فهرست مطالب

دانشگاه علوم پزشکی بابل - سال سیزدهم شماره 3 (پیاپی 60، اردیبهشت 1390)

مجله دانشگاه علوم پزشکی بابل
سال سیزدهم شماره 3 (پیاپی 60، اردیبهشت 1390)

  • تاریخ انتشار: 1390/02/10
  • تعداد عناوین: 12
|
  • زهراالسادات مدنی، مریم سیدمجیدی، علی اکبر مقدم نیا، علی بیژنی، امیر زاهدپاشا * صفحه 7
    سابقه و هدف

    پوسیدگی دندانی شایعترین راه تهاجم میکروب ها به پالپ و ایجاد عفونت پالپ می باشد، مواد زیادی بعنوان ماده دارویی پالپ تراپی پیشنهاد شده اند که هیچیک تابه حال یک ترمیم پارسیل خوب کرونالی را فراهم نکرده اند. لذا این مطالعه به منظور بررسی اثر ضد التهابی کاپسایسین موضعی برروی پالپ دندان گربه انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه تجربی بر روی 24 دندان نیش گربه از جنس Domestic Short Hair به وزن تقریبی 4-3 کیلوگرم انجام شد. بعد از بی هوشی گربه ها بوسیله کتامین، دندانها 3 میلیمتر بالا تر از (cementoenamel junction (CEJ قطع و در شرایط استریل اکسپوز انجام شد. دندانها به 2 گروه تقسیم شدند. در گروه اول (I) به عنوان گروه کنترل، پالپ اکسپوز شده با زینک – اکساید اوژنول پوشیده شد. در گروه دوم (II) پالپ دندان با کاپسایسین پوشش داده شد (گروه آزمایش). همه حفرات با سمان گلاس اینومر (Fuji IX) پر شدند. حیوانات در هفته 1، 2 و4 کشته شدند. سپس چهار دندان کانین جهت بررسی هیستوپاتولوژیک خارج شدند. پس از تهیه متقاطع سریال به ضخامت 6 میکرون موازی محور طولی دندانهای نیش مقاطع بافتی به روش هماتوکسیلین – ائوزین رنگ آمیزی شده و توسط میکروسکوپ نوری مشاهده و از نظر شدت التهاب و نکروز قرار گرفتند.

    یافته ها

    نشانه های نکروز در گروه زینک – اکساید اوژنول طی هفته های 1 و 2 و 4 به طور معنی داری کاهش یافت (026/0=p) (در گروه کاپسایسین پرخونی در طی هفته 1، 2 و 4 به طور معنی داری کاهش یافت (019/0=p). در مقایسه اثر دو دارو بر روی پالپ درهفته 4 و کل هفته ها، نشانه های نکروز در گروه کاپسایسین به طور معنی داری افزایش یافت (039/0=p و 029/0=p). دو گروه تفاوتهایی در تشکیل سد عاجی، نوع پاسخ التهابی و تغییرات بافت نرم نشان دادند که این تفاوتها از لحاظ آماری معنی دار نبودند.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که کاپسایسین می تواند موجب کاهش شدت التهاب شود ولی در تشکیل سد عاجی بی اثر می باشد.

