فهرست مطالب

فصلنامه نقد ادبی
پیاپی 10 (تابستان 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/06/01
  • تعداد عناوین: 8
|
  • ناصرقلی سارلی، فاطمه سعادت رخشان صفحه 7
    «دوره» در مطالعات تاریخی مفهومی نظام بخش است و مورخان علوم و هنرها را در طبقه بندی اطلاعات تاریخی یاری می کند. در اغلب کتب تاریخ ادبیات، «دوره بندی» اساسی ترین پایه بخش بندی و فصل بندی است. دوره بندی در علوم ادبی مانند بلاغت نیز روایی و کاربرد یافته است. ازجمله شوقی ضیف، تاریخ بلاغت عربی- اسلامی را به ادواری تقسیم کرده است.
    در این مقاله طرحی برای دوره بندی تاریخ بلاغت فارسی پیشنهاد شده است. نظام بلاغت نظری فارسی دراصل از زبان عربی گرفته شده اما کیفیت و کمیت اقتباس در ادوار زمانی مختلف یکسان نبوده است. بلاغیون فارسی نویس خود نیز گاه نوآوری هایی داشته اند و گاه از نظام بلاغت نظری سایر تمدن های مجاور ازجمله بلاغت هندی در بررسی زیبایی های سخن فارسی بهره گرفته اند.
    برمبنای عصر زندگی نویسندگان کتب بلاغت فارسی و شباهت و یکسانی رویکرد هایی که در نگارش کتب و رسالات بلاغی در پیش گرفته اند در این نوشته چهار دوره متفاوت را بازشناخته ایم:1. دوره بومی سازی (از قرن پنجم تا هفتم) که دوره آغازین بلاغت فارسی است و سه کتاب مهم ترجمان البلاغه، حدائق السحر فی دقایق الشعر و المعجم فی معاییر اشعار العجم را دربرمی گیرد.
    2. دوره شرح و تقلید (از قرن هشتم تا پیش از دوره معاصر) که عصر شرح نویسی بر کتب دوره بومی سازی است.
    3. دوره هندی مآبی (مقارن با رواج سبک هندی) که در آن فارسی نویسان هند و سبک هندی می کوشند سخن فارسی را به میزان نظام بلاغی برگرفته از هندی برسنجند.
    4. دوره بلاغت مدرسی (دوره معاصر) که دوره متاخرتر محسوب می شود و کتب درسی بلاغت فارسی را شامل است.
    کلیدواژگان: بلاغت فارسی، دوره بندی، تاریخ بلاغت، بیان، بدیع
  • محمود فتوحی صفحه 35
    این مقاله سخن منثور صوفیانه را در دو گونه متقابل رده بندی می کند: یکی سخن مغلوب و دیگری سخن متمکن. دو اصطلاح مغلوب و متمکن را برخی از صوفیان در آثارشان به کار برده اند. بنیاد تفاوت های این دو گروه از متن ها عبارت اند از: خاستگاه معرفتی، منبع آگاهی، محتوای متن و نقش و کارکرد زبان در گفتمان نثر عرفانی. متن های متمکن حاوی مفاهیم اجتماعی و برآمده از آگاهی ایدئولوژیک و عقاید گروه صوفیان اند، آن ها وضعیتی را سازمان دهی و تثبیت می کنند و زبان در آن ها نقش تنظیم کنندگی دارد. دسته دوم متن های مغلوب اند که مولود تجربه های شخصی اند و جهان متنی و تصویر تازه ای می سازند. از لحاظ دلالی، متن مغلوب گشوده و تاویل پذیر است و قطب استعاری زبان در آن غلبه دارد؛ اما متن متمکن در شمار متن های بسته است. مقاله در پایان، سیر دگردیسی زبان نثر صوفیانه را از جانب کلام متمکن به سوی کلام مغلوب بیان می کند.
