به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

p. saadat

  • فرزانه دهستانی، بهرام میرزائیان*، رمضان حسن زاده، پیام سعادت
    سابقه و هدف

    بیماری های نوروپاتیک، وضعیت های تحلیل برنده عصبی و یک گروه وسیع و سخت از بیماری های اعصاب محیطی در انسان می باشد. از آنجاییکه بهزیستی درمانی بر سطوح بالای شش حیطه بهزیستی روانشناختی تاکید دارد، لذا این مطالعه به منظور بررسی اثر بخشی بهزیستی درمانی بر راهبرد های مقابله با درد و خودکارآمدی درد بیماران مبتلا به درد نوروپاتیک مزمن انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 30 نفر از بیماران نوروپاتیک مزمن مراجعه کننده به بیمارستان آیت الله روحانی بابل و مطب شخصی متخصص مغز و اعصاب در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل، انجام گرفت. بهزیستی درمانی در 8 جلسه 120 دقیقه ای، هفته ای یک بار برای گروه آزمایش اجرا شد، در حالیکه گروه کنترل، درمان روتین را دریافت کردند. پس از دوره پیگیری، گروه کنترل هم تحت روان درمانی قرار گرفتند. هر دو گروه پرسشنامه های راهبردهای مقابله با درد (Rosenstiel و Keefe، 1985) و خودکارآمدی درد (Nicholas، 1989) را در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (دو ماه بعد از پس آزمون) تکمیل کردند و مقایسه شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه آزمایش و کنترل در نمره خرده مقیاس های راهبرد های مقابله با درد در توجه برگردانی (3/88±23/13 در مقابل 7/34±11/47) (0/001>p)، تفسیر مجدد از درد (5/56±17/33 در مقابل 8/65±13/0) (0/114=p)، فاجعه آفرینی (6/24±10/0 در مقابل 5/4±16/33) (0/001>p)، نادیده انگاشتن درد (6/67±24/4 در مقابل 5/11±12/6) (0/001>p)، امیدواری- دعا (9/97±29/13 در مقابل 5/7±22/4) (0/031=p)، گفتگو با خود (4/03±25 در مقابل 4/79±21/2) (0/026=p)، افزایش فعالیت (4/43±20/47 در مقابل 4/94±11/20) (0/001>p) و نیز خودکارآمدی درد (9/45±43/2 در مقابل 13/34±33/33) (0/027=p) وجود دارد. این نتایج در دوره پیگیری نیز حفظ شد.

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر نشان داد که بهزیستی درمانی می تواند به عنوان یک مداخله اثربخش بر بهبود راهبرد های مقابله با درد و افزایش خودکارآمدی درد بیماران نوروپاتیک مزمن باشد.

    کلید واژگان: راهبرد های مقابله ای، خود کارآمدی، نوروپاتیک، درد مزمن
    F. Dehestani, B .Mirzaian*, R .Hassanzadeh, P .Saadat
    Background and Objective

    Neuropathic diseases are neurodegenerative conditions and a wide and difficult group of peripheral nerve diseases in humans. Since well-being therapy emphasizes the high levels of six domains of psychological well-being, this study was conducted to investigate the effectiveness of well-being therapy on pain coping strategies and self-efficacy of patients with chronic neuropathic pain.

    Methods

    This clinical trial was conducted on 30 chronic neuropathic patients referred to Ayatollah Rouhani hospital in Babol and a neurologist's private office in two groups of experimental and control (n=15). Well-being therapy was performed in 8 sessions of 120 minutes, once a week for the experimental group, while the control group received the routine treatment. After the follow-up period, the control group also underwent psychotherapy. Both groups completed questionnaires of pain coping strategies (Rosenstiel and Keefe, 1985) and pain self-efficacy (Nicholas, 1989) in the pre-test, post-test and follow-up (two months after the post-test) and were compared.

    Findings

    The results showed that there was a statistically significant difference between the two experimental and control groups in the score of the subscales of pain coping strategies in distraction from pain (23.13±3.88 versus 11.47±7.34) (p<0.001), reinterpretation of pain (17.33±5.56 versus 13.0±8.65) (p=0.114), catastrophizing (10.0±6.24 versus 16.33±5.4) (p<0.001), ignoring pain (24.4±6.67 versus 12.6±5.11) (p<0.001), hoping/praying (29.13±9.97 versus 22.4±5.7) (p=0.031), self-talk (25±4.03 versus 21.2±4.79) (p=0.026), behavioral activation (20.47±4.43 versus 11.20±4.94) (p<0.001) and pain self-efficacy (43.2±9.45 versus 33.33±13.34) (p=0.027). These results were maintained in the follow-up period.

