آرشیو چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۸۷، شماره ۳۹۳۵
اجتماعی
۶
حقوق شهروندی - 3 5

زندگی در تهران کار تو نیست!

باران طلایی

«کادر اورژانس تهران، عصر روز گذشته پسر 20 ساله شهرستانی را که به علت گرسنگی مفرط، نیمه جان شده بود، پس از انجام درمان سرپایی به بیمارستان انتقال دادند.»

* از کنار این خبر راحت نمی شود گذشت، از کنار آن جوان...

دیروز در خبری کوتاه اعلام شد: «رضا، 20 ساله که حدود سه ماه پیش برای پیدا کردن کار از ارومیه به تهران آمده بود، ظرف سه روز گذشته، اندک پولی را که به همراه داشت خرج کرد و پس از آن که تلاش هایش برای پیدا کردن کار به نتیجه نرسید، آواره خیابان های شلوغ پایتخت شد تا این که پس از سه روز بی غذایی، در یکی از بوستان های تهران، در حالی که لب هایش از فرط گرسنگی خشکیده و آویزان شده و مگس های فراوانی روی جسم نیمه جان او جمع شده بود، از حال رفت.

در پی تماس مردم، امدادگران اورژانس تهران سراغ جوان 20 ساله رفتند. کارشناس همراه امدادگران اعلام کرده بود که پس از درمان سرپایی او را به بیمارستان منتقل خواهند کرد.این همه، در برابر چشم های تماشا اتفاق افتاده است. از کجا معلوم، شاید همین حالا، در یکی از خیابان ها یا بوستان ها یا نه آن همه دور، همین چند قدمی تان، کسی شرایط مشابه «رضا» را دارد اما هنوز از پا نیفتاده.

* در شهری که برای گرفتار انواع «قلابی» نشدن، باید حواست را جمع کنی، تشخیص راست و دروغ «نیاز» سخت است، از اجناس قلابی گرفته تا گدایان قلابی، مظنون و بدبین مان کرده اند و وقتی شک می کنیم به همه چیز و همه کس، یادمان می رود نیمه روشن و آفتابی را ببینیم و هر جفت چشم مان را می دوزیم به نیمه تاریک و ابری، آن وقت، «رضا» پشت ابرها و در تاریکی، گرسنه و تنها می ماند تا به جای انسان های زنده دور و برش، مرگ پاسخ سلامش را بدهد.

وقتش نرسیده تا چشم هایمان را بشوییم و نیم نگاهی هم به آن نیمه روشن و آفتابی داشته باشیم

*«در راه ماندگان» مگر جزو اقشاری نیستند که باید مورد توجه قرار گیرند و نهادهایی مثل شهرداری مگر نباید چاره ای برای این افراد -که تعدادشان در شهرهای بزرگ کم نیست- بیندیشند اگر مردم چنین افرادی را سراغ کردند به کجا باید راهنمایی شان کنند از کجا کمک بخواهند یا باید صبر کنند تا کار از کارش بگذرد تا بتوانند با تنها شماره آشنای اورژانس تماس بگیرند.