فهرست مطالب

دیابت و متابولیسم ایران - سال یازدهم شماره 6 (پیاپی 45، امرداد و شهریور 1391)

مجله دیابت و متابولیسم ایران
سال یازدهم شماره 6 (پیاپی 45، امرداد و شهریور 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/10/09
  • تعداد عناوین: 9
|
  • شیوا خلیل مقدم، آزاده ابراهیم حبیبی، پروین پاسالار، پریچهره یغمایی، باقر لاریجانی صفحات 505-515
    مقدمه
    آنزیم های گلیکوزیداز در هضم نشاسته وگلیکوژن در نتیجه افزایش قند خون موثرند. مهارکننده های این آنزیم ها خصوصا مهارکننده های آلفا آمیلاز به علت نداشتن عوارض جانبی مهار کننده های آلفا گلوکوزید از اهمیت ویژه ای برخوردارند و به عنوان ابزاری با ارزش در درمان دیابت مطرح هستند. جستجوی ابتدایی برای یافتن چنین ترکیباتی با کمک مدل های in vitro و in vivo صورت می پذیرد. در مورد مهار کننده های آلفا آمیلاز، از آنجا که موش صحرایی به صورت متداول به عنوان مدل فارماکولوژی مورد استفاده قرار می گیرد، در این مطالعه، مدل ساختار آنزیم این حیوان مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که ساختار کریستالی این آنزیم ها موجود نمی باشد مطالعه مدلسازی مولکولی به منظور مقایسه آنزیم های آمیلاز پانکراسی موش صحرایی و انسان انجام گردید.
    روش ها
    بررسی ترادف آمینواسیدی و مدل سازی ساختار آنزیم موش با استفاده از برنامه Blast،Clustal W و SWISS MODEL انجام شد. جهت یافتن جایگاه احتمالی برهم کنش مهارکننده های آنزیم، ترکیب شش زیر واحدی قندی که مهار کننده گزارش شده برای آنزیم انسانی است با استفاده از روش جایگیری (داکینگ) در مدل قرار داده شد و برای بررسی بیشتر برهم کنش ترکیب با آنزیم از شبیه سازی دینامیک مولکولی کوتاه مدت استفاده گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان دهنده تفاوت جزئی آنزیم موش صحرایی با آنزیم انسان است. در عین حال اسید آمینه های مهم در برهم کنش مهار کننده های قندی و آنزیم تا حدودی شناسایی شده اند.
    نتیجه گیری
    علی رغم اینکه می توان از آنزیم آلفا آمیلاز پانکراس موش صحرایی به عنوان مدل جهت بررسی اولیه و کلی تاثیر ترکیبات مهار کننده استفاده کرد، باید به تفاوت موجود در ساختار آن توجه کرد و بنابراین نتایج به دست آمده از مدل را در موارد حساس تر با احتیاط تفسیر نمود.
    کلیدواژگان: آلفا آمیلاز، مدلسازی مولکولی، مهارکننده، موش صحرایی
  • ارغوان گلباز حق، زهرا میرزایی زاده، فهیمه خورسند، مائده درزیانی عزیزی، کبری امیدفر صفحات 516-527
    مقدمه
    3- هیدروکسی بوتیرات، یکی از عمده اجسام کتونی بدن می باشد که شاخصی مهم درتشخیص کتواسیدوز دیابتی در نظر گرفته شده است. بیوسنسورهای طراحی شده برای ردیابی 3- هیدروکسی بوتیرات بخاطر دقت، سهولت و عملکرد سریع، توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
    روش ها
    این مطالعه سعی در توسعه بیوسنسورهای مبتنی بر 3- هیدروکسی بوتیرات دهیدروژناز است به طوری که از نانولوله های کربنی تک دیواره (SWCNT) برای تثبیت کوفاکتور، NAD+، بر سطح الکترود نواری استفاده شده است. تشکیل کونژوگه SWCNT-NAD+ با الکتروشیمی و میکروسکوپ الکترونی سنجیده شده و از ولتامتری چرخه ای برای آنالیز عملکرد الکتروشیمی بیوسنسور استفاده گردیده است. با این روش، عمر مفید و قابلیت اطمینان بیوسنسور پیشنهادی برای آنالیز نمونه واقعی تایید شد.