    Conclusion

    The present study showed that wellness therapy can be an effective intervention in improving pain coping strategies and increasing pain self-efficacy in chronic neuropathic patients.

    Keywords: Coping Strategies, Self-Efficacy, Neuropathic, Chronic Pain
  • حدیثه نعمتی، پیام سعادت*، علیجان احمدی آهنگر، وحیده نعمتیان، شایان علیجان پور، علی بیژنی
    سابقه و هدف

    سکته مغزی از علل اصلی مرگ و میر و ناتوانی در جهان بوده و درمان آن خون رسانی مجدد بافت مغزی با استفاده از روش های مختلف از جمله تزریق آلتپلاز است. هدف از این مطالعه تعیین پیامد درمان با آلتپلاز وریدی می باشد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی بر روی تمام بیماران دچار سکته مغزی مراجعه کننده به بیمارستان روحانی بابل در سال های 1400-1398 انجام شد. بیماران به دو گروه دریافت کننده آلتپلاز وریدی و گروه درمان روتین و حمایتی تقسیم شدند. اطلاعات جمعیت شناختی و نمرات دو مقیاس (NIHSS) National Institute of Stroke Health Scale جهت بررسی بهبود علایم سکته مغزی و (mRS) modified Rankin Scale به منظور ارزیابی شدت ناتوانی در سه دوره 7، 30 و 90 روزه، بررسی و مقایسه گردید.

    یافته ها

    از 100 بیمار مورد مطالعه، 49 نفر در گروه آلتپلاز و 51 نفر در گروه درمان روتین و حمایتی قرار گرفتند. در بررسی مقیاس NIHSS بیماران در سه دوره پیگیری، تفاوت معنی داری در گروه دریافت کننده آلتپلاز در مقایسه با گروه درمان روتین و حمایتی وجود داشت (0/001>p). همچنین در مورد مقیاس mRS، در روز 90 (0/80±0/65 در مقابل 1/11±1/55) برخلاف روز 30 (1/07±1/65 در مقابل 0/92±1/31)، بین دو گروه دریافت کننده آلتپلاز و گروه درمان روتین و حمایتی، تفاوت معنی داری وجود داشت (0/001>p).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که درمان با آلتپلاز داخل وریدی می تواند تاثیر خوبی بر اختلالات عصبی پس از سکته داشته باشد و در دراز مدت تا روز نودام پیگیری بیمار، میزان ناتوانی در عملکرد روزانه را بهبود بخشد.

    کلید واژگان: سکته مغزی، فعال کننده پلاسمینوژن بافتی، آلتپلاز، ارزیابی ناتوانی، موسسه ملی بهداشت NIH
    H Nemati, P Saadat*, A Ahmadi Ahangar, V Nematian, S Alijanpour, A Bijani
    Background and Objective

    Stroke is one of the main causes of death and disability in the world, and its treatment includes the re-supply of blood to the brain tissue using different methods, including alteplase injection. The aim of this study is to determine the outcome of treatment with intravenous alteplase.

    Methods

    This cross-sectional study was conducted on all stroke patients referred to Babol Rouhani Hospital in 2019-2021. Patients were divided into two groups receiving intravenous alteplase and routine and supportive treatment groups. Demographic information and the scores of National Institutes of Health Stroke Scale (NIHSS) to evaluate the improvement of stroke symptoms and Modified Rankin Scale (mRS) to evaluate the severity of disability in three periods of 7, 30 and 90 days were investigated and compared.

    Findings

    Out of 100 studied patients, 49 people were in alteplase group and 51 people were in routine and supportive treatment group. In examining the NIHSS scale of patients in three follow-up periods, there was a significant difference in the alteplase group compared to the routine and supportive treatment group (p<0.001). Moreover, regarding the mRS scale, on the 90th day (0.65±0.80 vs. 1.55±1.11) unlike the 30th day (1.65±1.07 vs. 1.31±0.92), there was a significant difference between the two groups receiving alteplase and the routine and supportive treatment group (p<0.001).

