آرشیو یکشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۹، شماره ۴۵۰۹
گزارش
۱۷

بزرگترین بخشش

نگاه زن از

پشت شیشه عینک

درپی گمشده ای بود

زن هراسان بود

انگار دلش می خواست

نسیم بهاری

پوست چروکیده اش را طراوت بخشد

به دست هایش نگاه کرد

چقدر خالی مانده بودند

ماه ها بود که گرمای محبت را احساس نکرده بود

زن از قاب پنجره

به آسمان چشم دوخت

خدای مهربان و همراه همیشگی!

اندوه تنهایی ام

غم بی کسی ام

و شانه های شکسته ام

را خود پناه و پشتیبان باش

و نامهربانی های فرزندانم را

به بزرگی دریای رحمتت

نادیده بگیر.