فهرست مطالب

شعر پژوهی (بوستان ادب) - سال دوم شماره 4 (پیاپی 6، زمستان 1389)

فصلنامه شعر پژوهی (بوستان ادب)
سال دوم شماره 4 (پیاپی 6، زمستان 1389)

  • 222 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1390/03/20
  • تعداد عناوین: 9
|
  • نصر الله امامی، محمد غلامرضایی، عبدالمجید محققی صفحات 1-27
    شناخت انسان در عرفان اسلامی با جلوه های متعدد خود، کلید درک بسیاری از مفاهیم عرفانی ادب فارسی است. در نگرش عارفان مکتب عاشقانه، محبت (عشق) صفت ذات حق است. که با آن، ابتدا به خود تجلی نمود و ذات اقدسش جلوه ی تمام نمای هستی گردید و سپس آن را به روح محمدی تجلی نمود و به واسطه ی او، عالم و آدم را آفریده محبت خود را در وجود تمام ذرات کائنات، تعبیه کرده است و از بین همه ی موجودات، انسان را به صورت خود آفرید و به او عشق ورزید و آینه ی دل او را مجلای ذات و صفات خود دید. به همین سبب، وی را خلیفه ی خود نمود و بار امانت معرفت خویشتن را بر دوش وی گذاشت. انسان هم باید با خودشناسی، به خودسازی روی آورد تا به نقش تجلی نموده ی حق در آینه ی وجود خود، معرفت حقیقی (شهودی) یابد.
    در بینش عرفای سلسله ی کبرویه، نزدیک ترین راه برای وصول به حق، طریق اهل محبت است؛ زیرا آنان بر اثر غلبه ی محبت و عشق و شور و حال، از خود و قوت خود تهی شده اند و در ابتدای راه، حق با کمند جذبه آنان را به سوی خود عروج می دهد. (نجم الدین کبری،1363: 36) در این سلسله، تخلیه ی دل از ماسوی الله و تصفیه ی آن به ذکر حق، و نیز تهذیب نفس در سایه ی شریعت و طریقت، از جمله طرق دستیابی به حقیقت معرفت است.
    کلیدواژگان: تجلی حق، عشق، محبت، معرفت، روح، دل، نفس
  • نگین بی نظیر، احمد رضی صفحات 29-46
    رئالیسم جادویی و داستان موقعیت، دو شیوه یا جریان نوین در داستان نویسی معاصرند که علاوه بر ویژگی های مستقل، به دلیل چند مولفه بنیادی و زیرساخت مشترک، قابلیت و امکان هم بستری در یک داستان را دارند. داستان موقعیت به نسبت رئالیسم جادویی، در ایران جریانی نوپا و ناشناخته است که کم تر به آن پرداخته شده است. داستان کوتاه گیاهی در قرنطینه اثر بیژن نجدی، محملی برای تلفیق این دو رویکرد داستان نویسی است.
    مقاله ی حاضر، مولفه های منفرد رئالیسم جادویی و داستان موقعیت مانند شخصیت پردازی، رازگونگی و عینییت پدیده، ساختار و جنس موقعیت و همچنین ویژگی ها و زیرساخت مشترک هر دو شیوه، مانند چاره ناپذیری، فقدان روابط علی و واکنش اعتراضی به صورت بندی های مدرنیته استخراج و طبقه بندی می کند و در هر مولفه برای آشنایی بیشتر خواننده، نمونه هایی داستانی را از چهره های شاخص این دو جریان، یعنی مارکز و بورخس در رئالیسم جادویی و کافکا در داستان موقعیت، ارائه می نماید؛ سپس داستان مذکور را از زاویه ی موردنظر، تحلیل و بررسی می کند. با تحلیل هم زمان داستان، از منظر دو شیوه مذکور، امکان واکاوی داستان گسترش می یابد و ابعاد جدیدی پیش چشم خواننده گشوده می شود.
    این مقاله با تکیه بر پیامدهای مدرنیته، همچون حاکمیت عقل، تکنولوژی تحمیلی، نظارت و دخالت سازمان ها بر افراد، الگوی یکسان سازی و... انسانی را نشان می دهد که او را از تخیل، باورهای متافیزیکی، فرهنگ بومی، هویت فردی و... تهی کرده اند. انسان عاجز و ناتوانی که توان و امکان تغییر شرایط پیرامونش را ندارد.
