فهرست مطالب

دانشگاه علوم پزشکی گرگان - سال چهاردهم شماره 4 (پیاپی 44، زمستان 1391)

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان
سال چهاردهم شماره 4 (پیاپی 44، زمستان 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/11/11
  • تعداد عناوین: 21
|
  • سوده زندی، محمدعلی محسنی بندپی*، ناهید رحمانی صفحات 1-9

    کمردرد یکی از اختلالات رایج و پیچیده جوامع محسوب می شود که عوامل گوناگونی در ایجاد آن دخیل هستند. یکی از این عوامل از دست رفتن ثبات ستون فقرات است که به وسیله عضلات تامین می شود. یکی از مهم ترین عضلات تامین کننده ثبات ستون فقرات عضله عرضی شکم است. جستجو در بانک های اطلاعاتی PubMed، Scopus، Elsevier، Ovid، CINAHL، ScienceDirect به زبان انگلیسی با استفاده از کلیدواژه های عضله عرضی شکم (Transversus Abdominis)، اولتراسوند (ultrasonography)، کمردرد مزمن غیراختصاصی (chronic nonspecific low back pain) در فاصله زمانی 2000 تا 2011 انجام گرفت. از بین مطالعات 19 مقاله معیارهای ورود به مطالعه را داشتند. بررسی مقالات نشان داد که ضخامت عضله ترنسورس ابدومینیس در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی کاهش یافته و اولتراسونوگرافی نیز ابزاری معتبر با روایی بالا در اندازه گیری ضخامت عضله ترنسورس ابدومینیس در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی و افراد سالم و در وضعیت ها و حالت های مختلف است. بررسی مطالعات نشان داد که شواهد کافی مبنی بر شایستگی سونوگرافی برای ارزیابی عضله عرضی شکم در بیماران مبتلا به کمردرد و افراد سالم و طراحی برنامه درمانی مناسب برای آنها وجود دارد.

