آرشیو یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، شماره ۵۷۶۰
صفحه آخر
۱۲
شکایت به دوستان

سایه خطاپوش مرگ

نیوشا طبیبی گیلانی

1- استاد دکتر ژاله آموزگار بی تردید از مفاخر امروز فرهنگ کشور ما هستند. حجم پژوهش و نوشته های ایشان در قالب مقاله و کتاب و سخنرانی در موضوع فرهنگ و تاریخ و ادب و اسطوره شناسی و زبان شناسی ایرانی، چنان است که یک تنه، چند گام تتبع و تحقیق در این رشته ها را به پیش رانده اند. این همه جدای از سال ها تدریس و تربیت شاگردان در دانشگاه و بیرون از دانشگاه است.

می خواستم شنیده ای از استاد ژاله آموزگار را نقل کنم که فکر کردم مطلع کلام را به ذکری از ایشان متبرک کنم که وجودشان برای فرهنگ ایرانی بسیار ارزشمند و به واقع بدون جایگزین است. این عرایضی که کردم با موضوع این یادداشت بی ارتباط هم نیست. استاد ژاله آموزگار معمولا نقلی از زنده یاد دکتر احسان یارشاطر را در کلاس ها و سخنرانی ها و نوشته های شان می آورند که مضمونش چنین است: «مرگ سایه خطاپوشی دارد.» یعنی ما معمولا عادت داریم که فقط مناقب و خوبی های مرده ها را به یاد آوریم و از ذکر بدی ها و خطاهای شان چشم می پوشیم. به همان نسبت، در ذکر خوبی ها و کارهای خیر آدم های زنده یا خساست به خرج می دهیم یا در صورتی که نفعی داشته باشد، هزار اغراق و زیاده روی می کنیم.

«سایه خطاپوش مرگ» گاهی از یاد ما می برد که احتمالا متوفی صفات بدی هم داشته، عملکردش خان و مان عده ای را به خطر انداخته یا ویران کرده یا حداقل موجب تشویش خاطر عده ای از خلایق شده و خواب و آرام را از چشم شان ربوده. چنین است که در یادبود متوفی معمولا از تعابیری چون پدری مهربان، همسری فداکار، فرشته ای دلسوز و انسان دوست و... استفاده می کنیم.

2- فرهنگ ما که محصول تاریخ پرفراز و نشیب مان است، هزار برگ زرین دارد. ایرانی در طول حیات چند هزارساله خود، سختی های بی شماری را متحمل شده، پایه بسیاری از مواهب متمدنانه بشر امروز - بی تعصب و اغراق - در سرزمین مادری ما گذاشته شده است. کمتر به سرزمین و اقوام دیگر تاخته و خونریزی کرده، سرزمین خشک و برهوتش را با تلاش و سختی و تدبیر و عقل تا به امروز رسانده و هزار فضیلت دیگر هم دارد که در آثار نویسندگان غیر ایرانی منعکس شده. مثل همه ملل دیگر در کنار هزار فضیلت و خوبی، ملت ما هم صفات بد و ناصواب هم دارد. تملق و اغراق و دروغگویی درباره اشخاص قدرتمند و ثروتمند یا هر کس دیگری که می تواند سودی به ما برساند یا ما باید از شرش ایمن شویم، در ما به کمال پیدا می شود. این خصوصیت ویژه امروز و دیروز ما نیست و در طول تاریخ ما همواره وجود داشته است. البته ایرانی، وقتی که مشغول مدح و ثنای اشغالگران و حکام جور و عمله ظلمه بوده تا از گزندشان در امان بماند، همزمان مشغول خالی کردن زیر پایه های تخت آنها هم می شده تا زودتر از شرشان خلاص شود. این هم از آن نکات طنزآمیز تاریخ ماست. ما به ظاهر رابطه ای عاشقانه با حکام جور و امثال شان پیدا می کردیم و در عین حال چنان نفرتی از آنها در دل می پرورانده ایم و چنان مترصد فرصتی برای نابودی آنها می نشسته ایم که هیچ کینه ور و کینه توزی به پای ما نمی رسیده. در عین حال مدحش را به کلام سحرانگیز فارسی در قالب قصاید آب دار و قطعات زیبا چنان می سروده ایم که ممدوح ظالم و بی خبر از خوشی عرش را سیر می کرده و با اطمینان از صحت عملش و وفاداری رعیتش به تباهکاری اش ادامه می داده است.

3- خواندن تاریخ برای همه بسیار مهم است. تاریخ چشم ما را به آینده باز می کند. آنها که تاریخ می خوانند و «درک تاریخی» پیدا می کنند، می دانند که نباید خطایی مرتکب شوند که نام آنها به بدی در تاریخ ثبت شود، چون این ثبت چنان با سند برابر است و چنان دلایل مستحکمی برای سیاهی اش پیدا می شود که دیگر به هزار«آب زمزم و کوثر» هم سفید نخواهد شد. کسی که تاریخ می خواند، ولو آدم عادی مثل من و شما، می داند که نباید در زندگی دیگران تاثیر بدی از خود به جا گذارد، نباید با کاری مسیر حیات فردی یا افرادی را به سمت بدی و نیستی تغییر دهد. خواندن تاریخ و پیدا کردن درک تاریخی برای همه خوب و مفید است و برای حاکمان لازم و واجب.