    کلیدواژگان: کاپسایسین، التهاب، پالپ، سد عاجی
  • محمود برادران، علیجان احمدی آهنگر، فاطمه تیموریان، فرید علی نژاد، علی اکبر مقدم نیا صفحه 15
    سابقه و هدف
    میگرن یکی از اختلالات نورولوژیک مزمن است که سبب ناتوانی و دوری از کار می گردد. از آنجایی که عوامل مختلفی در بروز و ایجاد میگرن نقش دارند، تنوع داروهایی که در پیشگیری و درمان میگرن به کار می روند نیز زیاد می باشد. درمان های ترکیبی نیز در تسکین میگرن کاربرد دارند. این مطالعه به منظور تاثیر مصرف همزمان ایبوپروفن همراه آلپرازولام به عنوان ترکیب احتمالی مؤثر در تخفیف این سردردها انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 90 بیمار مبتلا به میگرن با متوسط 2 الی 6 حمله در ماه که به سه گروه 30 نفری تقسیم شدند، انجام گردید. سه گروه از نظر سن، جنس و سابقه دارویی همسان سازی گردیدند. پس از اخذ رضایت نامه کتبی، به گروه اول ایبوپروفن 200 میلی گرم، گروه دوم ایبوپروفن 400 میلی گرم و گروه سوم ایبوپروفن 200 میلی گرم و آلپرازولام 5/0 میلی گرم یک دوز تجویز شد. شدت سردرد، عملکرد بیمار و علائم همراه بر اساس معیار شفاهی قبل از دریافت دارو و 2 ساعت پس از دریافت دارو پرسیده شد و از 0 الی3، درجه بندی شد. سپس سه گروه مقایسه شدند.
    یافته ها
    در هر سه گروه اختلاف میانگین شدت سردرد قبل و بعد از تجویز دارو به طور معنی داری کاهش یافت. این اختلاف در گروه ایبوپروفن 200 میلی گرم 36%، در گروه ایبوپروفن 400 میلی گرم 46%، در گروه آلپرازولام و ایبوپروفن 200 میلی گرم 74% بوده است (0001/0>p). میزان تهوع و استفراغ قبل و پس از تجویز دارو در گروه ایبوپروفن 200 میلی گرم از 3/93% به 3/22%، در گروه ایبوپروفن 400 میلی گرم از 7/96% به 3/13% و در گروه ایبوپروفن 200 میلی گرم به همراه آلپرازولام 5/0 میلی گرم از 100% به 3/3% کاهش یافته است (0001/0>p). شاخص های نورگریزی و صدا گریزی نیز قبل و پس از تجویز داروها در هر سه گروه تغییرات معنی داری پیدا کرد (0001/0>p).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که ترکیب ایبوپروفن 200 میلی گرم و آلپرازولام 5/0 میلی گرم به طور معنی داری سبب تخفیف سردرد میگرنی می شود.
    کلیدواژگان: میگرن، ایبوپروفن، آلپرازولام، داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی، بنزودیازپین ها، درمان ترکیبی
  • مهرداد روغنی، توراندخت بلوچ نژاد مجرد صفحه 22
    سابقه و هدف
    بیماری دیابت قندی در درازمدت با عوارض نامطلوب رتینوپاتی و نوروپاتی و افزایش میزان احساس درد ناشی از نوروپاتی همراه می باشد. شواهدی دال بر اثر حفاظتی و ضد دیابتی گیاه قره قاط سیاه وجود دارد، لذا در این مطالعه اثر ضد دردی تجویز خوراکی این گیاه در موشهای صحرایی دیابتی شده توسط استرپتوزتوسین در دو آزمون فرمالین و غوطه ور کردن دم در آب داغ مورد ارزیابی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه تجربی بر روی 40 سر موشهای صحرائی نر که به پنج گروه یکسان کنترل، کنترل تحت تیمار با گیاه، دیابتی دریافت کننده سدیم سالیسیلات، دیابتی و دیابتی تیمار شده با گیاه تقسیم شدند، انجام گردید. برای القاء دیابت، استرپتوزوسین با دوز 60 میلی گرم بر کیلوگرم (داخل صفاقی) تزریق شد. دو گروه تحت تیمار با گیاه نیز پودر برگ مخلوط شده این گیاه با غذای استاندارد موش (5%) را بدون محدودیت به مدت 6 هفته دریافت نمودند. در پایان کار، میزان احساس درد با استفاده از آزمونهای فرمالین و غوطه وری دم در آب داغ تعیین شد.
    یافته ها
    درمان با گیاه موجب کاهش معنی دار نمرات درد موشهای دیابتی در مقایسه با گروه دیابتی در مرحله مزمن و به میزان 9/17% گردید (05/0>p). با تجویز سدیم سالیسیلات به موشهای دیابتی، کاهش معنی دار نمره درد در مرحله مزمن بمیزان 6/23% مشاهده گردید (05/0>p). در مورد آزمون غوطه ور کردن دم در آب داغ نیز در گروه دیابتی یک کاهش معنی دار در مدت زمان تاخیر بیرون کشیدن دم درمقایسه با گروه کنترل بمیزان 4/37% مشاهده شد(05/0>p). بعلاوه، اگرچه درمان موشهای دیابتی با گیاه قره قاط سیاه بمدت 6 هفته موجب افزایش این زمان تاخیر در مقایسه با گروه دیابتی درمان نشده بمیزان 3/11% گردید ولی این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که تجویز خوراکی قره قاط سیاه به مدت شش هفته موجب کاهش معنی دار شدت درد در مرحله مزمن آزمون فرمالین در مدل تجربی دیابت قندی القا شده توسط استرپتوزوتوسین می شود و بر آستانه درد حرارتی تاثیر ندارد.
    کلیدواژگان: قره قاط سیاه، دیابت قندی، هیپرآلژزی
  • نادیا بنی هاشم، بهمن حسن نسب، فرشته نظیری، علیرضا رحیمی فر، وحید حسینی، زیبا شیرخوانی صفحه 29
    سابقه و هدف
    تزریق مپریدین اینتراتکال برای افزایش بی دردی بعد از عمل در زنان تحت سزارین بسیار موثر است اما به دلیل اینکه با میزان بالایی از تهوع، استفراغ و خارش همراه است استفاده از آن محدود می شود. لذا این مطالعه به منظور بررسی اثر دگزامتازون و اندانسترون در پیشگیری از تهوع و استفراغ مپریدین اینتراتکال در زنان کاندید سزارین انتخابی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی 50 زن کاندید سزارین انتخابی که بطور تصادفی به دو گروه 25 نفری تقسیم شدند، انجام گردید. بیماران با 50 میلی گرم لیدوکائین و 25 میلی گرم مپریدین (1.5cc) تحت بیهوشی اسپاینال قرار گرفتند. قبل از بیهوشی اسپاینال به گروه اول 8 میلی گرم دگزامتازون و به گروه دوم 8 میلی گرم اندانسترون داخل وریدی تزریق شد سپس بیماران از نظر وقوع تهوع، استفراغ و خارش در حین عمل، ریکاوری 6، 12 و 24 ساعت بعد از عمل مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند.
    یافته ها
    بیماران از نظر متغیرهای همودینامیک و بالاترین سطح بلوک حسی در دو گروه اندانسترون و دگزامتازون مشابه بودند. (16%) 4 نفر از گروه دگزامتازون و 7 نفر (28%) از گروه اندانسترون دچار تهوع شدند (496/0=p). استفراغ در 3 نفر (12%) گروه اندانسترون و 4 نفر (16%) زنان گروه دگزامتازون مشاهده شد (1=p). موردی از تهوع و استفراغ بعد از 2 ساعت گزارش نشد به علاوه 6 نفر (24%) بیماران گروه دگزامتازون و 7 نفر (28%) از بیماران در گروه اندانسترون دچار خارش شدند (747/0=p).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که دگزامتازون و اندانسترون میزان بروز تهوع، استفراغ و خارش تزریق مپریدین اینتراتکال را در زنان تحت سزارین انتخابی بطور یکسان کاهش می دهند. بنابران می توان دگزامتازون را بعنوان یک انتخاب مناسب در پیشگیری از تهوع و استفراغ مپردین اینتراتکال بکار برد.
    کلیدواژگان: تهوع، استفراغ، اندانسترون، دگزامتازون، مپردین داخل نخاعی
  • وجیه سبزی فرد، سهیلا ابراهیمی وسطی کلایی*، جواد چراغی، کوروش سایه میری صفحه 34
    سابقه و هدف

    لیپوپلی ساکارید باکتریایی بخشی از دیواره سلولی باکتری های گرم منفی است که بیشتر وقایع مربوط به عفونت را میانجیگری می کند. کبد نقش اصلی را در تولید پاسخ التهابی به لیپوپلی ساکارید دارد. افزایش غلظت آنزیم های کبدی یکی از عمده ترین تغییرات ایجاد شده در فاز حاد فرآیند التهاب ناشی از عفونت و یا آسیب بافتی است. گرلین هورمونی پپتیدی بوده که عمدتا توسط معده تولید شده و سبب تحریک ترشح هورمون رشد می گردد. با توجه به اثرات ضد التهابی گرلین در این مطالعه اثر حفاظتی این هورمون بر هپاتوتوکسیستی ناشی از مصرف لیپوپلی ساکارید مورد ارزیابی قرار گرفت.

    مواد و روش ها

    این مطالعه تجربی بر روی 40 سر موش صحرایی در محدوده وزنی 250–200 گرم انجام شد. ابتدا موش ها به چهار گروه ده تایی تقسیم شدند. گروه کنترل سرم فیزیولوژی، گروه دوم لیپوپلی ساکارید 10mg/kg، گروه سوم گرلین 4nmol/kg و گروه چهارم گرلین 4nmol/kg و لیپوپلی ساکارید 10mg/kg را بصورت داخل صفاقی به مدت 8 روز دریافت نمودند. در پایان روز هشتم حیوانات بیهوش شده و پس از باز کردن حفره شکمی، خونگیری مستقیما از قلب انجام گرفت. به منظور تعیین هپاتوتوکسیسیتی غلظت آسپارتات آمینو ترانسفراز (AST)، آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آلکالین فسفاتاز (ALP) و گاماگلوتامیل ترانس پپتیداز (GGT) در هر چهار گروه ارزیابی گردید.