    کلیدواژگان: عضله عرضی شکم، اولتراسوند، کمردرد مزمن
  • پوپک معتمدوزیری، فرید بحرپیما، سید محمد فیروزآبادی، بیژن فروغ صفحات 10-16
    زمینه و هدف
    ناتوانایی های به جا مانده از سکته مغزی در اندام فوقانی ماندگار بوده و مشکلات عملکردی متعدد اندام فوقانی کمتر از اندام تحتانی مورد توجه قرار گرفته است. استفاده از تحریکات مغناطیسی به عنوان وسیله ای برای تولید جریان های القایی در مغز با اهداف درمانی، روش جدیدی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین بر بهبود عملکرد حرکتی و قدرت مفاصل ساعد، مچ دست و انگشتان دست مبتلا در سکته مغزی انجام شد.
    روش بررسی
    این کارآزمایی بالینی روی 12 بیمار مبتلا به همی پلژی ناشی از سکته مغزی مراجعه کننده به بخش توانبخشی بیمارستان فیروزگر تهران در سال های 90-1389 انجام شد. بیماران در دو گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب (دستگاه خاموش) و توانبخشی با تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین (واقعی) به منظور تسهیل مکانیسم های حرکتی به مدت 20 دقیقه (10 جلسه درمان و 3بار در هفته) قرار گرفتند. سپس برای بیماران دو گروه توانبخشی مرسوم اندام فوقانی انجام شد. عملکرد حرکتی و قدرت دست پیش از شروع درمان و در انتهای درمان به وسیله پرسشنامه های بارتل (Barthel Index)، فوگل-مایر (Fugl-Meyer) و دینامومتر ارزیابی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-15 و آزمون های Kolmogorov-Smirnov، paired t-test، independent t-test و Wilcoxon تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    براساس نمره پرسشنامه های بارتل و فوگل-مایر در گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب و نیز گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین، قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری معنی داری مشاهده شد (P<0.05). با توجه به ارزیابی انجام شده با استفاده از دینامومتر دستی فشاری نیز قدرت به دست گرفتن اشیاء در گروه با تحریک واقعی قبل و بعد از مداخله از نظر آماری افزایش معنی داری نشان داد (P<0.05) و این میزان در گروه با تحریک کاذب قبل و بعد از مداخله از نظر آماری معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین توام با درمان توانبخشی مرسوم بر بهبود عملکرد و قدرت دست مبتلا در بیماران سکته مغزی طی مراحل مزمن سکته مغزی اثربخش است.
    کلیدواژگان: سکته مغزی، تحریک مغناطیسی مغز، توانبخشی مرسوم، عملکرد حرکتی
  • اصغر اکبری، مریم میری تربقان، عبدالوهاب پورقاز صفحات 17-23
    زمینه و هدف
    سندرم درد میوفاشیال یکی از وضعیت های دردناک سیستم موسکولواسکلتال است. در اثربخشی روش های درمانی اختلاف نظر وجود دارد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر فونوفورزیس دیکلوفناک و آموزش های ارگونومی بر درد گردن و شانه زنان دارای نقاط ماشه ای در عضله تراپزیوس انجام شد.
    روش بررسی
    این کارآزمایی بالینی روی 30 دختر دانشجو دارای نقاط ماشه ای عضله تراپزیوس در کلینیک فیزیوتراپی رزمجومقدم دانشگاه علوم پزشکی زاهدان طی سال 1390 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی ساده در سه گروه 10 نفری فونوفورزیس دیکلوفناک، آموزش های ارگونومی و کنترل قرار گرفتند. در گروه فونوفورزیس ژل دیکلوفناک روی پوست مالیده شد و سپس اولتراسوند یک مگا هرتز از نوع مداوم با شدت 5/1 وات بر سانتی مترمربع به مدت 4 دقیقه دریافت نمودند. به گروه ارگونومی آموزش هایی برای حفظ پاسچر مناسب در طی انجام امور روزمره داده شد. گروه کنترل اولتراسوند روشن بدون خروجی دریافت نمودند. درمان به مدت 12 جلسه در 4 هفته و هر هفته 3جلسه انجام شد. قبل و بعد از مداخله درد گردن با پرسشنامه NPNPQ (The Northwick Park Neck Pain Questionnaire) و درد و ناتوانی شانه با پرسشنامه SPADI (Shoulder Pain And Disability Index) سنجیده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-17 و آزمون های آماری Kolmogorov-Smirnov، paired t-test، One-way ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نمره درد گردن در گروه فونوفورزیس از 3.5±18 به 4.4±7.6 و در گروه ارگونومی از 3.5±17.8 به 3.4±10.5 کاهش یافت (P<0.05). همچنین نمره درد و ناتوانی شانه در گروه فونوفورزیس از 28.1±106.2 به 30.7±36.76 و در گروه ارگونومی از 22.9±103.3 به 12.3±26.2 کاهش یافت (P<0.05). بین نتایج قبل و بعد از درمان در گروه کنترل اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت. بعد از درمان اختلاف آماری معنی داری بین دو گروه درمان از نظر درد و ناتوانی گردن و شانه وجود نداشت. کاهش درد بین دو گروه درمان و کنترل از نظر آماری معنی دار بود (P<0.05).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که فونوفورزیس دیکلوفناک و آموزش های ارگونومی در کاهش درد گردن، درد و ناتوانی شانه در بیماران دارای نقاط ماشه ای در عضله تراپزیوس موثر است و هیچ یک از دو روش درمانی نسبت به دیگری برتری نداشت.
    کلیدواژگان: نقاط ماشه ای، عضله تراپزیوس، درد، ارگونومی، فونوفورزیس
  • اسماعیل فتاحی، محسن فروزانفر، اعظم باقری حقیقی صفحات 24-30
    زمینه و هدف
    قرص های اکستازی یا متیلن دی اکسی مت آمفتامین (3،4 MethylendioxyMeth Amphetamine: MDMA) روی اعضاء مختلف به ویژه سیستم عصبی اثر مخرب برجای می گذارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر MDMA بر آنزیم های کبدی و سلول های هپاتوسیت موش صحرایی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 50 سر موش صحرایی نر نابالغ نژاد ویستار 6-5 هفته ای با وزن تقریبی 100 گرم انجام شد. موش ها به طور تصادفی به پنج گروه ده تایی کنترل، شم، آزمایشی 1، 2 و 3 تقسیم شدند. گروه های آزمایشی 1، 2 و 3 به ترتیب دوزهای 2، 4 و 8 میلی گرم بر کیلوگرم متیلن دی اکسی مت آمفتامین را به روش تزریق درون صفاقی یک بار در روز در ساعت 14 و به مدت دوهفته دریافت نمودند. گروه شم سرم فیزیولوژی دریافت کرد و به گروه کنترل دارو و حلالی تزریق نگردید. در پایان دوره برای سنجش آنزیم های آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و آلکالین فسفاتاز (ALP) به عنوان شاخص آسیب کبدی، نمونه سرم خون تهیه شد. همچنین از بافت کبد برش های بافتی آماده گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون One-way ANOVA و Tukey''s HSD تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    در موش های مصرف کننده MDMA میزان آنزیم های آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل و شم افزایش یافت (P<0.05)؛ اما تعداد هپاتوسیت ها در گروه های آزمایشی نسبت به گروه کنترل و شم کاهش معنی داری نشان داد (P<0.05).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که MDMA باعث افزایش آنزیم های کبدی و کاهش هپاتوسیت ها شده و این تغییرات وابسته به دوز است.
    کلیدواژگان: متیلن دی اکسی مت آمفتامین، آلانین ترانسفراز، آسپارتات ترانسفراز، آلکالین فسفاتاز، هپاتوسیت، موش صحرایی
  • ناهید شیخانی، مریم حاجی قاسم کاشانی، محمدتقی قربانیان صفحات 31-38
    زمینه و هدف
    اپی درم لایه خارجی پوست بدن است که به طور مداوم تجدید می شود. سلول های بنیادی اپی درمی نقش مهمی در ترمیم بافتی، ترمیم زخم و شکل گیری نئوپلاسم به عهده دارند. این مطالعه به منظور جداسازی و کشت سلول های بنیادی اپی درم بین فولیکولی پوست نوزاد موش بدون استفاده از لایه مغذی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 4 سر موش نژاد NMRI تازه متولد شده صفر تا سه روزه و وزن تقریبی 60-70 گرم انجام شد. کراتینوسیت های اپی درم به صورت مکانیکی و آنزیمی از پوست موش ها جدا و روی سوبسترای کشت فیبرونکتین- کلاژن 1 گسترده شدند. سلول های بنیادی اپی درمی مفروض به وسیله اتصال سریع در بازه زمانی 10 دقیقه روی این ماتریکس مرکب از فیبرونکتین- کلاژن انتخاب گشتند. سلول های نچسبیده دور ریخته شدند و سلول های چسبیده در محیط کشت EMEM (فاقد کلسیم) شامل 0.05 میلی مولار کلسیم، سرم جنین گاوی 9 درصد، محیط کشت ثانویه 50 درصد، فاکتور رشد اپی درمی و کلراتوکسین کشت داده شدند. از آنالیز ایمونوسیتوشیمی بتا1- اینتگرین برای تشخیص بنیادی بودن سلول ها استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که اتصال سریع سلول ها باعث خلوص 50 درصد می شود. با استفاده از این روش، سلول های بنیادی بدون تغییر در ویژگی های سلولی رشد می کنند. سلول های بنیادی اپی درمی جدا شده، مارکر ویژه این سلول ها، بتا1- اینتگرین را بیان کردند که هویت بنیادی بودن آنها را نشان داد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که حاصل جداسازی و کشت سلول های بنیادی اپی درم بین فولیکولی پوست نوزاد موش بدون استفاده از لایه مغذی، سلول های بنیادی اپی درمی زنده ای است که می تواند در سلول درمانی و پزشکی ترمیمی به کار رود.
    کلیدواژگان: سلول های بنیادی اپی درم بین فولیکولی، لایه مغذی، بتا1، اینتگرین، کراتینوسیت
  • مریم طهرانی پور، مهتاب ملاشاهی، بی بی زهرا جواد موسوی صفحات 39-43
    زمینه و هدف
