فهرست مطالب

نشریه دانش علفهای هرز
سال نهم شماره 2 (بهار و تابستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/12/24
  • تعداد عناوین: 8
|
  • محسن بهشتیان، حمید رحیمیان مشهدی، حسن علیزاده، سارا اوحدی، احمد زارع صفحات 105-118
    مدل های گوناگونی برای پیش بینی پاسخ جوانه زنی بذر به دما ارایه شده اند که مهمترین و پرکاربردترین آنها مدل زمان گرمایی (یکای گرمایی) است. این مدل اگرچه دارای ویژگی های زیست شناختی مناسبی برای جوانه زنی است ولی بر پایه پیش فرض هایی است که در برخی گونه ها (بویژه علف های هرز) دیده نمی شود که برآیند آن پیش بینی نادرست جوانه زنی است. در این مقاله مدلی بر پایه توزیع آماری ویبول پیشنهاد می گردد که نه تنها از نظر زیست شناختی بر مدل مرسوم برتری دارد بلکه پیش بینی بسیار مناسبی از الگوی جوانه زنی نیز فراهم می آورد. در پژوهشی آزمایشگاهی جوانه زنی بذرهای علف های هرز جودره (Hordeum spontaneum) و علف قناری (Phalaris minor) در دماهای 8، 12، 16، 20، 24 و 28 درجه سانتی گراد آزمون شد و پاسخ جوانه زنی آنها توسط هر دو مدل توصیف گردید. مدل مرسوم برازش نامناسبی به داده های جوانه زنی دو گونه و بویژه علف قناری داشت (9 تا 12% خطا). حال آنکه خطای مدل پیشنهادی در این مقاله تنها 4% بود و پیشرفت جوانه زنی در طی زمان نیز به خوبی توسط مدل پیش بینی شد. مدل پیشنهادی همچنین به خوبی توانست سه پدیده زمان درنگ (زمان تا آغاز جوانه زنی)، سرعت جوانه زنی و درصد جوانه زنی پایانی را در هر دو گونه برآورد نماید. جداسازی تاثیر دما بر سرعت جوانه زنی و جوانه زنی پایانی از ویژگی های مهم این مدل است که به اهمیت بوم شناختی آن می افزاید. برای نمونه، دمای بهینه برای سرعت جوانه زنی در هر دو گونه (در جودره 8/21 و در علف قناری 5/23 درجه سانتی گراد) بالاتر از گستره دمایی بهینه بر حسب درصد جوانه زنی پایانی بود (در جودره بین 5/7 تا 20 و در علف قناری بین 5/7 تا 16 درجه سانتی گراد). این ویژگی سازش پذیری بسیار بالایی به هر دو گونه برای جوانه زنی در دامنه گسترده ای از دماهای محیطی می دهد.
    کلیدواژگان: مدل زمان گرمایی، مدل ویبول، زمان درنگ (زمان تا آغاز جوانه زنی)، سرعت جوانه زنی، جوانه زنی پایانی
  • اسکندر زند، فریبا میقانی، محمد سرحدی، علیرضا برجسته صفحات 119-126
    به منظور بررسی کارایی روش های زراعی و مکانیکی در مدیریت علف های هرز سورگوم علوفه ای، آزمایشی در سال زراعی 1389 در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و با آرایش تیماری اسپلیت فاکتوریل با سه تکرار در شهرستان ورامین اجرا شد. وجین علف های هرز با استفاده از کولتیواتور پنجه غازی به عنوان عامل اصلی در دو سطح: یک بار خاک ورزی (در مرحله سه برگی سورگوم)، دو بار خاک ورزی (در مرحله سه و پنج برگی سورگوم)، شاهد با وجین تمام فصل و شاهد بدون وجین و عامل فرعی، ترکیب فاکتوریل تراکم بوته (در دو سطح: 190000 و 266000 بوته در هکتار) و آرایش کاشت (در دو سطح: یک و دو ردیف کاشت روی هر پشته) بود. تراکم و وزن خشک علف های هرز 30 روز پس از خاک ورزی دوم و قبل و بعد از چین دوم تعیین شد. اثر تیمارهای آزمایش بر عملکرد علوفه سورگوم نیز در هر چین ارزیابی شد. نتایج نشان داد که هر چند خاک ورزی تراکم علف های هرز را 50 درصد کاهش داد، اما با توجه به تراکم بالای علف های هرز، علف های هرز باقی مانده با استفاده از فضای ایجاد شده و افزایش زیست توده خود، کاهش تراکم را جبران کردند. علاوه براین، افزایش تراکم و تغییر آرایش کاشت از طریق تاثیر بر عملکرد علوفه در چین اول، بر عملکرد نهایی علوفه اثر مثبت داشت. در مجموع، تلفیق عملیات خاک ورزی، تراکم و آرایش کاشت اثر قابل توجهی بر کاهش علف های هرز و افزایش عملکرد علوفه سورگوم نداشت، اما تاثیر برخی از تیمارها از جمله یک بار خاک ورزی در کشت دو ردیفه و همچنین تراکم 190000 بوته در متر مربع در کشت دو ردیفه بر عملکرد سورگوم، بیشتر از سایر تیمارها بود. بنابراین، از این تیمارها می توان در مدیریت تلفیقی علف های هرز سورگوم استفاده کرد.