    یافته ها

    تزریق لیپوپلی ساکارید سبب افزایش معنی داری در غلظت آنزیم هایALT، AST،ALP و GGT در مقایسه با گروه کنترل گردید (001/0>p). درمان با گرلین بصورت معنی داری افزایش سطح آنزیم هایALT، AST، ALP وGGT ناشی از مصرف لیپوپلی ساکارید را برطرف نمود (001/0>p).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج بدست آمده مشخص گردید که احتمالا گرلین دارای اثر حفاظتی در برابر آسیب های کبدی ناشی از تزریق لیپوپلی ساکارید در موش ها است. به نظر می رسد این اثر حفاظتی از طریق اثرات ضد التهابی گرلین میانجیگری گردد.

    کلیدواژگان: گرلین، هپاتوتوکسیسیتی، لیپوپلی ساکارید، آنزیم های کبدی
  • احمد قهرمانلو، علی صادقیان، رمضانعلی بیدی صفحه 42
    سابقه و هدف
    کنترل عفونت یکی از مباحث مهم در دندانپزشکی است. دندانپزشکان با میکروارگانیسم های مختلفی در تماس هستند، که منابع عمده این میکروارگانیسمها، خون و بزاق بیماران می باشد. در پروتز قالب های آلوده به خون و بزاق بیماران، با پرسنل لابراتوار و مطب در تماس می باشند. بنابراین ضدعفونی این مواد مهم می باشد. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر ضدعفونی کنندگی سه ماده با ترکیب مختلف بر روی دیسکهای آلژینات به دو روش غوطه وری و اسپری انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه آزمایشگاهی- مداخله ای قدرت ضدعفونی کنندگی سه ماده هیپوکلریت سدیم 5/0%، دکونکس 2 درصد و سانوسیل D2 به دو روش غوطه وری و اسپری بر روی 1584 دیسک آلژیناتی که به 12 میکروارگانیسم گرم مثبت و منفی آلوده شده بودند، مورد بررسی قرار گرفت. نیمی از میکروارگانیسم ها استاندارد و نیمی دیگر بیمارستانی بودند. برای هر نوع باکتری تعداد 40 دیسک آلژیناتی تهیه گردید که 20 نمونه آن به مدت یک دقیقه و 20 نمونه دیگر به مدت 4 دقیقه با سوسپانسیون باکتریایی 108cfu/ml آلوده گردیدند. در گروه کنترل برای هر باکتری، 12 دیسک استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد که قدرت ضدعفونی کنندگی هیپوکلریت سدیم 5/0% به روش غوطه وری و اسپری نسبت به کونکس 2% و سانوسیل D2 متفاوت است (001/0>p) هیپوکلریت سدیم 5/0% بیشترین خاصیت ضدمیکروبی را دارد. تنها 8/0% نمونه های روش غوطه وری و 3/3% نمونه های روش اسپری رشد باکتری داشتند. در بررسی مقاومت میکروبی، گونه های بیمارستانی مقاومت بیشتری به ضدعفونی داشتند و تفاوت معنی داری در روش غوطه وری مشاهده شد (3/4= X2=4.3 P). نهایتا سودوموناس آئروژینوزا و کلبیسلا پنومونیه توسط دکونکس و سانوسیل از بین نرفتند. زمان آلودگی دیسک های آلژیناتی با سوسپانسیون باکتریایی بر قدرت اثر مواد ضدعفونی کننده بی تاثیر است و تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه هیپوکلریت سدیم 5/0% در ضدعفونی قالبهای آلژیناتی مؤثرتر از دکونکس 2% و سانوسیل D2 است. به علت خاصیت هیدروفیلیک آلژینات، روش غوطه وری برای ضدعفونی چندان مناسب نیست. به نظر می رسد ضدعفونی به روش اسپری برای آلژینات مناسب تر است.
    کلیدواژگان: آلژینات، ضدعفونی کننده، غوطه وری، اسپری
  • مریم مدرس، ماندانا میرمحمدعلی، زینب عشریه، عباس مهران صفحه 50
    سابقه و هدف
    دیسمنوره شایعترین نوع درد سیکلیک لگن و شایعترین شکایت بیماران ژنیکولوژیک می باشد، که مشکلات متعددی در زندگی فردی و اجتماعی افراد و ایجاد می کند. براساس مطالعات، مفنامیک اسید (با عوارض جانبی فراوان) و بابونه بر دیسمنوره اولیه تاثیر دارند. این مطالعه به منظور مقایسه تاثیر کپسول مفنامیک اسید و کپسول بابونه بر دیسمنوره اولیه انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی سه سوکور و از نوع متقاطع بر روی 80 نفر از دانشجویان مبتلا به دیسمنوره اولیه ساکن در خوابگاه منتخب دانشگاه تهران انجام شد. افراد بصورت تصادفی در گروه مفنامیک اسید و بابونه قرار گرفتند. تحقیق طی سه مرحله صورت گرفت. در مرحله اول تمامی دانشجویان برای دو سیکل پیاپی از نظر ابتلا به دیسمنوره درجه دو یا سه پیگیری شدند. در مرحله دوم به هر کدام از واحدهای پژوهش به طور تصادفی کپسول مفنامیک اسید و یا کپسول بابونه به همراه چک لیست میزان خونریزی و مقیاس دیداری سنجش درد داده شد و سپس در مرحله سوم برای هرکدام از واحدهای پژوهشی روش درمانی گروه مقابل با همان مشخصات به کار گرفته شد (درمان متقاطع) و برای دو سیکل متوالی دیگر همین روش با جابجا شدن دارو مجددا تکرار شد. بدین ترتیب هر فرد 6 سیکل مورد بررسی قرار گرفت. بیماران در زمانهای یک ساعت قبل از مصرف اولین دوز دارو و زمانهای 1 ساعت، 2 ساعت، 4 ساعت و 48 ساعت بعد از مصرف اولین دوز دارو، شدت درد خود را درجای تعیین شده در مقیاس دیداری درد علامت زدند و در نهایت اطلاعات جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل و مقایسه قرار گرفتند.
    یافته ها
    در هر دو گروه میانگین سنی افراد 55/2±72/24 سال بود. در هر دو گروه میانگین شدت درد افراد قبل از درمان 47/.±65/4 بود که این میزان بعد از درمان درگروه دریافت کننده مفنامیک اسید به 04/1±80/2 و در گروه دریافت کننده کپسول بابونه به 43/.±12/1 رسید که در مقایسه میانگین امتیاز علائم درد معلوم شد که در هر دو گروه مفنامیک اسید و بابونه، شدت درد قاعدگی بعد از دو سیکل درمان کاهش یافته است. اما این کاهش در گروه بابونه قابل ملاحظه بود (001/0>p).
    نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان داد که مصرف کپسول بابونه می تواند شدت دیسمنوره اولیه را به طور موثری کاهش دهد، لذا می توان استفاده از آن را در درمان این مشکل شایع زنان توصیه نمود.
    کلیدواژگان: بابونه، مفنامیک اسید، درد قاعدگی
  • سوسن ساعت ساز، رزیتا رضایی، حمید شریف نیا، فرزان خیرخواه، سرور ملوک زاده، فاطمه حاجی حسینی صفحه 59
    سابقه و هدف
    اندوه پس از زایمان از جمله عوارضی است که می تواند بر سلامت مادر و چگونگی ارتباط وی با نوزاد و در نتیجه سلامت جسمی و روانی او تاثیر گذارد. در این راستا تماس پوستی مادر و نوزاد روشی موثر، ساده و در دسترس می باشد که فواید آن برای مادر و نوزاد از جنبه های مختلف بررسی و اثبات شده است. به نظر می رسد این روش در کاهش اندوه پس از زایمان نیز موثر باشد. لذا این مطالعه به منظور بررسی تاثیر تماس پوستی مادر و نوزاد بر اندوه پس از زایمان انجام گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 80 نفر (40 نفر گروه شاهد و 40 نفر گروه تجربی) از زنان دارای زایمان طبیعی بستری در بخش بعد از زایمان بیمارستان امام علی آمل در سال 1388 که مبتلا به اندوه پس از زایمان بودند انجام شد. در گروه تجربی تماس پوستی مادر و نوزاد روزانه به مدت 30-20 دقیقه تا 10 روز انجام شد و در گروه شاهد هیچ مداخله ای صورت نگرفت. سپس شدت اندوه پس از زایمان با استفاده از ابزار خودسنجی افسردگی زونگ بر اساس نمرات کسب شده در روز های سوم، چهارم و دهم بعد از زایمان در گروه های شاهد و تجربی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    در این تحقیق دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک و مامایی تفاوت آماری معنی داری نداشتند. میانگین نمره اندوه پس از زایمان روز اول در گروه تجربی (3/4±2/57) و گروه شاهد (8/3±2/56) بود که تفاوت آماری معنی داری میان آنها وجود نداشت. در صورتیکه میانگین نمره اندوه روز چهارم گروه تجربی(4/4±58) و گروه شاهد (7/3±9/60) و نیز روز دهم گروه تجربی (6/5±2/49) و گروه شاهد (6/3±4/60) به ترتیب با (002/0p=) و (0001/0>p) بود که اختلاف معنی دار داشته اند. به این معنی که میانگین شدت اندوه در گروه تجربی در این روزها کمتر از گروه شاهد بوده است.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه تماس پوستی مادر و نوزاد در کاهش شدت اندوه پس از زایمان موثر می باشد. نظر به اینکه تماس پوستی مادر و نوزاد روشی مفید و بدون هزینه جهت کاهش شدت اندوه پس از زایمان است، به منظور پیشبرد سلامت روانی مادر و با توجه به سایر فواید آن برای مادر و نوزاد انجام آن بعد از زایمان به مادران توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: تماس پوستی، مادر و نوزاد، اندوه پس از زایمان، زایمان
  • محمد تقی پور درزی، اسماعیل ابراهیمی تکامجانی، مهیار صلواتی، بهرام مبینی، هاجر ذکاوت، علی سنجری صفحه 66
    سابقه و هدف
    مرکز چرخش مفاصل انسانی در صفحه دو بعدی یک متغیر کینماتیکی است که می توان از آن برای ارزیابی مفاصل، تجزیه و تحلیل مشخصات حرکت، ارزیابی درمان و توانبخشی و تشخیص موارد غیر طبیعی استفاده کرد. این مطالعه به منظور بررسی مشخصات مرکز چرخش مهره های کمری مردان سالم و معرفی شیوه ای جهت بیان کمی مختصات مرکز چرخش انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی بر روی 22 مرد داوطلب سالم در محدوده سنی 43-21 سال انجام شد. مرکز چرخش قوس های کامل، فلکسیون و اکستانسیون حرکت مهره های کمری بودند. با استفاده از سه کلیشه که در وضعیت های نوترال، فلکسیون و اکستانسیون کامل از ستون فقرات کمری تهیه شد، مورد بررسی قرار گرفت. پس از اسکن، کلیشه ها وارد محیط نرم افزار CARA شده و متغیر های مربوطه از آن استخراج و ارزیابی شد.
    یافته ها
    مختصات مرکز چرخش قوس کامل برای سطح (L1 (x=-113، y=107، سطح (L2 (x=-74، y=88، سطح (L3 (x=-31، y=65، سطح (L4 (x=-1، y=37 و سطح (L5 (x=12، y=4 بدست آمد. مختصات مرکز چرخش قوس فلکسیون برای سطح (L1 (x=-101، y=119، سطح (L2 (x=-65، y=97، سطح (L3 (x=-26، y=69، سطح (L4 (x=2، y=37 و سطح (L5 (x=19، y=11 بدست آمد. مختصات مرکز چرخش قوس اکستانسیون برای سطح (L1 (x=-111، y=133، سطح (L2 (x=-83، y=111، سطح (L3 (x=-36، y=92، سطح (L4 (x=25، y=70 و سطح (L5 (x=18، y=5 بدست آمد.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این مطالعه ارزیابی مشخصات حرکتی برای تشخیص ضایعات ستون فقرات از نظر بالینی کمک کننده است و بیان عددی مختصات مرکز چرخش مقایسه آنها را ساده تر خواهد نمود.
    کلیدواژگان: صفحه ساژیتال، ستون فقرات کمری، مرکز چرخش
  • سیدمحسن میرمحمد صادقی، مریم هادی پور، حسین مولوی وردنجانی صفحه 74
    سابقه و هدف
