دغدغه های من
شانه های بی همتایت شبیه دریاست. ساحل دغدغه هایم مانند ساحل دریا بیقرار قطرات آبی توست تا در شکاف آن نفوذ کنی و پناه دلواپسی هایم شوی. درست مانند همان زمانی که با دستانت گهواره ام را تاب می دادی و با لالایی های شیرینت خواب را مهمان چشمانم می کردی. آن روزها هیچ نوع دلواپسی جز دوری از تو نداشتم و گرمای وجودت آرامش جسم و روحم بود اما امروز بزرگ شده ام و دل نگرانی هایم نیز وسعت گرفته اند. می دانم دعای تو هر گره کور زندگی ام را می گشاید و آن را سرشار از عطر حضورت می کند. پس دعایم کن تا نفوذ کلامت برکت زندگی و رمق پاهای ناتوانم شود.