    کلیدواژگان: تصوف، نثر صوفیانه، متن شخصی، متن سازمانی، کلام متمکن، کلام مغلوب
  • قدرت قاسمی پور صفحه 63
    سابقه ی بحث در باب گونه های ادبی، برمی گردد به دستگاه ردگان شناسی و تقسیم بندی آثار ادبی از نظر افلاطون و ارسطو که سه گونه ی اصلی حماسه، نمایش نامه و آثار غنایی را بر اساس «وجه» یا چگونگی بازنمایی سخن در کلام گوینده یا شاعر بررسی کرده اند. در نظریه ی انواع ادبی معاصر، از این اصطلاح برای بیان جنبه های درون مایگانی گونه های ادبی استفاده می شود. به مدد اصطلاح وجه، چرایی و چگونگی کاربرد اصطلاحاتی وصفی همچون: «تراژیک، حماسی، غنایی، مرثیه ای، طنز آمیز» تشریح می شود که بر جنبه های مفهومی و درون مایگانی دلالت دارند؛ مثلا وقتی می گوییم این اثر «رمانی حماسی» است، بدین معناست که نوع یا گونه ی آن رمان است، لیکن وجه معنایی آن حماسی است. تفاوت دیگر وجه با گونه در این است که یک گونه ی خاص همچون حماسه یا تراژدی ممکن است از بین برود، ولی وجه تراژیک و حماسی آن ممکن تا زمان ها باقی بماند. اصطلاحات «وجه نما» یعنی اصطلاحاتی همچون: «تراژیک، حماسی، غنایی، مرثیه ای، طنز آمیز وابسته به شکل و ساختار صوری آثار ادبی خاص نیستند، بلکه گویای جنبه های درون مایگانی آثار ادبی هستند. همچنین، این مبحث ناظر است بر این که چگونه برخی از انواع ادبی همچون تراژدی، حماسه و غزل آن قدر گسترش پیدا می کنند که ویژگی های درون مایگانی آن ها، برای توصیف ابعاد درون مایه ای دیگر انواع ادبی به کار می روند و در مقابل برخی انواع ادبی، همچون: رمان، داستان کوتاه، قصیده و مقامه از چنین خصلتی برخوردارنیستند.
    کلیدواژگان: نظریه ی انواع ادبی، گونه های ادبی، وجه، درون مایه
  • مینا بهنام صفحه 91
    در این مقاله با استفاده از نظریه شناختی استعاره معاصر، کارکردهای استعاره نور و خوشه های تصویری مرتبط بدان یعنی خورشید، آفتاب، شمع، چراغ و... در غزل های مولوی تبیین می شود.
    از رهگذر بررسی نور در دیوان شمس در می یابیم که شناخت و معرفت مقوله ای بصری است و به عنوان انگاره استعاری اولیه در ژرف ساخت این اثر نمودار می شود؛ مولوی با توجه به این انگاره و انگاره ثانوی«جهان غیب، نور است»، نور را به مثابه خدا، انسان کامل، مکان، خوراک و شراب، وجود،هدایت و امید و نیز وسیله ای برای تبیین مقوله فنا و بقا بر شمرده است. این انگاره های استعاری بستری مناسب برای تحلیل و تبیین مقولات انتزاعی مورد نظر مولوی محسوب می شود و انسجام درون متنی غزل ها را در پرتو ایده ای واحد و انگاره ای نخستین به تصویر می کشد.
    کلیدواژگان: نور، مولوی، استعاره مفهومی، انگاره، کلان استعاره
  • لیلا صادقی اصفهانی صفحه 115
    نقد ادبی به دلیل وجود محدودیت هایی قادر به اتصال “جهان متن” به جهان خواننده و بررسی همه زوایای یک متن داستانی نیست، بدین منظور نیاز به نظریه ای است که هم از دیدگاه علمی و هم از دیدگاه خلاقیت ادبی بتواند وارد فضای متن شود، نظریه ی جهان های متن در بوطیقای شناختی این امکان را ایجاد می کند. در این مقاله به تحلیل مجموعه ی داستان بیژن نجدی به نام “یوزپلنگانی که با من دویده اند”، با توجه به لایه های مختلف جهان های متن می پردازیم. پرسش این پژوهش این است که آیا نظریه ی “جهان متن” قادر به شناسایی عناصری که منجر به ساخت روایت داستان های نجدی می شوند، هست؟ و دیگر این که تولید و دریافت جهان داستانی نجدی چگونه از دیگر نویسندگان متمایز می شود؟ فرضیه ی پژوهش این است که سه لایه ی “جهان گفتمان”، “جهان متن” و “جهان زیرشمول” هر کدام بخشی از روایت داستانی را شکل می دهند. در پاسخ به پرسش دوم، فرض بر این است که نجدی در آثار خود، با ایجاد عناصر مشترک در همه ی داستان ها جهان گفتمانی منسجمی ایجاد می کند و بدین سان داستان های مجزا را به صورتی نامرئی به هم مرتبط می کند که این ویژگی او را از دیگر نویسندگان متمایز می سازد. با توجه به مطالعه ی آثار او، هر جهان، می تواند جهان های دیگری را در خود درونه گیری کند و به شکل گیری فضای داستانی با شگردهای مختلف روایی بینجامد. درواقع، جهان های زیر شمول به ساخت روایت داستانی با استفاده از فعال سازی داستان های زیرساختی می انجامد که مشخصه ی اصلی آثار این نویسنده است.
