فهرست مطالب

فصلنامه فرهنگ مردم
پیاپی 34 (تابستان 1389)

  • ویژه قصه
  • تاریخ انتشار: 1389/06/01
  • تعداد عناوین: 21
|
  • فصل اول: قصه شناسی
  • سید ابوالقاسم انجوی شیرازی صفحه 8
    این شماره از فصلنامه را با مقاله ای از زنده یاد استاد انجوی شیرازی آغاز می کنیم. استاد انجوی که در خانواده ای فرهنگی، زاده و بزرگ شد پیوسته دل در گرو مردم و فرهنگ پویای آنان داشت و در مکتب بزرگانی چون صادق هدایت، مسعود فرزاد، دکتر محسن هشترودی، جلال همایی، سید جلال الدین آشتیانی، مجتبی مینوی و... بسیار آموخت. وی در عرصه فرهنگ مردم راه صادق هدایت را ادامه داد و برای نخستین بار از طریق امواج رادیو بیش از سه هزار همکار داوطلب بومی را به گردآوری فرهنگ مردم ایران زمین تشویق کرد و صدها هزار برگ فرهنگ شفاهی مردم را از گزند فراموشی نجات داد و «مرکز فرهنگ مردم» را بنیاد نهاد. از استاد انجوی گنجینه پربار فرهنگ مردم و پانزده جلد کتاب در زمینه فرهنگ مردم ایران از جمله چهار جلد قصه های ایرانی به یادگار مانده است. براساس تخمینی، حاصل گنجینه فرهنگ مردم بیش از 250 جلد کتاب می شود که هم اکنون بصورت راکد در واحد فرهنگ مردم مرکز تحقیقات صدا و سیما موجود است.
    استاد انجوی نخستین پژوهنده فرهنگ مردم ایران است که با اصول علمی چهار جلد «قصه های ایرانی» را ثبت و ضبط کرده است. از آنجا که مقدمه جلد اول «قصه های ایرانی» حاوی نکات ارزنده ای در مورد پیشینه تحقیقات قصه شناسی می باشد و سی وهفت سال از انتشار آن می گذرد، این مقدمه تقدیم علاقه مندان و خوانندگان عزیز می شود.
  • محمود امید سالار صفحه 26
    در دهه اخیر علم فولکلور یا «فرهنگ عامه» در ایران مورد توجه بسیاری از فضلا قرار گرفته و مقالات و کتب متعددی در این باب منتشر شده است.
    تقریبا همه این مقالات و کتب با استثناءهای اندک بیشتر به جمع آوری مواد فرهنگ عامه مربوط بوده جنبه تئوریک یا تحلیلی یا حتی توصیف متد جمع آوری را هم ندارد.به نظر نگارنده لازم است که متخصصین فن فولکلور در ایران کم کم به تجزیه و تحلیل و مطالعه مطالبی که تاکنون گردآوری شده است روی آورند و در مقالاتی به زبان فارسی اصول تئوریک این فن را که در غرب پیشرفت شایانی کرده است مورد بحث و تدقیق قرار دهند. بدیهی است که هر رشته ای از علوم به اصطلاحات و واژگان مخصوص نیازمند است تا بتواند بوسیله این اصطلاحات و واژگان موضوع و مطلب مخصوص خود را طبقه بندی کند و مورد مطالعه قرار دهد. تاکنون چنین اصطلاحاتی برای علم فولکلور در ایران وضع نشده است. بنابراین نگارنده قصد دارد که از طریق این مقاله چند پیشنهاد خود را درباره اصطلاحات علمی فولکلور (به ویژه قصه) در زبان فارسی به معرض قضاوت و بحث اساتید فن گذاشته از ایشان استفتائی به عمل آورد تا بلکه باب بحث و مناظره در این زمینه گشوده شود.