    کلیدواژگان: آرایش کاشت، تراکم، خاک ورزی، مدیریت زراعی، مدیریت مکانیکی
  • مصطفی اویسی، حمید رحیمیان مشهدی، محمدعلی باغستانی، حسن علیزاده صفحات 127-140
    ضریب خسارت سطح برگ (λ) یعنی به ازا هر واحد افزایش در سطح برگ چقدر بر توان رقابتی علف هرز افزوده می شود. این پارامتر در بسیاری از مطالعات علیرغم اذعان به تغییرات آن، ثابت درنظر گرفته شده است. هدف این تحقیق، بررسی برهم کنش این پارامتر با دزهای علف کش است که بعنوان یک عامل خارجی در تعاملات علف هرز-گیاه زراعی وارد می شود. آزمایش مزرعه ای طی دوسال به منظور شناخت تغییرات شاخص های مربوط به ذرت، توق و تاج خروس در بازه ای از دزهای علف کش اجرا شد. 5 دز علف کش نیکوسولفورون بعنوان کرت های اصلی و 16 ترکیب تراکمی شامل 4 تراکم تاج خروس × 4 تراکم توق بصورت فاکتوریل در کرت های فرعی در قالب یک طرح اسپلیت فاکتوریل تک تکراره طراحی شد. برای تاج خروس تا 50 درصد دز کامل که هنوز سطح برگ براساس تابع دز- پاسخ روندی کاهشی را طی می کرد پارامتر λ تقریبا ثابت بود. برای توق مقدار پارامتر λ در دزهای صفر و 25 درصد دز کامل، ثابت بود. اما در دز 50 درصد، جهشی چشمگیر رخ داد و مقدار پارامتر λ به شدت افزایش نشان داد. پس از آن با افزایش دز علف کش به دز 75 درصد دز کامل و نیز اعمال دز توصیه شده دوباره پارامتر دچار کاهش شد و به سطح دزهای صفر و 25 درصد برگشت. مدل گاوس بخوبی تغییرات ضریب خسارت توق در برابر دز علف کش را توصیف نمود. کاربرد دز نصف باعث سوختن ساقه ی اصلی توق شد و در پی آن رشد شاخه های فرعی افزایش یافت. به نظر می رسد حذف جوانه انتهایی روی ساقه اصلی باعث رشد و شاخه دهی بیشتر جوانه های فرعی شد. بطور خلاصه مهمترین عوامل در افزایش ضریب خسارت سطح برگ توق عبارتند از: دز علف کش مهمترین عامل مستقیم در کاهش ارتفاع توق، کاهش ارتفاع مهمترین فاکتور افزایش دهنده نسبت ارتفاع شاخه های فرعی به ساقه ی اصلی (XL/M)، افزایش XL/M مهمترین عامل افزایش تراکم سطح برگ در بالاترین نقطه کانوپی و این شاخص نیز عامل مستقیم افزایش ضریب خسارت سطح برگ در توق بوده است. توجه به اثر ضریب خسارت سطح برگ در فرایند توسعه ی مدل هایی که دز علف کش بعنوان اهرمی باعث ایجاد نوسان در این ضریب می شود می تواند در افزایش توان توصیفی و پیش بینی این مدل ها و در نتیجه توصیه های دقیق تر مدیریتی موثر باشد.