    کلیدواژگان: رئالیسم جادویی، داستان موقعیت، داستان کوتاه، بیژن نجدی
  • سیداحمد پارسا، لاله صلواتی * صفحات 47-78

    هدف پژوهش حاضر، بررسی «ریخت شناسی حکایت های کلیله و دمنه ی نصرالله منشی» بر اساس الگوی ولادیمیر پراپ (1970 - 1895م.) است. تعیین ساختار حکایت های کلیله و دمنه، شناخت بهتر ساختار حکایت های هندی، درک بهتر ساختار کلیله و دمنه و تشخیص ساختار حکایت های هندی از ایرانی، از اهداف پژوهش حاضر محسوب می شود. اهمیت نثر کلیله و دمنه ی نصرالله منشی، نقش آن در پیدایش و روند نثر فنی، تقلیدهای فراوان از این اثر و مواردی از این دست، از دلایل انتخاب این اثر به شمار می رود.
    روش پژوهش، توصیفی است و نتایج بر اساس تکنیک تحلیل محتوا، به شیوه ی کتابخانه ای و بر اساس روش پراپ، تجزیه و تحلیل شده است. نتیجه، بیان گر این است که پنجاه و هفت حکایت این اثر، دارای سی و چهار خویشکاری و صد حرکت است و سادگی یا پیچیده بودن حکایت ها به ترکیب حرکت ها بستگی دارد. همچنین بررسی ها نشان می دهد که ساختار دو حکایت اصلی باب «بازجست کار دمنه» و «زاهد و مهمان او» با حکایت های دیگر متفاوت است. با توجه به نبودن این حکایت ها در پنچه تنتره و تفاوت ساختاری آن ها با کلیله و دمنه، به نظر می رسد این داستان ها در ایران، به ترجمهی کتاب افزوده شده اند.

    کلیدواژگان: ریخت شناسی، ساختار، حکایت، کلیله و دمنه، خویشکاری، حرکت، نمودگار، پراپ
  • مریم خلیلی جهانتیغ، محمد بارانی، مهدی دهرامی صفحات 79-97
    هر متن، محل تجمع فرهنگ ها، اندیشه ها و باورهایی است که هنگام خوانش، ما را به متون و فرهنگ های دیگر رهنمون می شود. آثار ادبی میراث بر متون گذشته هستند؛ بنابراین، متن ها از نظر روساخت و ژرف ساخت، از یکدیگر تاثیر می پذیرند و آن چه که ما از یک متن در می یابیم در واقع پیگیری سرنخ هایی از شبکه روابط زبانی، تصویری و معنایی متون گذشته و معاصر هنرمند است.
    غزلیات سعدی که خود گنجینه ای جامع و ارزشمند از پاک ترین احساسات، عواطف و اندیشه های بشری است، از زمان وی تا کنون همواره زبان حال بیش تر مردم ایران بوده است. به گونه ای که با خواندن هر متنی یا اندیشه ای، احساس می شود بین متن اخیر و آثار وی، ارتباطی بیرونی و درونی وجود دارد و در پاره ای متون، این ارتباط، ماهیتی تقریبا تقلیدی پیدا می کند، به طوری که اثر پسین، بازسرایی و بازآفرینی معنایی از پیش گفته شده در شکل و بافتی تقلیدی از شعر سعدی است.
    غزلیات عماد فقیه کرمانی از جمله ی این متن هاست که دارای ارتباطی اساسی با غزل سعدی و تاثیرپذیرفته از آن است. این ارتباط، زمینه های مختلفی از تقلید، تداعی، تلفیق و وابستگی را دربرمی گیرد. در این مقاله، سعی بر این است که با روش تطبیقی- توصیفی، به بررسی کوتاهی از ارتباط بین غزل سعدی و عماد فقیه پرداخته شود.
    کلیدواژگان: تاثیرپذیری، خلاقیت، سعدی، عماد فقیه، غزل، ارتباط، درون متنی و برون متنی
  • فرشته رستمی صفحات 99-125
    امروزه، داستان پژوهان نوین درباره ی کارکرد «صدا» در روایت، دیدگاه های گوناگونی دارند. بیش تر این دیدگاه ها بر پایه ی نظریات باختین شکل گرفته است. به باور باختین، ساختار زبان «گفت وگویی» است که در آن، گوینده و شنونده دارای رابطه ای هستند که این رابطه، در متن شکل می گیرد.
    فرایند زبان که در کم ترین شکل آن، دو نفر وجود دارند، هویت فردی ما را شکل می دهد. گفت-وگوهایی که هویت و هستی ما را شکل می بخشند، به دنبال گوناگونی صدا به وجود می آیند. صداها می توانند پاسخ گوی نیاز ما بر شناخت خویش باشند و گاه حتی می توانند شخصیت ما را دگرگون کنند.
