فهرست مطالب

نشریه علوم آب و خاک (علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی)
سال سیزدهم شماره 3 (پیاپی 49، پاییز 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/09/11
  • تعداد عناوین: 13
|
  • مهدی مهبد، علیرضا سپاسخواه، مرضیه منفرد صفحه 1
    استفاده بهینه از نزولات جوی، منجر به توسعه سطح زیر کشت و امکان تخصیص منابع آب موجود به مصارف دیگر می گردد که در نهایت منجر به توسعه اقتصادی خواهد شد. یکی از روش های مؤثر در این زمینه، استفاده از مدل های شبیه سازی مدیریت آب خاک و زمان بندی آبیاری می باشد. در این پژوهش مدل رایانه ای برای مدیریت و برنامه ریزی آبیاری مزارع بر اساس بیلان آب خاک و بارش، که قبلا تهیه شده بود، تکمیل گردید و برای مزرعه گندم در منطقه باجگاه به کار برده شد. هم چنین تاثیر مقدار ذخیره رطوبت در حداکثر عمق خاک ناحیه ریشه در مقدار آب آبیاری بررسی شد. مدل مورد نظر در محیط برنامه نویسی Visual Basic. Net نوشته شده است. مدل تهیه شده برای 13 سال آمار هواشناسی منطقه باجگاه که کامل تر بودند، به کار برده شد. مدل در دو حالت که باران مؤثر کمبود رطوبتی خاک (نسبت به حالت ظرفیت زراعی) تا حداکثر عمق ریشه را جبران می نماید (حالت دوم) نسبت به حالتی که باران مؤثر تنها کمبود رطوبتی خاک تا عمق ریشه روزانه را جبران می کند(حالت اول) اجرا شد. در حالت دوم، مقدار آب آبیاری و تعداد دفعات آبیاری نسبت به حالت اول کاهش یافته است. چنانکه میانگین مقدار آبیاری فصلی از 8/706 به 2/569 میلی متر و میانگین تعداد دفعات آبیاری فصلی از 8 بار به 6 بار کاهش یافته اند. هم چنین میانگین نسبت باران مؤثر به کل مقدار باران از 31/46 درصد به 6/73 درصد افزایش یافته است. با احتمال 80%، در حالت اول با احتساب 9/108 میلی متر بارش مؤثر نیاز به 9 بار آبیاری و 7/757 میلی متر آب آبیاری نیاز است و در حالت دوم با احتساب 7/236 میلی متر بارش مؤثر به 7 بار آبیاری و 9/636 میلی متر آب آبیاری نیاز است. با احتمال 50%، در حالت اول با احتساب 6/165 میلی متر بارش مؤثر به 8 بار آبیاری و 6/712 میلی متر آب آبیاری نیاز است و در حالت دوم با احتساب 1/292 میلی متر بارش مؤثر به 6 بار آبیاری و 1/545 میلی متر آب آبیاری نیاز است. در نهایت نشان داده شد که با استفاده از اصول ساده مدیریتی می توان از مصرف بیش از اندازه آب آبیاری جلوگیری نمود.
    کلیدواژگان: بارش مؤثر، کمبود رطوبتی خاک، تبخیر، تعرق، بیلان آب در خاک
  • منوچهر حیدرپور، ملیحه کیخایی، فرهاد موسوی صفحه 13
    قرار دادن سنگ چین در اطراف پایه های پل ها مانع از ایجاد آب شستگی موضعی اطراف آنها می گردد. ارائه الگوی مناسب پوشش سنگ چین یک اصل ضروری برای اقتصادی بودن این روش است. در مطالعه حاضر محدوده پوشش سنگ چین در گروه پایه ها بررسی و با نتایج بدست آمده برای تک پایه مقایسه شده است. گروه پایه های دوتایی و سه تایی در یک خط موازی با جهت جریان با قطر 02/0 متر در فاصله های دو و چهار برابر قطر پایه قرار گرفتند. چهار اندازه سنگ چین با قطرهای 86/2، 67/3، 38/4 و 18/5 میلی متر برای پوشش دور پایه ها استفاده شد. نتایج نشان داد که در گروه پایه ها، پدیده حفاظت کننده و تقویت کننده در پایه جلویی و عقبی به ترتیب باعث 31 درصد کاهش و 60 درصد افزایش طول محدوده سنگ چین شد. افزایش فاصله بین پایه ها اگرچه موجب کاهش تاثیر پدیده تقویت کننده و حفاظت کننده شد ولی اثری بر تغییر الگوی پوشش سنگ چین نداشت. پدیده حفاظت کننده در گروه پایه های دوتایی و سه تایی، گودال آب شستگی در پایه عقبی را به ترتیب به میزان 46 درصد و 54 درصد نسبت به تک پایه کاهش داده است. مقدار کاهش ابعاد گودال آب شستگی در پایه عقبی گروه پایه سه تایی نسبت به گروه پایه دوتایی 67 درصد بوده که به دلیل عامل حفاظ پایه های اول و دوم بر آن است. مناسب ترین شکل برای این که از آب شستگی بستر در انتهای محدوده سنگ چین در پشت پایه جلوگیری کند، نیم بیضی است. طول سنگ چین در پشت گروه پایه های دوتایی و سه تایی به ترتیب نسبت به تک پایه به میزان 31 و 5/37 درصد کاهش یافته است.
    کلیدواژگان: آب شستگی، سنگ چین، گروه پایه، گرداب برخاستگی
  • علی اکبر کامگار حقیقی، علی شعبانی، علیرضا سپاسخواه، یحیی امامی، تورج هنر صفحه 31
    با توجه به اهمیت کشت کلزا در ایران جهت تولید روغن و روش کم آبیاری که یکی از روش های مدیریتی در هنگام بروز خشکسالی و کمبود آب می باشد تحقیق حاضر به منظور بررسی تاثیر تنش رطوبتی بر عوامل فیزیولوژیک گیاه کلزا، در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز در طی سال های زراعی 84-83 و 85-84 انجام گردید. آزمایش روی رقم لیکورد در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی انجام شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: تیمار شاهد یا تیمار آبیاری در کل دوره رشد، تیمار تنش آبی در مرحله رشد رویشی مجدد در بهار، تیمار تنش آبی در مرحله گل دهی و تشکیل غلاف، تیمار تنش آبی در مرحله رسیدن دانه و تیمار دیم با آبیاری تکمیلی در اول دوره رشد در زمان جوانه زنی. نتایج نشان داد کمبود آب سبب کاهش ارتفاع بوته (به خصوص در تیمار دیم)، وزن خشک گیاه (به ویژه در تیمار تنش آبی پیوسته در دوره رشد گیاه)، شاخص سطح برگ، پتانسیل آب گیاه و افزایش دمای پوشش سبز گیاه به دلیل کاهش تبخیر و تعرق گردید. شاخص سطح برگ کلزا در اثر اعمال تنش خشکی کاهش می یابد که این کاهش در تیمار تنش در مرحله رشد رویشی در اوایل بهار به طور موقت شدیدتر می شود ولی با اتمام تنش افزایش می یابد. سرعت کاهش شاخص سطح برگ در انتهای دوره رشد در تیمار تنش در مرحله رسیدن دانه بیشتر از بقیه تیمارهاست.