    کلیدواژگان: توق، تاج خروس، ضریب خسارت سطح برگ، مدل گاوس
  • امید لطفی فر، ایرج الله دادی، اسکندر زند، غلام عباس اکبری صفحات 141-157
    به منظور بررسی وضعیت توده های مشکوک خردل وحشی مقاوم به بازدارنده های استولاکتات سینتاز در مزارع گندم در سال 1391 تعداد 31 مزرعه گندم مشکوک به مقاومت، شامل 14، 12 و 5 مزرعه به ترتیب در استان های گلستان، خوزستان و کرمانشاه مورد مطالعه قرار گرفتند. در بخش اول برخی اطلاعات مهم مدیریتی تجزیه و تحلیل شد. در بخش دوم در یک آزمایش غربالگری، اثر سه علف کش از خانواده بازدارنده استولاکتات سینتاز (ALS) شامل تری بنورون متیل (گرانستار)، مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون (توتال) و یدوسولفورون متیل سدیم+مزوسولفورون متیل+مفن پایر دی اتیل (آتلانتیس) بر رشد توده های مشکوک گیاه مذکور در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی مورد آزمایش قرار گرفتند. در بخش سوم به منظور بررسی دز-پاسخ، توده های مقاوم G3، G4 و G5 از استان گرگان، Kh1، Kh5 و Kh7 از استان خوزستان و Ker1 از استان کرمانشاه و سه توده حساس G9، Kh3 و Ker1 از سه استان بالا، تحت تاثیر دزهای مختلف علف کش های مذکور قرار گرفتند. نتایج بخش اول نشان داد که در بیش از 80 درصد مزارع مورد بررسی توالی علف کش ها رعایت نشده بود و در نزدیک به 39 درصد مزارع مورد مطالعه، گندم به صورت تک کشتی بود. همچنین استان خوزستان با 50 درصد تک کشتی گندم ضعیف ترین تناوب را داشت. نتایج بخش دوم نشان داد که در مزارع مورد مطالعه حدود 20 درصد توده ها نسبت به علف کش تری بنورون متیل و حدود 10 درصد توده ها نسبت به علف کش مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون مقاوم بودند ولی مقاومت بالا به علف کش یدوسولفورون متیل سدیم+مزوسولفورون متیل+مفن پایر دی اتیل مشاهده نشد. همچنین ده درصد توده ها به دو علف کش تری بنورون متیل و مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون مقاوم بودند. بر اساس نتایج آزمایش دز-پاسخ سه توده G3، G4، G5 (هر سه از گلستان) و Kh7 (خوزستان) دارای مقاومت پایین، توده Ker2 (کرمانشاه) دارای مقاومت متوسط و دو توده Kh1 و Kh5 (هر دو از خوزستان) دارای مقاومت بالا به تری بنورون متیل و توده های Kh5، Kh7 (هر دو از خوزستان) و G3 (گلستان) به ترتیب دارای مقاومت بالا، مقاومت متوسط و مقاومت پایین به مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون بودند.
    کلیدواژگان: تری بنورون متیل، دز، پاسخ، مت سولفورون متیل+سولفوسولفورون، یدوسولفورون متیل سدیم+مزوسولفورون متیل+مفن پایر دی اتی
  • ایوب نیکنام حقیقی، سیدعبدالرضا کاظمینی، حسین غدیری صفحات 159-174
    به منظور بررسی اثر نیتروژن و تراکم بوته گندم بر رشد و عملکرد گندم در شرایط تداخل علف هرز، آزمایشی در دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز در دو سال زراعی 89-1388 و 90-1389 در قالب کرت های دوبار خرد شده با سه تکرار اجرا گردید. تیمار ها شامل حضور و عدم حضور علف هرز، نیتروژن (50، 100 و 150 کیلوگرم در هکتار) و تراکم گندم (180، 225، 270 و 315 کیلوگرم در هکتار) بود. نتایج نشان داد علف های هرز با تاثیر بر رشد و اجزای عملکرد دانه گندم بطور معنی داری عملکرد دانه را تا 07/43 درصدکاهش دادند. با افزایش نیتروژن از 50 به 150 کیلوگرم در هکتار عملکرد دانه بطور معنی داری به میزان 83/29 درصد (4/3840 در مقابل 4986 کیلوگرم در هکتار) افزایش یافت ولی در برهمکنش با علف هرز باعث افزایش وزن خشک علف های هرز بطور معنی داری شد و به نظر می رسد نیتروژن اضافی قادر به جبران خسارت ناشی از حضور علف هرز نباشد. با افزایش میزان بذر، عملکرد به طور معنی داری افزایش و توان رقابتی علف هرز با گندم کاهش یافت به گونه ای که کمترین وزن خشک علف های هرز در میزان 315 کیلوگرم بذر در هکتار بدست آمد. به ازای افزایش هر کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار، وزن خشک علف های هرز به میزان 57/0 گرم در متر مربع افزایش یافت. در سطوح مختلف نیتروژن، عملکرد دانه گندم در واحد سطح با وزن خشک علف های هرز در واحد سطح رابطه خطی و منفی داشت. بطور کلی به نظر می رسد افزایش میزان بذر مصرفی در مقایسه با نیتروژن به عنوان یک راهکار زراعی نقش مهم تری در جبران خسارت علف های هرز بر عملکرد دانه داشته باشد. لذا برای دستیابی به عملکرد بهینه در شرایط حضور علف هرز، مصرف 270 کیلوگرم بذر و 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار توصیه می شود.
