آرشیو شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، شماره ۲۳۵۷۵
تصویر روز
۸
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف 2 (40)

ظهور فیلم فارسی و شبه روشنفکری در سینمای پس از انقلاب

سعید مستغاثی

برخلاف فیلمسازان سینمای دفاع مقدس که به هرحال توانستند با تلفیق عناصر جذب مخاطب عام با مضامین انقلابی و اسلامی، خود را به نحوی با شرایط جدید کشور سازگار سازند اما بسیاری دیگر موفق به چنین هماهنگی و سازگاری نشدند و از همین روی به جذب صرف تماشاگر روی آوردند.

طبیعی بود به دلیل نداشتن فرمول ها و طرح های جدید، به سراغ همان سینمای تماشاگر پسند قبل از انقلاب یعنی «فیلمفارسی» بروند با این تفاوت که ناگزیر بودند از سکس آشکار و خشونت زیاد پرهیز نمایند. از همین جا بود که سینمای «فیلمفارسی» بعد از انقلاب متولد شد. سینمایی که فیلم هایش بعضا کپی های دست چندم از آثار سخیف قبل از انقلاب بودند و همان ابتذال و سطحی نگری را حتی در اشکال بسیار سخیف تر ارائه می کردند.

از طرف دیگر سندرم فیلم های جشنواره ای نیز فعال گردید که از همان خشت کج سینمای سال های پیش از انقلاب در زیر خاکسترهای آن باقی مانده بود و توضیح داده شد که چگونه با تشویق تولید فیلم های غیر جنگی و بعضا ضد دفاع مقدس به حیطه سینمای پس از انقلاب نفوذ کرد، و عده ای از فیلمسازان بدون توجه به ملت و سرزمین و فرهنگ خود، تنها بنا به خواست صاحبان جشنواره های خارجی، با کمترین بضاعت هنری و سینمایی و ضعف شدید آثارشان، هرچه خواستند از میهن شان در بوق کردند تا آن صاحبان را خوش بیاید و جایزکی کف دستشان بگذارند.

ولی به هرحال علی رغم این دو جریان انحرافی، دلسوزان سینمای ایران طی این سال ها همواره به دنبال هویتی مستقل بودند، به دنبال یک سینمای ملی با حفظ همه هویت اسلامی و ایرانی این سرزمین. ولی متاسفانه سینمایی که اینک در دنیا، به عنوان سینمای ایران شناخته شده و بعضا سفیر فرهنگی جمهوری اسلامی در آن سوی مرزها معرفی می گردد، آن نیست که لایق این سرزمین و مردمش و ارزش ها و باورهایشان باشد.

سینمایی که معدود آثار استاندارد و قوی آن از عرصه های جهانی دور مانده، چراکه در راستای خواست و طلب لابی های سینمایی حاکم بر دنیا نیست. در حالی که فیلم های ضعیف ولی مماس بر تئوری های غربی ها، مورد استقبال آنان قرار گرفته و جوایز خرد و درشت بسیاری نصیبشان می گردد، بدون آنکه بتوانند در بازارهای جهانی برای خود جایگاهی ولو کوچک به دست آورده و مخاطبی کسب کنند.

شکسته شدن خط قرمز ها و اضمحلال سینما

تردیدی نیست که بسیاری از خط قرمزهای سینمای ما بعد از دوم خرداد 1376 شکست. مرحوم سیف الله داد فیلمساز بسیار متعهد و آرمانی برای این سینما محسوب می شد اما در مقام مدیریت سینما، متاسفانه کارنامه مقبولی نداشت.

اما سینمای ایران بعد از دوم خرداد 1376 تحت تاثیر فضای ایجاد شده سیاسی، آرام آرام دچار اضمحلال شد. طبق آمار رسمی ارائه شده از سوی وزارت ارشاد، سال 1382 بدترین سال سینمای ایران به لحاظ حضور تماشاگر، فروش بلیط و ساخت فیلم بود. درصد فیلم های ژانر سینمای دفاع مقدس (به عنوان اصیل ترین ژانر سینمای ایران) در آن سال به صفر رسید. در واقع ریشه های ابتذال سینمای امروز را می توان در همان دوران جست وجو نمود.

در آن زمان مسئولیت صفحه سینمای ایران «مجله هفتگی سینما» و سپس هفته نامه «سینماجهان» و بخش «روی پرده» مجله «دنیای تصویر» را برعهده داشتم و ناگزیر بایستی تمامی فیلم های روی پرده سینما را دیده و تحلیل و نقد می کردم. از سال 1382 نیز سردبیر «مجله هفتگی سینما» و هفته نامه دیگری به نام «رویداد هفته» شدم.