    Conclusion

    The results of the study showed that treatment with intravenous alteplase can have a suitable effect on neurological disorders after a stroke and can improve the level of disability in daily functioning in the long term, up to the 90th day of patient follow-up.

    Keywords: Stroke, Tissue Plasminogen Activator, Alteplase, Disability Assessment, National Institutes of Health (NIH)
  • پیام سعادت، علیجان احمدی آهنگر*، طاهره حق شناس، شایان علیجان پور، ابوالفضل رحمانی
    سابقه و هدف

    سطح پایین سدیم سرم با پیامدهای بد و افزایش مرگ و میر در بیماران سکته حاد مغزی همراه است. اما نقش هیپوناترمی به عنوان یک شاخص پیش آگهی منفی بحث برانگیز بوده است. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط سطح پایین سدیم سرم با اختلال و ناتوانی بیماران سکته مغزی بابل انجام گردید.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی در مدت 6 ماه بر روی 125 نفر از بیماران سکته مغزی بستری در بیمارستان آیت الله روحانی بابل انجام شد. از مقیاس سکته مغزی موسسه ملی سلامت و مقیاس رتبه بندی اصلاح شده برای تعیین اختلال و ناتوانی سکته مغزی استفاده شد. خون وریدی برای تعیین غلظت سرمی سدیم گرفته شد. محدوده نرمال به صورت 145-135 میلی اکی والان در لیتر تعریف شد.

    یافته ها

    از 125 مبتلا به سکته مغزی، 108 مورد (86/4%) سکته مغزی انسدادی بودند. 82 مورد (65/5%) سطح پایین سدیم سرم داشتند. تفاوت در نوع سکته مغزی با سطح پایین سدیم سرم 14 مورد (17%) خونریزی دهنده در مقابل 68 مورد (83%) سکته مغزی انسدادی (0/01=p) معنی دار بود. همچنین تفاوت در جنس ارتباط معنی داری با سطح پایین سدیم سرم داشت (49 مورد (59%) زن، 33 مورد (41%) مرد، 0/02=p). در بیماران با سطح پایین سدیم سرم، شدت اختلال در زمان بستری (0/01=p) و ناتوانی در زمان ترخیص (0/02=p) بیشتر از بیماران سطح طبیعی سدیم سرم بود. در بیماران با سابقه مصرف دخانیات، 9 مورد (21%) سطح سدیم طبیعی و در مقابل 33 مورد (79%) سطح سدیم پایین داشتند (0/03=p).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که شدت اختلال و ناتوانی در زمان ترخیص در بیماران سکته مغزی با سطح سدیم سرم ارتباط دارد. بنابراین توجه و اصلاح سطح سرمی سدیم باید بیشتر در بیماران سکته حاد مغزی مورد توجه قرار گیرد.

    کلید واژگان: سکته مغزی، سکته مغزی انسدادی، سکته مغزی خونریزی دهنده، سدیم پایین، ارزیابی ناتوانی
    P. Saadat, A .Ahmadi Ahangar*, T. Haghshenas, S. Alijanpour, A. Rahmani
    Background and Objective

    Hyponatremia is associated with adverse outcomes and increased mortality in acute stroke patients. However, the role of hyponatremia as a negative prognostic indicator has been controversial. This study was conducted to determine the relationship between serum sodium level and impairment and disability in stroke patients in Babol, northern Iran.

    Methods

    This cross-sectional study was conducted in 6 months on 125 stroke patients admitted to Ayatollah Rouhani Hospital in Babol. The National Institutes of Health Stroke Scale and the Modified Rankin Scale were used to determine the impairment and disability caused by stroke. Venous blood was collected to determine the serum concentrations of sodium. The normal ranges were defined as 135-145 mEq/L.

    Findings

    Of 125 stroke patients, 108 cases (86.4%) were ischemic stroke. Eighty-two cases (65.5%) had hyponatremia. The type of stroke showed statistically significant difference with hyponatremia in 14 hemorrhagic stroke cases (17%) versus 68 ischemic stroke cases (83%) (p=0.01). Furthermore, the difference in gender showed statistically significant difference with hyponatremia in 49 women (59%), and 33 men (41%) (p=0.02). In hyponatremic patients, the severity of impairment at admission (p=0.01) and disability at discharge time (p=0.02) was higher than patients with normal sodium serum level. In patients with a history of smoking, 9 cases (21%) had normal sodium level while 33 cases (79%) had hyponatremia (p=0.03).