    کلیدواژگان: اجزای عملکرد گندم، تراکم بوته، رقابت
  • محمد بازوبندی*، مجید عباسپور، حسین ترابی، پیمان کشاورز صفحات 175-185
    این تحقیق به منظور بررسی امکان رفع اثرات کاهنده آب سخت و افزایش کارایی گلایفوسیت در کنترل علف هرز خارشتر با افزودن ماده تجاری X-change و مقایسه آن با سولفات آمونیوم در سال های 90-1388 طی دو آزمایش جداگانه هر یک در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار با آرایش فاکتوریل در ایستگاه تحقیقاتی عباس آباد (مشهد) به اجرا درآمد. در یک آزمایش چهار د‍ز 0، 4، 6 و8 لیتر در هکتار گلایفوسیت در 3 سطح سختی آب حامل علف کش: کم، متوسط و زیاد به ترتیب 5/47، 95 و 190 میلی گرم در لیتر Mg+2 + Ca+2 و با غلظت های 0، 25/0 و 5/0 درصد حجمی از افزودنی X-change در زمین آلوده به خارشتر مورد مطالعه قرار گرفتند. در آزمایش دوم سولفات آمونیوم با 3 غلظت 0، و3 و4 کیلوگرم در صد لیتر آب جایگزین X-change گردید و سایر تیمار ها مانند آزمایش اول بود. نتایج نشان داد که کارایی علف کش گلایفوسیت در کاهش ارتفاع نهایی خارشتر در پایان فصل رشد با افزایش سطح سختی آب در صورت عدم مصرف هر یک از دو افزودنی به شدت کاهش می یابد به طوری که مقدار ED50 لازم برای کاهش رشد عمودی خارشتر از 478/2 به 407/31 لیتر در هکتار افزایش یافت. افزایش غلظت X-change به 5/0 درصد بالاترین تاثیر در افزایش کارایی گلایفوسیت را در پی داشت به طوری که شاخص ED50برای ارتفاع خارشتر از 407/31 در بالاترین سختی آب و عدم مصرف افزودنی به 579/6 لیتر در هکتار کاهش یافت. بر اساس نتایج این تحقیق افزودنی X-change نسبت به سولفات آمونیوم در سطوح پایین و متوسط سختی آب تفاوت معنی داری از نظر کارایی با یکدیگر نداشتند.
