بررسی زمینه های جامعه شناختی نومیدی و بدبینی در اشعار دهه سی اخوان ثالث
ساحت وجودی هنرمندان و شاعران، کانون تناقض بین نومیدی و خوش بینی و سایر متغیرهای روحی است. به لحاظ جامعه شناختی و پدیداری، نومیدی و بدبینی التهابی است روحی و روانی ناشی از بحران ها و شکست هایی که عمدتا از جانب محیط و اجتماع بر ذهن و ضمیر انسان عارض می شود. از منظر جامعه شناسی ادبیات، در کانسپت شعر معاصر فارسی، آثار و اشعار اخوان ثالث (م.امید) بیش از اشعار دیگر اقرانش دارای درون مایه های غم، نومیدی و بدبینی است. زمینه های جامعه شناختی این بدبینی و یاس را علاوه بر شرایط شخصی شاعر، باید در تحولات اجتماعی دهه سی جامعه ایران، جستجو کرد. آثار این دهه از فعالیت هنری اخوان، علاوه بر بازتاب مشکلات شخصی او، مصائب و شکست های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران را آینگی می کند. اخوان در فاصله سال های پیش و پس از کودتای 28 مرداد و در سه دفتر نخست اشعارش؛ مانند پاندول میان یاس و امید در نوسان است و تا واپسین روزهای زندگی هرگز از چنبره این سندرم رهایی نیافت. این گفتار می کوشد زمینه های جامعه شناختی یاس و امید و نوسان آن را در سپهر شعر اخوان بر پایه اوضاع فرهنگی و سیاسی جامعه و با تمرکز بر سه دفتر «ارغنون»، «زمستان» و «آخر شاهنامه» بررسی نماید.
اخوان ثالث ، آخر شاهنامه ، ارغنون ، زمستان ، بدبینی ، نومیدی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.