لوکاچ و جامعهشناسی فرهنگ واکاوی مفهوم و نسبت جامعه و فرهنگ در اندیشه جورج لوکاچ
نویسنده:
نوع مقاله:
مقاله پژوهشی/اصیل (ترویجی)
چکیده:
جورج لوکاچ [1] ، فیلسوف، منتقد ادبی و جامعه شناس انتقادی معاصر، از جمله نظریهپردازان مارکسیست است. او نقشی جدی در اصلاح و بازخوانی نظریات مارکس داشته و با بهرهگیری فراوان از میراث فکری آلمان و تلفیق نظریات منتقدین فرهنگ آلمانی به نقدی منسجم و نظاممند از فرهنگ مدرن و ساختارهای جامعه سرمایهداری دست یافته است. لوکاچ بهدلیل اتخاذ رویکردهای ادبی و رومانتیک در مواجهه با سرمایهداری مدرن، بعدها توجه اندیشمندان آلمانی؛ همچون هایدگر را به خود جلب کرد. لوکاچ با استفاده از روش مارکسیستی متمایز خود توانست عناصر گوناگون زندگی اجتماعی را بهمثابهلو یک کلیت واحد درک کند. در همین راستا، او معتقد بود که شناخت کلیت زمانی ممکن است که فرهنگ (ذهن) و جامعه (عین) معرفتی همسو باشند. از همین رو، این مقاله جهت شناخت مفهوم فرهنگ و جامعه و نسبت میان آن ها از دید این اندیشمند، به مطالعه و واکاوی آراء و نظریات انتقادی او در باب جامعه سرمایهداری مدرن پرداخته است. این امر از آنرو است که لوکاچ در عین اعطای نقشی فعال و مستقل به فرهنگ، مفهومی دیالکتیکی از جامعه ارائه داده و فرهنگ و جامعه را در وابستگی متقابل با یکدیگر و تعامل دوسویه در نظر میگیرد. بر این اساس، میتوان با تکیه بر اندیشه لوکاچ در زمینه شناخت کلیت واقعیت اجتماعی، از طریق تعامل دوسویه فرهنگ و جامعه به توضیح مبانی روش شناسی مارکسیسم غربی در مطالعات فرهنگی پرداخت.
[1] جورج لوکاچ سال 1885 در مجارستان زاده شد و سال 1971 از دنیا رفت. سال 1918 به حزب کمونیست مجارستان پیوست. لوکاچ بهدلایل فکری و نیز خارجی که تا حدی ناشی از مشکلات زندگی و کاری او بود، میان باورهای ماتریالیستی و ایده آلیستی نوسان داشت. با تمام این احوال، او در اثر برجسته اش کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی از جناح ماتریالیستی مارکسیسم جدا شد و جریان فکری جدیدی را پایه گذاری کرد (شرت، 1387:270). لوکاچ نقشی عمده در کشف دوباره و ترویج دست نوشته های اقتصادی و فلسفی مارکس که تقریبا فراموش شده بود، ایفا کرد و از این طریق به وجه فرهنگی مارکسیسم مشروعیت بخشید. از اینروست که لوکاچ اغلب یکی از چهره های محوری در مارکسیسم غربی محسوب می شود (اسمیت، 1387:68). او تاثیری عمده در شکل گیری مارکسیسم غربی (یعنی مارکسیسم عمدتا هگلی که در اروپای غربی شکل گرفت) گذاشت و در عینحال، تیزبین ترین منتقد ادبی در اتحاد شوروی نیز بود. زندگی او را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: اول، دوره غیرمارکسیستی؛ دوم، دوره مارکسیستی و سوم دوره بهکارگیری و بسط نوعی نقد ادبی مبتنی بر رئالیسم سوسیالیستی (ادگار و سجویک، 1389:136).
زبان:
فارسی
انتشار در:
صفحات:
31 تا 50
لینک کوتاه:
magiran.com/p1893189
دانلود و مطالعه متن این مقاله با یکی از روشهای زیر امکان پذیر است:
اشتراک شخصی
با عضویت و پرداخت آنلاین حق اشتراک یکساله به مبلغ 1,390,000ريال میتوانید 70 عنوان مطلب دانلود کنید!
اشتراک سازمانی
به کتابخانه دانشگاه یا محل کار خود پیشنهاد کنید تا اشتراک سازمانی این پایگاه را برای دسترسی نامحدود همه کاربران به متن مطالب تهیه نمایند!
توجه!
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.
In order to view content subscription is required
Personal subscription
Subscribe magiran.com for 70 € euros via PayPal and download 70 articles during a year.
Organization subscription
Please contact us to subscribe your university or library for unlimited access!