فهرست مطالب

فصلنامه بیهوشی و درد
سال یکم شماره 1 (پائیز 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/08/17
  • تعداد عناوین: 8
|
  • سید حسین مشتاقیون، امیرمحمد محسن پور، زهرا هاشمیان، سیدحمیدرضا فیض صفحات 7-14
    زمینه و هدف
    درهنگام بیداری از بیهوشی عوارضی نظیر ناپایداری همودینامیک، سرفه و لارنگواسپاسم محتمل میباشد. داروها و روش های متفاوتی جهت کنترل عوارض فوق به کار رفته است. در این مطالعه اثر رمیفنتانیل با لیدوکائین وریدی بر روی واکنشهای بیداری از بیهوشی مقایسه گردید.
    روش کار
    در یک کارآزمائی بالینی دوسوکور 105 بیمار کاندید جراحی ارتوپدی 18 الی 50 ساله و ASA یک و دو در سه گروه وارد مطالعه شدند. القاء بیهوشی توسط فنتانیل، پروپوفول و آتراکوریوم انجام شد و بیهوشی با پروپوفول ادامه یافت. تجویز دوزهای تکراری فنتانیل 50 دقیقه و انفوزیون پروپوفول 10 دقیقه قبل از اتمام بیهوشی قطع گردید. در پایان عمل جراحی رمیفنتانیل به میزان 25/0 میکروگرم بر کیلوگرم یا لیدوکائین 5/1 میلیگرم بر کیلوگرم و یا نرمال سالین 5 میلیلیتر به صورت یکجا (بولوس) برای بیمار تجویز گردید. فشار شریانی و ضربان قلب در دقایق 1، 5 و 10 ثبت گردید.
    نتایج
    پارامترهای همودینامیک شامل ضربان قلب و فشار دیاستولی در دقایق 5 و 10 بعد از خروج لوله در دو گروه رمیفنتانیل و لیدوکائین با هم تفاوت معنی دار داشتند. فشار سیستولی در هر سه زمان تفاوت معنی داری در سه گروه داشت.
    نتییجه گیری: رمیفنتانیل نسبت به لیدوکائین در کنترل پاسخهای همودینامیک زمان بیدار شدن موثرتر میباشد.
    کلیدواژگان: رمیفنتانیل، لیدوکائین، پاسخ همودینامیک، خارج کردن لوله تراشه
  • حسین مدینه، محمدرضا عابدین زاده، فاطمه جعفری صفحات 15-22
    هدف
    یکی از علل اصلی فوت در بیمارانی که دچار ضربه های وارد به سر میشوند، آسیب های ثانویه مغزی است که پس از ضربه اولیه رخ میدهد. تجویز داروهای خواب آور وریدی همچون بنزودیازپینها، باربیتوراتها و پروپوفول توام با مخدرها در آرامش و تحمل حمایت تنفسی و کاهش آسیب های ثانویه نقش دارد و باعث بهبودی سریعتر و بهتر شدن پیش آگهی بیماران میشود. در این مطالعه اثرات پروپوفول با تیوپنتال بر میزان فوت و تاثیر بر پیش آگهی بیماران با ضربه مغزی شدید بررسی گردید.
    مواد و روش ها
    130 بیمار ضربه مغزی با نمره گلاسکو=8 را به مدت 48 ساعت تحت انفوزیون مداوم تیوپنتال سدیم یا پروپوفول قرار داده و سپس بیماران را از نظر بهبود علائم بالینی، میزان فوت و باقیماندن علائم عصبی تا سه ماه پس از ترخیص از بیمارستان مورد بررسی قرار دادیم.
    نتایج
    بیمارانی که پروپوفول دریافت کرده بودند میزان درصد فوت کمتر و پیش آگهی مطلوب بهتری نسبت به بیمارانی که تیوپنتال گرفته بودند داشتند.
    بحث: پروپوفول با محافظت بهتر بافتهای آسیب دیده مغزی از هیدروژن پراکساید و کاهش متابولیسم مغزی در ساعات اولیه آسیب حاد و نیز بهبود پرفیوژن مغز آن را در برابر آسیبهای ثانویه و عوارض نامطلوب طولانی مدت محافظت میکند.
