فهرست مطالب

نامه مفید - پیاپی 71 (اردیبهشت 1388)

مجله نامه مفید
پیاپی 71 (اردیبهشت 1388)

  • نامه فلسفی
  • 136 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1388/02/20
  • تعداد عناوین: 8
|
  • نوشین عبدی ساوجیان، محمد سعیدی مهر صفحه 3
    ارسطو به هنگام بررسی ویژگی های قوه ناطقه، به دلیل مواجه بودن با دو اصل از اصول خود، به عقلی به نام «عقل فعال» روی می آورد. ابهام ناشی از اختصار وی در بیان ماهیت و جایگاه عقل فعال و عدم بهره گیری از تنوع در اصطلاحات، تفاسیر مختلف و گاه معارضی را از سوی مفسران سبب می گردد، به گونه ای که عقیده وی نسبت به جایگاه واقعی عقل فعال، در هاله ای از ابهام باقی می ماند. اما با نگرشی تحلیلی به کلیه احتمالات ممکن در خصوص جایگاه عقل فعال و تکیه بر متون و مبانی ارسطو، می توان تنها یک احتمال را با آراء ارسطو سازگارتر دانست. بر پایه این تفسیر ارسطو سه عقل را در نظر دارد: عقل فعال بیرون از نفس انسان؛ عقل فعال (بالفعل) درون نفس انسان و عقل منفعل که دو مورد اخیر با هم متحدند و جنبه های فعلی و امکانی حقیقت واحدی را تشکیل می دهند. پذیرش این تفسیر علاوه بر جمع میان تفاسیر مختلف، می تواند به یک نزاع مهم تاریخی پایان بخشد.
    کلیدواژگان: ارسطو، قوه ناطقه، عقل منفعل، عقل بالفعل، عقل فعال
  • حامد شیواپور صفحه 17
    در این مقاله، فلسفه جدید از زاویه الهیات سلبی بررسی شده است و نویسنده در پی نشان دادن آن است که در دور یونانی و مسیحی، غلبه با الهیات تشبیهی است ولی از رنسانس به این سو با تاثیرپذیری از دانش جدید و عوامل دیگر، تدریجا نوعی از الهیات سلبی به معنای فاصله خدا از انسان و جهان رایج می شود و نقشی اساسی در فلسفه جدید و دیدگاه های فیلسوفان این دوره ایفا می کند.
    کلیدواژگان: الهیات سلبی (تنزیهی)، تشبیه (انسان وار انگاری)، دوره یونانی، مسیحیت، دوره جدید (تجدد)
  • سید محمدعلی تقوی صفحه 37
    از نظر رورتی، فلسفه به معنای جستجوی عینیت ابزاری بود که در دوران روشنگری به کمک غربیان آمد تا از نگرش های مذهبی قرون وسطی رهایی یابند؛ و حال که آن مقصود محقق شده است، باید از فلسفه و جزمیت های آن رهایی یافت. رورتی با نقد بنیان گرایی در فلسفه غرب مدعی است که نمی توان نظامی فلسفی بر بنیان های قابل قبول برای همگان بنیاد نهاد، و سپس به استنتاج هنجارهای اخلاقی از آن مبادرت ورزید. فلسفه هیچ کمکی به تفکیک سره از ناسره در عرصه اخلاق و سیاست نمی کند. اعتبار ارزش های اخلاقی و سیاسی در عمل و آنگاه که به تسهیل زندگی انسان ها و همزیستی ایشان مدد رسانند آشکار خواهد شد. تنها کاری که از فلسفه می توان انتظار داشت آن است که شهودات اخلاقی رایج در یک جامعه را به شکلی نظام مند خلاصه کند، به توجیه عملی بپردازد که ما یا موکلانمان تصمیم به انجام آن گرفته ایم، داوری های ما در حوزه های مختلف معرفت را با هم سازش دهد، و در نهایت آنکه پیامد تلفیق اندیشه های مختلف را پیش بینی کند. اما این پرسش مطرح می شود که آیا رورتی با کنار گذاردن فلسفه از امر توضیح و تبیین ارزش های اخلاقی و سیاسی، ما را از ابزار تحلیلی ارزشمندی برای تشخیص کاستی ها و نابرابری های موجود در عملکرد یک جامعه محروم نساخته است؟