    Conclusion

    The results of the present study showed that the severity of impairment and disability at the time of discharge in stroke patients is related to serum sodium level. Therefore, paying attention and correcting serum sodium level should be considered more in acute stroke patients.

    Keywords: Stroke, Ischemic Stroke, Hemorrhagic Stroke, Hyponatremia, Disability Evaluation
  • علیجان احمدی آهنگر، پیام سعادت*، سیده طاهره طاهری اطاقسرا، شایان علیجان پور
    سابقه و هدف

    سطح پروتئین واکنشی c به طور مستقلی با خطر بیش از حد سکته مغزی ایسکمیک همراه است. اما، در حال حاضر هیچ توافقی در مورد استفاده از پروتئین c در تشخیص و پیگیری پیشرفت بیماری های عروق مغزی وجود ندارد. هدف از این مطالعه تعیین رابطه پروتئین واکنشی c با پیامد در بیماران سکته مغزی می باشد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی بر روی 214 بیمار بستری شده با تشخیص سکته مغزی در بیمارستان آیت الله روحانی بابل انجام شد. اطلاعات جمعیت شناختی و بالینی مانند سابقه فشارخون، دیابت، بیماری قلبی عروقی، هایپرلیپیدمی، حمله ایسکمیک گذرا، سوء مصرف مواد و تنباکو و شدت سکته مغزی (موسسه ملی بهداشت سکته مغزی) توسط چک لیست تکمیل و بررسی گردید.

    یافته ها

    از مجموع 214 بیمار، سطح CRP سرم در 122 مورد (57%) مثبت بود. اختلاف در نوع ایسکمیک در مبتلایان CRP مثبت معنی دار بود (76 بیمار (62%) در مقابل 46 مورد (38%)، 0/002p=). اختلاف در سطح سرمی CRP با بیماری زمینه ای مانند دیابت ملیتوس (82 مورد (51%) CRP مثبت در مقابل 77 مورد (49%) منفی، 0/007p=) و فشارخون بالا (59 مورد (50/4%) CRP مثبت در مقابل 58 (49/6%)، 0/03p=) از لحاظ آماری معنی دار بودند. همچنین CRP بالا در 10 ترومبوتیک (91%) و 4 آمبولیک (67%) در بیماران فوت شده سکته مغزی (0/034p=) دیده شد. تفاوت در سطح سرمی CRP در موارد فوت شده از لحاظ آماری معنی دار بود (14 مورد (82%) CRP مثبت در مقابل 3 مورد (18%) CRP منفی، 0/032p=).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که سطح سرمی CRP مثبت در هنگام پذیرش با شدت بیشتر ناتوانی در مبتلایان به سکته مغزی همراه می باشد. به کارگیری آن جهت پیش بینی ناتوانی و میزان مرگ و میر در هفته اول بستری بعد سکته مغزی توصیه می شود. بنابراین سطح سرمی CRP بهتراست در زمان پذیرش بررسی گردد.

    کلید واژگان: پروتئین واکنشی c، سکته مغزی، پیش آگهی، ارزیابی پیامد بیمار، پذیرش بیمار، ایران
    A. Ahmadi Ahangar, P. Saadat*, ST. Taheri Otaghsara, S. Alijanpour
    BACKGROUND AND OBJECTIVE

    Elevated CRP level is independently associated with the excessive risk of ischemic stroke. However, there is currently no consensus on the use of CRP in detecting and tracking the progression of cerebrovascular diseases. The aim of this study was to determine the relationship between CRP and outcome in stroke patients.

    METHODS

    This was an analytical cross-sectional study. Patients admitted with diagnosis of ischemic stroke were enrolled. Demographic, and clinical characteristics, medical history, drug abuse and tobacco use and severity of stroke (National Institute of Health Stroke Scale) were completed in checklist.

