آرشیو پنجشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۲، شماره ۵۴۹۲
حادثه
۱۱
گفت و گو

«اعتماد» در گفت وگو با رییس اسبق کانون وکلا عواملی که منجر به ارتکاب جرایم می شود را بررسی می کند

فقر؛ سرنخی برای شروع بزهکاری

همه ما یک خط باریک با جرایم فاصله داریم. وقتی پرواز شماره خشونت و مشکلات اقتصادی بی اخطار قبلی بر سر هر یک از افراد جامعه که تحت شرایطی سخت قرار دارند، سقوط می کند؛ افراد منفجر می شوند و جرمی رخ می دهد. برخی جرایم با نقشه قبلی صورت می گیرد، اما میزان بالایی از جرایم به صورت ناگهانی رخ می دهند. «اعتماد» طی گفت وگویی با «علی نجفی توانا» رییس اسبق کانون وکلا و جرم شناس عواملی که منجر به ارتکاب جنایات می شود را بررسی می کند.
چه افرادی بیشتر به سمت اعمال مجرمانه سوق پیدا می کنند؟

هیچ انسانی به صورت مادرزادی بزهکار به دنیا نمی آید. جامعه نامتعادل، خانواده نابسامان، شرایط اقتصادی و سیاسی نامطلوب و فرهنگ نامناسب باعث می شود هر یک از انسان ها باتوجه به شرایط خاص زندگی فردی و اجتماعی مرتکب جرایم خاصی شوند. بنابراین تمامی انسان ها ثمره عوامل اجتماعی و محیطی یک جامعه هستند.

چه سنی زمینه ارتکاب جرایم را می تواند فراهم کند؟

انسان ها به دلیل خوی حیوانی که درون شان نهفته است، امکان پذیرش هر نوع آموزه هایی را دارند. شرایطی که جامعه برای افراد ایجاد می کند باعث می شود رفتارهایی را بیاموزند. هیچ سن خاصی برای ارتکاب اعمال مجرمانه وجود ندارد. حتی کودکی که بعد از دوران نوزادی شروع به راه رفتن می کند ممکن است بر اثر مشاهده برخی رفتارهای محیط دست به تخریب یا ضرب و جرح خواهر، برادر یا کودکان دیگر بزند. در مجموع جرم در سنین پایین از توهین، ضرب و جرح و تخریب در خانه شروع می شود تا به جامعه برسد. این موضوع بیشتر در کودکان و نوجوانان اتفاق می افتد. در نتیجه اگر آموزش های لازم به کودکان و نوجوانان داده نشود، ممکن است این خردسالان و نوجوانان در آینده تبدیل به مجرمانی حرفه ای شوند. معمولا اطفال و نوجوانان در ابتدای فعالیت های کودکانه خود قبل از اینکه به فردی بزهکار تبدیل شوند روی به نابهنجاری و ناسازگاری می آورند. لجبازی، فرار از مدرسه، دروغ گفتن و درگیری های جسمی یا لفظی با اطرافیان از جمله اقداماتی است که به عنوان ناسازگاری در کودکان و نوجوانان دیده می شود. گاهی هم در نوجوانان اعمالی مثل سیگار کشیدن یا روی آوردن به موادمخدر آن هم به صورت اتفاقی نمونه هایی از نابهنجاری و ناسازگاری ها است و این ناسازگاری و نابهنجاری ها به بزرگسالی آنان نیز سرایت می کند. حتی برخی بزهکاران با اینکه کودکی و نوجوانی سالمی دارند باتوجه به شرایط بد اقتصادی، تورم و... گاهی اوقات دست به جرایمی همچون اختلاس، تخریب، قتل، ضرب و جرح، سرقت و... می زنند، بنابراین نمی توان سن خاصی را برای ارتکاب جرایم درنظر گرفت، ولی باید توجه کرد که ناسازگاری اولین قدم برای اقدامات مجرمانه دیگر است.

آیا می توان گفت کودکان طلاق بیشتر در معرض اعمال مجرمانه قرار دارند یا خیر؟

هر نوع عاملی در انسان که موجب اختلال روحی و روانی شود، می تواند زمینه جرایم را فراهم کند. حتی درگیری های لفظی پدر و مادر، خشونت های جسمی یا عاطفی می تواند امنیت افراد را برهم زند و آنان را دچار نوعی اختلال روحی، روانی و رفتاری کند. این افراد در آینده در زندگی روزمره خود با دوستان در محیط مدرسه یا بعضا با خود اعضای خانواده شان دچار مشکل می شوند. طلاق در برخی مواقع می تواند اختلالات روحی و روانی کودکان را تشدید یا برعکس، می تواند تنش های روحی و روانی آنان را کمتر کند. فراموش نکنیم که در مواردی طلاق منطقی می تواند موجب جلوگیری از بروز رفتارهای آسیب زا در کودکان باشد. به عبارت روشن تر در بحث طلاق های منطقی وقتی زن و شوهر متوجه می شوند که نمی توانند با هم زندگی کنند و ادامه زندگی شان باعث بروز ضررهای روحی و روانی به فرزندان شان می شود معمولا تصمیم می گیرند که از هم جدا شوند و این جدایی هم به نفع خودشان است و هم به نفع کودکان شان. در عین حال باید توجه داشته باشیم که حتی طلاق منطقی هم اثرات منفی در پی دارد. محرومیت از محبت و تربیت والدین و از هم پاشیدن یک خانواده در روحیه فرزندان اثری منفی خواهد گذاشت.