    کلیدواژگان: ریچارد رورتی، فلسفه، ضد بنیان گرایی، پست مدرنیسم، نظریه معرفتی بازنمایی
  • سروش دباغ، میثم سفیدخوش صفحه 51
    کانت ضمن نقد رویکرد رئالیستی متافیزیک سنتی، که مطابق آن فاعل شناسا و فاعل اخلاقی جوهر قلمداد می شوند، مفهوم سوژه متافیزیکی را جایگزین این جوهر می سازد. سوژه متافیزیکی به دلیل سوژه بودنش می تواند توجیه گر بستر کلی شناخت و قانون اخلاقی باشد، بی آنکه نیازی باشد تا خود، موضوع هر گونه علم و اثباتی قرار گیرد. ویتگنشتاین متقدم به خوبی واقف به کاربرد چنین سوژه ای برای یک نظریه دلالت شناختی است و لذا در تراکتاتوس صریحا از آن یاری می گیرد، به طوری که به نظر می رسد سوژه متافیزیکی نزد وی طنین کانتی دارد. با این حال، تفاوت آشکار رویکرد ایده آلیستی کانت به سوژه متافیزیکی با رویکرد غیر ایده آلیستی ویتگنشتاین موجب شده تا ویتگنشتاین از آن استفاده ای حداقلی کند، ولی همین حد از استفاده هم موجب ظهور ناسازه ای در نظریه تراکتاتوس شده است که شاید بتوان آن را از دلایل شکست پروژه تراکتاتوس دانست. این مقاله در راستای تبیین و نشان دادن این ناسازگاری گام برمی دارد. بدین منظور، بخش نخست مقاله به تبیین جایگاه سوژه متافیزیکی نزد ویتگنشتاین اختصاص دارد و بخش دوم، با تمرکز بر دامنه سوژه متافیزیکی در فلسفه کانت، رویکرد ایده آلیستی وی را بدان تبیین می کند. در آخرین بخش به مقایسه کاربرد این سوژه نزد کانت و ویتگنشتاین پرداخته و می کوشد تا مدعای مذکور را موجه کند.
    کلیدواژگان: سوژه متافیزیکی، نظریه تصویری معناداری، هم ریختی، ایده آلیسم استعلایی، عقل محض، اندیشه
  • یاسر خوشنویس صفحه 63
    یکی از انتقادات مطرح شده نسبت به نظریه اجزای زمانی استدلال پیغام علی هسلنگر است. هسلنگر در این انتقاد استدلال می کند که دیدگاه اجزای زمانی آنی نمی تواند تغییر در اشیای طبیعی را تبیین کند و به همین دلیل این دیدگاه باید کنار گذارده شود. در این مقاله، با پذیرفتن درستی استدلال هسلنگر، انتقاد دیگری را از طریق ناشمارا شدن تعداد اجزای زمانی دخیل در شکل گرفتن هر شیء مطرح می کنم و سپس از این ایده دفاع می کنم که می توانیم اجزای زمانی را نه آنی، بلکه مانا در نظر بگیریم. در ادامه مقاله، ضمن تدقیق ایده اجزای زمانی مانا توضیح می دهم که چگونه با اتکاء به این ایده می توان بر دو انتقاد مذکور فائق آمد.
    کلیدواژگان: نظریه اجزای زمانی، آن گرایی، دوام گرایی، استدلال پیغام علی
  • داود حسینی چفلی، ضیاء موحد، لطف الله نبوی، سید محمدعلی حجتی صفحه 75
    پس از معرفی مسئله ابهام و پارادوکس خرمن در فلسفه زبان و توصیفی از نسخه استاندارد نظریه معرفتی درباره ابهام، نتایج این نظریه در دو موضع مورد نقد قرار می گیرد. نخست اینکه توجیه معرفت شناختی نظریه مستلزم پارادوکس هایی مشابه پارادوکس خرمن است؛ و دوم اینکه توضیح روانشناختی مناسبی برای شهودهای مخالف نظریه وجود ندارد. نتیجه این خواهد بود که نظریه معرفتی نتوانسته از عهده وظایف یک نظریه درباره ابهام برآید.
