فهرست مطالب

بلور شناسی و کانی شناسی ایران - سال بیست و سوم شماره 3 (پیاپی 61، پاییز 1394)

مجله بلور شناسی و کانی شناسی ایران
سال بیست و سوم شماره 3 (پیاپی 61، پاییز 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/06/10
  • تعداد عناوین: 18
|
  • شیرین فتاحی، علی اصغر کلاگری، علی عابدینی، هاشم باقری صفحه 391
    ذخیره ی بنتونیت تمینان در فاصله ی 25 کیلومتری جنوب باختری نایین، استان اصفهان قرار دارد. این ذخیره شکل لایه ای و توده ای داشته و محصول دگرسانی برش های توفی به سن الیگومیوسن است. یافته های کانی شناسی نشان می دهند که مونت موریلونیت، هیولاندیت، کلینوپتیلولیت، کوارتز، آنورتیت، آلبیت، اورتوکلاز، کلسیت، بیدلیت، ایلیت، و میکروکلین از کانی های مهم سنگ ساز این ذخیره هستند. الگوی توزیع REEهای بهنجار شده با کندریت، دلالت بر جدایش شدید LREEها از HREEها همراه با رخداد بی هنجاری منفی Eu طی بنتونیت زایی دارند. یافته های زمین شیمیایی پیشنهاد می کنند که فرایند های تبدیل برش های توفی به بنتونیت در این منطقه در یک سیستم باز رخ داده و فرایندهای شستشو و تثبیت، دو فاکتور تنظیم کننده ی اصلی در تمرکز اغلب عناصر جزئی و خاکی نادر هستند. با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد که pH اسیدی و میزان تغییرات آن، جذب سطحی، ناهمگنی ترکیب سنگ اولیه، تلفیق در ساختار بلور، اختلاف در درجه ی همبافت شدن با لیگندهای سولفاتی، کلریدی و فلوریدی، درونزادی، تبادلات یونی، تمرکزهای بازماندی و تفاوت در میزان پایداری کانی ها در برابر دگرسانی، فاکتور های کلیدی کنترل کننده ی توزیع عناصر طی شکل گیری ذخیره ی بنتونیت تمینان هستند.
    کلیدواژگان: بنتونیت، کانی شناسی، توزیع عناصر، شستشو و تثبیت، تمینان، نایین
  • احمد حسینخانی، محمدحسن کریم پور، آزاده ملک زاده شفارودی صفحه 403
    منطقه ی پی جویی جنوب باختری سرخ کوه در 120 کیلومتری جنوب باختری بیرجند و در بخش باختری بلوک لوت قرار گرفته است. بنابر بررسی های زمین شناسی، منطقه ی مورد نظر از سنگ های آتشفشانی با ترکیب آندزیت و بازالت تشکیل یافته که نفوذ توده های نفوذی با ترکیب هورنبلند دیوریت، هورنبلند تونالیت و بیوتیت مونزونیت در آن ها موجب دگرسانی وسیع و کانی سازی شده است. کانی شناسی زون های دگرسانی براساس بررسی های دورسنجی، صحرایی، سنگ نگاری و XRD شامل کلریت، اپیدوت، کربنات، سریسیت، کوارتز، کائولینیت و ناتروآلونیت است که در قالب 5 زون دگرسانی پروپیلیتیک، آرژیلیک، کربناتی، کوارتز- سریسیت- پیریت و سیلیسی قابل تفکیک اند. کانی سازی به شکل های پراکنده، رگچه ای و رگه ای دیده می شود. کانی سازی رگه ای با راستای شمال باختری- جنوب خاوری در سنگ میزبان هورنبلند دیوریت پورفیری تشکیل شده و عبارتند از کوارتز، کالکوپیریت، پیریت و کانی های ثانویه. کانی سازی پراکنده و رگچه ای نیز شامل کوارتز، پیریت، مگنتیت، کالکوپیریت و کانی های ثانویه است که در بیوتیت مونزونیت دگرسان شده و هورنبلند دیوریت پورفیری مشاهده می شود. کانی های ثانویه شامل کالکوسیت، کوولیت، مالاکیت، آزوریت، هماتیت و گوتیت در منطقه دیده می شوند. بررسی های ژئوشیمیایی رسوب های رودخانه ای نشان دهنده ی دامنه ی تغییرات برخی عناصر نظیر مس از 48 تا 92، سرب از 16تا 22 و روی از 27 تا 123 گرم درتن است. در ژئوشیمی خرده سنگی نیز ناهنجاری مس تا 5 درصد، آرسنیک تا 3/1 درصد، مولیبدن تا 150، سرب تا 362 و روی تا 743 گرم درتن و طلا تا 278 میلی گرم در تن شناسایی شده اند. بیشترین ناهنجاری ژئوشیمیایی در کانی سازی نوع رگه ای در شمال باختری گستره مشاهده می شود. شواهد مختلف سنگ شناسی، نوع و گسترش دگرسانی، شکل کانی سازی و ناهنجاری های ژئوشیمیایی نشان دهنده ی کانی سازی احتمالی مس پورفیری در منطقه بوده که نیازمند بررسی های پی جویی تفصیلی است.
    کلیدواژگان: بلوک لوت، توده نفوذی، کانی شناسی، دگرسانی، مس پورفیری
  • زهرا طهماسبی، فرهاد زال، احمد احمدی خلجی صفحه 417
    بر اساس مشاهدات صحرایی، تورمالین های واقع در لوکوگرانیت های مشهد به دو دسته ی نودولی (گره ای) و خوشه ای(دندریتی) تقسیم می شوند. هندسه فراکتال ابزاری برای اندازه گیری اشکال نامنظم است. بر اساس روش مربع شمار که یکی از ابزارهای هندسه فراکتال است بین بعد فراکتال و بی نظمی اشکال، ارتباط مستقیمی وجود دارد به طوری که اجسام با بی نظمی بیشتر دارای بعد فراکتال بزرگتری هستند. تورمالین های گرهکی (متمایل به دراویت) و دندریتی (شورلیت) حاصل فعالیت های مراحل تاخیری ماگمایی اند. تفاوت در نرخ یا سرعت رشد، کشش سطحی، گرمای نهان تبلور که در نهایت باعث بی نظمی می شوند، از فاکتورهای اصلی تشکیل شکل های متنوع تورمالین در منطقه ی مورد بررسی هستند. سردشدگی سریع بلورهای تورمالین در مراحل انتهایی تبلور ماگما، باعث ایجاد یک سطح ناهمگن با کشش سطحی متفاوت می شود. نقاط با کشش سطحی پایین، بلورهای ریزتر را بیشتر متبلور می کنند و همین رخداد منجر به بالا رفتن گرمای نهان تبلور و در نهایت بی نظمی و ویژگی های فراکتالی بیشتر مانند شکل های دندریتی می شود. در مورد شکل های گرهکی انباشت مواد فرار و بخارهای در درون حفره ها باعث اختلاف فشار در بیرون و درون حفره خواهد شد. فشار بیشتر بیرون حفره نسبت به درون آن باعث حرکت مواد مغذی از حاشیه به درون و مرکز حفره خواهد شد. تبلور در مرکز موجب بالا رفتن گرمای نهان تبلور در مرکز، اختلاف گرادیان دمایی و در نهایت جریان همرفتی و تبلور گرهک های تورمالین با بی نظمی بیشتر درون حفره می شود.