    در این نوشتار، با استفاده از فن تحلیل اطلاعات، بر اساس تئوری باختین درباره ی صدا، در داستان های شهریار مندنی پور، از داستان نویسان به نام معاصر، شکل گرفته است. این گزارش به بررسی داستان هایی می پردازد که از سال 1371 تا سال 1382 نوشته شده و دربرگیرنده ی 31 داستان است.
    پیش پندار و فرض نخستین، آن است که شهریار مندنی پور در ایجاد صدا در داستان، موفق عمل نکرده است. این جستار برای کشف علل آن شکل گرفته است و در کندوکاو آن ها دریافته است که گزینش زاویه دید نقشی بنیادی در این زمینه داشته است.
    بر این پایه، این جستار زاویه دیدهای به کار رفته در داستان های شهریار مندنی پور را بررسیده و در پی آن می کوشد نشان دهد که چگونه گزینش زاویه دید، متن را به «تک گویی» یا «چند صدایی» سوق می دهد.
    در پیوند با این امر، بخشی را به تفاوت میان گفت وگوDialogue)) و گزارهProposition)) اختصاص داده؛ سپس با تکیه بر داستان های مندنی پور، ویژگی ها و نمایه هایی از چندصدایی و تک-گوییMonologue)) نمایانده می گردد.
    کلیدواژگان: میخاییل بختین، شهریار مندنی پور، صدا، زاویه ی دید، گفت و گو
  • جهان دوست سبزعلی پور صفحات 127-146
    درباره ی حافظ و انواع ای هام در شعر او بسیار نوشته اند، به قدری که شهرت حافظ به ای هامگویی بر همگان آشکار است. ای هام تبادر آن است که واژه ای از کلام، واژه ی دیگری را که تقریبا با آن هم شکل یا هم صدا است، به ذهن متبادر کند؛ معمولا واژه ای که به ذهن متبادر می شود، با کلمه یا کلماتی از کلام، تناسب دارد. این صنعت در ادب فارسی و بلاغت، به نام های بسیاری از جمله: ای هام جناس، ای هام تناسب، ای هام جناس گونه گون خوانی، ای هام چندخوانشی، ای هام چندگونه خوانی و ای هام دوگونه خوانی، معروف است. تعدادی از ای هام تبادرهای شعر حافظ، قبلا کشف و معرفی شده است؛ با این حال یک بررسی تخصصی در حوزه ی ای هام تبادر در دیوان حافظ، زیبایی های پنهان اثر او را بیش تر و آشکارتر می کند و نشان می دهد چه مقدار از رندی های حافظ، فهم نشده باقی مانده است. آن چه در این مقاله آمده، تعدادی از ای هام تبادرهای دیوان حافظ است که به طور کلی، در سه سطح طبقه بندی شده است: 1. در سطح واژه؛ 2. در سطح ترکیب؛ 3. در سطح بیت.
    هر کدام از موارد فوق برحسب شکل ظاهری و معنای «متبادر» و «متبادر» در چهار نوع بررسی شده است:- نوع اول: نمونه هایی که به خاطر خط) تصحیف) و تلفظ، دوگونه خوانده می شوند؛- نوع دوم: نمونه هایی که متبادر و متبادر، هم مرکب و هم بسیط خوانده می شوند؛- نوع سوم: نمونه هایی که متبادر و متبادر همچون جناس زاید، حرفی کم یا زیاد دارند؛- نوع چهارم: نمونه هایی که متبادر در یک بیت و متبادر در بیت دیگری است.
    در ادامه ی مقاله بعد از ذکر نمونه ها، ای هام تبادر در شعر حافظ بررسی و تحلیل شده و با ذکر دلایل و قراینی از دیوان حافظ، تعمدی بودن احتمالی بعضی از این نمونه ها، ارائه شده است
    کلیدواژگان: ایهام تبادر، شعر فارسی، شعر حافظ، بلاغت، نقد ادبی
  • اکبر نحوی، ناهید دهقانی صفحات 147-171
    کشفالمحجوب هجویری از آثار تعلیمی صوفیه و متعلق به دوره ی نخستین نثر فارسی است. اهمیت این کتاب در این است که اطلاعات فراوانی از تصوف و موضوعات مربوط به آن در اختیار خواننده قرار میدهد. نثر این کتاب در قسمتهای مختلف متفاوت است و با موضوع سخن ارتباط مستقیمی دارد؛ با وجود تنوع موضوعات و گوناگونی نثر در کشفالمحجوب، این کتاب ساختاری منسجم و یکپارچه دارد. در این مقاله به ساختار کلی این کتاب و شیوه ی ویژه ی نویسنده ی آن در تبیین و گسترش اندیشه ها و مضامین محوری پرداخته شده است.
