جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « Morteza Motahari » در نشریات گروه « علوم اجتماعی »
تکرار جستجوی کلیدواژه « Morteza Motahari » در نشریات گروه « علوم انسانی »-
رویکرد ماکس وبر به عنوان یک جامعه شناس در دسته رویکردهای خرد جامعه شناسی طبقه بندی شده و تببین او از پدیده های مختلف هم تبیینی عینی است. توجه به فرد و تبیین بر اساس در نظر گرفتن موقعیت فرد در جامعه، حتی در مسئله سیر تطور دین در جامعه نیز خود را نشان داده است. این مقاله که با هدف فهم انتقادات به دست آمده از دیدگاه شهید مطهری بر نظرات ماکس وبر در خصوص مسئله سیر تطور دین و به روش اکتشافی، توصیفی و انتقادی نگاشته شده است، به این ملاحظات دست یافته که دین پدیده ای با خاستگاه الحادی، بشری یا اجتماعی نیست تا در اثر تغییر و تحولات شرایط و زمان، نیاز به تطور و همسانی با شرایط داشته باشد. جامع بودن و تطابق دین با واقع، دو عنصر اساسی برای عدم احتیاج دین به تغییرات ماهوی است. همچنین ماهیت دین در گذر تاریخ تغییر نکرده تا دین نیاز به تکمیل داشته باشد. عناصر همه ادیان الهی، یکسان است و تغییری در این عناصر شکل نگرفته تا گمان تغییر، تحول و تطور در دین ایجاد شود. دیدگاه قرآن در خصوص سیر تطور دین، دیدگاهی یکپارچه است. یعنی این دین از بدو خلقت اولین انسان تا آخرین مخلوق توسط خداوند متعال با هدف ایجاد تضمین سعادت زندگی دنیوی و اخروی با انسان و جامعه انسانی همراه شده و چون هدف یکسان است، دین نیز جامع این هدف از ابتدا تاکنون بوده است.کلید واژگان: جامعه, جامعه شناسی دین, دین, سیر تطور دین, ماکس وبر, مرتضی مطهری}Max Weber's approach as a sociologist is classified in the category of sociological micro-approaches, and his explanation of various phenomena is an objective co-explanation. Paying attention to the individual and explaining based on considering the position of the individual in the society has shown itself even in his opinion about the development of religion in the society. This article is written with the aim of understanding the criticisms obtained from the point of view of Morteza Motahari about Max Weber's views on the issue of the development of religion. It is written in an exploratory, descriptive and critical method, has reached this finding that religion is not a phenomenon with the origin in atheism, humanism or society, so that due to the changes and transformations of conditions and time, it needs to evolve and conform to the conditions. Comprehensiveness and compatibility of religion with reality are two basic elements for religion that prove it doesn't confront substantive changes. Also, the nature of religion has not changed in the course of history so that religion needs to be completed. The elements of all divine religions are the same, and no change has been made in these elements, so as to create the suspicion of change, transformation and evolution in religion. The Qur'an's point of view regarding the development of religion is an integrated point of view. That is, from the beginning of the creation of the first man to the last creature, this religion has been accompanied by Allah almighty with the aim of ensuring the happiness of the this world and the afterlife world with man and human society, and since the goal is the same, religion has also been comprehensive of this goal from the beginning until now.Keywords: Evolution Of Religion, Max Weber, Morteza Motahari, Religion, Society, Sociology Of Religion}
-