    به دنبال قطع عصب یا کمپرسیون، مرگ جسم سلولی نورون های حرکتی نخاع اتفاق می افتد. قطع عصب از جمله عواملی است که باعث تخریب جسم سلولی نورون های شاخ قدامی نخاع می شود. گونه Prosopis Farcta از خانواده Leguminosae و زیرخانواده Mimosaceae است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره اتانولی غلاف گیاه جغجغه (Prosopis Farcta) بر دانسیته نورون های شاخ قدامی پس از قطع عصب نخاعی موش صحرایی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 3 ماهه با وزن تقریبی 350-300 گرم انجام شد. از غلاف گیاه جغجغه عصاره الکلی به روش سوکسله تهیه شد. موش ها به طور تصادفی به 5 گروه 6 تایی شامل گروه A (کنترل)، گروه B (کمپرسیون)، گروه C (کمپرسیون + تیمار با عصاره الکلی غلاف گیاه جغجغه mg/kg/bw 25)، گروه D (کمپرسیون + تیمار با عصاره الکلی غلاف گیاه جغجغه mg/kg/bw 50)، گروه E (کمپرسیون + تیمار با عصاره الکلی غلاف گیاه جغجغه mg/kg/bw 75) تقسیم شدند. بعد از بیهوش کردن موش ها، عضله ران در محل عصب سیاتیک باز شد و عصب سیاتیک تحت کمپرسیون شدید قرار گرفت. سپس عضله و پوست بخیه زده شد. در دو هفته اول بعد از کمپرسیون به گروه های تیمار عصاره الکلی غلاف گیاه جغجغه با دوزهای 25، 50 و 75 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن به صورت داخل صفاقی تزریق (هر هفته یک تزریق) شد. بعد از گذشت 28 روز از کمپرسیون، موش ها تحت متد پرفیوژن قرار گرفتند و از نخاع قسمت کمری نمونه برداری شد. بعد از مراحل بافتی از نمونه ها، برش های سریالی 7 میکرونی تهیه شد و با تولوئیدین آبی رنگ آمیزی و عکسبرداری شد. دانسیته نورونی موتونورون های آلفای شاخ قدامی نخاع، در تمام گروه ها با روش دایسکتور شمارش شد. داده ها با استفاده از نرم افزار Minitab و آزمون های آماری ANOVA و t- test تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    دانسیته نورونی در گروه کمپرسیون (29.7±628) نسبت به کنترل (35.3±1562) کاهش معنی داری نشان داد (P<0.05). دانسیته نورون ها در گروه C 1070±91 نسبت به گروه کمپرسیون افزایش معنی داری نشان داد (P<0.05). همچنین دانسیته نورون ها در گروه D 1117±62.8 و گروه E 1669±86.5 نسبت به گروه کمپرسیون افزایش معنی داری داشت (P<0.05).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره اتانولی غلاف گیاه جغجغه باعث افزایش دانسیته نورونی شاخ قدامی نخاع پس از قطع عصب نخاعی در موش صحرایی می گردد.
    کلیدواژگان: گیاه جغجغه، عصب سیاتیک، نخاع، موش صحرایی
  • ابراهیم بنی طالبی، کیهان قطره سامانی، گشتاسب مردانی، علی سهیلی، رویا انصاری سامانی، حسین تیموری صفحات 44-51
    زمینه و هدف
    اسفنگوزین-1-فسفات (S1P) در تنظیم، تکثیر، تمایز، هایپرتروفی و مقابله با مرگ برنامه ریزی شده سلولی و فعال سازی سلول های ماهواره ای (satellite cell) نقش دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر مقدار اسفنگوزین-1-فسفات، میزان بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 و ایزوفرم های مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I، IIa، IIb، IIx) عضلات اسکلتی تند و کند انقباض موش صحرایی نر انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 8 هفته ای با وزن تقریبی 250-190 گرم انجام شد. موش ها به صورت تصادفی در دو گروه 12 تایی کنترل و تمرینی قرار گرفتند. نردبان مقاومتی یک متری با فاصله میله های 2 سانتی متری با شیب 85 درجه به عنوان وسیله تمرین مقاومتی و وزنه های متصل شده به دم حیوان به عنوان مقاومت استفاده شد. مقدار S1P در لایه کلروفرم به وسیله دستگاه HPLC اندازه گیری شد. برای بررسی بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 (SK1) و ایزوفرم های مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I، IIa، IIb، IIx) عضلات اسکلتی تند و کند موش ها از روش Real-Time PCR استفاده شد. بیان ژن ها در عضلات تاکننده بلند انگشت شست پا (Flexor Hallucis Longus: FHL) به عنوان عضله تندانقباض و عضله نعلی (Soleus: SOL) به عنوان کندانقباض بررسی گردید. داده ها با میانگین و انحراف معیار توصیف گردید و پس از انجام آزمون نرمالیتی Kolmogorov-Smirnov، مقایسه میانگین ها با نرم افزار SPSS-17 و independent t-test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    تمرین مقاومتی محتوای S1P در عضله FHL 0.292±1.042 pmol/mg weight و SOL 0.111±0.587 pmol/mg weight را در گروه تمرینی در مقایسه با عضله FHL 0.146±0.608 pmol/mg weight و SOL 0.159±0.427 pmol/mg weight گروه کنترل افزایش داد (P<0.05). به علاوه تمرین مقاومتی باعث تغییرات در بیان ژن SK1 در عضله تندانقباض FHL و کندانقباضSOL، MHC I در عضله تندانقباضFHL و کندانقباضSOL، MHC IIa در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL، MHC IIb در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL و MHC IIx در عضله کندانقباضSOL گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل شد (P<0.05).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که تمرین مقاومتی سبب افزایش میزانS1P عضلانی و بیان MHCs و SK1 می گردد.
    کلیدواژگان: تمرین مقاومتی، اسفنگوزین، 1، فسفات، بیان ژن اسفنگوزین، 1، فسفات کیناز1، زنجیره سنگین میوزینی، موش صحرایی
  • محمد زمانی، هما رسولی، مهدی مهدیزاده، ملیحه نوبخت، فهیمه زمانی، منصوره سلیمانی صفحات 52-59
    زمینه و هدف
    سکته مغزی یکی از علل مهم مرگ و میر در جهان است و سالیانه عده زیادی را با انواع ناتوانی های ذهنی و جسمی مبتلا می کند. تاکنون داروی مناسبی برای پیشگیری و درمان آن معرفی نشده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر حفاظتی آگونیست گیرنده A1 و ویتامین C بر تراکم سلولی و اختلالات حافظه ناشی از ایسکمی مغزی در هیپوکامپ موش سوری انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی نورون های هرمی هیپوکامپ 56 سر موش نر بالغ سوری نژاد BALB/c با وزن تقریبی 35-40 گرم انجام شد. موش ها به طور تصادفی به هشت گروه هفت تایی تقسیم شدند. گروه اول intact، گروه دوم کنترل ایسکمی بود. گروه سوم ایسکمی (DMSO)، حامل آگونیست و آنتاگونیست گیرنده A1 را دریافت نمود. گروه چهارم (AA)، از یک هفته قبل از ایسکمی و یک هفته بعد از ایسکمی به مدت 7 روز، اسکوربیک اسید روزانه 100 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن دریافت کرد. گروه پنجم (CPA)، آگونیست گیرنده آدنوزین را به میزان یک میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن روزانه از روز هفتم بعد از ایسکمی به مدت 7 روز دریافت کرد. گروه ششم (CPA+AA)، علاوه بر دریافت اسکوربیک اسید روزانه 100 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن قبل و بعد از ایسکمی، آگونیست گیرنده A1 (یک میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن روزانه) را هم بعد از ایسکمی دریافت کرد. گروه هفتم (DPCPX)، آنتاگونیست گیرنده A1 را به میزان 2.25 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن از روز هفتم بعد از ایسکمی به مدت 7 روز دریافت کرد. گروه هشتم (DPCPX+AA)، علاوه بر دریافت اسکوربیک اسید روزانه 100 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن قبل و بعد از ایسکمی، آنتاگونیست گیرنده A1 (2.25 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن روزانه) را هم بعد از ایسکمی دریافت کرد. ایسکمی با بستن شریان کاروتید مشترک القا شد و پس از آن با کاهش التهاب ناحیه ایسکمیک داروها به صورت تزریق داخل صفاقی تجویز شد. بعد از تکمیل دوره درمان تست حافظهY-maze انجام شد و سپس مغز نمونه ها فیکس و خارج شد و برای مطالعات بافت شناسی (رنگ آمیزی نیسل) آماده گردید. شمارش سلول های هرمی در سطح 53500 میکرومتر مربع در ناحیه CA1 هیپوکامپ انجام شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-15 و ANOVA test تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    آزمون Y-maze در گروه ایسکمیک اختلال وسیعی را در حافظه کوتاه مدت نشان داد (PA=200)؛ ولی این اختلال در گروه های درمان به طور معنی داری کاهش نشان داد (PA=243، 265، 248). تعداد نورون های هرمی سالم در گروه ایسکمیک (تعداد: 87) و گروه های اسیداسکوربیک، اگونیست رسپتور آدنوزین و گروه ترکیب اسکوربیک و آگونیست رسپتور آدنوزین به ترتیب 125، 105 و 111 تعیین گردید که این تعداد در گروه ایسکمیک به طور معنی دار کمتر از گروه های درمانی بود (P<0.05).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که استفاده از ویتامین C و آگونیست گیرنده آدنوزین سبب افزایش معنی داری در حافظه کوتاه مدت و نورون های هرمی هیپوکامپ در ناحیه CA1 موش های دچار ایسکمی مغزی می گردد.
    کلیدواژگان: ایسکمی، اسکوربیک اسید، آگونیست، نوروپروتکتیو، گیرنده آدنوزین
  • مختار عراض پور، منیره احمدی بنی، محمود بهرامی زاده، محمدعلی مردانی، مسعود غریب، نفیسه رستمی جمیل صفحات 60-64
    زمینه و هدف
    بهبود در راه رفتن غیرطبیعی کودکان مبتلا به فلج مغزی، اغلب یک هدف کلیدی در توانبخشی ارتوزها است. این مطالعه به منظور طراحی و ساخت ارتوز دینامیکی نئوپرنی و تعیین اثر آن بر راه رفتن کودکان مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک دای پلژی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه شبه تجربی روی 12 کودک (7 پسر و 5 دختر) مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک دای پلژی در مرکز تحقیقات توانبخشی اعصاب کودکان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران در سال 1389 انجام شد. ابتدا ارتوز دینامیکی نئوپرنی برای هر کودک به طور اختصاصی طراحی و ساخته شد. سپس به مدت شش هفته و روزانه به مدت 8-6 ساعت توسط کودکان استفاده گردید. از آزمون استاندارد راه رفتن ده متری برای ارزیابی سرعت، از معیار Visual Analogue Scale برای تعیین میزان تغییرات راه رفتن و از الکتروگونیومتر برای ارزیابی میزان دامنه حرکتی زانو استفاده شد. اطلاعات قبل و بعد استفاده از ارتوز ثبت شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون های آماری Kolmogorov-Smirnov و Paired t-test تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میزان تغییرات قبل و بعد استفاده از ارتوز در میزان زاویه زانو 4.61±18.31- درجه، سرعت راه رفتن 1.82±0.50- متر بر ثانیه و راه رفتن 1.51±4.18 تعیین شد. میزان بهبودی در زاویه زانو و راه رفتن پس از استفاده از ارتوز معنی دار بود (P<0.05). تغییرات مقادیر در سرعت راه رفتن قبل و بعد استفاده ارتوز از نظر آماری معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که ارتوز دینامیکی نئوپرنی سبب بهبود تغییرات راه رفتن و زاویه زانو کودکان مبتلا به فلج مغزی می گردد.
    کلیدواژگان: فلج مغزی، ارتوز دینامیکی نئوپرنی، راه رفتن، زوایه زانو
  • صادقعلی تازیکی*، داود فتحی، آزاده رمضان نژاد، ناصر بهنام پور، هادی س صفحات 65-69
    زمینه و هدف