    سکته مغزی بعد از عمل جراحی بای پس عروق کرونر، یکی از عوارض مخرب و جدی اعمال جراحی قلب می باشد. این مطالعه به منظور تعیین میزان بروز و عوامل خطر سکته مغزی پس از بای پس عروق کرونر انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه گذشته نگر بر روی 1386 پرونده ثبت شده جراحی بای پس عروق کرونر در مرکز سینای اصفهان از دی ماه 1383 لغایت آذرماه 1387 انجام شد. متغیرهای جنس، سن، روزهای بستری در بخش مراقبتهای ویژه پس از جراحی، نوع عمل، مدت قرار گرفتن تحت ماشین قلب و ریه، سابقه پرفشاری خون، بالن، درد قفسه سینه، دیابت و کسرجهشی مورد بررسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    از کل پرونده ها 1033 نفر مرد و 353 نفر زن بودند. بروز سکته مغزی پس از جراحی 4/1 درصد محاسبه گردید. تحلیل تک متغیره نشان داد ابتلا به دیابت (018/0=p)، سطح کسرجهشی (001/0=p) و مدت بستری در بخش مراقبتهای ویژه (01/0=p و 6/6-8/4= MDCI) با سکته مغزی ارتباط معنی دار آماری دارند. در تحلیل چند متغیره، سطح کسر جهشی (005/0 =p=1.646–17.382 CIOR) و 348/5 متوسط به قوی=OR و 01/0=p. بیست و چهار ممیز هشتصد و هفتاد و پنج –یک ممیز پانصد و سی و پنج هزارم=ORCIو 18/6= ضعیف به قوی OR) و مدت اقامت در بخش مراقبتهای ویژه (001/ 0 =p و 43/1– 136/1 =OR= 1.234 CIOR) ارتباط معنی دار آماری داشتند.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این مطالعه سطح کسرجهشی و مدت اقامت در بخش مراقبتهای ویژه بعد از عمل عامل خطر سکته مغزی پس از عمل می باشند.
    کلیدواژگان: سکته مغزی، بای پس عروق کرونر، عوامل خطر
  • ایرج محمدزاده صفحه 80
    سابقه و هدف
    ایمنوگلوبولین وریدی یکی از فرآورده های مطمئن بیولوژیک است که در موارد متعددی مانند نقص ایمنی اولیه و ثانویه، بیماری های عفونی و بیماری های خودایمنی استفاده می شود. ایمنوگلوبولین وریدی در مقایسه با ایمنوگلوبولین عضلانی و معمولا از خون 60-10 هزار اهداکننده تهیه می شود. امروزه موارد استفاده از ایمنوگلوبولین وریدی افزایش یافته است. علیرغم استفاده از آن در بسیاری از بیماری ها، سازمان غذا و دار فقط در موارد ITP، نقص ایمنی اولیه، HIV کودکان، کاوازاکی، پیوند مغز استخوان و لوسمی لنفوسیتیک مزمن سلول B استفاده از آن را تائید نموده است ولی در بسیاری از موارد دیگر که مورد تائید سازمان غذا و دارو نمی باشد، مانند گیلن باره، نوزادان نارس، بیماران بدحال بستری در بخش مراقبت ویژه، آسم مقاوم به درمان و تشنج غیرقابل کنترل نیز استفاده می شود. این فراورده بیولوژیک در بیماری های نقص ایمنی و خودایمنی از راه های مختلف اثر می کند. با وجود بی خطری نسبی این فراورده، ممکن است بیمار دچار عوارضی شود که بیشتر به صورت حاد است. واکنش حاد در اکثر موارد به علت سرعت زیاد تزریق ایجاد شده و خفیف می باشد ولی عوارض سیستمیک به شکل آنافیلاکسی آلرژیک و غیرآلرژیک، خصوصا در بیماران مبتلا به CVID و نقص انتخابی IgA دیده می شود. بیمار حین تزریق باید تحت نظر پزشک باشد و امکانات مقابله با شوک آنافیلاکسی آماده باشد. امروزه از نوع زیرجلدی آن در منزل تحت نظر پرستار استفاده می شود که رضایت بیمار از این روش به علت عدم بستری در بیمارستان و هزینه کمتر بسیار بالاست.
    کلیدواژگان: ایمنوگلوبولین وریدی، کودکان، عوارض
  • عباس علیپور، عبدالرضا رجایی فرد، عباس رضاییان زاده، محمدعلی داورپناه، جعفر حسن زاده صفحه 90
    سابقه و هدف
    ابتلا به عفونت ویروس هپاتیت C (HCV) و HIV از مسائل اصلی سیستم بهداشتی جوامع است. به دلیل تشابه روش های انتقال HCV و HIV، ابتلای همزمان به این دو عفونت بسیار شایع است. غیراز مصرف داروهای تزریقی وریدی درمورد سایرراه های انتقال HCV در بین بیماران مبتلا به عفونت HIV اتفاق نظر وجود ندارد. این مطالعه به منظور بررسی راه های انتقال HCV در بین بیماران مبتلا به عفونت HIV انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مورد – شاهدی بر روی 100 زوج مبتلا به HIV که همزمان مبتلا به HCV انجام شد. هر زوج از یک بیمار مبتلا به عفونت HCV و یک بیمار عدم ابتلا به عفونت HCV تشکیل گردید. گروه ها از نظر سن، جنس و وضعیت تاهل با هم همسان بودند. در این افراد ارتباط بین ابتلا به عفونت HCV و عوامل خطر وضعیت سکونت، زندانی شدن، تزریق داروهای وریدی، تماس جنسی خارج از خانواده، دریافت خون قبل از سال 1372، ابتلا به بیماری های سوزاک، سل و ایدز، انجام خالکوبی و ابتلای به عفونت HBV با استفاده از مدل لجستیک کاندیشنال مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    تزریق داروهای وریدی غیرمجاز(OR=3.47; %CI: 1.14-10.63)، سابقه زندانی شدن (OR= 3.5; %95 CI:1.005-10.63) و انجام عمل خالکوبی در زندان (OR= 4.27; %95 CI: 1.24-14.7) بطور مستقل با ابتلا به عفونت همزمان HCV در افراد مبتلا به HIV همبستگی نشان دادند.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که ابتلای به عفونت همزمان با HIV و HCV، با عوامل خطر سابقه زندانی شدن، تزریق داروهای وریدی و انجام خالکوبی مرتبط است.
    کلیدواژگان: HIV، ویروس هپاتیت C، عوامل خطر، عفونت همزمان
|
  • Madani Z., Seyedmajidi M., Moghadamnia Aa, Bijani A., Zahed Pasha A Page 7
    Background And Objective