نشریه نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان، سال هشتم شماره 2 (پیاپی 15، پاییز و زمستان 1397)، صص 139 -163مواجه ایرانیان با مفهوم آزادی به دوران مشروطه باز می گردد، اما تامل فلسفی در باب آن پدیده ای متاخرتر است. مرتضی مطهری و عبدالکریم سروش رو از جمله متفکرانی هستند که درگیری فکری عمیق تری با پدیده آزادی داشته اند. نحوه مواجهه این دو متفکر با آزادی چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم دارد؟ و به صورت خاص مطهری و سروش چه تعریفی از آزادی به دست می دهند؟ از منظر این دو متفکر، ابعاد و حدود آزادی کدام ها هستند؟ یافته های این مقاله حاکی از آن است که مطهری با مفروضات الهیاتی با پدیده آزادی مواجه می شود، از همین رو آزادی را به معنای وجود اختیار و اراده آزاد در انسان می داند که لازمه تعالی معنوی وی می باشد. در حالی که سروش با مفروضات علمانی مدرن (و به صورت خاص روش شناسی پوزیتیویستی و هستی شناسی پلورالیستی) با آزادی مواجه می گردد، در نتیجه آزادی را بالاترین ارزش انسانی برمی شمرد. در عین حال هر دو متفکر تحت تاثیر باورهای اسلام و عرفانی دو بعد برای آزادی (درونی و بیرونی) قائل می شوند. البته مطهری بیشتر بر آزادی درونی و سروش بیشتر بر آزادی بیرونی تاکید دارند. ضمن این که هر دو متفکر شریعت و اخلاق را خطوط قرمز (حدود) آزادی می دانند. روش این مقاله مقایسه ای است.کلید واژگان: مطالعه تطبیقی, آزادی, مرتضی مطهری, عبدالکریم سروش, متفکران مسلمان}The concept of freedom came from the constitutional era in the Iranian intellectual arena, but the philosophical reflection on it among Iranian thinkers is a more recent phenomenon. Among recent Iranian thinkers, Morteza Motahari and Abd al – Kareem Soroush, there have been deeper intellectual conflicts with the phenomenon of freedom. What are the similarities and differences between the two thinkers in terms of freedom? And what does Motahari and Soroush define in terms of freedom? From the perspective of these two thinkers, which dimensions and limits of freedom are they? The findings of this article suggest that Motahari is confronted with the phenomenological phenomenon of freedom with theological assumptions, and therefore he considers freedom as the existence of freedom and will in the human being, which is necessary for his spiritual excellence. While Soroush confronts modern liberal assumptions (and in particular the positivist methodology and pluralistic ontology), Freud considers freedom as the highest human value. At the same time, both thinkers, under the influence of Islamic and mystical beliefs, have two dimensions for freedom: internal freedom and outer freedom. Of course, Motahari emphasizes more on freedom of innocence and more emphasis on external freedom. Meanwhile, both thinkers of sharia and morality are considered red lines (circles) of freedom. The method of this paper is comparativeKeywords: comparative study, Freedom, Morteza Motahari, Abdolkarim Soroush, Muslim thinkers}
-
مقاله حاضر به بررسی معرفت شناسی از دیدگاه پیر بوردیو و استاد مرتضی مطهری اختصاص دارد. این دو اندیشمند با توجه به پیشینه و زمینه های فکری خود، هر یک با نگاهی خاص به مسئله شناخت نگریسته اند؛ یکی با بینشی فلسفی اسلامی و دیگری از لحاظ جامعه شناختی غربی؛ چنانکه در جای جای تفکرات آنان می-توان تفاوت شناخت شناسی اسلامی از شناخت شناسی غربی را مشاهده نمود. از دیدگاه بوردیو، "عمل" بین ساختارهای عینی جامعه و ساختارهای ذهنی کنشگران وساطت می کند چرا که عمل خود شکل اصلی شناخت است. در مقابل، استاد مطهری از جامعه و فطرت، به عنوان منابع بیرونی و درونی معرفت یاد می کند که در یک ارتباط ارگانیکی حقیقی، سبب تولید و دگرگونی معرفت می شوند. در این راستا، در مقاله حاضر برآنیم تا با بررسی تطبیقی آراء هر دو متفکر به اشتراکات و تفاوت های تفکراتش پی برده و مسئله شناخت و معرفت را از دیدگاه آنان بررسی و تدقیق کنیم.کلید واژگان: دیالکتیک, ذهن, شناخت, پیر بوردیو, مرتضی مطهری}
Present paper devote to explores the epistemology of view of Pierre Bourdieu and Morteza Motahari. This two thinkers with respect to their intellectual context and background, Each viewed with particular look at the issue of recognition, One with an Islamic philosophy insight and another In terms of Western Sociology, As everywhere in their thinking can be observed the difference between Islamic epistemology and Western epistemology. From Bourdieu perspective, Action intercede between The objective structures of society and actors subjective structures because their deeds are the main form of recognition. In contrast, Motahari calls,of society and nature, as internal and external sources of s knowledge which in a real organic relationship causes the production and transformation of knowledge. In this regard, in this article we are going to intend with a comparative study of opinions of both thinkers realized commonalities and differences in their thought and consider the issue of knowledge of their viewsKeywords: dialectic, mind, knowledge, pierre bourdieu, morteza motahari} -