    سردرد یکی از شایع ترین شکایات انسان است که علل متفاوتی دارد و نوع تنشی و میگرنی آن بسیار شایع است. شخصیت به خصلت ها و ویژگی های فرد اطلاق می شود که نسبتا ثابت بوده و در قالب رفتارهای روزانه خود را نشان می دهد. این مطالعه به منظور تعیین توزیع فراوانی انواع تیپ های شخصیتی در افراد مبتلا به سردرد تنشی و میگرنی و تعیین ارتباط بین آنها انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه توصیفی- تحلیلی روی 160 بیمار (12 مرد و 148 زن) مراجعه کننده به درمانگاه های مغز و اعصاب و اعصاب و روان مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان با شکایت سردرد طی سال های 87-1386 انجام شد. از بین بیماران مراجعه کننده افراد واجد شرایط به صورت آسان انتخاب و توسط پزشکان نورولوژیست و روانپزشک مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران براساس تشخیص گذاری تنشی و میگرنی وارد مطالعه شدند و از نظر صفات شخصیتی به وسیله تست شخصیتی MMPI مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-13 و آزمون Chi-Square تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین سنی زنان 11.18±33.29 سال و مردان 13.7±34.33 سال بود. 96 نفر (60 درصد) سردرد تنشی و 64 نفر (41.2%) سردرد میگرنی داشتند. در سردرد تنشی تیپ شخصیتی افسرده (43.8%) و سپس هیستریک (16.4%) و در سردرد میگرنی ابتدا شخصیت افسرده (48.9%) و سپس پارانویید (20 درصد) از فراوانی بیشتری برخوردار بود؛ اما این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

    در این مطالعه علی رغم فراوانی سردرد تنشی و میگرنی، بین تیپ های شخصیتی و این نوع سردرد ارتباطی یافت نشد.