    کلیدواژگان: فراکتال، کشش سطحی، گرمای نهان، بی نظمی، تورمالین دندریتی و گرهکی، گرانیت مشهد
  • امیر مهدوی، محمدحسن کریم پور، محمدرضا حیدریان شهری، آزاده ملک زاده شفارودی صفحه 429
    کانسار مس گزو در مرز دو بلوک طبس و لوت و در 65 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان طبس و 15 کیلومتری جنوب غربی دیهوک قرار دارد. سنگ شناسی غالب در منطقه را واحدهای دولومیت شتری و شیل و ماسه سنگ شمشک تشکیل می دهند. توده های نفوذی، غالبا با ترکیب حدواسط از گستردگی و تنوع بالایی در منطقه برخوردارند و ترکیب آن ها شامل دیوریت، مونزونیت، کوارتز مونزونیت تا گرانیت است. این توده ها از نظر کانی شناسی دارای کانی های کوارتز، پلاژیوکلاز، پتاسیم فلدسپات، هورنبلند و کمی بیوتیت و پیروکسن هستند. کانی های فرعی عبارتند از آپاتیت و زیرکن. دگرسانی های اصلی موجود در این منطقه عبارتند از: کوارتز- سرسیت- پیریت، سیلیسی- کربنات، پروپیلیتیک و اسکارنی شدن. کانی های اصلی ثانویه عبارتند از: سرسیت، کوارتز، کربنات، کلریت، اپیدوت و مجموعه کانی های آهک سیلیکاتی مانند گارنت، ولاستونیت، ایدوکراز و... در مساحتی بالغ بر 70 کیلومتر مربع، منطقه های کانی ساز و دگرسان حداقل در چهار نقطهGA.II-GA.I -GA.III و GA.IV قابل مشاهده اند. کانی سازی بیشتر به شکل افشان، داربستی و به میزان کمتر برش گرمابی دیده می شود. کانی های اولیه شامل پیریت، کالکوپیریت، اسفالریت، باریت و کانی های ثانویه شامل کالکوزیت، کوولیت، کوپریت، مالاکیت، کریزوکلا، آتاکامیت و فیروزه است. با توجه به حضور انواع توده های نفوذی حدواسط تا اسیدی، نوع و گسترش دگرسانی، نوع و شکل کانی سازی و نیز داده های ژئوشیمی، این کانسار به عنوان نخستین کانه زایی مس پورفیری و اسکارن وابسته به آن در بلوک طبس شناخته می شود.
    کلیدواژگان: کانسار گزو، بلوک طبس، مس پورفیری، کانی سازی افشان، کانی سازی داربستی
  • فاطمه پوراسد، فرامرز طوطی، علیرضا بدیعی، محمد علی برقی صفحه 443
    در بررسی فرایند تغییر فاز کائولینیت (H4Al2Si2O9)، تحت تاثیر شاره های حاوی کاتیون های Na+ و Ba2+ با غلظت های متفاوت از 25/1 تا 5 مول، در دمای150درجه ی سانتی گراد و زمان واکنشی 96 ساعت، محلول های قلیایی سدیک به عنوان خاستگاه یون های Na+ و OH- و محلول نمک کلرور باریم (BaCl2.2H2O) به عنوان خاستگاه یون هایBa2+ وCl- استفاده شدند. نتایج این آزمایش ها نشان داد که کانی های هارموتوم (BaAl2Si6O16.6H2O)، فوجاسیت (Na20[Al60Si132O384].235H2O) و هیدروکسی سودالیت (Na6[AlSiO4]6.8H2O) از کائولینیت سنتز می شود. این نتایج، فرایند انحلال- رسوب را پیشنهاد می کند. یکی دیگر از هدف های این بررسی بازسازی شرایط طبیعی سنتز این کانی ها در محیط آزمایشگاهی است. در این سری از آزمایش ها شرایط گرمابی مورد نیاز به وسیله ی اتوکلاوهای گرمابی برقرار شده و تغییر فاز صورت گرفته با بررسی نمودارهای XRD از نمونه ی اولیه و همنهشتی، و تصاویر ریخت شناسی بلورها با استفاده از میکروسکوپ الکترونی (SEM) به دست آمد.
    کلیدواژگان: کائولینیت، تغییر فاز، دگرسانی گرمابی، هارموتوم، فوجاسیت، هیدروکسی سودالیت
  • فاطمه محمدپور، حبیب بیابانگرد، حسن میرنژاد، رضوان میرزایی راینی، شجاع الدین نیرومند صفحه 453
    کانسار سرب ماهور 2 در 48 o58 طول شرقی و 14 o31 عرض شمالی در 145 کیلومتری غرب شهرستان نهبندان و 2 کیلومتری شمال غرب کانسار چند فلزی ماهور قرار گرفته است. سنگ های آندزیتی دگرسان شده، میزبان اصلی کانسار سرب هستند. کانی های پلاژیوکلاز، کوارتز، هورنبلند و بیوتیت مهم ترین کانی های تشکیل دهنده ی سنگ های آندزیتی هستند. فراوان ترین کانی، پلاژیوکلاز است که در بیشتر موارد به دلیل تاثیر دگرسانی به کانی های ثانویه مانند سریسیت، کلریت و کربنات ها تبدیل شده است. مهم ترین دگرسانی های منطقه ی آرژیلیک، سریسیتیک، سیلیسی، کلریتی و کربناتی هستند که به وسیله نمودار های پراش پرتو X (XRD) نیز تایید شده اند. نتایج بررسی های ژئوشیمیایی نمونه های سنگ میزبان و نمونه های گالن نشان می دهد که با توجه به نسبت S/Se خاستگاه آذرین را می توان برای تشکیل این کانسار در نظر گرفت. نمودارهای عناصر خاکی کمیاب، الگوی نسبتا موازی، کمیاب و کاهشی از عناصر خاکی کمیاب سبک را به سمت عناصر خاکی کمیاب سنگین نشان می دهد. همچنین بر اساس نمودارهای وابسته به رفتار عناصر La-Nb و La-Ba در برابر یکدیگر نشان می دهند که سنگ میزبان این کانسار به محیط تکتونوماگمایی آندزیت های مناطق کوهزایی وابسته است. نمودارهای عنکبوتی، تهی شدگی عناصر در نمونه های گالن دار را نسبت به نمونه های برداشت شده از سنگ میزبان نشان می دهند.