    کلیدواژگان: ابهام، موارد حاشیه ای، پارادوکس خرمن، شهود، معرفت نادقیق
  • حسین شیخ رضایی، ابوتراب یغمایی صفحه 93
    سوال از امکانی بودن یا گریزناپذیری دستاوردهای علمی، به خصوص نظریه های علمی، از سوالاتی است که هم فلاسفه و هم مورخان علم در پی پاسخ به آن بوده و هستند. این سوال در دو سطح قابل طرح است: یکی سطح فلسفی و دیگری سطح تاریخی. در سطح اول ما به دنبال یافتن چارچوب فلسفی مناسبی برای طرح و معنادار کردن سوال از امکانی یا گریزناپذیر بودن دستاوردهای علمی هستیم. در اینجا سخن از آن است که ابزارهای مفهومی ما (مانند منطق موجهات و شرطی های خلاف واقع) چگونه می توانند چارچوبی فلسفی برای طرح معقول این سوالات فراهم کنند. در سطح تاریخی، هدف بررسی یک یا چند نظریه خاص و مطالعه امکانی یا گریزناپذیر بودن آن ها است. در این نوشته پس از طرح مثالی تاریخی از فیزیک جدید، ابتدا طرح پیشنهادی فولر بررسی می شود، آنگاه بر مبنای این طرح و با گسترش آن در ابعاد مختلف تلاش می شود به چارچوبی جامع برای طرح سوال از امکانی بودن یا گریزناپذیری دستاوردهای علمی نائل شویم. چارچوب جامع پیشنهادی ما در این مقاله مشتمل بر 32 گزینه است و توان در بر گرفتن بسیاری از حالات مورد نیاز در تاریخ علم را داراست. سرانجام برای بررسی کارایی چارچوب پیشنهاد شده به بررسی دو مثال ملموس از تاریخ علم، یکی از زیست شناسی و دیگری از فیزیک، در چارچوب مدل پیشنهادی می پردازیم.
    کلیدواژگان: امکانی بودن، گریزناپذیری، تاریخ نگاری مجازی، برساخت گرایی
  • کیوان الستی، امیراحسان کرباسی زاده صفحه 113
    دفاع از یک نظریه انباشتی در پیشرفت علم برای واقع گرایان اهمیت زیادی دارد، چرا که قسمتی از استدلال واقع گرایان این است که نشان دهند جایگزین شدن نظریات گذشته با نظریات جدید همراه با پیشرفت بوده است. شاید جدی ترین چالشی که برای این دیدگاه وجود دارد توسط تامس کوون و بعد از او پاول فایرابند مطرح شده باشد. طبق تز قیاس ناپذیری کوون که فایرابند نیز مدافع آن است، راهی وجود ندارد که به وسیله آن بتوانیم طبقه بندی های مفهومی گذشته را با طبقه بندی هایی که امروز وجود دارد (و با قبلی ها جایگزین شده است) مقایسه کنیم. در انقلابات علمی در ترجمه واژه های نظری، مشکلی دیده می شود. اگر هر سنت نظری یا پارادایم یا شمای مفهومی، طبقه بندی خاص خودش را خلق کند و راهی نداشته باشیم که یک طبقه بندی را با دیگری مقایسه کنیم، شاید بهتر باشد که کار دانشمند را نه بریدن جهان به طبقات طبیعی بلکه ایجاد طبقاتی جدید بدانیم. بنابراین برای واقع گرا اهمیت دارد که استدلالی بر این مبنا که مفاهیم موجود در پارادایم های جایگزین قابل مقایسه هستند ارائه کند. چنین استدلالی باید قادر باشد نشان دهد که معنا و یا مرجع این واژه ها در طول تاریخ علم به نحوی حفظ می شوند و یا اگر تحول در معنای مفاهیم کلیدی علمی در طول تاریخ امری اجتناب ناپذیر باشد، آنگاه در این تحولات مفهومی نوعی پیوستگی مشاهده می شود.