  • محمد رفیع ضیایی صفحه 42
    موضوع این مقاله بررسی یک واژه است درگویش و زبان اوزی از شاخه گویش های لارستانی. شهر اوز در جنوب ایران، استان فارس، منطقه لارستان و در 40 کیلومتری شمال غربی شهر لار، مرکز لارستان واقع شده و حدود جغرافیایی آن 28 درجه شمالی و 54 درجه شرقی است. با اشاره ای کوتاه به تطور زبان فارسی می توان جایگاه گویش اوزی رامشخص کرد.
    فارسی باستان، زبان باستانی و نیای زبان فارسی امروزی، زبان قوم پارس بوده که پس از ورود به ایران در جنوب غربی آن (استان فارس کنونی) ساکن شدند و پادشاهی هخامنشیان را به وجود آوردند. سنگ نوشته های هخامنشیان به خط میخی و به فارسی باستان نوشته شده اند. زبان اوستایی که کتاب های دینی زرتشتیان به این زبان نوشته شده است.
    فارسی میانه، پارسی میانه، یا ایرانی میانه یا پهلوی و یا پارسیک که دنباله زبان فارسی باستان و تحول یافته آن است. زبان رسمی دربار پادشاهان ساسانی و تا قرن سوم هجری قمری برابر با قرن نهم میلادی مورد استفاده بوده، پارسی میانه خود به زبان پهلوی پارتی (پهلوی شمالی) و پهلوی ساسانی (پهلوی جنوبی) تقسیم می شده است.
    پارسی نو، پارسی و یا فارسی دری و یا زبان های ایرانی کنونی که مهم ترین زبان ها و لهجه های ایرانی را تشکیل می دهد. پارسی و یا فارسی دری و یا اصطلاحا زبان «دری» دنباله زبان فارسی میانه یا پهلوی و نیز زبان پارسی باستان است.
  • محمد جعفری (قنواتی) صفحه 50
    روایت گری، اعم از افسانه گویی و نقالی و روایت سایر گونه های روایی شفاهی فرایندی است که از سه مؤلفه شکل می گیرد؛ راوی، مخاطب و متن. این سه را نمی توان از هم جدا کرد. متاسفانه در ایران تاکنون فقط به متن توجه می شده است و کمتر به راوی پرداخته شده است. یک متن واحد را دو راوی متفاوت به دو صورت کاملا متفاوت روایت می کنند. نگاهی کلی به مجموعه هایی که از افسانه های ایرانی چاپ شده نشان می دهد راویانی در گوشه و کنار ایران زندگی می کرده اند که هر یک گنجینه ای پایان ناپذیر از افسانه ها بوده اند. فی المثل در مجموعه «افسانه های طبس» که به همت پژوهشگر ارجمند آقای خزاعی چاپ شده است. دو تن از راویان یعنی ابوالحسن حسن زاده و فتح الله نخعی 18 افسانه را روایت کرده اند، یعنی چیزی قریب 42% مجموعه افسانه های کتاب.
  • محسن رضایی صفحه 52
    تمام آن چه ما از زنی به نام «مشدی گلین خانم» می دانیم اطلاعاتی اندک از کتاب قصه های مشدی گلین خانم است. دو یادداشت ناشر و دیباچه ی «سیداحمد وکیلیان» و حتی پیشگفتار «اولریش مارزولف» همه بر این تاکید دارند که «مشدی گلین خانم» پیرزنی بی سواد بود که ذهنش گنجینه ای از داستانهای کهن این مرز و بوم بوده است و یادداشت برداری «الول ساتن» تعداد اندکی از آن گنجینه ی بزرگ را از تاراج فراموشی نجات داده است. هنگامی که سالها بعد مجموعه ی این داستانها به صورت کتابی در ایران چاپ شد آن قدر که دوستداران فرهنگ مردم به آن علاقه نشان دادند مورد توجه نویسندگان واقع نشد. همه پذیرفته بودند که این کتاب فقط روایت قصه های قدیمی است، و لابد ارزشش هم در همان زمینه. پیش از هرگونه قضاوت در این باره باید آن اندک اطلاعات درباره ی گلین خانم را با دقت بیشتر مرور کرد.