    کلیدواژگان: ژئوشیمی، کانسار سرب ماهور2، پهنه ی لوت، دگرسانی
  • احمد حسن پور، محمد غریب شاهی، محمد نیایی فر صفحه 469
    در این پژوهش، لایه های نازک گارنت ایتریم آهن جانشانی شده با سریم، با فرمول عمومی CexY3-xFe5O12 و با مقادیر (7/0و5/0و3/0و1/0و0x=)، به روش سل- ژل و پوشش چرخشی (spin coating) و عملیات گرمادهی بر بسترهای کوارتز تهیه شد. نمونه های تهیه شده، برای بررسی ویژگی های فیزیکی، مورد بررسی قرار گرفتند، اثر ناخالصی Ce بر خواص ساختاری، ریخت شناسی سطح فیلم و ویژگی های مغناطیسی به ترتیب با آنالیز پراش پرتو ایکس (XRD)، میکروسکوپ نیروی اتمی (AFM) و مغناطش سنج ارتعاشی (VSM) مورد بررسی قرار گرفت. تصویر میکروسکوپ نیروی اتمی(AFM) نمونه های تهیه شده نشان می دهد که لایه های نازک دارای سطح پیوسته و هموار هستند.
    کلیدواژگان: Ce:YIG، سل، ژل، لایه ی نازک
  • مریم بلاغی اینالو، محمود صادقیان، حبیب الله قاسمی صفحه 479
    مجموعه ی آذرین- دگرگونی دلبر در 130 کیلومتری جنوب شرقی بیارجمند، در حاشیه ی شمالی منطقه ی ایران مرکزی قرار گرفته است. در این مجموعه سنگ های دگرگون مختلف (متاپسامیت، متاگری وک، متاپلیت، مرمر و آمفیبولیت) و توده های کوچک و بزرگ گرانیتی- لوکوگرانیتی میلونیتی شده رخنمون دارند. شواهد صحرایی و سنگ نگاشتی نشان دهنده ی تغییر و شکل گیری های ناشی از افزایش دما و فشار دگرگونی از فیلیت ها و میکاشیست ها به سمت گنیس های گارنت دار در توالی و نیز متاپلیتی و از آمفیبول شیست تا ارتو- آمفیبولیت و گارنت آمفیبولیت در متابازیت هاست. بررسی های دما- فشارسنجی انجام شده بر اساس شیمی کانی های گارنت، آمفیبول و پلاژیوکلاز در سنگ های گارنت آمفیبولیتی، گستره های دمایی ̊C693 -529 و گستره ی فشار 9/12-6/9 کیلوبار را نشان می دهند که بیانگر شرایط رخساره آمفیبولیت تا آمفیبولیت بالایی و رسیدن به آستانه ی ذوب بخشی در گروه متابازیتی است. شواهد صحرایی و ژئوشیمیایی نشان می دهند که سنگ مادر آمفیبولیت ها، دایک های دیابازی و گدازه های بازی- حدواسط بوده اند. ماگمای سازنده ی این سنگ ها از Nb، Ti و Zr تهی شدگی و از Pb و عناصر LILE غنی شدگی داشته و دارای ماهیت آهکی-قلیایی بوده است. این ماگما از گوشته ی لیتوسفری زیر قاره ای ریشه گرفته و در حوضه ی کششی پشت کمانی اواخر نئوپروتروزوئیک – اوایل کامبرین ایران مرکزی جایگزین شده است.
    کلیدواژگان: دما - فشار سنجی، متابازیت، گارنت آمفیبولیت، مجموعه ی دگرگونی دلبر، شاهرود، ایران مرکزی
  • زینب اعتمادخواه، محمد مهدی خطیب، محمدحسین زرین کوب صفحه 495
    توده ی گرانیتوئیدی زهری با جنبش همزمان با زمین ساخت به درون سنگ های افیولیتی وابسته به کرتاسه ی پسین نفوذ کرده است. این گرانیتوئید با راستای کلی شمال باختری - جنوب خاوری در پایانه های سامانه ی برشی نهبندان واقع در شمال پهنه ی جوش خورده ی سیستان در اوائل ائوسن جای گیری شده است. گسترش بافت های حالت ماگمایی تا حالت جامد با دمای پایین در این توده، نمایانگر پیشرفت دگرریختی با کاهش محتوای گدازه در طی تبلور و سردشدگی است. وجود شواهد روشنی از دگرریختی در حضور گدازه نظیر پرشدگی شکستگی های پلاژیوکلاز به وسیله ی کوارتز و ریزساخت های حالت جامد با دمای بالا از قبیل طرح صفحه شطرنجی و آغاز مهاجرت مرز در دانه های کوارتز بیانگر گسترش بافت ها در طول و یا اندکی پس از تبلور کامل ماگماست. ریزساخت های حالت جامد نظیر تجدید تبلور از نوع چرخش خرد دانه ها و گاه برآمدگی در دانه های کوارتز، میرمیکیتی و کاهش اندازه ی دانه های تجدید تبلور یافته در پلاژیوکلاز و طرح های روبانی بیوتیت های دگرریخت شده، بیانگر دگرریختی پیشرونده همزمان با سردشدگی این توده است. برگوارگی های اندازه گیری شده در صحرا در گرانیتوئید زهری راستای غالب W-E تا NW-SE (میانگین قطب برگوارگی: o57o/002) دارند که در مراحل مختلف تبلور ماگما راستای مشابهی را نشان داده اند. حضور ریزساخت های همزمان ماگمایی و سازگاری بافت های صفحه ای حالت جامد مزوسکوپی با راستای عمومی پهنه های برشی واقع در پایانه های سامانه ی برشی نهبندان، گواه بر نقش این پایانه ها و دگرریختی وابسته به آن در گسترش بافت ها در اوائل ائوسن است.
    کلیدواژگان: گرانیتوئید، ریزساخت های دگرریختی، جای گیری همزمان با زمین ساخت، شمال پهنه ی جوش خورده ی سیستان
  • محمد نیایی فر، سمیه نظری، احمد حسن پور صفحه 507
    در این پژوهش نانو ذرات فریت منیزیم روی به روش سل ژل تهیه شدند. تحلیل پراش پرتو ایکس(XRD)، نشان می دهد که تمام نمونه ها به صورت تک فاز در ساختار اسپینل مکعبی متبلور شده اند. میانگین اندازه ی بلورک ها از 13 تا 29 نانومتر براورد شد. همچنین پارامترهای شبکه و طول پیوند جایگاه های چاروجهی (RA) و هشت وجهی (RB) نمونه ها تعیین شدند. مقدار RA (RB) با افزایش میزان روی افزایش (کاهش) یافت. بیناب سنج فروسرخ (FT-IR) پیوند اصلی ν در گستره cm-1 450-1000 را بنابر ترکیب های چاروجهی نشان می دهد. تصویر میکروسکوپ الکترونی روبشی ((SEM توزیع یکنواخت اندازه ذرات را نشان می دهد. مغناطش اشباع و نیروی وادارندگی فریت منیزیم روی نیز با استفاده از مغناطیس سنج ارتعاشی (VSM) مورد بررسی قرار گرفتند. مغناطش اشباع نمونه ها نخست تا 4/0x = افزایش و سپس کاهش می یابد. این تغییرات به افزایش گشتاور مغناطیسی و کج شدگی اسپین در جایگاه B نسبت داده می شود.