    کلیدواژگان: کلزا، تنش آبی، دیم، شاخص سطح برگ، پتانسیل آب گیاه، دمای پوشش سبز، ارتفاع بوته
  • حیدرعلی کشکولی، علی شینی دشتگل، سعید برومندنسب، عبدعلی ناصری صفحه 45
    زراعت نیشکر در خوزستان در سطح وسیع متداول است و آبیاری آن به روش جوی و پشته با سیفون یا هیدروفلوم صورت می گیرد. برای بررسی اثر آبیاری جویچه ای یک در میان روی کارآیی مصرف آب و ویژگی های نیشکر، آزمایشی در اراضی کشت و صنعت امیرکبیر در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تیمار آبیاری های جویچه ای معمولی، یک در میان ثابت و متغیر اجرا شد. نتایج نشان داد که کارآیی مصرف آب به ازای شکر تولیدی، در تیمارهای آبیاری معمولی، یک در میان ثابت و متغیر به ترتیب 41/0، 58/0 و 7/0 کیلوگرم بر متر مکعب بود. گرچه کارآیی مصرف آب در هیچ کدام از تیمارها اختلاف معنی دار نشان نداد ولی این فاکتور، در تیمارهای آبیاری یک در میان متغیر و ثابت به ترتیب حدود 41% و 29% نسبت به تیمار شاهد (آبیاری معمولی) روند افزایشی داشته است، به گونه ای که تیمار آبیاری یک در میان متغیر کمترین حجم آب مصرفی، بیشترین کارایی مصرف آب و عملکرد نیشکر و شکر تولیدی را داشته و شکر قابل استحصال آن با 5/14 تن در هکتار به ازای m3/ha 20604 آب مصرفی، بیشترین عملکرد را دارا بود. کلیه ویژگی های نیشکر در تیمارها به جز تعداد نی در هکتار، اختلاف معنی داری با هم نداشتند.
    کلیدواژگان: نیشکر، آبیاری، آبیاری جویچه ای یک در میان، کارآیی مصرف آب
  • اکبر فرقانی، سعید محبوب شارمی، حسن رمضانپور صفحه 59
    بار سطحی خاک ها با استفاده از دو روش جذب یونی و تیتراسیون پتانسیومتری اندازه گیری می شود. اکثر مدل های شیمیایی بار سطحی خاک ها از اطلاعات به دست آمده به وسیله تیتراسیون پتانسیومتری اقتباس شده اند. مدل اوهارا وگیلمن برای برآورد خصوصیات بار سطحی در محدوده ای از pH خاک، برای سه خاک جنگلی از منطقه معتدل لاهیجان به کار رفت. خاک های انتخاب شده بر روی سه نوع سنگ مادری متفاوت تشکیل شده بودند و لذا تاثیر سنگ مادر روی خصوصیات بارخاک نیز بررسی شد. کربن آلی، درصد رس، pH در آب مقطر و محلول 1 مولار KCl، ظرفیت تبادل کاتیونی(CEC)، نقطه صفربار(pH0)، نقطه صفربارخالص(ZPNC)، بار دائمی ومنحنی تغییرات بار این خاک ها تعیین شد و مورد بررسی قرارگرفت. کلیه خاک ها حاوی مقادیر معنی دار بار منفی بودند. خاک تیپیک هاپل یودالف دارای کمترین مقدارpH0 و بیشترین مقدار بارمنفی درpH خاک بود. مقدار pH0 در هر سه خاک درسطح کمتر از عمق بود ومقدار ZPNC درهرسه خاک قابل تفسیر از روی منحنی های تغییر بار نبود وکمتر از5/2 تخمین زده شدکه این خود دلیلی بر وجود بار منفی زیاد در این خاک ها می باشد. دامنه تغییرات منحنی های بار منفی در محدوده pH بین 3 تا 6 در افق های سطحی بیشتر ازافق های زیر سطحی بود که علت آن وجود ماده آلی درسطح است. بار دائمی در هر سه خاک، منفی و بالا بود که منطبق با اطلاعات کانی شناسی این خاک ها می باشد که حاوی مقادیر معتنابهی رس های 2:1 و 1:1 هستند. اطلاعات به دست آمده از منحنی تغییر بار خاک های مورد مطالعه هم چنین نشان داد که AEC(ظرفیت تبادل آنیونی) این خاک ها پایین و کمتر از 1 سانتی مول در هر کیلوگرم خاک بود.
    کلیدواژگان: خصوصیات بار سطحی، نقطه صفربار، بار دائمی، بار متغیر، منحنی تغییرات بار
  • علیرضا واعظی، حسینعلی بهرامی، سیدحمیدرضا صادقی، محمدحسین مهدیان صفحه 69
    ارزیابی مناسب عامل فرسایش پذیری خاک (K) برای پیش بینی قابل اطمینان فرسایش آبی حائز اهمیت است. در این پژوهش، عامل فرسایش پذیری خاک در 900 کیلومتر مربع از خاک های شهرستان هشترود واقع در ناحیه نیمه خشک شمال غربی ایران مورد بررسی قرار گرفت. نتایج اندازه گیری مقدار هدررفت خاک در 36 زمین مختلف در کرت-های استاندارد تحت باران های طبیعی از سال 1384 تا 1386 نشان داد که مقدار عامل فرسایش پذیری اندازه گیری شده 77/8 برابر کمتر از مقدار برآوردی با نموگراف USLE است. برای دست یابی به نموگراف جدید، هم بستگی بین عامل فرسایش پذیری اندازه گیری شده و ویژگی های خاک ها بررسی شد. نتایج نشان داد که شن درشت، رس، ماده آلی، آهک، پایداری خاکدانه و نفوذپذیری خاک، هم بستگی منفی معنی دار و شن بسیار ریز و سیلت، هم بستگی مثبت معنی دار با عامل فرسایش پذیری خاک دارند. نتایج تجزیه مولفه های اصلی و رگرسیون چند متغیره نشان داد که نفوذپذیری خاک، پایداری خاکدانه، آهک و شن درشت رابطه ای معنی-دار (92/0=2R) با فرسایش پذیری دارند. برای برآورد آسان عامل فرسایش پذیری، نموگرافی بر اساس عوامل مذکور با ضریب تبیین 92 درصد تهیه شد. از این نموگراف در مناطقی که دارای ویژگی خاک و باران مشابه با منطقه مورد بررسی باشند، برای برآورد مطمئن عامل فرسایش پذیری خاک می توان بهره گرفت.
