آرشیو شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، شماره ۸۴۵۹
اندیشه
۱۱
فلسفه فرهنگ

اعتراضات دانشجویی در دانشگاه های امریکا و اروپا از نگاه «فلسفه فرهنگ» / جنبشی دانشجویی اخیر در امریکا زمینه ساز تغییرات عمیق سیاسی خواهد شد

انتفاضه غرب

پروفسور جمیل ابراهیم اسکندر / استاد فلسفه اسلامی دانشگاه فدرال سائوپائولو در کشور برزیل

این روزها وضعیت بی سابقه ای را در دانشگاه های امریکا و بسیاری از دانشگاه های جهان شاهد هستیم؛ بیش از 120 دانشگاه معروف جهان در حال اعتراض هستند و تاکنون صدها نفر از اساتید و دانشجویان در این رابطه دستگیر شده اند. ما امروز شاهد سرکوب «آزادی بیان» در کشوری هستیم که ادعای «صدور آزادی و دموکراسی» را به جهان دارد! در این گفتار، از دیدگاه «فلسفه فرهنگ» اعتراضات دانشجویی در بسیاری از کشورهای جهان را تحلیل خواهیم کرد. بر این باورم که این اعتراض هایی که در دانشگاه های امریکایی در حال وقوع است، زمینه ساز تغییرات سیاسی بسیار قدرتمندی خواهند شد.

آزادی، ستون فرهنگ است

«فلسفه فرهنگ» دانش نوپدیدی است که رشد توانایی انسان را مدنظر دارد. در چهارچوب فلسفه فرهنگ، انسان باید به سمت «فرهنگی شدن» پیش برود که سیر این حرکت باید با محیطی که در آن زندگی می کند و ارزش هایی که به آن باور دارد، همخوانی داشته باشد و با حد فطری انسان مطابقت کند. این حد را «آزادی بیان» می نامیم که امروز امریکا این حد را زیرپا گذاشته است.فرهنگ به انسان اختیار می بخشد و از نگاه فلسفه فرهنگ، «آزادی» ستون فرهنگ است و حق هجوم و اعتراض به دیگران را به دلیل نوع فرهنگ شان نداریم. فلسفه فرهنگ استوار بر پذیرش «استقلال فرهنگی» و «تعامل فرهنگی» است. این دقیقا همان امری است که امریکا به آن پایبند نیست و شاهد هستیم که این روزها امریکا چطور آزادی بیان را در دانشگاه ها که یکی از کانون های اصلی فرهنگ هستند، مسدود می کند.اعتراض دانشجویان دانشگاه های جهان در حمایت از فلسطین کاملا بحق است. بیش از سی هزار نفر از مردم فلسطین که شامل زنان و کودکان بیگناه هم می شود توسط ارتش اشغالگر صهیونیست کشته شده اند و دنیا در سکوتی عمیق فرورفته است. بویژه این سکوت در کشورهای عربی تعجب برانگیز است؛ البته منظورم حکام کشورهای عربی نیست بلکه این سکوت ملت های عربی است که قابل تامل است.

فاش شدن ادعاهای دروغین امریکا توسط دانشگاه هایش

دموکراسی ادعایی امریکا در دفاع از رژیم اشغالگر صهیونیسم، به یک دیکتاتوری بسیار خشن بدل شده است و سلطه اخلاقی امریکا را، کشوری که مدعی آزادی و دموکراسی است، از او گرفته است. بعد از این رخدادها، دانشگاه ها در امریکا دیگر تنها مرکز فرهنگی و کانون علمی نیستند بلکه به پایگاهی برای به لرزه درآوردن ستون های امریکا بدل شده اند؛ امریکایی که خود را مهد آزادی و دموکراسی می خواند، اکنون شاهد است که دانشگاه هایش این ادعای دروغین را به جهان نشان داده است. خشم امریکا هم از همین است که تصویر بدون روتوش او، به جهان نشان داده شده است.این خشم امریکا، دامنگیر دانشجویان و اساتیدی شده که طلایه داران فکر و فناوری در جهان هستند. امریکا این دانشجویان و اساتید را با اتهام ابراز عقیده و آزادی بیان، دستگیر و روانه زندان می کند و این نشان می دهد که در امریکا تا جایی آزادی و دموکراسی می تواند وجود داشته باشد که با بنیادها و نمادهای امریکا در تضاد نباشد و هرجا این تضاد اتفاق بیفتد، امریکا نه آزادی می شناسد و نه دموکراسی!