    یافته ها
    کاهش قابل توجه پتانسیل اکسیداسیون الکتروشیمی NADH به V15- را می توان از ویژگی های برجسته این بیوسنسور مطرح کرد. این بیوسنسور قابلیت تشخیص 3- هیدروکسی بوتیرات را در یک دامنه خطی از mM1/0-01/0 با حد تشخیص پایین mM009/0 دارد. استفاده همزمان از الکترود نواری و SWCNT باعث تمایز این بیوسنسورشده به طوری که چشم اندازهای جدیدی را برای تشخیص دیگر متابولیت های مهم بالینی باز می کند.
    نتیجه گیری
    بیوسنسور پیشنهادی از مزیت های الکتروشیمیایی نانولوله های کربنی تک دیواره بهره برده است. پتانسیل پایین اکسیداسیون NADH، پایداری ذخیره سازی بیشتر و حد تشخیصی کمتر از طریق استفاده از چنین نانولوله هایی به دست آمده است. با در نظر گرفتن مزیت پیوند کووالانی NAD+ به CNT، اضافه کردن NAD+ به ازای هر واکنش، در هر اندازه گیری نیاز نمی باشد. به همین خاطر از لحاظ اقتصادی با صرفه تر است.
    کلیدواژگان: بیوسنسور، 3، هیدروکسی بوتیرات، نانولوله های کربنی تک دیواره، الکترود نواری
  • آذر طل، فرشته مجلسی، عباس رحیمی فروشانی، داود شجاعی زاده، پروین عباسی بروجنی صفحات 528-537
    مقدمه
    دیابت نوع 2 در زمره بیماری های مزمن با عوارض بسیار است که توجه به ابعاد روانی زندگی بیماران مبتلا با دیابت و تبعیت از رژیم درمانی از اهمیت خاصی بر خوردار است. این مطالعه با هدف بررسی سازگاری شناختی صفتی و حالتی در بیماران دیابتی نوع 2 و تعیین عوامل موثر بر این سازگاری طراحی و انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی بود که به مدت 6 ماه در سال 1391 انجام شد. جامعه پژوهش در این مطالعه، بیماران دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی تهران بود، حجم نمونه 480 نفر و نمونه گیری به روش در دسترس انجام شد. سازگاری شناختی در دو بعد صفتی و حالتی بیماران دیابتی نوع 2 با استفاده از پرسشنامه دو قسمتی شامل اطلاعات دموگرافیک و مرتبط با بیماری و سازگاری شناختی بر اساس مقیاس پنج درجه ای لیکرت اندازه گیری گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 5/11 با استفاده از آزمون های کای دو و مدل رگرسیون لجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معنی داری در این مطالعه 05/0 بود.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که وضعیت تاهل (01/0=P)، سال های ابتلا به بیماری دیابت (001/0>P)، وضعیت شغلی (001/0>P)، گروه های سنی (001/0=P)، سابقه مثبت خانوادگی دیابت (001/0>P)، وضعیت درآمد (001/0>P) و HbA1C (001/0>P) با هر دو نوع سازگاری شناختی ارتباط داشتند. جنسیت با سازگاری شناختی حالتی (008/0=P) و سطح تحصیلات (001/0>P) و بیماری های زمینه ای همراه (02/0=P) با سازگاری شناختی صفتی ارتباط آماری معنی داری داشتند. مدل رگرسیون لجستیک نشان داد که سال های ابتلا به دیابت، گروه های سنی، میزان درآمد، سابقه خانوادگی وHbA1C شانس سازگاری حالتی بالا و معنی داری داشتند و شانس بالا بودن سازگاری شناختی صفتی با سابقه خانوادگی دیابت، بیماری زمینه ای همراه، HbA1C ارتباط داشت.