    کلیدواژگان: فریت منیزیم روی، پراش پرتو ایکس، مغناطیس سنج ارتعاشی، بیناب سنج فروسرخ
  • سیدعلی مظهری، وحید مجتهدی فر، عبدالرضا جعفریان صفحه 517
    تودهی نفوذی نامن در جنوب غربی پهنهی سبزوار قرار دارد و از سه فاز ماگمایی مختلف شامل دو واحد گرانیتوئیدی و یک واحد بازی، تشکیل شده است. تمام سنگ های نفوذی ماهیت آهکی- قلیایی داشته و دارای خواص ماگماهای وابسته به مناطق فرورانش هستند. سینوگرانیت های نامن (واحد SG) که در دمای بالا تشکیل شده اند، سرشار از عناصر HFSE همچون Ga، Nb، Ta و Zr هستند و در رده ی گرانیتوئیدهای آلومین نوع A قرار می گیرند. این فاز ماگمایی در اثر ذوب سنگ های فلسی حاصل شده است. فاز اصلی در توده ی نامن (واحد BG) مجموعه ای از سنگ های گرانتوئیدی متنوع (گرانودیوریت، کوارتز مونزودیوریت و کوارتز دیوریت) را در بر می گیرد. این واحد دارای خواص گرانیتوئیدهای نوع I بوده و از ذوب آمفیبولیت های پوسته ی تحتانی حاصل شده است. سنگ های مافیک عبارتند از هورنبلند گابرو با بافت انباشتی متشکل از هورنبلند و پلاژیوکلاز. کانسنگ مگنتیت به صورت قطعات مدور در برخی رخنمون های این واحد مشاهده می شود. گابروهای میزبان مگنتیت (MHB) در مقایسه با گابروهای دیگر (HB) غنی از کلسیم و عناصر فلزی V، Cr، Co، Cu و Zn هستند ولی از نظر عناصر ناسازگار LILE و HFSE به شدت تهی شده اند. جدایش فاز فرار طی شکل گیری ماگمای گابرویی موجب جدایش ماگمای اولیه شده است. بخش غنی از F و P در نهایت به HB تبدیل شده و بخش غنی از آب و S سنگ های MHB را شکل داده است.
    کلیدواژگان: ژئوشیمی، سنگ شناسی، مگنتیت، توده نامن، پهنه سبزوار
  • زینب سخایی، علیرضا داودیان دهکردی، ناهید شبانیان، محمد پایداری صفحه 533
    سنگ های گابرویی منطقه سرکوبه به صورت چندین توده نفوذی در شمال شهر خمین با سنی پسا کرتاسه بالایی در بخش شمالی پهنه ی سنندج - سیرجان رخنمون یافته اند. این سنگ های آذرین در واحدهای شیلی و آهکی به سن کرتاسه نفوذ کرده اند. کانی های اصلی تشکیل دهنده ی این سنگ ها شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن و کدر هستند. آنالیزهای نقطه ای انجام شده روی کلینوپیروکسن های این گابروها، بیانگر حضور کلینوپیروکسن نوع دیوپسید بدون هرگونه منطقه بندی شیمیایی در آن هاست که دارای Mg# نسبتا بالای (65/0 – 75/0) است. بر مبنای زمین دما سنجی حداقل دمای تبلور کلینوپیروکسن ها برابر با 550–700 درجه ی سانتی گراد بوده و فشار برآورد شده برای تشکیل کلینوپیروکسن کمتر از 5 کیلوبار است. نسبت AlVI/AlIV کمتر از 25/0 بوده که نشان دهنده ی شرایط تبلور در فشار پایین برای ماگما گابرویی در این ناحیه است. از نظر تکتونوماگمایی ترکیب کلینوپیروکسن های این گابروها نشان دهنده ی ماگمای بازی از نوع آلکالی درون صفحه ای (WPA) است. همچنین گریزندگی اکسیژن ماگما نیز نسبتا بالا بوده است.
    کلیدواژگان: شیمی کانیایی، کلینوپیروکسن، تکتونوماگمایی، سرکوبه، خمین، سنندج - سیرجان
  • رسول شیخی قشلاقی، منصور قربانی، فریبرز مسعودی صفحه 545
    گستره ای که گوهرهای مورد بررسی در آن واقع شده اند در 19 کیلومتری جنوب ترود و 135 کیلومتری جنوب شرق دامغان قرار دارد. در فرآوری نمونه های این گستره سریع ترین و مقرون به صرفه ترین روش، روشی است که در مرحله ی سایش و فرم دهی از دیسک های ساب با مش 120و در مرحله ی صیقل زنی از روش خشک استفاده شود. تغییرات تراکم اکسید آهن و نیز کانی های کلسیت و رس تنوع رنگ در جاسپیریت های منطقه ترود را موجب شده است. همچنین بر اساس آنالیز OES-ICP انجام شده، می توان رنگ کریزوپرازها را در ارتباط با وجود نیکل، عقیق های نارنجی مایل به صورتی را در ارتباط با عناصر آهن، کبالت، منگنز و وانادیم و عقیق های خاکستری را وابسته به عناصر کروم و تیتانیم دانست. در بهسازی این گوهرها نیز بهترین روش برای رنگ آمیزی عقیق های زرد، جاسپیریت های کرم، سنگ خون و اپال ها، روش گرمادهی است. در روش استفاده از مواد شیمیایی نیز گوهرهایی با بافت میکرواسفرولیتی و میکروواریولیتی مستعد ترین گوهرها برای رنگ آمیزی هستند.
    کلیدواژگان: ترود، دامغان، کریزوپراز، خون سنگ، میکرواسفرولیتی
  • علیرضا روان خواه، محسن موید، محمدرضا حسین زاده، امیرمرتضی عظیم زاده، جمشید حسن زاده، نصیر عامل صفحه 555
    توده ی لامپروفیری هوای در شمال شرق هوراند و شمال غرب ایران و به شکل لاکولیت در هسته ی طاقدیسی پلانچ دار با روند محوری WNW–ESE و متشکل از نهشته های فیلیشوئیدی کرتاسه فوقانی– پالئوسن تزریق شده و خود به وسیله ی استوک گابروی قلیایی قطع شده است. ترکیب سنگ شناسی توده ی لامپروفیری کامپتونیت تا سانائیت ارزیابی شده است. ماگمای مولد الیوین گابروها و لامپروفیرها براساس نمودار TAS دارای سرشت قلیایی هستند. براساس نمودارهای عنکبوتی در هر دو گروه سنگی، غنی شدگی LREE نسبت به HREE مشاهده می شود. دما- فشارسنجی به روش های متعدد نشان می دهد که فشار تبلور کانی های توده ی لامپروفیری 6 کیلوبار و دمای 877 درجه ی سانتی گراد بوده و الیوین در الیوین گابروها در دمای 1013 درجه ی سانتی گراد متبلور شده است. ماگمای مولد گابروی قلیایی از ذوب 5 درصدی اسپینل – گارنت لرزولیت و لامپروفیر قلیایی از ذوب یک درصد اسپینل– گارنت لرزولیت حاصل شده اند. گابروی قلیایی از ذوب گوشته لیتوسفری غنی شده ریشه گرفته و با صعود به سمت بالا در قاعده ی پوسته ی قاره ای متوقف شده و ضمن آلایش اندک با مواد پوسته ای به ماگمای مولد لامپروفیرهای قلیایی تغییر کرده است و در ترازهای بالای پوسته ای و در محور طاقدیس پلانچ دار جایگیری کرده و به دنبال آن با صعود دیاپیرهای ماگمای بازالتی قلیایی و تزریق آن به داخل توده ی لامپروفیری، استوک گابروئی شکل گرفته است. بررسی ها نشان می دهد که هر دو گروه سنگی در یک محیط قوس ماگمائی پسا برخوردی، تکوین یافته اند.