    کلیدواژگان: سردرد تنشی، میگرن، صفات شخصیتی، تست MMPI
  • بهناز خدابخشی، علی عسلی، ناصر بهنام پور، عبدالله عباسی، علیرضا عادل برخوردار، آیدا هاشمی فرد صفحات 70-75
    زمینه و هدف
    تشخیص سل ریوی در برخی موارد به دلیل در دسترس نبودن روش های تشخیص کلینیکی و پاراکلینیکی که از دقت و سرعت تشخیصی بالا برخوردار باشند؛ مدت ها پس از ابتلا صورت می پذیرد. این مطالعه به منظور تعیین ارزش تشخیصی سی تی اسکن با قدرت تحلیلی بالا در سل فعال ریوی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تشخیصی غربالگری روی 135 بیمار با تشخیص احتمالی سل فعال ریوی بستری شده در مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان که طبق نظر پزشک معالج در روند معالجات به HRCT (high resolution computed tomographic scan) نیاز داشتند؛ در سال های 89-1388 انجام شد. بیماران با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و از نظر سیر آزمایشات، اسمیر و کشت خلط بررسی شدند. بیمارانی با نتیجه اسمیر و کشت خلط منفی، به عنوان گروه سالم واقعی (64 نفر) در نظر گرفته شدند. نتایج HRCT بین گروه مورد (71 نفر) و سالم واقعی مقایسه شد. درگیری ریوی با تظاهر کاویته و یا ندول های کوچک با حدود مشخص به عنوان مناسب ترین حالت برای تعیین وجود درگیری ریوی مثبت در HRCT در بیماری سل فعال ریوی تعیین شد. پس از گزارش سی تی اسکن های با قدرت تحلیلی بالا توسط رادیولوژیست، حساسیت و ویژگی آن مشخص گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون Chi-Square تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی HRCT در سل فعال ریه به ترتیب 97.2%، 71.9%، 79.3% و 95.8% حاصل شد. درگیری لوب فوقانی و میانی ریه راست و لوب فوقانی ریه چپ در گروه مورد به طور معنی داری بیشتر از گروه سالم واقعی بود (P<0.05).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که سی تی اسکن با قدرت تحلیلی بالا دارای حساسیت و ویژگی بالایی در تشخیص سل فعال ریوی است و از آن به عنوان یک روش تشخیصی سریع به خصوص در بیماران با شک بالینی قوی و اسمیر منفی می توان استفاده نمود.
    کلیدواژگان: سل فعال ریه، سی تی اسکن با قدرت تحلیلی بالا، اسمیر خلط، کشت خلط
  • نازنین فرشچیان، نازنین رزازیان، منصور رضایی، سمیه لیوانی صفحات 76-81
    زمینه و هدف
    علی رغم آن که مولتیپل اسکلروزیس بیماری ماده سفید مغز است؛ ولی درگیری هسته های قاعده ای مغز نیز گزارش شده است. برخی مطالعات کاهش سیگنال در سکانس T2 را در هسته های مغزی نشان داده اند. این مطالعه به منظور تعیین وضعیت سیگنال هسته های قاعده ای مغز در سکانس T2 و FLAIR تصویربرداری تشدید مغناطیسی در مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه مورد شاهدی روی 30 بیمار (7 مرد و 23 زن) مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و 30 بیمار (6 مرد و 24 زن) غیرمبتلا به مولتیپل اسکروزیس در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه در سال 1389 انجام شد. برای بیماران تصویربرداری با تشدید مغناطیسی (magnetic resonance imaging: MRI) با شدت یک تسلا صورت گرفت. سپس سیگنال هسته های قاعده ای مغز به تفکیک محل درگیری، تعداد پلاک و آتروفی مغز در سکانس های T2 و FLAIR مشخص گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون های Chi-Square، independent t-test و Fisher exact test تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    سیگنال پایین در تالاموس راست 10 بیمار (33.3%) و تالاموس چپ 14 بیمار (46.7%) از گروه مورد مشاهده شد که در مقایسه با گروه شاهد معنی دار بود (P<0.05). وجود پلاک در گلوبوس پالیدوس راست و چپ گروه مورد به ترتیب در 4 بیمار (13.3%) و 7 بیمار (23.3%) مشاهده شد. وجود پلاک در تالاموس راست و چپ گروه مورد به ترتیب در 10 بیمار (33.3%) و 14 بیمار (46.7%) مشاهده شد که در مقایسه با گروه شاهد (فاقد پلاک) از نظر آماری معنی دار بود (P<0.05). آتروفی مغز در 18بیمار (60 درصد) از گروه مورد و یک بیمار (3.3%) از گروه شاهد مشاهده شد (P<0.05).
    نتیجه گیری
    کاهش سیگنال در سکانس T2 تالاموس با تصویربرداری تشدید مغناطیسی، یک یافته ارزشمند در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است که می تواند به تشخیص کمک نماید.
    کلیدواژگان: مولتیپل اسکلروزیس، تصویربرداری تشخیصی، تصویربرداری تشدید مغناطیسی
  • فاطمه روستا، فاطمه فتوحی، امیر قائمی، بهناز حیدرچی، وحیده مظاهری، مریم فاضلی، علی ترابی، محسن غفاری صفحات 82-88
    زمینه و هدف
    تغییرات مداوم آنتی ژنتیکی در ویروس انفلوآنزا، هرسال موجب ایجاد نگرانی هایی در تولید واکسن می گردد. آنتی ژن های حفاطت شده به دلیل آن که نیاز به تطبیق سویه های طراحی شده برای واکسن با سویه های در حال گردش ندارند؛ انتخاب مناسبی برای واکسن هستند. ژن M2در میان ویروس های انفلوآنزا حفاظت شده است و این پتانسیل را دارد که به عنوان یک واکسن جهانی در نظر گرفته شود. این مطالعه به منظور بررسی اثر عصاره آبی بخش هوایی گیاه اکیناسه پورپوره آ(سرخارگل) بر ایمنی زایی واکسن ژنتیکی حامل ژن M2ویروس انفلوآنزا انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه مداخله ای روی موش های ماده 8-6 هفته ای نژاد BALB/c با وزن تقریبی 250-300 گرم انجام شد. پلاسمید کدکننده ژن M2 ویروس انفلوآنزا سویه A/New Caledonia/20/99 (H1N1) پس از انتقال به باکتری E.coli top10 f '' و کشت در محیط لورین برتانی مایع، در مقیاس انبوه تخلیص شد و غلظت آن با روش اسپکتروفوتومتری اندازه گیری گردید. 40 سر موش در 8 گروه 5 تایی تقسیم شدند. گروه های واکسن، ویروس انفلوآنزای غیرفعال شده PR8)) و یا واکسن ژنی ((pcDNA-M2را به تنهایی یا همراه با عصاره دریافت کردند. به گروه های کنترل، پلاسمید خالی pcDNA))، عصاره اکیناسه و یا بافر فسفات تزریق شد. پلاسمید و ویروس غیرفعال شده درون ماهیچه ای و عصاره گیاه اکیناسه درون صفاقی تزریق گردید. واکسیناسیون در سه دوره با فاصله 15روز انجام شد. از همه حیوانات قبل از ایمن سازی و 21 روز بعد از آخرین واکسیناسیون خونگیری به عمل آمد و آنتی بادی اختصاصی M2 با روش الایزای غیرمستقیم اندازه گیری گردید. سپس موش ها تحت بیهوشی و از طریق بینی با ویروس انفلوآنزا PR8 سازگار شده با موش آلوده شدند و به مدت سه هفته برای ارزیابی کارایی واکسن، از نظر کاهش میزان مرگ و میر مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-16 و آزمون One-way ANOVA و Kaplan–Meier test تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    بیشترین پاسخ ایمنی اختصاصی در گروه دریافت کننده ویروس غیرفعال و عصاره اکیناسه مشاهده شد. تفاوت مشاهده شده در پاسخ ایمنی اختصاصی در گروه هایی که واکسن ژنی را دریافت کرده بودند؛ در مقایسه با گروه های کنترل معنی دار بود (P<0.05). به علاوه پاسخ ایمنی اختصاصی در گروهی که واکسن ژنی را همراه با عصاره دریافت کرده بودند؛ نسبت به گروهی که فقط واکسن ژنی به آنها تزریق شده بود؛ تفاوت معنی داری داشت (P<0.05). همچنین بیشترین درصد بقا در موش هایی دیده شد که ویروس کامل غیرفعال و یا واکسن ژنی همراه با عصاره اکیناسه به آنها تزریق شده بود.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که سازه ژنی کدکننده پروتئین M2 قابلیت القاء ایمنی علیه ویروس انفلوآنزا را داراست و می تواند موش های واکسینه شده را در مقابل چالش کشنده با ویروس PR8 محافظت نماید. به علاوه کاربرد عصاره آبی بخش هوایی گیاه اکیناسه همراه با واکسن، منجر به افزایش کارایی واکسن ژنی M2 در القاء ایمنی و حفاظت بخشی در مدل حیوانی می گردد.
    کلیدواژگان: واکسن ژنی، عصاره اکیناسه پورپوره آ، انفلوآنزا، ژن M2
  • نوشین نقش، منیر دودی، صفورا سلیمانی، سمیرا ترکان صفحات 89-93
    زمینه و هدف
    یکی از زمینه های کاربردی نانوبیوتکنولوژی استفاده از نانو ذرات نقره (Nanosilver particles) است. این نانو ذرات دارای خاصیت ضدباکتری و ضدقارچ می باشند و می توان از درمان های ترکیبی استفاده نمود. این مطالعه به منظور تعیین اثر هم افزایی نانوذرات نقره و عصاره اتانولی اکالیپتوس در مهار رشد قارچ آسپرژیلوس نیجر انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه آزمایشگاهی برای کشت قارچ آسپرژیلوس نیجر، از محیط کشت PDA (Potato Dextrose Agar) استفاده شد. برای مقایسه اثر هم افزایی نانوذرات نقره و عصاره اتانولی اکالیپتوس، پنج گروه آزمایش و یک گروه کنترل در نظر گرفته شد. به محیط کشت گروه اول نانوذرات نقره با غلظت ppm 50؛ گروه دوم نانوذرات نقره با غلظت 12.5 ppm؛ گروه سوم عصاره 100 درصد اتانولی اکالیپتوس؛ گروه چهارم عصاره 100 درصد اتانولی اکالیپتوس به همراه نانوذرات نقره با غلظت 12.5 ppm و گروه پنجم عصاره 100 درصد اتانولی اکالیپتوس به همراه نانوذرات نقره با غلظت ppm 50 اضافه شد و گروه کنترل آب مقطر دوبار تقطیر دریافت کرد. بعد از گذشت 8 و 24 روز تعداد کولونی ها در محیط های کشت مقایسه شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-15 و آزمون ANOVA تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    تعداد کولونی های قارچ آسپرژیلوس نیجر 8 روز بعد از تیمار از 200 عدد در گروه کنترل به 90، 75، 55 و 43 به ترتیب در گروه نانوذرات نقره به تنهایی در غلظت 12.5 ppm، گروه نانوذرات نقره به تنهایی در غلظت ppm 50، گروه نانوذرات نقره در غلظتppm50 همراه با عصاره اتانولی اکالیپتوس و گروه عصاره 100 درصد اتانولی اکالیپتوس کاهش معنی داری یافت (P<0.05). تعداد کولونی های قارچ آسپرژیلوس نیجر 24روز بعد از تیمار از 200 عدد در گروه کنترل به 42، 14 و 2 به ترتیب در گروه های عصاره 100 درصد اتانولی اکالیپتوس، نانوذرات نقره در غلظت 12.5 ppm همراه با عصاره اتانولی اکالیپتوس و نانوذرات نقره در غلظتppm50 همراه با عصاره اتانولی اکالیپتوس کاهش آماری معنی داری نشان داد (P<0.05).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که نانوذرات نقره در غلظت ppm 50 به همراه عصاره اتانولی اکالیپتوس باعث کاهش تعداد کولونی های قارچ آسپرژیلوس نیجر می شود.
    کلیدواژگان: نانو ذرات نقره، اکالیپتوس، آسپرژیلوس نیجر
  • مراد رستمی، محمد آبرومند، علیرضا خیراله، معصومه جرفی، رضا ملیحی، مژگان نوربهبهانی، علیرضا جعفری صفحات 94-99
    زمینه و هدف
    خطر ابتلا به بیماری عروق کرونر (CHD)، متناسب با افزایش غلظت لیپوپروتئین LDL-C است. با توجه به گستردگی استفاده از معادله فریدوالد در تخمین میزان LDL-C در اغلب آزمایشگاه های کشور، این مطالعه به منظور کاربرد معادله اصلی و تصحیح شده فریدوالد در تعیین سطح سرمی LDL-C در مقایسه با روش اندازه گیری مستقیم انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی روی 598 نفر (226 مرد و 372 زن) از مراجعین به آزمایشگاه بیمارستان امام علی (ع) شهرستان اندیمشک برای ارزیابی صحت سلامت در سال 1388 انجام شد. از شرکت کنندگان در مطالعه 8 میلی لیتر نمونه خون ناشتا اخذ شد. کلسترول تام (میلی گرم در دسی لیتر)، تری گلیسرید (میلی گرم در دسی لیتر)، HDL-C (میلی گرم در دسی لیتر)و LDL-C (میلی گرم در دسی لیتر) سرم با استفاده از کیت های شرکت پارس آزمون اندازه گیری شدند. برای تخمین میزان LDL-C از معادله فریدوالد (Friedwald) با مقدار K معادل 3، 3.5، 5 استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-18 و آزمون های ANOVA و Pearson correlation coefficient تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    از مجموع 598 نمونه سرم جمع آوری شده؛ 37.8% به مردان و 62.2% به زنان اختصاص داشت. میانگین سنی افراد مورد مطالعه 10.77±38.08 سال بود. کمترین محدوده سنی 21 سال و بیشترین محدوده سنی 77 سال بود. میانگین و انحراف معیار تری گلیسرید با مقادیر مساوی و یا کمتر از 150، 201-300، 301-400 mg/dl در معادله فریدوالد با احتساب K مساوی 5 به ترتیب 8.79±13.01- و 13.17±17.11- و 18.54±18.63- و با احتساب K مساوی 3 به ترتیب 12.04±0.39-، 18.55±0.078- و 0.04±25.55 تعیین شد. همچنین با احتساب K مساوی 3 برای تری گلیسرید 151-200 mg/dl برابر 10.54±9.72- و با احتساب K مساوی 3.5 برابر 13.70±0.82 تعیین شد. نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که نتایج حاصل از مقایسه روش مستقیم اندازه گیری و محاسبه شده LDL-C از طریق معادله فریدوالد در محدوده های تری گلیسرید مساوی و یا کمتر از 150، 151-200، 201-300، 301-400 mg/dl، دارای ضریب همبستگی پیرسون به ترتیب 0.982، 0.991،. 0991، 0.975 تعیین شد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از روش اندازه گیری مستقیم LDL-C به معادله فریدوالد برتری دارد. چنانچه استفاده از روش اندازه گیری مستقیم LDL-C مقدور نباشد؛ استفاده از معادله تصحیح شده فریدوالد (K مساوی 3) توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: LDL، C، اندازه گیری مستقیم، معادله فریدوالد