  • روشن رحمانی صفحه 67
    بخارا گنج فرهنگ مردم فارسی زبان، بخصوص ملت تاجیک است که از این گنج این روزها از ما دور، باید بهره برداریم و برای ریشه های خود را دانستن و آینده خود را ساختن، از آن استفاده نماییم. بخشی از این گنج ها به دست مردم قرار دارد، بخشی در زیر خاک، بخشی دیگر در نهانخانه سینه کسان است. آنی که در دست مردم است، بیاموزیم، بدانیم، تبلیغش کنیم؛ آنی که زیر گرد و غبار است، محتاطانه از زیر خاک و غبار بیرونش بکشیم؛ آنی را که در گوشه قلب ها خوابیده است، به وسیله پرسش ها بفهمیم و به صفحات کتاب انتقالش دهیم، تا که از آسیب برهد و هر یک از آن ثروت های فرهنگی دسترس مردم گردد و عمر دوباره و جاوید یابد. یکی از جمله این ثروت ها که در سینه ها نهان است، «افسانه» می باشد.هزاران سال است که مردم بخارا افسانه های دل انگیز نیاکان را تا زمان ما آورده اند و آن را به ذوق و سیلقه خود موافق نموده، به نسل های بعدی بیان کرده اند. اگر در سی چهل سال اول سده بیست، مردم شناسان به گردآوری متن های شفاهی از جمله افسانه ها مشغول می شدند، جلد جلد متن های ناب را از دست فراموشی نجات می دادند. افسوس که این کار نشد.
  • خسرو صالحی صفحه 73
    از راویان توانای استان مرکزی باید به مرحومه ملک تاج خانم سبحانی، ملقب به «آواجی»، بی بی حیات، سکینه خانم طاهری و مرحوم یدالله دردشیخ ترکمانی و... اشاره کرد. اما کسی که به گفته ی خویشان و اقوام و آشنایان و نیز براساس آثار بجا مانده از او، سرآمد قصه گویان شیرین سخن دوران خود بود و حدود صد روایت از قصه های نقل شده او توسط اینجانب نوه ی دختری اش، به چاپ رسیده، مرحومه ملک تاج خانم سبحانی، «آواجی» بوده است که روایت های نادر، شیرین و کم نظیر او زبانزد عام و خاص است.
  • لسان الحق طباطبایی صفحه 75
    یکی هست و یکی نیست. اگر بگردیم بازهم هستند. بیش و بیشتر از یکی. من این یکی را می شناسم و تا ماننده اش نبینم یکی اش می دانم. او در جندق2 بر کرانه کویر مرکزی زندگی می کند. از دو چشم نابینا است. در آستانه هفتاد سالگی است. او خویشاوند من و نه سال از من بزرگتر است. چهارده ساله بود که همراه پدر و مادرش شبی در خانه ما میهمان بودند. پس از شام همگی را به پای شنیدن قصه ای نشاند. آن زمان بینا بود. از نوزده سالگی به درد چشم مبتلا شد و چشمهایش کم سو شد. دوا و درمان سود نبخشید. پزشکان یکی از چشمهایش را خشکانیدند و از کاسه درآوردند و آن دیگری نیز رفته رفته بینایی اش را از دست داد. اکنون پانزده سال است که هیچ نمی بیند، هیچ.