    کلیدواژگان: لامپروفیر، هوای، لاکولیت، ترموبارومتری، گوشته لیتوسفری، قوس ماگمائی
  • زهرا طهماسبی، فرهاد زال، احمد احمدی خلجی صفحه 569
    تورمالین گرهکی در گرانیت های g2 مشهد از دو بخش مرکز تیره و حاشیه سفید رنگ تشکیل شده است که خود به صورت پراکنده روی گرانیت های روشن قرار گرفته اند. بررسی های سنگ نگاری این بخش ها (مرکز، هاله سفید اطراف و گرانیت میزبان) حاکی از انباشت تورمالین در مرکز، کوارتز، مسکوویت، میکروکلین و ارتوکلاز در هاله و کوارتز، پلاژیوکلاز، میکروکلین، موسکوویت و بیوتیت در گرانیت میزبان است. بر اساس آنالیزهای نقطه ای و ژئوشیمیایی، ترکیب تورمالین های گرهکی شورلیت و نزدیک به دراویت است. وجود ویژگی هایی نظیر داشتن منطقه بندی نوسانی، افزایش Ca، Mg در حاشیه، دارا بودن Fe/Fe+Mg با میانگین (63-56) و الگوی REE سازگار با ذوب متاپلیت ها، همگی حاکی از خاستگاه دوگانه ی این تورمالین ها هستند یعنی سیستم ماگمایی در مراحل ابتدایی دارای تورمالین با ترکیب شورلیت بوده و سپس با حرکت رو به بالای ماگما و اختلاط آن با سیال ماگمای غنی از مواد فرار و بور حاصل از واکنش آن با متاپلیت های میزبان، یک سیستم باز ایجاد شده است و ترکیب تورمالین به سمت دراویت گرایش یافته است.
    کلیدواژگان: تورمالین، دراویت، شورلیت، گرهک، لوکوگرانیت، مشهد
  • محمدرضا قدسی، محمد بومری، ساسان باقری صفحه 585
    گرانیتوئید بزمان در حاشیه ی جنوبی بلوک لوت و در جنوب شرقی ایران واقع شده است. سنگ های این توده از گرانیت، گرانودیوریت، کوارتز مونزودیوریت، مونزودیوریت، دیوریت و گابرو تشکیل شده است. کانی های اصلی تشکیل دهنده ی آن شامل پلاژیوکلاز، فلدسپار، کوارتز، هورنبلند و بیوتیت و کانی های فرعی شامل اسفن، آپاتیت، زیرکن، مگنتیت و ایلمنیت هستند. ترکیب شیمی کانی آمفیبول در گروه آمفیبول های کلسیک و از نوع اکتینولیت تا منیزیوهورنبلند قرار می گیرد. این آمفیبول ها وابسته به فرورانش بوده و با ویژگی های تکتونوماگمایی پیشنهادی برای این گرانیتوئید یعنی حاشیه فعال قاره ای وابسته به فرورانش همخوانی دارد. فشارسنجی براساس مقدار آلومینیوم، فشارتبلور آمفیبول را 06/1 تا 13/4 کیلوبار برآورد می کند. دماسنجی هورنبلند- پلاژیوکلاز در این سنگ ها، دمای 649 تا 727 درجه ی سانتی گراد را برای به تعادل رسیدن این دو کانی نشان می دهد. گریزندگی اکسیژن (66/15- تا 37/19-) حاکی از اکسیده بودن ماگما و شاهدی برای تشکیل آن در ورقه های همگراست.
    کلیدواژگان: دما، فشارسنجی، آمفیبول، گرانیتوئید، بزمان
  • محبوبه جمشیدی بدر، نرگس سادات فرامرزی، فریبرز مسعودی، زهرا صالحی صفحه 597
    کانسار جارو به سن ائوسن میانی- الیگوسن، در 60 کیلومتری جنوب غرب کرج و در میان سنگ های آذرین اسیدی تا بازی رخنمون دارد. نتایج ژئوشیمیایی سنگ میزبان آذرین حاکی از ماهیت آهکی-قلیایی، ماگماتیسم وابسته به محیط کششی پشت قوس و فقدان پتانسیل اقتصادی آن ها است. شواهد سنگ نگاری و ژئوشیمی کانی های مس نشان دهنده ی کانه زایی با ماهیت آزاد، سولفیدی، کربناتی، سیلیکات آبدار مس و اکسی- هیدروکسیدی با بافت غالب رگه ای است. علاوه بر مس، نتایج ژئوشیمی کانسنگ به پتانسیل اقتصادی طلا و نقره نیز اشاره دارد. نتایج توزیع ژئوشیمیایی عناصر در کانی های مس و زمینه ی سنگ نشان دهنده ی تمرکز عنصر نقره در کالکوپیریت است. بررسی شاره های درگیر دال بر خاستگاه شاره ی کانه ساز وراگرمایی و آمیختگی شاره های ماگمایی با شاره های جوی است؛ لذا نمی توان یک خاستگاه ماگمایی محض را برای کانه زایی این منطقه در نظر گرفت. شواهد کانی شناسی و بررسی شاره های درگیر، به نقش همبافت های سولفیدی و آنیون های SO4-2 یا HS-در انتقال عناصر فلزی کانسار و دگرسان های موجود به همراه حضور کانی هایی چون مالاکیت و آزوریت به شرایط احیا در زمان کانه زایی اشاره دارند.
    کلیدواژگان: کانسار جارو، شیمی کانی ها، مس، نقره، طلا، شاره های درگیر
  • شهره حسن پور، محبوبه جمشیدی بدر صفحه 609
    توده های گرانودیوریتی و گرانیتی شاه جهان بخشی از توده ی گرانیتوئیدی اردوباد است که در شمال غرب ایران و در 10 کیلومتری جنوب رودخانه مرزی ارس و در منطقه ساختاری البرز-آذربایجان قرار گرفته است. توده ی گرانودیوریتی دارای بافت ریز دانه ای با کانی های پلاژیوکلاز با ترکیب آندزین، فلدسپار پتاسیم با ترکیب ارتوز، آمفیبول با ترکیب مگنزوهورنبلند، بیوتیت، اسفن و مگنتیت است و فراوانی کانی های فلدسپار پتاسیم در توده ی گرانودیوریتی نسبت به توده ی گرانیتی کمتر است. نسبت 87Sr/86Sr اولیه در توده ی گرانودیوریتی 704486/0 و در توده ی گرانیتی 704432/0 و مقدار εNd در این توده ها مثبت است که گویای خاستگاه گوشته ای و محیط های فرورانشی است. سن جایگیری توده ی گرانودیوریتی و گرانیتی بر مبنای نتایج سن سنجی به روش Ar-Ar بر روی کانی بیوتیت، به زمان ائوسن وابسته است. بر مبنای شیمی کانی های بیوتیت، آمفیبول و ژئوشیمی سنگ کل، شبه رخشان و جزء گرانیت های نوع I و از نظر سری ماگمایی جزء سری آهکی- قلیایی هستند. بی هنجاری های منفی Nb و Tiدر نمودارهای بهنجار شده، گویای شکل گیری این توده ها در مناطق فرورانشی است. جای گیری توده ی گرانودیوریتی بر مبنای زمین دما- شیمی در دمای بین 753 تا 777 درجه ی سانتی گراد و در فشار بین 08/1 تا 91/1 کیلوبار است.