تخریب طلایه داران فکر و فناوری جهان در پایگاه های فرهنگی امریکا!

فرهنگ «ساخت انسان» را در دستور کار دارد. به این اعتبار، فعالیت ها و کنش هایی را شامل می شود که «رخداد سازنده» را موجب شود. حال که این اتفاق برای دانشجویان و دانشگاه های امریکا افتاد چطور بعد از این، دانشگاه های امریکا می توانند مدعی باشند که یک «مرکز فرهنگی» هستند در حالی که به جای ساختن انسان، به تخریب طلایه داران فکر و اندیشه خود اقدام کرده است.این مساله تنها شامل حال امریکا نمی شود حتی در دانشگاه های اروپا هم این اتفاق افتاده است و جامعه اروپا هم بعد از این چطور باید از عنوان «فرهنگی» دانشگاه هایش دفاع کند.حال اگر بخواهیم نسبت این وقایع را با «فلسفه اجتماعی» بسنجیم، این سوال مطرح می شود که بعد از این اعتراضات دانشجویی در دانشگاه های جهان در حمایت از فلسطین، چگونه می توان حیات طبیعی در دانشگاه ها را استمرار بخشید؟ در مقام پاسخ باید گفت «فرهنگ» که بهترین روش پیشرفت فردی و اجتماعی انسان است، این روزها در دانشگاه های امریکا و بسیاری از دانشگاه های جهان روند عکسی را طی می کند. فرهنگ شامل همه کنش های افراد در جامعه و همه واکنش ها و رفتارهای موجود در جامعه براساس رسوم و آداب می شود. خصوصا هنگامی که در دانشگاه این چالش ها در برابر فرهنگ قرار می گیرد، فرهنگ باید بیش از پیش، بروز و ظهور خودش را داشته باشد.

ظهور جنبش عدالتخواه که بسترساز تغییرات سیاسی در امریکا خواهد شد

بر این باورم که این اعتراض هایی که در دانشگاه های امریکایی در حال وقوع است، زمینه ساز تغییرات سیاسی بسیار قدرتمندی خواهند شد. نظریه پردازان فلسفه اجتماعی در دنیا، با رصد این اعتراضات دانشجویی و تحلیل و تدقیق در آن، متفق القول هستند که این اعتراضات دانشجویی «جنبشی عدالتخواه» است که خواستار عدالت برای ملت فلسطین است.این جنبش عدالتخواه در دانشگاه های امریکا و اعتراض شان به نسل کشی در فلسطین، موجب بیداری مردم جهان شد تا نسبت به ظلمی که در فلسطین می شود، جهان آگاه شود؛ ظلم و رنجی که از سوی نهادهای بین المللی نادیده گرفته می شود. این اعتراضات دانشجویی به مردم جهان نشان داد که سازمان ملل در دفاع از مردم مظلوم فلسطین ناتوان است و دانشگاه های امریکا ناتوانی نهادهای بین المللی را فریاد کشید. این اعتراضات نقطه پایانی برای امپراطوری فرهنگی امریکایی بر جهان خواهد بود.بر این باورم که این اعتراضات و راهپیمایی ها در دفاع از فلسطین، نقطه عطفی در تاریخ جهان خواهد شد چنانکه روابط بین الملل، روابط انسانی و روابط فرهنگی و تجاری در جهان را متاثر از خود خواهد کرد. بنابراین ما باید متعاقب این تحولات، به فکر ساخت یک فرهنگ جدید باشیم تا بتوانیم مناسبات جدید را ذیل آن تعریف کنیم.

امریکا در جهان احترام آکادمیک ندارد

امریکا، احترام آکادمیک خود را در جهان از دست داده است و این برایش گران تمام خواهد شد، چرا که اهالی اندیشه به این حقیقت واقف هستند که وقتی یک سیستم «اخلاق» را پشت سر می گذارد، تمام وجوه دیگر انسانی خود را هم از دست خواهد داد و خوی دیکتاتوری پیدا خواهد کرد که دیگر با جامعه و فرهنگ نمی تواند همسو شود.اعتراض به ظلمی که به مردم فلسطین می شود و رنجی که به ناحق به آنان تحمیل شده است به کشور برزیل و شهر سائوپائولو و دانشگاه های اینجا هم تسری پیدا کرده و این موج عدالتخواهی برای مردم فلسطین، بسیاری از دانشگاه ها و کشورهای جهان را با خود همراه کرده است. به طوری که در دانشگاه کوبورگ، یکی از دانشجویان پرچم امریکا را پایین کشید و پرچم فلسطین را جایگزین آن کرد و این صحنه جهان را تکان داد.