    کلیدواژگان: مویان، شوری، علف هرز، کارایی علف کش
  • هدی آبادیان، مهرداد یارنیا، همت الله پیردشتی، رحمت عباسی*، فرهاد فرح وش صفحات 187-199

    به منظور بررسی کشت مخلوط ریحان و لوبیا چشم بلبلی، آزمایشی بصورت کرت های دو بار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در دو سال زراعی 90-1389 در دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی ساری اجرا شد. کرت های اصلی، کنترل و عدم کنترل علف های هرز در طول فصل، کرت های فرعی، سطوح مختلف کود نیتروژن (0، 50 و100 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) و کرت های فرعی فرعی، کشت خالص لوبیا چشم بلبلی و ریحان، و نسبت های کشت افزایشی 25، 50 و 75 % ریحان بودند. در شرایط کنترل علف های هرز، بالاترین عملکرد لوبیا چشم بلبلی (685 کیلوگرم در هکتار) و عملکرد ماده خشک ریحان (430 کیلوگرم در هکتار)، بترتیب از سطوح کودی 50 و 100 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و نسبت افزایشی 50 % ریحان بدست آمدند. حداکثر عملکرد ریحان (139 کیلوگرم در هکتار) در شرایط عدم کنترل علف های هرز، با دارا بودن بیشترین ضریب تهاجم (66/1) و ضریب رقابت (42/3) در تیمار نسبت 25 % و سطح کودی 100 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. بیشترین کارایی استفاده از زمین (43/1) نیز از نسبت 50 % ریحان در شرایط کنترل علف های هرز و کمترین مقدار این شاخص (87/0) از نسبت 75 % ریحان بدون مصرف کود و عدم کنترل علف های هرز بدست آمد. در مجموع، لوبیا چشم بلبلی در کشت مخلوط افزایشی با ریحان موجب کاهش جمعیت و زیست توده علف های هرز نسبت به ریحان خالص (بدون کنترل) شد و افزایش کود نیتروژن موجب همپوشانی سریع تر گونه های گیاهی در کشت مخلوط و کاهش علف های هرز گردید.

    کلیدواژگان: لوبیا چشم بلبلی، ریحان، کشت مخلوط، زیست توده علف هرز، ضریب تهاجم
  • ابراهیم ممنوعی*، محمدعلی باغستانی صفحات 201-211
    به منظور ارزیابی اثر چند علف کش در کنترل علف های هرز مزارع یونجه مستقر در منطقه جیرفت، آزمایشی بصورت طرح بلوک های تصادفی کامل با 4 تکرار طی دو سال (89-1387) اجرا شد. تیمار های آزمایش عبارت بودند از کاربرد علف کش های پرسوئیت (ایمازتاپیر 10 درصد SL) به میزان های 4/0، 6/0، 8/0 و 1 لیتر در هکتار به همراه یک لیتر سیتوگیت بعلاوه فوکوس (سیکلوکسیدیم 10 درصد EC) به میزان 2 لیتر در هکتار، استامپ (پندی متالین 33 درصد EC) به میزان 5/2 و 3 لیتر در هکتار، بازاگران (بنتازون 48 درصد SL) به میزان 3 لیتر در هکتار بعلاوه سیکلوکسیدیم به میزان 2 لیتر در هکتار، سنکور (متری بوزین 70 درصد WP) به میزان یک کیلو گرم در هکتار، بوترس (توفوردی بی 3/42 درصد EC) به میزان 2، 5/2، 3 و 5/3 لیتر در هکتار از ماده تجارتی و تیمار شاهد شامل وجین در طول فصل رشد بود. اثر علف کش ها بر کاهش وزن خشک و تراکم علف های هرز طی سه چین بررسی شد. نتایج نشان داد تیمار ها اثر معنی داری بر کاهش تراکم و وزن خشک علف های هرز پنجه مرغی (Cynodon dactylon) و پیچک (Convolvulus arvensis) داشتند. در بین تیمارهای آزمایش سیکلوکسیدیم دو لیتر در هکتار بهترین گزینه در کنترل پنجه مرغی بود، بطوری که این تیمار تراکم این علف هرز را بین 47 تا 64 و وزن خشک آن را بین 47 تا 62 درصد کاهش داد. بهترین تیمار جهت کنترل پیچک علف کش توفوردی بی به میزان 5/3 لیتر در هکتار از ماده تجارتی بود و توانست تراکم این علف هرز را بین 38 تا 42 درصد و وزن خشک آن را 36 تا 39 درصد کاهش دهد. بیشترین عملکرد یونجه نیز در حضور تیمارهای کاربرد ایمازتاپیر 8/0 و یک لیتر سیکلوکسیدیم در هکتار برداشت شد.