    کلیدواژگان: توده ی گرانودیوریتی و گرانیتی، ایزوتوپ ناپایدار، سال سنجی، دما، فشارسنجی، شیمی کانی، شاه جهان
|
  • Page 391
    The Teminan bentonite deposit is located in ~25 km southwest of Naeen, Isfehan Province. This deposit has layered and massive form and is an alteration product of tuff breccias of Oligo-Miocene age. Mineralogical data show that montmorillonite, heulandite, clinoptilolite, quartz, anorthite, orthoclase, calcite, beidellite, illite, and microcline are the principal rock-forming minerals in this deposit. Distribution pattern of REEs normalized to chondrite indicate an intense differentiation of LREEs from HREEs accompanied by occurrence of negative Eu anomaly during bentonitization. Geological data suggest that the alteration processes of tuff breccias to bentonite in this area occurred in an open system, and leaching and fixation processes were two principal regulating factors in concentration of most trace and rare earth elements. By considering the obtained results, it seems that acidic pH and its variation degree, adsorption, inhomogeneity of parent rock composition, incorporation in crystal lattice, difference in degree of complexation with sulfate, chloride, and fluoride ligands, diagenesis, ionic exchange, residual concentrations, and difference in degree of stability of minerals against alteration are the key controlling factors for distribution of elements during evolution of the Teminan bentonite deposit.
    Keywords: Bentonite, Mineralogy, Distribution of elements, Leaching, fixation, Teminan, Naeen
  • Page 403
    The sowthwest of Sorkh kuh prospecting area is located in 120 km SW of Birjand city, western Lut Block. Geology of this area comprising andesitic and basaltic volcanic rocks, which have intruded by intrusive rocks such as hornblende diorite, hornblende tonalite, and biotite monzonite caused extensively alteration and mineralization. Based on remote sensing, field survey, petrography, and XRD, mineralogy of alteration zones are chlorite, epidote, carbonate, sericite, quartz, kaolinite, and natroalunite, so the alteration had been divided into 5 zones: porphyritic, argillic, carbonatic, quartz-sericite-pyrite, and silicification. Disseminated, stockwork and vein type of mineralization have been observed. The vein type of mineralization has NW-SE trend and hosted by hornblende diorite porphyry. This type of mineralization includes quartz, Chalcopyrite, pyrite, and secondary Cu-Fe minerals. Disseminated and stockwork mineralization is consist of quartz, pyrite, magnetite, chalcopyrite, and secondary minerals that formed in altered biotite monzonite and hornblende diorite porphyry rocks. Chalcocite, covellite, malachite, azurite, hematite, and goethite are the secondary minerals in this area. Geochemical studies of stream sediments show anomalies in some elements such as 48-92 ppm Cu, 16-22 ppm Pb, and 27-123 ppm Zn. In lithogeochemical samples, 5% of Cu, 1.3% of As, 150 ppm of Mo, 362 ppm of Pb, 743 ppm of Zn, and 278 ppb of Au have meseaured. The highest anomalies was related to vein type mineralization in NW of area. Different factors such as petrology, alteration type and development, mineralization form and geochemical anomalies are the evidences for probably porphyry copper deposit in the area that need more exploration studies.
    Keywords: Lut Block, Intrusive rock, Mineralogy, Alteration, Porphyry copper
  • Page 417
    Based on field observations, tourmalines in Mashhad leucogranites are divided into nodules and dendritic. Fractal geometry is a tool for measuring of irregular shapes. Based on the square method, that is one of the tools of fractal geometry; between fractal dimension and irregular shapes is a direct relationship. Therefore, objects with further irregularities have larger fractal dimension. Tourmaline nodules (dravite) and dendrites (schorl) are the result of late stages of magmatic activity. The difference in the growth rate, surface tension and latent heat of crystallization that would eventually be irregularities are major factors the establishment of various shapes of tourmaline in the study area. Rapid cooling of tourmaline crystals in the late stages of magma crystallization causes a heterogeneous surface with different surface tension. Crystals in the areas with low surface tension are finer and more and this due to high latent heat of crystallization, disorder and fractal characteristics more such as dendritic forms. In the nodules form, accumulation of volatiles escape into the cavities causes the difference in pressure between inside and outside of the cavity. High pressure of outside of cavity than it's inside move nutrients from the margins to center of cavity. Crystallization in center of cavity causes to raise the latent heat of crystallization in center, temperature gradient difference, convection and crystallization of tourmaline nodulesd with greater disorder in the cavity.
    Keywords: fractal, surface tension, latent heat, irregularity, dendritic, nodular tourmaline, Mashhad granite
  • A. Mahdavi, M.H. Karimpour, A. Haidarian Shahri, M.R., Malekzadeh Shafaroudi Page 429
    Gazu copper deposit is located in the boundary of Tabas and Lut block, 65km southeast of Tabas and 15km southwest of Deyhouk. The dominant lithology in the area consists of Shotori dolomite and limestone and Shemshak shale and sandstone. Intrusive rocks with intermediate composition are widespread and numerous in the area. They consist of diorite, monzonite, and quartz monzonite to granite. Mineralogy of this intrusive are quartz, plagioclase, K spar, hornblende and slightly biotite and pyroxene. Accessory minerals consist of apatite and zircon. Main alterations in the area consist of: QSP, silicified carbonate, propylitic and skarnification. Main secondary minerals consist of sericite, quartz, carbonate, chlorite, epidote and calcsilicate minerals such as garnet, wollastonite, idocrase ets. In a 70 km2 area, mineralized and alteration zones exists in at least four locations: GA.I-GA.II-GA.III-GA.IV. Mineralization is frequently in the form of disseminated, stockwork, and less in hydrothermal breccias. Primary minerals consist of pyrite, chalcopyrite, sphalerite and barite, and secondary minerals are chalcocite, covellite, cuprite, malachite, chrysocolla, atacamite and turquoise. Considering the, presence of various intermediate to acidic intrusive rocks, type and extension of alteration, type and form of mineralization and geochemical data, Gazu deposit is introduced as a first porphyry copper mineralization and related skarn in Tabas block.
    Keywords: Gazu deposit, Tabas block, porphyry Cu, disseminated mineralization, stockwork mineralization
  • Page 453
    Mahour 2 lead deposit is located in the east of Lut block and 145Km west of Nehbandan and about 2 km north west of Mahour copper deposit. Altered andesitic rocks are the main host of lead deposit. Plagioclase, quartz, hornblende and biotite are major minerals of andesitic rocks. Plagioclase, the most abundant mineral, had mostly replaceded by secondary minerals such as sericite, chlorite and carbonates, as the result of alteration process. Argilic, sericitic, silicic, chloritic and carbonatic are main alteration types in the region, which are also supported by XRD graphs. S/Se ratios of the Galena samples indicate their igneous origin. Rare earth element graphs indicate an almost uniform, parallel and decreasing pattern from LREE to HREE. Based on graphs of the relevant behavior of La-Nb and La-Ba elements in cross indicates, the host rock of this deposit is relevant to orogenic region andesite tectonomagmatic environment. Spider graphs indicate depleted elements in Galena bearing samples in comparison with samples of host rock.