    کلیدواژگان: عامل فرسایش پذیری خاک، ناحیه نیمه خشک، نموگراف جدید، ایران
  • محمدحسن صالحی، رضا مهاجر، حبیب الله بیگی هرچگانی صفحه 83
    منظور نمودن شاخص های حاصل خیزی خاک از جمله ظرفیت تبادل کاتیونی(CEC) می تواند در ارتقا و افزایش کیفیت نقشه های خاک مفید باشد. برای اندازه گیری CEC که زمان بر و پرهزینه است می توان از برآورد آن از طریق توابع انتقالی استفاده کرد. در این تحقیق، ابتدا چند محدوده (Delineation) از دو واحد نقشه همگون (Consociation)، شامل دو فامیل خاک واقع در دشت شهرکرد، یک واحد نقشه شامل سری شهرک و دیگری شامل سری چهارمحال، مشخص شد. سپس، از اعماق صفر تا20 و30 تا50 سانتی متری محدوده ها نمونه گیری و چند ویژگی فیزیکی- شیمیایی هر نمونه در آزمایشگاه اندازه گیری شد. سه ویژگی درصد رس، درصد ماده آلی و رطوبت در پتانسیل 1500- کیلو پاسکال بیشترین هم بستگی را با CEC نشان دادند. توابع انتقالی با استفاده از رگرسیون خطی و شبکه عصبی استخراج شد. در این مطالعه، برای تمام مدل های شبکه عصبی یک لایه میانی به همراه یک گره کافی به نظر رسید. در هر دو روش، مدلی که شامل پارامتر های زود یافت ماده آلی و رس بود به وسیله روش رگرسیون با 81/0=R2 و 2/7= RMSE و از طریق شبکه عصبی با ضریب یادگیری 3/0 و تعدادتکرار(Epoch) 40 و 88/0=R2 و34/0= RMSE بهترین و دقیق ترین تخمین را در بین مدل ها جهت تخمین CEC نشان داد. تفکیک داده برحسب لایه و فامیل باعث افزایش دقت و صحت توابع گردید. تکنیک شبکه عصبی در مقایسه با رگرسیون، مدل هایی باR2 بیشتر و RMSE کمتر تولید کرد.
    کلیدواژگان: ظرفیت تبادل کاتیونی، توابع انتقالی، رگرسیون، شبکه عصبی، تفکیک خاک
  • ابراهیم ادهمی، رویا مولوی، مجید باقرنژاد صفحه 99
    آتش به صورت گسترده برای تمیز کردن مزارع در ایران استفاده می شود در حالی که اطلاعات کمی از اثر آن بر خصوصیات خاک به ویژه خصوصیات مینرالوژیکی خاک در دسترس می باشد. تحقیق حاضر به منظور 1) مقایسه برخی از ویژگی های فیزیکوشیمیایی خاک سوخته و نسوخته و 2) بررسی امکان تحول کانی های موجود در لایه سطحی خاک بر اثر افزایش دما صورت گرفت. نمونه ها از عمق 5- 0 و 15- 5 سانتی متری قسمت سوخته و نسوخته یک خاک زراعی در منطقه تخت جمشید و خاک جنگل بمو که در آنها آتش سوزی رخ داده بود با 4 تکرار برداشته شدند. تجزیه های فیزیکوشیمیایی روی نمونه های نسوخته و سوخته صورت گرفت. هم چنین کانی های موجود در جزء رس خاک ها در عمق 5-0 سانتی متری خاک نسوخته و سوخته و نمونه های خاک تیمار شده در دماهای 300 و 600 درجه سانتی گراد به مدت 2، 4، 8 و 12 ساعت در آزمایشگاه، توسط دستگاه پراش پرتو ایکس مطالعه گردید. در ناحیه جنگلی پ هاش و شن در عمق 5- 0 سانتی متری خاک سوخته افزایش یافت در صورتی که مقدار فسفر و پتاسیم قابل جذب در هر دو عمق نمونه برداری خاک جنگلی افزایش نشان داد. در خاک زراعی تغییرات خواص فیزیکی و شیمیایی در اثر آتش سوزی از نظر آماری معنی دار نبود. نتایج حاصل از پراش پرتو ایکس کاهش شدت پیک های کلریت و ایلیت در نمونه خاک های زراعی و جنگلی سوخته را نشان داد. در تیمار دمایی 300 درجه سانتی گراد اعمال شده در مدت زمان های متفاوت کلریت و ایلیت با مقدار نسبی کمتر نسبت به خاک نسوخته در هر دو منطقه نمونه برداری شده مشاهده شد در حالی که در تیمار دمایی 600 درجه سانتی گراد با زمان های 8 و 12 ساعت، پیک های مربوط به کلریت و ایلیت بر خلاف زمان های 2 و 4 ساعت مشاهده نشد. پیک کوارتز در خاک جنگلی و زراعی سوخته و تیمارهای دمایی 300 و 600 درجه سانتی گراد بدون تغییر مشاهده شد.