    Dental caries is the most common means of ingress of bacteria to the dental pulp and pulp infection. Different materials have been introduced for pulp therapy but they were not effective in producing an acceptable coronal seal. The aim of this study was to evaluate anti- inflammatory effect of local capsaicin on dental pulp of cat.

    Methods

    Twenty–four canine teeth of six domestic short hair cats weighing approximately 3-4 kg were selected for this experimental study. After cats had been anesthetized, the crown of teeth were cut 3 mm upper than cementoenamel junction (CEJ) and exposed under sterile condition. The teeth were divided into two groups. In group I the exposed pulp was capped with zinc oxide–eugenol as control. In group II dental pulp capped with capsaicin as experimental group. All access cavities were sealed with glass ionomer cement (Fuji IX). The animals were sacrificed at 1, 2 and 4 weeks after procedure. The canine teeth were extracted for histopathologic evaluation. The specimens were sectioned serially at 6 µm thickness parallel to tooth long axis. The sections were stained with H & E and studied by light microscopy.

    Findings

    Result of this study showed that signs of necrosis in zinc oxide-eugenol group during 1, 2 and 4 weeks decreased significantly (p=0.026). In capsaicin group hyperemia during 1, 2 and 4 weeks decreased significantly (p=0.019). In comparison of the effect of two drugs on pulp in 4 weeks and all weeks the sign of necrosis in capsaicin group was increased significantly (p=0.029, p=0.039). Two groups showed difference in dental barrier formation, type of inflammatory responses and soft tissue changes but these differences were not statistically significant.

    Conclusion

    According to findings of this study capsaicin could decrease the intensity of the inflammation but was not successful in dental barrier formation.

  • Baradaran M., Ahmadi Ahangar A., Teymourian F., Alinejad F., Moghadamnia Aa Page 15
    Background And Objective
    Migraine is a chronic neurological disorder and it leads patients to avoid any kind of activity. Since different factors are involved in migraine incidence and its triggers, a wide variety of drugs are used to prevent or treat. Combination therapy has shown its efficiency in treating migraine. In this study, we have taken the combination of ibuprofen and alprazolam as a probable efficient compound in reducing these headaches.
    Methods
    In this clinical trial study, 90 migraine patients were allocated in 3 groups of 30, with an average of 2-6 attacks in month underwent. These three groups were unified by age, gender and their drug histories. After receiving volunteer’s adhesion for taking part in this experiment, the first group were given a single dose of ibuprofen 200 mg, the second group were given a single dose of ibuprofen 400 mg and the third group were given a single dose of ibuprofen 200 mg in companion with alprazolam 0.5 mg. Headache severity, functional disability and associated symptoms of the patients were recorded before and two hours after taking each regimen; and were graded from 0-3 points. Then three groups were compared.
    Findings
    In all 3 groups, the severity of the headaches were reduced significantly after the course of drug therapy with 36% of reduction in the first group, 46% in the second group, and 74% in the third group, respectively (p<0.0001). In the first group, nausea and vomiting were reduced from 92.3% to 22.3%, the second group from 96.7% to 13.3% and, finally the third group from 100% to 3.3% (p<0.0001). In addition, a significant reduction in photophobia and phonophobia was seen before and after taking the drugs (p<0.0001).
    Conclusion
    The combination of ibuprofen 200 mg and alprazolam 0.5 mg had significantly reduced the severity of the migraine headaches.
  • Roghani M., Baluchnejadmojarad T Page 22
    Background And Objective
    Diabetes mellitus in long-term accompanies with inappropriate complications like retinopathy and neuropathy and increased pain sensation due to neuropathy. Since there is some evidence on protective and antidiabetic effects of Vaccinium myrtillus (VM), this study was designed to investigate the antinociceptive effect of Vaccinium myrtillus (VM) in streptozotocin-diabetic rats using formalin test and hot tail immersion tests.
    Methods
    In this experimental study, male rats were divided into equal-sized control, VM-treated control, diabetic, sodium salicylate (SS)-treated diabetic, and VM-treated diabetic groups. For induction of diabetes, streptozotocin at a dose of 60 mg/kg (i.p) was injected. The treatment groups received oral administration of VM-mixed pelleted food (5%) for 6 weeks with no limitation. Finally, hyperalgesia were assessed using standard formalin and hot tail immersion tests.
    Findings
    VM treatment of diabetic rats reduced pain score in chronic phase up to 17.9% (p<0.05). Meanwhile, SS administration significantly reduced pain score at chronic phase of the test up to 23.6% (p<0.05). Regarding hot tail immersion test, diabetic rats showed a significant 37.4% reduction in tail flick latency as compared to control ones (p<0.05). Although VM treatment of diabetic rats increased this latency relative to untreated diabetics up to 11.3%, but the existing difference was not statistically significant.
    Conclusion
    Six-week administration of VM could attenuate nociceptive score in chronic phase of formalin test in streptozotocin-induced experimental model of diabetes mellitus and has no effect on thermal pain threshold.
  • Banihashem N., Hassannasab B., Naziri F., Rahimifar Ar, Hosseini V., Shirkhani Z Page 29
    Background And Objective
    Intrathecal meperidine is highly effective to enhance postoperative analgesia in women undergoing cesarean delivery. However, spinal meperidine is associated with a frequent incidence of nausea, vomiting and pruritus which can limit its use. The objective of this study was to compare the prophylactic effect of ondansetron and dexamethasone in preventing postoperative nausea and vomiting (PONV) during intrathecal injection of meperidine in women undergoing elective cesarean section.
    Methods
    In a randomized double blind clinical trial 50 women were scheduled for elective cesarean section. They were randomly allocated to dexamethasone (n=25) or ondansetron (n=25) groups. The patients were under spinal anesthesia with 50mg lidocaine and 25mg meperidine. They received 8 mg dexamethasone or 8 mg ondansetron intravenously just before surgery. The patients were evaluated for PONV and pruritus during surgery, recovery period, 6, 12 and 24h after surgery.
    Findings
    There were not significant differences in patient's characteristics, hemodynamic variables, and sensory level of anesthesia. Nausea was observed in 4 (16%) and 7 (28%) of women in dexamethasone and ondansetron groups, respectively (p=0.496). Vomiting was observed in 3 (12%) and 4 (16%) of women in ondansetron and dexamethasone groups, respectively (p=1). No nausea and vomiting were observed 2 hours after spinal anesthesia. The incidence of pruritus was observed in 6 (24%) and 7 (28%) of women in dexamethasone and ondansetron groups, respectively.
    Conclusion
    The results of this study showed that ondansetron is as effective as dexamethasone for preventing nausea, vomiting and pruritus after intrathecal injection of meperidine in women undergoing elective cesarean section. So intravenous dexamethasone is a good choice for preventing nausea and vomiting after intrathecal injection of meperidine.
  • Sabzifard V., Ebrahimi Vosta Kalai S., Cheraghi J., Sayeh Miri K Page 34
    Background And Objective

    Bacterial lipopolysaccharide (LPS) is a component of the gram-negative bacterial cell wall and is believed to mediate many of the sequela of infection. The liver plays a central role in the inflammatory response to LPS. Elevation of livers enzyme level is one of changes induced in acute phase of inflammation by infection or tissue damage. Ghrelin is a peptide hormone mainly secreted by the mucosa of the stomach and stimulates growth hormone release. Based on anti-inflammatory effects of Ghrelin, in this study we examined the protective effect of Ghrelin on lipopolysaccharide-induced hepatotoxicity in rat.

