تصورات بدیهی و چالش منشا بداهت آنها
عالمان علوم عقلی، از دیرباز بر این باور بوده اند که تصورات نظری، مانند تصدیقات نظری، باید به بدیهیات بینجامند، وگرنه لازمه آن، تسلسل بوده و تصوری پدید نخواهد آمد و آن گاه با این پرسش روبه رو شدند که سبب بداهت تصورات چیست؟ در این راستا، دیدگاه های متفاوتی عرضه شد. برخی بر دیدگاه عمومیت و گروهی بر بساطت و شماری بر علم حضوری و بعضی بر تفصیل، گرویدند. این نوشتار، به روشی مسئله محور: اولا، ضمن فرق نهادن میان تصورات و تصدیقات، بر آن است که در تصدیقات نظری، حجیت مطرح است و حجیت تصدیقات، وابسته به تصدیقات بدیهی است. اما در تصورات نظری، حجیت مطرح نیست، بلکه شناخت تصورات مطرح است و شناخت تصورات نظری، وابسته به شناخت تصورات بدیهی است، وگرنه به تسلسل می انجامد؛ ثانیا، در سبب بداهت تصورات بدیهی، دیدگاه های علم حضوری و عمومیت و بساطت و تفصیل، نمی توانند تبیین درستی از آن ارائه دهند، بلکه دیدگاه بساطت همراه با علم حضوری به معلوم، تنها دیدگاهی است که می تواند توجیهی منطقی، درباره راز بداهت تصورات بدیهی داشته باشد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.