    کلیدواژگان: مینرالوژی، دمای آتش، کانی های رس، خاک جنگل، خاک زراعی
  • محمدحسن صالحی، عیسی اسفندیار پور بروجنی، نورایر تومانیان، جهانگرد محمدی صفحه 113
    ژئوپدولوژی، یک روش سیستماتیک تجزیه و تحلیل سطوح ژئومرفیک برای نقشه برداری خاک است که عملیات صحرایی را عمدتا بر مبنای کار در منطقه نمونه پایه ریزی می کند. هدف از تحقیق حاضر، بررسی موقعیت منطقه نمونه و تاثیر نظر کارشناس در راستای تعیین میزان اعتبار تعمیم پذیری نتایج حاصل از روش ژئوپدولوژی برای اشکال اراضی مشابه، در جنوب غربی بروجن است. پس از تهیه نقشه تفسیری اولیه روی عکس های هوایی با مقیاس «1:20000»، با توجه به موقعیت های مختلف واحد Pi111 که بیشترین مساحت از محدوده مطالعاتی را در برمی گرفت، منطقه نمونه در سه موقعیت مختلف طراحی شد و نقشه مزبور، در قالب مطالعات خاک شناسی رده دوم نهایی گردید. هم چنین، نظر دو کارشناس مختلف در رابطه با تعیین نقاط آزمون در خارج از منطقه نمونه به منظور بررسی میزان اعتبار نتایج تعمیم پذیری روش ژئوپدولوژی برای واحد مذکور، مد نظر قرار گرفت. نتایج نشان داد که تغییر موقعیت منطقه نمونه، تفاوت های تاکسونومیکی را در سطوح مختلف (رده، تحت گروه و یا فامیل) و نوع واحد نقشه (کمپلکس و همگون) برای واحد Pi111 در بر داشته است. هم چنین، علی رغم مشابهت نتایج رده بندی پروفیل های تعیین شده توسط کارشناسان با یکدیگر، میزان هم خوانی این خاک ها با پروفیل های شاهد منطقه نمونه (تا سطح فامیل) در هر کدام از موقعیت های سه گانه، متفاوت بود. بنابراین، استفاده از فازهای شکل اراضی برای افزایش دقت نتایج روش ژئوپدولوژی توصیه می شود.
    کلیدواژگان: ژئوپدولوژی، نقشه برداری خاک، منطقه نمونه، تعمیم پذیری، منطقه بروجن
  • محمد جعفر ملکوتی، محمد بابااکبری، ساره نظامی صفحه 129
    به منظور بررسی تاثیر منابع مختلف کودهای محتوی نیتروژن پایه، بر عملکرد، کار ایی نیتروژن (NUE)Nitrogen Use Efficiency و درصد بازیافت نیتروژن (NARF) Fraction Nitrogen Apparent Recovery، در گندم آبی(.Triticum aestivum L)، آزمایشی دو ساله در ایستگاه تحقیقات خاک و آب کرج از سال 1383 اجرا گردید. آزمایش در سال اول در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 6 تیمار و 3 تکرار انجام شد. تیمار اول (شاهد) شامل مصرف تمامی عناصر غذایی پر مصرف و کم مصرف- (ریزمغذی) منهای نیتروژن)؛ تیمار دوم = مصرف 150 کیلوگرم در هکتار نیتروژن از منبع اوره به عرف گندمکاران پیشرو (سه بار سرک اوره)؛ تیمار سوم = یک سوم نیتروژن از منبع اوره با پوشش گوگردی (SCU) به صورت پایه + دو سرک اوره؛ تیمار چهارم= مصرف تمام 150 کیلوگرم نیتروژن به صورت پایه از منبع SCU؛ تیمار پنجم= مصرف 150 کیلوگرم در هکتار نیتروژن از منبع اوره در دو سرک اوره (عرف زارعین معمولی) و تیمار ششم = یک سوم نیتروژن از منبع کود کامل پرمصرف به صورت پایه + دو سرک اوره انجام شد. پس از بررسی نتایج سال اول، مقادیر عناصر غذایی مازاد موجود در کودهای کامل پرمصرف (فسفر، پتاسیم و روی) و SCU (گوگرد) تامین، مقدار نیتروژن مصرفی تا 180 کیلوگرم در هکتار افزایش داده شد و هفت تیمار به شرح تیمار اول= شاهد؛ تیمار دوم = دو سرک اوره؛ تیمار سوم = سه سرک اوره؛ تیمار چهارم = پنج سرک اوره با آب آبیاری؛ تیمار پنجم = اوره پایه زیر بذر+ چهار سرک اوره؛ تیمار ششم = اوره پایه از منبع SCU + چهار سرک اوره و تیمار هفتم = اوره پایه از منبع کود کامل پرمصرف + چهار سرک اوره اعمال گردید. پس از عملیات آماده سازی زمین، طرح پیاده گردید. سایر کود های مورد نیاز بر اساس آزمون خاک تامین شد. نتایج حاصله در سال اول نشان داد، عملکرد دانه در تیمارهای دوم و ششم (5145 و 5067 کیلوگرم در هکتار) در مقایسه با شاهد (3068 کیلوگرم در هکتار) به طور معنی داری در سطح یک درصد افزایش یافت. NUE (8/13 و 2/13 کیلوگرم در کیلوگرم) و NARF (2/41 و 2/38 درصد) نیز در این دو تیمار در گروه برتر قرارگرفتند. در سال دوم، بیشترین عملکرد (6335 کیلوگرم در هکتار)، کارایی (2/16 کیلوگرم در کیلوگرم) و بازیافت نیتروژن (50 درصد) در تیمار ششم مشاهده شد. علت افزایش عملکرد، NUE و NARF در سال دوم آزمایش عمدتا مربوط به جایگزینی SCU و کود کامل پرمصرف با اوره پایه، افزایش مقدار نیتروژن و تعداد دفعات تقسیط بود. بازده اقتصادی برای هر دو سال محاسبه و همین تیمارها در گروه برتر قرار گرفته و میانگین آنها بدون اعمال هرگونه یارانه به ترتیب 14، 8 و 4 گردید. به رغم آن که بازده اقتصادی تیمار دوم بیشترین بود. لیکن به دلایل متعددی از جمله افزایش عملکرد هکتاری دانه گندم، افزایش NUE و NARF، ذخیره سازی عناصر غذایی بیشتر در خاک ذخیره سازی، جلوگیری از هدررفت (آبشویی و تصعید) نیتروژن و حفظ محیط زیست، جایگزینی یک سوم اوره مصرفی (قبل از کاشت) با کود کامل پرمصرف و یا SCU مورد تایید قرار گرفت. بنابراین، اجرائی نمودن نتایج حاصله در چند استان گندم خیز کشور، توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: گندم (، Triticum aestivum L)، عملکرد، کارایی نیتروژن (NUE)، درصد بازیافت نیتروژن (NARF)
  • علیرضا سفیانیان، سعیده ملکی نجف ابادی، وحید راهداری صفحه 141
    بوم شناسی چشم انداز به عنوان یک علم بین رشته ای جدید، مفاهیم، تئوری و روش هایی را برای ارزیابی و مدیریت سرزمین ارائه می دهد. توصیف الگوهای چشم انداز و تفسیر آثار بوم شناختی آنها بر گیاهان، جانوران، سیر انرژی و مواد، بخش اعظم مطالعات چشم انداز را به خود اختصاص می دهد. مطالعات چشم انداز نیازمند روش هایی برای شناسایی و کمی کردن الگوهای مکانی چشم انداز است. کمی کردن الگوهای چشم انداز برای درک کارکرد و فرآیندهای چشم انداز ضرورت دارد. نمایه های چشم انداز مانند تنوع و طبیعی بودن می توانند اطلاعات کمی در خصوص الگوی چشم انداز ارائه دهند. فن آوری های سنجش از دور (RS) و سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) از پتانسیل بالایی برای مطالعات چشم انداز، به ویژه شناسایی، نقشه سازی و تجزیه و تحلیل الگوهای چشم انداز برخوردار هستند. هدف از مطالعه حاضر نقشه سازی و کمی کردن شاخص های تنوع و طبیعی بودن برای پناهگاه حیات وحش موته با استفاده از نقشه کاربری و پوشش اراضی به دست آمده از تصاویر ماهواره ای و تکنیک های GIS است. در این مطالعه نقشه های تنوع و طبیعی بودن به ترتیب در 4 و 6 طبقه به دست آمدند. نتایج نشان می دهد طبقات تنوع متوسط و بالا بیشترین سطح منطقه مطالعه را پوشش می دهند. هم چنین در میان طبقات طبیعی بودن طبقه 1 که نشان دهنده بالاترین سطح طبیعی بودن است بخش وسیعی از پناهگاه حیات وحش موته را در برمی گیرد.