    Methods

    In this study forty male Wistar rats (200-250 g) were randomly divided into 4 groups (N=10). Control group received normal saline, second group received LPS (10 mg/kg body weight, i.p), third group received Ghrelin (4 nmol/kg, i.p), and forth group received LPS + Ghrelin (10 mg/kg and 4nmol/kg, respectively) for 8 days. At the end of the 8th day, animals were anaesthetized and blood samples were collected directly from heart. Hepatotoxicity was evaluated by measuring aspartate aminotransferase (AST), alanine aminotransferase (ALT), alkaline phosphatase (ALP) and gamma-glutamyl-transpeptidase (GGT).

    Findings

    Injection of LPS induced a significant increase in AST, ALT, ALP and GGT compared with control group (p<0.001). LPS- induced increases in AST, ALT, ALP and GGT were significantly reduced by treatment with Ghrelin (p<0.001).

    Conclusion

    In conclusion, our results suggest that Ghrelin has protective effect against LPS- induced hepatotoxicity and this effect may be mediated by anti inflammatory effect of Ghrelin.

  • Ghahremanloo A., Sadeghian A., Bidi R Page 42
    Background And Objective
    Infection control is of utmost importance for the dental community. Dentists are exposed to harmful microorganisms and in most cases the source of these microorganisms are the patient’s blood or saliva. This matter is of great importance in prosthodontics as well, where impression materials, contaminated with patients’ blood and saliva, are most commonly handled. Therefore establishing a method for disinfecting these materials seems necessary. The aim of this research was to survey the effect of three different disinfection materials on alginate disc by immersion and spray methods.
    Methods
    Three different disinfectants i.e., Chloro-Sol (0.5% sodium hypochlorite), 2% Deconex and Sanosil D2 were used in this in vitro experimental interventional study by immersion and spray methods and their antimicrobial efficacy were evaluated on 1584 alginate disks contaminated with 12 gram-positive and gram-negative bacteria. Half of microorganisms were standard strains and the other half were clinical isolates. Forty alginate discs provided for each bacterium. Twenty of them were infected with bacterial suspension (108 cfu/ml) for one minute. Other was infected for 4 minutes. Twelve disks were infected for each bacterium (control group).
    Findings
    The antimicrobial activity of sodium hypochlorite 0.5% is different than Deconex 2% and Sansosil D2 (p<0.001). Sodium hypochlorite 0.5% had the best antimicrobial activity. Only 0.8% of immersion method specimens and 3.3% of spray method specimens had positive cultures. Clinically isolated strains were more resistant to disinfection, and difference was statistically significant by immersion method (p= 0.03, X2 =4.3). It was concluded that pseudomonas aeruginosa and klebsiella pneumoniae could not be killed by 2% Deconex and Sanosil. The time of infection did not influenced antimicrobial activity of disinfection materials and it was not statistically significant.
    Conclusion
    The data suggest that 0.5% sodium hypochlorite has superior activity compared to 2% Deconex and Sanosil D2. Alginat can absorb water because of hydrophilic quality, So immersion is not suitable and spray has the best way for decontamination.
  • M. Modarres, M. Mirmohhamad Ali, Oshrieh Z., Mehran A Page 50
    Background And Objective
    The most common pelvic cyclic pain and the most common complaint of gynecologic patients is dysmenorrhea that causes many personal and social problems. Mefenamic acid with a lot of side effects and matricaria camomilla are useful for treatment of primary dysmenorrhea. The aim of this study was to compare the effect of mefenamic acid and matricaria camomilla capsules on primary dysmenorrhea.
    Methods
    This cross over, triple-blind randomized clinical trial study was performed on 80 students with primary dysmenorrhea, staying in Tehran University dormitory. They were randomly allocated to mefenamic acid and matricaria camomilla groups. Research took place in three stages. In the first stage, all students for two consecutive cycles in regard to suffering from second or third degree dysmenorrhea were examined. In the second stage, mefenamic acid or matricaria camomilla capsules with check list for the amount of bleeding and VAS scale were randomly given to each of the research units. In the third stage, each research unit received the same treatment of the opposite group with the same characteristics (crossover treatment) and for another two consecutive cycles this same method with replacing the medicine was repeated again. Each person was studied for 6 cycles. The patient marked the intensity of their pain on the visual analogue scale an hour before taking the first dose of the medicine and also 1 hour, 2 hours, 4 hours, and 48 hours after taking the first dose.
    Findings
    The mean age in both groups was 24.72±2.55 years. The mean of pain severity before treatment was 4.65±0.47 and after treatment was 2.80±1.04 and 1.12±0.43 in the mefenamic acid and matricaria camomilla groups, respectively that in comparison to the sign of pain it was revealed that the severity of pain decreased after two treatment cycles in the two groups receiving mefenamic acid and matricaria camomilla capsules. But this decrease in the matricaria camomilla group was considerable (p<0.001).
    Conclusion
    The results of this study showed that taking matricaria camomilla capsule can decrease the severity of dysmenorrhea, so it is recommended to use it in the treatment of this common gynecologic disorder in women.
  • Saatsaz S., Rezaei R., Sharifnia Sh, Kheirkhah F., Moulookzadeh M., Haji Hosseini F Page 59
    Background And Objective
    Postpartum blues is a complication that threatens mother health and her binding with newborn and her physical and psychological health. Skin to skin contact is a simple, effective and available method that its advantages were approved. There is some evidence that it can decrease postpartum blues. The aim of this study was to investigate the effect of skin to skin contact on postpartum blues.
    Methods
    This clinical trial study was performed on 80 patients (40 cases and 40 controls) with postpartum blues who were hospitalized in postpartum ward of Amol Imam Ali hospital in 2009. Case group received skin to skin contact with newborn 20-30 minutes daily for 10 days and no intervention was done for control groups. Severity of postpartum blues was evaluated by Zung Self Rating Depression Scale on the 3rd, 4th and 10th days after birth in case and control groups and then compared.
    Findings