سلطه رسانه ای صهیونیسم شکست

همه ما به این نکته واقف هستیم که رسانه در جهان به شکل کلی، در اختیار صهیونیست هاست ولی در مقابل این سلطه رسانه ای ظالمانه، ما رسانه های اجتماعی را داریم که افراد در صفحات شخصی خود واقعیات را منعکس می کنند و هر کدام به سهم خود این سلطه رسانه ای را می شکنند. در جریان اعتراضات اخیر در دفاع از مردم مظلوم فلسطین، روایت های شخصی در رسانه های اجتماعی بسیار موثر ظاهر شدند و توانستند هیمنه امپراطوری رسانه های صهیونیستی را از بین ببرند. مردم با گزارش های شخصی خود از فجایعی که در غزه اتفاق می افتد و بازتاب اعتراضاتی که در دانشگاه ها در حمایت از فلسطین شکل گرفته است، توانستند «روایت مردمی» بر خلاف روایت رسانه های حاکم را شکل دهند و در جنگ روایت ها برنده شدند.

واقعیت فرهنگ در غرب برخلاف آن چیزی است که نظریه پردازان لیبرال دموکراسی به تصویر می کشند

واقعیت فرهنگ در غرب آن چیزی نیست که نظریه پردازان لیبرال دموکراسی ترسیم کرده اند. در فرهنگ غرب «نظریه» و «واقعیت» در تطابق کامل باهم نیست؛ به همین دلیل جامعه غربی کاملا تسلیم لیبرالیسم نشده است. اعتراضات دانشجویی در غرب حاکی از حرکتی بر خلاف اقتضائات فرهنگی غرب است. آنچه را که در این راهپیمایی ها در غرب رخ می دهد، من «انتفاضه» می خوانم؛ قیامی که بر ضد «حکومت فرهنگی» حاکم شکل گرفته است.صهیونیسم در امریکا یک سیاست نیست؛ بلکه چیزی فراتر از سیاست حاکم بر دولت امریکاست. به همین دلیل است که هر رئیس جمهوری در امریکا، چه جمهوری خواه و چه دموکرات، باید حتما مدافع صهیونیسم باشد و با صهیونیست ها کنار بیاید. اگر ما رابطه پیچیده امریکا با صهیونیسم را درک کنیم اکنون متوجه دیکتاتوری فرهنگی امریکا در دانشگاه هایش می شویم.

برش

مناسبات پیچیده امریکا و صهیونیسم

صهیونیسم در امریکا یک سیاست نیست؛ بلکه چیزی فراتر از سیاست حاکم بر دولت امریکاست. به همین دلیل است که هر رئیس جمهوری در امریکا، چه جمهوری خواه و چه دموکرات، باید حتما مدافع صهیونیسم باشد و با صهیونیست ها کنار بیاید. اگر ما رابطه پیچیده امریکا با صهیونیسم را درک کنیم، اکنون متوجه دیکتاتوری فرهنگی امریکا در دانشگاه هایش می شویم. بعد از این رخدادها، دانشگاه ها در امریکا دیگر تنها مرکز فرهنگی و کانون علمی نیستند بلکه به پایگاهی برای به لرزه درآوردن ستون های امریکا بدل شده اند؛ امریکایی که خود را مهد آزادی و دموکراسی می خواند، اکنون شاهد است که دانشگاه هایش این ادعای دروغین را به جهان نشان داده است. خشم امریکا هم از همین است که تصویر بدون روتوش او، به جهان نشان داده شده است. این نشان می دهد که در امریکا تا جایی آزادی و دموکراسی می تواند وجود داشته باشد که با بنیادها و نمادهای امریکا در تضاد نباشد و هرجا این تضاد اتفاق بیفتد، امریکا نه آزادی می شناسد و نه دموکراسی!