    کلیدواژگان: بوم شناسی چشم انداز، الگوهای مکانی، تنوع، طبیعی بودن، GIS
  • علیرضا سفیانیان صفحه 153
    پایش تغییرات کاربری و پوشش اراضی نقش اساسی در برنامه ریزی و مدیریت محیط زیست دارد. داده های ماهواره ای کارایی بالایی در آشکارسازی و تجزیه و تحلیل تغییرات زیست محیطی دارند. روش های متعددی برای آشکارسازی تغییرات یک منطقه با استفاده از تصاویر ماهواره ای وجود دارد که هر کدام دارای مزایا و محدودیت هایی هستند. آشکارسازی برداری تغییرات (Change Vector Analysis) یکی از این روش ها است. این روش برپایه آشکارسازی تغییرات رادیومتریک بین دو سری زمانی داده ماهواره ای استوار است. مشخص شدن محدوده تغییرات در کنار ماهیت تغییرات از مزایای بسیار مهم این روش نسبت به سایر روش ها است. هدف اصلی از این مقاله توصیف روش آشکارسازی برداری تغییرات (CVA) و به کارگیری آن برای آشکارسازی تغییرات پوشش اراضی در محدوده فعلی شهر اصفهان طی یک دوره 11 ساله است. بدین منظور دو سری داده از سنجنده TM ماهواره لندست به تاریخ 15 خرداد 1366 و تاریخ 13 خرداد 1377 انتخاب گردیدند. داده های ماهواره ای از لحاظ نوع سنجنده و زمان برداشت به گونه ای انتخاب شدند که نیازی به تصحیح رادیومتریک نباشد. پس از زمین مرجع کردن تصاویر و انتقال محدوده مطالعه روی آنها با استفاده از روشCVA تغییرات منطقه از لحاظ بزرگی و حهت بررسی گردید. نقشه تغییرات به دست آمده دارای ضریب کاپای 19/63 و صحت کلی 4/74 است. نتایج نشان می دهد طی این دوره 3360 هکتار از اراضی محدوده شهر اصفهان تغییر کاربری داشته است. از این میان در 1340 هکتار از اراضی که عمدتا جزء اراضی کشاورزی بوده اند، توسعه فعالیت های شهرسازی را داشته ایم. 1585 هکتار به سطح اراضی کشاورزی اضافه و 430 هکتار از اراضی کشاورزی اولیه کاسته شده است. نتایج این مطالعه نشان داد که CVA یک روش مناسب برای آشکارسازی و توصیف تغییرات رادیومتریک سری زمانی داده های چند طیفی است.
    کلیدواژگان: آشکارسازی برداری تغییرات، کاربری و پوشش اراضی، سنجش از دور، لندست، اصفهان
  • نوید قنواتی، محمد جعفر ملکوتی، علیرضا حسین پور صفحه 167
    هم بستگی بین پارامترهای کمیت- شدت پتاسیم خاک(Q/I) با بعضی ویژگی های خاک و شاخص های گیاهی گندم (Triticum aestivum L.) در یک آزمایش گلخانه ای در سال زراعی 83-1382 در منطقه آبیک قزوین مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور تعداد 80 عدد نمونه خاک از عمق 30-0 سانتی متری مزارعی که به صورت تصادفی در سرتاسر منطقه انتخاب شده بود، برداشت و بر اساس بافت خاک و پتاسیم قابل استفاده، 21 نمونه از آنها انتخاب گردید و در آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی که فاکتور اول 21 نمونه خاک و فاکتور دوم دو سطح کودی 0 و 100 میلی گرم پتاسیم در کیلوگرم بود، در سه تکرار انجام شد. اثرکود پتاسه بر عملکرد گندم در سطح 5% و اثر خصوصیات خاک بر عملکرد گندم در سطح 1% معنی دار شد، ولی اثر متقابل کود پتاسه و خصوصیات خاک معنی دار نشد. دامنه ای از نسبت فعالیت پتاسیم خاک(ARK) که در آن نمودار Q/Iبه صورت خطی بود، تعیین گردید. ظرفیت بافری بالقوه پتاسیم خاک(PBCK) هم بستگی بالایی را با **)CEC996/0 (r =، درصد رس (**921/0= r) و درصد رطوبت اشباع (** 811/0 r =) نشان داد. معادله زیر به عنوان برآورد کننده ظرفیت بافری خاک در خاک های زیر کشت گندم منطقه آبیک پیشنهاد گردید. PBCK = 419/7 CEC - 743/19 R2adj=782/0 نسبت فعالیت تعادلی پتاسیم (AReK) هم بستگی بالایی را با پتاسیم محلول (**846/0r=)، پتاسیم قابل استخراج با استات آمونیوم (**730/0 = r)، درصد رطوبت اشباع (**794/0- = r) و در صد رس (**602/0-= r) نشان داد. هم چنین مقدار پتاسیم سهل الوصول (K0) هم بستگی بالایی را با پتاسیم قابل استخراج با استات آمونیوم (**871/0= r)، پتاسیم محلول (**778/0 r=)، درصد رطوبت اشباع (*551/0- = r) و در صد رس (**206/0-= r) نشان داد. هم بستگی بین پتاسیم قابل استفاده گیاه، K0 و AReK با پتاسیم جذب شده توسط گندم و عملکرد نسبی گندم معنی دار نگردید. ولی PBCK با پتاسیم جذب شده به وسیله گندم (**729/0 = r) و عملکرد نسبی گندم (**735/0 = r) هم بستگی بالایی را نشان داد. هم بستگی بین پارامترهای Q/I حاصل از محلول های K2SO4، KCl با خصوصیات خاک دارای تفاوت معنی داری نبود اما پارامترهای Q/I حاصل از محلول KCl هم بستگی بیشتری با شاخص های رشد گندم داشت.