    FINDINGS

    Of the total 214 patients, the serum CRP levels in 122 cases (57%) were positive. The mortality during the first week of hospitalization included 17 cases (8%). The differences in CRP serum level with underlying disease such as Diabetes Mellitus (82 cases (51%) of positive CRP vs. 77 cases (49%) of negative CRP, p= 0.007) and Hypertension (59 cases (50.4%) of positive CRP vs. 58 cases (49.6%) of negative CRP, p=0.03) were statistically significant. In addition, high CRP was seen in 10 thrombotic (91%) and 4 embolic (67%) of stroke expire patients (p= 0.034). The difference in CRP serum level in mortality cases was statistically significant (14 cases (82%) of positive CRP vs. 3 cases (18%) of negative CRP, p= 0.032).

    CONCLUSION

    The positive CRP serum level at the admission was accompanied by more severity of disability in stroke survivor. Checking serum level of CRP in admission is suggested for predicting disability and mortality rate during the first week of post-stroke hospitalization.

    Keywords: C-Reactive Protein, Stroke, Prognosis, Patient Outcome Assessment, Patient Admission, Iran
  • پیام سعادت*، بهزاد حیدری، نعمت قدیری
    سابقه و هدف

    سطح پایین ویتامین D با اثرات بالینی مانند اختلالات گوارشی، اختلالات قلب و عروق، اختلال های خود ایمنی، بیماری های نوروپاتی، سرطان و سندرم متابولیک همراه می باشد. سندرم تونل کارپ CTS)) Syndrome Carpal Tunnel شایع ترین علت نوروپاتی فشاری می باشد که اخیرا کمبود ویتامین D را در بروز علایم یا شدت علایم بیماری مرتبط دانسته اند. لذا این مطالعه با هدف بررسی سطح سرمی ویتامین D در بیماران مبتلا به سندرم تونل کارپال صورت گرفت.

    مواد و روش ها

    این مطالعه موردی- شاهدی بر روی 100 نفر از بیماران مراجعه کننده به درمانگاه نورولوژی بیمارستان آیت الله روحانی که حداقل 3 ماه دارای علایم بالینی CTS بودند و 100 نفر به عنوان گروه شاهد از افرادی که برای بررسی سرعت هدایت عصبی به همان درمانگاه مراجعه کرده و در معاینه کلینیکی و الکتروفیزیولوژی، CTS نداشتند، انجام شد. شدت، عملکرد و درد بیماران بر مبنای پرسشنامه بوستون (BCTQ) اندازه گیری شد. سطح سرمی ویتامین D نیز اندازه گیری و در دو گروه مقایسه شد.

    یافته ها

    میانگین سنی بیماران 10/68±43/53 سال و افراد شاهد 7/12±45/48 سال بود. میانگین سطح سرمی ویتامین D در بیماران و گروه شاهد به ترتیبng/dL 11/39±19/18 و ng/dL 15/93±21/39 بود. در افراد شاهد 57 نفر از زنان دچار کمبود ویتامین D بودند (0/05>p). بین دو گروه اختلاف معنی داری از لحاظ شدت بیماری، وضعیت عملکرد، شدت درد، نقص الکتروفیزیولوژیک، دست درگیر، دست غالب و علامت همراه به تفکیک کمبود ویتامین D یافت نشد و همچنین همبستگی منفی در سطح ویتامین D با شدت، عملکرد و درد بیماران دیده شد.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که بین سطح سرمی ویتامین D و جنسیت ارتباط وجود دارد. همچنین همبستگی منفی بین سطح سرمی ویتامین D با شدت بیماری و عملکرد بیماران و نقص الکتروفیزیولوژیک مشاهده شد.

    کلید واژگان: ویتامینD، سندرم تونل کارپال، نوروپاتی عصب مدین
    P .Saadat*, B .Heidari, N. Ghadiri
    BACKGROUND AND OBJECTIVE

    Low levels of vitamin D are associated with clinical effects such as gastrointestinal disorders, cardiovascular disorders, autoimmune disorders, neuropathic diseases, cancer and metabolic syndrome. Carpal Tunnel Syndrome (CTS) is the most common cause of compression neuropathy, which has recently been linked to vitamin D deficiency in the onset or severity of symptoms. Therefore, this study was performed to evaluate the serum levels of vitamin D in patients with carpal tunnel syndrome.