    Keywords: geochemistry, Mahour lead deposit, Lut block, alteration
  • Page 469
    In this study, cerium substituted yttrium iron garnet thin films with nominal formulaY3-xCexFe5O12 and different x value (x = 0,0.1,0.3,0.5,0.7) were fabricated on quartz substrates viasol-gel method and spin coating technique. Samples taken to check physical characteristics. The effect of Ce doping on the structural properties, surface morphology and magnetization of the films were studied respectively by X-ray diffraction analysis (XRD), atomic force microscopy (AFM), and vibrating sample magnetometer (VSM). (AFM) image of annealed samples showed that the thin films had a smooth and continous surface.
    Keywords: Ce:YIG, Sol-gel, thin layer
  • Page 479
    Delbar metamorphic complex is located in 130 Km south of Shahrood (Biarjmand area) in Northern margin of the central Iran zone. The varied metamorphic rocks including meta-psammite, meta-greywacke, meta-pelite, marble and amphibolite and mylonitized granites and leucogranites intrusions are exposed in this complex. The field and petrography evidences indicated the evolutions resulted of the increasing in temperature and pressure from phylites and mica-schists to garnet bearing gneisses in meta-pelitic sequence and from amphibole schist to ortho-amphibolite and garnet amphibolite in meta-basite sequence. The thermobarometry studies based on the garnet, amphibole and plagioclase minerals chemistry in the garnet bearing amphibolites demonstrate 529-693˚C temperature ranges and 9.6-12.9 Kbar pressure ranges indicating of amphibolite to upper amphibolite facies for meta-basites, which has reached to the partial melting initiation. The field and geochemical evidences indicate that the protolith of the studied amphibolites were diabase dykes and basic-moderate lavas. These rocks originated from the primary magmas which were depleted in Nb, Ti and Zr and enriched in Pb and LREE with the calc-alkaline nature. The primary magmas derived from sub-continental lithospheric mantle in the extensional back arc basin during late Neoperotrozoic- Early Cambrian in Central Iran.
    Keywords: Thermobarometry, metabasite, garnet amphibolite, Delbar metamorphic complex, Shahrood, Central Iran
  • Page 495
    The Zahri granitoid body has intruded into the Late Cretaceous ophiolitic rocks syn-tectonically. This granitoid with NW–SE general trend was emplaced along the terminations of Nehbandan shear system in the northern Sistan suture zone during the Early Eocene. Development of magmatic to low temperature solid-state fabrics have shown the progressive deformation with decreasing melt content during crystallization and cooling in this body. There are clear evidences of deformation in the presence of melt phase such as fractures of plagioclase filled by quartz as well as microstructures of high-T solid-state deformation such as chessboard patterns and beginning of grain boundary migration in quartz grains that suggest these fabrics have been developed during or just after complete crystallization of magma. The solid-state microstructures such as subgrain rotation and occasionally bulging recrystallization in quartz grains, myrmekite and decrease in grain size of recrystallized plagioclase and ribbon patterns in deformed biotites have suggested changes in crystal structure in the progressive deformation during cooling of the body. Foliations measured in the field have shown predominantly W-E to NW–SE strikes (mean foliation pole: 002o/57o) in the Zahri granitoid and at different stages of magma crystallization have demonstrated similar orientations. The presence of synmagmatic microstructures and the concordance of solid-state mesoscopic-scale planar fabrics with general trend of shear zones in the terminations of Nehbandan shear system imply that the role of these terminations and associated deformation in fabric development during the Early Eocene.
    Keywords: Granitoid, Deformation microstructure, Syntectonic emplacement, Northern Sistan suture zone
  • Page 507
    In this research, magnesium-zinc ferrite nanoparticles (Mg1-xZnxFe2O4) (x = 0, 0.2, 0.4, 0.5, 0.6, 0.8, 1) have been synthesized using sol-gel auto-combustion method. The X-ray diffraction analysis (XRD) revealed that the samples crystallized in a single-phase cubic spinel structure. Crystallites size of samples varies from 13nm to 29nm, also the lattice parameters and bonds length tetrahedral site (RA) and octahedral site (RB) of these samples have been estimated. Values of RA (RB) increase (decrease) with increasing zinc content(x). The Fourier Transmission Infrared (FT-IR) spectra shows one fundamental absorption bands ν1 in the range 1000–450 cm-1, corresponding tetrahedral complex, respectively. The scanning electron microscope (SEM) micrographs show the uniform distribution of the particles. The saturation magnetization (Ms) and coercivity are obtained from VSM data. The saturation magnetization is found to be increased up to x = 0.4 and then decreased. These variations are attributed to the increase of magnetic moment and spin canting in the B-site.
    Keywords: Mg- Zn ferrite, X-ray diffraction, fourier Transmission Infrared (FT-IR), vibrating sample magnetometer (VSM)
  • Page 517
    Namen pluton is located in the SW of Sabzevar Zone and is composed of three different phases include two granitoid units and a basic phase. Namen syeno-granites (SG unit) are high temperature magmas enriched in HFSE such as Ga, Nb, Ta and Zr; and classified as aluminous A-type granitoids. This magmatic phase has been generated by partial melting of felsic rocks. The main phase of Namen pluton (BG unit) contains assemblage of various granitoids (granodiorite, quartz monzodiorite, quartz diorite). This phase shows I-type granitoid characteristics and has been yielded by amphibolite melting in the lower crust. Mafic rocks consist of hornblende gabbros which have cumulative texture of amphibole and plagioclase. There are diffused and circular patches of magnetite ore in some sections of gabbroic occurrences. Magnetite-hosted hornblende gabbros (MHB) are enriched of V, Cr, Co, Cu, Zn and Ca and depleted from incompatible elements of LILE and HFSE relative to other gabbros (HB). The separation of volatile phases during the gabbroic magma evolution has led to the segregation of primary magma. Finally, the F- P and H2O-S enriched parts of this fractionated magma have formed HB and MHB rocks, respectively.
    Keywords: Geochemistry, petrology, magnetite, Namen pluton, Sabzevar zone
  • Page 533
    Gabbroic rocks of Sarkobeh region are exposed as several intrusive bodies with a post-cretaceous age in north of Khomein city, Northern Sanandaj-Sirjan Zone. These igneous rocks are intruded in shale and limestone units which belong to cretaceous age. Main minerals forming the rocks are clinopyroxene, plagioclase and opaque. Microprobe analyses on the clinopyroxenes of the gabbros show a diopside composition with no chemical zoning. On the basis of geothermometry, crystallization-temperature yielded minimum temperatures of 550–700 ºC and crystallization-pressure is less than 5 kbar for the diopsides. AlVI/AlIV ratio is lower than 0.25 indicating a low pressure condition for gabbroic magma in the studied area. The clinopyroxenes composition show that they have crystallized from an alkaline basic magma. They plot in the within-plate alkalic basalt filed tectonomagmaticlly.