    کلیدواژگان: گندم(Triticum aestivum L، )، کمیت، شدت (Q، I)، ظرفیت بافری، پتاسیم قابل جذب، عملکرد
|
  • M. Mahbod *, Alireza Sepaskhah, Marzih Monfared Page 1
    Optimum management of water use in agriculture results in higher cultivated areas or enhances the share of water for municipal and industrial uses leading to economic development of a country. One of the effective methods in optimum water management is irrigation scheduling by using models which simulate water content in soils. In this study, a previously prepared model for irrigation water scheduling was modified to calculate daily effective rain, soil water content and deficiency. The model was applied for winter wheat field in Bajgah area using 13 years of local meteorological data. Furthermore, the effect of water storage in the soil profile on the amount and frequency of irrigation was examined. This model was written in Visual Basic.Net programming software. The model was run under two assumptions: 1) the effective rain compensates water deficiency of soil down to daily root depth and the excess water is assumed as deep percolation (case I); 2) the effective rain compensates water deficiency of soil down to maximum root depth and the excess water is assumed as deep percolation (case II). The results show that the amount and the frequency of irrigation in case 2 is less than case 1. Average amount and number of irrigation events decreased from 706.8 (mm) and 8 in case I to 569.2 and 6.4 in case II. The average relative percentage of effective rain increased from 45.2 % in case I to 76.9% in case II. The effective rain is 108.9 mm and the amount and number of irrigation events is 9 and 757.7 mm, respectively in case I (at probability level of 80%). The effective rain is 236.7 mm and the amount and number of irrigation events is 636.9 mm and 7.2, respectively in case II (at probability level of 50%). The effective rain is 165.6 mm and the amount and number of irrigation events is 712.6 mm 8, respectively in case I. The effective rain is 292.1 mm and the amount and number of irrigation events is 545.1 and 6, respectively in case II.
  • Malihe Keykhee, M. Heydarpor *, Farhad Mosavi Page 13
    Ripraps are placed around bridge piers to prevent scour and secure the piers from failure. Proper riprap cover is essential to be economical. The present study examines using of riprap for reduction of local scour in piers group and the results are compared with data from riprap on a single pier. The models consist of two and three circular-shaped piers in line with the flow, with the diameter of 0.02 m and pier spacing of twice and four times the pier diameter. Four uniform riprap sizes with the diameters of 2.86, 3.67, 4.38 and 5.18 mm were used to cover the piers. The results showed that the effect of wake vortices formed at the downstream side of piers group was decreased as compared with single pier. The reinforcing and sheltering effects caused 31% decrease in front pier and 60% increase in back pier, respectively, for the length of cover riprap. The reinforcing and sheltering effects were decreased by increasing pier spacing, but the riprap pattern was not affected. In triple piers group, scour depth in the second pier was less than the first pier and in the third pier was less than the first and second piers. In double and triple piers group, the sheltering effect reduced the scour depth (46% and 54%, respectively) in the back pier with respect to the single pier. Reduction of dimensions in scour hole of back pier in triple piers group was 67% with respect to double piers group, which is the result of sheltering effect of first and second piers. The best shape for the riprap was semi-oval. The riprap length in double and triple piers group was reduced by 31% and 37.5%, respectively, as compared with the single pier.
  • A. Shaabani, A. Kamgar Haghighi *, A. Spaskhah, Y. Emami, T. Honar Page 31
    Oil seed rape (Brasica napus) is an important crop, which is cultivated in Iran for oil production. As a management practice deficit irrigation strategy is applied to cope with water shortages, especially during drought periods. This research was conducted to study the effect of water stress on physiological parameter of oil seed rape in the experimental research field of Collage of Agriculture (of shiraz university) during 2004- 2005 and 2005- 2006. Licord cultivar of oil seed rape was planted and experimental design was random block with five treatments and four replications. Treatments were full irrigation in all growth stages, water stress in vegetative stage in early spring, water stress in flowering and podding stages, water stress in grain filling stage and dry land treatment with supplemental irrigation in time of planting. Water stress caused decrease in water potential of plant, an increase in canopy temperature, and decrease in plant height especially in dry land treatment. Leaf area index decreased as water stress increased. The decrease in leaf area index was more severe in vegetative stage water stress treatment. At the end of water stress period leaf area index increased again. Rate of decrease in leaf area index at the end of the growing season was higher in grain filling stage of water stress treatment.
  • A. Sheinidashtegol *, H.A. Kashkouli, A.A. Naseri, S. Boromandnasab Page 45
    Sugarcane has been cultivated in an extensive area in Khuzestan and irrigated by hydro-flume or siphon and furrow. In a field experiment during 2005-6 at Amir Kabir Agro-Industry, Khuzestan, the effect of every other-furrow irrigation method was studied on sugarcane in regard to irrigation water volume, water use efficiency and quality and quantity of sugarcane. The experiment was conducted in a completely randomized design with three irrigation treatments, including conventional method (blank), variable every other furrow(alternative furrow) and fixed every other furrow. This experiment was conducted by cv. Cp69-1062 sugarcane. The results showed that water use efficiency rates were 0.41, 0.58 and 0.7 kg/m3 for conventional, fixing furrow and alternative, respectively. However, water use efficiency rates were not significantly different in treatments. It had minimum amount of water use efficiency in every other furrow treatments. Maximum water use efficiency, quality and quantity of sugarcane were obtained every other irrigation. Maximum irrigation water was used in conventional treatment and resulted in minimum irrigation, quality sugarcane and water use efficiency. It produced 14.5 ton/ha sugar for 20604 m3/ha application of irrigation. Sugarcane quality and quantity characteristics in variable treatments, except for length number per hectare, were not significant.