    کلیدواژگان: ایمازتاپیر، بنتازون، توفوردی بی، پندی متالین، چین های یونجه
|
  • Mohsen Beheshtian, Hamid Rahimain, Hassan Alizadeh, Sara Ohadi, Ahmad Zare Pages 105-118
    In order to investigate the efficiency of non-chemical methods management of weeds in forage Sorghum، an experiment was conducted in Varamin Research farm during 2010. The experiment was carried out in split factorial design with three replications. Treatments included cultivation at 3 leaf stage of sorghum، cultivation at 3 and 5 leaf stages of sorghum، weed free and weed infested as main plots and two levels of sorghum densities (190000 and 266000 plant/ha) and two levels of sorghum planting patterns (one and two row plant pattern) as factorial treatments in subplots. Weed density and biomass were measured 30 days after second cultivation and before second forage harvesting. Forage biomass was also measured at each harvesting. According to the results، weed density was decreased by cultivation (about 50%) but as the density of weed was very high، the effect of cultivation on weed biomass was not significant. Increasing density of sorghum+ two row planting pattern had positive effect on the final yield of sorghum. In general، integrating cultivation، density and planting pattern did not have significant effect on the final yield of sorghum and weed population، but the effects of cultivation at 3 leaf stage of sorghum + two row planting pattern and 19000 plant/ha+ two row planting pattern) on final yield were more favorable than other treaatment. It seemed that these treatments can be recommended in integrated weed management of sorghum.
    Keywords: Thermal time model, Weibull, based model, germination lag, germination rate, germination extent
  • Eskandar Zand, Fariba Maeighani, Mohammad Sarhadi, Ali Reza Barjasteh Pages 119-126
    In order to investigate the efficiency of non-chemical methods management of weeds in forage Sorghum، an experiment was conducted in Varamin Research farm during 2010. The experiment was carried out in split factorial design with three replications. Treatments included cultivation at 3 leaf stage of sorghum، cultivation at 3 and 5 leaf stages of sorghum، weed free and weed infested as main plots and two levels of sorghum densities (190000 and 266000 plant/ha) and two levels of sorghum planting patterns (one and two row plant pattern) as factorial treatments in subplots. Weed density and biomass were measured 30 days after second cultivation and before second forage harvesting. Forage biomass was also measured at each harvesting. According to the results، weed density was decreased by cultivation (about 50%) but as the density of weed was very high، the effect of cultivation on weed biomass was not significant. Increasing density of sorghum+ two row planting pattern had positive effect on the final yield of sorghum. In general، integrating cultivation، density and planting pattern did not have significant effect on the final yield of sorghum and weed population، but the effects of cultivation at 3 leaf stage of sorghum + two row planting pattern and 19000 plant/ha+ two row planting pattern) on final yield were more favorable than other treaatment. It seemed that these treatments can be recommended in integrated weed management of sorghum.
    Keywords: Cultivation, cultural management, density, mechanical management, planting pattern
  • Mostafa Oveisi, Hamid Rahimian, Mohammad Ali Baghestani, Hassan Alizadeh Pages 127-140
    Weed leaf area damage coefficient (λ) denotes the increase in weed competitiveness per unit increase in its leaf area. Although the variability of this parameter has been confirmed، it was assumed to be constant in many researches. The objective of this study was to determine the interactions between herbicide dose and λ. Field experiments were conducted to determine the relationship between competitive indices of maize، Xanthium strumarium and Amaranthus retroflexus during 2007 and 2008. Five doses of the herbicide nicosulfuron as main factor، and 16 density combinations comprised of 4 densities of A. retroflexus × 4 densities of X. strumarium as sub plots were arranged in a one-replicate split factorial. For A. retroflexus، the λ value was constant. For X. strumarium، the λ value was constant with no herbicide and 0. 25 rate of the full dose. With increasing the dose up to half the recommended dose، the λ value increased and again with increasing dose to 0. 75 rate، it returned to the level with no herbicide. This relationship was properly described by Gaussian model. Herbicide at half rate probably removed the apical dominance and increased the number of lateral shoots. Herbicide as an external factor was the most important determinant in the change of X. strumorium canopy shape. Deep understanding of the system behavior، relations and interactions with herbicide applications is of great help in improving the predictive power of weed management models