در طی آن دوران شاهد بودم که بسیاری از فیلم ها با حداقل تماشاگر اکران شدند و سینمای ایران دچار بحران فزاینده گریز تماشاگر گشته بود. شاید کسی باور نکند که در همان روزگار فیلمی به نام «همکلاس» (سعید خورشیدیان) را روی پرده سینما مشاهده کردم که افتتاحیه آن تنها با یک نفر تماشاگر (یعنی نگارنده این سطور) برگزار شد!

از میان فیلم های مبتذلی که از آن روزها به خاطر دارم و به نظرم دیدن آنها بر تمام دوستانی که آثار مبتذل امروز را توی بوق کرده اند، واجب است! لازم است به نمونه های زیر اشاره کنم:«گاومیش ها» (کارگروهی-1377)، «شب بخیر غریبه» (علی عسکری-1378)، «خاکستری» (اسماعیل میرفلاح-1379)، «عروسی مهتاب» (خسرو ملکان-1375)، «آواز خوان» (کاظم معصومی-1379) و...

فیلم هایی که با هیچ خط زیراستانداردی هم همخوانی نداشتند. فیلم «گاومیش ها» آن قدر مبتذل بود که فیلمساز اولیه اش یعنی اکبر صادقی حاضر نشد حتی اسم خود را به عنوان کارگردان، پای آن بگذارد و به جای نامش در تیتراژ از عنوان کارگروهی استفاده شد! یا مرحوم محمدرضا اعلامی که فیلم «نقطه ضعف» را در سال 1361 ساخته بود به فیلم های مبتذلی مانند «ساقی» و «رازها» رسید. واقعا باید بررسی کرد چه سیری موجب شد، فیلمسازان ما به این روند مبتذل سازی دچار شوند. باید تحلیل نمود که چگونه امثال کمال تبریزی و کاظم معصومی از فیلم هایی همچون «عبور» و «دزد و نویسنده» به «پاداش» و «ازدواج غیابی» رسیدند.

اعتراف به ابتذال

نکته جالب اینکه در سال 1376 و پس از پایان شانزدهمین جشنواره فیلم فجر، در حالی که مرحوم سیف الله داد (معاونت وقت سینمایی)، اصحاب رسانه را در سالن اجتماعات ساختمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمع کرده بود (نگارنده نیز یکی از آنان بود)، ضمن عذرخواهی بابت فیلم هایی که در جشنواره آن سال به نمایش درآمدند، صریحا گفت که بر جشنواره فجر آن سال، ابتذال سایه افکنده بود و سپس همه را دعوت کرد تا با تشریک مساعی، به مقابله با ابتذال یادشده، بپردازند.

متاسفانه از آن پس به جای عمل به توصیه سیف الله داد، برخی فیلمسازان با سوءاستفاده از فضای ایجاد شده که شکستن هرگونه خط قرمزی را نوعی فضیلت می نمایاند، هرچه بیشتر در گرداب فیلمفارسی و ابتذال فرو رفتند و این غرق شدن تا آنجا پیش رفت که 3 سال بعد در مراسم اختتامیه جشن خانه سینما، مجید مجیدی یکی از فیلمسازان معتبر سینمای ایران که در آن دوره دبیر جشن خانه سینما بود، صراحتا از صدای پای ابتذال سخن گفت. مجیدی در آن سخنرانی گفت: «... گوش بداریم که صدای پای ابتذال به راحتی به گوش می رسد. آنچه روزگاری به درست یا به غلط با واژه فیلمفارسی می خواندیمش، دوباره سر و گوشی می جنباند، تابلوهای رنگارنگی که فقط در کار فریب چشمهایند و با اندیشه و آگاهی بیگانه اند، دوباره درسر چهارراه ها حاضر می شوند. ترانه خوانی های کوچه و بازاری، عشق های کاغذی و لحن های کلاه مخملی دوباره در فیلم ها ظاهر می شوند. چه کسی مقصر است؟ ما به عنوان سینماگر؟ یا سیاستگذارانی که با سیاست های غلط چنین التهاب و تشنگی کاذب را در جامعه ، ایجاد کردند یا مخاطبان ما ، یعنی مردم که ذائقه هایی اینچنین پیدا کرده اند؟»

مجیدی 8 سال پس از آن نیز در اوایل دی ماه 1387 طی یک سخنرانی در سمینار «نقد سینمای اجتماعی و سینمای دینی» در دانشگاه علامه طباطبایی، کلیت سینمای ایران طی دوران موسوم به اصلاحات را مبتذل خواند و گفت:«...یکی از گله های من به آقای خاتمی هم همین مسئله بود، چرا که علی رغم علاقه ای که به شخصیت ایشان دارم، باید بگویم که در دوره ایشان علیرغم فضای آزادی که وجود داشت، چیزی جز ابتذال نصیب سینمای ما نشد.»