  • S. Mahbob Sharemi, A. Forghani *, H. Ramezanpor Page 59
    Surface charge of soils is measured using two different approaches: ion adsorption and potentiometric titration. Most models of surface charge chemistry of soils have been derived from the data obtained by potentiometric titration. The Uehara and Gillmanُs model was used to estimate the surface charges at some soil pH range in three forest soils of Lahidjan region. The selected soils (Typic Udorthent, Typic Hapludalf, Ultic Hapludalf) were formed on three different types of parent rocks. So, the effect of parent rocks on surface charge characteristics was investigated. Soil samples were characterized through their organic carbon, clay percentage, pH in water and 1 M KCl, cation exchange capacity (CEC), point of zero charge of variable charge components (pH0), zero point of net charge (ZPNC) and charge variation. All soils had a significant amount of negative charge at soil pH. A Typic Hapludalf contained the lowest value of pH0 and the largest amount of negative charge at soil pH. The pH0 values were less in the surface than in the subsurface horizons. The ZPNC values were not obtained by the interpretation of charge variation curves and estimated lower than 2. 5, which refers to high amount of negative charge in these soils. Differences in negative charge development in a pH range from 3 to 6 were largest for horizons rich in organic carbon and least for those with significant amounts of layer silicate minerals. Data obtained from charge variation curves of the studied soils also showed that the values of AEC were low and below 1 cmol/kg soil.
  • A. Vaezi *, H. Bahrami, H. Sadeghi, M. Mahdian Page 69
    Proper evaluation of soil erodibility factor is very important in assessment of soil erosion. In this study, soil erodibility factor (K) was assessed in a zone, 900 km2 in area in Hashtrood, located in a semi-arid region in north west of Iran. Soil erodibility factor was measured at the unit plots under natural rainfall events in 36 different lands in the study area from March 2005 to March 2007. Results indicated that the measured soil erodibility factor K is on average 8.77 times lower than the nomograph-based values in the study area. To achieve a new nomograph, correlation between measured soil erodibility and soil physicochemical properties was studied. Based on the results, soil erodibility factor negatively correlated with coarse sand, clay, organic matter, lime, aggregate stability and permeability, while its correlation with very fine sand and silt was positive. Results of principal component analysis of soil properties and multi-regression analysis showed that the soil erodibility factor is significantly (R2 = 0.92, P < 0.001) related to soil permeability, aggregate stability, lime and coarse sand. A new nomograph with a R2 of 92% was developed based on these properties to easily estimate soil erodibility factor in the study area. The soil erodibility factor can be reliably estimated using the nomograph in all regions with the soil and rain properties similar to those in the study area.
  • R. Mohajer, M.H. Salehi *, H. Beigi Herchegani Page 83
    Soil fertility measures such as cation exchange capacity (CEC) may be used in upgrading soil maps and improving their quality. Direct measurement of CEC is costly and laborious. Indirect estimation of CEC via pedotransfer functions, therefore, may be appropriate and effective. Several delineations of two consociation map units consisting of two soil families, Shahrak series and Chaharmahal series, located in Shahrekord plain were identified. Soil samples were taken from two depths of 0-20 and 30-50 cm and were analyzed for several physico-chemical properties. Clay and organic matter percentages as well as moisture content at -1500 kPa correlated best with CEC. Pedotransfer functions were successfully developed using regression and artificial neural networks. In this research, it seemed that one hidden layer with one node was sufficient for all neural networks models. The best regression model consisting of organic matter and clay variables showed R2=0.81 and RMSE=7.2 while best corresponding neural network with a learning coefficient of 0.3 and an epoch of 40 had R2=0.88 and RMSE=0.34. Data partitioning according to soil series and soil depths increased the accuracy and precision of the functions. Compared to regression, artificial neural network technique gave pedotransfer functions with greater R2 and smaller RMSE.
  • R. Molavi, M. Baghernejad, E. Adhami * Page 99
    Fire is widely used to clear farms in Iran, while there is little information regarding the effects of fire on the characteristics, especially mineralogy of soils. The objectives of the present study were to 1) compare some physico-chemical properties of burned and unburned soils and 2) evaluate minerals transformation in top soil layer resulting from increasing temperature. Soil samples were taken from 0-5 and 5-15 cm depths of two burned places, an agricultural soil from Takht-e-Jamshid area and Bamoo forest, in four replications. Physico-chemical analyses were carried out on burned and unburned samples. X-ray diffraction technique was used to identify minerals of clay fraction in 0-5 cm depth burned and unburned soil, and also to compare transformation of minerals (if any) after heating at 300˚C and 600˚C for 2, 4, 8 and 12 h. Burning increased soil pH and sand sized fraction in 0-5 cm, and P and K in both depths of Bamoo forest. Changes in soil properties of agricultural filed were negligible. XRD analyses showed the reduction in the intensity peaks of chlorite and illite after burning. Lower relative quantity of chlorite and illite was observed in various times of 300˚C treatment in comparison to control, while they were not observed in 8 and 12 h of 600˚C. No change was observed in the peak of quartz in forest and field soils after burning and after various heat treatments.
  • Esfandiarpor, M.H. Salehi *, N. Tomanian, J. Mohamadi Page 113
    Geopedology is a systematic approach of geomorphic analysis for soil mapping that construct field operation mainly upon the work in sample area. The main goal of this research is to determine the effect of location of sample area and expert knowledge on credibility of generalization of the results obtained from geopedological approach for similar landforms in south-east of Borujen area. Upon preparation of primary interpretation map of the study area on air photos (1:20,000 scale), and considering different locations of Pi111 unit that encompasses the maximum surface of the study area, the sample area was planned in three different locations. Then, a second-order soil survey was conducted and final soil map was prepared. Also, two different experts were considered to determine the amount of credibility of generalization of the results obtained through geopedological approach for the mentioned unit. Results showed that changing the location of sample area has taxonomic levels (order, subgroup and/or family) and map unit type (complex and consociation) differences in Pi111 unit. In spite of similarity of the profiles selected by the two experts, soil taxonomies of these profiles were different in comparison with representative pedons (at family level). Therefore, the use of landform phases is recommended to increase the accuracy of geopedological results.