    Keywords: Mineral chemistry_Clinopyroxene_Tectonomagmatic_Sarkoobeh_Khomein_Sanandaj – Sirjan
  • Page 545
    The area that contains studied gemstones is located in 19 km South of Torud and 135 kilometer Southeast of Damghan. The quickest and most cost-effective processing method for gemstones in this area is using grind discs in the abrasion and forming stage with the 120 mesh and dry method in polishing stage. The concentration of iron oxide and the presence of calcite and clay minerals made the variation of colors in Turod jasperits. Also Based on ICP-OES analysis, the color of chrysoprases could be related to presence of Ni, pinkish orange agates is due to Fe, Co, Mn and V; and gray colors in agates are related to Cr and Ti. For coloring treatment of yellow agates, cream jasperits, blood stones and opals, heating is the best method. Gems with the texture of micro-spherulitic and micro-variolitic are the most susceptible ones for coloring with chemical method.
    Keywords: Torud, Damghan, chrysoprases, blood stones, micro-spherulitic
  • Page 555
    The lamprophyric body of the Houway area at northeast of Hourand and northwest of Iran, is injected in the form of a laccolite within the core of a plunging anticline with WNW-ESE axial trend, which is composed of the Upper Cretaceous-Paleocene flysch deposits, and is cut by an alkaline gabbroic stock. The lithology composition of the lamprophyric body indicates camptonite to sanaite. Based on the TAS diagram. The parental magmas of olivine gabbro and lamprophyres was alkaline in nature. On the basis of spider diagrams, both of the rock types display enrichment of LREE compared to HREE. Thermo-barometry using a variety of methods indicates that the minerals of the lamprophyric body are crystallized at a pressure equal to 6 kb and a temperature equal to 877˚c and olivine in the olivine gabbros is crystallized at a temperature of 1013˚c, respectively. The parental magmas of the alkaline gabbro and alkaline lamprophyre crystallized by the partial melting of 5% and 1% of the spinel-garnet lherzolite, respectively. The alkaline gabbro resulted from the melting of the enriched lithospheric mantle, evolved to the parental magma of the alkaline lamprophyres by ascending towards the upper levels and stopping at the base of the continental crust due to the low-rate contamination with the crustal materials. It embedded within the axis of a plunging anticline in upper levels of the crust. Subsequently, due to the ascending of the alkaline basaltic magma diapirs and their injection into the lamprophyric body, the gabbro was formed. Based on the studies, both of the rock types are evolved in a post-collision magmatic arc setting.
    Keywords: Lamprophyre, Houway, Laccolite, Thermo-barometry, Lithospheric mantle, Magmatic arc
  • Page 569
    Tourmaline nodules in the Mashhad granites (g2) formed of two parts: dark core and white halo which are scattered in the leucocratic granites. Petrographic studies of these parts (core, white halo and host granite) show tourmaline accumulation in core, quartz, muscovite, microcline and orthoclase accumulation in white halo and quartz, plagioclase, microcline, muscovite and biotite accumulation in host granite. Based on the microprobe and geochemical analysis, the combination of tourmaline nodules is schorl and close to dravite. Features such as oscillatory zoning, Ca, Mg increase in rim, medium Fe/Fe+Mg (56-63) and the REE distribution pattern compatible to metapelite melting that show these tourmalines have double origin. In first stage, tourmaline have schorl composition, then with upward movement of magma and mixing to enriched liquid and boron originated of reaction to host metapelites, open system formed and tourmaline composition changed to dravite.
    Keywords: tourmaline, deravite, schorl, nodules, leucogranite, Mashhad
  • Page 585
    The Bazman granitoid is located in the south margin of Lut block, and southeastern of Iran. It composed of granite, granodiorite, monzodiorite, quartz monzodiorite, diorite and gabbro. Plagioclase, feldspar, quartz, hornblende and biotite are the major minerals; sphen, apatite, zircon, magnetite and ilmenite are the main accessory minerals. Amphibole mineral chemistry is calcic in composition and is classified as actinolite and magnesio hornblende. These amphiboles are related to subduction and are consistent with proposed tectono-magmatic features for this granitoid (active continental margin related to subduction). Al-barometer accounts that pressure of amphibole crystallization is 1.06 to 4.13 Kbar. Hornblende-plagioclase thermometer shows 649 to 754 ºC for equilibrium of these two minerals. The estimated oxygen fugacity (-15.66 to -19.37) imply an oxidation magma and its formation convergent plate.
    Keywords: Thermobarometry, Amphibol, Granitoid, Bazman
  • Page 597
    Jarou deposit, with age of Middle Eocene –Oligocene, is located in 60 km to the southwest of Karaj and lies within magmatic rocks with felsic to basic composition. Host rock geochemical results have implied a calc-alkaline nature, magmatism related to an extensional back arc regime and lack of economic potential for igneous rocks. Petrographic and geochemical evidences of Cu minerals have shown that mineralization occurred in forms of native copper, sulfide, carbonate and oxide-hydroxide dominantly in vein texture. In addition to copper, ore geochemical results have demonstrated that Jarou deposit possesses a relatively good potential of having silver and gold content. The results of the geochemical elements distribution have indicated that Au and Ag elements are concentrated in minerals such as chalcopyrite. Based on fluid inclusion study, the origin of mineral-bearing fluids is epithermal, and magmatic and atmospheric liquids blended near earth surface. However, considering a pure magmatic source is not conceivable. Mineralogical evidences and fluid inclusions study indicate to the role of sulfide complexes and HS- and SO4-2 anions in transformation of metals. The type of alteration and presence of minerals such as malachite and azurite confirm the reduction condition during the mineralization process.
    Keywords: Jarou deposit, mineral chemistry, Cu, Au, Ag, Fluid inclusions
  • Page 609
    The Shah Jahan Granodiorite and granite rocks are part of the Ordubad granitoid body that outcrop in 10 km south of Aras River. These rocks are located in the Alborz-Azerbaijan zone in NW of Iran. The Granodiorite Pluton has granular texture; containing minerals are plagioclase (andesine), alkali feldspar (orthoclase), amphibole (magnesio-hornblende) biotite, titanite and magnetite. Alkali feldspar minerals in granodiorite pluton are less than granite pluton. The Initial rate of 87Sr / 86Sr =0.704486 in granodiorite and 87Sr / 86Sr =0.704432 in granites rocks and positive εNd value indicate to mantle origin and subduction-related area. The emplacement age of these rocks is related to the Eocene based on Ar-Ar by biotite minerals. Base on mineral chemistry of biotite, amphibole and whole rock geochemistry: these plutons are meta-aluminous, I-type granites and related to calc-alkaline magma series. Negative Nb and Ti anomalies in normalized graphs can be shown subduction-related zones. P-T replacement of the granodiorite rocks are estimated of 1.08 to 1.91 Kbar and 753 to 777 °C.
    Keywords: Granodiorite, granite, unstable isotope, dating, mineral chemistry, Shah Jahan