    در این مقاله یکی از این تلاش ها برای به وجود آوردن چنین نظریه ای (توسط فیلیپ کیچر) مورد بررسی قرار می گیرد و نقد وارد شده بر آن مطرح می شود و در نهایت استدلال می شود که چنین نظریه ای نمی تواند انتظارات لازم را برآورده کند. در بخش اول نظریه علی ارجاع به عنوان جایگزینی برای نظریه توصیفی به عنوان راه حلی برای مشکل مطرح شده بررسی می شود و مشکلات پیش روی آن، که منجر به تلاش برای بدست آوردن نظری های علی - توصیفی (مانند نظریه کیچر) شد، مطرح میگردد. در بخش دوم مروری خواهد شد بر نمونه ای تاریخی یعنی نظریه فلوژیستن و آزمایش های جوزف پریستلی و هنری کاوندیش در پیشبرد این نظریه که امروز ابطال شده است. در بخش سه، نظریه ارجاعی فیلیپ کیچر شرح داده خواهد شد و تغییر نظریه فلوژیستن به نظریه اکسیژن لاووازیه در پرتوی نظریه کیچر قرائت می شود. در بخش چهارم نقدی که سیلوس به این دیدگاه وارد می داند بررسی می شود و در نهایت با بررسی زمینه تاریخی این دیدگاه به نتیجه گیری پرداخته خواهد شد.
    کلیدواژگان: واقع گرایی، ارجاع، فلوژیستن، واژه نظری، فیلیپ کیچر
|
  • Noushin Abdi Savejian, Mohammad Saeedimehr Page 3
    Considering the characteristics of thought, Aristotle inclines in his On the Soul toward accepting the reality of a kind of intellect which is almost called "active intellect". His vague terminology and short statements concerning the ontological state of this intellect, however, has led to different, and in some cases, contradictory commentaries. In this paper, adopting a rigorous analytical approach to the issue along with appealing to Aristotle's own philosophical principles and texts, we propose a new interpretation according to which Aristotle believes in three kinds of intellect; an external active intellect (outside the human soul), an internal active intellect (inside the human soul) and a passive intellect so that the second and third are actually the same and consist in the actual and potential aspects of the single human intellect. As it is shown, this interpretation could be justified by several textual evidence and put an end to an old historical dispute.
    Keywords: Aristotle Thought, Passive Intellect, Active Intellect, Actual Intellect
  • Hamed Shivapoor Page 17
    In this paper, modern philosophy is regarded from the perspective of negative theology. The author shows that the anthropomorphic theology were dominant in Greek and Christian period; but after Renaissance, under the effect of new science and other causes, gradually a type of negative theology emerged and according to which, and in thoughts of thinkers, God distanced from man and world. This type of theology plays an important role in modern philosophy and the view of philosophers in modern ages.
    Keywords: Negative Theology, Anthropomorphism, Greek Period, Christianity, Modern Period (Modernity)
  • Seyed Mohammad Ali Taghavi Page 37
    Richard Rorty claims that, during the Enlightenment, philosophy helped the West get rid of medieval religious beliefs, and now it is time to get rid of philosophy and its dogmas too. Attacking foundationalism, he argues that we cannot devise a philosophical system on foundations that are certain and evident for all, and then deduce certain values and norms from it. Philosophy cannot be of any help for making a distinction between warranted and unwarranted assertions in morality and politics. The validity of moral and political values can only be shown pragmatically, when they make human life and coexistence easier in practice. Philosophy at the most can summarize systematically our culturally influenced intuitions, reconcile our judgments in various areas of knowledge, predict the consequences of combining certain strands of thought, and finally provide an argument for whatever we or our clients have decided to do. It may be asked whether Rorty, by separating philosophy from politics, has not deprived us from a valuable tool for recognising and criticising deficiencies and inequalities in a society. In this paper, first, Rorty's educational and professional background in philosophy is reviewed. Then, his arguments against philosophy, in general and Western philosophy, in particular, are mentioned briefly. Finally, the functions of philosophy from his point of view are discussed.