  • ایوب صوفی زاده، آق اویلی فرجی فر، مرضیه چرابین، فرهاد بدیعی، منیره چرابین، جلال سارلی، محمود یاپنگ غراوی، احمد مهراوران صفحات 100-106
    زمینه و هدف
    لیشمانیوز جلدی یکی از بیماری های مشترک بین انسان و حیوان است که به وسیله گونه های مختلف پشه خاکی منتقل شده و یکی از مهم ترین معضلات بهداشتی در ایران است. این مطالعه به منظور تعیین وضعیت اپیدمیولوژیک لیشمانیوز جلدی در شهرستان گنبدکاووس انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی تحلیلی گذشته نگر روی دو گروه شامل 1799 بیمار (995 نفر مذکر و 804 نفر مونث) مبتلا به لیشمانیوز جلدی مراجعه کننده به مراکز بهداشتی - درمانی شهرستان گنبدکاووس در سال های 89-1388 و 100 خانوار با جمعیتی معادل 549 نفر (278 نفر مذکر و 271 نفر مونث) از جمعیت یک روستا به روش تصادفی با انتخاب از یکی از روستاهای شهرستان گنبد کاووس برای بررسی وضعیت زخم حاد و اسکار در بهمن ماه 1389 انجام شد. اطلاعات مربوط به بیماران شامل سن، جنس، محل سکونت، تعداد و محل زخم، ماه و سال بروز و تشخیص بیماری ثبت شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-13 و آزمون Chi-Square تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    از 1799 بیمار مورد مطالعه 55.3% مذکر و 44.7% مونث بودند (P<0.05). 85.7% ساکن روستا و 14.3% ساکن شهر بودند (P<0.05). بیشترین فراوانی بیماری در گروه سنی 9-0 سال (41.2%) بود (P<0.05) و بیشترین ضایعات (42.3%) روی دست بود. 37.9% مبتلایان یک زخم داشتند. بالاترین میزان بروز بیماری (45.6%) در ماه مهر اتفاق افتاده بود. در 100 خانوار بررسی شده (50.6% مذکر و 49.4% درصد مونث) 22 نفر (4 درصد) زخم حاد و 432 نفر (78.6%) اسکار بیماری لیشمانیوز جلدی داشتند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان دهنده بومی شدن بیماری لیشمانیوز جلدی شهرستان گنبدکاووس در سال 1389 است. همچنین وضعیت اندمیسیته بیماری در این منطقه به حالت هیپواندمیک است. واژه های کلیدی:
    کلیدواژگان: لیشمانیوزجلدی، اپیدمیولوژی، گنبدکاووس، استان گلستان
  • حسین نوروزی، علی کاظمی، سامیا افشار، پروانه عدیمی صفحات 107-112
    زمینه و هدف
    عفونت های بیمارستانی یکی از دلایل عمده مرگ و میر در بیماران بستری در بیمارستان ها می باشند. این مطالعه به منظور تعیین کارایی ضدعفونی کننده های تجاری فرمالدهید، گلوتارآلدهید، میکروتن، الکل 70 و ساولن الکل بر عوامل قارچی ساپروفیت جدا شده از محیط های بیمارستانی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی روی 33 نمونه قارچ جدا شده به روش پلیت گذاری از محیط بیمارستان های آموزشی و درمانی شهر تهران در سال های 89-1388 انجام شد. نمونه ها به صورت تصادفی انتخاب و تعیین هویت شدند. سوسپانسیون های قارچی استاندارد از هر قارچ با میزان سلول نیم الی پنج ضرب در ده به توان چهار micro g/cfu در یک میلی لیتر با اسپکتروفوتومتر در طول موج 530 نانومتر تهیه گردید. به منظور ارزیابی فعالیت ضدقارچی ضدعفونی کننده های تجاری فرمالدهید، گلوتارآلدهید، میکروتن، الکل 70 و ساولن الکل، 0.25cc از سوسپانسیون قارچی استاندارد با 3.75cc از محلول ضدعفونی کننده با رقت مشخص مخلوط و در دمای 25 درجه سانتی گراد به مدت 15، 30 و 60 دقیقه نگهداری شدند. سپس محیط ها از لحاظ رشد قارچ تا 8 هفته بررسی شدند.
    یافته ها
    عوامل قارچی جدا شده شامل آسپرژیلوس (39.4%)، پنی سیلیوم (36.4%)، فوزاریوم (12.1%)، رایزوپوس (6.1%)، آلترناریا (3 درصد) و سیرسینلا (3 درصد) بودند. فرمالدهید 8 درصد و گلوتارآلدهید 8 درصد به ترتیب با فعالیت علیه 63.6% و 39.3% قارچ های مورد مطالعه موثرترین ضدعفونی کننده ها در زمان 15 دقیقه بودند. فرمالدهید 8 درصد با فعالیت علیه 74.8% قارچ ها موثرترین ضدعفونی کننده در زمان 30 دقیقه بود. گلوتارآلدهید 8 درصد و فرمالدهید 8 درصد با 100درصد ممانعت از رشد قارچ در زمان 60 دقیقه موثرترین ضدعفونی کننده ها بودند.
    نتیجه گیری
    فرمالدهید 8 درصد و گلوتارآلدهید 8 درصد بیشترین اثرات ضدقارچی را نشان دادند. عامل زمان در کنار عامل غلظت ضدعفونی کننده، اثرات هم افزایی در فعالیت قارچ کشی ضدعفونی کننده های تجاری دارند.
    کلیدواژگان: ضدعفونی کننده، فرمالدهید، گلوتارآلدهید، میکروتن، الکل 70، ساولن الکل، قارچ ساپروفیت
  • فرهاد ایرانمنش، حسین آزادی، روشنک هاشمی نسب، رضا وزیری نژاد صفحات 113-118
    زمینه و هدف
    در جریان سکته مغزی تغییراتی در برخی از متغیرهای پاراکلینیکی نظیر تغییرات الکتروکاردیوگرام روی می دهد که ممکن است از ارزش تشخیصی و یا پیش آگهی برخوردار باشند. این مطالعه به منظور ارزیابی ارزش پیش آگهی طولانی شدن قطعه QT در بیماران مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک حاد انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی روی 175 بیمار (73 مرد و 102 زن) مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک حاد بستری در بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) رفسنجان در سال 1389 انجام شد. نمونه گیری به روش غیراحتمالی آسان انجام شد. تشخیص بیماری با روش های تصویربرداری مغزی شامل سی تی اسکن و ام آر آی تایید شده بود. همه بیماران برای اولین بار دچار سکته مغزی شده بودند و در صورت مصرف دارو و یا وجود بیماری زمینه ای به جز دیابت، پرفشاری خون، هیپرلیپیدمی و بیماری قلبی از مطالعه حذف شدند. برای بیماران در 24 ساعت اول بستری الکتروکاردیوگرام به منظور اندازه گیری قطعه QT گرفته شد. بیماران براساس فوت یا ترخیص به دو دسته تقسیم شدند و میانگین قطعه QT تصحیح شده در دو گروه ارزیابی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-15 و آزمون های آماری Chi-Square و independent t-test تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    در طول مدت مطالعه 20بیمار فوت کردند. میانگین قطعه QT (QT تصحیح شده) در افرادی که فوت نمودند 61.70±471.15 و در افراد مرخص شده 62.96±421.52 تعیین شد (P<0.05). فراوانی قطعهQT طولانی شده در موارد همراه با مرگ از وفور بیشتری برخوردار بود (P<0.05). پرفشاری خون (34.3%)، بیماری دیابت (17.7%)، هیپرلیپیدمی (15.4%)، مصرف سیگار (14.9%) و بیماری ایسکمیک قلبی (16.6%) از عوامل خطرساز سکته تعیین شدند. پرفشاری خون، دیابت، سابقه بیماری قلبی و هیپرلیپیدمی به طور معنی داری با افزایش مرگ ومیر همراه بود (P<0.05). هیچ ارتباط آماری معنی داری بین سن و جنس با میزان مرگ و میر مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان داد که میانگین قطعه QT (QT تصحیح شده) و همچنین موارد قطعه QT طولانی شده در افراد فوت شده بیشتر است. بنابراین طولانی شدن قطعه QT در الکتروکاردیوگرام این بیماران ارزش پیش آگهی داشته و به خصوص در زمان وجود احتمال بیماری زمینه ای قلبی، بایستی مورد ارزیابی قرار گیرد.
    کلیدواژگان: سکته مغزی، قطعه QT طولانی، پیش آگهی، سن، جنس
  • جعفر حسن زاده، رسول محمدی، عبدالرضا رجایی فرد صفحات 119-124
    زمینه و هدف
    دلایل ابتلا به سرطان خون (Leukemia) که یکی از شایع ترین بدخیمی های کودکان است؛ تا حدود زیادی ناشناخته مانده است. این مطالعه به منظور تعیین عوامل موثر بر لوسمی لنفوبلاستیک حاد (Acute Lymphoblastic Leukemia: ALL) کودکان استان فارس انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه مورد – شاهدی روی 141 کودک زیر 18 سال مبتلا به لوسمی لنفوبلاستیک حاد تحت شیمی درمانی در بخش هماتولوژی – انکولوژی بیمارستان شهیدفقیهی شیراز و 141 کودک سالم ساکن استان فارس در سال 1388 انجام شد. کودکان براساس سن، جنس و محل اقامت همسان شدند. متغیرهای سن، رتبه تولد، سن مادر هنگام تولد کودک، سطح سواد والدین، شغل پدر یک سال قبل از ابتلا کودک، وزن هنگام تولد نوزاد، تعداد برادر و خواهر، سابقه نگهداری از حیوانات خانگی (سگ و گربه)، سابقه حضور در مهدکودک، سابقه سرطان خون در اقوام درجه یک، سابقه سقط مادر قبل از تولد کودک و سابقه رادیوگرافی در دوران جنینی کودک مورد بررسی قرار گرفتند. برای تعیین رابطه متغیرها و خطر ابتلا به ALL، نسبت شانس (OR) با حدود اطمینان 95درصد از طریق رگرسیون لجستیک شرطی محاسبه شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون Chi-Square تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    دارا بودن شغل کشاورزی پدران گروه مورد (17 درصد) و شاهد (5.7%) اختلاف آماری معنی داری نشان داد (P<0.01). رتبه تولد سوم و بیشتر کودک (OR=5.939، 95%CI=2.646-13.331، P<0.01)، سابقه نگهداری از سگ یا گربه (OR=2.582، 95%CI=1.265-5.269، P<0.009) و سابقه سرطان خون در اقوام نزدیک (OR=3.5، 95%CI=1.252-10.633، P=0.027) به طور معنی داری با خطر ابتلا به سرطان خون در کودک رابطه نشان دادند. هیچ رابطه آماری معنی داری بین وزن هنگام تولد کودک، سن مادر هنگام حاملگی، تعداد برادر و خواهر و سابقه رادیوگرافی در دوران جنینی کودک و خطر ابتلا به سرطان خون مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که کشاورز بودن پدر کودک، افزایش رتبه تولد، نگهداری
    کلیدواژگان: لوسمی لنفوبلاستیک حاد، رتبه تولد، شغل پدر، حیوانات خانگی
  • افشین هوشیار، نسرین فولادی، فیروز امانی، حسین علی محمدی اصل، فاطمه قربانی صفحات 125-129
    زمینه و هدف
    سندرم روده تحریک پذیر شایع ترین اختلال گوارشی و بیشترین علت مراجعه بیماران به متخصصین گوارش است. این مطالعه به منظور تعیین شیوع سرولوژیک سلیاک در بیماران با علائم سندرم روده تحریک پذیر در اردبیل انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی روی 105 بیمار (47 مرد و 58 زن) مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به درمانگاه گوارش مرکز آموزشی درمانی امام خمینی اردبیل از مهرماه 1388 لغایت مهر ماه 1389 انجام شد. برای تشخیص بیماری از آزمون سرولوژی anti tTG IgA استفاده شد و در صورت مثبت شدن، آندوسکوپی و بیوپسی انجام شد. بیماران در سه گروه از سندرم روده تحریک پذیر با غلبه اسهال (نوع D)، با غلبه یبوست (نوع C) و مخلوط (نوع M) قرار گرفتند. بیماران در سه گروه از سندرم روده تحریک پذیر با غلبه اسهال (نوع D)، با غلبه یبوست (نوع C) و مخلوط (نوع M) قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون های آماری Chi-Square، t-test و Fisher’s exact test تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    دامنه سنی بیماران دارای سندرم روده تحریک پذیر 16-63 سال با میانگین سنی 10.14±31.4 سال بود. بیماری سلیاک در 14بیمار (13.5%) تشخیص داده شد. دامنه سنی بیماران مبتلا به سلیاک 22-55 سال با میانگین سنی 9.47±34.93 سال بود. 85.7% از بیماران مبتلا به سلیاک مونث بودند (P<0.05). از 14بیمار گروه سلیاک 28.57% نسبت فامیلی داشتند و این میزان در مقایسه با گروه مبتلا به IBS (3.3%) از نظر آماری معنی دار بود (P<0.05). از بیماران مبتلا به سلیاک، 10 نفر به سندرم روده تحریک پذیر نوع D و 4نفر به نوع M مبتلا بودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه، شیوع سلیاک در مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر در اردبیل 13.5% برآورد شد که بالاتر از دیگر مطالعات انجام شده در سایر نقاط کشور است.
    کلیدواژگان: سلیاک، سندرم روده تحریک پذیر، اردبیل
  • نگار برومند صفحات 130-140
    چشم قرمز یکی از یافته های شایع در چشم پزشکی است. هرچند ضروری است تا بیشتر بیماران مبتلا به موارد شدید و جدی چشم قرمز توسط چشم پزشک ویزیت شوند؛ ولی بسیاری از موارد خفیف بیماری در مراحل ابتدایی توسط پزشکان عمومی ویزیت و درمان می شوند. اگر این گروه از همکاران قادر به تشخیص و افتراق علل چشم قرمز باشند؛ درمان بیماران سریع تر و با عوارض کمتری همراه خواهد بود. از جمله علل شایع چشم قرمز می توان به مواردی نظیر بلفاریت، خراش قرنیه، خونریزی زیر ملتحمه، گلوکوم، اسکلریت و اپی اسکلریت اشاره نمود.
    کلیدواژگان: چشم قرمز، بلفاریت، خراش قرنیه، خونریزی زیر ملتحمه، گلوکوم، اسکلریت، اپی اسکلریت
|
  • Zandi S., Mohseni Bandpei Ma, Rahmani N Pages 1-9