    نتیجه گیری
    با عنایت به تاثیر عوامل جمعیت شناختی و بالینی در میزان سازگاری شناختی صفتی و حالتی، ضرورت انجام مداخلات مبتنی بر ارتقاء سلامت با کاربرد تئوری های سازگاری اجتناب ناپذیر است.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، تئوری سازگاری شناختی، سازگاری صفتی، سازگاری حالتی
  • منوچهر نخجوانی، سحر رجب زاده کنفی، علیرضا استقامتی، احسان مرادی فارسانی، لاله قدیریان صفحات 538-543
    مقدمه
    شیوع دیابت و عوارض ناشی از آن در حال افزایش بوده و استرس اکسیداتیو به عنوان یکی از عوامل مهم پاتوژنیک در رابطه با ایجاد عوارض آن شناخته شده است. هدف از این مطالعه اندازه گیری نیتروتایروزین به عنوان نشانگری برای استرس اکسیداتیو در بیماران دیابتی است.
    روش ها
    این مطالعه مورد شاهدی برای مقایسه بیماران دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به بیمارستان امام شهر تهران با افراد سالم انجام شد. در هر گروه 70 نفر وارد شدند و معیارهای خروج شامل سطح کراتینین خون بالای mg/dl 2 ابتلا به نارسایی احتقانی قلب، مصرف آنتی اکسیدان ها، مشکلات کبدی، عفونت فعال و ابتلا به سرطان بود. گروه کنترل از لحاظ سن و جنس مشابه بیماران بودند(Paired match). اندازه گیری سطح نیتروتایروزین به روش ELISA انجام گردید. داده های به دست آمده، توسط نرم افزار آماری(version 13) SPSS و با کمک آزمون های آماری کای دو، t test و ضریب همبستگی اسپیرمن و در سطح معناداری 05/0 آنالیز گردید. اطلاعات بیماران محفوظ و ورود به مطالعه پس از اخذ رضایت نامه آگاهانه از افراد انجام شد.
    یافته ها
    شیوع جنسی و میانگین سنی در دو گروه مشابه بود (در گروه دیابت (34/11±)4/54 سال و در گروه شاهد (76/10±)1/51 سال). سطح نیتروتایروزین در سرم بیماران مبتلا به دیابت با گروه شاهد تفاوت معنی دار داشت (001/0P<) و در بیماران دیابتی با افزایش سن مربوط بود (27/0r =، 025/0P<).
    نتیجه گیری
    بر اساس این مطالعه سطح سرمی نیتروتایروزین در بیماران دیابتی بالاتر از افراد سالم است بنابراین استرس اکسیداتیو می تواند به عنوان علتی برای عوارض بیماری دیابت مورد بررسی قرار گرفته و برای طراحی مداخلات به منظور پیشگیری از عوارض مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: نیتروتایروزین، دیابت نوع 2، استرس اکسیداتیو
  • سیدسعید مظلومی محمودآباد، اقدس حاجی زاده، محمدرضا اعلایی، مهدی میرزایی علویجه، علی محمد افخمی، مجتبی فتاحی صفحات 544-550
    مقدمه
    بیماری دیابت شایع ترین بیماری ناشی از اختلالات متابولیسمی و شایع ترین بیماری آندوکرین است. توسعه رفتارهای مثبت بهداشتی جهت پیشگیری در افراد در معرض خطر اهمیت فوق العاده ای دارد. هدف از مطالعه حاضر تعیین وضعیت رفتارهای پیشگیری کننده دیابت نوع 2 در افراد در معرض خطر شهر اردکان بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی بود.
    روش ها
    این مطالعه مقطعی در میان 111 دو زن ی 30 ل و در ض د ع 2 اردکان از ی، چهار ‫اشتی و درنی شناسایی و به روش تصادفی انتخاب شدند، انجام گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد 68 سوالی مبتنی بر سازه های مدل اعتقاد بهداشتی شامل: 6 سوال دموگرافیک، 11 سوال آگاهی (محدوده نمره 11-0)، 8 گویه حساسیت درک شده (محدوده نمره 32-8)، 4 گویه شدت درک شده (محدوده نمره 16-4)، 7 گویه منافع درک شده (محدوده نمره 28-7)، 11 گویه موانع درک شده (محدوده نمره 44-11)، 12 گویه خودکارآمدی (محدوده نمره 48-12)، 3 سوال راهنما برای عمل (محدوده نمره 3-0) و 6 سوال رفتارهای پیشگیری کننده (محدوده نمره 18-0) بود که به روش خودگزارش دهی تکمیل گردیدند. داده ‫اده از م اار آری SPSSویرایش 18 و آزمون های آماری تی تست مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز رگرسیون خطی در سطح معناداری 05/0 رد و ار فتند.
    یافته ها
    میانگین سن شرکت کنندگان در این مطالعه 54/4±77/38 سال، 1/44 درصد دو 9/55 درصد زن، 7/93 درصد متاهل، 3/6 درصد مجرد و تنها 9/18 درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. میانگین نمره آگاهی 21/2±25/6، حساسیت 59/2±27/25، شدت 95/1±31/12، منافع 82/2±57/23، موانع 78/4±38/23، خودکارآمدی 11/6±03/38، راهنما برای عمل 08/4±16/2 و رفتارهای پیشگیری کننده 85/0±86/8 بود. افراد متاهل نسبت به مجردها از منافع درک شده (008/0P=) و خودکارآمدی (038/0P=) بالاتری برخوردار بودند. در قسمت رفتارهای پیشگیری کننده بیشترین و کم ترین نمره کسب شده به ترتیب مربوط به رفتار پیروی از رژیم غذایی سالم (41/1±26/2) و اندازه گیری ماهانه فشار خون (5/0±48/0) بود. همبستگی معکوس و معناداری میان درک موانع و میزان خود کارآمدی (001/0P<، **349/0-r=)، راهنما برای عمل (001/0p<، **412/0-r=) و رفتارهای پیشگیری کننده (001/0p<، **372/0-r=) وجود داشت. همچنین آزمون رگرسیون نشان داد منافع درک شده، موانع درک شده و خودکارآمدی هرکدام به ترتیب 22، 25 و 21 درصد از واریانس رفتار را پیشگویی کردند.
    ی: میانگین نمره کسب شده از سازه های مختلف مدل نشان داد که شرکت کنندگان از نظر آگاهی و اعتقادات در خصوص رفتارهای پیشگیری کننده در سطح متوسطی قرار داشتند که در نتیجه آن انجام رفتارهای پیشگیری کننده نیز در حد متوسطی قرار داشت. به نظر می رسد با تاکید بر آموزش مبتنی بر سازه های مدل بتوان میزان انجام رفتارهای پیشگیری کننده را ارتقاء داد.
    کلیدواژگان: پیشگیری، د ع 2، ل اد بهداشتی
  • میترا نیافر، منوچهر نخجوان، علیرضا استقامتی، امیر ضیایی، سید عادل جاهد، جلال آزمندیان، محمد ابراهیم خمسه، غلامرضا یوسف زاده، محمدحسن گذشتی، مجتبی ملک صفحات 551-557
    مقدمه
    در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 با عارضه نارسایی کلیوی، دستیابی به کنترل مناسب قند خون و کاهش خطر هیپوگلیسمی باید در تعادل باشد. هدف از این مطالعه، تعیین اثربخشی و ایمنی انسولین گلارژین در بیماران دیابتی نوع 2 مبتلا به نفروپاتی دیابتی است.
    روش ها
    89 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 (میانگین سن 7/10±9/62 و طول مدت دیابت 6/7±9/13 سال) دچار نفروپاتی دیابتی (میانگین میزان فیلتراسیون گلومرولی 5/11±1/34 میلی لیتر در دقیقه) وارد مطالعه شدند. به بیمارانی که کنترل نامناسب قند خون یا هیپوگلیسمی مکرر طی استفاده از داروهای خوراکی ضد دیابت (OAD) داشتند، انسولین گلارژین قبل از خواب تجویز شد. دوز شروع 1/0 واحد به ازای کیلوگرم بود و برای رسیدن به قند خون ناشتای هدف (130-90 میلی گرم در دسی لیتر) تنظیم شد. شواهد قبل از مطالعه و 4 ماه پس از شروع انسولین گلارژین ثبت شد.
    یافته ها
    در پایان درمان، کاهش قابل توجهی در هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) (از 6/1±4/8% به 2/1±7/7%) مشاهده شد (001/0P<). درمان با کاهش معنی دار در سطوح قند خون ناشتا (از 67 ± 7/159 به 4/28 ± 4/119mg/dl) همراه بود (001/0P<). نمایه توده بدنی بیماران در پایان مطالعه افزایش نیافت (9/3 ± 2/26 و 8/3 ± 2/26 کیلوگرم بر متر مربع) (96/0=P). هیپوگلیسمی خفیف علامت دار در 5/12% افراد مشاهده شد اما عارضه جانبی دیگری دیده نشد.
    نتیجه گیری
    انسولین گلارژین در کوتاه مدت سبب بهبود HbA1c شده، در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 دچار نفروپاتی دیابتی ایمن است و به خوبی تحمل می شود.
    کلیدواژگان: انسولین گلارژین، نفروپاتی دیابتی، هیپوگلیسمی
  • آذر طل، فرشته مجلسی، عباس رحیمی فروشانی، داود شجاعی زاده، بهرام محبی صفحات 558-566
    مقدمه
    بیماران دیابتی در اداره و مدیریت بیماری خود با موانع زیادی دست به گریبان هستند. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط ویژگی های فردی و مرتبط با سلامت با موانع تشخیصی و درمانی زندگی با دیابت در بیماران دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی تهران طراحی و اجرا شد.
    روش ها
    این مطالعه از نوع مقطعی (توصیفی- تحلیلی) بود که در سال 1391 بر روی600 بیمار به طور تصادفی ساده انجام شد. ابزار مطالعه شامل دو بخش اطلاعات دموگرافیک و مرتبط با سلامت و بیماری و شاخص کنترل دیابت (HbA1C) با 10 سوال و ابزار زندگی با دیابت در ابعاد موانع تشخیصی (6 سوال)، موانع دارو درمانی(10 سوال) و موانع خودپایشی (5 سوال) بود که توسط مقیاس از کاملا موافقم (5) تا کاملا مخالفم (1) اندازه گیری گردید. روایی و پایایی ابزار اندازه گرفته شد. روش جمع آوری اطلاعات، تکمیل پرسشنامه و با استفاده از تکنیک مصاحبه بود. برای تجزیه وتحلیل داده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 5/11 و آزمون های آماری توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (کای دو و مدل رگرسیون لجستیک) استفاده شد. سطح معنی داری در این مطالعه کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار موانع تشخیصی، دارو درمانی و خودپایشی به ترتیب (97/3±48/16)، (13/5±92/29) و (77/2±5/14) بود. نتایج مطالعه نشان داد که برخی عوامل فردی و مرتبط با دیابت با این سه مانع ارتباط آماری معنی داری داشتند (05/0P<). مدل رگرسیون لجستیک هم شانس شدید بودن هر سه مانع را مشخص نمود.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های مطالعه به نظر می رسد بهبود ارتباط بین افراد حرفه ای گروه سلامت و تلاش برای بهره گیری و فراهم کردن منابع برای بیماران دیابتی در کاهش موانع تشخیصی، دارو درمانی و خوپایشی اثربخش خواهدبود.
    کلیدواژگان: زندگی با دیابت، موانع دارو درمانی، موانع خودپایشی، موانع تشخیصی، دیابت نوع 2
  • هاله افشار، فرزاد حدائق، ناهید بلادی مقدم، رضا محبی، فرهاد شیخ الاسلام، فریدون عزیزی صفحات 567-575
    هدف
    مقایسه توانایی تعاریف مختلف سندرم متابولیک (Mets) در برابر هریک از اجزای تشکیل دهنده آنها در پیش بینی میزان بروز سکته مغزی و این که آیا سندرم متابولیک، مستقل از اجزایش، خطری دارد.
    روش ها
    این مطالعه در بین 2548 فرد ایرانی، بالای 50 سال و بدون سابقه حوادث قلبی عروقی در ابتدای مطالعه، انجام شد. جهت تعریف سندرم متابولیک از معیارهای WHO،IDF و JIS استفاده شد. از آنالیز Cox proportional hazards regression جهت تخمین نسبت خطر (HR) و فاصله اطمینان (cl) 95% میزان بروز سکته مغزی برای هر یک از تعاریف و اجزایشان استفاده شد.
    یافته ها
    در طی 3/9 سال پیگیری، 72 مورد سکته مغزی رخ داد. نسبت خطر مولتی واریانت (فاصله اطمینان 95%) بروز سکته مغزی 71/2 (68/4-57/1)، 04/2 (27/3-27/1) و 87/1(00/3-17/1) به ترتیب برای JIS، IDF، WHO به دست آمد. در تعاریف JIS و IDF، فشار خون بالا، سطح بالای گلوکز پلاسما و چاقی مرکزی پیش بینی کننده های مهمی بودند. (نسبت خطر مولتی واریانت به ترتیب 98/3 (88/7-01/2)، 01/2 (22/3-25/1) و 73/1 (79/2-08/1) بود). تفاوتی بین تعاریف مختلف سندرم متابولیک در پیش بینی بروز سکته مغزی وجود نداشت. با استفاده از تست paired homogeneity مشخص شد که تعریف کامل سندرم در مقایسه با فشار خون بالا، سطح بالای گلوکز پلاسما و چاقی مرکزی قادر به پیش بینی بهتری نمی باشد. در تمام تعاریف، بعد از تعدیل هریک از اجزای سندرم متابولیک، ارتباط آن با سکته مغزی از بین رفت؛ در این مدل فقط فشار خون بالا به عنوان یک عامل پیش بینی کننده باقی ماند.
    نتیجه گیری
    تمام تعاریف سندرم متابولیک با سکته مغزی ارتباط داشتند. بعد از تعدیل هر یک از اجزای سندرم، این ارتباط از بین رفت و فقط فشار خون بالا به عنوان یک عامل پیش بینی کننده باقی ماند.
    کلیدواژگان: سکته مغزی، سندرم متابولیک، فشار خون بالا، دیس گلیسمی، دیس لیپیدمی
  • زهرا طاهری، مهسا محمد آملی، میلاد ابوالحلاج، جواد توکلی بزاز، باقر لاریجانی، مریم خجسته فرد، پروین امیری صفحات 576-584
    مقدمه
    هر دو سیستم ایمنی ذاتی و اکتسابی در ایجاد بیماری های قلبی و عروقی درگیرند. هدف از این مطالعه بررسی میزان بیان سایتوکاین های مختلف در لنفوسیت های خون محیطی Fresh un-stimulated PBMCs)) در افراد دارای بیماری های قلبی و عروقی بود.
    روش ها
    این مطالعه یک بررسی موردی-شاهدی بود و بر روی بیمارانی که آنژیوگرافی قلبی عروقی شده بودند، انجام شد. بیماران با بیش از 50 درصد تنگی به عنوان گروه مورد (CAD+) و بیماران بدون تنگی عروق کرونر به عنوان گروه کنترل (CAD-)، دسته بندی شدند. در هر گروه 25 بیمار که از نظر سن و جنس و نمایه توده بدن (BMI)، match شده بودند، برای آنالیز میزان بیان ژن های، TNFα،INFγ،IL-23، IL-17، IL-10، IL-6، IL-4 TGFβ در بیماران CAD+ در قیاس با بیماران CAD- با استفاده از روش Real time PCR به طور کمی مورد بررسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    ما مشاهده کردیم که بیان ژن های IL-4 و IL-10 در بیماران CAD+ کاهش یافته بود در حالی که بیان ژن های IL-6 و همچنین INFγ به عنوان نمونه ای از پاسخ های ایمنی مربوط به سلول های Th1 در بیماران CAD+ در قیاس با بیماران CAD- افزایش یافته بود، هر چند این اختلافات از نظر آماری معنی دار نبود. در این مطالعه یک کاهش معنی دار در بیان ژنIL-23 در PBMCs بیماران با CAD در قیاس با بیماران بدون CAD مشاهده شد (8/0-29/0:CI 95%، 001/0P<).
    نتیجه گیری
    داده های آماری بر نقش قابل توجه IL-23 در بیماری زایی CAD دلالت می کند و همچنین بر این فرضیه تاکید می کند که می توان از IL-23 در جهت کاربردهای درمانی استفاده کرد. IL-23 یک سایتوکاین مهم در مسیر Th17 می باشد. بنابراین مطالعات بیشتر در آینده در جهت نقش پاسخ ایمنی Th17 در آترواسکلروزیس برای آشکارسازی سازوکارهای تنظیمی درگیر در پاتوژنزیس CAD موثر خواهد بود.
    کلیدواژگان: بیماری عروق کرونر قلب، آترواسکلروزیس، Real time PCR