    METHODS

    This case-control study was performed on 100 patients referred to the neurology clinic of Ayatollah Rouhani Hospital with clinical symptoms of CTS for at least 3 months and 100 patients as a control group who referred to the same clinic for nerve conduction velocity test and did not show symptoms of CTS in clinical examination and electrophysiology. Patientschr('39') function, disease severity and pain were measured based on the Boston Carpal Tunnel Questionnaire (BCTQ). Serum vitamin D levels were also measured and compared between the two groups.

    FINDINGS

    The mean age of patients was 43.53±10.68 years and controls were 45.48±7.12 years. The mean serum vitamin D levels in patients and controls were 19.18±11.39 ng/dL and 21.39±15.93 ng/dL, respectively. In controls, 57 women suffered from vitamin D deficiency (p<0.05). There was no significant difference between the two groups in terms of disease severity, function status, pain severity, electrophysiological defect, involved hand, dominant hand and symptoms associated with vitamin D deficiency and there was a negative correlation in vitamin D levels with disease severity, function and pain of patients.

    CONCLUSION

    The results showed that there was a relationship between serum vitamin D levels and gender. In addition, a negative correlation was observed between serum vitamin D levels and patientschr('39') disease severity and function and electrophysiological defects.

    Keywords: Vitamin D, Carpal Tunnel Syndrome, Median Nerve Neuropathy
  • امیرمرتضی سلیمانی جونیانی، پیام سعادت
    سابقه و هدف
    آنژئیت اولیه سیستم عصبی مرکزیPACNS =Primary Angiitis of the Central Nervous System یک واسکولیت التهابی با فراوانی و شیوع بسیار کم است. روشن نیست فرآیند التهابی این بیماری، محدود به عروق مغزی بدون تظاهرات سیستمیک می باشد. یک مورد آنژیت اولیه سیستم عصبی مرکزی با وجود تظاهرات محدود به عروق مغزی، گزار شمی گردد.
    گزارش مورد: خانم 50 ساله بیمار با سردرد، تهوع، استفراغ و علایم بینایی بدون اختلال حرکتی واضح مراجعه نمود. در آزمایشات آنمی نرموکروم نرموسیتر با تستهای عملکردی کلیه، کبد و تیروئید و سرولوژی بیماری های عفونی نرمال گزارش شد. تحت عکسبرداری مغز قرار گرفت که به دلیل وجود ضایعات متعدد در هر دو نیمکره مغزی و مخچه با تشخیص احتمالی واسکولیت مغزی تحت بیوپسی قرار گرفت که پس از اثبات هیستوپاتولوژیک بیماری، با درمان گلوکوکورتیکوئید و اندوکسان مرخص شد و در پیگیری پس از یکسال، علایم کاملا فروکش کرده بود.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این مورد گزارش شده در صورت مراجعه با یکسری علائم عمومی و سرشتی سیستم عصبی مرکزی آنژئیت اولیه نیز باید مد نظر قرار گیرد.
    کلید واژگان: آنژئیت اولیه سیستم اعصاب مرکزی، سیتوتوکسیک، گلوکوکورتیکوئیدها
    AM Soleimani joniyani, P Saadat
    BACKGROUND AND OBJECTIVE
    Primary angiitis of the central nervous system (PACNS) is an inflammatory vasculitis with very low frequency and prevalence. It is not clear why the inflammatory process of this disease is limited to cerebrovascular disease without systemic manifestations. A case of primary angiitis of the central nervous system with cerebrovascular manifestations is reported here. 
    CASE REPORT: The patient is a 50-year-old woman with headache, nausea, vomiting, and visual symptoms without clear motor impairment. Normocytic normochromic anemias tests and function tests of kidney, liver and thyroid and serology of infectious diseases were reported to be normal. The patient underwent brain imaging, and due to multiple lesions in both cerebral hemispheres and cerebellum, she underwent biopsy with a probable diagnosis of cerebral vasculitis. After histopathologic confirmation, the patient was discharged with glucocorticoid and cyclophosphamide therapy, and the symptoms subsided after one year follow-up.
    CONCLUSION
    Based on the results of this case report, some general and common symptoms of the primary angiitis of the central nervous system should also be considered.
    Keywords: Primary Angiitis of the Central Nervous System (Pacns), Cytotoxic, Glucocorticoids
سامانه نویسندگان
  • پیام سعادت
    پیام سعادت
    متخصص مغز و اعصاب
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال