تحولات اسطوره سیمرغ در گذر از حماسه به عرفان (بر اساس شاهنامه فردوسی و منطق الطیر عطار)
از دیرباز بشر خیال پرداز برای ارضای طبع عجایب پسندش در کارگاه ذهن خویش دست به خلق اسطوره ها زده و این اسطوره ها نه تنها در بستر ادبیات بالیده اند و ستبر گشته اند، بلکه به غنی سازی ادبیات کمک شایانی کرده اند. سیمرغ از عناصر اساطیری بزرگی است که در عرصه ادبیات و مخصوصا در حماسه و عرفان حضور یافته و ایفای نقش نموده است. اما پاسخ به این پرسش که قدمت حضور سیمرغ در کدام یک از این دو عرصه بیشتر است و ابعاد وجودی آن چه تفاوت های اساسی در این دو نوع ادبی دارد؟ به تبیین جلوه های نقش آفرینی این اسطوره به عنوان یک عنصر شاخص از عناصر اساطیری ادب فارسی، در متون عرفانی و حماسی کمک خواهد کرد. مسلما سیمرغ نخست وارد ادبیات حماسی شده، از آنجا به حوزه عرفان راه یافته و در این تغییر فضا شخصیت اسطوره ای آن اندکی دچار تحول شده است و خصایصی همچون وحدت شخصیت، عدم تناسل و زاد و ولد، شکست ناپذیری، جاودانگی و عدم قابلیت ادراک حسی و عقلی، سیمرغ عرفان را از سیمرغ حماسه -که فاقد این ویژگی هاست- متمایز ساخته است. در این مقاله کوشش شده است ابتدا تعریف اجمالی از سیمرغ ارایه شود، سپس اهم تغییرات شخصیت سیمرغ در گذر از حماسه به عرفان بر مبنای دو شاهکار حماسی و عرفانی یعنی شاهنامه فردوسی و منطق الطیر عطار مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.