بلاغت وصف در داستان سیاوش
وصف یکی از ابزارهای موثر برای تصویر کردن چیستی و چگونگی اجزای هستی و زندگی اجتماعی است، هم بدان گونه که گوینده تجربه کرده است. وصف اگر چه با تمام گونه های شعر در پیوند است با نوع حماسی پیوندی عضوی و استوارتر دارد. به همین دلیل فردوسی در حماسه خویش، از آن برای تجسم بخشی و تصویر آفرینی، به فراوانی، بهره می گیرد. اما در این مقاله هنر نمایی فردوسی در وصف واقعیت، منحصرا در داستان سیاوش بررسی و ارزیابی شده است. خواهیم دید که حکیم فرزانه توس از وصف هم در محور افقی و هم در محور عمودی داستان، استفاده می کند. بدین معنی که گاه با آوردن صفت های مناسب برای اشخاص و چیزها، ویژگی های بارز آن ها را بیان می کند و تجسم می بخشد و گاهی بدون استفاده از ترکیب های وصفی، با ارائه تصویری دقیق از اشخاص، صحنه ها و چیزها، آن ها را باز می نماید. برای نشان دادن قدرت توصیفگری فردوسی، ابتدا به وصف های او از منظر «دستور» نگریسته و از آن پس به کارکرد وصف در داستان پرداخته و کوشیده ایم نقش آن را در پیش برد روایت و تجسم بخشیدن به اندیشه های فردوسی، بیان کنیم. زیبایی شناسی وصف هم در داستان سیاوش وجهه ای برجسته دارد. وصف عناصر اشرافیت که جزئی از زندگی سیاوش و شخصیت های دیگر داستان است، یکی دیگر از مقوله های این مقاله است. داده های این مقاله با روش کیفی، تحلیل و توصیف و گزارش شده است. شماره های کنار بیت ها و یا اجزای ابیات، به شماره ابیات شاهنامه اشاره دارد.
صفت ، وصف هنری ، داستان سیاوش
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.