    There was not statistically significant difference between two groups with regard to demographic and obstetric variables. Mean of postpartum blues on the 1st day was 57.2±4.3 in case group and 56.2±3.8 in control group that showed no significant difference. Mean of postpartum blues score was 58±4.4 in case group and 60.9±3.7 in control group on the 4th day and it was 49.2±5.6 in case group and 60.4±3.6 in control group on the 10th day that showed significant difference (p=0.002 and p<0.0001, respectively). Mean of postpartum blues severity in these days in case groups was lower than control group.
    Conclusion
    The results of this study showed that mother and newborn skin to skin contact was effective for decreasing postpartum blues severity. Therefore it is a simple, useful and cost free method to improve postpartum blues and its application is recommended for improving maternal psychological health.
  • Taghipour Darzi M., Ebrahimi Takamjani E., Salavati M., Mobini B., Zekavat H., Sanjary A Page 66
    Background And Objective
    Human joint center of rotation (COR) in two dimensional plans is a cinematic variable that can be used for joint assessment, motion analysis, evaluation of treatment and rehabilitation and recognizing abnormalities. The aim of this study was to study COR profiles of lumbar vertebrae and introduce a new method to quantitative expression of COR.
    Methods
    A total of 22 healthy volunteer males aged between 21-43 years participated in this descriptive study. Variables contained centre of rotation of full, flexion and extension arcs of lumbar vertebral movement. Three radiographies were taken in neutral, full flexion and full extension positions of lumbar spine. The variables were calculated using CARA software after scanning. The descriptive statistics were utilized to description of variables.
    Findings
    The acquired results of full arc COR were in levels of L1 (x=-113, y=107), L2 (x=-74, y=88), L3 (x=-31, y=65), L4 (x=-1, y=37) and L5 (x=12, y=4). The acquired results of flexion arc COR were in levels of L1 (x=-101, y=119), L2 (x=-65, y=97), L3 (x=-26, y=69), L4 (x=2, y=37) and L5 (x=19, y=11). The acquired results of extension arc COR were in levels of L1 (x=-111, y=133), L2 (x=-83, y=111), L3 (x=-36, y=92), L4 (x=25, y=70) and L5 (x=18, y=5).
    Conclusion
    According to the results of this study, analysis of motion profiles can be clinically helpful for differentiating lumbar spine movement disorders. Comparison between COR characteristics would have facilitated by numeric expression.
  • Mir Mohammad Sadeghi Sm, Hadipour M., Molavi E. Vardanjani H Page 74
    Background And Objective
    One of the most important and fatal complications of the coronary artery bypass surgery is postoperative stroke. The aim of this study was to determine the incidence of postoperative stroke after coronary artery bypass surgery and its risk factors.
    Methods
    This retrospective study was performed on the documents of 1386 patients undergoing first coronary artery bypass surgery during 2004 to 2008 in Sina hospital in Isfahan, Iran. Variables such as gender, age, number of days hospitalized in intensive care after surgery, type of surgery, duration of staying under heart and lung machine, history of hypertension, PCI, chest pain, diabetes and ejection fraction were assessed.
    Findings
    Among all subjects 1033 were male and 353 were female. Incidence of stroke after surgery was 1.4 percent. Univariate tests showed history of diabetes (p=0.018), ejection fraction levels (p=0.001) and duration of hospitalization in intensive care unit (p=0.01, CIMD=4.8- 6.6) had significant relationship with stroke. Simultaneous analysis showed the level of ejection fraction (p =0.005, CIOR=1.646–17.382, OR average to good=5.348, p=0.01, CIOR=1.535–24.875, OR weak to good=6.18) and length of stay in intensive care unit (p=0.001, CIOR=1.136 – 1.34, OR=1.234) had significant relationship.
    Conclusion
    According to the results of this study, ejection fraction and length of stay in intensive care unit are risk factors of postoperative stroke.
  • Mohammadzadeh I Page 80
    Intravenous immunoglobulin (IVIG) is a safe biological product used in many cases, such as primary and secondary immune deficiency, infectious diseases, critically ill patients and autoimmune disorders. IVIG has many advantages compared with intramuscular immunoglobulin and is obtained from pooled plasma of 10.000-60.000 donors. Today, IVIG use in clinical settings has increased. Despite its use in many diseases, FDA only has approved its use in patients suffering from ITP, primary immunodeficiency, pediatric HIV, Kawasaki disease, bone marrow transplantation and B-cells chronic lymphocytic leukemia. But, it has been used for other cases like Guillain–Barré syndrome, premature infants, critically ill patients admitted to ICU, severe asthma and uncontrolled seizures which FDA had not approved yet.This biological product affects immune deficiency and autoimmune diseases in different ways. Despite the relative safety of this product, the patient may experience mild but acute complications.In most cases acute reaction is due to high speed infusion rate which is mild but systemic side effects in the form of allergic and non-allergic anaphylaxis are seen, especially in patients with CVID and IgA selective deficiency. The patient should be under medical supervision during infusion and to deal with anaphylaxis shock, facilities should be available. Today, the subcutaneous type of immunoglobulin is used at home under supervision of a nurse and the patient satisfaction is high, because of its lower cost and also it does not need hospital admission.
  • Alipour A., Rajaeefard A., Rezaeeanzade A., Davarpanah Ma, Hasanzadeh J Page 90
    Background And Objective
    HIV and HCV are major public health concerns. Because of similar methods of transmission, HIV-HCV co-infection is common. Except for injecting drug use, there was not common idea for other routes of transmission for HCV among HIV infected persons. The aim of this study is evaluation of characteristics associated with hepatitis C virus infection in individuals infected with the HIV.
    Methods
    One hundred HIV infected pairs were involved in this matched case-control study. Each pair consists of one HCV infected patient and one HCV negative patient. Cases and controls were matched for age, gender and marital status. In those subjects, association between HIV/HCV co infection and state of urbanization, injection drug use, imprisonment, extra marriage sexual contact, blood transfusion before 1993, gonorrhea, tuberculosis, tattooing, use of common blade, HBV infection, AIDS were evaluated with conditional logistic regression model.
    Findings
    Injecting drug use (OR=3.47; %95CI: 1.14-10.63), history of incarceration (OR= 3.5; %95CI: 1.005-10.63) and history of tattooing in prison (OR=4.27; %95CI: 1.24-14.7) were independently associated with co-infection by hepatitis C virus.
    Conclusion
    Individual risk factors for HIV/HCV co infection included a history of injection drug use, imprisonment, and in prison tattooing.