    کلیدواژگان: پروپوفول، پیش آگهی، تیوپنتال، ضربه مغزی
  • فرامرز مصفا، خدامراد کریمی، سید حسن خوشنویی صفحات 23-28
    زمینه وهدف
    بیهوشی اسپانیال یکی از ایمن ترین روش های بیهوشی با میزان عوارض کم می باشد. شایع ترین عارضه آن سردرد پس از عمل یا به عبارتی سردرد پس از سوراخ شدگی دورا میباشد. دانستن فاکتورهای تاثیرگذاربر روی میزان بروز سردرد پس از اسپاینال یا سردرد پس از سوراخ شدگی دورا اهمیت دارد. بسیاری از فاکتورهای تاثیر گذار در بروز این سردرد مطالعه و مشخص شده است و در این مطالعه بروز سردرد در دو روش مدیان و پارامدیان با هم مقایسه شده است.
    موادوروش ها
    در یک مطالعه کار آزمایی بالینی تعداد 150 بیمار کاندید جراحی ارتوپدی که به لحاظ سن و جنس با یکدیگر هماهنگ شده بودند به صورت تصادفی در دو گروه مدیان و پارامدیان قرار گرفتند. بیماران با روش های مذکور بیهوش شدند و یک روز پس از جراحی وجود سردرد پس از سوراخ شدن دورا (PDPH) در بیماران بررسی و مقایسه شد.
    نتایج
    تفاوت معنی داری در دو گروه یه لحاظ سن و جنس وجود نداشت. در گروه مدیان 7 بیمار (3/9%) و در گروه پارامدیان 8 بیمار (3/10%) دچار PDPH شده بودند که تفاوت آماری معنی داری را نشان نمی داد.
    (875/0(p=
    نتیجه گیری
    تفاوتی به لحاظ بروز عارضه سر درد پس از بیهوشی اسپاینال با روش مدیان و پارامدیان وجود ندارد.
    کلیدواژگان: بیهوشی اسپاینال، روش مدیان، روش پارا مدیان، سردرد پس از بیهوشی اسپاینال
  • سعیدرضا انتظاری، فرناد ایمانی، محمودرضا آل بویه، امیر عزیز سیف صفحات 29-37
    زمینه و هدف
    بلوک کننده های کانال کلسیمی باعث تقویت اثرات بی حسی بیحس کننده های موضعی می شوند و این اثرات با استفاده همزمان با مخدرها تشدید می گردد. بدین منظور در این مطالعه، اثرات تجویز وراپامیل در غلاف شبکه بازویی همراه با لیدوکایین و سوفنتانیل مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش بررسی
    این مطالعه بصورت یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده بر روی 45 بیمار کاندید جراحی های دست و ساعد انجام شد. پس از انطباق بیماران با معیارهای ورود و خروج، بیماران بصورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: گروه اول فقط لیدوکایین 5/1%؛ گروه دوم لیدوکایین 5/1% به همراه 5 میلیگرم وراپامیل؛ گروه سوم لیدوکایین 5/1% بهمراه 5 میلیگرم وراپامیل و 5 میکروگرم سوفنتانیل دریافت کردند. مدت زمان شروع بی حسی، طول مدت بی حسی، و تغییرات همودینامیک شامل ضربان قلب و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک طی مراحل قبل، حین و پس از عمل مقایسه شد.
    یافته ها
    هر سه گروه از لحاظ مشخصات اولیه شامل سن، جنس، محل عمل جراحی، و مدت زمان عمل جراحی از لحاظ آماری اختلاف معنی داری نداشتند (05/0p>). زمان شروع بی حسی در هر سه گروه مشابه بود ولی طول مدت بی حسی در گروه سوم و دوم به طور معنی داری از گروه اول بیشتر بود (0001/0=p). هیچ تغییر قابل ملاحظه ای در سه گروه از نظر همودینامیک یافت نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که وراپامیل می تواند طول مدت بی حسی را به طور قابل ملاحظه ای افزایش دهد و استفاده از آن در بیماران ASA I با حداقل تغییرات همودینامیک همراه خواهد بود.