    کلیدواژگان: جهان متن، جهان گفتمان، جهان زیرشمول، بوطیقای شناختی، یوزپلنگانی که با من دویده اند
  • مصطفی عابدینی فرد صفحه 143
    به ویژه به یمن ترجمه ی معروف فیتزجرالد، رباعی های خیامی از جمله ی شناخته شده ترین و شاید محبوبترین رباعی های فارسی در سراسر دنیاست. شاید تعیین دلایل دقیق این شهرت و محبوبیت جهانی و چه بسا روزافزون مستلزم پژوهشی جداگانه باشد؛ اما دلمشغولی غاطبه ی گویندگان این رباعی ها به مضامین فلسفی و دغدغه های جهانشمول و بنیادین بشر با زبان و تصاویری همه فهم و گویا از جمله ی دلایل این امر می تواند باشد. یکی از مضامینی که عموما به رباعی های خیامی نسبت داده شده اما متاسفانه تا کنون مفصلا و بر پایه ی بحثی روشمند و مبتنی بر نظریه به آن نپرداخته اند، مضمون فلسفی نیهیلیسم است. تحقیق حاضر به بررسی این مضمون در دو تصحیح از رباعی های مکتب خیام می پردازد. برای این منظور، ابتدا در مقدمه ی تحقیق در باب لزوم قائل شدن به مکتب خیام در رباعی و نه رباعیات مسلم خیام بحث شده است. در ادامه، انواع نیهیلیسم با اقتباس از پژوهش دانلد کراسبی در این باره تعریف و دو نوع مرتبط با پژوهش حاضر مختصرا توضیح داده شده و نیز به برخی از استدلال های رایج نیهیلیستی اشاره شده است. سپس، با اتکا به این مفاهیم نظری، نیهیلیسم در رباعی های خیامی مورد تحلیل قرار گرفته و در انتها، نتیجه ی حاصل از تحقیق آمده است.
    کلیدواژگان: نیهیلیسم (وجودی)، نیهیلیسم معرفت شناختی، رباعی های خیامی، دانلد ا، کراسبی
  • آرزو نجفیان، حیات عامری صفحه 175
    دانش وجوه از شاخه های علوم قرآنی است که قرآن پژوهان در تاریخ تفسیر وپژوهشهای قرآنی به آن توسل بسیار جسته اند اصطلاح وجوه به کلمات چند معنایی اطلاق می شود که در قرآن بکار رفته اند. گاه یک کلمه به بیست وجه یا بیشتر در قرآن بکار می رود، بررسی متن قرآن و تعیین مدلول برای دالهای قرآنی (واژگان قرآن) با وجود انبوهی واژگان در وجوه امری دشوار است. در این مقاله سعی شده است تا با رهیافتی نشانه شناختی وجوه متفاوت واژه «آیه» مورد بررسی قرارگیرد. واژه «آیه» در قرآن به دو مفهوم متنی (به معنی خود آیات قرآن) و فرامتنی (به معنای جهان طبیعت، نفس انسان و سرگذشت پیشینیان) به کار می رود.
    نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که جهت تبیین وجوه متفاوت این واژه توجه دقیق به بافت متنی بلافصل و بافت متنی گسسته، ضروری به نظر می رسد؛ به این معنا که روابط همنشینی و جانشینی در یک متن به روابط همنشینی وجانشینی بلافصل محدود نمی شوند. یک آیه از یک قسمت از متن قرآن را می توان با آیه ای از جای دیگربر روی محور جانشینی و همنشینی در ارتباط قرار داد.