    Low back pain (LBP) is a common and complicated disorder which is influenced by a number of factors، among them is the lack of spinal stability provided by muscle contraction. One of the most important muscles which has a role in spinal stability is musculus transversus abdominis. A literature search for the period of 2000-11 was performed in PubMed، ProQuest، Science Direct، Thomson، EMBASE، OVID، CINAHL and MEDLINE databases using musculus Transversus Abdominis، ultrasonography، chronic nonspecific low back pain as keywords. Nineteen articles were selected according to the inclusion criteria of the study. Evidences demonstrated that thickness of transversus abdominis reduces in patients with chronic nonspecific low back pain (LBP) and ultrasonography seemed to be a valid and highly reliable instrument for measuring thickness of transversus abdominis in patients with LBP and healthy subjects on different positions and states. Studies demonstrated that there are adequate evidences to confirm the merit of ultrasonography in the assessment of musculus transversus abdominis in patients with chronic LBP and healthy subjects.

    Keywords: Ultrasonography, musculus transversus abdominis, Low back pain
  • Moatamed Vaziri P., Bahrpeyma F., Firoozabadi M., Forough B. Pages 10-16
    Background And Objective
    Disability of upper extrimity from stroke are often permanent. Despite numerous functional problems، there is less attention to upper exterimity disabilitis than lower limbs. Some new methods of treatment focuses on using the magnetic stimulation as a means brain currents to produce therapeutic effects. This study was done to evalute the effect of low frequency repeatitive transcranial magnetic stimulation to improve motor function and grip force of upper limb in hemiplegic patients.
    Materials And Methods
    This clinical trial study was done on 12 stroke hemiplegic patients in Firoozgar hospital in Tehran، Iran during 2009-10. Patients in group I، recieved rehabilitation program with placebo magnetic stimulation، and patients in group II، received magnetic stimulation with routine rehabilitation program for 10 session، 3 times in week. Pre and post were evaluated by Barthel and Fugl-Meyer indeces and dynamometer. Data were analyzed using SPSS-15، Kolmogorov-Smirnov، paired t-test، independent t-test and Wilcoxon signed tests.
    Results
    According to Barthel and Fugl-Meyer indeces both groups I، II showed significant improvement (P<0. 05). Using dynamometer، it was demenstrated that grip force of upper limb in group I was not significant but this index in group II was significant after intervention (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that low frequency repeatitive truscrianial magnetic stimulation has therapuetic effect on grip force of upper limb.
    Keywords: Stroke, Transcranial magnetic stimulation, Routine rehabilitation, Motor function
  • Akbari A., Miri Torbagan M., Pourghaz A. Pages 17-23
    Background And Objective
    Myofascial pain syndrome is one of the painful conditions of the musculoskeletal system. There is controversy about the effectiveness of treatment strategy. This study was done to compare the effects of diclofenac phonophoresis with ergonomic instructions on neck and shoulder pain and disability in women with myofascial trigger points in trapezius muscle.
    Materials And Methods
    This clinical trial study was conducted on thirty female students with trigger points in trapezius muscle in Razmejo-Moghadam Physiotherapy Clinic، Zahedan University of Medical Sciences، Iran during 2009. Patients were randomly assigned to one of three equal groups: diclofenac phonophoresis، ergonomic instructions، and control groups. In phonophoresis group، after applying diclofenac gel، ultrasound with frequency of 1 MHz، continuous mode، intensity 1. 5 W/cm2، and duration 4. 5 min was used. Ergonomic group received instructions in order to maintain appropriate posture during activity of daily life. Control group received ultrasound without output. A 12 session treatment program، during 4 weeks، 3 sessions per week was performed. Neck pain was assessed before and after intervention with Northwick Park Neck Pain Questionnaire and shoulder pain and disability with Shoulder Pain and Disability Index. Data were analyzed using SPSS-17، Kolmogorov-Smirnov، paired t-test، One-way ANOVA and Tukey tests.
    Results
    Neck pain score decreased from 18±3. 5 to 7. 6±4. 4 in phonophoresis group and from 17. 8±3. 5 to 10. 5±3. 4 in ergonomic group (P<0. 05). Also، shoulder pain and disability score decreased from 106. 2±28. 1 to 36. 76±30. 7 in phonophoresis group and from 103. 3±22. 9 to 26. 2±12. 3 in ergonomic group (P<0. 05). There was no significant difference between post and pretreatment results in control group. After treatment، there was no significant difference between two treatment groups regarding neck، shoulder pain and disability. However، after treatment there was significant difference between two treatment groups and control group regarding pain (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that diclofenac phonophoresis and ergonomic instructions are effective in decreasing neck and shoulder pain and disability in patients with myofascial trigger points in trapezius muscle. None of both treatment strategy was superior to other.
    Keywords: Trigger points, Trapezius muscle, Pain, Ergonomy, Phonophoresis
  • Fattahi E., Forozanfar M., Bagheri Haghighi A. Pages 24-30
    Background And Objective
    Ecstasy [3،4 Methylendioxy Meth Amphetamine (MDMA)] exerts destructive effects on body organs particularly on the nervous system. The current study was carried out to measure the adverse effects of MDMA on hepatocyte and liver-specific enzymes.
    Materials And Methods
    In this experimental study، 50 male Wistar rats were randomly divided in equal numbers into 5 groups: control، sham، experimental 1، 2، and 3. Animals in the experimental groups were received، intraperitoneally 2، 4 and 8 mg/kg of MDMA، respectively. The sham group were received normal saline but the control group was not subjected to any injection. Serum samples were collected and levels of three enzymes under study: alanine aminotransferase (ALT)، aspartate aminotransferase (AST) and alkaline phosphatase (ALP) were measured. The sections from the liver tissue were prepared counting the hepatocytes. Data were analyzed using SPSS-16 and One-way ANOVA and Tukey''s HSD tests.
    Results
    Data indicated the levels of all three enzymes had been elevated in the animal groups that received MDMA and that the increase was statistically significant compared to sham and control groups (P<0. 05). Also، in experimental groups the number of hepatocyte were reduced in comparison with controls (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that the MDMA significantly increased ALT، AST، ALP and reduced the number of hepatocytes and these effects are dose depended.
    Keywords: MDMA, Alanine transferase, Aspartate transferase, Alkaline phosphatase, Hepatocyte
  • Sheikhani N., Haji Ghasem Kashani M., Ghorbanian Mt Pages 31-38
    Background And Objective
    Epidermis is the outer layer of skin، regenerating continuously. Epidermal stem cells play important roles in tissue regeneration، scar regeneration and neoplasm formation. This study was displayed for the isolation and culture of interfollicular epidermal stem cells from newborn mouse skin without feeder layer.
    Materials And Methods
    This experimental study was displayed on 0-3 old-day newborn NMRI mouse skin 60-70 gr weight. The epidermal keratinocytes were separated mechanically and enzymatically from 0-3 old day newborn mice skin (NMRI strain) and seeded on fibronectin-collagen culture substrates. Putative epidermal stem cells were selected by rapid adherence for 10 minutes on this composite matrix of type 1 collagen and fibronectin and the unattached cells were discarded and attached cells were cultured in essential minimal eagle medium (EMEM) (ca+2-free culture medium containing 0. 05 mM Ca+2، 9% FBS، 50% conditioned medium، EGF (epidermal growth factor) and Cholera Toxin. The immunocytochemistry of β1-integrin analysis used to indicate their stemness nature.
    Results
    The results indicated that rapid adherence yields 50% purity. By using this method، the stem cells have been subcultured continuously without any change in the cell properties. The isolated interfollicular epidermal stem cells، expressed epidermal stem cells special marker (β1-integrin) in high levels، which indicates stem cell nature.
    Conclusion
    This new method yields pure viable epidermal stem cells that can be used in regenerative medicine and cell therapy.
    Keywords: Interfollicular epidermal stem cells, Feeder layer, β1, integrin, Keratinocyte
  • Tehranipour M., Mollashahi M., Javadmoosavi Bz Pages 39-43
    Background And Objective
    After axotomy or the compersion the nerve، the death of spinal cord nerves cell body occur. Compersion is one of the factors causing the degeneration of the spinal cord cell body. This degeneration is due to the reversed factors of the damaged area that have reached to cell body. Prosopis farcta is a member of leguminosae family and mimosaceae subfamily. The purpose of this study was to investigate the effect of ethanolic extract of pod prosopis farcta plant، on neuronal density of anterior horn following sciatic nerve compression in rat.
    Materials And Methods
    This experimental study was performed on thirty male wistar rats with the age of about three months years and 300-350 gr weight. The animals were divided into five groups. A) control، B) compression، C) compression + treatment with 25 mg/kg ethanolic extract، D) compression + treatment with 50 mg/kg ethanolic extract and E: compression + treatment with 75 mg/kg ethanolic extract. After anesthetizing the rats، the muscle of thigh was splited and the sciatic nerve was kept under compersion، the muscle and skin were stitched subsequently. In the experimental groups the alchoholic extract of the prosopis farcta was injected to the rats with 25mg/kg، 50mg/kg، 75mg/kg dosage by the intrapritoneal way weekly. After 28 days of compresion، the rat، were put under the perfusion method and some samples were taken of their lumbar spinal cord and after tissue processes، 7 micron slide were provided of the samples serially. Slides were stained by toluidin blue، and some photos were taken and neuronal density of the alpha motoneurons alpha anterior horn of the spinal cord was calculated by the disector method. Data were analyzed using Minitab software، ANOVA and t- tests.
    Results
    The neuronal density in the compression group (628±29. 7) was decreased significantly in compare to the control group (1562±35. 3) (P<0. 05). The neuronal density in group C (1070±91)، increased significantly in compare to the compression group (p<0. 05). The neuronal density in group D (1117±62. 8) and group E (1669±86. 5) significantly increased in compare to the compression group (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that alchoholic extract of the prosopis farcta has a neuroprotective effect following sciatic nerve compression in rats.
    Keywords: Prosopis farcta plant, Sciatic nerve, Spinal cord, Rat
  • Banitalebi E., Ghatre Samani K., Mardani G., Soheili A., Ansari Samani R., Teimori H. Pages 44-51
    Background And Objective
    Sphingosine-1-phosphate (S1P) is involved in regulation of proliferation، differentiation، hypertrophy and anti-apoptosis and activation of satellite cells. This study was done to evaluated the effect of 8 weeks resistance training on sphingosine-1-phosphate level and gene expression of SK1 enzyme، isoforms of MHCs in skeletal muscles of male Wistar rats.
    Materials And Methods
    This experimental study was done on Twenty four 8-week-old 190-250 gr male Wistar rats. The rats were allocated randomly into control (N=12) and training (N=12) groups. Resistance training was done using a 1 meter height ladder with 2 cm grid with an 85 degree incline، and weights attached to rat''s tails. The content of S1P present in the chloroform layer was determined by means of high performance liquid chromatography (HPLC). Determination of relative mRNA expression was performed by Real-time PCR. Data were analyzed using SPSS-17، Kolmogorov-Smirnov and independent t-test.
    Results
    Resistance exercise training increased the total content of S1P in FHL (fast-twitch) and soleus (slow-twitch) muscles in comparison with control group (P<0. 05). Resistance exercise training changed the gene expression of FHL SK1، SOL SK1، FHL MHC I، Sol MHC I، FHL MHC IIa، Sol MHC IIa، FHL MHC IIb، Sol MHC IIb، FHL MHC IIx، Sol MHC IIx in comparison with control group (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that S1P level and gene expression of SK1، MHCs increased at skeletal muscles after training.
    Keywords: Resistance training_Sphingosine_1_phosphate (S1P)_Sphingosine_1_phosphate Kinase 1 (SK1)_Myosine heavy chain (MHC)_Fast_twitch_slow twitch muscles
  • Zamani M. , Rasooli H., Mehdizadeh M., Nobakht M., Zamani F., Soleimani M. Pages 52-59
    Background And Objective
    Brain ischemia is one of the most important factor of morbidity and mortality and leaving many people with mental and physical disabilities. Until now there are no appropriate medications to prevent and cure ischemic injury. This study was done to evaluate the protective effect of Adenosine A1 receptor and ascorbic acid on hippocampal neuronal density and memory disorder in ischemia reperfusion induced Rats.
    Materials And Methods
    This experimental study was performed on the hippocampus pyramidal neurons on 56 male BALB/c mice. Animals randmly allocated into 8 groups (N=7) including: 1) intact، 2) ischemic control group، 3) ischemic، plus agonist and adenosine of A1 receptor، 4) ascorbic acid (100 mg/daily)، 5) ischemic plus agonist adenosine receptor (1 mg/1 kg) one week after ischemia، 6) ischemia، ascorbic acid befor and after ischemia and A1 receptor (1 mg/1 kg) agonist after ischemia، 7) A1 receptor، antagonist (2. 25 / 1 kg)، one weed after ischemia، 8) Ascorbic acid (100 mg/1kg) before and after ischemia plus A1 receptor antagonist (2. 25 / 1 kg) after ischemia. Ischemia induced by clamping of common carotid artery and the drugs was injected subsequently into peritoneum after reduction of inflammation of ischemic zone. The Y-maze memory test performed after completing the treatment period، afterward brains fixed and prepared for microscopic nissl staining method. The counting of pyramidal cells were performed at 53500 square micrometer of CA1. Data were analyzed using SPSS-15 and ANOVA test.
    Results
    The Y-maze test showed extensive deficit in short-term memory in ischemic group (PA=200) but in treatment groups this deficit significantly reduced (PA=243، 248 and 265). The normal neuronal cell in ischemic group was significantly lowered (n=87) than treatment groups (n=111، 105 and 125) including ascorbic acid group (125)، adenosine receptor agonist (105) and ascorbic acid plus agonist adenosine receptor (111). The number of normal neuronal cell in ischemic groups significantly is reduced compared to treatment group (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that concurrent treatment of ascorbic acid and Adenosine A1 receptor agonist can significantly reduce the complications caused by brain ischemia in CA1 area of hippocampus.
    Keywords: A1 receptor, Agonist, Ascorbic acid, Ischemia, Neuroprotective
  • Arazpour M., Ahmadi Bani M., Bahramizadeh M., Mardani Ma, Gharib M., Rostami Jamil N. Pages 60-64
    Background And Objective
    Improving the ability to walk is often a key target for the treatment of abnormal gait in children with spastic diplegic cerebral palsy (CP). One of the goals of orthotic rehabilitation is to improve walking in this field. The aims of this study was to design and manufacture the dynamic neoprene orthoses and evaluate its impact on the gait parameters in children with cerebral palsy.
    Materials And Methods
    This quasi-experimental study was done on 12 children with spastic CP at University of Social Welfare and Rehabilitation، in Tehran، Iran during 2010-11. Initially neoprene dynamic orthosis is designed specifithy for each subject، this neoprene dynamic orthosis was used for six weeks and 6-8 hrs daily. For evaluating the walking speed and the gait variation، 10 meter walking test and visual analogue scale have been used. Modified Ashworth’s Scale and electro-goniometre were used to assess muscle spasticity and the flexion degrees of knee joint. Data were analyzed using SPSS-16، Kolmogorov-Smirnov and Paired t-tests.
    Results
    The alteration of knee flexion angle، walking speed and walking distance following dynamic orthosis were -18. 31±4. 61 (degree)، -0. 50±1. 82 (meter) and 4. 18±1. 51، respectively. The improvement in knee joint angle and walking following dynamic orthosis was significant (P<0. 05)، but the walking speed was not significant.
    Conclusion
    This study showed that neoprene dynamic orthosis can improve knee flexion angle and walking distance among children with spastic diplegic cerebral palsy.
    Keywords: Spastic diplegic cerebral palsy, Neoprene dynamic orthosis, Walking, Knee flexion angle
  • Taziki Sa, Fathi D., Ramezannezhad A., Behnampour N., Salari H. Pages 65-69
    Background And Objective

