at probability level of 5 and 1%, respectively, whereas this difference was not significant in other slope classes. Finally, the average standard cross sections for hydraulic excavator and bulldozer were 89.96 and 84.81%, respectively.

    Keywords: Forest roads, Cross section, Excavator, Bulldozer, Slope classes, Standard of roads