    کلیدواژگان: لیدوکایین، وراپامیل، سوفنتانیل، بلوک شبکه بازویی، تغییرات همودینامیک
  • رضا موثقی، عباسعلی درستی، داود آقامحمدی صفحات 38-44
    زمینه و هدف
    تجویز مخدر اپیدورال یکی از روش های متداول کنترل درد پس از عمل می باشد ولی در مورد تجویز مستقیم مخدر اپیدروال در محل عمل، قبل از پایان جراحی مطالعات کمی صورت گرفته است. هدف از این مطالعه بررسی اثر بخشی این روش برای بی دردی پس از عمل جراحی میکرودیسککتومی کمری در یک سطح میباشد می باشد.
    روش بررسی
    مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور روی 100 بیمار مبتلا به کمردرد و درد رادیکولر ناشی از هرنیاسیون دیسک کمری در دو گروه مداخله و مقایسه می باشد. در گروه مداخله (M) مورفین 2 میلی گرم / 5 میلی لیتر و در گروه مقایسه(P) نرمال سالین 5 میلی لیتر در فضای اپیدورال محل جراحی در انتهای عمل پاشیده شد. میزان درد بیماران در ریکاوری، میزان داوری ضد درد دریافتی در بخش، میزان درد آنان در بخش، زمان راه رفتن بیماران و تعداد روزهای بستری بیماران بعد از عمل ثبت گردید.
    یافته ها
    میزان افزایش فشار خون سیستولی متوسط بعد ازعمل در گروه مورفین کمتر بود. بی قراری و آژیتاسیون در ریکاوری در گروه مورفین کمتر از گروه پلاسبو بود.
    فراوانی موارد درد متوسط و شدید (براساس ارزیابی کاتگوریال میزان درد) در 6 ساعت اول بعد از عمل در گروه مورفین 6% و در گروه پلاسبو 98% بود. میزان داروی ضد درد (مورفین به میلی گرم) استفاده شده در بخش در گروه مداخله (M) 75/10 میلی گرم و در گروه مقایسه (P) 4/21 میلی گرم بود (0001/0< P). زمان راه رفتن راحت بیمار در بخش در گروه مداخله (M) پس از 2 روز و در گروه پلاسبو پس از 6/2 روز و تعداد روزهای بستری بعد از عمل درگروه مورفین 7/4 روز و در گروه مقایسه حدود 6 روز بود.
    نتیجه گیری
    استفاده از مورفین ایپدورال، در پایان جراحی میکرودیسککتومی کمری باعث کنترل بهتر درد بعد از عمل، تحرک سریعتر بیمار و کاهش روزهای بستری می شود.
    کلیدواژگان: مورفین، اپیدورال، میکرودیسککتومی، درد بعد از عمل
  • محمودرضاآل بویه، فرنادایمانی، پوپک رحیم زاده، علی محمدیان اردی، سیدحمیدرضا فیض صفحات 45-52
    زمینه
    این روزها از ضدافسردگی های سه حلقه ای بطور متداولی در درمان دردهای مزمن بخصوص دردهای نوروپاتیک استفاده میشود. ضدافسردگی های سه حلقه ای با مکانیسمهای مختلفی نظیر اثر بر کانالهای سدیم، گیرنده های ان متیل دی آسپارتات، آمینهای بیوژن، اپیوئیدها، واسطه های التهابی و ماده پی سبب بیدردی میشوند. مطالعلت نشان داده اند که مصرف داخل نخاعی ضدافسردگی های سه حلقه ای بطور موثری سبب تضعیف درد و هیپرآلژزی حرارتی ناشی از درد التهابی و نوروپاتیک در موشها میشود.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در آزمایشگاه حیوانات بر روی 30 موش از نوع ویستار تزریق داخل نخاعی داروها بترتیب زیر انجام شد: گروه اول: 90 میکرولیتر دوکسپین (50 میلی مول)، گروه دوم: 90 میکرولیتر آمی تریپتیلین (60 میلی مول)، گروه سوم:90 میکرولیتر بوپیواکائین (23 میلی مول). سپس تغییرات حسی، حرکتی و حس عمقی در ساعات 1، 2، 3، 4، 6 و 12 اندازه گیری و ثبت گردید.