    کلیدواژگان: ساختار، نثرهای صوفیانه، کشف المحجوب، هجویری، تصوف
  • جلیل نظری صفحات 173-189
    در این نوشته تلاش شده است به بخش هایی از اشکالات موجود در کتاب خردنامه، دوگانگی سبک نگارش کتاب که ظاهرا مربوط به قرن ششم است و هویت مؤلف آن نامشخص است، پاسخ داده شود. این پاسخ ها مبتنی بر استنباط های سبکی کتاب مذکور و شناسایی و معرفی زمان و موقعیت کسانی است که از ایشان در این کتاب نام برده شده است. برای شناسایی این افراد، از کتاب های تاریخی و منابع معتبر نزدیک به زمان تحریر خردنامه و نگارش رساله های پایانی این مجموعه استفاده شده است.
    کلیدواژگان: خردنامه، خطیرالملک، ناجی، عزیزی
  • ناصر نیکوبخت، هیبت الله اکبری ندمانی، حسین محمدی صفحات 191-210
    فلز و آتش و آب در اساطیر و باورهای ایرانیان، همواره رمز پاکی و قداست بوده است. اسرارآمیزی این سه گوهر در نزد پیشینیان، سبب شده است تا کم کم، هاله های اسطوره ای بسیاری گرد آن ها را فرا بگیرد. چندلایگی و انباشتگی این هاله ها، ویژگی و کارکردهای گوناگونی به آن داده است؛ اما این گوناگونی ها جنبه ی ظاهری دارند. در این نوشتار، سعی شده است تا با کنار زدن گوناگونی های ناپایدار و فراتر رفتن از جنبه های ظاهری، ویژگی ها، کارکردها و خویشکاری های مشترک فلز و آب و آتش و نیز پیوند آن ها با جاودانگی و مفاهیم دیگر، آشکار شود.
    کلیدواژگان: قداست فلز، قداست آب، قداست آتش، باورهای عامیانه
|
  • N. Emami, M. Golamrezaee, A. Mohagheghi Pages 1-27
    Man, who is the ultimate goal of creation in mystical heritage, has been extensively studied from the perspective of God’s spirit. In Islamic Theosophy, recognition of human has many dimension's including self-awareness and affection. That is because in the Quran, God attributes the creation of man to Himself and, according to sufists, man is created in the same way as God and the affection and the insight in man originate from God; hence, man should try, through self-training, free himself from anything other than God in order to achieve real recognition of God and to be characterized by divine morals. The aim of the present study is to investigate the views of some prominent mystics of the 3rd to the 7th century A.H., especially Nadjm-i Razi, based on mystical prose texts. Embracing the idea of God’s manifestation in man’s heart, we can recognize that God’s relation to man is based on bonds of love for and recognition of God.
  • N. Binazir, A. Razi Pages 29-46
    Magic realism and Story of circumstance are two manners or streams in contemporary story writing. In comparison with Magic realism, Story of circumstance is a new and unknown stream in Iran. Because of common characters and infrastructures, these two streams can be investigated and analyzed in a single story. A plant in quarantine by Bizhan Najdi is a short story that lends itself well to analysis through Magic realism and Story of circumstance approaches both at the same time. The present study first introduces the main principles of these two streams, i.e. characterization, mysticism, objectivity of phenomenon, structure and material of circumstance, through presenting parts of the famous works of prominent figures of these two literary streams, Marques and Borges in Magic realism and Kafka in story of circumstance; the article, then, analyzes Najdi’s story, A Plant in Quarantine, based on these principles. The article, in addition, drawing upon the outcomes of modernity, i.e., ruling of reason, imposed technology, etc. shows a human being devoid of creativity metaphysics beliefs, native customs, personal identity, etc; a desperate human unable to change his environment.
  • S. A. Parsa, L. Salavati Pages 47-78

    The Purpose of this study was to investigate the morphology of the tales of "Kalilah-O-Demnah" written by Nasrollah Monshi, on the basis of the model proposed by Vladimir Propp's (1895-1970 B.C). Among the main aims of the present study, the following can be enumerated: determining the structure of tales of "Kalilah-O-Demnah"; a better understanding of the structure of Indian tales; a better understanding of the structure of "Kalilah-O-Demnah"; and distinguishing between the structure of Indian tales and their Iranian counterparts. The reason for choosing "Kalilah-O-Demnah" for the present study is its role in the emergence and the trend of the technical prose, numerous imitations of this masterpiece, and the like.The study adopted a descriptive design, and the results have been analyzed using content analysis technique, library and document analysis method, and Propp's method. The results of the study indicate that fifty seven tales of this book have thirty four functions and one hundred moves; the simplicity or complexity of the tales depend on the combination of moves. Moreover, the findings are indicative of the fact that the structure of the two main tales in the chapters "Bazjosteh kar Demnah" and "Zahed-O-Mehman oo" is different from that of the other tales. In fact, since these tales are not existent in "Panchetantarah" and because of their structural differences, it seems that these tales have been created in Iran and added to the book translation, later.