  • فصل دوم: قصه پژوهی
  • محمد جعفری (قنواتی) صفحه 86
    یکی از ویژگی های ساختاری افسانه ها در سراسر جهان وجود عبارات و جمله های قالبی در آغاز و پایان آنهاست. افسانه گویان برای آنکه نقل خود را شروع کنند «ابتدا جمله یا شعری را به عنوان سرآغاز با صدای بلند بر زبان می آورند و سپس وارد اصل داستان می شوند».1 گفتن این جمله ها و شعرها در ابتدای افسانه گویی کارکردهای متفاوتی دارد. گاهی اوقات برای ساکت کردن فضای افسانه گویی است تا همه مخاطبان به افسانه گو توجه کنند. مثلا در غیاث آباد گرمسار و در شب نشینی های خانوادگی هنگامی که فردی عزم قصه گویی می کند ابتدا با لحن گرم و گیرایی می گوید:شب که درآمد درنگا درنگ زهره فروریخت به یکباره چنگبعد لحظه ای چند خاموش می ماند و باز می گوید:دو نیزه دو بازو دو مرد دلیر یکی اژدها و یکی نره شیرو اینها مقدمه ای است برای خاموشی و سکوت همگان. آن گاه شروع به افسانه گویی یا داستان سرایی می کند
  • آزیتا رفیعی سرشکی صفحه 94
    زبانها و لهجه های ایرانی که از قفقاز تا فلات پامیر و از عمان تا آسیای مرکزی به آن سخن می رود تنوع بسیار دارد. در تقسیم بندی زبان ها و گویش های کنونی که به شمالی، جنوبی، مرکزی، غربی و شرقی و با مختصات جغرافیایی و تنوع زبانی دسته بندی شده اند، گویش همدانی در میان لهجه های مرکزی قرار می گیرد.
  • اولریش مارزلف ترجمه: افسانه افتخارزاده صفحه 128
    در دفتر ششم مثنوی معنوی (ابیات 43854206)، مولانا جلال الدین بلخی داستان مرد فقیری در بغداد را روایت می کند که در خواب می بیند چنانچه به قاهره (پایتخت مصر) سفر کند، گنجی را در آن جا می یابد. اما به محض ورود به قاهره، عسس ها مرد فقیر را دستگیر کرده و مورد ضرب و شتم قرار می دهند و از او می پرسند از کجا آمده است او قصد خود را از سفر به قاهره تعریف می کند. سرکرده عسس ها وی را ریشخند می کند و اظهار می دارد که او خود همیشه رؤیای مشابهی را می دیده ولی چون همچون آن مرد گول و احمق نبوده، هرگز نکوشیده صحت رؤیایش را بیازماید. تصادفا عسس در رؤیایش با جزئیات فراوان نشانی گنجی در بغداد را که در حیاط خانه مرد فقیر مدفون است، می دهد. مرد فقیر به خانه اش بازمی گردد، گنج را می یابد و از آن پس به خوبی و خوشی روزگار می گذراند.
  • ویلیام هانوی ترجمه: هادی یاوری صفحه 135
    رمانس عامیانه از عناصر روایی خاصی ترکیب شده است و سازماندهی هنری این «عناصر فرم» رمانس است. فرم «رمانس در جنبه های خاصی با دیگر نثرهای ادبیات فارسی تفاوت دارد و همین عدم تجانس است که در ادامه به بحث گذاشته می شود. کاربرد اصطلاح «عناصر روایی» هرچند کاملا مطابق با بحث ما نیست، پیشنهاد ولک و وارن در «ساختارهای روایی» است.