علل انحطاط تمدن اسلامی از موضوعاتی است که ذهن اندیشمندان بسیاری را به خود جلب کرده است و نظریه پردازان زیادی هم از منظرهای گوناگون نظریه هایی در تبیین این موضوع بیان کرده اند. استاد مرتضی مطهری ازجمله اندیشمندان ایرانی است که این موضوع سال ها دغدغه ذهن او بوده و برای بررسی این موضوع نقشه راه همه جانبه ای ترسیم کرده است. ایشان معتقد بود اصلاح نگرش بر اصلاح عمل مقدم است؛ پس برای بهبود عملکرد افراد جامعه ابتدا باید نگرش آنها را اصلاح کرد. همچنین، نقطه آغاز این حرکت اصلاحی، عموم مردم هستند؛ زیرا هر اصلاحی از سطح عموم آغاز می شود و به سطح خواص و حاکمان می رسد. بر همین اساس، استاد مطهری کتاب داستان راستان را نوشت تا نوجوانان را مخاطب این اصلاح نگرش قرار دهد. این پژوهش به کمک روش تحلیل محتوای کیفی در پی استخراج مفاهیمی است که استاد مطهری در این کتاب به مخاطب جوان خود منتقل می کند. همچنین، در پی بررسی میزان انطباق مفاهیم مندرج در این اثر با دورنمایه، نقشه راهی است که ایشان برای احیای تمدن اسلامی ترسیم کرده بود. بر اساس نتایج پژوهش، مقوله هایی که در تحلیل محتوای این اثر به دست آمد تا حد بسیار زیادی با نظریه استاد درباره علل انحطاط تمدن اسلامی منطبق است.کلید واژگان: تمدن اسلامی, علل انحطاط, استاد مطهری, کتاب داستان راستان}"The reasons for the decline of the Islamic Civilization" is a topic which has attracted many intellectuals and a lot of theorists have asserted various views to elaborate the subject. Morteza Motahari, one of the Iranian thinkers, had been preoccupied with the issue for years and had depicted a thorough roadmap to study the subject. He believed that reforming an attitude is prior to reforming an action, hence to improve the function of people in society, it is essential to transform their attitudes. Furthermore, the beginning of this reformation depends on people, because any reformation originates from the public and then moves towards the ruling class and the elites. Accordingly, Motahari wrote Dastan Rastan[1] to address the youth to the reformation of their views. The present study, through the method of qualitative-content analysis is seeking to extract the concepts that the philosopher was conveying to his young audience. Moreover, this study is trying to scrutinize the amount of conformity between the mentioned concepts of the work and the idea of the roadmap which Motahari illustrated for the revival of the Islamic Civilization. The findings of this study prove the issues achieved by the content analysis of the book are intensely in agreement with the philosopher's theory about the reasons of the decline of the Islamic Civilization.Keywords: Reasons of Decline, Islamic Civilization, Morteza Motahari, Dastan Rstan Book}
-
مفهوم فطرت پیش از دوران پهلوی دوم، در کتاب ها و روزنامه های مذهبی، بسیار به ندرت به کار رفته است. اما بعد از شهریور 1320 و آغاز سلطنت محمدرضا شاه، استفاده از این مفهوم و نظریه پردازی درباره آن، در مجلات و روزنامه هایی که نشر و تبلیغ مسائل دینی را هدف خود قرار داده بودند، افزایش می یابد. فطرت، رفته رفته از سویی، به مفهومی کلیدی برای دفاع از دین در برابر مارکسیست ها یا دیگر منتقدان دین تبدیل می شود و از سوی دیگر، برای نقد دین داری متحجرانه و خرافی به کار می رود. بدین ترتیب، فطرت به چنان ابزار مهمی برای مبارزات دینی-اجتماعی مبدل می شود که در آستانه انقلاب اسلامی، استاد مرتضی مطهری آن را «ام المسائل» دین اسلام می نامد. اما پس از انقلاب اسلامی، این موج فروکش کرده و با بلاموضوع شدن کارکردهای این مفهوم در دوره پیش از انقلاب، بار دیگر به حاشیه رانده می شود. این مقاله کارکردهای اجتماعی فطرت در دوره پهلوی دوم را بررسی می کند.