    نتایج
    سه عدد موش متعاقب تزریق در گروه اول و دوم از بین رفتند. پس از تطبیق دادن اثر غلظت در داروهای مختلف مورد مطالعه مشخص شد که آمی تریپتیلین دارای قابلیت مشابه ولی طول مدت بلوک حرکتی، حسی و حس عمقی طولانیتری نسبت به بوپیواکائین میباشد (05/0>(p در حالیکه دوکسپین دارای کارایی قابل قبول ولی کمتر و با طول مدت بلوک کوتاهتری در مقایسه با بوپیواکائین میباشد. (05/0>(p مدت زمان لازم جهت ریکاوری کامل در گروه دوم بوضوح طولانیتر از دو گروه دیگر بود.
    بحث: بنظر میرسد آمینهای نسل سوم نظیر آمی تریپتیلین و دوکسپین دارای توانایی قابل قبولی در ایجاد بیحسی نخاعی در مقایسه با بوپیواکائین میباشند و آمی تریپتیلین دارای اثر قویتر و طولانیتری نسبت به دو داروی دیگر مورد استفاده در این مطالعه بوده که این امر احتمالا آن را به بیحس کننده موضعی باارزشی مبدل میسازد.
    کلیدواژگان: دوکسپین، آمی تریپتیلین، بوپیواکائین، بیحسی نخاعی
  • هوشنگ طالبی، بیژن یزدی، شعبانعلی علیزاده، اسماعیل مشیری، افسانه نوروزی صفحات 53-62
    زمینه و هدف
    تاثیر اضافه کردن میدازولام به بوپیواکائین اینتراتکال تاکنون به طور وسیعی مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر اضافه کردن میدازولام با دوزهای متفاوت به لیدوکائین اینتراتکال بر روی درد پس از عمل جراحی بود.
    روش کار
    در یک کارآزمایی تصادفی کنترل شده در سال 1386که در بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی اراک انجام شد، چهل و پنج نفر مرد که کاندید عمل جراحی ترمیم فتق اینگوئینال بودند وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی به سه گروه شاهد (لیدوکائین 5٪ به همراه نرمال سالین) M0.5 (لیدوکائین 5٪ و میدازولام 5/0 میلی گرم) و M1 (لیدوکائین 5٪ و میدازولام 1 میلی گرم) بر اساس محلول تزریق شده اینتراتکال برای ایجاد بیحسی نخاعی تقسیم شدند. فشار متوسط شریانی، ضربان قلب، درد پس از عمل، نیاز به مخدر، و عوارض (تهوع، استفراغ، خارش، سردرد، افت فشار خون و برادی کاردی) ثبت شدند.
    یافته ها
    شدت درد، به جز مقدار اندازه گیری شده در 2 ساعت پس از عمل، در تمام دوران بعد از عمل در گروه M1 کمترین میزان بود. تفاوت معنی داری در فراوانی استفراغ بین سه گروه دیده شد که بیشترین فراوانی در گروه M0.5 بود. هیچ موردی از افت فشار خون شدید مشاهده نشد. هر چند، برادی کاردی در یک بیمار در گروه M0.5 مشاهده شد که نیاز به درمان پیدا کرد.
    نتیجه گیری
    یافته های ما نشان می دهد که تجویز میدازولام اینتراتکال (به خصوص1میلیگرم) همراه با لیدوکائین، در کاهش درد پس از عمل در بیمارانی که تحت عمل جراحی ترمیم فتق اینگوئینال باز قرار می گیرند موثر است و با عوارض جانبی همراه نیست.
    کلیدواژگان: اینتراتکال، میدازولام، لیدوکائین، بیهوشی نخاعی، درد پس از عمل، ترمیم فتق اینگوئینال
  • فرناد ایمانی، مه زاد علیمیان، محمد رادمهر، آتوسا دلجو، نازنین میرابی صفحات 63-70
    هدف
    هدف ار انجام این مطالعه مقایسه اثرات مرفین و لورنوکسیکام در پمپ کنترل درد PCA بر میزان درد بعد از جراحی لاپاراسکوپیک بایپس معده بوده است.
    روش کار
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی 60 بیمار کاندید جراحی لاپاراسکوپیک بایپس معده قرار گرفتند. برای کنترل درد بعد از عمل بیماران بطور تصادفی به دو گروه لورنوکسیکام (30 نفر) و مرفین (30 نفر) بوسیله پمپ کنترل درد وریدی (PCIA) در پایآن عمل قرار داده شدند. تنظیم پمپ کنترل درد بصورت انفوزیون مداوم 5 میلیلیتر در ساعت، مقدار بولوس 2 میلیلیتر، و زمان قفل شدن 30 دقیقه گذاشته شد. هر میلیلیتر از محلول پمپ در گروه مرفین دارای 200 میکروگرم و در گروه لورنوکسیکام 160 میکروگرم بود. نمره درد، نمره آرامبخشی، تهوع و استفراغ تا 24 ساعت بعد از لاپاراسکپی توسط فرد دیگری بررسی گردید.
    نتایج
    اختلاف آماری معنی داری از نظر سن، جنس، شاخص توده بدن بین دو گروه نبود. نمره درد در قبل از شروع مطالعه در گروه مرفین و لورنوکسیکام به ترتیب 7/1 ± 3/6 و 5/1 ± 6/6 بود. پس از 24 ساعت، نمره درد به 8/0 ± 6/1 و 5/0 ± 7/1 کاهش یافت (p کمتر از 001/0). تغییرات نمره درد در هر دو گروه مشابه همدیگر بود. میزان تهوع و استفراغ، و آرامبخشی در گروه مورفین بالاتر از گروه لورنوکسیکام بود.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان میدهد که تجویز لورنوکسیکام به اندازه مرفین از طریق پمپ وریدی درد PCIA در کنترل درد بعد از بیماران تحت جراحی لاپاراسکوپیک بایپس معده موثر میباشد. بعلاوه، لورنوکسیکام دارای عوارض کمتری مانند تهوع و استفراغ و آرامبخشی نسبت به مرفین میباشد.
    کلیدواژگان: مرفین، لورنوکسیکام، پمپ کنترل درد وریدی، جراحی لاپاراسکوپیک بایپس معده
|
  • Seyyed, Hossein Moshtaghion, Amir, Mohammad Mohsenpour, Zahra Hashemian, Hamid, Reza Faiz Pages 7-14
    Background And Aims
    We have compared the effects of lidocaine، remifentanil and placebo on the hoemodynamic responses to tracheal extubation.
    Methods
    This was a prospective، randomized clinical trial، double-blind study in 18 to 50 years old adults with ASA I - II، undergoing an orthopedic surgery. Anesthesia was induced with fentanyl 2 μg/kgIV and propofol 1. 5 mg/kg and atracurium 0. 6 mg/kg، and maintained with propofol 100μg/kg/min and repeated doses of atracurium 0. 2 mg/kg. Ten and 50 minutes before the end of surgery، propofol and fentanyl were discontinued respectively. At the end of surgery a bolus dose of Remifentanil 0. 25 μg/kg or Lidocaine 1. 5 mg/kg or 5 ml normal saline was given and tracheal extubation was performed after standard criteria acheivement. Arterial pressure and heart rate were recorded at the time of 1،5،10 intervals from the end of surgery.
    Results
    There were statistically significant differences between the lidocaine and remifentanil group with respect to hemodynamic parameters (heart rate، diastolic blood pressure) at 5، 10 min intervals from the end of surgery. Systolic blood pressure at three times was significantly different in three groups.
    Conclusions
    Remifentanil is more effective than lidocaine on cardiovascular response control during emergence from anesthesia and extubation.
    Keywords: hemodynamic responses, remifentanil, lidocaine, extubation
  • Hossain Madineh, Mohammad-Reza Abedin-Zadeh, Fatemeh Jafari Pages 15-22
    Background And Aims
    Secondary brain damage due to head trauma is one of the causes of death especially in young victims. Prolonged disability and death happen in most severe head trauma cases. Use of hypnotic drugs such as benzodiazeapine، barbiturates and propofol plus opioids cause sedation for respiratory support by mechanical ventilation. This study investigated the efficacy of thiopental in compare with propofol in mortality rate and prognosis of patients with severe head trauma.
    Material And Methods
    130 patients suffering from head injury with GCS =8 randomly divided to two groups. They were treated with infusion of thiopental or propofol for 48 hours. Then their clinical signs improvement، mortality rate and remained of clinical symptoms evaluated for 3 months.
    Results
    Patients under propofol treatment had better prognosis than the other group.
    Conclusions
    Propofol better protects brain tissue from hydrogen peroxide and reduces metabolic rate at early hours of injuries with better brain perfusion. These reduce secondary brain injury and secondary disability.
  • Faramarz Mosaffa, Khoda-Morad Karimi, Seyed-Hassan Khoshnevis Pages 23-28
    Background And Aims
    Spinal Anesthesia is one of the safest Anesthesia methods with lower complications. The most common complication of spinal anesthesia is postdural puncture headache (PDPH) and it is very important to know which factors may increase the incidence of it، some factors that have relationship among variable and postdural puncture headache are studied and demonstrated. Method and material: In a clinical trial study 150 patients who matched by age and sex، entered in following groups: median and paramedian techniques، randomly. Spinal puncture after the preparation of the patient performed in sitting position (for median approach or lateral position (for para median approach)، the study was carried out in a double blind fashion، patients were evaluated 1 st postoperative day by an other Resident whether they have a headache or any related problems.
    Results
    There were no difference between the two groups by sex and age. 7 patients (9. 3%) in median and 8 patients (10. 7%) in paramedian groupe had PDPH (P=0. 875 & Odds ratio: 0. 862، CI95% 0. 676-1. 048)
    Conclusions
    There was no difference between the two methods in the incidence of PDPH.
  • A. Randomized, Double-Blinded Study Pages 29-37
    Background And Aims
    Although calcium channel blockers such az verpamile are added to local anesthetics for regional anesthesia،rarely they may cause undesirable hemodynamic side effects This study compared the hemodynamic and blockade effects of verapamile and sufentanile during axillary brachial plexus blockade with lidocaine 1. 5%.
    Methods
    Forty five patients were divided randomly into 3 groups. Patients in group 1 received 1. 5% lidocaine; patients group 2 received 105% lidocaine mixed with 5 mg verapamile; patients in group 3 received 1. 5% lidocaine mixed with 5 mg verapa،ile and 5 μg sufentanile. Hemodynamic data were measured four times. The duration time of anesthesia and sensory block was recorded.
    Results
    The beginning time of anesthesia was similar in 3 groups، but analgesia duration was significantly longer in groups 3 and 2 than in group 1 (p<0. 05). There were no significant differences in Hemodynamic data between 3 groups.
    Conclusions
    Verapamile offers more stable hemodynamics and similar blockade، and thus may be beneficial for ASA I patients undergoing forearm and hand surgery.
  • Reza Movassaghi, Abbas-Ali Dorosty, Davood Agha-Mohammadi Pages 38-44
    Background And Aims
    Narcotics are commonly used in controlling of the postoperative pain. But few studies are available about direct narcotic spillage into surgical field. The aim of this study was to check the efficacy of this method for analgesia in postoperative lumbar microdiscectomy.
    Methods
    In a randomized clinical trial، numbers of 100 patients were included into two equal groups due to low back radicular pain and، underwent microdiscectomy. Study group received direct morphine (2mg/5mL) spillage and control group received normal saline (5mL) spillage as a placebo. The main outcome to be compared between trial and placebo groups were: Patient comfort rate in recovery room and ward، amount of analgesics used، postoperative ambulation time، post operative hospitalization days.
    Results
    Mean Systolic blood pressure increment was lower in morphine group. The restlessness and agitation during recovery in study group was lower than control group. Only %6 of patients in study group compared to %98 in placebo group had either moderate or severe pain، six hours after operation. Mean morphine dose used for study group was 10. 75 mg compared to 21. 4 mg among control group patients (p<0. 0001). Mean ambulation time was 2 days among study group patients compared to 2. 6 days in control group. Mean hospitalization length was 4. 7 and 7 days in study and control group respectively.
    Conclusion
    Using epidural morphine spillage (EMS) during Lumbar microdiscectomy results in better control of postoperative pain، early ambulation of patients and decreased hospitalization length.
  • Mahmoud-Reza Alebouyeh, Farnad Imani, Poupak Rahimzadeh, Ali Mohammadian-Erdi, Seyyed Hamid-Reza Faiz Pages 45-52
    Background And Aims
    Nowadays tricyclic antidepressants (TCAs) are commonly used orally for treating chronic pain states، such as neuropathic pain. TCAs produce analgesia by various mechanisms involving Sodium channels، N-methyl-d-aspartate receptors، biogenic amines، opioids، inflammatory mediators، and substance P. Studies have shown that intrathecal tricyclic administration effectively attenuates pain and thermal hyperalgesia in inflammatory and neuropathic pain in rats.