  • M. Khalili Jahantigh, M. Barani, M. Dehrami Pages 79-97
    A text is a manifestation of cultures, thoughts, and beliefs, which have their roots in other texts and cultures. Literary works are inherited from the earlier texts, so it can be said that texts of any kind influence each other both in the deep and in the surface structure. In fact, what we infer from a text is a clue to the linguistic, semantic and visual network of the contemporary and the earlier texts.Sa’di’s sonnets, which are a priceless and comprehensive treasury of purest feelings, emotions, and thoughts of human, have always been used by Iranians to express their feelings; if fact, these sonnets are their language of emotions. The influence of Sa’adi’s words on Persian language is so great that reading any text, one feels a strong relationship between the text and the idea expressed in it and Sa’adi’s works. In some cases, however, this bond is so strong that the text can be considered an imitation of Sa’adi. Such texts are, in fact, a semantic recreation and reconstruction of what has already been expressed in Sa’di’s poems.Emad Faqih Kermani’s sonnets are an example of such texts, which have a basic relationship with Sa’di’s sonnets and are influenced by them. This article aims at studying the relationship between Sa’di’s and Emad Faqih’s sonnets in a descriptive-comparative approach.
  • F. Rostami Pages 99-125
    Nowadays, critics have various opinions about the role of "voice"in the narration of stories. These opinions have been based on Bakhtin's defenitions of the dialogic structure of language in which the speaker and the listener form a relationship according to the context.Language, it is said, creates our individual identity. Dialouges that define this identity are the outcome of the variations of voice. That is, the voice enables us to know ourselves and it can change our character.Drawing upon Bakhtin's theories about "voice," this paper intends to analyze Shahriar Mandanipoor's stories. The paper deals with thirty two stories published from 1371 to 1382. In order to have a systematic analysis, the features of "dialouge" and "proposition" are first discussed and then excerpts of the stories are provided to present monologic and dialogic stories.The first hypothesis of the study is that Mandanipour has not always achieved the medley of voices in his stories. The purpose, therefore, is to find the causes of such quality.A close study of his stories reveals that the choice of "point of view" has led some of the stories towards dialogue, while some others are basically monologues.
  • J. Sabzalipour Pages 127-146
    There is a plethora of studies about Hafez and equivoque (Iham e tabadoor) in his poems. Equivoque in the lyric poems (gazal) of Hafez is quite evident. It is a rhetorical embellishment in which a word reminds the reader of another word that has a similar form or is homophonous with it. There are many terms used as synonyms of Equivoque in Persian literature. This article classifies Equivoque in Hafez’s verse into three levels: word level, component level, and verse level.
  • A. Nahvi, N. Dehghani Pages 147-171
    Hojviri’s kashf Almahjoub is one of the mystic educational works belonging to the first period of Persian prose. The unique feature of the book is that it is replete with information about mysticism and its related subjects. Each section of the book is characterized by a different style of writing, relevant to the topic being discussed. In spite of the diversity of the subjects and the writing style, this book is characterized by a cohesive and coherent structure. The present research intends to explore the overall structure of kashf Almahjoub and the specific method of its author in delineating and developing the central contents and ideas.
  • J. Nazari Pages 173-189
    This paper is an attempt to address the problem attributed to Kherad-Name, that is, stylistic discrepancy, created in the sixth century by an unknown author. In so doing, the researcher draws upon stylistic deductions, as well as presentation of the time and situation of the characters cited in the book. To identify the characters, the last parts of Kherad-Name, as well as the authentic history works written in the same time, have been employed.
  • N. Nikoubakht, H. Akbari Gandomani, H. Mohammadi Pages 191-210
    Metal, fire, and water have always been the symbols of holiness and purity in Iranian beliefs and mythology. The mysteriousness of these three essences in the eyes of the ancestors has led to the creation of numerous mythological halos. Different characteristics and functions have been attributed to these halos, but this variation is just superficial. In the present study, attempt has been made to reveal the characteristics, functions, and uses of metal, fire, and water as well as their links with eternity and other concepts by removing the unstable variation of the functions of the mythological halos attributed to them and going beyond their superficial aspects.