  • پگاه شهباز صفحه 164
    در میان تمدن های بزرگ و کهن جهان، تمدن و فرهنگ هند و ایرانی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و تبادلات فرهنگی و تاریخی بین دو کشور ایران و هندوستان، تا به امروز ادامه دارد. سهم قابل توجهی از ادبیات پارسی در سرزمین هایی همچون هندوستان و پاکستان شکل گرفته است. گنجینه ی ادبی دو زبان پارسی و هندی، بر اثر همزیستی در کنار یکدیگر، بر غنای ساختاری سبکی و محتوایی هم افزوده اند. به طور مثال، ادبیات هند، قالب های شعری همچون مخمس، مثنوی، ترجیع بند و غزل را از ادب پارسی گرفته است. از سوی دیگر، بخش گسترده ای از نثر پارسی با ساختار روایی قصه یا داستان، تحت حمایت حکمرانان مسلمان در شمال هند در طول سده های متمادی رشد و پرورش یافته است. از زمان ساسانیان، داستان های هندی همچون کلیله و دمنه، هزار و یکشب و سندبادنامه به ایران راه یافت و با پذیرش تغییراتی به زبان پهلوی و سپس به دیگر زبان ها برگردانده شد
  • فرشته نام آور صفحه 174
    از دیرباز افسانه شناسی و پژوهش در زمینه داستانهای عامیانه ایرانی به عنوان یک روش علمی برای شناخت و درک فرهنگ مردم، از سوی سیاحان، مردم شناسان و جامعه شناسان غربی مورد استفاده قرار گرفته است. «ژولیت رادهاراپتیان» در پایان نامه دکترای خود تحقیق جامعی در مورد افسانه شناسی ایرانی نموده و معتقد است که از اوایل قرن نوزدهم جهانگردان و سیاستمداران غربی که به علت شغل و یا علاقه خود به فرهنگ ایران، به این کشور مسافرت کرده و یا مدتی در ایران زندگی کرده اند، از اولین کسانی بودند که از روش تجزیه و تحلیل داستانهای ایرانی برای درک فرهنگ ایرانی سود جسته اند. در همین تحقیق دکتر رادهاراپتیان از خاطرات سرجان ملکم (Sir John Malcolm) یکی از اولین سیاحان اروپایی در ایران (1827)، چنین نقل می کند: «با گوش دادن به داستانهای ایرانی نه تنها زبان فارسی را بهتر می آموزم، بلکه به نحوه تفکر و رفتار مردم نیز پی می برم! تنها با استفاده از این روش است که می توانم اطلاعات لازم را به دست آورم.»
  • محمد رفیع ضیایی صفحه 187
    آیا نقل اسطوره ها و افسانه ها و حکایت های کهن بشری هنوز هم دارای جذابیت است. گفتگو در این مورد طبعا بحثی گسترده را می طلبد. اما به طور خلاصه می شود اشاره کرد که نقل این گونه روایت ها در جوامع بشری تابع امکانانی بوده که راویان و نقلان در اختیار داشتند. ابتدایی ترین این امکانات هم نقل شفاهی روایت ها بود که توسط نقالان نقل می شد. روایت های شفاهی نقالان به گونه ای بود که هر راوی می توانست به هر حکایت و افسانه شاخ و برگ هایی را بیفزاید و کسانی بودند که در نقل افسانه ها و حکایت ها تبحر بیشتری داشتند. چون ازوپ و یا حکیم بیدپای و صدها راوی برجسته دیگر. مدت ها طول کشید تا روایت نقالان نوشته شد و در نتیجه نقل افسانه چهارچوبه محکم تری پیدا کرد و هر نوشته به صورت سندی در نقل حکایت و افسانه درآمد. در مرحله بعد کوشش شد که رویدادهای هر اسطوره و افسانه و حکایت مصور گردد تا علاوه بر نوشته تصویر نیز بتواند به انتقال آن کمک کند.
  • هاشم سلیمی صفحه 208
    یکی از گونه های پرمایه ادب شفاهی کردی را اسطوره ها، افسانه ها و قصه ها تشکیل می دهند، که خود به دو بخش سروده و غیرسروده تقسیم می شود، بخش سروده را «بیت و باو» غیرسروده را چیروک می گویند، که شمار آنها به صدها می رسد، هر یک از این قصه ها حاوی پندها و نکته های شیرین فراوان است، با درون مایه اخلاقی، مذهبی، دلدادگی و حماسی که با وجود رشد سریع رسانه های گروهی و مدرن، هنوز هم در آبادی ها و روستاهای دور و نزدیک کردستان، این قصه ها مورد توجه و علاقه فراوان مردم است.