  • M. Malakouti *, M. Babaakbari, S. Nezami Page 129
    To increase grain yield, nitrogen use efficiency (NUE) and nitrogen apparent recovery fraction (NARF) in wheat (Triticum aestivum L.), an experiment was carried out in Karaj Soil and Water Research Station farm for two consecutive growing seasons in 2004-05 and 2005-06. The experimental design was RCBD with 6 treatments (T1= Control; T2= 150 kg ha-1 of N as urea in 3-split applications; T3= 1/3 N as SCU as the base fertilizer + 2-split urea applications; T4= 150 kg ha-1 N as SCU as the base fertilizer; T5=150 kg ha-1 of N as urea in 2-split applications and T6=1/3 N as complete fertilizer as the base fertilizer +2-split urea applications) in the first year and 7 treatments (T1= Control; T2= 180 kg ha-1 of N as urea in 2-split applications; T3= 180 kg ha-1 of N as urea in 3-split applications; T4= 180 kg ha-1 N in 5-split urea applications; T5 = pre-plant urea + 4-split urea applications; T6= 1/3 N as SCU as the base fertilizer +4-split urea applications and T6=1/3 N as complete fertilizer as the base fertilizer +4-split urea applications) in the second year with 3 replications. In the second year, N rate was increased from 150 to 180 kg ha-1, adding the existing extra nutrients in complete macro and fertilizers to other treatments and N split-application was increased up to four times. After harvesting, grain yield, NUE and NARF were measured. The results of first year revealed that the yield, NUE and NARF for T2 (5145 kg ha-1, 13.8 kg kg-1, 41.2%, respectively) and T6 (5067 kg ha-1, 13.2 kg kg-1, 38.2.2%, respectively) were increased significantly at 1% level. In the second year, the maximum grain yield (6335 kg ha-1), NUE (16.2 kg kg-1) and NARF (50%) were obtained again from T6 treatment. Higher yield, NUE and NARF in the second year were mainly due to higher N rates and more N split applications. The economic returns for these substitutions, even without considering any fertilizer subsidies, the averages turned out to be 14, 8 and 4 in these treatments, respectively. Overall results revealed that the substitution of complete macro and SCU fertilizers with pre-plant urea is advisable in wheat production areas. Therefore, it is recommended that the experiment be further tested and evaluated in some wheat growing provinces.l results.
  • A. Soffianian *, S. Maleki Najafabadi, V. Rahdari Page 141
    Landscape ecology as a modern interdisciplinary science offers new concepts, theories, and methods for land evaluation and management. One main part of landscape ecology is describing patterns in the landscape and interpreting the ecological effects of these patterns on flora, fauna, flow of energy and materials. Landscape studies require methods to identify and quantify spatial patterns of landscape. Quantification of spatial patterns is essential to understand landscape functions and processes. Landscape indices as diversity and naturalness can provide quantitative information about landscape pattern. Remote sensing and GIS techniques have high ability for landscape researchers to specify, map and analyze landscape patterns. The objectives of the research include mapping and quantifing diversity and naturalness indices for Mooteh wildlife refuge by land use/land cover map derived from remote sensing images. Finally, diversity and naturalness were classified in 4 and 6 classes, respectively. Results showed that the intermediate and high diversity classes (class 1 & 2) have occupied the largest area in the study area. Among naturalness classes, class 1 which represents the high level of naturalness has taken the largest area in Mooteh W.R.
  • A. Soffianian * Page 153
    Monitoring Land Use and Land Cover Changes have a significant role in environmental programming and management. Satellite data is an essential tool for detecting and analyzing environmental changes. Many change detection techniques have been developed which have advantages or disadvantages. Change Vector Analysis (CVA) technique is one such a method. This method is based on radiometric changes between two dates of satellite imagery. Main advantage of this method is that it provides direction and magnitude image of change. The aim of this study was to describe change vector analysis technique and it applies to detect land cover change in Isfahan area during an 11-year period. The data used for this study were two images Landsat: TM 05 June 1987 and 03 June 1998. Correction radiometric was not carried out because of the similar sensor and acquisition time of the remote sensing data. After geometric correction, the study area was selected from Landsat images. Change vector technique was applied to analyze magnitude and direction of change. The change map showed Kappa and overall accuracy coefficient of 63.19% and 74.4%, respectively. The results showed that the changed land cover was 3340 ha during this period. Overall, the results show that 1325 hectares (especially agricultural lands) have been converted into urban areas, agricultural areas were increased up to1385 hectares, and 435 hectares of agricultural areas were converted to other land use over the period of study. This study showed that CVA is a robust approach for detecting and characterizing radiometric change in multi-spectral remote sensing data sets.
  • N. Ghanavati *, M. Malakouti, A. Hossein Por Page 167
    Correlation between components of Q/I and wheat (Triticum aestivum L.) growth indices was studied in a greenhouse experiment during 2003-04 growing season. Eighty soil samples (0 – 30 cm depth) were collected randomly in farms around the Abyak region, Ghazvin province. Twenty-one samples were then selected based on soil texture and NH4OAC-K. The research included treatments of 21 soils and two potassium (K) levels (0, 100 mg/kg) and was conducted in a factorial manner in a randomized complete block design with three replications for studying correlations between Q/I and treatments. Effect of potassium application on the wheat growth was found to be significant at 5% level. The effect of soil properties on wheat growth was also found to be significant at 1% level. However, the interaction of K and soil was not significant. There were no significant differences among the different equilibrium time intervals. The soil potassium buffering capacity (PBCK) values were strongly correlated with CEC (r =0.996**), clay content (r = 0.921**) and moisture saturation percentage (r = 0.811**). Final equation derived from stepwise regression for prediction of PBCK was as follows: PBCK = 7.419 CEC –19.743 R2adj = 0.782** The equilibrium potassium activity ratios (ARke) were strongly correlated with soluble potassium (r =0.846**), NH4OAC-K (r =0.730**), SP (r = 0/794*), OC (r = -0.477ns) and clay content (r=-0.602*). Similarly, readily exchangeable potassium (ΔK0) was strongly correlated with ammonium acetate extractable potassium (r = 0.871**), soluble potassium (r = 0.778**), saturation percentage (r = 0.551*), organic carbon percentage (r=-0.045ns) and clay content (r=-0.206ns). There was no significant correlation between ΔK0 and ARKe with potassium uptake values by wheat. In contrast, there was a strong correlation between PBCK values and potassium uptake by wheat (r = 0.729**), and relative wheat yield (r = 0.735**). There was no significant correlation between Q/I parameters when KCl and K2SO4 were used, and the soil physicochemical properties. However, Q/I parameters obtained from KCl showed a higher correlation with wheat plant's growth indices.