رابطه مسیر شغلی بی مرز و استخدام پذیری: نقش صلاحیت های مسیر شغلی
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین مسیر شغلی بیمرز و استخدام پذیری با میانجیگری صلاحیت های مسیر شغلی بود روش پژوهش، همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، کلیه کارکنان شرکتهای تولیدی - صنعتی شهر اصفهان بود. نمونهای به حجم 192 نفر به روش نمونه گیری در دسترس از بین سه شرکت انتخاب شد. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس های نگرشهای مسیر شغلی بیمرز (بریسکو و هال، 2006)، میزان گرایش استخدام پذیری (فوگیت وکاینیکی، 2008)، اطلاعات خود (کالانان و گرینهاوس، 1992)، مهارت های مرتبط باشغل - مسیرشغلی (ابی و همکاران، 2003) و وسعت شبکه های داخلی وخارجی (ابی، باتس و لاک وود، 2003) استفاده شد. نتایج نشان داد که صلاحیت دانستن چرایی در رابطه بین طرز تفکر بیمرز و استخدام پذیری، یک میانجی نسبی بود اما در رابطه بین گرایش به تحرک سازمانی و استخدام پذیری، نقش میانجی نداشت. همچنین صلاحیت دانستن چه کسی در رابطه مسیر شغلی بی مرز و استخدام پذیری یک میانجی نسبی به حساب آمد. صلاحیت دانستن چگونگی نیز در رابطه بین طرز تفکر بی مرز و استخدام پذیری، یک میانجی نسبی و در رابطه بین گرایش به تحرک سازمانی و استخدام پذیری یک میانجی کامل بود. در مجموع میتوان گفت که طرز تفکر بیمرز از طریق صلاحیت های مسیر شغلی میتواند به استخدام پذیری منجر شود.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.