    Keywords: Richard Rorty, Philosophy, Post, Modernism, Anti, Foundationalism, Representationalism
  • Soroush Dabbagh, Maysam Sefidkhosh Page 51
    Having criticized the realstic account of subject, Kant introduced the notion of metaphysical subject in his philosophical framework. In Kant’s view, metaphysical subject could make a room for both knowledge and moral law, generally speaking. Wittgenstein utilized metaphysical subject in his semantic theory in Tractatus which sounds Kantian. However, the difference between Kantian idealistic account and Wittgensteinian non-idealistic account towards metaphysical subject leads to the point that it is used in the Tractatus in the minimal sense. However, even this minimal usage of metaphysical subject produces a paradox in Tractatus. The paradox which could show the implausibility of the Tratctatus’ philosophical project. This paper tries to elaborate the paradox and show its logical implications.
    Keywords: Metaphysical Subject, Isomorphism, Picture Theory of Meaning, Thought, Pure Realism, Transcendental Idealism
  • Yasser Khoshnevis Page 63
    One objection made against the temporal parts theory is Haslanger’s causal message argument. Haslanger argues that instantaneous temporal parts view cannot explain changes in natural objects and so it should be abandoned. In the present paper, endorsing soundness of Haslanger’s argument, I make another objection to the mentioned view from the innumerability of instantaneous temporal parts involving in the constitution of any natural object. Then, I introduce and defend the idea that we may consider temporal parts as durable rather than instantaneous. In the remaining sections, scrutinizing this idea, I explain how it is possible to defeat two mentioned objections by relying on the idea of durable temporal parts
    Keywords: Temporal Parts Theory, Perdurentism, Endurentism, Causal Message Argument
  • Davoud Hosseini, Zia Movahed, Lotfollah Nabavi, Sayyed Mohammad Ali Hodjati Page 75
    In this paper, at first, we describe the standard version of epistemic theory of vagueness. After that we criticize two parts of that theory: first we argue that its solution to the epistemic problem entails paradoxes other than sorites; then we argue that the theory cannot justify its counter-intuitiveness. We will conclude that these objections can refute the standard version of epistemic theory of vagueness.
    Keywords: Vagueness, Borderline, Cases, Sorites Paradox, Intuition, Inexact Knowledge
  • Hossein Sheykh Rezaee, Aboutorab Yaghmaie Page 93
    Counterfactual scenarios can be run in the case of scientific events, theories and achievements in the virtual historiography of science. We shall try to provide a comprehensive framework to categorise different approaches to the contingency/inevitability of scientific achievements. The proposed framework is an extended version of that presented by Fuller (2008). He has distinguished two approaches to the historiography of science: overdetermination (“Y had to happen, but it need not have happened via X”), and underdetermination (“X need not have happened, but once it did Y had to happen”), where X is the antecedent cause of Y.We have introduced four extra questions regarding the relationship between X and Y: whether Y depends on X or not; whether Y depends on an alternative of X or not; whether an alternative of Y depends on X or not; whether X is inevitable or not. On the basis of these questions, we propose our comprehensive framework, containing seven options, to categorise different approaches to the inevitability/contingency of scientific achievements. To show the overall adequacy of this framework, we will apply it to two historical cases, one from modern physics and one from Darwin's theory of natural selection.
    Keywords: Contingency, Inevitability, Virtual Historiography, Constructivism
  • Keyvan Alasti, Amir Ehsan Karbasi Zadeh Page 113
    Causal theories of reference in the philosophy of language and philosophy of science have suggested that it could resolve lingering worries about incommensurability between theoretical claims in different paradigms, to borrow Kuhn’s terms. If we co-refer throughout different paradigms, then the problems of incommensurability are greatly diminished. This paper reconsiders the challenge presented to scientific realism by the semantic incommensurability thesis. The realist may dispose of this challenge on the basis of a modified causal theory of reference, as argued by Philip Kitcher. Having Kitcher's theory of reference discussed, we will argue that it fails to distinguish genuine case of continuity of reference and cases of discontinuity.
    Keywords: Realism, Reference, Phlogiston, Theoretical Term, Philip Kitcher