    Keywords: Xanthium strumarium, Amaranthus retroflexus, leaf area damage coefficient, leaf area model
  • Omid Lotfifar, Iraj Alahdadi, Eskandar Zand, Gholam Abbas Akbari Pages 141-157
    To study the resistance of wild musturd populations to acetolactate synthase inhibitors، 31 suspicious wheat fields to resistance (included of 14، 12 & 5 fields located in Golestan، Khoozestan & Keramanshah، respectively) were studied during 2012. Some important management information was analyzed in the first part of experiment. In the second part، the effect of three acetolactate synthase inhibitor herbicides (ALS) including of Tribenuron methyl (Granstar)، sulfosulfuron + metsulfuron-methyl (Total) and Iodosulfuron methyl sodium+Mesosulfuron Methyl+Mephen payer (Atlantis) on the growth of suspicious populations was examined on the base of complete randomized block design. To study dose-response reactions، different doses of mentioned herbicides were sprayed on resistant populations (G3، G4 & G5 of Gorgan، Kh1، Kh5 & Kh7 of Khoozestan and Ker1 of Kermanshah) and three sensitive populations (G9، Kh3 & Ker1 of mentioned province) in the third part of this experiment. According to the results of the first part، the only crop sequence of herbicides was not observed in more than 80% of the fields and wheat was cropped as in 39% of these fields. In addition، Khoozestan had the weakest crop rotation with 50% single cropping. The results of second part showed that 20% and 10% of populations were resistant to Tribenuron methyl and sulfosulfuron + metsulfuron-methyl respectively، but، high resistance to Iodosulfuron methyl sodium+Mesosulfuron Methyl+Mephen payer. Also، 10% of populations were resistant to Tribenuron methyl and sulfosulfuron+metsulfuron-methyl. According to the results of dose-response experiment، G3، G4، G5 (Golestan) and Kh7 (Khoozestan) populations had low، Ker2 (Kermanshah) had medium and two populations of Kh1 and Kh5 (Khoozestan) had high resistance to Tribenuron methyl. In addition، Kh5، Kh7 (Khoozestan) and G3 (Golestan) had low، medium and high resistance to sulfosulfuron+ metsulfuron-methyl، respectively.
    Keywords: Dose, response, Iodosulfuron methyl sodium+ Mesosulfuron Methyl+Mephen payer, Metsulfuron, methyl+ Sulfosulfuron, Tribenuron methyl
  • Ayoub Niknam Haghighi, Seyed Abdolreza Kazemeini, Hossein Ghadiri Pages 159-174
    In order to evaluate the effect of nitrogen، plant density and weeds on growth and yield of wheat cv. Shiraz، an experiment was conducted during 2009/2010 and 2010/2011 growing seasons at Agricultural College of Shiraz University. The experimental design was split-split plot with main plots arranged as an RCBD with three replications. Treatments included weed and weed free as main factor، three nitrogen levels (50،100،150 kg ha-1) as sub factor and seeding rate (180، 225، 270 and 315 kg ha-1) as sub factor. Wheat growth and yield as well as its components (1000-grain weight، grain number per spike and ear number m-2) were affected by weeds so that grain yield was significantly reduced by 34. 23%. With increasing level of nitrogen (from 50 to 150 kg/ha)، wheat grain yield (3840 Vs 4980 kg/ha) was significantly increased by 29/83%; however weed dry weight was also increased in weedy plots indicating that additional nitrogen cannot compensate for the effect of weed competition. Increasing seeding rate recorded significantly higher yield and yield components than control and a simultaneous reduction in weed competition with the lowest weed dry weight was achieved at 315 kg ha-1 seeding rate. A rise of nitrogen rate increased (0. 57 gr m-2) weed dry weight. There was a negative and significant correlation between seed yield and weed dry weight، so that under different nitrogen levels، increasing weed dry weight decreased seed yield. Generally، it appears that compared to increased rate of nitrogen، higher seeding rate is a more effective strategy to compensate for yield losses caused by weeds. To achieve optimal wheat yield، application of 270 kg wheat seed and 150 kg nitrogen ha-1 is recommended.