برخی افراد از خانواده های متعادل چه به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی پا به جامعه می گذارند، اما در مواردی دیده شده دست به جرایمی می زنند، علل این موضوع چیست؟

جرم یک رفتار است، منتها یک رفتار نامتعادل که اکتسابی است. اعمال مجرمانه بیشتر از اطرافیان گرفته می شود. اینکه می گوییم؛ فقر عامل بزهکاری است فقط فقر مادی منظورمان نیست و فقر معنوی را نیز شامل می شود. بسیاری از فرزندان دولتمردان یا آنانی که از طریق رانت یا خیانت به اموال عمومی به قدرت و ثروت رسیدند، آینده خوبی نخواهند داشت. اگرچه پول هم داشته باشند افراد نامتعادلی خواهند شد؛ بنابراین هم فقر فرهنگی و هم فقر مادی موثر است. ممکن است افراد به طور متعادلی تربیت شوند و تحت آموزه های مثبتی باشند اما تحت شرایط ناگهانی دست به نوعی جرایم اتفاقی بزنند. به عنوان مثال کارمند شریفی که زندگی عادی دارد با افزایش تورم نمی تواند به زندگی عادی و شریف خود ادامه دهد. فرزندانش نیازهایی دارند، همسرش بیمار است، والدین او دچار مشکلات مالی هستند... بنابراین درآمد عادی این کارمند کفاف زندگی معمولی را برای او فراهم نمی کند. در این شرایط فرد آمادگی انحراف را پیدا می کند و تحت عوامل خارجی مجبور می شود پیشنهاد رشوه یا هدیه و... را قبول کند، چون احساس می کند با این اقدامات می تواند از یک شرایط بغرنج خارج شود، بنابراین جرایم دیگر را هم می تواند مرتکب شود یا مثلا فکر کنید زن و شوهری ارتباط خوبی دارند و هیچ گونه اختلافی نیز با هم ندارند، اما در یک درگیری ناگهانی کنترل رفتارشان را از دست می دهند و یک درگیری کوچک فیزیکی موجب به هم ریختگی زندگی آنان می شود و ناگهان قتلی در آن بین اتفاق می افتد. مثال دیگر اینکه شخصی در خیابان طی یک درگیری لفظی که منجر به درگیری فیزیکی شده ناگهان مرتکب جنایت می شود و ضربات وارده یکی به دیگری از او قاتل می سازد. این جرایم جزو جرایم اتفاقی محسوب می شود که می تواند برای همه انسان ها به طور ناگهانی رخ بدهد و تصورش برای همه ما سخت است.

چه میزان از جرایم به طور ناگهانی رخ می دهند؟

جرایم اتفاقی همان طور که از اسم آن برمی آید جرایمی است که باتوجه به شرایط ناگهانی و حوادث روز واقع می شود. تصور کنید در شرایط فعلی که مردم از مشکلات اقتصادی برخوردار هستند، بیشتر دچار درگیری های روحی و روانی می شوند و آستانه تحمل آنها پایین می آید. آستانه تحمل پایین دارای اثرات منفی است، یعنی استعداد و ارتکاب جرم را در هر یک از انسان ها افزایش می دهد و به نوعی همه ما در معرض خطر هستیم. یعنی امکان دارد فردی دارای مشکل اقتصادی نباشد ولی همکار، راننده ماشین، فروشنده یک کالا دچار مشکلات اقتصادی باشند و درگیری لفظی را با آن فرد که مشکل اقتصادی هم ندارد، شروع کنند و همان فرد ناخودآگاه در شرایط ویژه قرار می گیرد و ممکن است حادثه ای رخ دهد. این موارد باعث ارتکاب جرایم ناگهانی می شود.

زنان بیش از مردان از پرخاشگری غیرمستقیم استفاده می کنند

جرایم خشونت آمیز به رفتارهای پرخاشگرایانه ای اطلاق می شود که در قوانین جزایی دارای مجازات هستند. از تعریف فوق چنین بر می آید که یکی از مهم ترین شروط تحقق جرایم خشونت آمیز، «پرخاشگرایانه بودن» رفتار ارتکابی است. جرم شناسان پرخاشگری را به دو قسم «پرخاشگری غیرمستقیم» و «پرخاشگری مستقیم» تقسیم بندی می کنند. پرخاشگری غیرمستقیم معمولا به صورت شفاهی و پنهانی صورت می گیرد و رفتارهایی همچون تهدید ضمنی به قتل یا ضررهای دیگر از مصادیق آن به شمار می رود. درست برعکس، پرخاشگری مستقیم عموما به صورت فیزیکی و علنی واقع می شود که رفتارهایی مثل ضربه زدن و

مشت زدن نمونه هایی از آن به حساب می آید. در این میان، معمولا زنان بیش از مردان از پرخاشگری غیرمستقیم و مردان بیش از زنان از پرخاشگری مستقیم استفاده می کنند. هر چند هر دو نوع پرخاشگری مهم است، اما در علت شناسی جرایم، پرخاشگری مستقیم به مراتب پرکاربردتر است. جرم شناسان پرخاشگری را به دو قسم «پرخاشگری احساسی» و «پرخاشگری ابزاری» تقسیم بندی می کنند. در شماری از جرایم خشونت آمیز، از پرخاشگری با هدف تخلیه خشم، عصبانیت و ناامیدی استفاده می شود که در چنین مواردی به آن ها «پرخاشگری احساسی» گفته می شود، حال آنکه در بعضی از موارد، پرخاشگری وسیله ای برای بهبود موقعیت اقتصادی یا اجتماعی مجرم تلقی می شود که این نوع پرخاشگری، «پرخاشگری ابزاری» به حساب می آید، همانند استفاده از پرخاشگری در سرقت های مسلحانه.