    کلیدواژگان: قرآن، آیه، نشانه شناسی، دانش وجوه بافت متنی بلافصل، بافت متنی گسسته
  • صفحه 205
|
  • Naser Gholi Sarli Page 7
    In historical studies, period is a regulative concept. It helps historians of arts and sciences classify historical information. In most literary histories, periodization is the most essential basis of division. Periodization also was applied in literary studies like rhetorics. For example, Shawqi Zaif has divided the history of Islamic-Arabic rhetorics into periods. In this article, we are to propose a schema for periodization of history of Persian rhetorics. System of Persian rhetorics was originally derived from Arabic rhetorics but the quality and quantity of adaptation in different periods wasn’t the same. In some cases, Persian rhetoricians came up with important innovations in periodization and sometimes they made use of rhetorics of the other civilizations for instance Indian rhetorics in order to study aesthetical aspects of Persian literature. Base on the historical era they were living in and the similarities of their approaches, we can distinguish four different periods: 1. Localization Period: This period, as the first period of Persian rhetorics, includes the most important books of Persian rhetorics: Tarjoman al-balaqa, Hadaeq al-sehr, and Al-mo’jam fi ma’air ash’ar al-ajam; 2. Interpretation and Imitation Period: Most of rhetoric books in this period are interpretations of previous period; 3. Pseudo- Indian Period: In this period, a few rhetoricians try to apply Indian rhetorics to Persian literature; 4. Scholastic Period: The last period is a contemporary one and includes new rhetorical textbooks.
  • Mahmood Fotoohi Page 35
    This article has categorized Sufi prose in two contrasting species: the first is constructed discourse (kalām-e motamakken) and second one is deconstructed discourse (kalām-e Maqlub). These two terms have been used by Sufis in their books. The distinguishing bases of these two discourses are the epistemic origin, source of knowledge, text content and the function of language in Sufi discourse. Constructed texts contain social concepts of Sufism and originate from a collective and ideological knowledge. Indeed they organize a group state and the language plays the role of a regulator in them. The deconstructed discourse is the second group of texts that have their roots in personal experiences and create a new imaginative and textual world. A deconstructed text, in terms of implications, is an open text that is flexible for interpretation and metaphorical pole of language dominates it, while constructed text hinders further interpretation. The article at the end shows the transformation process of Sufi prose from the constructed discourse word by word to the deconstructed discourse.
  • Ghodrat Ghasemipour Page 63
  • Mina Behnam Page 91
    Study of conceptual metaphor of Light in the Divan-e-Shams In this paper, will be explained functions of light and visual clusters like Sun, candles, lights and etc, in the Ghazal of Molavi based on using cognitive theory of contemporary metaphor. Concept of light in the Divan-e- Shams indicate that visual recognition and knowledge is a concept and it present as a primary metaphorical mapping in deep-structure; Molavi concerned this mapping and secondary mapping "divine world is light", and he has accounted light as God, perfect man, place, food and wine, the guidance and hope. Also he has explained subject of existence and nonexistence. The metaphorical mapping makes appropriate categories for Molavi's abstract analysis and shows intratextual coherence of the sonnets with primary mapping.
  • Leila Sadeghi Esfehani Page 115
    Connecting the literary text world to reader's world as well as reading all signifying aspect of a fiction's world is not achievable by literary criticism, so it seems there is a necessity to have a theory which could study the text world in terms of both scientifically and literary creativity, that is a theory which produces the possibility of scientific survey of literature. To evaluate text world theory, in this article, it is supposed to analyze all the fictions of “the panthers who have run with me” by Bijan Najdi, an Iranian story writer. The question raised in this paper is, therefore, whether text world theory could identify the elements which structure Najdi's fiction narration? Then how he is distinguished from other authors through the production of his text world and understanding them by readers? To answer the first question, every text includes three levels: discourse world, text world and text sub-world to construct a part of the narration. The answer to the second question, Najdi produces a cohesive discourse world in his book by considering some common elements in all his fictions, so the separated fictions would be connected to each other invisibly. The important point in this paper is that, according to Najdi's text world's reading, every world could embed another world inside and create an underlying fiction by different narrative techniques. To conclude, the most important point in Najdi's works is the production of sub-stories by underlying or sub-text worlds, which are activating underlying stories.
  • Mostafa Abedinifard Page 143
    One philosophical theme often attributed to Khayyámic rubáis is nihilism, which unfortunately has not been examined in detail and according to a firm theoretical basis. This paper probes into the theme in two famous Persian collections of such rubáis: Sadeq Hedayat’s edition of Taraneh-haye Khayyám as well as Forughi and Ghani’s Rubáiyát of Omar Khayyám. For this purpose, the paper consists of an introduction as well as two main parts and a conclusion. In the introduction, the necessity of holding the theory of Khayyámic rubáis —that is, a school of rubái-composing after Omar Khayyam and not the Rubáiyát of Khayyam— is explained. In the first part of the paper, which is entirely theoretical, based on Donald Crosby’s classification of nihilisms in his book, The Specter of the Absurd, two relating types of nihilism along with some common arguments for nihilism are mentioned. In the second practical part, the aforementioned definitions and assumptions are applied to the rubáis under discussion. At the end comes the conclusion.
  • Hayat Ameri Page 175