کلید واژگان: فطرت, گفتمان های دینی دوره پهلوی دوم, تبلیغ, محمدعلی شاه آبادی, سیدمحمود طالقانی, مرتضی مطهری}Before the coronation of the Second Pahlavi, religious literature rarely noted the concept of Fitrah. After coronation of Mohammad Reza Pahlavi in September 1941, however, the term and its theorizations found wider recognition in those magazines and newspapers aimed at promoting religious ideas. Gradually, Fitrah became a key concept in two significant ways: making a case for religion against criticisms raised by Marxists and secular critics of religion on one hand, and criticizing reactionary and superstitious interpretations of the religion on the other. Hence, Fitrah became so significant a tool in socio-religious struggles that it was called the mother of all problems of Islam by Morteza Motahari right before the Islamic Revolution. After the revolution, however, its moment was gone and the functions it had in pre-revolution era went obsolete. Thus, again, the concept was marginalized altogether. This paper investigates the socio-religious functions of Fitrah in the Second Pahlavi era.Keywords: Fitrah, religious discourses in second Pahlavi era, promotion, Mohammad Ali Shahabadi, Seyyed Mahmood Taheqani, Morteza Motahari}
-
مسئله مورد بررسی پژوهش حاضر، برگرفته از آرای سید جمال الدین اسدآبادی و مرتضی مطهری است که باور به قضا و قدر را در سرنوشت جوامع تاثیرگذار می دانند. در پژوهش حاضر، نظریه اجتماعی دو متفکر مسلمان با شیوه تطبیقی بررسی شده است. نظریه اجتماعی اسدآبادی درباره باور به قضا و قدر، بیشتر تاریخی- تجربی است و بازه زمانی آن، تاریخ قبل و بعد از اسلام و قلمرو مکانی آن، تاریخ جهان است. نظریه اجتماعی مرتضی مطهری درباره باور قضا و قدر، بیشتر تاریخی- فلسفی است و بازه زمانی آن، تاریخ بعد از اسلام و قلمرو مکانی آن، بیشتر تاریخ اسلام و کشورهای اسلامی است. هر دو معتقدند فهم مستشرقین از قضا و قدر نادرست است. اما اسدآبادی این فهم نادرست را مغرضانه و هدفمند و مطهری غیرمغرضانه و ناشی از اطلاعات اندک مشترقین و تاکید بیش از حد بر آیات قرآن بدون در نظر گرفتن آرا و اندیشه های پیامبر و امامان می داند. هر دو معتقدند که چگونگی فهم قضا و قدر بر پیشرفت و انحطاط کشورهای مسلمان موثر است و در حال حاضر، فهم نادرست از قضا و قدر در کشورهای مسلمان موجب خمودگی و سستی و مانع پیشرفت آن ها است.کلید واژگان: باور قضا و قدر, پیشرفت, تقدیرگرایی, جمال الدین اسدآبادی, مرتضی مطهری, مستشرقین}AsadAbadi and Motahari contened that Believing in Ghada and Ghadar affects destiny of societies. The problem in this article is inspired by thoughts of Jamal-Aldin Asad Abadi and Morteza Motahari. Social theories of both thinkers about Ghada and Ghadar are studied by comparative method. Asad Abadis theory about Ghada and Ghadar is more historical-experimental, during the history of before and after Islam and its spatial domain is world history. On the other hand, social theory of Morteza Motahari is more historical- philosophical, about after the appearance of Islam and its domain is Islamic history and Islamic nations. Both thinkers believe that understanding of Orientals about Ghada and Ghadar is false. This false understanding is intentional and biased according to Asad Abadis view but unintentional and unconscious as a result of less information and excessive focus on Quran and less focus on thoughts of the prophet and Imams in Motaharis viewpoint. Both thinkers believe in the positive role of unbiased Ghada and Ghadar understanding on development of Islamic nations. Nowadays biased understanding about Ghada and Ghadar in Islamic nations is a barrier to development and results in sloth and indolence.Keywords: Ghada Ghadar believe, fatalism, Jamal, Aldin Asad Abadi, Morteza Motahari, Orientalists, development}
نکته
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.