    Headache is one the most common compliant of patients and has different causes and the migraine and tension headaches are common. Personality is characteristics forming an individual distinctive manner. This study aimed to determine the frequency and association of different types of personality characteristics in patients with migraine and tension headaches.

    Materials And Methods

    This descriptive-analytic study was done on 160 (12 male and 148 female) subjects with chief complaint of headache whome referred to 5th Azar clinics of Gorgan، Iran during 2007-08. Subjects were selected by simple random sampling and were examined by either a neurologist or psychiatrist patient with diagnosis migraine either of or tension headache were included. Selected patients evaluated by short form of Minnesota Multiphasic Personality Inventory (MMPI). Data were analyzed using SPSS-13 and Chi-Square test.

    Results

    The mean age was 11. 18±33. 29 in women and 34. 33±13. 7 in men. 96 patients (60%) had tension headache and 64 (41. 2%) had migraine. In tension headache، depressed personality (43. 8%) and hysterical personality (16. 4%) were more common but in migraine headache، depressed personality (48. 9%) and paranoid personality (20%) were common but this difference was not significant.

    Conclusion

    This study showed that there is no relation between personality characteristics with tension headach and migraine.

    Keywords: Tension Headache, Migraine, Personality characteristic, Minnesota multiphasic personality inventory
  • Khodabakhshi, Asali A., Behnampour N., Abbasi A., Adel Barkhordar Ar, Hashemi Frad A. Pages 70-75
    Background And Objective
    Since accurate and quick clinical and paraclinical diagnostic methods are not available، in some cases diagnosis of active pulmonary tuberculosis occurs after considerable time from the onset of disease. This study was designed to determine the diagnostic value of High Resolution Computed Tomographic (HRCT) scan in active pulmonary tuberculosis، in Gorgan، Golestan province، North of Iran.
    Materials And Methods
    This diagnostic screening study was carried out on 135 (79 male and 56 female) hospitalized patients suspected with active pulmonary tuberculosis، and HRCT was used in their course of treatment as recommendation of their clinician. The patients were chosen from 5th Azar hosptial during 2009-10. Also it should be mentioned that patients were selected on avaliabity bases، and they were examined by smear، and sputum culture. The patients with negative smear and culture were set up as true healthy group (64 subjects). The lung or small nuddles in HRCT was considered as proper position of lung involvument in active lung pulmonary. The HRCT findings between the case group (71 subjects) and healthy group were compared. According to HRCT findings، the sensitivity and specifity were determined for each patient. Data were analyzed using SPSS-16 and Chi-Square test.
    Results
    In this study، sensitivity، specificity، positive predictive value and negative predictive value of HRCT in active pulmonary tuberculosis were equal to 97. 2%، 71. 9%، 79. 3% and 95. 8% respectively. Involvement of upper and middle lobe of the right lung and upper lobe of the left lung were significantly higher than the control group (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that HRCT has high sensitivity and specificity in diagnosis of active pulmonary tuberculosis and can be used as a quick diagnostic way in active pulmonary tuberculosis، especially in patients with strong clinical suspicion and negative smear.
    Keywords: Active pulmonary tuberculosis, High resolution computed tomographic scan, Smears of sputum, Culture of sputum
  • Farshchian N. , Razazian N., Rezaei M., Livani S. Pages 76-81
    Background And Objective
    Although multiple sclerosis is a disease affecting white matter of brain and spinal cord، but involvement of basal ganglions in some studies demonstrated a decrease in T2 sequence signals. This study was done to assess signal intensity of basal ganglions in T2 magnetic resonance imaging (MRI) in multiple sclerosis
    Materials And Methods
    This case – control study was done on 30 multiple sclerosis patients and 30 controls in Imam Reza hospital، Kermanshah، Iran، during 2010. MRI images of multiple sclerosis of patients and control group were matched according to age and sex. The basal ganglia signals were identified based on involvement areas، number of plaques، and brain atrophy in T2 and flair sequences. Data were analyzed using SPSS-16، Chi-Square، Fisher exact test and independent t-tests.
    Results
    Among the case group، 10 patients (33. 3%) demonstrated low signals in right thalamus and 14 patients (46. 7%) in left thalamus، which was statistically significant compared with control group (P<0. 001). The presence of plaques in right and left globus pallidus was observed in 4 (13. 3%) and 7 patients (23. 3%) respectively. The presence of plaques in right and left thalamus was observed in 10 patients (33. 3%) and 14 patients (46. 7%) respectively، which was significant compared with control group (P<0. 001). The presence of brain atrophy was observed in 18 patients (60%) in case groups and in one patient (3. 3%) in control group (P<0. 001).
    Conclusion
    This study indicated that reduction of T2 signals in thalamus is a valuable finding in multiple sclerosis patients and it may facilitate the diagnosis of multiple sclerosis.
    Keywords: Multiple sclerosis, Diagnostic imaging, Magnetic resonance imaging
  • Rousta F. , Fotouhi F., Ghaemi A., Heidarchi B., Mazaheri V., Fazeli M., Torabi A., Ghaffari M. Pages 82-88
    Background And Objective
    Continuous antigenic variation of Influenza a viruses causes a major concern to develop Influenza vaccine. Conserved antigens are suitable candidates for vaccine production due to its non-requirement to match the designed strains with circulating strains. The M2 gene is conserved among Influenza a viruses and has potential to be considered as a universal vaccine. This study was designed to evaluate the effects of aqueous Echinacea purpurea extract on immunogenicity of DNA vaccine encoding M2 gene of Influenza virus.
    Materials And Methods
    This interventional study was carried out on female BALB/c mice with 3-4 week age (250-300 gr). Plasmid DNA encoding M2 gene (pcDNA-M2) of Influenza virus A/New Caledonia/20/99 (H1N1) was transformed into E. coli top10 f'' and cultured in LB broth media. Large scale plasmid preparation was done and the concentration was measured by spectrophotometric method. Mice were divided into eight groups and immunized three times with fifteen days apart. Vaccine groups received inactivated Influenza virus or pcDNA-M2، alone or in combination with Echinacea extract. Control groups were injected pcDNA، Echinacea extract، and phosphate buffer. All animals were left to bleed before immunization and at 21 days after the last vaccination and specific anti-M2 antibodies were measured by indirect ELISA. Then the mice were intranasally challenged under an aesthesia with mouse-adapted PR8 Influenza virus and monitored for 3 weeks to evaluate the vaccine regimen efficacy in reduction of mortality rate compared to control groups. Data were analyzed using SPSS-16، One-way ANOVA and Kaplan–Meier tests.
    Results
    The highest specific immune response was obtained in mice received inactivated virus plus extract (P<0. 05). Immune responses in mice inoculated with pcDNA-M2 were significantly higher compared to all control groups mice (P<0. 05). In addition the specific immune responses in group inoculated with pcDNA-M2 and aqueous extract was higher compared to the group receiving only pcDNA-M2 (P<0. 001). The highest survival rate was observed in mice injected with inactivated virus or pcDNA-M2 plus extract.
    Conclusion
    This study showed that pcDNA-M2 induced specific immunity and protected mice against lethal challenge with PR8 Influenza virus. Furthermore، application of Echinacea extract with M2 gene vaccine increased vaccine efficacy.
    Keywords: DNA vaccine, Echinacea purpurea extract, Influenza, M2 gene of Influenza virus
  • Naghsh N. , Doudi M., Soleymani S., Torkan S. Pages 89-93
    Background And Objective
    Nanosilver particles are one of functional nanotechnology filed. These nanoparticles have antibacterial and antifungal characteritic. Combination therapy is one of new and specific method for therapy of diseases in medicine and pharmacology. Some plants are useful in growth inhibition of Aspergilus Niger. This study was done to evaluate the synergic effect of alcoholic eucalyptus and nanosilver on colony count of Aspergilus Niger.
    Materials And Methods
    In this laboratory study PAN were cultured in PDA medium. Five experimental and one control group were designed for the comparison of synergic effect of alcoholic eucalyptus and nanosilver، nanosilver 50ppm، nanosilver 12. 5ppm، eucalyptus ethanolic extract 100%، eucalyptus ethanolic extract 100% mixed with nanosilver 12. 5ppm، eucalyptus ethanolic extract mixed with 50ppm، and double distilled water were given to group 1، 2، 3، 4، 5 and control group respectively. Morphological، diameter، and colony numbers in various culture media were compared subsequently. The repeated number of Aspergilus Niger were 24، and they were chosen randomly. Data were analyzed using SPSS-15 and ANOVA test.
    Results
    The Aspergilus niger colony were reduced 8 days following treatment from 200 colony in control group to 90، 75، 55 and 43 in nanosilver group in 12. 5 ppm، nanosilver group in 50 ppm، nanosilver group in 50 ppm mixed with eucalyptus ethanolic extract and finally eucalyptus ethanolic extract group، respectivley (P<0. 05). The colony count 24 day following treatment were reduced from 200 colony in control group to 42، 14 and 2 in eucalyptus ethanolic extract group، nanosilver group in 12. 5 ppm mixed with eucalyptus ethanolic extract and finally nanosilver group in 50 ppm mixed with eucalyptus ethanolic extract، respectivley (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that nanosilver with 50 ppm concentration mixed with eucalyptus ethanolic extract have synergic effect on reducing the Aspergilus niger growth rate.
    Keywords: Nanosilver, Eucalyptus ethanol extract, Aspergilus niger
  • Rostami M., Aberomand M., Khirollah Ar, Jorfi M., Malihi R., Noorbehbahani M., Jafari Ar Pages 94-99
    Background And Objective
    The risk of coronary heart disease (CHD) is proportional to the LDL-C lipoprotein. Due to frequent use of Friedwald formula in estimation of LDL-C in most laboratories، this study was done to compare the Friedwald formula and direct measurement to determine the serum levels of LDL-C
    Materials And Methods
    This descriptive study was conducted on of 598 patients 226 male and 372 female whome referred to Imam Ali hospital Andimeshk cityin Khozestan province of Iran for health check up during 2009. 5 ml of the venous blood was drown. Total cholesterol (TC) (mg/dl)، Triglyceride (TG) (mg/dl)، HDL-C (mg/dl) and LDL-C (mg/dl) of serum are measured with Pars azmun company kits. The Friedwald formula was used for estimation of LDL-C. The K=3، 3. 5 and 5 were used to stimate the lipid by Friedwald formula. Data were analyzed using SPSS-18، Pearson correlation coefficient and ANOVA tests.
    Results
    A total of 598 serum samples collected; 37. 8% were men and 62. 2% women. The mean age of participants was 38. 8±10. 77 years. Minimum age 21 years and maximum age was 77 years. Mean deviation for TG≤150، 201-300 and 301-400 in Friedwald formula (k=5) were -13. 01±8. 79، -17. 11±13. 17 and -18. 63±18. 54، respectively and with k=3 are -. 39±12. 04، -0. 078±18. 55 and 0. 04±25. 55 and for TG between 151-200 is -9. 72±10. 54 and with k=3. 5 is equal to 0. 82±13. 70. Pearson correlation test showed that direct measurment and calculated from the equation Friedwald، for triglycerides in the area equal to or less than 150، 151-200، 201-300 and 301-400 mg/dl، with correlated to Pearson correlation coefficient were 0. 982، 0. 991، 0. 991 and 0. 975، respectively.
    Conclusion
    This study showed that the direct measurement method is superior to the Friedwald equation، otherwise، equation Friedwald formula with K=3 is recommended.
    Keywords: LDL, C, Direct measurement, Friedwald formula
  • Sofizadeh A., Faragi Far Aa, Cherabi M., Badiei F., Cherabin M., Sarli J., Yapang Gharavi M., Mehravaran A. Pages 100-106
    Background And Objective
    Cutaneous leishmaniasis is one of the zoonosis disease which is transmitted by sand fly and has been considered as one of the most important health problems in Iran. This study was designed to assess the status of cutaneous leishmaniasis in Gonbad Kavoos، North of Iran.
    Materials And Methods
    This descriptive-analytical retrospective study was performed on the two groups consist of: 1799 patients (995 men and 804 women) referred to health centers of Gonbad Kavoos in Golestan Province North of Iran during 2009-11. Also 278 men and 271 women were selected randomly in one of the villages for the assessment of acute and scar wounds. Patient’s characteristics such as age، sex، habitat، number and sites of ulcer (s)، month and years of incidence were registered. Data were analyzed using SPSS-13 and Chi-Square test.
    Results
    From 1799 under care patients، 995 cases (55. 3%) were males and 804 cases (44. 7%) were females (P<0. 05). 1542 patients (85. 7%) resided in rural areas، while 257 (14. 3%) lived in urban areas (P<0. 05). The most frequent age group was 0-9 years old (43. 3%) (P<0. 05). Hands were the most common sites of ulcer (42. 3%) and 37. 9% of the patients with one ulser. The highest prevalency of disease was observed in months of October and November (68. 4%) 4% and 78. 6% of subjects selected from villages were presented with acute wound and scar، respectivley.
    Conclusion
    This study showed that Cutaneous leishmaniasis in 2010-11 was dispersed in Gonbad-Kavoos a city in North of Iran. The endemicity situation of this disease in this area is hypoendemic.
    Keywords: Cutaneous leishmaniasis, Epidemiology, Gonbad Kavoos, Golestan province
  • Nowrozi H., Kazemi A., Afshar S., Adimi P. Pages 107-112
    Background And Objective
    Nosocomial infections are one of main causative agents of mortality among hospital patients. This study was done for the determination of efficacy of commercial disinfectants such as: formaldehyde، glutaraldehyde، microten، the alcohol 70 and savlon–alcohol on isolated saprophytic fungi from hospital environments.
    Materials And Methods
    This descriptive study was done on 33 isolated fungi from teaching hospitals of Tehran during 2009-10. The identified samples were randomly chosen. Stock fungal suspensions were supplied from each fungus with cells ranging 0. 5-5×104 micro g/cfu in 1ml with spectrophotometer at the wavelength of 530 nm. For evaluation of antifungal activity of commercial disinfectants formaldehyde، glutaraldehyde، microten، alcohol 70 and savlon–alcohol disinfectants، 0. 25cc stock solutions were mixed with 3. 75 cc disinfectants solutions and the new diluted samples held at 25c for 15، 30 and 60 min. The culture medium was checked for growth of fungi until 8 weeks.
    Results
    Following specific period isolated fungi were including Aspergillus spp with 39. 4%، Penicillium spp with 36. 4%، Fusarium spp with 12. 1%، Rhizopus with 6. 1%، Alternaria and Circinella with 3 %. Formaldehyde 8% and glutaraldehyde 8% with activity against 63. 6% and 39. 3% were effective disinfectants at 15 min. Formaldehyde 8% with activity against 74. 8% of fungi، was effective disinfectant at 30 min. Glutaraldehyde 8% and formaldehyde 8% with 100% prevention of growth were effective disinfectants at 60 min.
    Conclusion
    According to this study formaldehyde 8% and glutaraldehyde 8% showed to have the highest antifungal activities. Synergetic fungicidal activity of comenercial disinfectants، dependent on time and concentration.
    Keywords: Disinfectant, Formaldehyde, Glutaraldehyde, Microten, Alcohol 70, Savlon–alcohol, saprophytic fungi
  • Iranmanesh F., Azadi H., Hasheminasab R., Vazirynajad R. Pages 113-118
    Background And Objective
    Several studies have shown that during stroke changes occur in some paraclinic parameters which may have either prognostic or diagnostic value، including electrocardiographic changes. This study was done to evaluate the prognostic value of prolonged QT segment in patients with ischemic stroke.
    Materials And Methods
    This descriptive study with an easy convenient sampling was carried out on 175 patients (73 male and 102 female) with acute ischemic stroke whome have been diagnosed by brain imaging (computed tomography scan and magnetic resonance imaging). All patients were suffering from stroke for the first time and if they use any drug or have underlying disease except diabetes mellitus- hypertension- heart disease and hyperlipidemia were excluded. In the first 24 hours of admission، an electrocardiogram (ECG) were taken for measurement of QT segment and according to death or discharge، patients were divided into two groups، and the mean of QT segment (corrected QT) subsequently were assessed. Data were analyzed using SPSS-15، Chi-Square and independent t-tests.
    Results
    Twenty patients died in the course of admission. The mean of QT segment (corrected QT) in dead patients was 471. 15±61. 70 and in discharged patients was 421. 52±62. 96 (P<0. 05). The abundance of prolonged QT segment accompanied with death was more frequent. Hypertension، diabetes mellitus، hyperlipidemia and heart disease were significantly correlated with morbidity and mortality (P<0. 05). There is no relation between mortality with age and sex.
    Conclusion
    This study showed that mean of QT segment (corrected) and also cases of prolonged QT segment were abundant among dead patients، therefore prolongation of QT segment has prognostic value in patients with ischemic stroke.
    Keywords: Stroke, Prolonged QT segment, Prognosis
  • Hassanzade J., Mohammadi R., Rajaeefard Ar Pages 119-124
    Background And Objective
    The etiology of childhood leukemia as the most common childhood malignancy remains largely unknown. This study was done to ascess the risk factors in childhood lymphoblastic leukemia in Shiraz-Iran.
    Materials And Methods
    This case-control study was done on 141 children younger than 18 years suffering from acute lymphoblastic leukemia (ALL) whome resided at Fars Province of Iran during 2009. Patients were individually matched with 141 controls in respect to age, sex and residential area. Variables included: maternal age, parental education, father occupation, child birth weight and birth order, number of siblings, history of pet ownership including cat or dog, history of child day care attendance, history of leukemia in relatives, and history of mother diagnostic radiography during pregnancy. In order to evaluate the relationships between each variable and the risk of leukemia, odds ratio (OR) and 95% confidence interval (CI) were estimated using conditional logistic regression. Data were analyzed using SPSS-16 and Chi-Square test.
    Results
    The agricultural occupation fathers in case and control were 17% and 5.7%, respectivley (P<0.01). The association between risk of childhood lymphoblastic leukemia with birth order≥3 (OR=5.939, 95% CI: 2.646-13.331, P<0.01), pet ownership (dog or cat) (OR=2.582, 95% CI: 1.265-5.269, P<0.009) and history of leukemia in first and second degree relatives (OR=3.5, 95% CI: 1.252-10.633, P<0.027) was significant. No relationship was found between birth weight, day care attendance, history of miscarriage, number of siblings and history of mother diagnostic radiology tests with risk of acute lymphoblastic leukemia.
    Conclusion
    This study showed that father occupation, birth order, pet and history of leukemia in relation are risk factors of childhood acute lymphoblastic leukemia.
    Keywords: Acute lymphoblastic leukemia, Father occupation, Birth order, Pet
  • Houshiyar A., Fouladi N., Amani F., Alimohammadi Asl H., Ghorbani F. Pages 125-129
    Background And Objective
    Irritable bowel syndrome (IBS) is the most prevalent gastrointestinal disorder and is one the common conditions seen by gastroenterologists in their daily practice. This study was done to determine the prevalence of celiac disease in patients with irritable bowel syndrome in Ardabil-Iran.
    Materials And Methods
    This descriptive study was conducted on 105 patients with IBS whome referred to the gastroenterology unit in Ardabil-Iran during 2009-10. Serum IgA anti tTG were measured all patients with positive for antibodies against tTG were candidated for upper endoscopy and biopsy. Data were analyzed using SPSS-16، t-test، Chi-Square and Fisher’s exact tests.
    Results
    The average age of IBS subjects were 31. 4±10. 14 years (range 16-63 years). Celiac disease was diagnosed in 14 subjects (13. 5%). The celiac patient age were 22-55 years with mean of 34. 93±9. 47. Among celiac afflicted patients IBS type D and M observed among 10 and 4 patients، respectivley. Celiac affected female constituted 12 (85. 7%) of all patients (P<0. 05). 10 of these patients were IBS-D and 4 with IBS-M. From 14 celiac patient 4 (28. 57%) were family related، but this rate among IBS patient was 3. 3%، this difference was significant (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that the prevalence of celiac in patients with IBS is found to be 13. 5% which seem is more than ther studies in other parts of Iran.
    Keywords: Celiac disease, Irritable bowel syndrome
  • Broomand N Pages 130-140
    Red eye is the most common sign of ocular inflammation. Serious cases of red eye need diagnosis and proper treatment by ophthalmologist but many other from of red eye can be managed primarily by health care personals. If General practioners were able to diagnose and differentiate the causes of red eye the serious complication have not been observed and the patients were have been treated on due time. Some of the causes of red eye are: blepharitis، corneal erosion، sub conjunctival hemorrhage، glaucoma، episcleritis and scleritis.
    Keywords: Red eye, Blepharitis, Corneal erosion, Sub conjunctival hemorrhage, Glaucoma, Episcleritis, Scleritis