    Keywords: Wheat yield components, plant density, competition
  • Mohammad Bazubandi*, Majed Abbaspour, Hossein Torabi, Peyman Keshavarz Pages 175-185
    This study was conducted to investigate enhancement effects of additives on efficacy of glyphosate at different levels of water hardness on camelthorn control at Abasabad Research Station (Mashhad) during 2009-2010. Two separate experiments were carried out. In the first experiment، Four doses of glyphosate (Rundup SL %41) i. e. 0، 4، 6 and 8 L. ha-1 were separately tank mixed with 0. 1، 0. 25، 0. 5 percent of X-change at three levels of water hardness including 47. 5، 95 and 190 mgL-1 of Mg+2 + Ca+2. In the second experiment، ammonium sulfate at three levels i. e. 0، 3 and 4 percent replaced X-change while other treatments remained intact. Treatments were applied during early May to camelthorn plants. Each treatment was replicated three times. Results revealed that without applying additives to herbicide solution، glyphosate efficacy to reduce plant height was significantly declined at higher levels of water hardiness as ED50 was increased from 2. 478 to 31. 407 L. ha-1. Maximum glyphosate efficiency was observed when X-change was used with concentration of 5%. It could reduce ED50 to 6. 579 L. ha-1 compared to 31. 407 L. ha-1 where no additive was applied at highest level of hardness. Under low and medium ED50، there was no significant difference between xchange and ammonium sulfate.
    Keywords: Additive, salinity, weeds, herbicide efficiency
  • Hoda Abbadian, Mehrdad Yarnia, Hematollah Pirdashti, Rahmat Abbasi, Farhad Farahvash Pages 187-199

    To study the effect of different levels of nitrogen and intercropping systems of basil (Ocimum basiilicum L.) and cowpea (Vigna unguiculata L.) on weed population structure، an experiment was carried out as a split-split plot a randomized complete blocks design with three replications during 2010-2011 at Sari Agricultural Science and Natural Resources University. Treatments included weed control and weed infested as the main plots، levels of nitrogen (0، 50 and 100 kg/ha) as sub plots، Sole cropping of cowpea and basil، and additive planting ratios of 25، 50 and 75% basil as sub-sub plots. Under weed control conditions، the highest yield of cowpea (685 kg ha-1) and maximum dry matter yield of basil (430 kg ha-1) were obtained from 50% basil ratio with 50 and 100 kg ha-1N fertilizer application، respectively. The highest yield of basil (139 kg ha-1) was observed in weed infested plots of 25% basil planting ratio and 100 kg ha-1 nitrogen fertilizer with the highest invasive coefficient of 1. 66 and competition coefficient of 3. 42. The highest land equivalent ratio (1. 43) belonged to 50% additive ratio of basil in weed free and the lowest (0. 87) belonged to 75% ratio and without nitrogen fertilizer in weed infested condition. Generally، existence of cowpea in additive intercropping reduced the population and biomass of weeds compared to basil sole cropping. Increasing nitrogen fertilizer application caused faster closed canopy of plant species in intercropping which led to reduced weeds population and biomass.

    Keywords: Cowpea, basil, intercropping, weed biomass, aggressively coefficient
  • Ebrahim Mamnoei*, Mohammad Ali Baghestani Pages 201-211
    In order to evaluate the effect of some herbicides for weed control in established alfalfa، an experiment was conducted in a randomized complete blocks design with 4 replications in the Agricultural Research Center of Jiroft، for two years from 2009 to 2011. Treatments included Pursuit (imazethapyr SL 10%) at 0. 4، 0. 6، 0. 8 and 1 Lit/ha plus cytogate at 1 Lit/ha، plus Focus (cycloxydim EC 10%) at 2 Lit/ha، Stomp (pendimethalin EC 33%) at 2. 5 and 3 Lit/ha، Bazagran (bentazon SL 48%) at 3 L/ha plus focus at 2 Lit/ha، Senkor (metribuzin WP 70%) at 1 kg/ha، Butress (2،4،DB 42. 3 % EC) at 2، 2. 5، 3، 3. 5 li/ha and weed- free as a check. The effect of herbicides on alfalfa biomass and weed biomass and density was studied from 3 harvests. Herbicides had significant effect on the density and biomass of bermudagrass (Cynodon dactylon) and field bindweed (Convolvulus arvensis). Herbicide cycloxydim، at 2 L/ha، was best to control bermudagrass، reducing density by 47-64% and dry weight by 47-62%. The best treatment to control field bindweed was 2،4-DB at 3. 5 L/ha، reducing density by 38-42% and dry weight by 36-39%. The highest alfalfa yield was obtained with imazethapyr at 0. 8 and 1 L/ha plus cytogate at 1 Lit/ha، plus cycloxydim at 2 Lit/ha.
    Keywords: Alfalfa harvesting, bentazon, pendimethalin, imazethapyr, 2, 4, DB