    Materials And Method
    In a double blind RCT study in animal lab intathecal injection of drugs performed in 30 Wistar male rats. They devided in 3 groupes. In G1، 90 μl Doxepine (50 mM)، G2، 90 μl amitriptyline (60mM) and in G3، 90 μl bupivacaine (23 mM) was injected. Then sensory، motor and proprioceptive changes was measured in these hours: 1، 2، 3، 4، 6 and 12 by one examiner
    Results
    Three rats died in G1 and G2. After adjusting the influences from different concentrations، amitriptyline had a similar potency but a longer duration of spinal blockade of motor، propioception، and nociception than did bupivacaine (p value<0. 05). Whereas doxepine had a reasonable but lower efficacy and shorter duration of spinal blockade than did bupivacaine (P value<0. 05). The full recovery times for G2 were significantly longer. Conclussion: It seems that tertiary amine drugs such as amitriptyline and doxepin، had reasonable potencies of spinal blockade when compared to bupivacaine. But amitriptyline has a more potent and long-acting spinal anesthetic effect. It may turn to be a clinical valuable local anesthetic.
  • Houshang Talebi, Bijan Yazdi, Shabanali Alizadeh, Esmaleel Moshiry, Afsaneh Nourozi Pages 53-62
    Background And Aims
    The efficacy of adding midazolam to intrathecal bupivacaine has been widely documented. The aim of this study was to assess the effects of combination of intrathecal midazolam and lidocaine on postoperative pain.
    Methods
    In a randomized controlled trial that was performed in 2007 in a teaching hospital of Arak University of Medical Sciences، forty five male patients who were candidates for elective inguinal herniorrhaphy entered and randomly divided into three groups of Control (lidocaine 5% plus Normal saline)، M0. 5 (lidocaine 5% and midazolam 0. 5mg) and M1 (lidocaine 5% and midazolam 1 mg) according to intrathecal solution injected for spinal anesthesia. Mean arterial blood pressure، heart rate، post-operative pain، narcotic requirements، and complications (nausea، vomiting، pruritis، headache، hypotension and bradycardia) were recorded.
    Results
    The severity of post-operative pain was lowest in M1 group in all postoperative measurements except at 2 hours after operation. There was significant difference in vomiting between three groups which had the highest frequency in M0. 5 group. No severe hypotension was seen; though، bradycardia occurred in one patient in M0. 5 group which needed treatment.
    Conclusions
    Our findings suggest that administration of intrathecal midazolam (especially 1mg) together with lidocaine is effective in reducing post-operative pain in patients undergoing open inguinal herniorrhaphy and is not associated with adverse effect.
    Keywords: Intrathecal, midazolam, lidocaine, spinal anesthesia, postoperative pain, inguinal herniorrhaphy
  • Farnad Imani, Mahzad Alimian, Mohammad Radmehr, Atousa Deljou, Nazanin Mirabi Pages 63-70
    Background And Aims
    The objective of our study was so to show the efficacy of PCIA with morphine or lornoxicam on the attenuation of postoperative pain after laparoscopic gastric bypass surgery.
    Methods
    In this randomized clinical trial، 60 patients who were candidates for laparoscopic gastric bypass surgery were included. Patients were randomly receiving morphine (n=30) or lornoxicam (n=30) through PCIA for postoperative pain relief، at the end of the procedure. Visual analogue scale (VAS)، sedation score، and nausea and vomiting score (N&V score) were used up to 24 hours after laparoscopy. A physician، who was not aware of the therapy undertaken، evaluated the patients.
    Results
    There were no statistically significant differences between two groups according to age، gender، and body mass index. Before intervention، the means of pain intensity (VAS) in the morphine and lornoxicam groups were 6. 3±1. 7 and 6. 6±1. 5، respectively. After 24 hours، the means reduced to 1. 6±0. 8 and 1. 7±0. 5، respectively (p<0. 001). The changes of pain score were the same in two groups. During 24 hours follow-up، the means of sedation and N&V scores in patients receiving morphine were higher than the patients receiving lornoxicam significantly.
    Conclusion
    Our finding suggests that administration of lornoxicam through PCIA is as effective as administration of morphine through PCIA with in management of post-operative pain in patients undergone laparoscopic surgery. In addition، lornoxicam has less side-effect such as sedation، nausea and vomiting than morphine.